صفحه 13 از 13 نخست ... 310111213
نمایش نتایج: از 121 به 126 از 126

موضوع: تدبر در دین

  1. #121
    عضو عادی سیروس احمدی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    نوشته ها
    281
    تشکر
    1,582
    تشکر شده 1,071 بار در 251 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن



    ما گر زسر بریده می ترسیدیم

    در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

  2. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید سیروس احمدی از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #122
    ستاره‌دار (۲) sooroosh1315 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    محل سکونت
    همین جا
    نوشته ها
    5,358
    تشکر
    48,116
    تشکر شده 15,256 بار در 3,560 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    اینکه هر سوره نام بخصوصی دارد و آیات هر کدام شماره مخصوص بسیار کار خوبیست بصورت می شود به قسمت خاصی از قرآن دسترسی داشت


    نمی دانم چرا انقدر جالب آمد این نکته ، شاید چون نوشته های خودم هیچکدوم نظم ندارند حدود 150-200 برگ نوت دارم که هربار باید کلش را بخوانم و حدود 10-20 برگ که اشتباه بودنشان مشخص شده را باطل کنم و بعد باز هم اخر یادم می رود برای چه امده بودم سراغ نوت هایم.
    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

  4. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید sooroosh1315 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #123
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    تدبر در دعای کمیل
    -----------------------

    اَللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرَحْمَتِک الَّتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ،
    نکته: رحمت خدا همه چیز را فرا گرفته. حتی غضبش را. و غضب خدا نه تنها پس از رحمت خدا است بلکه فرع بر آن است. من این را می‌خواهم مثال بزنم به قهر مادر تشبیه می‌کنم که تنبیهش هم از مهر او است.
    نکته دیگر که به تبع نکته بالا می‌آید این است که چرا غضب اصلا وجود دارد؟ برای کمینه‌های محلی/نسبی! نعمت‌های خدا می‌تواند «بد» باشد! اگر به آن خو کنی! و نعمتی بالاتر باشد که این نعمت تو را از آن دور کند! و بالاترین لذت هم می‌گویند خودش است. فلسفه عذاب می‌تواند درآمدن از نعمت‌های پست باشد. برای رسیدن به لذت‌های برتر. چنانچه می‌گویند زمانی که انسان بسیار رنجید و دل از همه برید رو به سوی او می‌کند.
    --------------------------------------
    این دو نکته بخش فلسفی‌اش بود...
    از دید دلی‌اش... می‌گوید... خدایا من به مهر بی‌مثال تو متمسک شده‌ام... به آن رحمتی که در جای‌جای این نظام هستی قرار داده‌ای... به آن بخشایش بی‌کرانت و آن مهر بی‌کرانت که با آن این زمین و آسمان را آفریده‌ای و ارکان آفرینشت را ایجاد کرده است...
    چقدر با این دید زندگی زیبا است!
    زمانی که به این باور داشته باشیم که... پشت همه چیز مهر است... یک مهر بی‌کران... غضب‌ها و عذاب‌ها همه عارضی و زودگذر هستند و اصل و اساس مهر است... و زیبایی...
    چقدر خوب می‌شود آدم این‌گونه (بتواند) دنیا را نگاه کند و بنشیند یک دل سیر دنیا را تماشا کند و لذت ببرد... از زندگی... حتی از حوادث تلخ...
    چقدر خوب است دلم به این قرص باشد که تو هستی....
    تو هستی...
    تو هستی و زیبا هستی و خواستنی... و مرا می‌خواهی...
    و دوست من هستی.

    اگر به تو برسم و مطمئن شوم که هستی... تمام مهرهای عالم را وامی‌گذارم و تنها به تو مشغول می‌شوم...
    و اگر دیگری را هم دوست بدارم در سایه‌ی مهر تو می‌شود آن دوست داشتن...
    و آن‌گاه همه چیز را هم دوست خواهم داشت.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  6. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده است:


  7. #124
    ستاره‌دار (۲) sooroosh1315 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    محل سکونت
    همین جا
    نوشته ها
    5,358
    تشکر
    48,116
    تشکر شده 15,256 بار در 3,560 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    در حدیثی از علی ابن ابیطالب چنین آمده‌است:[۱۲]
    بر مسلمان لازم است که شب را به پایان نیاورد مگر آنکه آیت‌الکرسی را بخواند و اگر می‌دانستید که آیت الکرسی چیست و در آن چیست، هرگز آن را رها نمی‌کردید.

    «اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (۲۵۵) لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶) اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (۲۵۷)»
    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

  8. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید sooroosh1315 از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #125
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در دین

    اصول كافى جلد 1 ص 148 رواية: 1
    عاصم گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم: خدا هميشه مريد (با اراده) است؟ فرمود: مريد نمى‏باشد مگر با بودن مراد (اراده شده) با او، خدا هميشه عالم و قادر است و سپس اراده كرده است (هنگامى كه خواست چيزى خلق كند).

    اصول كافى ج 1 صفحه: 148 رواية 2
    بكيربن اعين گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم علم و مشيت خدا با هم فرق دارند يا يك چيزند فرمود: علم غير مشيت است (دانستن غير خواستن است) مگر نمى‏بينى كه خودت مى‏گوئى اين كار خواهم كرد و اگر خدا بخواهد و نمى‏گوئى اين كار خواهم كرد اگر خدا بداند، پس اينكه گوئى اگر خدا بخواهد دليل است بر اينكه خدا نخواسته و چون خواست، آنچه را خواست چنانچه خواست واقع شود، پس علم خدا پيش از مشيت اوست.

    اصول كافى ج 1 صفحه: 148 رواية: 3
    صفوان گويد: بحضرت ابوالحسن عليه السلام عرض كردم، اراده خدا و اراده مخلوق را برايم بيان كنيد، فرمود: اراده مخلوق ضمير و آهنگ درونى او است و آنچه پس از آن از او سر مى‏زند، و اما اراده خداى تعالى همان پديد آوردن اوست نه چيز ديگر، زيرا او نينديشد و آهنگ نكند و تفكر ننمايد، اين صفات در او نيست و صفات مخلوقست، پس اراده خدا همان فعل او است نه چيز ديگر، به هر چو خواهد موجود شود گويد (((باش پس مى‏باشد))) (موجود شو بلافاصله موجود شود) بدون لفظ و سخن بزبان و آهنگ و تفكر، و اراده خدا چگونگى ندارد چنانچه ذات او چگونگى ندارد.

    اصول كافى ج 1 صفحه: 149 رواية: 4
    امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند مشيت را بخود مشيت آفريد سپس چيزها را با مشيت آفريد.

    اصول كافى ج 1 صفحه: 149 رواية: 6
    هشام بن حكم گويد: از جمله پرسش زنديق از امام صادق عليه السلام اين بود كه: خدا خشنودى و خشم دارد؟ حضرت فرمود آرى ولى خشم و خشنودى او طبق آنچه در مخلوقين پيدا مى‏شود نيست، زيرا كه خشنودى حالتى است كه به انسان وارد مى‏شود و او را از حالى به حالى بر مى‏گرداند چونكه مخلوق تو خالى ساخته شده و به هم آميخته است، هر چيز در او راه دخولى دارد و خالق ما را راه دخولى بر اشياء نيست زيرا او يكتاست، ذاتش يگانه و صفتش يگانه است، پس خرسندى او پاداش او و خشمش كيفرش مى‏باشد بدون اينكه چيزى در او تأثير كند و او را برانگيزاند و از حالى به حالى گرداند، زيرا اين تغييرات از صفات مخلوقين ناتوان نيازمند است.

    اصول كافى ج: 1 صفحه: 150 رواية: 7
    امام صادق عليه السلام فرمود: مشيت پديد شده است (چنانچه در دو حديث قبل از قول مرحوم فيض به نقل مجلسى (ره) ذكره شد و آن لحاظ دوم مشيت است كه به مخلوق) نسبت پيدا مى‏كند.
    ویرایش توسط mhjboursy : 2020/12/16 در ساعت 08:24
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  10. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #126
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در دین

    عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ : فِي حَدِيثِ اَلزِّنْدِيقِ اَلَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَكَانَ مِنْ سُؤَالِهِ أَنْ قَالَ لَهُ فَلَهُ رِضًا وَ سَخَطٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نَعَمْ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى مَا يُوجَدُ مِنَ اَلْمَخْلُوقِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلرِّضَا حَالٌ تَدْخُلُ عَلَيْهِ فَتَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ لِأَنَّ اَلْمَخْلُوقَ أَجْوَفُ مُعْتَمِلٌ مُرَكَّبٌ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لاَ مَدْخَلَ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ لِأَنَّهُ وَاحِدٌ وَاحِدِيُّ اَلذَّاتِ وَاحِدِيُّ اَلْمَعْنَى فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ يَتَدَاخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَ يَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ لِأَنَّ ذَلِكَ مِنْ صِفَةِ اَلْمَخْلُوقِينَ اَلْعَاجِزِينَ اَلْمُحْتَاجِينَ .
    نقل قول نوشته اصلی توسط mhjboursy نمایش پست ها
    اصول كافى ج 1 صفحه: 149 رواية: 6
    هشام بن حكم گويد: از جمله پرسش زنديق از امام صادق عليه السلام اين بود كه: خدا خشنودى و خشم دارد؟ حضرت فرمود آرى ولى خشم و خشنودى او طبق آنچه در مخلوقين پيدا مى‏شود نيست، زيرا كه خشنودى انسان حالتى است كه به انسان وارد مى‏شود و او را از حالى به حالى بر مى‏‌گرداند چونكه مخلوق تو خالى ساخته شده و به هم آميخته است، هر چيز در او راه دخولى دارد و خالق ما را راه دخولى بر اشياء نيست زيرا او يكتاست، ذاتش يگانه و صفتش يگانه است، پس خرسندى او پاداش او و خشمش كيفرش مى‏باشد بدون اينكه چيزى در او تأثير كند و او را برانگيزاند و از حالى به حالى گرداند، زيرا اين تغييرات از صفات مخلوقين ناتوان نيازمند است.
    1. سلام
    2. هرچقدر گوینده و نوشته‌اش محکم‌تر و ژرف‌تر و دقیق‌تر باشد بیشتر می‌توان/باید در سخن او اندیشید. ما امامان(ع) و قرآن کریم را در اوج استواری و راستی و ژرفا می‌دانیم. اینها برای ما مانند گنجینه و معدنی هستند که می‌توان از آنها به میزان زیادی مفاهیم عالی را استخراج کرد. (کلام یک دست از بزرگان هم همین‌گونه است. نباید تندخوانی کرد. باید گاهی به جمله جمله یا حتی واژه واژه آن اندیشید. هر چند یک کتاب نوشته باشند.)
    3. در اینجا از واژه اجوف (به پارسی: توخالی) استفاده شده. از این حدیث می‌توانیم برای فهم صمدیت (تو پر بودن) خدا استفاده کنیم که مقابل این صفت است.
    4. امام(ع) در توضیح پایین حدیث فرموده‌اند خداوند این‌گونه نیست که چیزی به او وارد شود. از شیوه به کار گیری واژه تداخل می‌توان فهمید که امام(ع) دارند صمدیت را توضیح می‌دهند.
    5. بیشتر دقت می‌کنیم. متن استدلالی که به کار رفته است گویا این‌چنین است: کسی که تو خالی است از بیرون چیزی به او وارد می‌شود و او را از حالی به حالی تغییر می‌دهد. چیزی که تو خالی نیست از بیرون چیزی به او وارد نمی‌شود پس دلیلی بر تغییر ندارد.
    6. پرسش: تغییرات درونی چه؟ ما یک سامانه‌ای را فرض می‌کنیم که از بیرون چیزی به آن وارد نمی‌شود ولی در درون خودش مدام در حال انقلاب و دگرگونی است. این چه؟ پاسخ: ۱- این دگرگونی خودش وصفی از یک ثبات است. مانند یک جسم ثابت روی میز ما که مثلا اتم‌های درونش در حال تغییر و جابه‌جایی هستند (مثال است). یا مثلا منظومه شمسی که اگر کره‌های درونش جابه‌جا شود تاثیری در خودش ندارد. و ۲- خدا از این‌گونه تغییر نیز مبرا است و جالب است که همین موضوع نیز در همین حدیث آمده. آنجا که اشاره به مرکب بودن (آمیختگی) انسان و یکتایی خدا شده است. به عبارت دیگر یگانگی و تجرد خدا و ترکیبی نبودن او باعث می‌شود این تغییرات نیز در او وجود نداشته باشد.
    7. برگردیم به واژه صمد (توپر) و اجوف (توخالی). آشکار شد که تو خالی بودن یک ربطی به ورودی داشتن دارد. و ورودی داشتن ربطی به تغییر پذیری و دگرگون شدن. بدن ما هم همین است. روح ما هم همین است. بدن ما هم در اصل خودش یک موجود تو خالی است. که به آن غذاها وارد می‌شود و او را مدام پر می‌کند. (سلول‌های بنیادی اولیه - دی ان ای - یک مجموعه سلول). ولی اصلش خالی است. روح ما هم همین است. مدام علم‌ها و دانستنی‌های گوناگون وارد آن می‌شود و آن را پر می‌کند.
    8. البته باید توجه داشت که باز کنترل این ورودی‌ها هم دست خود انسان است. انسان است که اختیار می‌کند فلان غذا را (غذای پاک یا کثیف را مثلا) بخورد. یا فلان فیلم را (فیلم ترسناک مثلا را) ببیند.
    9. برخی از این واردات (واردات قلبی یا بدنی) می‌توانند اصلا ساخته و پرداخته دست خود انسان باشند! مانند این که من یک فیلم بسازم و بعد آن را ببینم. یا مانند این که من یک درختی بکارم و بعد از میوه آن بخورم (یا غذایی بپزم و بخورم). یا به چیزی خاص بیاندیشم. یا خیال‌پردازی کنم.
    10. یکی از این ورودی‌ها که در حدیث به آن اشاره شده «خشم» است! این‌گونه برای من متصور می‌شود که گویا خشم مانند غذایی (غذایی تند!) است که انسان می‌رود آن را می‌سازد و بعدا می‌رود آن را برمی‌گزیند و می‌خورد و با خوردن آن حالش دگرگون می‌شود و رنگش قرمز می‌شود.
    11. یک نکته دیگر هم از حدیث می‌توان استخراج کرد: وارد شدن یک چیز دال بر ذاتی نبودن آن است. پس احتمالا خشم و رضا (و بسیاری چیزهای دیگر شبیه اینها) ذاتی انسان نیستند. (پس چه چیزی ذاتی انسان است؟ خوب، معلوم است، تو خالی بودن!)
    12. این واردات از گرسنگی و احتیاج انسان سرچشمه می‌گیرد. من چون نیاز دارم می‌روم یک چیزی از خارج پیدا می‌کنم وارد خودم می‌کنم و گرسنگی‌ام را برطرف می‌کنم. پس اینجا یک ارتباطی هم برقرار شد بین اجوفیت (و صمدیت) با نیازمندی (و بی‌نیازی).
    13. این گرسنگی یکی از معانی فقر هم می‌تواند باشد. که در عرفان زیاد به کار برده می‌شود. آنجایی که می‌فرماید مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغَنِىُّ وَاَ نَا الْفَقيرُ وَهَلْ يَرْحَمُ الْفَقيرَ اِلا الْغَنِىُّ گویا می‌فرماید خدایا من یک بدن تو خالی (گرسنه) هستم پرم کن، سیرم کن. (با دانش‌ها و عاطفه‌ها و...)
    14. چند نکته دیگر هم هست که بماند برای بعد. (مانند این که این ترکیبی بودن با آن مجوف بودن مرتبط هستند + اگر خدا تغییر نمی‌کند پس تغییرات از کجاست؟ + معنی خشم و خوشنودی خدا چیست؟ + آیا زندگی برای خدا ملال‌آور نیست؟ + ربط حادث و قدیم چگونه است؟)
    15. یا علی.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  12. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 13 از 13 نخست ... 310111213

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •