فلسفی-عرفانی

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • mhjboursy
    ستاره‌دار (۱۳)
    • Jul 2013
    • 18270

    #121
    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است View Post
    ..........
    سلام و عرض ادب.
    ابتدا در مورد سخنرانی آقای امینی خواه /:.Heart.:/ در مورد کتاب آن‌سوی مرگ یک چیزی بگویم. خیلی دلم می‌خواهد در مورد آن چیزی بگویم...
    من تمامش کردم. ۳۹ جلسه + دو جلسه پرسش و پاسخ را با ولع تمام در عرض دو سه روز گوش دادم. و بسیار لذت بردم.



    مشاهده‌ی موجودات غیر مشهود به وسیله‌ی تفسیر شخصی
    -------------------------------------------------------------
    منتها چیزی که می‌خواستم در موردش بگویم این است که اینها که نصفه نیمه مرده‌اند و زنده شده‌اند هر چند مشاهدات بسیار عالی‌ای داشته‌اند و برای ما آورده‌اند. ولی ما باید توجه کنیم که این چیزهایی که اینها دیده‌اند صد در صد درست نیست. هر چند بسیار درست و عالی است و قابل استفاده. به این معنی که: در عوالم بالاتر، یعنی با بالا رفتن به سوی عالم‌های بالاتر، یواش یواش قیدها برکنار می‌روند و موجودات بی‌قیدتر و آزادتر می‌شوند. در بالاتر از این دنیای مادی موجودات ماده ندارند. (کما این که در کتاب هم بارها اشاره شد و جناب امینی خواه عزیز /:.Heart.:/ هم این را گفتند.) بالاتر از عالم ماده عالم مثال است. و بالاتر از عالم مثال موجودات مجرد دیگری هستند که از قیدهای همین عالم مثال هم حتی مجرد (و جدا) هستند. بی‌قید هستند. یعنی چه؟ یعنی قید صورت داشتن را هم حتی ندارند! موجودات بی‌صورت. بدون شکل. معنی دارند. مفهوم دارند. وجود دارند. حیات دارند. ولی شکل ندارند. بالاتر از شکل هستند. (البته دو نوع خوانش می‌توان داشت: شکل ندارند - یا - شکل‌های زیادی می‌توانند داشته باشند.) ولی آیا این موجودات بی‌شکل را نمی‌توان دید؟ آری می‌توان دید. چگونه؟ عرض می‌کنم.
    حالا منظور چیست؟ منظور این است که: این عزیزان که رفته‌اند نصفه نیمه یک چرخ زده‌اند و برگشته‌اند چیزهایی دیده‌اند. ولی این چیزهایی که دیده‌اند صد در صد نیست. هم به جهت نقص در بینایی شخصی خودشان (هیچ کس محمد (ص) نیست! و هیچ کس حقایق را به بهترین شکل نمی‌بیند). و نیز این که دیدن این عزیزان «شخصی» بوده!
    توضیح این که... در عوالم بالاتر... زمانی که شخص با یک پدیده، با یک حقیقت، با یک معنی و مفهوم (مثل خوبی یا بدی) رو برو می‌شود او این پدیده را با چشم مادی یا مثالی خودش نمی‌بیند. بلکه در عوالم بالاتر با چشم عوالم بالاتر خودش می‌بیند. ولی برای این که آن دیدن خودش را محسوس و ملموس کند آن حقیقت دیده شده را می‌آید برای خودش «تفسیر» می‌کند.
    او آن بالا «تباهی» را درک می‌کند و این پایین «انسانی در حال پودر شدن» را می‌بیند!
    آن بالا «بدی» را درک می‌کند و این پایین «رنگ سیاه» را می‌بیند!
    آن بالا «پستی» را درک می‌کند و این پایین «انسان حشره مانند» را می‌بیند!
    آن بالا «کثیفی» را درک می‌کند و این پایین «آب دهان و خلط» را می‌بیند!
    آن بالا «قداست» را درک می‌کند و این پایین «رنگ سفید و نور» را می‌بیند!
    آن بالا «زندگی» را درک می‌کند و این پایین «آب» را می‌بیند!
    وگرنه هیچ وقت چیزی به نام «زندگی» قابل دیدن نیست. همین‌جور بدی و پستی و کثیفی و زیبایی!
    حالا صحبت سر این است که این شخص ممکن است این‌گونه ببیند... شخص دیگری ممکن است به گونه‌ای دیگر ببیند.
    مثلا اگر این شخص پستی را به شکل انسان‌های حشره مانند می‌بیند ممکن است اگر یک نفر دیگر نگاه بیاندازد این مورد را به شکل انسان‌هایی در قبر یا انسان‌هایی روی زمین یا آدم‌هایی کوتوله ببیند!
    دیدنی‌های شخص در حقیقت تفسیر دیدن او در عالمی بالاتر است!
    (حتی شاید این مورد را به همین دنیای مادی هم بتوان تعمیم داد که در مورد آن صحبت نکنیم بهتر است. فقط این که: دانشمندان همین دنیای مادی هم می‌گویند که لزوما دیده‌های دو شخص در این دنیا با هم یکسان نیست! بماند.)

    منظور نهایی چه بود؟ این که... دیده‌های این عزیزان برای ما بسیار سودمند است. ولی باید توجه کنیم که آن چیزهایی که دیده‌اند ممکن است متفاوت از آن چیزی باشدکه دیگری دیده. و حتی از چیزی که ممکن است ما ببینیم. و ما باید دیده‌ی سطح بالاتر او را تلاش کنیم درک کنیم.

    --------------------------------------

    دوستان، آن چله را کسی توانست آغاز کند. بد نیست چله. حتی اگر یک چیز بسیار ساده باشد. حتی اگر بسیار کم باشد.
    چله‌ی دست کشیدن از یک گناه کوچک (برای پروردگار عالمیان و معشوق دل ما) کار بسیار بزرگی است که مطمئن باشیم آن عزیز حکیم رئوف لطیف در ازایش حتما یک چیزی به ما می‌دهد. مطمئن باشیم.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

    نظر

    • mhjboursy
      ستاره‌دار (۱۳)
      • Jul 2013
      • 18270

      #122
      پاسخ : فلسفی-عرفانی

      در اصل توسط sooroosh1315 پست شده است View Post
      آقا محد حسین سوال اجتماعی هم می شود از شما پرسید ؟ (بعضا با نگاه و رویکرد دینی )

      چه وقت عده ای کثیر بر اساس عقلانیت و رفع مشکل ( کار درست ) اجازه دارند حق عده ای قلیل را نادیده بگیرن و بخیر کل تصمیم بگیرند چه وقت نمی توانند ؟

      بهرحال خیلی از مصلحت ها هست که در راستای انها حق عده ای بفنا می رود

      و از یک سو منفعت بسیار برای عده ای کثیر دارد ( مثلا خیابان ولیعصر ترافیک است ، بسم رب شهدا و صدیقین چنتا لودر و تراکتور میندازی دو سمت خیابان و عرض خیابان را 10 برابر می کنی مشکل عده ی کثیری حل می شود حالا این وسط چهار نفرم خانه و ملکشان را از دست می دهند مثلا در پرند و .... بهشان زمینی می دهی


      ==================
      خاطره ای از کودکی تعریف کنم ، 7-8 سال داشتم و یک چرخه 16 (تایر کوچک) بعد مسجد محلمان مسابقه دوچرخه سواری برگزار می کرد و من شرکت می کردم و یک عالمه دووچرخه های 28 (آلمانی بزرگا) هم شرکت می کردن من 1000 پا می زدم 2 متر می رفتم :.thumbsupsmileyanim انها 2 پا می زدند 1000متر می رفتن /:.ohno-smiley.:/
      بعد من میرفتم مسجد محل اعتراض که این چه وضعیس باید جدا کنید در گروه های مختلف باشد و... /:.offtopic.:/

      خلاصه دیگه بزرگ شدیم کلاس پنجم ی چرخ 26 (تایر بزرگ) گرفتم و گفتم دیگه قهرمان شدی =P~

      مثلا 60 تا دوچرخه سوار بودیم 15 نفر چرخ بزرگ داشتن 20 نفر چرخ متوسط 25 نفر چرخ کوچک و به 20 نفر اول جایزه میدادن

      بعد دقیقا از همان سال تصمیم گرفتن که رد بندی کنن بر اساس اندازه چرخ ها و تعداد نفرات هر گروه جایزه ها تقسیم بشه و باز هیچی به هیچی


      مسول این قبیل سود و زیان ها کیست ؟ یقه ی که را باید گرفت ؟
      در مورد اکثریت و اقلیت.
      ببینید...
      من کلا با این مورد مخالفم.
      به نظر من جمهوری درست نیست.
      اگر هم من نظام جمهوری را اکنون می‌پذیرم تنها برای این است که بهتر از آن را سراغ ندارم! تنها همین!
      جمهوری در یک کلام یعنی سقیفه!
      یعنی علی(ع) پایین بیاید و ابوبکر به مردم حکومت کند و حکمت بیاموزد. یعنی این که موسی(ع) پایین بیاید و سامری، گوساله‌اش را به مردم بیاندازد! (دقیقا شبیه این که موسی(ع) پایین باشد و فرعون بالا باشد. آن هم ظلم (استبداد) بود این هم ظلم (جمهوری) است.)
      جمهوری یعنی زورگویی! (گاهی یک عده کم به یک عده زیاد زور می‌گویند و گاهی هم یک عده زیاد به یک عده کم. دومی جمهوری است!)
      ولی چرا اکنون من نوعی اصلا به آن کار ندارم بلکه اصلا مشکلی با آن ندارم و موافقم؟ برای این که خوب... دستم خالی است. از عقاید برتر.
      ------------------------
      و اینکه درست چیست؟ درست دین است. یعنی قرآن را بیاوریم وسط و ببینیم چه گفته؟
      و درست (در ترازی پایین‌تر) عقل است. که بیاوریم وسط و ببینیم چه می‌گوید. (که عقل و دین یکی هستند. (یعنی باید باشند.))
      ولی مشکل اینجا است که همه با دین و با عقل نیستند و (مثلا با همان زبان عقل) می‌گویند ما عقل را قبول نداریم!
      و نیز اینکه: همه دین و عقل واحد ندارند. (هر چند در اصل: دارند!) باز هم همه می‌شود و بحث زورگویی (یک گروه یا اکثریت) پیش می‌آید.
      پس چه؟

      نمی‌دانم.
      «محمد حسین» هستم.
      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

      نظر

      • roya123
        ستاره‌دار(3)
        • Apr 2014
        • 5587

        #123
        پاسخ : فلسفی-عرفانی

        در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post

        --------------------------------------

        دوستان، آن چله را کسی توانست آغاز کند. بد نیست چله. حتی اگر یک چیز بسیار ساده باشد. حتی اگر بسیار کم باشد.
        چله‌ی دست کشیدن از یک گناه کوچک (برای پروردگار عالمیان و معشوق دل ما) کار بسیار بزرگی است که مطمئن باشیم آن عزیز حکیم رئوف لطیف در ازایش حتما یک چیزی به ما می‌دهد. مطمئن باشیم.
        من توی نوجوانی خیلی از این کارا کردم.
        نمازهای سخت و طولانی
        دعاهای مختلف
        یه جاجتی داشتم که برآورده نشد
        البته بعدها متوجه شدم که چیزی که میخواستم به صلاحم نبوده.
        اما این که اونا عمل نکردن باعث شد بهشون بی اعتقاد بشم.
        این که توی مفاتیح نوشته بود حتما ازش جواب می گیری اما نگرفتم...
        در واقع اگه اون چیزی که میخواستم به صلاحم نبود و بهم نداد بهتر از اون رو هم بهم نداد.
        الان هیچ اشتیاقی درون من نیست که مفاتیج و دست بگیرم و فلان دعا رو بخونم...
        چله ای که میگید جواب میده جناب محمدحسین؟
        یکی از چیزایی که با این چله ها دریافت کردید و بگید که ما هم یاد بگیریم.
        یه بی دینی مثه من و هم مشتاق به دین کنید...

        آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2020/09/13, 18:46.
        اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
        شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

        نظر

        • roya123
          ستاره‌دار(3)
          • Apr 2014
          • 5587

          #124
          پاسخ : فلسفی-عرفانی

          من هر چی گشتم چله ای که میگید و پیدا نکردم.
          یادمه نماز اول وقت و زیارت عاشورا و استغفار و اینا شاملش بود.
          بقیه اش یادم نیست.
          من یه حاجتی دارم. میخوام برآورده بشه.
          با چله ی شما برآورده میشه؟؟؟
          میدونم الان می گید با خدا نباید معامله کرد...
          ولی اگه توی این کتاب دعاها ادعا می کنن که جواب میده باید جواب بده
          اگه جواب نمیده دیگه اما و اگر نیارن براش....
          این حق طبیعی منه که امتحان کنم ببینم جواب میده بعد انتخاب کنم...
          باید یه دونه جواب که ازش بگیرم... نباید بگیرم؟؟؟؟
          یه جوری باید باورم بهش قوی بشه. نباید؟؟؟
          اصلا حاجت هیچی....
          یه تغییری باید توی من بده یا نه؟؟؟؟
          پایان این چله چی به من اضافه میشه؟؟؟؟
          اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
          شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

          نظر

          • mhjboursy
            ستاره‌دار (۱۳)
            • Jul 2013
            • 18270

            #125
            پاسخ : فلسفی-عرفانی

            در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
            من توی نوجوانی خیلی از این کارا کردم.
            نمازهای سخت و طولانی
            دعاهای مختلف
            یه جاجتی داشتم که برآورده نشد
            البته بعدها متوجه شدم که چیزی که میخواستم به صلاحم نبوده.
            اما این که اونا عمل نکردن باعث شد بهشون بی اعتقاد بشم.
            این که توی مفاتیح نوشته بود حتما ازش جواب می گیری اما نگرفتم...
            در واقع اگه اون چیزی که میخواستم به صلاحم نبود و بهم نداد بهتر از اون رو هم بهم نداد.
            الان هیچ اشتیاقی درون من نیست که مفاتیج و دست بگیرم و فلان دعا رو بخونم...
            چله ای که میگید جواب میده جناب محمدحسین؟
            یکی از چیزایی که با این چله ها دریافت کردید و بگید که ما هم یاد بگیریم.
            یه بی دینی مثه من و هم مشتاق به دین کنید...

            چله‌ی من به خاطر محبت خدا است. و نتیجه‌ای هم که در انتظارش هستم همان محبت خدا است.
            و در مورد اینکه جواب می‌گیرم یا نه؟ گاهی یک مقدار جواب می‌گیرم ? و گاهی یک مقدار جواب نمی‌گیرم ?. و اکنون مدتی است که از این احساس خبری نیست و خیلی ناراحتم. ?
            -------------------------
            و اینکه:
            چه چیزی ارزشش را دارد؟
            حالا چله به کنار...
            هر کاری که از انسان سر می‌زند...
            درس و مشق و نماز و روزه و بورس و خرید و فروش و کار کردن و بالا پایین رفتن...
            باید پیش و پس و در حین آن بگوید: آخرش که چه؟

            انسان در جستجوی چیست؟
            به پول و مقام و شهرت و زن و زندگی و فرزند و باغ و ویلا و مسافرت و غذا (بهترین غذاهای روز دنیا - همیشه) و خیلی چیزهای دیگر که رسید...
            آخرش چه؟
            (اینها خیلی خوب هستند. خیلی. لازم هستند اصلا. نباشند نمی‌شود. ولی...)
            موضوع این است که...
            انسان فقط بدن نیست.
            بعد از این که یک دست خواسته‌هایش برآورده شد...
            انسان می‌بیند باز کم دارد...
            یک چیزی کم دارد...
            انسان فقیر و گرسنه‌ی عشق است.
            نیازهای اولیه انسان که تامین شد انسان احساس فقر عجیبی درونش می‌کند.
            احساس نیاز به محبت.
            (و بعدا می‌فهمد دیگر نیازهایش هم در واقع از همین نیاز به محبت بوده. بماند.)
            نیاز به عشق.
            یک عشق عظیم.
            عشقی که برایش ناز نکند و طاقچه بالا نگذارد. عشقی که برایش ناز کند و کرشمه بیاید.
            عشقی که دلش را ببرد و با تمام وجود، تمام وجودش را در بر بگیرد.
            عشقی که از خود بی‌خودش بکند.
            عشقی تمام به اندازه‌ی تمام وجودش.
            که لبریزش کند.
            پرش کند.
            سیرش کند. سیرابش کند.
            عشقی مدام. عشقی قوی.

            عشقی که با آن بتواند شیدا بشود و چون علی(ع) برود در دل چاه ضجه بزند.
            عشقی که با آن یک عمر پایین (سرآشیبی) دنیا را ببیند و همه را با لذت از دل بگذراند.
            عشقی که با آن بدترین بخش‌های دنیا (مانند بهترینش) به یک زندگی سرشار از شوق تبدیل شود.
            عشقی که این‌گونه مستی با خودش به همراه بیاورد. مستی‌ای سرشار از هوشیاری. مستی‌ای از سر هوشیاری.

            ---------------------------------------------

            دارم می‌اندیشم...
            عشق بیشتر از این که به یک کالا شبیه باشد، بیشتر به یک نیاز شباهت دارد.
            گویا کسی که از خدایش می‌خواهد محب‌ترش بکند دارد تقاضا می‌کند که فقیرترش بکند در عشق.
            «محمد حسین» هستم.
            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

            نظر

            • roya123
              ستاره‌دار(3)
              • Apr 2014
              • 5587

              #126
              پاسخ : فلسفی-عرفانی

              قانع نشدم...
              من عمرا با خوندن دعا عاشق خدا نمیشم.
              مرتبه ی عشق و درک عشق با خوندن کتاب دعا نیست
              عشق مرتبه و درجه داره
              پله پله باید طی بشه...
              کسی که عشق زمینی و درک نکرده اصلا نمی تونه معنای عشق به خدا رو درک کنه...
              چون وقتی یه چیزی رو پله پله یاد نگیری نمی تونی ادعا کنی که اون رو فهمیدی
              من قانع نشدم که با خوندن این دعاها شما به عشق خدا می رسید
              من خوندم نرسیدم.... شاید شما رسیده باشید...... نمی دونم...
              اما برام اصلا و ابدا قابل باور نیست.
              اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
              شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

              نظر

              • mhjboursy
                ستاره‌دار (۱۳)
                • Jul 2013
                • 18270

                #127
                پاسخ : فلسفی-عرفانی

                در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                قانع نشدم...
                من عمرا با خوندن دعا عاشق خدا نمیشم.
                مرتبه ی عشق و درک عشق با خوندن کتاب دعا نیست
                عشق مرتبه و درجه داره
                پله پله باید طی بشه...
                کسی که عشق زمینی و درک نکرده اصلا نمی تونه معنای عشق به خدا رو درک کنه...
                چون وقتی یه چیزی رو پله پله یاد نگیری نمی تونی ادعا کنی که اون رو فهمیدی
                من قانع نشدم که با خوندن این دعاها شما به عشق خدا می رسید
                من خوندم نرسیدم.... شاید شما رسیده باشید...... نمی دونم...
                اما برام اصلا و ابدا قابل باور نیست.
                شما گمان می‌کنید کسی که عشق‌های تراز پایین‌تر را تجربه نکند نمی‌تواند عشق تراز بالا را تجربه کند.
                من گمان می‌کنم کسی که عشق تراز بالا را تجربه نکرده باشد نمی‌تواند عشق تراز پایین‌تر را تجربه کند.
                چقدر اختلاف! ??

                من عشق را از جنس تجربه‌ای نو نمی‌دانم. حتی اگر این‌گونه (به صورت مصطلح) از آن یاد کنم. بلکه آن را از جنس یادآوری و رفع فراموشی می‌پندارم.
                و علت عشق به خوردنی‌ها و دیدنی‌ها و شهوات دیگر و کلا هرگونه کمال را، عشق به او می‌پندارم.
                «محمد حسین» هستم.
                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                نظر

                • sooroosh1315
                  ستاره‌دار (۲)
                  • Oct 2019
                  • 5358

                  #128
                  پاسخ : فلسفی-عرفانی

                  دیروز ریروز داشت محمد رسول الله (ص) وطنی میگذاشت صحنه های بت پرستیش و شکسته شدن بت ها را می گذاشت

                  بعد بت پرستان بشدت عاشق و مات و مبهوت بت ها بودن ، انقدر عاشقانه و محکم که نمیشد بگی از سر خوشی هست

                  قدیم ها که در درس دینی اینها بود می گفتم چقدر احمق بودن ، خوب معلومه بت الکی هست

                  ولی الان می دونم که ادم ها کار الکی نمی کنند ، یا چیزی دیده اند یا شنیده اند یا حاجتی گرفته اند از همان بت ها (لا اله الا الله) که اینگونه شده اند


                  و البته یک مشکل ؟ یا قسمت جالب مغز ! این قدرت را داره که یک دروغ بپذیره و تصویر سازی کنه :

                  مثلا ان داستان مسابقه دوچرخه سواری به این شکلی که بیان کردم نبود ! اصل ماجرا کامل یادم نیست ، تکه هایی از داستان را که دوست داشتم بیانگر شخصیتم باشد (انگونه که خودم خودم را می بینم ) برداشتم قسمت هایش که ضد ارزش بوده برای خودم دلیت کردم گاها قسمت هایش روتش یا بزرگنمایی شده و این قصه را سال ها برای خودم تعریف کردم ، حتی یک قسمت هم امروز بهش اضاف کردم که پاکش کردم اما در ذهن خودم ثبت شده و بار بعد که قصه را تعریف می کنم ان هم احتمالا داخلش هست

                  حتی دستگاه دروغ سنج هم وصل کنن متوجه نمیشه (صحنه به صحنه ای که تعریف کردم تصویرش در ذهنم موجود است )


                  احتمالا داستان بت پرستی هم به همین شکل بود ، ملت مشکل داشتن حوصله اش سر میرفته چهارتا چوب و سنگ بهم وصل می کردن و.... بعد خشکسالی بود مثلا سال ها از بت می خواستن که بارون بباره اخر باران می باریده (لاحول ولا قوه الا به الله ) بعد منسوب می کردن به بت (سرگرمی که باهاش روزهای سخت رو میگذروندن) کم کم دلبستگی پدید اومده و بت پرست شدن و فرهنگ بت پرستی گسترش پیاده کرده

                  بنحوی این مکاتب جذب و اینا هم بت پرستی بدون بت هست بنظرم


                  حالا تفاوت ادیان واقعی با ادیان ساختگی چیه ؟ که حتما یکسری تفاوت های کلی و اصلی وجود داره که آقا محمد حسین جان توضیح می دهند.
                  از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                  نظر

                  • roya123
                    ستاره‌دار(3)
                    • Apr 2014
                    • 5587

                    #129
                    پاسخ : فلسفی-عرفانی

                    من دیگه حرفی ندارم.
                    فقط جناب سروش و جناب محمدحسین راست می گن.
                    تو این دنیا فقط دو تا مسلمون و خداشناس وجود داره
                    اونم جناب محمدحسین و جناب سروش هستن
                    بقیه کافر و بت پرستن.
                    بقیه اصلا هیچی نمی فهمن...
                    فقط شما می فهمید...
                    کلا اون بقیه ای هم که ما نمی فهمیم رو اقا محمدحسین جان توضیح می دهند.
                    یاد این حوزه های علمیه میوفتم که به اون اخوندی که رئیسشون هست می گن آقا
                    یا به قول ما شیرازی ها آقووووو

                    آخرین ویرایش توسط roya123؛ 2020/09/13, 22:10.
                    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                    نظر

                    • roya123
                      ستاره‌دار(3)
                      • Apr 2014
                      • 5587

                      #130
                      پاسخ : فلسفی-عرفانی

                      جناب محمدحسین شما همیشه از اختلافات اینقدر خوشحال می شوید
                      و پشت وارو می زنید؟؟؟
                      اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                      شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                      نظر

                      • MORTEZA66
                        عضو عادی
                        • Jun 2020
                        • 94

                        #131
                        پاسخ : فلسفی-عرفانی

                        بله کاملا درست هست
                        عشق واقعی همان عشق به خداست
                        ولی به این راحتی ها حاصل نمیشود
                        نیاز به تذهیب نفس و ترک همه علایق دنیوی دارد
                        در یک مرحله ای انسان به حقیقت خدا از رگ گردن به شما نزدیکتر هست
                        را درک می کند و همه چیز و کس را بسیار دور میبیند
                        این عشق با سوز و گداز بسیار هست شما اشعار حافظ را مثلا بخوانید کمی بیشتر
                        درک میکنید
                        در کل 4 سفر تعریف شده هست که انسان کامل
                        باید طی کند و البته 4رومی مخصوص پیامبران الوالعزم هست
                        سفر اول همان طی طبع مثال و روح و فنای فی ا.. هست
                        کار بسیار مشکلی هست حتی طی مرحله اول و عبور به عالم مثال
                        و کسب اکتشافات عالم مثال....
                        ابوعلی سینا کتابی به نام ...... دارد که در سه فصل اخر کمی سفر اول رو تشریح کرده هست
                        البته کتابهای زیادی نوشته شده هست در این زمینه.....

                        پ.ن :نمیدانم چرا پست شما رو سایت نقل و قول نکرد جناب محمد حسین .
                        در هر صورت این مرتبط با همان پستی بود که در باره عشق زدید.
                        آخرین ویرایش توسط MORTEZA66؛ 2020/09/13, 22:31.

                        نظر

                        • sooroosh1315
                          ستاره‌دار (۲)
                          • Oct 2019
                          • 5358

                          #132
                          پاسخ : فلسفی-عرفانی

                          در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                          من دیگه حرفی ندارم.
                          فقط جناب سروش و جناب محمدحسین راست می گن.
                          تو این دنیا فقط دو تا مسلمون و خداشناس وجود داره
                          اونم جناب محمدحسین و جناب سروش هستن
                          بقیه کافر و بت پرستن.
                          بقیه اصلا هیچی نمی فهمن...
                          فقط شما می فهمید...
                          کلا اون بقیه ای هم که ما نمی فهمیم رو اقا محمدحسین جان توضیح می دهند.
                          یاد این حوزه های علمیه میوفتم که به اون اخوندی که رئیسشون هست می گن آقا
                          یا به قول ما شیرازی ها آقووووو

                          :|

                          سو برداشت شده اینجوری نبوده ، لحن سوال و جواب معمولا اینجوری هست بین خودمون بنظر میاد دعوا داریم ، ولی دوستیم (استاد و شاگردی)

                          بنحوی این مکاتب جذب و اینا هم بت پرستی بدون بت هست بنظرم
                          اینم بازم سوال از آقا محمد حسین هست ، اینجوری پرسیدم که جواب بدن و نظر خودشونو بیان کنن

                          بازم میگم اصلا قصد بی احترامی نبوده و نیست ، حالا آقا محمد حسین میان توضیح میدن فرصت کنن


                          اون جمله جذب و اینا صرفا سوال بود و ضمیرش به هیچ شخصی بر نمی گشت
                          از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

                          نظر

                          • roya123
                            ستاره‌دار(3)
                            • Apr 2014
                            • 5587

                            #133
                            پاسخ : فلسفی-عرفانی

                            یک شبی مجنون نمازش را شکست
                            بی وضو در کوچه لیلا نشست

                            سجده ای زد بر لب در گاه او
                            پر ز لیلا شد دل پر آه او
                            گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
                            بر صلیب عشق دارم کرده ای
                            جام لیلا را به دستم داده ای
                            واندر این بازی شکستم داده ای
                            نشتر عشقش به جانم میزنی
                            دردم از لیلاست آنم میزنی
                            خسته ام زین عشق دل خونم مکن
                            من که مجنونم تو مجنونم مکن
                            مرد این بازیچه دیگر نیستم
                            این تو ولیلای تو من نیستم
                            گفت ای دیوانه لیلایت منم
                            در رگ پیدا و پنهانت منم
                            سالها با جور لیلا ساختی
                            من کنارت بودم و نشناختی
                            عشق لیلا در دلت انداختم

                            قمار عشق را یکجا باختم
                            کردمت آواره صحرا نشد
                            گفتم عاقل میشوی اما نشد
                            سوختم در حسرت یک یا ربت
                            غیر لیلا بر نیامد از لبت
                            روز وشب او را صدا کردی ولی
                            دیدم امشب با منی گفتم بلی
                            مطمئن بودم به من سر میزنی
                            در حریم خانه ام در میزنی
                            حال این لیلا که خوارت کرده بود
                            درس عشقش بیقرارت کرده بود
                            مرد راهش باش تا شاهت کنم
                            صد چو لیلا کشته در راهت کنم
                            اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                            شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                            نظر

                            • mhjboursy
                              ستاره‌دار (۱۳)
                              • Jul 2013
                              • 18270

                              #134
                              پاسخ : فلسفی-عرفانی

                              در اصل توسط roya123 پست شده است View Post
                              من دیگه حرفی ندارم.
                              فقط جناب سروش و جناب محمدحسین راست می گن.
                              تو این دنیا فقط دو تا مسلمون و خداشناس وجود داره
                              اونم جناب محمدحسین و جناب سروش هستن
                              بقیه کافر و بت پرستن.
                              بقیه اصلا هیچی نمی فهمن...
                              فقط شما می فهمید...
                              کلا اون بقیه ای هم که ما نمی فهمیم رو اقا محمدحسین جان توضیح می دهند.
                              یاد این حوزه های علمیه میوفتم که به اون اخوندی که رئیسشون هست می گن آقا
                              یا به قول ما شیرازی ها آقووووو

                              شما حمل بر بی‌احترامی کردید گویا (؟)
                              همچنین چیزی نیست.
                              ------------------
                              آن شکلک برعکس را هم که گذاشتم منظور برعکس بودن نظرات هست.
                              در مورد شکلک‌ها... آری... ممکن است سوء برداشت شود. باشد. من دیگر در پاسخ به شما شکلک نمی‌گذارم.
                              ------------------
                              در بحث‌های فلسفی هم مخالفت یک نفر با یک نفر دیگر طبیعی است. با هم گفتگو می‌کنند (بر طبق معیار مشترک: منطق مورد قبول دو طرف) و بالاخره یا یک طرف قانع می‌شود و یا اینکه یک طرف (یا گاهی هر دو طرف) در اشتباه می‌ماند. خلاصه اینکه مخالفت کاملا طبیعی است و «بد» نیست.
                              ------------------
                              در مورد این که چه کسی دین دارد و چه کسی دین ندارد هم... من هیچ‌گاه همچنین چیزی خدمت شما نگفته‌ام و ان‌شاءالله نمی‌گویم و کس دیگری را هم ندیدم چنین چیزی به شما بگوید.
                              «محمد حسین» هستم.
                              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                              نظر

                              • roya123
                                ستاره‌دار(3)
                                • Apr 2014
                                • 5587

                                #135
                                پاسخ : فلسفی-عرفانی

                                شنیدستم که مجنون جگر خون
                                چو زد زین دار فانی خیمه بیرون
                                دم آخر کشید از سینه فریاد
                                زمین بوسید و لیلی گفت و جان داد
                                هواداران زمژگان خون فشاندند
                                کفن کردند و در خاکش نهادند
                                شب قبر از برای پرسش دین
                                ملائک آمدند او را به بالین
                                بکف هر یک عمود آتشینی
                                که ربت کیست دینت چه دینی است
                                دلی جویای لیلی از چپ و راست
                                چو بانگ قم به اذن الله برخاست
                                چو پرسیدند من ربک ز آغاز
                                بجز لیلی نیامد از وی آواز
                                بگفتا کیست ربت گفت لیلی
                                که جانم در ره جانش طفیلی
                                بگفتندش به دینت بود میلی
                                بگفتا آری آری عشق لیلی
                                بگفتندش بگو از قبله خویش
                                بگفت ابروی آن یار وفا کیش
                                بگفتند از کتاب خود بگو باز
                                بگفتا نامه آن یار طناز
                                بگفتندش رسولت کیست ناچار
                                بگفت آن کس که پیغام آرد از یار
                                بگفتند از امام خویش می گوی
                                بگفت آن کس که روی آرد بدان کوی
                                بگفتند از طریق اعتقادات
                                بگو از عدل و توحید و معادات
                                بگفتا هست در توحید این راز
                                که لیلی را به خوبی نیست انباز
                                بود عدل آنکه دارم جرم بسیار
                                ازآن هستم به هجرانش گرفتار
                                بخنده آمدند آن دو فرشته
                                عمود آتشین در کف گرفته
                                ندا آمد که دست از وی بدارید
                                به لیلی در بهشتش وا گذارید
                                که او را نشئه ای از جانب ماست
                                که من خود لیلی و او عاشق ماست
                                شنیدم گفت مجنون دل افکار
                                ملائک را سپس فرمود آن یار
                                تو پنداری که من لیلی پرستم
                                من آن لیلای لیلی می پرستم
                                کسی را کو به جان عشق آتش افروخت
                                وفاداری زمجنون باید آموخت
                                اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
                                شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"

                                نظر

                                در حال کار...
                                X