صفحه 20 از 43 نخست ... 101718192021222330 ... آخرین
نمایش نتایج: از 191 به 200 از 429

موضوع: فلسفی-عرفانی

  1. #191
    ستاره‌دار (۲) sooroosh1315 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    محل سکونت
    همین جا
    نوشته ها
    5,358
    تشکر
    48,116
    تشکر شده 15,256 بار در 3,560 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    آیا خداوند هرکه را بخواهد به راه راست هدایت نمی کند ، و هر که را بخواهد بر قلبش مهر و بوم نمی زند و گمراه نمی کند ؟

    ایا اراده خداوند محیط بر اراده شیطان نیست ؟ آیا هنگامی که خداوند شیطان را می آفرید چیزی جز اینی که الان هست انتظار داشت ؟

    آیا خداوند خیلی قبل تر از انکه انسان را خلق کند (ان زمان که جنیان و شیطان خلق می کرد) قصد خلقت آدم و گمراه شدنش توسط شیطان را نداشت

    چرا خداوند عقل کامل و اگاهی از قبل و بعد را به شیطان نداد

    هدف از خلقت ادم چیست ؟ احتمالا انسان کامل است


    خداوند زمین (گل و مواد معدنی) و خورشید را افرید ، سپس گیاهان را افرید ، گیاهان با نور خورشید و مواد معدنی شروع به رشد و نمو کردن ، هدف از رشد و نمو گیاهان چه بود ؟ سپس حیونات را آفرید حیوانات اومد از گیاهان تغذیه کردن و....

    7 میلیارد انسان روی زمین داریم ، احتمالا تمام این 7 میلیارد در واسط چرخه تولید انسان کامل هستن ، تمام این 7 میلیارد نفر و شیطان و.... همه در کارند که به درست شدن یک انسان کامل مثا در 7000 سال دیگه برسند

    در واقع ی حد واسط در تکمیل فرایند تولید

    مهم هستیم اما انسان کامل (چیزی که قرار بدست بیاد) نیستیم ،


    البته خداوند بی نیاز هست و برای خلق کردن کُنْ فَیَکونُ

    احتمالا بحث منت گذاشتن خداوند بر مخلوقاتش هست ، مثل وقتی که از این بچه هایی که فال میفروشن ، فال میگیری و باهاشون همصحبت میشی و اون فال رو نخونده میندازی سطل اشغال



    یا در مورد شیطان بخوام مثال بزنم میگم شما میرید زیر اب مدیر خودتونو میزنید ، اونو اخراج میکنن شما را میذارن جاش ، بعد فرداش میرید تعزیه و مدیر اخراج شده هم در نقش شمر میاد رو صحنه

    قطعا تعزیه اس واقعی نیست ، ولی خوب اونم عقده ای هست با شمشیر با تمام قدرت به سمتت حمله میکنه و محکم میزنه با اینکه همه اش نمایش هست (قطعا دشمنی اشکار هست )
    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

  2. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید sooroosh1315 از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #192
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sooroosh1315 نمایش پست ها
    آیا خداوند هرکه را بخواهد به راه راست هدایت نمی کند ، و هر که را بخواهد بر قلبش مهر و بوم نمی زند و گمراه نمی کند ؟

    ایا اراده خداوند محیط بر اراده شیطان نیست ؟ آیا هنگامی که خداوند شیطان را می آفرید چیزی جز اینی که الان هست انتظار داشت ؟

    آیا خداوند خیلی قبل تر از انکه انسان را خلق کند (ان زمان که جنیان و شیطان خلق می کرد) قصد خلقت آدم و گمراه شدنش توسط شیطان را نداشت

    چرا خداوند عقل کامل و اگاهی از قبل و بعد را به شیطان نداد

    هدف از خلقت ادم چیست ؟ احتمالا انسان کامل است


    خداوند زمین (گل و مواد معدنی) و خورشید را افرید ، سپس گیاهان را افرید ، گیاهان با نور خورشید و مواد معدنی شروع به رشد و نمو کردن ، هدف از رشد و نمو گیاهان چه بود ؟ سپس حیونات را آفرید حیوانات اومد از گیاهان تغذیه کردن و....

    7 میلیارد انسان روی زمین داریم ، احتمالا تمام این 7 میلیارد در واسط چرخه تولید انسان کامل هستن ، تمام این 7 میلیارد نفر و شیطان و.... همه در کارند که به درست شدن یک انسان کامل مثا در 7000 سال دیگه برسند

    در واقع ی حد واسط در تکمیل فرایند تولید

    مهم هستیم اما انسان کامل (چیزی که قرار بدست بیاد) نیستیم ،


    البته خداوند بی نیاز هست و برای خلق کردن کُنْ فَیَکونُ

    احتمالا بحث منت گذاشتن خداوند بر مخلوقاتش هست ، مثل وقتی که از این بچه هایی که فال میفروشن ، فال میگیری و باهاشون همصحبت میشی و اون فال رو نخونده میندازی سطل اشغال



    یا در مورد شیطان بخوام مثال بزنم میگم شما میرید زیر اب مدیر خودتونو میزنید ، اونو اخراج میکنن شما را میذارن جاش ، بعد فرداش میرید تعزیه و مدیر اخراج شده هم در نقش شمر میاد رو صحنه

    قطعا تعزیه اس واقعی نیست ، ولی خوب اونم عقده ای هست با شمشیر با تمام قدرت به سمتت حمله میکنه و محکم میزنه با اینکه همه اش نمایش هست (قطعا دشمنی اشکار هست )
    سلام.
    پاسخ بحث جبر و اختیار در گذشته مطرح شد.
    این بود که در هر ترازی بحث جبر و اختیار یک جور معنی دارد.
    و مشکل (پرسش) از اینجا مطرح می‌شود که ما در یک تراز می‌ایستیم و دنیا را با تراز دیگر مشاهده می‌کنیم. و دو تا تراز را یکی می‌کنیم هم‌زمان که دو تا کرده‌ایم. (می‌خواهیم هم ثابت کنیم یک چیزی مختار است و هم هم‌زمان مجبور. پرسش از اینجا مطرح می‌شود.)
    خلاصه چیزهایی که گفته شد: در آن تراز که جبر مطلق است، اصلا کسی وجود ندارد که حالا اختیار داشته باشد یا نه.
    (ساده هم بخواهیم نگاه کنیم: اختیار داشتن همان وجود داشتن است. آیا کسی که مختار نیست زنده است؟)
    ویرایش توسط mhjboursy : 2020/10/15 در ساعت 20:46
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  4. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #193
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    رفع مشکل وهمی بودن دیگران و مثال آینه حرم
    ------------------------------------------------

    سلام مجدد.
    ببخشید من حالم زیاد جالب نبود/نیست درست حسابی شاید نتوانستم پاسخ بدهم. {۵}
    نقل قول نوشته اصلی توسط sooroosh1315 نمایش پست ها
    سلام
    در حقیقت اگر شخصی ضرری به ما وارد کنه ، چیزی به ازای اون ضرری که به ما وارد شده نصیب ما نمیشه (یعنی در فضایی گسسته است ، اصل شخص اول است ، بقیه اشخاص وهم هستن، )
    واژه وهم درست نیست. {۱} این مثال‌هایی که من زدم واژه وهم را به ذهن متبادر می‌کند. ولی این واژه زیاد جالب نیست. {۶}

    بهتر است با دید همین «تراز»ها به قضیه نگاه شود. {۷}
    در تراز پایین (زمانی که کثرت وجود دارد) موجودات «وهم» نیستند!!! واقعی هستند. و بیگانه از «من». هستند. خوب هم هستند. وهم هم نیستند.
    ولی در تراز بالاتر که می‌رویم... آری... آن موجودات «نیست» می‌شوند... (هستند ولی نیستند)... آری... ولی موضوع چیز دیگری است! موضوع این است که خود «آن من» هم نیست شده است در این تراز!
    زمانی که ما از واژه وهم استفاده می‌کنیم داریم این دو تراز از بررسی را با هم «یکی» می‌کنیم. خلط می‌کنیم. در هم می‌آمیزیم. اشتباه می‌گیریم. {۸}
    این مشکلی است که به واسطه‌ی آن مثال «بازی» و «بازیگر» (یا بازی و برنامه‌نویس) در ذهن شکل می‌گیرد.

    شاید بررسی مسئله با این مثال بهتر باشد:
    مثال دیگر آینه شکسته شده (آینه هزار تکه است).
    https://encrypted-tbn0.gstatic.com/i...aswBQ&usqp=CAU
    در آینه‌کاری‌های حرم که نگاه می‌کنی، هزار «من» وجود دارد. که این «من» ها از هم بیگانه‌اند.{۲} {۳} {۴}
    همین.
    لختی بیاندیشیم.
    -----------------------------------------------------------
    پانویس:
    {۱} اینها را بیشتر از این که برای شما بنویسم برای خودم می‌نویسم. و مشکل خودم هم هست که شما الحمد لله به زبان آوردید و باعث خیر شدید.
    {۲} طنز: گاهی با هم دعوایشان هم می‌شود!!!! گاهی صلح می‌کنند...
    {۳} هر کدام از اینها بی‌نهایت است! با این‌که محدود شده به حدود و مرزهای کوچکی... ولی بی‌نهایت است. بی‌نهایت هم می‌خواهد! و اتفاقا دعوایشان هم سر همین است! سر این که می‌خواهند هر کدام از این هشت میلیارد تکه بی‌نهایت باشد ولی جایش محدود است به حدود بقیه. از نادانی‌شان است.
    {۴} به واسطه‌ی شخصیتی که در هر کدام از این تن‌ها هم هست، بی‌نهایت ارزشمند هستند و قابل احترام! مبادا به کسی بی‌احترامی کنیم! حتی بلکه به هیچ موجودی! حتی گوسفندی که سر می‌بریم و می‌خوریم یا گیاهی که می‌خوریم. همه چیز محترم هستند چون از او هستند. به ویژه انسان(ها).
    {۵} البته هر چقدر خلاصه‌تر باشد بهتر است. هم دقت بیشتر می‌شود و هم خواندنش آسان‌تر. ولی خلاصه‌نویسی بنده به خاطر این نبود. به خاطر بی‌حوصلگی‌ام بود. و البته... دروغ چرا؟ ترسیدم اگر زیاد بنویسم شما تند و سرسری بخوانید و مطلب را بگیرید و رها کنید. اکنون هم باز دارم زیاد می‌نویسم و باز بیم این هست که زیاد نوشتن حجاب دقیق و ژرف خواندن شود. امیدوارم این‌گونه نشود.
    {۶} چاره‌ای هم از مثال نزدن نیست. ولی در مورد مثال عبارت درستی گفته‌اند... گفته‌اند مثال از یک جنبه نزدیک می‌کند و از چندین جنبه (از جنبه‌های دیگر) دور. گمان کنم از مثال‌های زیاد استفاده شود بهتر باشد. (مثلا دریا و موج - شخص و سایه‌اش - انسان و آینه - نفس و قوایش - خیال پرداز و خیالش - نویسنده و داستانش - برنامه‌نویس و محیطش - نوری که از یک منشور رد شده) اینها در کنار هم... باز... برخی از یک جنبه که نقص دارند باز آنهای دیگر نقصش را می‌پوشانند. ولی باید توجه کرد که اینها هیچ کدام آن که ما می‌خواهیم نمی‌شود. و اصلا برای خدا نمی‌توان مثال درست و حسابی آورد.
    {۷} خود این «تراز» هم یک نمونه و مثال است! البته بیشتر در فضای عقلی است نه مانند مثال‌های دیگر خیالی. ولی باز مقداری مثالی است. و البته از دید بالا که بخواهیم به قضیه نگاه کنیم حتی در عالم عقل هم مثال وجود دارد. مثال به معنی نمونه. نه به معنی موجودی در عالم مثال و خیال.
    {۸} این قاطی کردن ترازها علت بسیاری از پرسش‌های مهم و پیچیده است. خوب به شیوه پیدایش پرسش/اشکال بیاندیشیم... در یک تراز می‌بینیم الف و ب در کنار هم یا روبروی هم ایستاده‌اند. از یک تراز بالاتر که نگاه می‌کنیم می‌بینیم این دو خصوصیات دیگری دارند بلکه اصلا نیستند! ما این الف را همان الف می‌گیریم و اینجا است که پرسش پیش می‌آید که آخر «این» یا «آن»؟ کدام خصوصیت درست است؟ مثلا در مورد همین جبر و اختیار... می‌آییم پایین می‌بینیم من که اختیار دارم... رفیقم هم که اختیار دارد... می‌رویم بالا می‌بینیم همه چیز دست خدا است. (حتی اگر مادی هم بیاندیشیم می‌گوییم همه چیز دست مهبانگ (بیگ‌بنگ) است.) همه چیز به قاعده است و ریاضی! و هیچ کس از قوانین (مانند قانون جاذبه در فیزیک) تخلف نمی‌کند. پرسش پیش می‌آید آخر این یا آن؟ جبر یا اختیار؟ پاسخ همین است... که ترازها را با هم قاطی کرده‌ایم... زمانی که من یک خرده‌من یک نیم‌من یک موجود پست دنیوی یک تکه‌آینه یک من‌کوچک‌درون‌آینه‌شکسته هستم... اینجا نعوذ بالله دیگر اصلا خدایی نیست که بخواهد اختیار داشته باشد یا نداشته باشد. خدا کو؟ نیست! من هستم (این‌من وجود دارد.) و او نیست. اختیار هم دارم... خوب هم اختیار دارم. بخواهم دستم را بالا می‌برم بخواهم پایین می‌آورم. دیگر این اراده است دیگر.... این اراده نباشد دیگر چه چیز می‌خواهد اراده باشد؟ از آن ور که بیننده به جای نگاه کردن از درون آینه شکسته‌ها به آینه نگاه کرد اینجا اختیار معلوم می‌شود با او بوده و هست و خواهد بود. و این تراز برتر و درست‌تر است. و در اینجا از آن دیگران خبری نیست. از آن همه این‌من خبری نیست. که حالا آنها بخواهند اثر داشته باشند یا نه؟ (البته هنوز آینه (شکسته) و تصویر من درونش هست. ولی گونه نگاه من به آن تغییر کرده.)
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  6. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #194
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  8. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #195
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    راستی جناب محمدحسین موارد دیگه ای که گوش کردین و نتیجه اش به نظرتون خوب بوده رو بگید تا ما هم دانلود کنیم گوش کنیم.
    سخنرانی خیلی خیلی سراغ دارم ولی حقیقتش هیچ‌کدام مانند این «آن سوی مرگ» جذاب نیست که آدم گوش کند.
    حتی ادامه‌ی این آن سوی مرگ که نامش «سه دقیقه در قیامت» است (از همین سخنران عزیز) باز زیاد فضایش شبیه این آن سوی مرگ نیست. (بیست جلسه اول از کل هفتاد جلسه باز بد نیست. نصفه نیمه پیشنهاد می‌کنم. نکات خیلی خوبی می‌گویند که به باز شدن و شفاف شدن کتاب آن سوی مرگ فوق العاده کمک می‌کند... ولی دیگر آن فضای جذاب را ندارد. فضای داستانی و تمثیلی... از جلسه بیست به بعد هم که کلا می‌روند در حاشیه...)

    راستی! همین حاج آقا امینی خواه عزیز وسط حرفشان در سه دقیقه در قیامت می‌گویند از حوزه و دانشگاه آمدم بیرون یا انداختنم بیرون و یک جوری هم می‌گویند انگار مربوط به همین حرف‌هایی بود که در مورد نزدیکان آقای روحانی زده‌اند!

    دیگر چه...
    سخنرانی‌های آقای قاسیمیان را هم که گفتم... خیلی خوب است... حرف‌های ایشان خیلی روی «توکل» آدم تاثیر می‌گذارد و توکل آدم را قوی می‌کند. خیلی هم سیاسی صحبت می‌کنند.

    جناب اصغر طاهرزاده را هم گفتم... البته از ایشان کم گوش داده‌ام و می‌خواهم گوش کنم... ایشان برای پیوند دادن فلسفه و عرفان خیلی می‌توانند مفید باشند گویا. یعنی یک نفر فلسفه یاد گرفته باشد و حالا بخواهد برود بالاتر و موضوع را «دلی»اش بکند...

    جناب استاد دکتر دینانی عزیز هم عالی هستند... برای کسانی که می‌خواهند با معانی اشعار پارسی بیشتر آشنا شوند و با ژرفای اندیشه‌های عرفانی/اسلامی که در لابلای (تقریبا) همه‌ی آثا ادبی پارسی ما حاضر است انس بگیرند عالی است! ایشان مدرس فلسفه هستند و مبنای کارهایشان هم فلسفی است ولی به هیچ وجه مستقیما به فلسفه نمی‌پردازند. ایشان ۷۰۰ جلسه برنامه معرفت (شبکه چهار) دارند که من همه را تقریبا بارگیری کرده‌ام و گمان کنم ۴۵۰-۵۰۰ جلسه را گوش کرده‌ام! عالی عالی عالی. در راه دانشگاه بیشتر گوش می‌کردم. عالی بود. البته برای کسی که به عرفان نظری و فلسفه و شعر علاقه داشته باشد.

    حضرت آیت الله محمد شجاعی عزیز رحمة‌الله‌علیه... نفس حقی دارند... دروس اخلاقشان را که زمان رفت و آمد به محل کار گوش می‌دادم گاهی دلم می‌خواست بروم... اصلا حرف‌زدن ایشان جوری است که زمانی که مباحث اخلاقی/دینی را مطرح می‌کنند ناخودآگاه آدم را از دنیا می‌کشند بیرون و آدم را آن‌وری می‌کنند! (متمایل به آن سو می‌کنند. اهل آن ور می‌کنند.) مباحث بسیار بلندی را با زبان خوب بیان می‌کنند ولی من اصلا گاهی دوست دارم صدای ایشان را فقط بشنوم! صدایشان را بشنوید یاد ملکوت می‌افتید!

    آیت‌الله‌ جوادی‌آملی عزیز را پیشنهاد نمی‌کنم. ایشان خیلی عالی هستند ولی گوش دادن حرف‌هایشان برای من نیست. حکمت متعالیه ایشان را مقداری گوش دادم چیزی نفهمیدم. هم کیفیت صدای نوار کم بود و هم مدل حرف زدن ایشان یک مدل خاصی است و هم مخصوصا اصطلاحات فلسفی قلبمه سلمبه استفاده می‌کردند (که احتمالا امثال من وارد نشوند) و من هم ادامه ندادم.

    حاج آقا دولابی... کیفیت صداهای نوارهایشان بسیار پایین است... آدم اذیت می‌شود.

    سخنرانی خیلی گوش کرده‌ام... از آدم‌های زیادی گوش کرده‌ام... ولی همان‌گونه که گفتم شخص خاصی به ذهنم نمی‌رسد و مبحث خاصی به ذهنم نمی‌رسد...

    حاج آقا فاطمی‌نیا عزیز خیلی آدم گنده دیده‌اند و حکایات زیادی نقل می‌کنند... ایشان معارف متوسط را برای مردم متوسط مطرح می‌فرمایند. خیلی خوب هستند. ولی نمی‌دانم چرا آن قدر سخنانشان در یادم نمانده.

    استاد محمد شجاعی عزیز (نه آیت الله محمد شجاعی) عالی هستند. ایشان هم مانند مرحوم آیت الله شجاعی حرف‌هایشان به دل می‌نشیند. خیلی. خیلی خیلی به دل می‌نشیند. اصلا حرف که می‌زنند به دل می‌نشیند. مباحثی هم که مطرح می‌کنند مباحث بسیار کاربردی است. البته نفهمیدم کدام سخنرانی‌هایشان مجاز است و کدام نیست؟ چون مثلا یکی را روی سایت خودشان برای بارگیری گذاشته بودند اگر اشتباه نکنم ولی در جای دیگر زده بود به خاطر مخالفت صاحب اثر ما این سخنرانی را از سایت برداشتیم! باز یک جای دیگر بود. بعد مثلا یک چیزی جایی نبود ولی در کانال تلگرامی خود ایشان بود!

    باز هم هستند عزیزان زیادی که من سخنانشان را گوش کرده‌ام... ولی چیزی که بخواهم معرفی کنم به ذهنم نمی‌رسد زیاد...
    نکته‌ای که در مورد همه‌ی این عزیزان وجود دارد ساده‌گویی همه است (البته به جز آن حکمت متعالیه از جناب جوادی آملی عزیز).
    و این که... هر گلی یک بویی دارد! آدم به سخنرانی هر کسی که گوش می‌دهد گویا دارد با فضای ذهنی آن شخص آشنا می‌شود و انس می‌گیرد! و از هر کسی یک گونه آدم کسب معرفت و آگاهی و دانش (و گاهی لذت) می‌کند!
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  10. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #196
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    صبر از دید اخلاق اسلامی به معنای شکیبایی و پای‌مردی در مقابل سختی‌ها است. (تا آنجا که من می‌دانم.)
    به معنی تاخیر کردن و یواش یواش کار انجام دادن و درنگ و Delay (!) داشتن نیست.
    ویرایش توسط mhjboursy : 2020/10/29 در ساعت 15:36
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  12. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #197
    عضو فعال اشراق آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    نوشته ها
    319
    تشکر
    19,919
    تشکر شده 1,473 بار در 295 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    با سلام ...
    ممنون جناب محمد حسین عزیز بابت معرفی سخنرانی ها ...بسیار عالی ..
    جسارتا سخنرانی های مرحوم ایت الله حق شناس فوق العاده ست ..بخصوص که لحن بسیار دلنشینی دارند ..
    همچنین ایت الله جاودان که از شاگردان برجسته ایشان هستند ...
    و استاد صبر آمیز از شاگردان خاص ایت الله بهجت و ایت الله سعادت پرور ...ایشان محضر بسیاری از اولیاء الله رو درک کردند و الان هم با بسیاری از انها در ارتباط هستند ..مطالب بسیار بکری مطرح میکنند ...و بیان بسیار جذابی دارند ...کانال ایشون شبنم حکمت هست ...
    ارادتمندم ...

  14. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید اشراق از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #198
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    راهکار مقابله با افکار ناامید کننده ولی درست دینی

    راهکار مقابله با افکار ناامید کننده ولی درست دینی
    --------------------------------------------------------

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhjboursy نمایش پست ها
    صبر از دید اخلاق اسلامی به معنای شکیبایی و پای‌مردی در مقابل سختی‌ها است. (تا آنجا که من می‌دانم.)
    به معنی تاخیر کردن و یواش یواش کار انجام دادن و درنگ و Delay (!) داشتن نیست.
    چند وقتی است چند نکته می‌خواهم عرض کنم... جایش نمی‌شود... اکنون گمان کنم جایش باشد...
    در میان بکن نکن‌ها و روش‌های اخلاقی و دینی... گاهی به یک دست موارد «سخت» برخورد می‌کنیم...
    جوری که می‌گوییم مثلا: اگر این قدر کار سخت است اصلا من از خیرش می‌گذرم...
    یا ناامیدی برایمان می‌آورد.
    یا کارمان را نه تنها پیش می‌برد بلکه برعکس بدتر هم می‌کند.
    -------------------------------------------------------------
    مثلا... تا دیروز داشتیم با نشاط در مسیر دین حرکت می‌کردیم (حرکت می‌زدیم )... حالا امروز به یک آیه یا یک حدیث یا یک سخنرانی یا حتی یک اندیشه (!) برمی‌خوریم که... مثلا... آنهایی که خیلی فلان موضوع را در نمازشان رعایت نکنند اصلا از ما نیستند! به این موضوع که بر می‌خوریم... یکباره تو ذوقمان می‌خورد... یا کلا بر می‌گردیم و مثلا دیگر نماز نمی‌خوانیم... یا آن حال و نشاط عالی‌ای که داشتیم را یکباره از دست می‌دهیم... یا... کلا... می‌فهمیم که همه چیز خراب شد...
    شما را نمی‌دانم... ولی برای من بارها اتفاق افتاده... {۱}
    -------------------------------------------------------------
    یا نمونه‌ی بارز دیگرش جای‌هایی است که با افرادی برخورد می‌کنیم که آنها بیشتر اهل قبض و خوف هستند تا اهل بسط و شادی...
    این عزیزان دقیقا به اندازه‌ی آن عزیزان که از نعمت‌ها و خوبی‌ها می‌گویند مفید و خوب هستند... ولی پای حرفشان که می‌نشینی... ده تا از عذاب خدا می‌گویند و یک دانه از رحمت خدا... یا اگر به یک اندازه هم بگویند ناخودآگاه خوف از عذاب خدا بیشتر در دیدگانشان پررنگ شده است! و ترس و غم را مقداری به آدم وارد می‌کنند. (حالا دیگران را نمی‌دانم دست کم به من که این‌گونه است)
    بعد این حالت را که به آدم وارد می‌کنند باعث می‌شود آدم یک مقدار زده شود... یک مقدار اصلا آن حال معنوی‌ای که داشت را هم نه تنها تقویت نکند که هیچ بلکه تضعیف هم بشود!
    -------------------------------------------------------------
    من با خودم نشستم اندیشیدم برای این که این مشکل را برطرف کنم چند راهکار به ذهنم رسید (برای خودم).
    ۱- هر چیزی را گوش ندهم و یا به آن نیاندیشم. حتی اگر درست باشد! {۲}
    ۲- متوجه رتبه خودم باشم و نخواهم سنگ بزرگ بزنم. بگویم من این هستم که هستم... قرار هم نیست موارد آزمایشی که برای حضرت ابراهیم ع و حضرت امام حسین ع پیش آمد برای من هم پیش بیاید یا اگر پیش بیاید همان کار را انجام دهم.
    ۳- به موارد امیدبخش بیشتر از موارد ترسناک توجه کنم.
    ۴- به هدف اصلی (خود خدا !) بیشتر توجه کنم و تلاش کنم نه تنها موارد ترس بلکه موارد پاداش را هم نادیده بگیرم و روش محبت را در پیش بگیرم. چشمم به خودم نباشد. چشمم به او باشد. {۴}
    ۵- من قدر و سهم خودم را داشته باشم از دین و از کمی آن ناامید و ناراضی نشوم.
    ۶- توجه به جنبه‌ی پاداشی و جنبه‌ی عشقی در مقابل هر یک جمله‌ی تاثیرگذار ترسی که به وجودم وارد می‌شود. {۳}
    ۷- انگار نه انگار کردن. به این معنی که... مثلا اگر من... ده گام در دین برداشته‌ام... و از این راه یک من دیگر شده‌ام... حالا که فلان حالت برای من به وجود می‌آید... و خطر این وجود دارد که این من اندکی متدین شده را دچار مشکل کند و به عقب برگرداند... انگار می‌کنم من همان من سابق هستم... که آن ده گام را در دین برنداشته بود! آنجا چه می‌کردم؟ اکنون هم همان کار را بکنم... این باعث می‌شود پس نیافتم.

    جمع‌بندی تمام اینها این که: روی (جنبه‌ی موسیقیایی) موردی که باعث گرفته شدن نشاط عبادتم می‌شود تا میزان زیادی چشم‌پوشی کنم. و در ازایش روی دوگان همان موارد (با جنبه‌ی معرفتی یکسان یا حتی بالاتر و با جنبه‌ی حالی/حسی/موسیقیایی معکوس) توجه کنم.
    -------------------------------------------------------------
    پی‌نوشت: البته هر کسی یک مدل است. برخی خودشان می‌فهمند که باید جنبه‌ی خوفی‌شان تقویت شود مثلا با شنیدن موارد پاداش احساس ولنگاری به ایشان دست دهد. آنها نه تنها نباید کار مرا انجام دهند بلکه باید دقیقا عکس این کار را انجام دهند!
    -------------------------------------------------------------
    پانویس:
    {۱} مثلا یک بار... آمدم حدیث معراج را خواندم... یک مقدار در آن تامل کردم... با خودم دیدم... آن حضرت کجا... من کجا؟ این عظمت و بلندای حضرت را نگاه کردن و متوجه خفت و کوتاهی خودم و جایگاه معنوی‌ام و مسیری که پیموده‌ام، شدن...این باعث شد کلا یک مقدار گرفته شوم... با خودم (یعنی در ضمیر ناخودآگاه خودم) می‌گفتم... این همه زدم تو سر و کله خودم آخر چه شد؟ هیچ جا نرفتم...
    ?
    {۲} توضیح این که... متن‌ها و سخنرانی‌ها... دو جنبه دارند: ۱- جنبه علمی و معرفتی و ۲- جنبه حالی و موسیقیایی... سخنان به آدم (علاوه بر دانش) حس هم منتقل می‌کنند... مانند موسیقی... منی که ذائقه‌ام با ترس از عذاب زیاد چور نیست زمانیکه به تور یک نفر می‌خورم که مدام در سخنانش دارد عقاب‌ها و بگیر بگیرها و ترس‌ها و سختی‌های ناشی از دوری از خدا را گوش‌زد می‌کند... معلوم است که هم‌خوانی خوبی نخواهم داشت... در این جور مواقع بهتر می‌بینم که گوشم را ببیندم... روی این جنبه از سخنان گوینده ببندم... این جنبه‌ی موسیقیایی و حسی‌اش را ببندم و نگذارم واردم شود.
    {۳} مثلا اکنون با خودم اندیشیده‌ام که هر کسی از راه مستقیم دوری کند در دوران پس از این زندگی کوتاه، مدت‌های بسیار زیادی باید با فلان گونه از سختی و تنش و درگیری و آزارهای بسیار سنگین روحی/جسمی سپری کند... به این اندیشیده‌ام و این برایم مسجل شده و همین اندیشه یک مقدار غم و ترس به من منتقل کرده و باعث شده همان نشاط عادی‌ای که در عبادت داشته‌ام را هم از من بگیرد.... حالا من می‌آیم پولتیک می‌زنم (!) می‌آیم... یک: در برابر این آن جنبه‌ی مثبت را می‌نشانم که مرا به جای این که هل بدهد بکشاند... یعنی کشش داشته باشد... به صورت واضح می‌آیم مثلا به این می‌اندیشم که... اگر من فلان کار را بکنم فلان قدر در قیامت در آسایش قرار می‌گیرم (برعکس اندیشه ترسناک پیشین).... یا این که... دو: می‌آیم می‌گویم این کارها را من تنها و تنها به عشق خدا و آفریدگارم انجام می‌دهم... می‌خواهم با محبوبم خلوت کنم... به چیز دیگری هم کاری ندارم... دوست دارم... دوست دارم فقط به خاطر او این کارها را انجام دهم...
    {۴} نتیجه‌گیری این نوشته برای نوشته‌ی پیشین این می‌شود که صبر بر مصائب تنها با عشق خدا می‌تواند امکان پذیر شود.
    ویرایش توسط mhjboursy : 2020/10/29 در ساعت 16:42
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  16. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #199
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : فلسفی-عرفانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط اشراق نمایش پست ها
    با سلام ...
    ممنون جناب محمد حسین عزیز بابت معرفی سخنرانی ها ...بسیار عالی ..
    جسارتا سخنرانی های مرحوم ایت الله حق شناس فوق العاده ست ..بخصوص که لحن بسیار دلنشینی دارند ..
    همچنین ایت الله جاودان که از شاگردان برجسته ایشان هستند ...
    و استاد صبر آمیز از شاگردان خاص ایت الله بهجت و ایت الله سعادت پرور ...ایشان محضر بسیاری از اولیاء الله رو درک کردند و الان هم با بسیاری از انها در ارتباط هستند ..مطالب بسیار بکری مطرح میکنند ...و بیان بسیار جذابی دارند ...کانال ایشون شبنم حکمت هست ...
    ارادتمندم ...
    بسیار سپاسگزارم.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  18. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #200
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    ارجاع دادن تمام امور به ریشه‌هایشان

    ارجاع دادن تمام امور به ریشه‌هایشان
    ------------------------------
    ----------
    نقل قول نوشته اصلی توسط mhjboursy نمایش پست ها
    {۴} نتیجه‌گیری این نوشته برای نوشته‌ی پیشین این می‌شود که صبر بر مصائب تنها با عشق خدا می‌تواند امکان پذیر شود.
    یک نکته‌ای در این جا پنهان هست...
    کلا در هر کاری... همه چیز با توجه به یک مبنا و یک پایه‌ای بنیان گذاشته می‌شوند و پیش می‌روند...
    در درس به خصوص، به این نتیجه رسیده‌ام که باید کار را از پایه یاد گرفت و پایه‌ای هم پیش رفت!
    (توجه به ژرفا (عمق) به جای توجه به پراکندگی‌ها و شمارگان (کثرت‌ها و زیادتی‌ها).)
    ------------------------
    می‌گویند علم گسترده‌ی ریاضی (با انتگرالش و معادله درجه ایکس‌اش و جذر و توانش) بر می‌گردد به چهار عمل اصلی روی اعداد (جمع و ضرب و تقسیم و تفریق) و این چهار عمل هم به عمل جمع اعداد برمی‌گردند و ریشه‌ی آن هم اعداد است و ریشه‌ی اعداد هم عدد یک است.
    اگر شخص خوب این عدد یک و سپس اعداد و سپس جمع و سپس عملیات و ... را بفهمد و ارتباط بین اینها را هم خوب بفهمد و همواره بتواند رابطه میان اینها (مثلا رابطه بین توان و جمع) را بفهمد، احاطه‌اش به علم ریاضی بیشتر است و کارکشی‌اش هم از آن بیشتر است.
    به عبارت دیگر کسی که اعداد را خوب درک کرده چشمش در جای جای عالم ریاضیات باز است.
    ------------------------
    در قران هم می‌گویند... همه چیز در سوره حمد و آن هم در بسم الله الرحمن الرحیم و آن هم در ب و آن هم در نقطه‌ی زیرش خلاصه می‌شود.
    (برخی هم به زبانی دیگر می‌گویند کل قرآن یک چیز است و آن: لا اله الا الله است.)
    ------------------------
    در زندگی هم همین است...
    به نگر من... همواره توجه کردن به پرسش‌های پایه باعث می‌شود پرسش‌های پیچیده آسان‌تر دیده شوند. بلکه با طرح پرسش‌های پایه خود به خود پرسش‌های جزئی حل می‌شوند!!!
    منظور از پرسش‌های پایه چیست؟
    ۱- هدف من چیست؟ ۲- من کیستم؟ ۳- دینم (راهم برای رسیدن به آن هدفم) چیست؟
    (که این سه هم در همان پرسش مهم‌تر: من کیستم، خلاصه می‌شود.)
    چگونه؟ مثلا من می‌خواهم ببینم اکنون در فلان مورد باید صبر بکنم یا نه؟
    همین که به این می‌اندیشم که من کیستم و هدف اصلی‌ام (خدایم) چیست.... و یک طرح کلی از مسیرم (دینم) در ذهنم نقش می‌بندد می‌فهمم که اینجا باید چه کنم!!!!
    خود به خود برنامه‌ی امروزم در می‌آید...
    مثلا اگر نشسته‌باشم اندیشیده باشم که من یک موجود مادی صد کیلویی هستم که هدفم خوردن و خوابیدن است... خود به خود نتیجه‌ی این پرسش که «اینجا آیا باید درنگ بکنم یا نه؟» این می‌شود که: نه! از چه نشسته‌ای؟؟؟ پاشو برو دو قران پول از یک جایی در بیاور که بیشتر بتوانی بخوری و بخوابی!
    ویرایش توسط mhjboursy : 2020/10/29 در ساعت 16:44
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  20. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 20 از 43 نخست ... 101718192021222330 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •