بشکنیم آینه فلسفه و عــرفان را ....................از صنـم خانۀ ایـن قـافـله بیگانه شویمفلسفه بد است! (فسلفه در برابر عرفان!!!)
=========================
برخی میگویند فلسفه و فلسفیدن درست نیست. خوب نیست. بد است.
ما این را تشبیه میکنیم به کسانی که بگویند مدرک کارشناسی بد است.
درست است یا نه؟
هم درست است و هم نیست.
مهم است که چه کسی دارد میگوید. و چه دارد میگوید.
دو نفر ممکن است همزمان با هم با یک لحن بگویند کارشناسی خوب نیست. ولی بین گفتن آنها از زمین تا آسمان تفاوت باشد. و یکی با آن کلام احمق شمرده شود و حرفش اشتباه دانسته شود و یکی با آن کلام دانا شمرده شود و ارجش نهند.
مهم است چه کسی میگوید.
زمانی که یک نفر که مدرک PHD دارد، دارد به کسانی که کارشناسی دارند میگوید کارشناسی خوب نیست این حرفش صواب و ثواب است. هم راست میگوید و هم خیر میخواهد. میگوید از این تراز بالاتر بیایید. میگوید کارشناسی خوب نیست و بالاتر از کارشناسی خوب است. او نمیگوید که مثلا اگر در دوره کارشناسی به شما گفتند دو به علاوه دو میشود چهار حالا شما از این به بعد این را کنار بگذارید. یا اگر میگوید چیزی را کنار بگذارید بهتر از آن را ارایه میدهد. ویژگی این شخص این است که به کل خودش به مقام «کارشناسی» احاطه دارد.
اما زمانی که یک نفر که سیکل هم ندارد بیاید (با همان لحن حتی) بگوید کارشناسی خوب نیست... این نه تنها سخنش نادرست است و خیرخواهانه نیست بلکه حماقتش را دارد نمایش و اشاعه می دهد. و اگر کسی از او پیروی کند از او نیز نادانتر است.
===========================
همین است، تفاوت مولوی زمانی که میگوید پای استدلالیون چوبین بود، با یک نفر که حتی از فلسفه سر هم در نمیآورد و آن را تقبیح میکند! و ما نیز او را.
مولوی به واسطهی این سخن زیبا ستایش میشود و آن دیگری را که (به قول خود مولوی) دینش تقلیدی است و (به تقلید از خود مولوی) میگوید استدلال و اندیشیدن بد است و پای آنها را چوبین میپندارد! را تنبیه میکنند. اگر آمادگی این تنبیه را داشته باشد. و اگر آمادگی در او نباشد و حالت لا یزیدهم الا خسارا داشته باشد به حال خود رها شود... و کیفیت این تنبه هم اینگونه است که از او پرسیده شود اصلا دین تو از کجاست؟ و به او نشان داده میشود که اصلا خود این دین او از فلسفه و فلسفیدنش آمده. و از او از کیفیت علم حضوری پرسش میشود تا خودش بفهمد که آنچه او «میپندارد» و «تصور میکند» جز علم حصولی چیزی نیست. و به او کیفیت استدلالش در نادرست بودن استدلال و چوبین بودن پای استدلالیون را تذکر میدهند تا بداند او به چیزی غیر از فلسفه دسترسی ندارد. و به او گفته میشود اگر کسی به تو سخنی غیر عاقلانه و متضاد با خرد و اندیشه و غیر مستدل (بلکه با استدلال: باطل و غلط) ارایه کرد تو آن را میپذیری؟ آیا روشی شهودی برای فهمیدن اینکه آن سخن غیر عاقلانه درست است داری؟ آن روش چیست؟ و...
فارغ از خانقه و مدرسه و دیر شده .................. پشت پایی زده بر هستی و فرزانه شویم