صفحه 2 از 13 نخست 1234512 ... آخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 126

موضوع: تدبر در دین

  1. #11
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    پرهیز... ادامه...
    =========
    نتیجهٔ جستجو برای «وقى»: ۲۵۸ مورد در ۲۳۷ آیه یافت شد.
    برخی‌اش را می‌آورم:

    إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا
    إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ
    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ
    فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ
    الْمُتَّقِينَ
    وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
    أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
    ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

    این مورد آخر یک مقدار جای اندیشه دارد. که چرا کتاب برای «متقین» هدایت‌بخش است؟ و چرا گفته نشد برای دانشمندان؟ یا برای موشکافان؟ یا برای ژرف‌اندیشان و ...؟
    اکنون یک آیه‌ی دیگر یادم آمد... می‌فرماید فی کتاب مکنون
    لا یمسه الا المطهرون. در این آیه نیز لمس کتاب را مختص پاکان (پاک‌شدگان) می‌داند. (در ترجمه‌های عامیانه گفته می‌شود منظور این است که کسی که وضو ندارد به قرآن دست نزند. این همه‌اش نیست. آیه بیش از اینها را دارد می‌گوید.) می‌گوید کسی که پاک نشده اصلا لمسش نمــی‌کــند. نمی‌تواند بکند. معلوم است که معنی‌اش (تنها) کتاب ظاهری نیست. (تاییدیه‌ی دیگر اینکه در آیه‌ی بعدی می‌فرماید تنزیل من رب العالمین.)
    خوب. جای پرسش است که چگونه یک نفر که پاک شده می‌تواند به آن دست بزند (دسترسی داشته باشد)؟
    یک گمان این است که... با زدودن اغیار از دل، دل توانایی منعکس کردن عکس نگار در خود را دارد. با دل بریدن از ماه درون دریاچه شخص می‌تواند (سرش را بالا بگیرد و) نگاه بر روی ماه (واقعی) بیافکند. تا زمانی که یک بچه در لذت بازی‌های بچگانه و تراز پایین غرق است توانایی فهم و بعد لذت بردن از لذات انسان‌های بالغ چون لذت اندیشیدن و فهمیدن و مطالعه و غرق در (و هماهنگ با) جهان و جهانیان شدن را ندارد.
    یعنی اینجا موضوع دل است و خداوند می‌فرماید با «پرهیز»، «دلت» را (از مشغله‌های دنیوی و پست) «پاک» کن تا بتوانی از بخشی از کثیر به تمام کوثر برسی.

    آیا این درست است؟ و آیا تنها همین است؟
    بعدا بیشتر بررسی می‌کنیم.
    فعلا یا علی.


    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  2. 11 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #12
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    امروز آیه‌ی ۲۵۰ بقره تا ۲۸۶ و سوره آل‌عمران از آیه ۱ تا ۱۴
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  4. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #13
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    امروز (۲۹ام آذر) آیات ۱۴ تا ۶۴ سوره آل‌عمران.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  6. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #14
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    ۳۰ آذر: ۶۴ تا ۱۱۴ (آل عمران)
    ۱ دی: ۱۱۴ تا ۱۶۴ (آل عمران)
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  8. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #15
    عضو عادی
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    نوشته ها
    122
    تشکر
    11,752
    تشکر شده 657 بار در 116 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhjboursy نمایش پست ها
    پرهیز... ادامه...
    =========
    نتیجهٔ جستجو برای «وقى»: ۲۵۸ مورد در ۲۳۷ آیه یافت شد.
    برخی‌اش را می‌آورم:

    إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا
    إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ
    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ
    فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ
    الْمُتَّقِينَ
    وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
    أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
    ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

    این مورد آخر یک مقدار جای اندیشه دارد. که چرا کتاب برای «متقین» هدایت‌بخش است؟ و چرا گفته نشد برای دانشمندان؟ یا برای موشکافان؟ یا برای ژرف‌اندیشان و ...؟
    اکنون یک آیه‌ی دیگر یادم آمد... می‌فرماید فی کتاب مکنون
    لا یمسه الا المطهرون. در این آیه نیز لمس کتاب را مختص پاکان (پاک‌شدگان) می‌داند. (در ترجمه‌های عامیانه گفته می‌شود منظور این است که کسی که وضو ندارد به قرآن دست نزند. این همه‌اش نیست. آیه بیش از اینها را دارد می‌گوید.) می‌گوید کسی که پاک نشده اصلا لمسش نمــی‌کــند. نمی‌تواند بکند. معلوم است که معنی‌اش (تنها) کتاب ظاهری نیست. (تاییدیه‌ی دیگر اینکه در آیه‌ی بعدی می‌فرماید تنزیل من رب العالمین.)
    خوب. جای پرسش است که چگونه یک نفر که پاک شده می‌تواند به آن دست بزند (دسترسی داشته باشد)؟
    یک گمان این است که... با زدودن اغیار از دل، دل توانایی منعکس کردن عکس نگار در خود را دارد. با دل بریدن از ماه درون دریاچه شخص می‌تواند (سرش را بالا بگیرد و) نگاه بر روی ماه (واقعی) بیافکند. تا زمانی که یک بچه در لذت بازی‌های بچگانه و تراز پایین غرق است توانایی فهم و بعد لذت بردن از لذات انسان‌های بالغ چون لذت اندیشیدن و فهمیدن و مطالعه و غرق در (و هماهنگ با) جهان و جهانیان شدن را ندارد.
    یعنی اینجا موضوع دل است و خداوند می‌فرماید با «پرهیز»، «دلت» را (از مشغله‌های دنیوی و پست) «پاک» کن تا بتوانی از بخشی از کثیر به تمام کوثر برسی.

    آیا این درست است؟ و آیا تنها همین است؟
    بعدا بیشتر بررسی می‌کنیم.
    فعلا یا علی.


    سلام دوست متفکر و ژرف اندیش لطفا با بیان زیبایتان آیه اول سوره مبارکه ایت الکرسی را بسط دهید به جرات میتوان گفت اگر در هر زمان و مکان این ایه در گفتار واعمالمان لحاظ کنیم روش زندگیمان دگرگون خواهد شد.

  10. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید amirardalan از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #16
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    ۲ دی: ۱۶۴ تا ۲۰۰ (آل عمران) و ۱ تا ۱۴ نساء
    ۳ دی: ۱۴ تا ۶۴ نساء
    ۴ دی: ۶۴ تا ۱۱۴ نساء
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  12. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #17
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    جناب محمدحسین منم گفته بودم تو این تاپیک فعالیت می کنم.
    من هنوز مطالعه قران رو شروع نکردم.
    (این که نوشتم مطالعه به این دلیل هست که این بارم میخوام خیلی ژرف بخونمش. وگرنه که از خواندن زیاد خواندم.)
    اما امشب یک فعالیتی در تایپیک می کنم و این آیه رو میزارم.
    فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
    خدا بهترین حافظ و مهربان ترین مهربانان است.
    سوره یوسف آیه 64
    به شخصه توی زندگیم بارها و بارها دیدم که خدا چقدر مواظبم هست
    از مهربونی هاش که دیگه نگووووووو
    این روزها که بیشتر و بیشتر از هر زمان دیگه ای حسش می کنم
    بیشتر پی به مهربونی هاش می برم.

    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  14. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #18
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirardalan نمایش پست ها
    سلام دوست متفکر و ژرف اندیش لطفا با بیان زیبایتان آیه اول سوره مبارکه ایت الکرسی را بسط دهید به جرات میتوان گفت اگر در هر زمان و مکان این ایه در گفتار واعمالمان لحاظ کنیم روش زندگیمان دگرگون خواهد شد.
    سلام.
    (نخست یادآور شوم که بنده از اصطلاح «ژرف‌اندیشی» بیشتر برای «فلسفه» استفاده می‌کنم و اینجا بیشتر ماهیتش کلام و تدبر در آیات قرآن است.)


    به خود واژه‌ی «الله» اصلا کاری نداریم... (بخواهیم وارد این موضوع بشویم خودش یک کار خیلی سخت می‌شود.)


    می‌فرماید: لا اله الا هو. این یعنی چه؟ اله یعنی چه؟ لا اله الا هو یعنی چه؟
    از این آیه «می‌توان» به سوی این برداشت‌ها هم رفت که:
    + کل اله هو (من/ل) الله. این دو معنی می‌تواند داشته باشد. منظور ما آن جنبه‌ی کفرش (و اهل حذب باد بودن و شهوت‌رانی کردن و بت‌پرستی و توجیه ظلم) نیست. منظور این است که به صحرا بنگرم، صحرا ته بینم. (
    در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه.) یعنی روح اگر در این دنیای مادی/حسی از جمال یک شیء خوشش می‌آید این خوش آمدن در اصل و اول و بالذات دوست داشتن خداست (هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو...
    مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
    ). این از خداطلبی است که فاجران و فاسقان و کافران و شیاطین و ظالمان دست به آن اعمال کریه می‌زنند. آنها عاشق اسماءالله (چون جمیل و جلیل و اعلی و قوی و قادر و ...) هستند و می‌خواهند خودشان را به او برسانند. منتها راه را اشتباه رفته‌اند.
    + لا هو الا هو. یعنی اصلا تو با غیر خدا طرف نیستی. هر چه هست اوست. این معانی بازیچه‌ای بیش نیست. مادر و پدر و همسایه و دوست و سنگ و حیوان و زشت و زیبا و خورشید و ماه و ... اینها را بریز دور. و از همه مهمتر (در اول و در آخر) خودت را. اصلا این یعنی چه؟ این تصورش هم اگر شدنی باشد بسیار سخت است.
    + لا معبود الا هو. یعنی بت پرستی نکن. مهمترین بت خودمم. یعنی خود پرستی نکن. خدای تو کس دیگری است. توضیح اینکه همه‌ی ما خودپرستیم. «این‌من» پرست هستیم. به این معنی که این موجودی که نامش را من گذاشته‌ایم را می‌پرستیم. صبح تا شب در پی حاجات او هستیم و تمام هم و غم‌مان روی کمال و بقای (رشد و زندگی) آن است. حتی اگر به ظاهر چیز دیگری را هم می‌پرستیم (مانند معشوقه‌ای... یا مانند فرمانده‌ای... یا مانند قوم و قبیله و دین و خداگونه‌ای...) اینها همه در اصل و در اول پرستش خویشتن است. کس دیگری را دوست نداریم و از کس دیگری فرمان نمی‌بریم (مگر اینکه پیش از آن به خودپرستی دچاریم. هرچند در ظاهر انسان فروتنی به نگر برسیم.) هر چه هست در زیر این خود دوستی و خود پرستی (تعریف شده) است. اینجاست که عبارت «لامعبود الا هو» مهم و سخت می‌شود. خدا با این دستور (با این تلنگر) می‌گوید کسی را (یعنی خودت را) نپرست! (خودت را دوست نداشته باش. در اول. من را مقدم بدار. حتی بر خودت.) چگونه؟ چرا؟ اصلا من برای چه باید خودم را رها کنم؟ یا درجه‌ی اهمیت کمتری به «خود» بدهم؟ این دو حالت بیشتر نمی‌تواند داشته باشد. یا اینکه خدا می‌گوید این خداپرستی بیاید زیر همان خودپرستی ضمنی و ذاتی تو (که نه). یا اینکه می‌گوید تو این نیستی که گمان می‌کردی. بد نیست مدتی زمان بگذاریم و به این بیاندیشیم. لا اله الا هو. لا معبود (و لا محبوب) الا هو. حتی هذا النفسی‌ الذی سمیتها «انا».
    + لا اله الا هو یا لا اله الا الله را می‌توان به کلیه اسماء و صفات خدا بسط داد. چنانچه در جای‌جای قرآن هم هست و دلیل عقلی نیز این را می‌گوید. مانند:
    لا اول الا هو.
    لا آخر الا هو.
    لا فاعل الا هو.
    لا حی الا هو.
    لا احد الا هو.
    لا واحد الا هو.
    لا قادر الا هو.
    لا متکلم الا هو.
    لا بصیر الا هو.
    لا مدرک الا هو.
    برای نمونه از این دو مورد آخر چه برداشتی می‌توان کرد؟
    + اینکه در این آیه از واژه‌ی «هو» استفاده شده یک مقدار تامل برانگیز است. استفاده از یک ضمیر، استفاده نکردن از دیگر ضمیرهاست در حالی که اگر از واژه‌ای دیگر مانند «الله» استفاده می‌شد یا حتی ضمیر «نحن» این حالت را نمی‌رساند. و این ضمیر نه تنها مفرد است بلکه غیب است (غایب است). (ساده بگویم: در هو نه انا هست و نه انت.) این غیبت دو اشکال ایجاد می‌کند نخست جدایی (بین متکلم و مخاطب. بین ضمیر انا و ضمیر هو) و دیگر غیر بودن. آیا استعمال این واژه می‌تواند به این معنی باشد که: از خود بیرون بیا؟ منظور اینکه تا تو تویی، او «او» است. (تا تو «تو»یی، «من»، «او» هستم. یا تا من توام در غیبتم.) نمی‌دانم. ولی احساس می‌کنم (یعنی این‌گونه برداشت می‌کنم) که هر جا از «او» سخن به میان آمده حرف از جدایی و ارتباط از دور است. سبک این آیه سبک ارتباط میان دو آشنا نیست.
    + الحی (و نه حی) می‌تواند اشاره داشته باشد به اینکه کل حیات از اوست. بلکه حیات منحصر در اوست. و دیگران زنده نیستند. مگر به زندگی او. که می‌فرماید: إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ .
    + القیوم. یعنی نگهدارنده خداست. اینکه چگونه نگه می‌دارد هم اندیشه‌ی جالبی است. ما در این دنیای حسی گمان می‌کنیم قوانین فیزیک و اتم‌ها ما را نگه داشته‌اند. این درست است. ولی همان‌قدر درست است که در نقاشی یک کودک یک سیب را درختی نگه داشته است. ما سایه‌ها را علت سایه‌های دیگر می‌پنداریم. در صورتی که کل سایه‌ها معلولند و قایم به ذات نیستند. و تنها کسی می‌تواند قیوم واقعی باشد (چه کلی و چه جزئی!) که قایم به ذات باشد. و با همین مثال (نقاشی) معلوم شد که علل طولی و عرضی و علت غائی و ... همه حرف هستند. تنها یک علت است و تنها اوست که اوست.
    + لا تاخذه سنة و لا نوم. در ادعیه (حرز امام جواد(ع)) هم داریم:
    اَسْأَلُكَ بِالْعَینِ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ بِالْحَیاةِ الَّتِی لَا تَمُوتُ. و این در مورد پیامبر(ص) هم تا حدودی آمده: گفت پیغمبر که عینای تنام ** لا ینام قلبی عن رب الأنام‏. دقیق هم نگاه کنیم این تا حدودی در مورد خودمان هم می‌تواند صادق باشد. چرا که زمانی که چشم سرمان بسته می‌شود چشم دیگری باز در حال مشاهده‌ی جهانی است.

    باقی‌اش بماند شاید زمانی دیگر.
    تاکید می‌کنم که این نوشته‌ی من حکم پژوهش را دارد نه یک مورد قطعی. و از آنجا که بی خطا (و حتی کم خطا) نیستم احتمال وجود اشکال و ایراد و اشتباه در متن هست.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  16. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #19
    عضو فعال MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,258
    تشکر
    3,704
    تشکر شده 21,427 بار در 4,805 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    حركت دوراني و جرياني خورشيد

    وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَااللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِوَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (يس/ 38ـ40)؛ «و خورشيد كه تا قرارگاهش روان است؛ اين اندازه‏گيرى (خداى) شكست‏ناپذير داناست * و ماه را برايش منزلگاه‏هايى قرار داديم، تا اين‏كه هم‏چون شاخك ديرينه [قوسى شكلِ زرد رنگ‏] برگردد * نه خورشيد برايش سزاوار است كه ماه را دريابد، و نه شب بر روز پيشى گيرنده است؛ در حالى كه هريك در مدارى شناورند».

    نكتة علمي

    آن روز كه اين آيات نازل شد، فرضيه هيأت بطلميوس با قدرت هر چه تمام بر محافل علمي حاكم بود. طبق اين فرضيه، اجرام آسماني به خودي خود گردشي نداشتند، بلكه در دل افلاك كه اجسامي بلورين و همچون طبقات پوست پياز روي هم متراكم بودند، ميخكوب شده بودند و حركت آنها تابع حركت افلاكشان بود؛ بنا‌بر‌اين، در آن روز نه شناور بودن خورشيد مفهومي داشت و نه حركت طولي و جرياني آن، اما بعد از فرو ريختن پايه‏هاي فرضية بطلميوس در پرتو كشفيات قرون اخير و آزاد شدن اجرام آسماني از قيد و بند افلاك بلورين، اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسي ثابت و بي‏حركت است و تمام منظومه شمسي پروانه‏وار به گرد آن مي‌‏چرخند. در اينجا باز مفهوم تعبيرات آيات فوق كه حركت طولي و دوراني را به خورشيد نسبت مي‌‏داد، روشن نبود تا اينكه باز علـم به پيشرفت خود ادامـه داد و حركت‌هایی براي خـورشيد ثابت شد حرکت‌هایی از قبیل:

    1ـ حركت وضعي آن به دور خودش؛

    2ـ حركت طولي آن همراه منظومه شمسي به سوي نقطه مشخصي از آسمان؛

    3ـ حركت دوراني آن همراه مجموعه كهكشاني كه جزیي از آن است.

    و بدين ترتيب، يك معجزه ديگر علمي برای قرآن به اثبات رسيد.

    براي روشن‌تر شدن اين مسأله، قسمتي از بحثي را كه در يكي از دايرة‌المعارف‌ها پيرامون حركت خورشيد آمده است، در اينجا مي‏آوريم.

    خورشيد داراي حركات ظاهري (حركت يومي و حركت ساليانه) و حركات واقعي است. خورشيد در حركت يومي و حركت ظاهري كره آسمان شركت دارد. در نيمكره ما از مشرق طلوع مي‏كند، در طرف جنوب از نصف النهار محل مي‏گذرد و در مغرب غروب مي‏نماید. عبور آن از نصف النهار (ظهر حقيقي) را مشخص مي‏سازد. خورشيد، حركت (ظاهري) ساليانه‏اي به دور زمين نيز دارد كه هر روز آن را نزدیک يك درجه از مغرب به طرف مشرق مي‏برد. در اين حركت، خورشيد سالي يك‌بار از مقابل برج‌ها مي‏گذرد. مدار اين حركت در صفحه دائرة البروج واقع است. اين حركت در تاريخ نجوم اهميت فراوان داشته است، اعتدالين و انقلاب و ميل كلي مربوط به آن، و سال شمسي مبتني بر آن است.

    علاوه بر اين، حركات ظاهري حركت دوراني كهكشان، خورشيد را با سرعت حدود يك ميليون و يكصد و سي هزار كيلومتر در ساعت در فضا مي‏گرداند، اما در داخل كهكشان ثابت نيست بلكه با سرعتي قريب هفتاد و دو هزار و چهارصد كيلومتر در ساعت! به جانب صورت فلكي حركت مي‏كند و اينكه ما از اين حركت سريع خورشيد در فضا بي‌‏خبريم، به سبب دوري اجرام فلكي است كه مأخذ تشخيص اين حركت وضعي خاص نيز هست. دوره حرکت وضعي خورشيد در استواي آن حدود بيست و پنج شبانه روز مي‌باشد (همان، ‏18/ 388).

    بررسي

    درباره انطباق حرکت‌هاي خورشيد با آيات مورد بحث، تذکر چند نکته لازم است:

    نکته اول ـ سه احتمال در کلمه «مستقر» وجود دارد؛ مصدر ميمي اسم مکان و اسم زمان. هم‌چنين چند احتمال در معناي لام در «لمستقر» وجود دارد؛ به معني «الي»، «في» و به معنی غایت. هم‌چنين در مورد کلمه «جريان» چهار احتمال وجود دارد؛ حرکت انتقالي طولي، حرکت وضعي، ادامه حيات زماني و حرکت دروني خورشيد.

    با ترکیب اين احتمالات با يکديگر 36 احتمال در معناي آيه متصور است که ممکن است همه اين احتمالات مراد آيه باشد.

    پس اين احتمال هم وجود دارد که جريان (حرکت) ديگري هم براي خورشيد وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده باشد و آن هم مراد باشد؛ از اين‌رو، نمي‌توان به طور قطعي گفت که مقصود آيه يکي از اين احتمالات است و دیگر احتمالات شناخته شده يا کشف نشده را نفی کرد. البته ظاهر آيات 37ـ40 سوره يس، همان معناي حرکت دوراني خورشيد در يک مدار ثابت است که با واژه «يسبحون» در ذيل آيه تأييد مي‌شود.

    نکته دوم ـ حرکت انتقالي خورشيد به طرف يک مکان نامعلوم را مي‌توان از کلمه «لمستقر» استفاده کرد، اما تعيين اين مکان (‌ستاره وگا يا...) يا تحميل آن بر آيه قرآن صحيح به نظر نمي‌رسد؛ چرا که تعيين قطعي اين مکان مشخص نيست؛ لذا نمي‌توان مکان‌هاي حدسي را به قرآن نسبت داد.

    نکته سوم ـ اشارات صريح قرآن به حرکت خورشيد ـ هر کدام از معاني حرکت و جريان را که در نظر بگيريم ـ از مطالب علمي قرآن و نوعي رازگويي است؛ چون قرآن کريم در زماني سخن از مدار (فلک) خورشيد و جريان و حرکت واقعي آن گفته که هيأت بطلميوسي فقط همين حرکت کاذب را به رسميت مي‌شناخت و اين مطلب، عظمت علمي قرآن و آورنده آن، یعنی پيامبر اکرم9 را نشان مي‌دهد.

    نکته چهارم ـ در مورد اينکه آيا اين اشارات علـمي قـــرآن اعجاز علمـي آن را اثبات مي‌کند يا خير، مي‌توان تفصيل قایل شد؛ بدین معنی که بگویيم بخشي از اين حرکت‌ها قبلاً توسط کتاب مقدس گزارش نشده بود، بلکه توسط قرآن و بر خلاف هيأت بطلميوسي بيان شده است، پس اعجاز علمي قرآن است. آنچه کتاب مقدس از آن خبر داده، همان جمله‌اي است که مي‌گويد: و «خورشيد» مثل پهلوان از دويدن در ميدان شادي مي‌کند» (کتاب مقدس، کتاب مزامير، 19/ 5). از اين جمله فقط حرکت انتقالي دوراني خورشيد استفاده مي‌شود؛ چون پهلوانان در ميادين به طرف جلو و به صورت دوراني مي‌دوند.

    اما حرکت‌هاي ديگر مثل حرکت انتقالي طولي، حرکت وضعی، حرکت زماني و حرکت دوراني خورشيد از ابتکارات قرآن است که اعجاز علمي آن را ثابت مي‌کند (رضایی اصفهانی، پژوهشی دراعجاز علمی قرآن، 1/ 169).

  18. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید MOSTAFAVI از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #20
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : تدبر در قرآن

    ۵ دی: آیات ۱۱۴ تا ۱۶۴ سوره مبارکه نساء.
    ۶ دی: آیات ۱۶۴ تا ۱۷۶ سوره مبارکه نساء و آیات ۱ تا ۳۸ سوره مبارکه مائده.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  20. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 13 نخست 1234512 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •