صفحه 12 از 43 نخست ... 2910111213141522 ... آخرین
نمایش نتایج: از 111 به 120 از 429

موضوع: فلسفی-عرفانی

  1. #111
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    تکرار می‌کنم.
    در جایی که به انسان (در دین) گفته می‌شود از هوای نفس خودت پیروی نکن...
    در حالت عادی انسان نباید این را بپذیرد. (باید خل باشد اگر این را بپذیرد.)
    بلکه موضوع این است که این هوای نفس را رها کن تا به یک خواسته‌ی بالاتری برسی. (خواسته‌ای که برای تو مهم‌تر است ولی اکنون حواست نیست.)
    بلکه موضوع این است که این هوای نفس را رها کن تا خودت یک دیگری (بالاتر) بشوی. (با خواسته‌های جدید و والاتر!)


    مانند یک کودک...
    که از یک زمانی به بعد به او می‌گویند دیگر کمتر عروسک‌بازی کن.
    خودش هوس به چیز دیگر دارد ولی مادری که او را دوست دارد او را به خاطر همین دوست داشتن از هوای نفس باز می‌دارد.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  2. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #112
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    یک دست کارها پژوهشی و نگری و بینشی و فلسفی است.
    یک دست کارها هم انجام‌دادنی و شدنی و رفتنی است.
    و این دومی هم از قضا دانش‌آور است. (البته روشش متفاوت است.)
    ----------------------------------
    خلاصه‌اش می‌کنم...
    چله می‌خواهم بگیرم. هر کسی هم اگر خواست همراه باشد بسم‌الله.
    چله‌ی چهل شب (از عاشورا تا اربعین) با چند عنوان:
    ۱- نماز اول وقت
    ۲- یک بار سوره واقعه در هر شب
    ۳- استغفار (روزی ده بار)
    ۴- صلوات (روزی ده بار)
    ۵- توجه داشتن به این که همه چیز دست خدا است. (با ذکر لا حول و لا قوة الا بالله)
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  4. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #113
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    معرفت درمانی
    -------------------
    گاهی معنای واژه‌هایی مانند زهد و خشوع بد دریافت می‌شود. همین باعث می‌شود ما گاهی نسبت به آنها و یا حتی نسبت به دین، جبهه بگیریم.

    زهد به معنای کم خوردن و کم خوابیدن و کم لذت بردن و کم تفریح کردن و کم پول در آوردن و ترک خواسته‌های جسمانی نیست! زهد یعنی به دنیا نگاه نکردن. این که دنیا هدف نخست انسان نباشد. فرمان خدا و آخرت مقدم باشد بر خواسته‌های جسمی و نفسی این دنیایی.{۱}

    خشوع و خضوع به معنی این نیست که سرت را پایین بیاندازی تا هر کس و ناکسی بیاید روی گردنت سوار شود! بلکه ذلت بر مومن حرام شده است! و بر مومنان واجب است که عزیز باشند! بلکه منظور خشوع در برابر هم‌نوع (دیگر مومنانی که طبیعتا آنها هم اهل خشوع هستند) است. أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ

    اخلاق اسلامی به معنی دوری از شهوت‌ها و کنار گذاشتن غضب نیست. {۳} {۴}

    توکل به معنای دست روی دست گذاشتن نیست.

    اینها باعث می‌شود برخی به اشتباه نسبت به دین جبهه بگیرند. در صورتی که برخی از خواسته‌های مشروع نفسانی به آسانی در دین مورد تایید قرار گرفته. {۲} حتی به آنها امر شده! برخی گمان می‌کنند اگر به (اصل) اسلام رو بیاورند باید با دنیا و خواسته‌های مشروع نفسانی/بدنی خودشان برای همیشه خداحافظی کنند. نه. خداوند آسانی خواسته نه سختی. و حتی اگر جایی هم می‌فرماید از خواسته‌های نفسانی چشم پوشی کنید برای رسیدن به یک دست خواسته‌های برتر است! خواسته‌هایی که در بدو امر شاید کسی (یعنی: یک بچه) با آنها آشنایی نداشته باشد. لذت‌هایی که با چشم‌پوشی از برخی بخش‌های دنیا به دست می‌آید. مانند برخی لذت‌ها که در ماه مبارک رمضان یا ماه محرم به دست می‌آید. و این به دست نمی‌آید مگر با مقداری دور شدن از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌های دنیوی.

    -----------------------
    {۱} حال می‌خواهد کلی پول داشته باشی یا بسیار کم. حتی ممکن است گاهی انسان برای پول بسیار تلاش هم بکند ولی اهل پول نباشد! دنبال پول نباشد! بلکه پول را بخواهد برای (قربانی کردن در راه) یک هدف والاتر (مانند امرار معاش یا کمک به نیازمندان).
    {۲} به قول حجت‌الاسلام قاسمیان: #معرفت‌درمانی
    {۳} در برخی از احادیث به انسان بدون غضب گفته شده بی‌رگ! از کسی که از حریم خودش و خانواده‌اش دفاع نمی‌کند انتقاد شده. در آیه‌ی قرآن از راهبان مسیحی انتقاد شده و گفته شده این ترک مباح (ترک دنیا و ترک ازدواج) که برخی از آنها پیش گرفته‌اند دستور خدا نبوده! بلکه از خودشان در آورده‌اند این را!
    {۴} مطلق شهوت هم که... (یعنی اگر شهوت غیر جنسی و غضب غیر نفسانی را در نگر بگیریم...) نه تنها بد نیست بلکه علت حرکت انسان است. حرکت به سوی خدا هم به گونه‌ای با تحریک شهوت انجام می‌گیرد (مطلق شهوت به معنای خواستن نه به معنای جنسی یا شکمی). و می‌گویند راندن شیطان میسر نیست مگر با غضب.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  6. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #114
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,558
    تشکر
    26,541
    تشکر شده 30,136 بار در 5,479 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhjboursy نمایش پست ها
    معرفت درمانی
    -------------------
    گاهی معنای واژه‌هایی مانند زهد و خشوع بد دریافت می‌شود. همین باعث می‌شود ما گاهی نسبت به آنها و یا حتی نسبت به دین، جبهه بگیریم.

    زهد به معنای کم خوردن و کم خوابیدن و کم لذت بردن و کم تفریح کردن و کم پول در آوردن و ترک خواسته‌های جسمانی نیست! زهد یعنی به دنیا نگاه نکردن. این که دنیا هدف نخست انسان نباشد. فرمان خدا و آخرت مقدم باشد بر خواسته‌های جسمی و نفسی این دنیایی.{۱}

    خشوع و خضوع به معنی این نیست که سرت را پایین بیاندازی تا هر کس و ناکسی بیاید روی گردنت سوار شود! بلکه ذلت بر مومن حرام شده است! و بر مومنان واجب است که عزیز باشند! بلکه منظور خشوع در برابر هم‌نوع (دیگر مومنانی که طبیعتا آنها هم اهل خشوع هستند) است. أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ

    اخلاق اسلامی به معنی دوری از شهوت‌ها و کنار گذاشتن غضب نیست. {۳} {۴}

    توکل به معنای دست روی دست گذاشتن نیست.

    اینها باعث می‌شود برخی به اشتباه نسبت به دین جبهه بگیرند. در صورتی که برخی از خواسته‌های مشروع نفسانی به آسانی در دین مورد تایید قرار گرفته. {۲} حتی به آنها امر شده! برخی گمان می‌کنند اگر به (اصل) اسلام رو بیاورند باید با دنیا و خواسته‌های مشروع نفسانی/بدنی خودشان برای همیشه خداحافظی کنند. نه. خداوند آسانی خواسته نه سختی. و حتی اگر جایی هم می‌فرماید از خواسته‌های نفسانی چشم پوشی کنید برای رسیدن به یک دست خواسته‌های برتر است! خواسته‌هایی که در بدو امر شاید کسی (یعنی: یک بچه) با آنها آشنایی نداشته باشد. لذت‌هایی که با چشم‌پوشی از برخی بخش‌های دنیا به دست می‌آید. مانند برخی لذت‌ها که در ماه مبارک رمضان یا ماه محرم به دست می‌آید. و این به دست نمی‌آید مگر با مقداری دور شدن از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌های دنیوی.

    -----------------------
    {۱} حال می‌خواهد کلی پول داشته باشی یا بسیار کم. حتی ممکن است گاهی انسان برای پول بسیار تلاش هم بکند ولی اهل پول نباشد! دنبال پول نباشد! بلکه پول را بخواهد برای (قربانی کردن در راه) یک هدف والاتر (مانند امرار معاش یا کمک به نیازمندان).
    {۲} به قول حجت‌الاسلام قاسمیان: #معرفت‌درمانی
    {۳} در برخی از احادیث به انسان بدون غضب گفته شده بی‌رگ! از کسی که از حریم خودش و خانواده‌اش دفاع نمی‌کند انتقاد شده. در آیه‌ی قرآن از راهبان مسیحی انتقاد شده و گفته شده این ترک مباح (ترک دنیا و ترک ازدواج) که برخی از آنها پیش گرفته‌اند دستور خدا نبوده! بلکه از خودشان در آورده‌اند این را!
    {۴} مطلق شهوت هم که... (یعنی اگر شهوت غیر جنسی و غضب غیر نفسانی را در نگر بگیریم...) نه تنها بد نیست بلکه علت حرکت انسان است. حرکت به سوی خدا هم به گونه‌ای با تحریک شهوت انجام می‌گیرد (مطلق شهوت به معنای خواستن نه به معنای جنسی یا شکمی). و می‌گویند راندن شیطان میسر نیست مگر با غضب.
    در ارتباط با این جمله ای که توی متنتون قرمز کردم.
    یه دوست مسیحی داشتم یه بار ازش پرسیدم این افرادی که توی دین شما میرن راهبه میشن چه نوع تفکراتی دارن؟؟
    واسه چی اصلا این کار و می کنن
    پاسخش خیلی برام عجیب بود
    می گفت خیلی هاشون به خاطر پول میرن.
    چون اونجا بهشون حقوق میدن.
    اما در اصل زیرآبی میرن
    و راهبه های زن و مرد (نمی دونم راهبه به زن میگن و راهب به مرد و این ه تا تأنیث هست یا نه کلا میشه راهبه)
    خلاصه میگفت با هم دوست میشن و در ارتباطن
    البته قطعا نمیشه به همه تعمیم داد که...
    داشتم با خودم فکر می کردم نکنه بعضی از طلبه های ما هم به خاطر پول میرن طلبه میشن.

    تو تاپیک فلسفی عرفانی تون هم اسپم گذاشتم...
    همین مونده بود دیگه

    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  8. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #115
    ستاره‌دار (۲) sooroosh1315 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    محل سکونت
    همین جا
    نوشته ها
    5,358
    تشکر
    48,116
    تشکر شده 15,256 بار در 3,560 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    در ارتباط با این جمله ای که توی متنتون قرمز کردم.
    یه دوست مسیحی داشتم یه بار ازش پرسیدم این افرادی که توی دین شما میرن راهبه میشن چه نوع تفکراتی دارن؟؟
    واسه چی اصلا این کار و می کنن
    پاسخش خیلی برام عجیب بود
    می گفت خیلی هاشون به خاطر پول میرن.
    چون اونجا بهشون حقوق میدن.
    اما در اصل زیرآبی میرن
    و راهبه های زن و مرد (نمی دونم راهبه به زن میگن و راهب به مرد و این ه تا تأنیث هست یا نه کلا میشه راهبه)
    خلاصه میگفت با هم دوست میشن و در ارتباطن
    البته قطعا نمیشه به همه تعمیم داد که...
    داشتم با خودم فکر می کردم نکنه بعضی از طلبه های ما هم به خاطر پول میرن طلبه میشن.

    تو تاپیک فلسفی عرفانی تون هم اسپم گذاشتم...
    همین مونده بود دیگه

    کشیش هاشون زن و بچه دارن فکر کنم اونایشون که می خوان پاپ و اسقف و این چیزا بشن زن نمی گیرن ؟! اونام فکر کنم همسر نابالغ میگیرن ؟!!!! یا ی سری تبصره و اینا دارن

    شاید در دوران طلبگی هست که ازدواج نمی کنن که فکر و ذهنشون مشغول یادگیری علوم دینی باشه

    بحث ادیان شد

    چند وقت پیش فلسطین اشغالی رو نشون میداد ملتش ریخته بودن اعتراض نسبت به نابسامانی های حکومت خودشون می کردن

    بعد میگفت بهترین بیمارستان ها و کادر درمان مال فلسطین اشغالی هست چرا باید کرونا باشه و...



    داشتم فکر می کردم چقدر دینشون از این لحاظ که عضو جدید نمیگیره خوبه !!!! ی جمیعت محدودی میشن ، بعد چون محدود هستن هر ی نفرشون ی نفر محسوب میشه


    ولی ملت های مسلمان را ببین مثلا پاکستان 250 میلیون مسلمان جمعیت داره 125 میلیونش هم بمیره به هیچکجای اسلام و حکومت های اسلامی فشار نمیاد

    خود اشخاص اصلا مهم نیستن در حکومت اسلامی ولی در اونا بخاطر محدودیت هر ی نفرشون ی نفر حساب میشه
    ویرایش توسط sooroosh1315 : 2020/09/02 در ساعت 21:20
    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

  10. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید sooroosh1315 از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #116
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,558
    تشکر
    26,541
    تشکر شده 30,136 بار در 5,479 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sooroosh1315 نمایش پست ها
    کشیش هاشون زن و بچه دارن فکر کنم اونایشون که می خوان پاپ و اسقف و این چیزا بشن زن نمی گیرن ؟! اونام فکر کنم همسر نابالغ میگیرن ؟!!!! یا ی سری تبصره و اینا دارن

    شاید در دوران طلبگی هست که ازدواج نمی کنن که فکر و ذهنشون مشغول یادگیری علوم دینی باشه
    من در این حد حرفه ای بلد نیستم.
    فقط میدونم که یه سری از خانم ها میرن کلیسا و راهبه میشن و هیچوقت ازدواج نمی کنن.
    در مورد مردها اصلا نمی دونم.
    من یه بار بصورت آنلاین توی مراسم دعاشون هم رفتم.
    چون من جدید بودم واسه من دعا کردن اون شب
    کشیشه از پدر خواست که قلب من رو لمس کنه.
    من که نمی دونستم یعنی چی
    بعدا دوستم گفت منظورشون این بوده که تو مسیحی بشی

    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  12. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #117
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    خدا همه‌کاره است.
    دست خدا پشت هر چیزی قرار دارد.
    همه چیز دست خدا است.
    نظام اسباب کشک است. (بدون خدا.)
    اینها همه سایه‌اند و خدا نور.
    اصل چیز دیگری است.
    قوانین فیزیکی و ماورایی همه چرت هستند.
    در برابر خدا.
    بلکه اصلا نیستند.
    این پایین سایه‌ای می‌بینیم در حال پیچش و چرخش...
    اصل آن بالا است و سایه‌‌جنبان کس دیگری است و بدون خواست او از این سایه‌ها چیزی بر نمی‌آید که نمی‌آید!
    (البته بماند که همه چیز اسباب و مسببات است و خواست خدا همان (یا بهتر است بگویم در قالب همان) اسباب و مسببات است. ولی باید درجه‌ها را بشناسیم. و اینکه مجوف کیست و صمد کیست. مالک چیست و مملوک چیست. به قول ضرب‌المثل: کت تن کیست؟ در این دنیا.)

    ؟
    که چه؟
    • که این که ما می‌رویم در خانه‌ی فلان سبب را می‌زنیم درست... ولی نگاهمان به خود سبب نیست و نباید باشد و بلکه به مسبب الاسباب باید باشد. از دید بینشی و دانشی، می‌روی شیر آب را باز می‌کنی و لیوان را از آب پر می‌کنی، ولی می‌دانی که نه شیر کاره‌ای است و نه لوله و آب. با اسباب سر و کله می‌زنی ولی می‌دانی که اینها پشتشان به چیز دیگری گرم است و از خودشان چیزی ندارند.
    • که این که... تهش... زمانی که فهمیدی همه چیز دست اوست دلت آرام می‌گیرد. با بالا پایین دنیا دلت بالا پایین نمی‌شود. راضی می‌شوی. خوشحال می‌شوی. می‌دانی یک حکیمِ حاکمِ رئوف و محیط و علیم و سمیع پشت همه چیز نشسته. دستش در کار است و جز دست او دستی در کار نیست. او خیلی دوستت دارد. و صلاحت را می‌خواهد. دلت آرام می‌شود.
    • و از قضا کارت هم (بهتر) راه می‌افتد. (ضرب المثل است که می‌گویند اگر می‌خواهی کارت راه بیافتد برو در خانه‌ی کدخدا را بزن.)
    ویرایش توسط mhjboursy : 2020/09/02 در ساعت 23:24
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  14. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #118
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    بازی دنیا
    -----------

    من زیاد خودم خوشحال نیستم که چند بار این مثال را زده‌ام... ولی چه می‌شود کرد؟ مثال زیبایی است. هر چند بسیار اشتباه است و بسیار اشتباه دارد و می‌تواند ذهن انسان را یک مقدار «بد» بار بیاورد و از جنبه‌هایی ذهن انسان را دور کند از حقیقت... ولی از یک جنبه‌های دیگری می‌تواند «عالی» ذهن انسان را به حقیقت نزدیک کند. پس مثال را باز هم می‌زنیم.

    یک شخصیت یک بازی رایانه‌ای می‌رود درب فلان گاو صندوق را باز می‌کند و فلان اسلحه را بر می‌دارد و زورش دو برابر می‌شود و می‌رود آدم بدها را می‌کشد و غیره و ذلک...
    نه!
    اینها همه چرت است.
    اینها از خودشان چیزی ندارند.
    پشت همه‌ی اینها دست برنامه‌نویس (و البته توی کاربر) قرار دارد.
    اگر برنامه‌نویس نخواهد این اسلحه به اندازه‌ی کوفت هم ارزش ندارد. کسی را که نمی‌کشد هیچ ای بسا دشمنانت را شفا هم بدهد! اینها همه سبب هستند. و بدون مسبب مفت نمی‌ارزند. خواست اوست که این گاو صندوق را باز کردی و خواست او است که تو قوی شدی و موفق شدی یا ضعیف شدی و جانت کم شد. که البته همین کم شدن جانت (بخوانید سرخی بازار) هم باز به نفع تو است (چه می‌دانم مثلا یک چیزی یاد می‌گیری یا هیجان را تجربه می‌کنی یا...).
    تو در همین نظام اسباب خیالی رایانه‌ای‌ات حرکتت را بکن. این هیچ اشکالی ندارد. ولی بدان که این تنها یک بازی است. و این بازی (لهو و لعب و تفاخر) تنها یک بازی است. پوچ است! مجوف است. تو خالی است. پشتش یک چیز دیگر است. پشتش به یک اصلی گرم است. اینها سایه هستند. پشتشان یک نوری (نور ذهن برنامه‌نویس) است که اینها را می‌جنباند.
    تو برو بازی‌ات را بکن... ولی نگاه اصلی‌ات به برنامه‌نویس باشد. یک وقت دیدی یک جایی که گیر کرده‌ای و فکر می‌کنی دیگر آخرش است یک اسبابی برایت فراهم شد که در همان تنگنا اصلا توانستی بزنی غول ماجرا را هم از پا در بیاوری! برای برنامه‌نویس اصلا اینها مهم نیست! برای برنامه‌نویس اسلحه با قدرت ۵ هیچ فرقی با اسلحه با قدرت ۷ ندارد. یک وقت دیدی اصلا اسلحه با قدرت ۱۰۰۰۰ به تو داد. تو با ذهن بازی‌زده‌ی خودت فکر می‌کنی حالا این دیوار چقدر سخت است و رد شدن از آن چقدر سخت است و این غول چقدر سخت است و و و
    او اگر بخواهد اینها همه پودر می‌شوند.
    و او می‌خواهد بازی کنی.
    و درست بازی کنی.
    و در این بازی می‌خواهد بزرگ شوی.
    پس دل بده به بازی.
    نه آن‌جوری.
    بلکه این‌جوری!

    بازی را از بالا نگاه کن.
    این قدر غول و دیوار و اسلحه و جان برایت مهم نباشد. بازی کن این اشکال ندارد. تو بازی را دوست داری و او هم بازی (کردن تو) را دوست دارد. ولی تو هم دیدت را مانند او کن. بازی را برای بازی نخواه. بازی را برای بزرگ شدن بخواه. بزرگ که بشوی دیگر غول‌ها و دیوارها برایت مهم نیست. تا سبب کم آوردی حتی نخواسته چهارتا اسلحه جدید از ناکجا برایت می‌رسد (که البته با نظام بازی هم از قضا سازگاری دارد!!! چون نظام بازی هم دست اوست!) برای او که فرقی ندارد. تو این نظام را بزرگ می‌بینی. ولی در حقیقت (از بالا که نگاه می‌کنی می‌بینی) این یک نظام کوچک است در دستان برنامه‌نویس. همه کاره اوست. و اگر خوب بازی کنی هر چه بخواهی به تو می‌دهد. البته به شرط این که دلبسته‌ی به بازی نشوی. برای او که کاری ندارد! بزرگ که بشوی غول‌های بازی اصلا به فرمان تو در می‌آیند و پیشت زانو می‌زنند... چون اینها اصلا از همان آغاز هم برای تو خلق شده بودند... بزرگ که بشوی... اصلا تو را هم برنامه‌نویس می‌کند. به جایی می‌رسی که می‌گویی: باش. پس می‌شود.

    ببین برنامه‌نویس چه گفته همان را گوش کن.
    اگر گفته دنبال اسلحه باش، باش. ولی برای این باش که او گفته. نه برای زیاد شدن جان. نه از ترس غول. غول که مهم نیست.
    غصه‌ی قصه‌ی این که فلانی اسلحه گیر نیاورد کشته شد و خورده شد و فلان شد و بهمان شد را هم بریز دور.
    اینها همه چرت است.

    یا اینها دروغ است.
    یا شخصیت‌ها دروغین هستند.
    یا راست است. ولی کلا این (نظام) یک دروغ است. جنسش دروغ است. هستی‌اش به نیستی است. راستی‌اش به دروغ بودنش است.
    بازی است. دروغین است. خیالی است. کشته شدن و خورده شدن در آن اصلا معنا ندارد.
    این که فلان چیز دو تا جان می‌دهد و فلان جا جانت را می‌گیرد و فلان اسلحه پنج واحد قدرت دارد را هم بریز دور... به اینها توجه کن... بدان اصل بازی دست کس دیگری است.

    با دلی فارغ از بازی بازی کن. خوب هم بازی کن. ولی بدان بازی خیال است.
    این را از کجا مطمئن شوی؟
    از سوت پایان بازی.

    از این که می‌دانی دقیقه‌ی نود داور سوت می‌کشد.
    حالا ورای این بازی چیزی باشد یا نباشد...
    این را اگر نمی‌دانی،
    این را می‌دانی که این بازی بازی است چون سوت پایان بازی دارد.
    مرگ این بازی است که این را بازی کرده و این که... چه آن سوی بازی چیزی باشد یا نباشد... این چیزی از خیالی بودن و فانی بودن بازی کم نمی‌کند!
    پس مطمئن باش که این پوچ است. و اصل چیز دیگر است.
    پس دل بده به بازی. نه برای بازی. بلکه برای بزرگ شدن.
    تو بازی‌ات را بکن ولی بازی نکن.
    در بازی باش ولی در بازی نباش.
    دلت را به بازی بده ولی دلت را به بازی نده.

    جوری بازی کن که پس از بازی درباره‌ات بگویند این بهترین بازی‌ای بود که یک نفر می‌توانست انجام دهد.اسیر نظام بازی (اسباب و مسببات بازی) نشو. در آنها حرکت کن... ولی نه مانند یک سگی که دنبال لقمه‌ای نان است. بلکه چون پروانه‌ای در میانه‌ی میدان بازی به رقص‌آ. چنان عاشقانه حرکت کن که زیباترین شاهکار نظام خلقت را به نام خودت ثبت کنی و به تصویر بکشی. در قالب این شخصیت خیالی باش ولی او نباش. با او برقص که تنها همین یک ساعت (روزی یا پاره‌ای از یک روز) را برای عرضه‌ی تمام آنچه در اختیار داری در اختیار داری. هنرت را نمایان کن.

    .
    .
    .

    و چه زیبا بود زندگی حسین(ع)... و اصحاب حسین(ع)...

    .
    .
    .

    آنجا که آن مولای کم‌سن و سال من گفت از عسل شیرین‌تر است...
    یا آنجا که خودش آب نخورد...
    یا آنجا که خون را به آسمان پرتاپ کرد...
    یا آنجا که گفت خدایا این قربانی را از ما بپذیر.

    السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک
    علیکم منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
    السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  16. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #119
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    جمله‌ای از رهبر در توصیف حضرت امام (ره) هست که خیلی می‌پسندم... می‌گویند امام توکلشان را مانند خون در رگ‌های ملت جاری می‌کردند.
    آن شخصیت و آن توکلی که من از حرکت امام خمینی(ره) دیدم در کمتر انسانی روی این کره‌ی خاکی سراغ دارم.
    آن شجاعت و توکل از کجا می‌آید؟
    چگونه ممکن است انسان به خدا اعتماد داشته باشد؟
    این کارها را خیلی‌ها اشتباه می‌پندارند.
    و جاهایی هم اگر واقعا نتیجه‌ای از این کارها ببینند با خودشان می‌گویند بخت (شانس) بوده!

    در قرآن یک آیه‌ی عجیبی داریم.
    می‌فرماید الذین یومنون بالغیب.
    غیب یعنی نادیده.
    مطلق نادیده.
    اصلا یک نفر که بخواهد انتقاد کند واقعا می‌تواند به اینجا انتقاد کند که آ خدا جان... اصلا مگر ممکن است؟
    آدم به چیزی که ندیده اعتماد کند؟ باور کند؟ یقین بیاورد؟ اصلا از کجا ممکن است؟
    نمی‌دانم منظور از مطلق را می‌دانید یا نه؟ الغیب احتمالا تنها اشاره به غایب بودن از بینایی چشم و دیگر حواس ظاهری نیست! بلکه منظور غایب بودن از خیال و غایب بودن از وهم و غایب بودن از عقل هم هست! پس چگونه می‌توان به نادیده ایمان آورد؟

    اینها (یعنی این آیه و آن توکل) در زمانی که غرق در نظام این دنیا شده‌ایم... خوب... معلوم است که اصلا قابل فهم هم نیست چه برسد به اجرا. (ولی با آن مثال بد بالا نگاه کنید چقدر کار راه می‌افتد!)
    اما زمانی که انسان به سوت دقیقه‌ی نود بازی می‌اندیشد و به عبارت دقیق‌تر: یاد مرگ می‌کند و فانی بودن و پوچ بودن جهان بیشتر در دیدگانش شکل می‌گیرد و به فرع بودن این دنیا نسبت به یک اصل می‌اندیشد یک مقدار موضوع واضح‌تر می‌شود. و زمانی که با اندیشه‌ی زیاد به آن اصل اساسی همه چیز که تمام پوچ‌ها و عوارض بر آن پُر و جوهر استوار هستند می‌رسد... به او ایمان می‌آورد و بلکه به او توکل می‌کند و از توکل کردن بر اسباب پوچ و تو خالی رها می‌شود.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  18. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #120
    ستاره‌دار (۲) sooroosh1315 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    محل سکونت
    همین جا
    نوشته ها
    5,358
    تشکر
    48,116
    تشکر شده 15,256 بار در 3,560 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    آقا محد حسین سوال اجتماعی هم می شود از شما پرسید ؟ (بعضا با نگاه و رویکرد دینی )

    چه وقت عده ای کثیر بر اساس عقلانیت و رفع مشکل ( کار درست ) اجازه دارند حق عده ای قلیل را نادیده بگیرن و بخیر کل تصمیم بگیرند چه وقت نمی توانند ؟

    بهرحال خیلی از مصلحت ها هست که در راستای انها حق عده ای بفنا می رود

    و از یک سو منفعت بسیار برای عده ای کثیر دارد ( مثلا خیابان ولیعصر ترافیک است ، بسم رب شهدا و صدیقین چنتا لودر و تراکتور میندازی دو سمت خیابان و عرض خیابان را 10 برابر می کنی مشکل عده ی کثیری حل می شود حالا این وسط چهار نفرم خانه و ملکشان را از دست می دهند مثلا در پرند و .... بهشان زمینی می دهی


    ==================
    خاطره ای از کودکی تعریف کنم ، 7-8 سال داشتم و یک چرخه 16 (تایر کوچک) بعد مسجد محلمان مسابقه دوچرخه سواری برگزار می کرد و من شرکت می کردم و یک عالمه دووچرخه های 28 (آلمانی بزرگا) هم شرکت می کردن من 1000 پا می زدم 2 متر می رفتم انها 2 پا می زدند 1000متر می رفتن
    بعد من میرفتم مسجد محل اعتراض که این چه وضعیس باید جدا کنید در گروه های مختلف باشد و...

    خلاصه دیگه بزرگ شدیم کلاس پنجم ی چرخ 26 (تایر بزرگ) گرفتم و گفتم دیگه قهرمان شدی

    مثلا 60 تا دوچرخه سوار بودیم 15 نفر چرخ بزرگ داشتن 20 نفر چرخ متوسط 25 نفر چرخ کوچک و به 20 نفر اول جایزه میدادن

    بعد دقیقا از همان سال تصمیم گرفتن که رد بندی کنن بر اساس اندازه چرخ ها و تعداد نفرات هر گروه جایزه ها تقسیم بشه و باز هیچی به هیچی


    مسول این قبیل سود و زیان ها کیست ؟ یقه ی که را باید گرفت ؟
    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

  20. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید sooroosh1315 از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 12 از 43 نخست ... 2910111213141522 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 7 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •