فلسفی-عرفانی

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • mhjboursy
    ستاره‌دار (۱۳)
    • Jul 2013
    • 18270

    #181
    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
    بی بندی
    -----------
    من از آن روز که در بند توام آزادم.

    اگر یک نفر باشد که بدون قید و بند باشد آن خدا است. (و به تبعش ائمه(ع) و اولیاء)
    قید یعنی شهوت و غضب و زمان و مکان و بدن و خیال و ... ما را ر حصار خودشون نگه دارند، به ما دستور بدهند، ما را در بند خودشان نگه دارند.
    بی قیدی یعنی این که ما «ورای» اینها باشیم. ما هر گاه نیاز داشتیم به شهوت و خیال و غضب و زمان و ... از اینها استفاده کنیم.
    و البته توجه شود که باز اینجا شهوت (تمایل داشتن و خواستن) داریم. هم معنوی و هم مادی! تنها موضوع این است که که سوار است؟ چه کسی آن یکی را در بند کرده؟ آیا من در بندم و هرگاه به من دستور داده شود مطیع؟ یا من دستور می‌دهم؟
    و اینجا باز دوباره خودشناسی (معرفت نفس) پیش می‌آید... که مگر من کیستم؟ مگر من همین شهواتم نیستم؟ اگر من شهوت و غضب و خیال و... نیستم پس چیستم؟ (قاعده فلسفی: تو هر چه را می‌بینی آن نیستی.) (البته قاعده‌ی فلسفی برعکس و مکمل این هم هست: که هر چه می‌بینی جز تو نیست. حتی سنگ و کوه و ستارگان. که این دو قاعده با هم متضاد نیستند در حقیقت.)
    و پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که از همه قیود مگر می‌شود رست؟ مثلا از قید خود؟
    و پرسش دیگر این که از قید خدا که دیگر نمی‌توان رست.
    و این بر می‌گردد دوباره به خودشناسی.
    و این که بفهمیم خدا بیگانه نیست. خدا مانند اشیاء نیست که با ما حالت بیگانگی داشته باشد. خدا مانند مادر نیست که صرفا یک موجود خارجی بسیار مهربان باشد. بلکه خدا خود واقعی ما است، بلکه ما واقعا خودمان خودمان نیستیم و خدا از خود ما به خود ما نزدیک‌تر است. اوست که هرلحظه دارد منشاء و مبداء و مرجع ما می‌شود. (هم من و هم تو و هم او. و توجه شود که این نیست که خدا جمع ما باشد، نه، بلکه ما هیچ هستیم و هر چه هست اوست، واقعی او است و یکی از ظهورهای او می‌شود این من) و این گونه است که در بند خدا بودن آزادگی کامل است.
    من دلم می‌خواهد...
    من دلم می‌خواهد... که فلان کار را بکنم.
    این کیست که دلش می‌خواهد؟
    این کدام من است؟
    انسان یک من ثابت نیست.
    این ویژگی انسان است که می‌تواند سنگ و چوب و حیوان (بلکه پست‌تر) باشد. و یا می‌تواند محمد(ص)، جانشین خدا (یا شاید بالاتر) باشد.
    بلکه انسان یک موجود کشیده است! از پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود که بی‌وجودی و عدم و ماده است، تا بالاترین مرتبه‌ی وجود که خود وجود باشد.
    بلکه انسان به خودی خود چیزی نیست.
    انسان آینه است.
    گاهی در آن یک نقش زشت و پست می‌افتد. گاهی یک صورت زیبا.
    لذا این که شخص می‌گوید دلم می‌خواهد... باید دید این من کدام من است و آن خواهش خواهش کیست؟
    این اشتباه مصطلح و جاافتاده است. که به جای این که بگوییم: بدن من می‌خواهد، می‌گوییم من می‌خواهم.
    و از میان انبوهِ «من دلم می‌خواهد»ها بسیاری‌اش من نیست. من واقعی نیست.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

    نظر

    • mhjboursy
      ستاره‌دار (۱۳)
      • Jul 2013
      • 18270

      #182
      پاسخ : فلسفی-عرفانی

      دوباره از جناب حجت الاسلام امینی خواه بسیار بسیار بسیار عزیز /:.Heart.:/ یک شرح کتاب وجود دارد شبیه کار قبلی، البته با توضیحات بسیار بسیار بیشتر از سوی ایشان (که البته حجم توضیحات به قدری زیاد است که... هم مخم درگیر شد و هم لذت بردم).

      پیوند:
      شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت - پایگاه اطلاع رسانی حجه الاسلام امینی خواه | پایگاه اطلاع رسانی حجة الاسلام امینی خواه
      (شرح کتاب سه دقیقه در قیامت)
      ----------------
      من زیاد روی این آدم عزیز حساب نمی‌کردم و گمان می‌کردم آدم تراز پایینی باشند. ولی اکنون دارم احساس می‌کنم چیره و ژرف هستند. خیلی لذت می‌برم از ایشان. هم داده‌هایشان زیاد است (که این از همان اول مشخص بود) و هم این که گویا آدم ژرفی هم هستند. که این عالی است.
      خدا ان شاء الله عوض خیرشان بدهد.
      /:.Heart.:/
      «محمد حسین» هستم.
      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

      نظر

      • ms. mousavi
        ستاره دار (1)
        • Nov 2018
        • 129

        #183
        پاسخ : فلسفی-عرفانی

        در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
        دوباره از جناب حجت الاسلام امینی خواه بسیار بسیار بسیار عزیز /:.Heart.:/ یک شرح کتاب وجود دارد شبیه کار قبلی، البته با توضیحات بسیار بسیار بیشتر از سوی ایشان (که البته حجم توضیحات به قدری زیاد است که... هم مخم درگیر شد و هم لذت بردم).

        پیوند:
        شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت - پایگاه اطلاع رسانی حجه الاسلام امینی خواه | پایگاه اطلاع رسانی حجة الاسلام امینی خواه
        (شرح کتاب سه دقیقه در قیامت)
        ----------------
        من زیاد روی این آدم عزیز حساب نمی‌کردم و گمان می‌کردم آدم تراز پایینی باشند. ولی اکنون دارم احساس می‌کنم چیره و ژرف هستند. خیلی لذت می‌برم از ایشان. هم داده‌هایشان زیاد است (که این از همان اول مشخص بود) و هم این که گویا آدم ژرفی هم هستند. که این عالی است.
        خدا ان شاء الله عوض خیرشان بدهد.
        /:.Heart.:/
        برای من بطور اتفاقی گوش کردن سخنرانی ها همزمان شد با حفظ سوره ملک که خیلی خوب بود شاید هم رزق و عنایت خداوند بود
        بهر حال از معرفی سخنرانی ها متشکرم
        و خوندن سوره ملک را هم توصیه میکنم

        نظر

        • mhjboursy
          ستاره‌دار (۱۳)
          • Jul 2013
          • 18270

          #184
          پاسخ : فلسفی-عرفانی

          علامه حسن زاده آملی:
          فلسفه حرف می‌آورد و عرفان سکوت.
          آن عقل را بال و پر می‌دهد و این عقل را بال و پر می‌کند.
          آن نور است و این نار.
          آن درسی بود و این در سینه.
          از آن دلشاد شوی و از این دلدار.
          از آن خدا جو شوی و از این خدا خو.
          آن به خدا کشاند و این به خدا رساند.
          آن راه است و این مقصد.
          آن شجر است و این ثمر.
          آن فخر است و این فقر.
          آن کجا و این کجا!


          ----------------------

          پی‌نوشت:
          آن سخنرانی «شرح سه دقیقه در قیامت» اصلا به درد نمی‌خورد!!!
          تنها همان ۲۰ جلسه نخستش خوب بود.
          اکنون به جلسه ۴۳ رسیده‌ام و می‌بینم اصلا مفید و به درد بخور نیست که نیست. فقط سخنران عزیز خیلی خیلی سریع یک عالم روایت نقل قول می‌کنند. نمی‌دانم چرا این‌جوری رفتار کردند؟ (خیلی دوستشان داشتم و دارم. و خیلی مبحث خوبی را هم باز کرده بودند... ولی نمی‌دانم چرا این‌جوری کردند؟ احتمالا می‌خواهند آدم قر و قاطی وارد کارشان نشود یا شاید به ایشان خرده گرفته‌اند و مجبورشان کرده‌اند... به هر حال... اصلا من این حالت را نمی‌پسندم. و به هیچ وجه پیشنهاد نمی‌کنم گوش دادن این سخنرانی را.)
          به جایش این را توصیه می‌کنم: سخنرانی‌های استاد اصغر طاهر زاده (البته یک مقدار گاهی مایه‌های فلسفی هم احتیاج دارد.)
          اینجا: گفتار - لب المیزان
          من پیش‌تر «ده نکته در معرفت نفس» این عزیز را گوش داده بودم. و اکنون می‌خواهم اینها را گوش بدهم: برهان صدیقین - از برهان تا عرفان - شرح رساله الولایه - باورهای دینی
          «محمد حسین» هستم.
          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

          نظر

          • sooroosh1315
            ستاره‌دار (۲)
            • Oct 2019
            • 5358

            #185
            پاسخ : فلسفی-عرفانی

            سلام

            ساعت 2:15 نیمه شب :| خوابمم میاد بشدت ،4-5 ساعته که قسمتی از مطالب سال گذشته سایت و مخصوصا قسمت هام نوام و تحلیل های کاربران را می خوندم

            جاهایی که همتی خودروسازها رو فشل خونده بوده وزیر صمت گفته بود ثابت کن فشل هستن و افت و خیزهای بازار و....

            یا حتی جایی که بین نوام و بابک تو تاپیک کفرا دعوا شده بوده (3800 درصد از همونجا رشد کرده :| )

            ==============
            موج های درشتی که موج های ریز رو ناپدید می کنند (تورم شدید)

            ==============
            راجع به این ها نمی خوام بنویسم ، اینکه اکثر افراد دوران اوج و غیر اوج دارند ، تقریبا همه هم دارند ، گاهی خوش شانس می شوند و در موج بزرگ هم قرار می گیرند

            کاری به قسمت شانسش هم نداریم خود رفتار موجی پایین بالا واینکه طرف رو دور هست یا اینکه رو دور نیست



            معمولا نفرات سایت خودمان را که می دیدم اکثرا 1-2 میروند در اوج و بعد در افت



            ولی برخی افراد خیلی موفق دایما بالا می مانند مثل موج سوار ها که همواره روی تاج موج سوارند ( آنها چه کار می کنند که همواره در اوج هستن ؟ مثلا مسی و رونالدو ! تمرین و تقوا ؟ و فردی مثل نیمار فاقد تمرین و تقواس ؟ )
            از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

            نظر

            • mhjboursy
              ستاره‌دار (۱۳)
              • Jul 2013
              • 18270

              #186
              پاسخ : فلسفی-عرفانی

              سلام.
              چند تا چیز در مورد برزخ که به ذهنم می‌رسد را عرض کنم.
              (البته نظر شخصی است. چیزهایی است که یاد گرفته‌ام یا به آن اندیشیده‌ام.)


              چند نکته در مورد عوالم بالاتر (در توضیح کتاب آن سوی مرگ)
              ------------------------------

              ۱- برزخ زمان ندارد.
              پس آنجا که آن بنده خدا در کتاب آن سوی مرگ ۴ سال صبر کرده بود تا فلانی برسد... این صبر یا از طرف یک شخص دنیوی منظور بوده یا منظور سال اخروی بوده. سال اخروی مبداش گردش ستاره‌ی این منظومه‌ی شمسی زمین یا هیچ ستاره‌ی دیگری در کهکشان ما و کهکشان‌های دیگر نیست! بلکه مبدا آن خود شخص است! خود روح. گردش‌ها و تغییر و تحولاتی که شخص در آن عالم دارد (تا به حالت نهایی و غایی خودش برسد) این گردش‌ها و تغییرات می‌شود زمان آن شخص!
              ۲- خدا بی‌شعور نسیت! همین‌جور ملائکه.
              پس مطمئنا اگر یک دو دو تا چهارتای ساده (و صادقانه!) که می‌کنیم می‌بینیم فلان چیز گناه است یا نیست. این را خدا هم می‌تواند بکند و می‌کند. پس اگر ۱- درست اندیشیده باشیم و کوته‌فکری نداشته باشیم و ۲- خودمان را گول نزده باشیم و صادقانه اندیشیده باشیم. خدا هم همان قضاوت را می‌کند که ما کردیم.
              مثلا اگر دیدیم از روی غیر عمد (بدون نیت) و بدون اینکه اطلاع داشته باشیم یک موضوعی بد است، آن کار را انجام دادیم (ولو آن چیز یک قتل باشد) این گناه نیست. (خدا مطمئنا دست کم به اندازه‌ی ما شعور دارد! نه بی‌عدل است و نه بی‌عقل. خوب می‌فهمد چه به چه است و جزا را دقیق و درست حساب می‌کند می‌گذارد کف دست آدم.)
              ۳- این حساب‌کتاب‌ها... این دادگاه‌ها (که در کتاب سه دقیقه در قیامت طرف داشت)... این نامه‌های اعمال... اینها «تکوینی» است!!!
              تشریعی یعنی مانند حساب کتاب این دنیا شما یک کاری می‌کنی یک نفر ازش یک رونوشت بر می‌دارد و همان را می‌برد دادگاه و دادگاه یک جزا مشخص می‌کند.
              آن طرف این طور نیست. بلکه حساب کتاب روی شخص خود شما هک می‌شود («تکوینی» است). همان موقع که عمل می‌کنی همان عمل و جزای عمل را روی خودت درج می‌کنی. کتاب و حساب خود شمایی. دادگاه و حساب و کتاب همان عمل و ذات شما است. شما با خودت رو برو می‌شوی! (البته خودی که دیگر ژانگولربازی و زرنگی و از این کارها ندارد.)
              بلکه همین اکنون هم عمل شما و حتی جزای شما با شما است! (اکنون ما نمی‌فهمیم. دو روز دیگر که از این اسباب دنیایی و این بدن جدا شدیم دستمان می‌آید.)
              از این دو مورد گفته شده معلوم می‌شود که حساب کتاب چگونه است... این‌جور نیست که من اگر به یک نفر دو تا بدی کرده باشم و او دو تا بدی به من کرده باشد اینها با هم در (یر به یر) بشوند. نه! اثری که شما روی نفس خودتان گذاشته‌اید سر جایش است و اثری که او روی نفسش گذاشته سر جایش است. شما مسئول اعمال خودت هستی و او هم مسئول اعمال خودش. این‌جور نیست که مثل جنگ‌ها بگوییم شما چهارتا از ما را کشتی و ما هم چهارتا از شما پس تمام شد رفت پی کارش. نه. اینجا من مسئول چهارتا قتل هستم و آن ور هم مسئول چهارتا قتل.
              البته... موضوعی که پیش می‌آید این است که مثلا این کاری که من کردم شاید حکم «دفاع از خود» داشته باشد. یا جلوگیری از یک فتنه یا هرچه...
              به هر روی... موضوع این است که: الف) کشکی نیست! ب) ژانگولر بازی و کلک زدن و دور زدن دادگاه معنی ندارد! پ) تمام حالات تو و نیت تو هنگام ارتکاب گناه ثبت شده و چیزی قابل کتمان نیست. ت) اصلا دادگاه خودتی! متهم خودتی، دادستان خودتی، بازپرس خودتی، حتی رئیس دادگاه هم خودتی. (خود واقعی! خودی که کلکی دیگر در آنجا نیست.) پس اگر «واقعا» آدم گناه نکرده. نکرده. ترسی ندارد. دادگاه خودتی. آنجا معلوم می‌شود که گناهی نبوده. ولی اگر حتی به اندازه‌ی ذره‌ای به اندزاه‌ی سر سوزنی گناهی (ظلمی) مرتکب شده باشی حساب کتابش هست واضح هم هست کاری‌اش هم نمی‌توانی بکنی. ولو این که آن گناه یک تو سری زدن به بچه همسایه باشد وقتی کوچک بوده و کسی ندیده و حتی خودش هم در خاطرش نیست! (دادگاه خودتی!) نه می‌توانی کتمانش کنی و نه انکارش. هر کاری هم کنی نمی‌توانی به دست فراموشی‌اش بسپاری. هر کاری هم کنی نمی‌توانی موضوع را دور بزنی و کلکی سوار کنی تا موضوع «بی خیال» تلقی شود. طرف حساب خودتی.
              یک بار دیگر می‌گویم: کارهایت روی خودت ضبط شده و بعدا همین‌ها مرور و بررسی می‌شود و دقیقا همان کارها می‌شود پاداش.
              (اینها را در جلسات نخست سه دقیقه در قیامت جناب امینی خواه عزیز خوب شرح داده‌اند. (جلسات نخست سه دقیقه در قیامت خوب است ولی باقی‌اش اصلا خوب نبود برای من.)))
              ۴- یک حرف بسیار عالی‌ای می‌زنند که تازگی‌ها در جامعه برداشت احمقانه و نادرستی از آن می‌شود. می‌گویند باید قلبت پاک باشد. به قلبت رجوع کن. نیت مهم است. اینها حرف‌های بسیار عالی ای است که مسخره‌اش می‌کنند. مثلا طرف دارد می‌رود دزدی و از آن ور می‌گوید «نیتت باید پاک باشد!» با خودش فکر می‌کند خدا هم حتما مثل من خر است!
              حرف درست است ولی این جور به کار بردنش اشتباه است.
              اکنون ما که یک مقدار با این مباحث آشنا شده‌ایم می‌توانیم بفهمیم منظور از رجوع به قلب و مهم بودن نیت واقعا چیست. یعنی بدون دغل کاری. بدون این که خودت را دور بزنی. یعنی در حال تکوینی. بدون این که خودت را به نادانی بزنی یا عمدا در نادانی نگه داری. خلاصه این که بدون هیچ گونه کلک! و با صدق و صفای کامل خودت، اگر به قلبت رجوع کنی می‌فهمی خودت که آن کار گناه بوده یا نه! همین.
              یک بار دیگر تکرار می‌کنم. «نیت مهم است» «آدم باید دلش پاک باشد» «به قلب خودت رجوع کن» و از این جور حرف‌ها درست است. ولی با آن تفسیر که ما فهمیده‌ایم. با آن شیوه که در کتاب آن سوی مرگ با آن آشنا شدیم. با آن حالت که مو را از ماست می‌کشند بیرون و تو را با خودت رو برو می‌کنند. (خودت را با خودت روبرو می‌کنی.) این‌گونه اگر نگاه کنیم... آری... نیت مهم است و آدم باید دلش پاک باشد و هر کسی فقط کافی است به قلب خودش رجوع کند. همین. دیگر هیچ چیز مهم نیست. (ولی معمولا آدم که این حرف‌ها را می‌زند دقیقا زمانی است که می‌خواهد سر خودش گول بمالد!!! می‌خواهد خودش را در نادانی نگه دارد.)
              آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2020/10/15, 04:20.
              «محمد حسین» هستم.
              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

              نظر

              • mhjboursy
                ستاره‌دار (۱۳)
                • Jul 2013
                • 18270

                #187
                پاسخ : فلسفی-عرفانی

                ادامه
                -----
                منظور از صدقه جاریه و شیوه تحصیل نتیجه آن
                -----------------------------------------------------
                با این توضیح بالا خیلی چیزها مشخص می‌شود...
                مثلا یک نفر برای مادر تازه وفات شده‌اش صلوات می‌فرستد یا خیراتی می‌کند... این عمل اصلا به او این‌گونه که ما گمان می‌کنیم نمی‌رسد! (به نگر من البته. با توجه به چیزهایی که خوانده‌‌ام و اندیشه‌هایی که داشته‌ام.)
                این‌گونه نیست که اینجا یک نفر (یک فرشته) با دفتر و قلم زمینی (!) بیاید چوب خط بیاندازد که آری... یک صلوات اینجا فرستاده شد، پس در نامه‌ی اعمال آن مادر یک صلوات به اعمالش بیافزایید!!!
                نه.
                بلکه عمل تو مال تو است و عمل او مال خودش!
                به تو این خیرخواهی در دین محمد(ص) می‌آید و این صمیمیت در صله رحم که به یاد مادرت بودی و با یاد رسول خدا (با این خوش‌قلبی‌ات) برایش هدیه‌ای فرستادی...
                آنجا هم به او عمل «خودش» می‌رسد... این که فرزندی و دودمانی بار آورده خوش‌قلب و اهل دین محمد ص.
                (و البته معلوم می‌شود که آن احساس شادمانی و فرحی هم که آن مادر از این عمل می‌کند از جنس همین صلوات است!!!)
                در حقیقت این عمل فرزند عمل خود آن مادر است. ادامه‌ی عمل آن مادر است. نتیجه‌ی تربیت و شیر دادن و بارداری خوب و به دنیا آوردن و بزرگ کردن آن فرزند است. این صلوات عمل خود آن مادر است که او هم همراه خودش (درون خودش) می‌بیند و نتیجه و فرح و آرامش و زیبایی عمل خودش را می‌بیند.
                همین‌جور یک بنایی که انسان وقف می‌کند. (چوب خطی به شیوه ما زمینی‌ها نیست. اعتباری و تشریعی نیست! تکوینی است. و کشکی و دل به خواهی هم نیست. عمل هر کسی هم مال خودش است.)
                «محمد حسین» هستم.
                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                نظر

                • sooroosh1315
                  ستاره‌دار (۲)
                  • Oct 2019
                  • 5358

                  #188
                  پاسخ : فلسفی-عرفانی

                  سلام
                  در حقیقت اگر شخصی ضرری به ما وارد کنه ، چیزی به ازای اون ضرری که به ما وارد شده نصیب ما نمیشه (یعنی در فضایی گسسته است ، اصل شخص اول است ، بقیه اشخاص وهم هستن، )

                  سوال دوم که بنظرم خیلی مهم هست ، بحث مشروعیت هست ، اینکه چه چیز مشروع است یا نیست و این مشروعیت از کجا می آید ؟ آیا خانه شما مال شماس یا مال شما نیست ؟

                  چه وقت غصب کردن است چه وقت غصب کردن نیست ؟ مثلا قره باغ مال ایران بوده ، زمان فتحعلی شاه روسیه با زور و قلدری گرفتتش ، بعد فروپاشی شده و بین خودشون دعواس (در این که متعلق به خداس و ما همه مسافریم شکی نیست ، اما بحث تعلق و در اختیار بودن هم مطرح هست ، اینکه نعمت های این سرزمین یا ملک برا استفاده و برخورداری چه کسی هست

                  بحث زور چقدر مطرح هست ؟ اکسیژن های هوا متعلق به کیست ؟ آیا اکسیژن های هوا متعلق به اولین شخصی هست که به تکنولوژی ساخت کیسه ای برسد که بتواند تمام هوا را در ان جا دهد؟


                  خود حق چیست ؟


                  جمله ی جالبی گفت ملا حسن ، اینکه اکثر نفرات بورسی همه شاگرد اول مدرسه خودشان بودن یا نفرات برتر کنکور بودن ، یکی از جذابیت های بورس شاید همین است ،

                  در باب اینکه قاضی خود ما هسیم شاهد و دادستان متهم خودمان هسیم و خودمان را نمی توانیم گول بزنیم این هم جمله ی مهمی است

                  مثالش می شود اینکه در کودکی (اگر نگویم هم اکنون !) من خودمو همچون یهودیان افضل بر تمام بشریت میدیدم ،(عقل خالص بدون افزونه هایی که همه اکنون به خود بسته ام (خود حقیقی و ازاد))

                  همه چیز از برای من است ، که از من داناتر و اگاه تر؟ و من خالص حقیقی (ازاد) خون و جان و مال و... هیچکس برایم مهم نیست


                  داشتم با همین سبک زندگی می کردم بعد نمرات همه 20 بود بجز دینی ، بعد یک روز برادرم نمراتم را دید (مذهبی نیست اصلا کلا متفاوت است) گفت دینی دیگه درسیی هست که اینقدر نمراتت ضعیفه ؟ همه اش اینه که می پرسد خدا خوب است یا بد ؟ خوب معلومه که خدا خوبه (با فهمیدن این نکته دینی 20 شد )


                  در واقع به منافق بودن میگن خوب بودن ، مثلا می روی در صف نان ، چند نفر در جلویت هستن ، عقل حکم می کند که تو برتر و افضل تر و نکو تر هسی شمشیر بکش همه را بکش و نفر اول صف شو چون جایگاه حقیقی تو نفر اول بودن است

                  اما دین می گوید لبخند بزن و صبر کن و بر ذات حقیقی خود صبر و تقوا پیشه کن

                  به نوعی در حالی که از درون موافق در ایستادن در صف نیستی منافق وار لبخند بزن و از نظم و قرتی بازی لذت ببر


                  حال اینکه شخصیت منافق و با تقوا و صبورت قاضی باشد (شخصی که در زمین اخلاق خوانده اس ) یا شخصی ذاتی و بدون افزونه ات که خود را برتر از همه می داند قاضی است (در واقع قاضی منم یا منم یا منم ؟)

                  من دیروزیم حکم می دهد به فحاشی و درست بودن این عمل ..... من امروزیم با تجربه ای افزون تر حکم می دهد بر اشتباه بودن فحاشی (که قطعا اگر من دیروزیم فحش دادن را اشتباه می دانست حقیقتا فحش نمی داد ) و من امروزیم اگر فحش دادن را اشتباه نمی داست قطعا امروز فحش می داد


                  در واقع عقل و منطق ما در هر لحظه در حال قضاوت است و حال اینکه درست قضاوت می کند یا اشتباه را باید قاضی برتری پاسخ دهد


                  و اگر "عقل و منطق امروزم " که عمل دیروز مرا خطا می پندار ،از کجا معلوم فردا نیز " عقل و منطق امروزم" را خطا نپندارد ؟
                  از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                  نظر

                  • sooroosh1315
                    ستاره‌دار (۲)
                    • Oct 2019
                    • 5358

                    #189
                    پاسخ : فلسفی-عرفانی

                    مثلا کسی که دلار داره میگه هر دلار 30 تومن کسی که طلا داره میگه هر گرم 1 تومن کسی که ملک داره میگه هر ملک 2 تومن هر پراید 150 تومن یک نفر هم کرگر هست کار میکرده 30 سال بهش سالی 1 تومن می دادن و بهش گفتن پراید 30 تومن این کار کرده پولش شده 30 تومن بهش پراید ندادن (در واقع چون قدرتی نداشته ، اونا به فناش دادن)

                    می تونید بگین چرا طلا و دلار و مسکن و پراید عددش تغییر کرده اما زحماتی که این کارگره کشیده 30 سال بیل زده (کار واقعی و مفید) دود شده رفته هوا ؟ ایا از این کارگره رضایت و مشروعیت گرفتن ؟ یا بین خودشون دلار و طلا و... توافق کردن؟

                    آیا خانه شما مال شما هست یا نیست ؟ مشروعیتش از کجا میاد؟ از انجا که می تونید ازش دفاع کنید؟ چطور می تونید از خونتون دفاع کنید ؟ مثلا همسایه ما 400 متر خونه اش هست ی پیرزن و پیرمردی هستن .... چطور از ملک خودشون در حالی که ناتون هستن دفاع می کنن ؟ با اتحاد و توافق و عهد ! یعنی سعی می کنیم هوای همو داشته باشیم و به قدرت برسیم

                    هرچی همبستگی بیشتر باشه قدرت بیشتر (همون ید الله مع الجماعه)


                    یکی از دلایلی که 8 سال دفاع مقدس تونسیم جلوی قدرت شرق و غرب بایستیم احتمال همین همبستگی و یکدلی جامعه بوده

                    و احتمالا اینکه تفرقه بیانداز و حکومت کن به همین علت هست



                    شاید دلار الان 1 میلیون بود اگر چند نرخی نبود !!! در واقع با چند نرخی بین دلار و دلار تفرقه انداختن!؟

                    در واقع چون به دلال های دولتی نرخ ارزان تری دلار میرسه ، اگر دلال غیر دولتی بخواد نرخ را بالا ببره ، در واقع داره خودشو نسبت به دلال دولتی ضعیف میکنه ، (این موضوع بنظرتان درسته؟) و دولت می تونه با صرفا تغذیه ی دلال خودش ، (هزینه کمتر) دلال غیر خودی را هم مجبور کنه که بالاتر نره (چون خودشو نسبت به دلال دولتی فقیرتر میکنه!)
                    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                    نظر

                    • mhjboursy
                      ستاره‌دار (۱۳)
                      • Jul 2013
                      • 18270

                      #190
                      پاسخ : فلسفی-عرفانی

                      جناب سروش عزیز،
                      همان‌گونه که نوشتم همه چیز تکوینی است/باید باشد. تشریع هم تکوینی است و باید باشد.
                      و در اصل هم خدا است. و غیر خدا نیست و همه چیز از او است. و قواعد و قوانین هم.
                      و عقل و قلب و چیزهای دیگر هم در نهایت به یک جا می‌رسند. بین احساس (احساس واقعی، بینش درست، شهود قلبی بدون دخالت) و تفکر (اندیشه، تعقل، خردورزی، استدلال) و بودن (تکوین، آن‌چه هست) و شرع (قواعدی که پیامبری که قبولش داریم برایمان آورده) فرقی نیست. و نباید باشد.
                      آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2020/10/15, 15:54.
                      «محمد حسین» هستم.
                      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                      نظر

                      • sooroosh1315
                        ستاره‌دار (۲)
                        • Oct 2019
                        • 5358

                        #191
                        پاسخ : فلسفی-عرفانی

                        آیا خداوند هرکه را بخواهد به راه راست هدایت نمی کند ، و هر که را بخواهد بر قلبش مهر و بوم نمی زند و گمراه نمی کند ؟

                        ایا اراده خداوند محیط بر اراده شیطان نیست ؟ آیا هنگامی که خداوند شیطان را می آفرید چیزی جز اینی که الان هست انتظار داشت ؟

                        آیا خداوند خیلی قبل تر از انکه انسان را خلق کند (ان زمان که جنیان و شیطان خلق می کرد) قصد خلقت آدم و گمراه شدنش توسط شیطان را نداشت

                        چرا خداوند عقل کامل و اگاهی از قبل و بعد را به شیطان نداد

                        هدف از خلقت ادم چیست ؟ احتمالا انسان کامل است


                        خداوند زمین (گل و مواد معدنی) و خورشید را افرید ، سپس گیاهان را افرید ، گیاهان با نور خورشید و مواد معدنی شروع به رشد و نمو کردن ، هدف از رشد و نمو گیاهان چه بود ؟ سپس حیونات را آفرید حیوانات اومد از گیاهان تغذیه کردن و....

                        7 میلیارد انسان روی زمین داریم ، احتمالا تمام این 7 میلیارد در واسط چرخه تولید انسان کامل هستن ، تمام این 7 میلیارد نفر و شیطان و.... همه در کارند که به درست شدن یک انسان کامل مثا در 7000 سال دیگه برسند

                        در واقع ی حد واسط در تکمیل فرایند تولید

                        مهم هستیم اما انسان کامل (چیزی که قرار بدست بیاد) نیستیم ،


                        البته خداوند بی نیاز هست و برای خلق کردن کُنْ فَیَکونُ

                        احتمالا بحث منت گذاشتن خداوند بر مخلوقاتش هست ، مثل وقتی که از این بچه هایی که فال میفروشن ، فال میگیری و باهاشون همصحبت میشی و اون فال رو نخونده میندازی سطل اشغال



                        یا در مورد شیطان بخوام مثال بزنم میگم شما میرید زیر اب مدیر خودتونو میزنید ، اونو اخراج میکنن شما را میذارن جاش ، بعد فرداش میرید تعزیه و مدیر اخراج شده هم در نقش شمر میاد رو صحنه

                        قطعا تعزیه اس واقعی نیست ، ولی خوب اونم عقده ای هست با شمشیر با تمام قدرت به سمتت حمله میکنه و محکم میزنه با اینکه همه اش نمایش هست (قطعا دشمنی اشکار هست )
                        از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                        نظر

                        • mhjboursy
                          ستاره‌دار (۱۳)
                          • Jul 2013
                          • 18270

                          #192
                          پاسخ : فلسفی-عرفانی

                          در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است View Post
                          آیا خداوند هرکه را بخواهد به راه راست هدایت نمی کند ، و هر که را بخواهد بر قلبش مهر و بوم نمی زند و گمراه نمی کند ؟

                          ایا اراده خداوند محیط بر اراده شیطان نیست ؟ آیا هنگامی که خداوند شیطان را می آفرید چیزی جز اینی که الان هست انتظار داشت ؟

                          آیا خداوند خیلی قبل تر از انکه انسان را خلق کند (ان زمان که جنیان و شیطان خلق می کرد) قصد خلقت آدم و گمراه شدنش توسط شیطان را نداشت

                          چرا خداوند عقل کامل و اگاهی از قبل و بعد را به شیطان نداد

                          هدف از خلقت ادم چیست ؟ احتمالا انسان کامل است


                          خداوند زمین (گل و مواد معدنی) و خورشید را افرید ، سپس گیاهان را افرید ، گیاهان با نور خورشید و مواد معدنی شروع به رشد و نمو کردن ، هدف از رشد و نمو گیاهان چه بود ؟ سپس حیونات را آفرید حیوانات اومد از گیاهان تغذیه کردن و....

                          7 میلیارد انسان روی زمین داریم ، احتمالا تمام این 7 میلیارد در واسط چرخه تولید انسان کامل هستن ، تمام این 7 میلیارد نفر و شیطان و.... همه در کارند که به درست شدن یک انسان کامل مثا در 7000 سال دیگه برسند

                          در واقع ی حد واسط در تکمیل فرایند تولید

                          مهم هستیم اما انسان کامل (چیزی که قرار بدست بیاد) نیستیم ،


                          البته خداوند بی نیاز هست و برای خلق کردن کُنْ فَیَکونُ

                          احتمالا بحث منت گذاشتن خداوند بر مخلوقاتش هست ، مثل وقتی که از این بچه هایی که فال میفروشن ، فال میگیری و باهاشون همصحبت میشی و اون فال رو نخونده میندازی سطل اشغال



                          یا در مورد شیطان بخوام مثال بزنم میگم شما میرید زیر اب مدیر خودتونو میزنید ، اونو اخراج میکنن شما را میذارن جاش ، بعد فرداش میرید تعزیه و مدیر اخراج شده هم در نقش شمر میاد رو صحنه

                          قطعا تعزیه اس واقعی نیست ، ولی خوب اونم عقده ای هست با شمشیر با تمام قدرت به سمتت حمله میکنه و محکم میزنه با اینکه همه اش نمایش هست (قطعا دشمنی اشکار هست )
                          سلام.
                          پاسخ بحث جبر و اختیار در گذشته مطرح شد.
                          این بود که در هر ترازی بحث جبر و اختیار یک جور معنی دارد.
                          و مشکل (پرسش) از اینجا مطرح می‌شود که ما در یک تراز می‌ایستیم و دنیا را با تراز دیگر مشاهده می‌کنیم. و دو تا تراز را یکی می‌کنیم هم‌زمان که دو تا کرده‌ایم. (می‌خواهیم هم ثابت کنیم یک چیزی مختار است و هم هم‌زمان مجبور. پرسش از اینجا مطرح می‌شود.)
                          خلاصه چیزهایی که گفته شد: در آن تراز که جبر مطلق است، اصلا کسی وجود ندارد که حالا اختیار داشته باشد یا نه.
                          (ساده هم بخواهیم نگاه کنیم: اختیار داشتن همان وجود داشتن است. آیا کسی که مختار نیست زنده است؟)
                          آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2020/10/15, 20:46.
                          «محمد حسین» هستم.
                          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                          نظر

                          • mhjboursy
                            ستاره‌دار (۱۳)
                            • Jul 2013
                            • 18270

                            #193
                            پاسخ : فلسفی-عرفانی

                            رفع مشکل وهمی بودن دیگران و مثال آینه حرم
                            ------------------------------------------------

                            سلام مجدد.
                            ببخشید من حالم زیاد جالب نبود/نیست درست حسابی شاید نتوانستم پاسخ بدهم. {۵}
                            در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است View Post
                            سلام
                            در حقیقت اگر شخصی ضرری به ما وارد کنه ، چیزی به ازای اون ضرری که به ما وارد شده نصیب ما نمیشه (یعنی در فضایی گسسته است ، اصل شخص اول است ، بقیه اشخاص وهم هستن، )
                            واژه وهم درست نیست. {۱} این مثال‌هایی که من زدم واژه وهم را به ذهن متبادر می‌کند. ولی این واژه زیاد جالب نیست. {۶}

                            بهتر است با دید همین «تراز»ها به قضیه نگاه شود. {۷}
                            در تراز پایین (زمانی که کثرت وجود دارد) موجودات «وهم» نیستند!!! واقعی هستند. و بیگانه از «من». هستند. خوب هم هستند. وهم هم نیستند.
                            ولی در تراز بالاتر که می‌رویم... آری... آن موجودات «نیست» می‌شوند... (هستند ولی نیستند)... آری... ولی موضوع چیز دیگری است! موضوع این است که خود «آن من» هم نیست شده است در این تراز!
                            زمانی که ما از واژه وهم استفاده می‌کنیم داریم این دو تراز از بررسی را با هم «یکی» می‌کنیم. خلط می‌کنیم. در هم می‌آمیزیم. اشتباه می‌گیریم. {۸}
                            این مشکلی است که به واسطه‌ی آن مثال «بازی» و «بازیگر» (یا بازی و برنامه‌نویس) در ذهن شکل می‌گیرد.

                            شاید بررسی مسئله با این مثال بهتر باشد:
                            مثال دیگر آینه شکسته شده (آینه هزار تکه است).

                            در آینه‌کاری‌های حرم که نگاه می‌کنی، هزار «من» وجود دارد. که این «من» ها از هم بیگانه‌اند.{۲} {۳} {۴}
                            همین.
                            لختی بیاندیشیم.
                            -----------------------------------------------------------
                            پانویس:
                            {۱} اینها را بیشتر از این که برای شما بنویسم برای خودم می‌نویسم. و مشکل خودم هم هست که شما الحمد لله به زبان آوردید و باعث خیر شدید.
                            {۲} طنز: گاهی با هم دعوایشان هم می‌شود!!!! گاهی صلح می‌کنند...
                            {۳} هر کدام از اینها بی‌نهایت است! با این‌که محدود شده به حدود و مرزهای کوچکی... ولی بی‌نهایت است. بی‌نهایت هم می‌خواهد! و اتفاقا دعوایشان هم سر همین است! سر این که می‌خواهند هر کدام از این هشت میلیارد تکه بی‌نهایت باشد ولی جایش محدود است به حدود بقیه. از نادانی‌شان است.
                            {۴} به واسطه‌ی شخصیتی که در هر کدام از این تن‌ها هم هست، بی‌نهایت ارزشمند هستند و قابل احترام! مبادا به کسی بی‌احترامی کنیم! حتی بلکه به هیچ موجودی! حتی گوسفندی که سر می‌بریم و می‌خوریم یا گیاهی که می‌خوریم. همه چیز محترم هستند چون از او هستند. به ویژه انسان(ها).
                            {۵} البته هر چقدر خلاصه‌تر باشد بهتر است. هم دقت بیشتر می‌شود و هم خواندنش آسان‌تر. ولی خلاصه‌نویسی بنده به خاطر این نبود. به خاطر بی‌حوصلگی‌ام بود. و البته... دروغ چرا؟ ترسیدم اگر زیاد بنویسم شما تند و سرسری بخوانید و مطلب را بگیرید و رها کنید. اکنون هم باز دارم زیاد می‌نویسم و باز بیم این هست که زیاد نوشتن حجاب دقیق و ژرف خواندن شود. امیدوارم این‌گونه نشود.
                            {۶} چاره‌ای هم از مثال نزدن نیست. ولی در مورد مثال عبارت درستی گفته‌اند... گفته‌اند مثال از یک جنبه نزدیک می‌کند و از چندین جنبه (از جنبه‌های دیگر) دور. گمان کنم از مثال‌های زیاد استفاده شود بهتر باشد. (مثلا دریا و موج - شخص و سایه‌اش - انسان و آینه - نفس و قوایش - خیال پرداز و خیالش - نویسنده و داستانش - برنامه‌نویس و محیطش - نوری که از یک منشور رد شده) اینها در کنار هم... باز... برخی از یک جنبه که نقص دارند باز آنهای دیگر نقصش را می‌پوشانند. ولی باید توجه کرد که اینها هیچ کدام آن که ما می‌خواهیم نمی‌شود. و اصلا برای خدا نمی‌توان مثال درست و حسابی آورد.
                            {۷} خود این «تراز» هم یک نمونه و مثال است! البته بیشتر در فضای عقلی است نه مانند مثال‌های دیگر خیالی. ولی باز مقداری مثالی است. و البته از دید بالا که بخواهیم به قضیه نگاه کنیم حتی در عالم عقل هم مثال وجود دارد. مثال به معنی نمونه. نه به معنی موجودی در عالم مثال و خیال.
                            {۸} این قاطی کردن ترازها علت بسیاری از پرسش‌های مهم و پیچیده است. خوب به شیوه پیدایش پرسش/اشکال بیاندیشیم... در یک تراز می‌بینیم الف و ب در کنار هم یا روبروی هم ایستاده‌اند. از یک تراز بالاتر که نگاه می‌کنیم می‌بینیم این دو خصوصیات دیگری دارند بلکه اصلا نیستند! ما این الف را همان الف می‌گیریم و اینجا است که پرسش پیش می‌آید که آخر «این» یا «آن»؟ کدام خصوصیت درست است؟ مثلا در مورد همین جبر و اختیار... می‌آییم پایین می‌بینیم من که اختیار دارم... رفیقم هم که اختیار دارد... می‌رویم بالا می‌بینیم همه چیز دست خدا است. (حتی اگر مادی هم بیاندیشیم می‌گوییم همه چیز دست مهبانگ (بیگ‌بنگ) است.) همه چیز به قاعده است و ریاضی! و هیچ کس از قوانین (مانند قانون جاذبه در فیزیک) تخلف نمی‌کند. پرسش پیش می‌آید آخر این یا آن؟ جبر یا اختیار؟ پاسخ همین است... که ترازها را با هم قاطی کرده‌ایم... زمانی که من یک خرده‌من یک نیم‌من یک موجود پست دنیوی یک تکه‌آینه یک من‌کوچک‌درون‌آینه‌شکسته هستم... اینجا نعوذ بالله دیگر اصلا خدایی نیست که بخواهد اختیار داشته باشد یا نداشته باشد. خدا کو؟ نیست! من هستم (این‌من وجود دارد.) و او نیست. اختیار هم دارم... خوب هم اختیار دارم. بخواهم دستم را بالا می‌برم بخواهم پایین می‌آورم. دیگر این اراده است دیگر.... این اراده نباشد دیگر چه چیز می‌خواهد اراده باشد؟ از آن ور که بیننده به جای نگاه کردن از درون آینه شکسته‌ها به آینه نگاه کرد اینجا اختیار معلوم می‌شود با او بوده و هست و خواهد بود. و این تراز برتر و درست‌تر است. و در اینجا از آن دیگران خبری نیست. از آن همه این‌من خبری نیست. که حالا آنها بخواهند اثر داشته باشند یا نه؟ (البته هنوز آینه (شکسته) و تصویر من درونش هست. ولی گونه نگاه من به آن تغییر کرده.)
                            «محمد حسین» هستم.
                            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                            نظر

                            • mhjboursy
                              ستاره‌دار (۱۳)
                              • Jul 2013
                              • 18270

                              #194
                              پاسخ : فلسفی-عرفانی

                              «محمد حسین» هستم.
                              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                              نظر

                              • mhjboursy
                                ستاره‌دار (۱۳)
                                • Jul 2013
                                • 18270

                                #195
                                پاسخ : فلسفی-عرفانی

                                در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                                راستی جناب محمدحسین موارد دیگه ای که گوش کردین و نتیجه اش به نظرتون خوب بوده رو بگید تا ما هم دانلود کنیم گوش کنیم.
                                سخنرانی خیلی خیلی سراغ دارم ولی حقیقتش هیچ‌کدام مانند این «آن سوی مرگ» جذاب نیست که آدم گوش کند.
                                حتی ادامه‌ی این آن سوی مرگ که نامش «سه دقیقه در قیامت» است (از همین سخنران عزیز) باز زیاد فضایش شبیه این آن سوی مرگ نیست. (بیست جلسه اول از کل هفتاد جلسه باز بد نیست. نصفه نیمه پیشنهاد می‌کنم. نکات خیلی خوبی می‌گویند که به باز شدن و شفاف شدن کتاب آن سوی مرگ فوق العاده کمک می‌کند... ولی دیگر آن فضای جذاب را ندارد. فضای داستانی و تمثیلی... از جلسه بیست به بعد هم که کلا می‌روند در حاشیه...)

                                راستی! همین حاج آقا امینی خواه عزیز وسط حرفشان در سه دقیقه در قیامت می‌گویند از حوزه و دانشگاه آمدم بیرون یا انداختنم بیرون و یک جوری هم می‌گویند انگار مربوط به همین حرف‌هایی بود که در مورد نزدیکان آقای روحانی زده‌اند! :D

                                دیگر چه...
                                سخنرانی‌های آقای قاسیمیان را هم که گفتم... خیلی خوب است... حرف‌های ایشان خیلی روی «توکل» آدم تاثیر می‌گذارد و توکل آدم را قوی می‌کند. خیلی هم سیاسی صحبت می‌کنند.

                                جناب اصغر طاهرزاده را هم گفتم... البته از ایشان کم گوش داده‌ام و می‌خواهم گوش کنم... ایشان برای پیوند دادن فلسفه و عرفان خیلی می‌توانند مفید باشند گویا. یعنی یک نفر فلسفه یاد گرفته باشد و حالا بخواهد برود بالاتر و موضوع را «دلی»اش بکند...

                                جناب استاد دکتر دینانی عزیز هم عالی هستند... برای کسانی که می‌خواهند با معانی اشعار پارسی بیشتر آشنا شوند و با ژرفای اندیشه‌های عرفانی/اسلامی که در لابلای (تقریبا) همه‌ی آثا ادبی پارسی ما حاضر است انس بگیرند عالی است! ایشان مدرس فلسفه هستند و مبنای کارهایشان هم فلسفی است ولی به هیچ وجه مستقیما به فلسفه نمی‌پردازند. ایشان ۷۰۰ جلسه برنامه معرفت (شبکه چهار) دارند که من همه را تقریبا بارگیری کرده‌ام و گمان کنم ۴۵۰-۵۰۰ جلسه را گوش کرده‌ام! عالی عالی عالی. در راه دانشگاه بیشتر گوش می‌کردم. عالی بود. البته برای کسی که به عرفان نظری و فلسفه و شعر علاقه داشته باشد.

                                حضرت آیت الله محمد شجاعی عزیز رحمة‌الله‌علیه... نفس حقی دارند... دروس اخلاقشان را که زمان رفت و آمد به محل کار گوش می‌دادم گاهی دلم می‌خواست بروم... اصلا حرف‌زدن ایشان جوری است که زمانی که مباحث اخلاقی/دینی را مطرح می‌کنند ناخودآگاه آدم را از دنیا می‌کشند بیرون و آدم را آن‌وری می‌کنند! (متمایل به آن سو می‌کنند. اهل آن ور می‌کنند.) مباحث بسیار بلندی را با زبان خوب بیان می‌کنند ولی من اصلا گاهی دوست دارم صدای ایشان را فقط بشنوم! صدایشان را بشنوید یاد ملکوت می‌افتید!

                                آیت‌الله‌ جوادی‌آملی عزیز را پیشنهاد نمی‌کنم. ایشان خیلی عالی هستند ولی گوش دادن حرف‌هایشان برای من نیست. حکمت متعالیه ایشان را مقداری گوش دادم چیزی نفهمیدم. هم کیفیت صدای نوار کم بود و هم مدل حرف زدن ایشان یک مدل خاصی است و هم مخصوصا اصطلاحات فلسفی قلبمه سلمبه استفاده می‌کردند (که احتمالا امثال من وارد نشوند) و من هم ادامه ندادم.

                                حاج آقا دولابی... کیفیت صداهای نوارهایشان بسیار پایین است... آدم اذیت می‌شود.

                                سخنرانی خیلی گوش کرده‌ام... از آدم‌های زیادی گوش کرده‌ام... ولی همان‌گونه که گفتم شخص خاصی به ذهنم نمی‌رسد و مبحث خاصی به ذهنم نمی‌رسد...

                                حاج آقا فاطمی‌نیا عزیز خیلی آدم گنده دیده‌اند و حکایات زیادی نقل می‌کنند... ایشان معارف متوسط را برای مردم متوسط مطرح می‌فرمایند. خیلی خوب هستند. ولی نمی‌دانم چرا آن قدر سخنانشان در یادم نمانده.

                                استاد محمد شجاعی عزیز (نه آیت الله محمد شجاعی) عالی هستند. ایشان هم مانند مرحوم آیت الله شجاعی حرف‌هایشان به دل می‌نشیند. خیلی. خیلی خیلی به دل می‌نشیند. اصلا حرف که می‌زنند به دل می‌نشیند. مباحثی هم که مطرح می‌کنند مباحث بسیار کاربردی است. البته نفهمیدم کدام سخنرانی‌هایشان مجاز است و کدام نیست؟ چون مثلا یکی را روی سایت خودشان برای بارگیری گذاشته بودند اگر اشتباه نکنم ولی در جای دیگر زده بود به خاطر مخالفت صاحب اثر ما این سخنرانی را از سایت برداشتیم! باز یک جای دیگر بود. بعد مثلا یک چیزی جایی نبود ولی در کانال تلگرامی خود ایشان بود!

                                باز هم هستند عزیزان زیادی که من سخنانشان را گوش کرده‌ام... ولی چیزی که بخواهم معرفی کنم به ذهنم نمی‌رسد زیاد...
                                نکته‌ای که در مورد همه‌ی این عزیزان وجود دارد ساده‌گویی همه است (البته به جز آن حکمت متعالیه از جناب جوادی آملی عزیز).
                                و این که... هر گلی یک بویی دارد! آدم به سخنرانی هر کسی که گوش می‌دهد گویا دارد با فضای ذهنی آن شخص آشنا می‌شود و انس می‌گیرد! و از هر کسی یک گونه آدم کسب معرفت و آگاهی و دانش (و گاهی لذت) می‌کند!
                                «محمد حسین» هستم.
                                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X