صفحه 4 از 9 نخست 1234567 ... آخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 85

موضوع: روانشناسی؛مدیریت زندگی

  1. #31
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    حریم خصوصی همسرتان را رعایت کنید




    همه ما در طول زندگی به لحظاتی نیاز داریم که تنها و در خلوت خودمان باشیم و دوست نداریم هیچ کس حریم خصوصی مان را به هم بزند...

    بسیاری از افراد بر این باورند احترام به این حریم خصوصی مختص دوران تجرد و قبل از ازدواج است و زندگی مشترک یعنی باید همه چیز را با همسرمان به شراکت بگذاریم ولی بسیاری از مشکلات زناشویی ناشی از احترام نگذاشتن به این حریم خصوصی و خدشه دار کردن آن است.

    همه ما برای کامل تر شدن ازدواج می کنیم نه برای عوض شدن یا تبدیل شدن به موجودی که همسرمان می خواهد. هر انسانی مستقل از دیگران است، یعنی هر یک از ما به تنهایی برای خود قلمرویی داریم که مخصوص خود ماست؛ مثل افکاری که در ذهنمان می پرورانیم، اهداف شخصی مان و حتی مجموعه رفتارهایی که از ما سر می زند و تمام چیزهایی که ما را به خودمان می شناساند. شاید این سوال برایتان مطرح شود که داشتن حریم خصوصی در زندگی مشترک به چه معناست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت وقتی ۲ نفر با هم ازدواج می کنند، نسبت به همسرشان احساس مالکیت دارند و گاهی به خودشان حق می دهند که در مورد هر چیز مربوط به او تصمیم بگیرند.


    وقتی انسانی که ذاتا آزاد و مستقل است حق تصمیم گیری برای خود و به اصطلاح حریم خصوصی نداشته باشد برای از دست دادن حریم خصوصی خود احساس بدی پیدا می کند که به پرخاشگری و عصبی بودن می انجامد، یا به شخصیتی وابسته تبدیل می شود که بدون همسرش نمی تواند هیچ کاری انجام دهد و از خود هیچ اراده ای نخواهد داشت.


    به همین دلیل همه مشاوران خانواده معتقدند همسران باید به حریم خصوصی هم احترام بگذارند. البته این به آن معنا نیست که زن و شوهر از فکر و احساس هم بی خبر باشند و برایشان مهم نباشد که درون همسرشان چه می گذرد، بلکه به آن معناست که به احساسات و افکار هم احترام بگذارند و همدیگر را از حقوق طبیعی شان محروم نکنند. همسرتان لحظه هایی می خواهد تنها باشد و در خلوت خودش باشد، به فعالیت های مورد علاقه اش که ممکن است شما اصلا به آنها علاقه نداشته باشید بپردازد یا هر چند وقت یک بار با دوستان نزدیکش به اصطلاح مجردی و... بیرون برود. اینها همه جزو حریم خصوصی هر فرد و قابل احترام است.


    ● چرا باید حریم خصوصی داشته باشیم؟

    داشتن حریم خصوصی به افراد انگیزه پیشرفت در زندگی و مقابله با مشکلات می دهد. فردی که به حریم خصوصی اش احترام گذاشته می شود، عزت نفس و اعتماد به نفس کافی برای زندگی دارد. هر شخصی در حریم خصوصی اش به خودش اهمیت می دهد و به خودش می اندیشد. این فرصتی است برای اینکه با خود روبرو شود و رفتار و اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد و آن را اصلاح کند چرا که انسان در خلوت خود بدون ریا و تظاهر و بدون اثر گرفتن از هیچ چیز و هیچ کس به تفکر می پردازد و نتایج بهتر و دقیق تری خواهد گرفت.

    کسی که حریم خصوصی اش را محترم بشمارد، به حریم خصوصی دیگران نیز احترام خواهد گذاشت و همین در ایجاد ارتباطش با دیگران و به خصوص همسرش تاثیر مثبت دارد. نکته بسیار مهم دیگر این است که داشتن حریم خصوصی و خلوت، حس یکنواخت شدن زندگی مشترک را در زوج ها از بین می برد و عشق همسران را به هم بیشتر می کند. برخی از روان شناسان معتقدند زن و شوهر باید سالی یک بار و به مدت یک هفته جدا از یکدیگر باشند. مثلا به خانه پدری خود بروند و حس دوست داشتن و دلتنگی برای یکدیگر را محک بزنند.



    ● چگونه بعد از ازدواج به حریم خصوصی خود احترام بگذاریم؟

    توجه به علایق خود و در نظر گرفتن عقاید و افکار شخصی مان به معنی احترام به حریم خصوصی مان است اما این اهمیت دادن باید بدون افراط و تفریط باشد تا تاثیر مثبتی در زندگی ایجاد کند. احترام به حریم خصوصی در زندگی مشترک، به معنی اهمیت دادن به جسم و روحمان است؛ بدون اینکه بخواهیم از زیر بار مسوولیت هایمان در زندگی شانه خالی کنیم.

    در واقع حریم خصوصی یعنی زمانی در روز مختص شماست که به کارها و علایق شخصی تان در چارچوب خانواده برسید. حریم خصوصی یعنی بتوانید زمانی را با خود خلوت کنید و کسی مزاحم شما نباشد. اگر بتوانید بدون پیش داوری به این راهکارها عمل کنید و حریم خصوصی خود و همسرتان را در نظر بگیرید، زندگی مشترکتان زیباتر و محکم تر خواهد شد و احساس خوشبختی بیشتری خواهید کرد.


    ● هیچ صد درصدی وجود ندارد!



    فراموش نکنید که همسران مالک هم نیستند بلکه شریک زندگی یکدیگرند و وظیفه دارند که هر کاری را با مشورت هم انجام دهند و این تصور که باید صد درصد به حرف هم گوش بدهند و برده هم باشند، غلط است. اگر بخواهید با فردی زندگی کنید که مجبور باشید همیشه همان طور که او می خواهد رفتار کنید و خودتان را فراموش کنید، زندگی برایتان کسالت بار خواهد شد و بعد از مدتی خسته می شوید و احساس می کنید خوشبخت نیستید. همه ما با مجموعه ای از خصوصیات مثبت و منفی وارد زندگی مشترک می شویم و خودمان بعد از مدتی می توانیم راجع به رفتارمان قضاوت کنیم و ببینیم که نقاط قوت و ضعفمان کجاست.

    همسران باید برای کامل شدن به هم کمک کنند و بهتر شدن و تکامل هیچ فردی را خسته و دلزده نخواهد کرد. چیزی که همسران را از زندگی با هم خسته می کند، این است که خود را فراموش و فقط از دید همسرشان به خود نگاه می کنند و خودشان نیز برای حریم خصوصی خود احترام قائل نیستند.


    ● داشتن حریم خصوصی تعهد را نابود می کند؟

    بسیاری فکر می کنند داشتن حریم خصوصی در زندگی مشترک با تعهدی که زن و شوهر به هم دارند، منافات دارد اما باید گفت حریم خصوصی به معنی خودخواهی و اهمیت ندادن به همسر و خانواده نیست بلکه همان طور که به همسر و کانون خانواده احترام می گذاریم، باید به خود نیز احترام بگذاریم و از همسرمان هم انتظار داشته باشیم به حریم خصوصی ما احترام بگذارد.



    در اینکه همه زوج ها باید رضایت همسران خود را جلب کنند شکی نیست اما به جای اینکه از همسر خود بی چون و چرا اطاعت کنیم، باید در مورد همه چیز با او مشورت و با هم به گفت وگو کنیم تا بتوانیم بهترین گزینه ها و راه ها را با کمک و راهنمایی هم پیدا کنیم. ما باید براساس عقاید و افکارمان رفتار کنیم نه اینکه آنها را فراموش کنیم و به عقاید و افکار همسرمان وابسته شویم. درست است که گاهی باید در زندگی گذشت کنیم و طبق عقیده همسرمان رفتار کنیم اما همیشه نباید اینگونه باشد. افرادی که حریم خصوصی خود را از بین برده اند، وابسته و بی انگیزه به زندگی هستند زیرا از علایق و افکار و رویاهایشان و در واقع از خودشان چیزی باقی نمانده است که بخواهند با آن زندگی کنند.


    ● واقع نگر باشید؛ تغییر بزرگی در راه نیست



    بدون شک زندگی مشترک در رفتار افراد تغییراتی به وجود می آورد اما شخصیت اصلی افراد در زندگی مشترک فرقی نخواهد کرد. مثلا شخصی که برون گراست، نمی تواند بعد از ازدواج درون گرا شود و یا فردی که اجتماعی و عاشق رفت و آمد است بعد از ازدواج منزوی نخواهد شد. پس نکته مهم این است که قبل از ازدواج به شخصیت و رفتارهای همسر آینده مان دقت کنیم و اگر او را انتخاب کردیم، خیلی به امید تغییر او نباشیم. باید همسرمان را همان طور که هست بخواهیم و در راستای تکامل هم، قدم برداریم.



    اگر همسران همدیگر را باور کنند و شخصیت یکدیگر را بشناسند و بپذیرند، بسیاری از مشکلاتشان حل خواهد شد. چه بسیارند زوج هایی که بعد از چند سال زندگی هنوز سر مسایلی که در ابتدای زندگی با هم بحث می کردند، مشکل دارند، در صورتی که یک مساله را در زندگی یا باید حل کرد یا هضم. درصد بالایی از مشکلات به این دلیل رخ می دهد که ما می خواهیم شخصیت همسرمان را آن طور که دوست داریم تغییر دهیم، در صورتی که باید او را آن طور که هست، دوست بداریم.



    ● ... و اما توصیه آخر

    یادتان باشد حریم خصوصی باید در چارچوب زندگی زناشویی بگنجد و مانع رسیدگی به وظایفتان در زندگی نشود. بدانید که گاهی برای اینکه بتوانید به زندگی مشترک خود ادامه دهید و همسرتان را راضی نگه دارید، مجبور می شوید حریم خصوصی خود را کمی تغییر دهید و با شرایط زندگی مشترکتان تطبیق دهید. البته با کمی خلاقیت، تغییر و مدیریت می توانید به هر دوی اینها برسید.
    to continue, please follow me on my page

  2. 14 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #32
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    اگر می خواهید زندگی تان تغییر کند باید طرز فکرتان را تغییر دهید



    «همین امروز طرزتفکرتان را عوض کنید.»



    البته در کلام خیلی ساده است: «طرز تفکرت را عوض کن تا زندگی ات تغییر کند.» ولی چطور می توان این کار را انجام داد وقتی نمی دانیم باید چه کار کنیم؟ و مهم تر از همه اگر تغییر دادن طرزتفکر تا این حد آسان است، چرا خیلی از افراد این کار را انجام نمی دهند؟ مخصوصا اگر بتوانند با این کار موفق تر باشند و بیشتر از زندگی لذت ببرند؟

    جواب این سوال ها را نمی دانیم ولی می دانیم که تغییر دادن طرز تفکر آسان نیست اما ممکن است. همه آنچه شما نیاز دارید این است که محکم و استوار این تکنیک ها را به کار ببرید؛ البته اگر از ته دل می خواهید موفق باشید.





    ۱) همان طور فکر کنید که دوست دارید باشید. اگر در دنیای ذهنتان خود را آدم خوشحال یا موفقی ندانید که می تواند از زندگی لذت ببرد، خیلی سخت می توانید در دنیای واقعی چنین آدمی باشید. پس پیش از هر کار در رویاهایتان هم خود را فردی خوشحال، موفق و روبه رشد تصور کنید.



    ۲) لبخند بزنید. نتایج تحقیقات نشان داده است لبخند زدن هم اثر جسمی دارد و هم اثر روانی. پس یک لبخند روی لبانتان بنشانید و در مسیر تغییر طرزتفکر قدم بگذارید. در ابتدا، این کار فقط یک عمل فیزیکی بدون روح است اما کم کم جزو صورت شما می شود.



    ۳) خودتان را غرق مطالعه و موسیقی کنید. کتاب ها، مقاله ها و مجله هایی بخوانید که به شما کمک کنند بتوانید افکارتان را تغییر و درکتان را افزایش دهید. فیلم ببینید یا به موسیقی هایی گوش کنید که برای شما الهام بخش باشند و برای تغییر تشویقتان کنند.



    ۴) کردارتان را تغییر دهید. وقتی کارهایتان را به همان شیوه قدیمی انجام می دهید، نمی توانید در افکارتان تغییری به وجود آورید. کارها را به شیوه ای متفاوت انجام دهید تا بتوانید متفاوت بیندیشید.


    ۵) محیط تان را تغییر دهید. محیط اطرافتان را با توجه به طرزتفکر مورد علاقه تان بسازید. فضایی را خلق کنید که شما را به سمت تغییر سوق دهد. یک گلدان به اتاقتان اضافه کنید، رنگ دیوارها را تغییر دهید، یک کتابخانه یا میز کوچک برای خودتان بخرید.

    ۶) از موفق ها تقلید کنید. از تجربه و نظرهای کسانی که عاشق طرزتفکرشان هستید و آرزو دارید مثل آنها باشید، استفاده کنید. اگر زنده هستند که این کار بسیار ساده است و اگر در قید حیات نیستند می توانید از آثارشان بهره بگیرید.


    ۷) به دیگران کمک کنید (و به خودتان هم) یکی از سریع ترین راه هایی که می تواند طرزتفکر شما را عوض کند، این است که به دیگران توجه و به آنها کمک کنید. مواظب باشید از آن طرف بام نیفتید یعنی نه غرق در خودتان شوید و نه شیفته و دلباخته دیگران.



    ۸) کمی از دوستانتان کمک بگیرید. دیگران را از تصمیمتان باخبر کنید و از آنها کمک بخواهید و نظراتشان را بشنوید. هر چقدر کمک دیگران را بیشتر احساس کنید، بیشتر به موفقیت نزدیک می شوید.


    ۹) حرفه ای شوید. اگر دلتان می خواهد به فردی بزرگ تبدیل شوید به مشاوره و نصیحت افراد بزرگ گوش دهید. انسان های حرفه ای در مدت زمان کوتاهی می توانند بهترین راه حل ها و نظرات و عقاید جدید را در اختیار شما بگذارند. البته به شرطی که واقعا در کار خود خبره باشند و فقط اسم و رسم بی پایه و پنهان به هم نزده باشند.



    ۱۰) صبور باشید. آگاه باشید که بیشترین تغییرات در مدت زمانی طولانی و به آرامی صورت می گیرند به شرط اینکه تکرار شوند. پس اگر فورا در مسیر موفقیت نتیجه نگرفتید، تعجب نکنید و مهم تر اینکه تسلیم نشوید. کارتان را ادامه دهید و مطمئن باشید جواب می گیرید.





    ● چطور راه تغییر را ادامه دهیم؟



    گاهی بعد از اینکه نگرش مان را تغییر دادیم و به سوی هدفی تازه رفتیم، نمی دانیم چگونه باید راهمان را بدون خستگی و درنگ ادامه دهیم؟ این نکته ها دست شما را برای طی بقیه مسیر تغییر می گیرد.

    ۱) با واقعیت روبرو شوید. ممکن است مانعی که در مسیر رسیدن به هدف از سرعت شما می کاهد، خودتان باشید.



    وقتی در راه رسیدن به هدفتان به مشکل هایی برمی خورید، اول از همه به دقت بررسی کنید آیا منشاء مشکل خودتان هستید یا خیر؟



    ۲) شما هرکاری که بخواهید، می توانید انجام دهید اگرچه شاید نتوانید همه کارهایی را که دوست دارید، انجام دهید. بیشتر اوقات برای رسیدن به هدف چند کار را با هم انجام می دهید ولی حتی با وجود تلاش زیاد، در آخر به کمترین نتیجه می رسید. باید بدانید توجه و تمرکز روی ۱ یا حداکثر ۲ پروژه در یک زمان، شانس شما را برای رسیدن به نتیجه مطلوب افزایش خواهد داد.





    ۳) برای اینکه تصویر واضحی از نتیجه کار داشته باشید، تمرکز کنید. اول اینکه روی پروژه هایی که برعهده گرفته اید، کاملا تمرکز داشته باشید تا بتوانید تشخیص دهید واقعا چه کارهایی باید انجام گیرد. برنامه ای گام به گام برای کارهایی که باید در زمان های مشخص انجام دهید، بنویسید.



    ۴) آنچه روی کاغذ است، برنامه است و آنچه در ذهن شماست، خیال! بیشتر افراد علاقه ای به نوشتن برنامه هایشان روی کاغذ ندارند. نوشتن برنامه روی کاغذ اولین قدم برای حرکت رو به جلوست. خیلی ها بدون برنامه پروژه هایشان را شروع می کنند ولی خیلی زود گیج می شوند زیرا مشکلات فرعی زیادی سر راهشان به وجود می آید.





    ۵) حرکت، به این معنی نیست که پیشرفت کرده اید. بعضی از افراد با اینکه به سختی کار می کنند، به هدفشان نزدیک تر نمی شوند. این یکی از نتایج بی برنامگی است. برای پیشروی باید فعالیت های مناسبی در زمان های مناسب انجام دهید.



    ۶) انتخاب نکردن، یک انتخاب است. زیاد فکرکردن درباره آنچه انتخاب می کنیم، مانع دیگری است که ما خودمان سر راهمان قرار می دهیم و باعث رکودمان می شود. «من می توانم A، B یا C را انجام دهم ولی بهتر است بیشتر فکر کنم» و شروع می کنیم به ارزیابی کردن... ولی در واقع هیچ وقت نمی توانیم تصمیم بگیریم و کاری که انجام می دهیم، در حقیقت تصمیم می گیریم هیچ کاری نکنیم؟ ولی اگر کاری نکنید به چیزی نمی رسید.





    ۷) روی آنچه به نتیجه می رسد، تمرکز کنید. خیلی از افراد در پیداکردن راه هایی که به نتیجه نمی رسند، استادند و به همین دلیل هیچ تلاشی هم نمی کنند. انرژی منفی را در خود انباشته نکنید. انرژی های مثبتتان را افزایش دهید و روی چیزهایی تمرکز کنید که به درد شما می خورند و به نتیجه می رسند.



    ۸) اگر اقدامی به نتیجه نمی رسد، متوقفش کنید. یک اقدام احمقانه: «کاری را بارها و بارها با یک شیوه انجام دهید و انتظار داشته باشید که به نتیجه ای متفاوت برسید.»

    خیلی ها به دلیل غرور، لجاجت یا تعصب، شیوه ای را تکرار می کنند که به نتیجه نمی رسد. شعاری جدید برای خود انتخاب کنید و دیگر کارتان را به شیوه قبلی انجام ندهید. وقتی روش هایی موثر نیستند انجام دادنشان را متوقف کنید.



    ۹) وقتی نمی دانید، کمک بخواهید. ما نمی توانیم همه چیز را بدانیم. نمی توانیم همه مشکلات را حل کنیم. وقتی به مشکلی برمی خورید، از دیگران کمک بخواهید. از یک تاجر، مشاور، وکیل یا مربی مشاوره بگیرید.





    ۱۰) اگر کاری شما را خوشحال نمی کند، انجامش ندهید. برای اینکه به هدفتان برسید، باید سختی هایی را بپذیرید و ممکن است هر لحظه نتوانید از کارتان لذت ببرید ولی در کل باید کارتان را دوست داشته و از انجام آن خوشحال باشید.

    در غیر این صورت اهدافتان را ارزیابی و راهی را پیدا کنید که از پیمودن آن لذت ببرید.





    منبع: Success Article
    ترجمه: سحر حبیبی
    to continue, please follow me on my page

  4. 13 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #33
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    ۱۰ باور غلط درمورد روابط عاشقانه



    چون شما و طرف مقابلتان از یکسری قانون و استاندارد خاص پیروی نمی کنید باعث شده است که تصور کنید رابطه تان رابطه خوبی نیست؟ در زیر به ۱۰ مورد از غلط ترین باورها و تصورات غلط درمورد روابط اشاره می کنیم.



    ۱) یک رابطه خوب مستلزم داشتن تفاهم کامل است.

    هیچوقت نمی توانید به همه چیز از دید طرفتان نگاه کنید زیرا شما دو نفر کاملاً متفاوت هستید. شما از نظر ژنتیکی، فیزیولوژیکی، روانشناختی و تاریخی با هم فرق دارید.



    نمی توانید با شبیه شدن در طرز فکرتان مشکلاتتان را حل کنید. زنان و مردان متفاوت ساخته شده اند. تلاش در کمرنگ کردن تفاوت هایتان مسئله ای کاملاً غیرطبیعی و حتی خطرناک است.

    بدانید وقتی با کسی هستید که زندگیتان را پربارتر می کند نه اینکه فقط آیینه ای از خودتان باشد، رابطه لذت بخش تر خواهد بود.





    ۲) یک رابطه خوب مستلزم وجود یک عشق بزرگ است.


    بله، زندگی با طرف مقابلتان باید توام با عشق باشد اما خودتان را گول نزنید و انتظار عشق لیلی و مجنون نداشته باشید. واقعیت این است که در دنیای واقعی، عشق به آن شکل وجود ندارد.



    عاشق شدن فقط مرحله اول یک رابطه است. غیرممکن است که در همان مرحله بمانید. یک رابطه بالغ به سطحی بسیار عمیق تر و مطمئن تر منتقل خواهد شد.

    این اشتباه را مرتکب نشوید که فکر کنید وقتی آن شور و حرارت اولیه از بینب رود دیگر عاشق هم نیستید. پاسخ آن این نیست که یک رابطه دیگر را شروع کنید تا بتوانید دوباره آن حس را با فردی دیگر تجربه کنید. پاسخ این است که یاد بگیرید چطور از مراحل مختلف یک رابطه عبور کنید و به تجربه ای عمیق تر دست پیدا کنید.





    ۳) یک رابطه خوب مستلزم قدرت حل مشکل عالی است.

    گول نخورید و به اشتباه تصور نکنید که اگر نتوانید مشکلات و اختلافات جدیتان را حل کنید، شما و طرف مقابلتان نمی توانید خوشبخت و شاد باشید. نود درصد از مشکلات یک رابطه قابل حل نیستند.



    چیزهای زیادی هست که شما و طرفتان سر آن با هم توافق نداشته باشید و همیشه هم همینطور خواهد ماند. چرا نباید یکبار و برای همیشه این مشکلات را حل کنید؟ چون برای اینکار چیزی که باید قربانی کنید ارزش ها و اعتقادات خودتان است.

    بااینکه موضوع واقعاً تمام نشده است، می توانید موافقت کنید که بدون توافق بر سر آن موضوع باقی بمانید.





    ۴) یک رابطه خوب مستلزم علایق مشترک است که برای همیشه شما را به هم پیوند دهد.

    اگر علایق و فعالیت های مشابهی ندارید به این معنی نیست که رابطه تان مشکلی دارد.



    اگر شما یا طرف مقابلتان خودتان را مجبور می کنید که فعالیت های مشترکی با هم داشته باشید اما نتیحه آن فقط استرس، فشار و اختلاف است، اصلاً اینکار را نکنید.



    ۵) یک رابطه خوب یک رابطه آرام است.



    چون فکر می کنید بحث کردن نشانه ضعف رابطه است، از آن نترسید. حتی سالم ترین زوج ها هم با هم بحث و جدل می کنند.

    بحث کردن اگر درست انجام شود می تواند به دو طریق به رابطه کمک کند: یکی اینکه فشار و استرس را خالی می کند و دوم اینکه با دانستن اینکه می توانید بدون ترس از جدایی و تحقیر شدن احساساتتان را ابراز کنید، حس آرامش و اطمینان بین شما ایجاد می کند.



    به جای نگران بودن درمورد اینکه چند بار با هم دعوا می کنید، نگران این باشید که چطور با هم دعوا می کنید. در زیر چند راهنمایی برایتان داریم:

    الف) از به میان کشیدن موضوع پرهیز نکنید و حین مشاجره به شخصیت طرفتان بی احترامی نکنید.



    ب) دنبال دعوا نباشید زیرا تحریک کننده است.

    ج) از خاتمه دادن های احساسی به پایان مشاجراتتان نترسید.





    ۶) یک رابطه خوب این امکان را به شما می دهد همه احساساتتان را خالی کنید.

    بیرون ریختن حرف ها از دلتان احساس خوبی به شما می دهد اما اگر اینکار را در زمان نامناسب انجام دهید ممکن است به قیمت از دست رفتن رابطه تان تمام شود. روابط بسیاری به خاطر اینکه طرف مقابل نتوانسته چیزی را که طی یکی از همین زمان ها عنوان کرده ببخشد، از بین رفته اند.



    قبل از اینکه چیزی به زبان بیاورید که بعدها از گفتن آن پشیمان شوید، زبان به دندان گرفته و کمی را صرف فکر کردن به آن کنید. حرف هایی که در این زمان ها زده می شود معمولاً حرف های واقعی ما نیستند و نباید به زبان بیایند—مخصوصاً اگر قابلیت مخرب بودن داشته باشند.



    ۷) یک رابطه خوب هیچ ارتباطی با رابطه جنسی ندارد.



    این باور که رابطه جنسی مسئله مهمی نیست بسیار خطرناک است. رابطه جنسی راه بسیار خوبی برای تخلیه فشار زندگی روزمره است و به ما این امکان را می دهد سطحی از نزدیکی خوب را با هم تجربه کنیم.

    شاید رابطه جنسی همه چیز نباشد اما اگر به منبع خستگی و رخوت در رابطه تبدیل شود، بالاترین میزان تخریب رابطه را از آن خود خواهد کرد. اگر زندگی جنسی شما ارضاکننده نباشد، به مشکلی بسیار مهم تبدیل خواهد شد. از طرف دیگر، زوج هایی که روابط جنسی موفقی با هم دارند، آن را ۱۰ درصد موفقیت رابطه خود معرفی کرده اند.



    با تصور اینکه رابطه جنسی رابطه ای صرفاً جسمی است فکرتان را محدود نکنید. نوازش، تماس، گرفتن دست ها و هر راه دیگری که بتواند آرامش و راحتی فکری و جمسی به طرفتان دهد می تواند جزئی از یک زندگی جنسی راضی کننده باشد.



    ۸) یک رابطه خوب نمی تواند بعد از اشتباه یکی از دو طرف برجا بماند.



    هیچکس کامل نیست. تازمانیکه اشتباهات طرف مقابلتان سوءاستفاده گرایانه و مخرب نباشد، می توانید یاد بگیرید که با آنها زندگی کنید.

    به جای تمرکز کردن روی نقص های طرف مقابلتان، خصوصیاتی که شما را جذب خود کرد را به یاد داشته باشید.



    برای درک تفاوت بین یک اشتباه و یک مشکل جدی مراقب باشید. مشکلات جدی مخرب و سوءاستفاده گرایانه هستند.



    ۹) برای عالی شدن یک رابطه یک راه درست و یک راه غلط وجود دارد.



    هیچکس نمی تواند از واقعیت فرار کند. هیچ راه درست خاصی برای اینکه یک همسر خوب باشید، مادر یا پدر خوب باشید یا هر مشکل در رابطه را برطرف کنید وجود ندارد.

    به جای استفاده از استانداردهایی که ممکن است در کتاب ها و مقالات مختلف خوانده باشید، کاری را بکنید که برای شما موثر است. اگر هر دو شما با اصول مخصوص خودتان راحت هستید و تا اینجا با آنها نتیجه گرفته اید پس همان ها را دنبال کنید.



    یادتان باشد که درمورد راه هایی که ابراز احساسات طرف مقابلتان را می پذیرید، سختگیر نباشید. هیچ راه درست خاصی برای عشق ورزیدن یک نفر به شما وجود ندارد. اینکه همسرتان عشق و محبت خود را به گونه ای متفاوت نشان می دهد باعث کم ارزش تر شدن این احساسات نیست.



    ۱۰) اگر بتوانید طرفتان را درست کنید، رابطه تان عالی خواهد شد.




    به اشتباه تصور نکنید که اگر بتوانید همسرتان را عوض کنید، رابطه تان بهتر می شود.

    این تصور بچگانه که عاشق شدن یعنی پیدا کردن کسی که مسئول خوشبخت بودن شما باشد را کنار بگذارید. این شمایید که باید مسئولیت خوشبخت شدن خودتان را بپذیرید.



    اگر رابطه تان شاد نیست، مهمترین فردی که می توانید تغییر دهید خودتان هستید. زمانیکه بتوانید رفتارهای مخرب خودتان را تشخیص دهید می توانید تصمیم بگیرید که آنها را از بین برده و رابطه تان را شادتر کن.


    www.mardoman.com :منبع
    to continue, please follow me on my page

  6. 13 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #34
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    چرا دختر و پسرها برای ازدواج دنبال کسانی شبیه پدر و مادرشان هستند؟

    بسیاری از زوج ها برای انتخاب همسر به دنبال تکرار ارتباطات خوشایند گذشته هستند. در واقع آن ها بدنبال چیزی شبیه پدر و یا مادرشان و یا شخصیتی از این قبیل هستند.


    برای همین هم بسیار از نظریه پردازان بر این باورند که زندگی در یک دور مداوم، تکرار گذشته ها است.
    دختر و پسر از نظر رفتار و چهره تقریباً به چهره والدین خود گرایش دارند، دخترها به دنبال پسری با ویژگیهای شبیه به پدر هستند و پسرها به دنبال ویژگی هایی شبیه به مادر. از نظر روانشناختی، این انتخاب نوعی تکرار الگوی دورنی است، الگویی از روابط عمیق و صمیمانه.


    برای همین در بسیاری از موارد ما کسانی را از نظر ویژگی ها برای ازدواج خوب می پنداریم که شبیه به والدین ما باشند. ما با این افراد راحت تر ارتباط برقرار می کنیم، راحت تر هم حسی می کنیم و به نوبه ای احساس می کنیم که سال ها است که یکدیگر را می شناسیم.


    اما چیزی که بایستی بیشتر به آن دقت کنیم آن است که همه انتخاب ها بر این اساس صورت نمی پذیرد، پس بایستی انتظارات خود را از همسرتان مجزا کنید بدین معنی که تکرار الگوی صمیمانه قدیمی حتماً بهترین نوع رابطه نیست. برای همین بایستی یاد بگیرید وقتی ناراحت می شوید، خوشحال می شوید و یا هر رفتاری که می کنید با کسی غیر از والدین خود روبرو هستید پس نیاز به تغییراتی نیز وجود دارد.


    برای توافق بر سر رفتارهایی که عمیقاً به آنها وابسته اید بایستی گاهی به اشتراک برسید و گاهی نیز نیاز به تغییر است. بگذارید با یک مثال مطلب را ساده تر کنیم.



    برای مثال شاید شما مانند دختری بودید که وقتی به هر دلیلی ناراحت می شدید، به یک گوشه می رفتید و کز می کردید ناجی شما پدری بود که با نوازش و دلجویی و یا با یک هدیه از شما استقبال می کرد تا حال شما خوب شود. اکنون شما این صفت را در عمیق ترین تجربیات کودکی به همراه دارید و آن را با خود به زندگی زناشویی می آورید. در این زمان شما وقتی ناراحت می شوید دوست دارید کسی از شما دلجویی کند و آن همسری است که باید نقش قدیمی پدرتان را بازی کند. این موضوع امری طبیعی است اما می تواند گاهی مشکل ساز باشد.


    در واقع زمانی صفات گذشته ما می تواند مشکل ساز باشد که انتظاراتی را بوجود بیاورد که دیگران از آن بی خبرهستند. در این شرایط بایستی زوجین چند نکته را برای کاهش اختلافات ناشی از این انتظارات در پیش بگیرند :


    1- در مورد احساسات و نوع برخوردشان با مسائل گفتگو کنند.

    2- انتظارات احساسی و رفتاری خود را بیان کنند.

    3- در مورد حساسیت های یکدیگر بحث و گفتگو کنند.

    4- به حساسیت ها و خواسته های هم احترام بگذارند.

    5- به یگدیگر برای تغییر الگوهای درونی مشکل ساز کمک کنند.

    در آخر تغییر الگوهای درونی صمیمت کار بسیار مشکلی است، چرا که این الگوها با پایه ترین مفاهیم ارتباط و صمیمت در ارتباط هستند، در نتیجه ابتدایی ترین راه برای کنترل تاثیر این الگوها، شناخت و هماهنگی با آن ها است.
    to continue, please follow me on my page

  8. 12 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #35
    عضو فعال ناهید آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,409
    تشکر
    10,953
    تشکر شده 8,901 بار در 1,437 ارسال
    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

  10. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید ناهید از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #36
    عضو عادی میسون آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    77
    تشکر
    1,337
    تشکر شده 309 بار در 74 ارسال
    1)به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .
    2) با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند .
    3) همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید.
    4) وقتی می گویید: دوستت دارم. منظورتان همین باشد .
    5) وقتی می گویید :متاسفم. به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .
    6) قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .
    7) به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .
    8) هیچ وقت به رؤیاهای کسی نخندید. مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند.
    9) عمیقاً و با احساس عشق بورزید. ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .
    10) در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .
    11)مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .
    12) آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .
    13) وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید، لبخندی بزنید و بگویید :چرا می خواهی این را بدانی؟
    14)به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیت های بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند .
    15) وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید :عافیت باشد .
    16) وقتی چیزی را از دست می دهید، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .
    17)این سه نکته را به یاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن.
    18) اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .
    19) وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .
    20) وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید، کسی که تلفن کرده آن را در صدای شما می شنود .
    21) زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .

    موسسه موفقیت انتونی رابینز

  12. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید میسون از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #37
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    ایـن ۸ جـمـلـه را بـه هـمـسـرتـان نـگـویـیـد

    شما خیلی راحت می توانید هر آنچه می خواهید به شوهرتان بگویید اما اگر مراقب صحبت کردن خود نباشید، ممکن است او صحبت های شما را به شکلی ناخوشایند درک کند. شاید شما نگرانی های معقولی داشته باشید یا می خواهید به موضوع هایی اشاره کنید که در زندگیتان نقشی اساسی دارد اما بیان این مسایل با روشی نادرست، در مدت زمانی طولانی، احساسات شوهرتان را جریحه دار و رابطه بین شما را متشنج می کند. به قول «جودی فورد»، روان درمانگر آمریکایی و نویسنده کتاب «هر روز با عشق»، مهارت سخن گفتن مهرآمیز را تمام زوج ها باید بیاموزند...



    از نظر او ۸ جمله کلیشه ای وجود دارند که هرگز نباید به مهم ترین فرد زندگی تان بگویید:



    ۱) تو دقیقا مثل پدرت هستی!



    هرگز این جمله را به کار نبرید. این عبارت بسیار ناخوشایند و تحقیرآمیز است چرا که شوهرتان را نگران می کند شاید بدترین خصلت فامیلی اش را بروز داده است. هرگاه این جمله به ذهن تان رسید، کمی صبر کنید و درباره تفکری که پشت این موضوع است، دقت کنید. ممکن است او این رفتار را نوعی تحقیر بداند. شما باید موضع خود را از تحقیر کردن تغییر دهید و به طور مستقیم درخواست منطقی و عاقلانه تان را بیان کنید. مثلا بگویید: «عزیزم! وقتی که ساندویچت را تمام کردی لطفا ظرفت رو روی سینک بذار». با این روش شما به خواسته خودتان، بدون رنجاندن همسرتان رسیده اید.



    ۲) چه زمانی می خواهی دنبال یک کار جدید بگردی؟



    ابتدا بهتر است ببینید چرا مایلید همسرتان یک شغل جدید پیدا کند! آیا زمان زیادی را که خارج از خانه می گذراند، دوست ندارید؟ آیا فکر می کنید از نظر شغلی باید در مراحل بالاتری قرار داشته باشد؟ آیا حقوق اش کافی نیست؟ قبل از اینکه مطالبی را بیان کنید که برای همسرتان رنج آور باشد، کلاهتان را قاضی کنید و ببینید چه موضوعی باعث آزار شما شده. با چنین جمله هایی توانایی های او را در حمایت از خود و فرزندتان مورد انتقاد قرار ندهید چرا که بخشی از ارزیابی یک مرد از خودش، به اینکه تا چه حد می تواند از خانواده اش حمایت کند، مربوط می شود پس تحقیر او در این محدوده حساس می تواند یک ضربه خطرناک باشد.



    برای اجتناب از این مساله، گفت وگوهایی پیوسته درباره کار هر دو نفرتان، جاه طلبی های شغلی و نگرانی های مالی داشته باشید. اگر شما مشکلی در رابطه با درآمد همسرتان دارید، این گفت وگوها فرصتی است که می توانید در مورد سطح زندگی تان با او صحبت کنید. هیچ گاه شوهرتان را در موضع تدافعی قرار ندهید.



    ۳) مادرم درباره اینکه این کار را انجام خواهی داد به من هشدار داده بود



    این مساله گاهی شوهرتان را به شدت عصبانی می کند چون او متوجه می شود دیگران از آنچه در خانه شما می گذرد، مطلع اند. خانم ها معمولا در جریان مشاجره ها سعی می کنند حرف خودشان را به کرسی بنشانند و برای این کار از هر دلیل و برهانی استفاده می کنند. این رفتار مثل این است که شما یک قشون را در جبهه ای خودی، آماده رزم کنید. این اندیشه صحیح نیست چرا که به همسرتان نشان می دهید همسو با او و پیوندتان نیستید. شما نباید اجازه دهید عقاید دیگران به رابطه شما تحمیل شود.



    اگر چه در واقعیت نگرانی هایی وجود دارد و و مادرتان آنها را به شما گوشزد کرده اما درمورد طرز بیان این نگرانی ها فکر کنید. شاید مادر شما گفته همسرتان خیلی خسیس است. اگر این گفته واقعا صحت دارد به او بگویید: «چرا گاهی در رابطه با خرج کردن برای چیزهایی که مورد نیازمان است، بی میل هستی؟» در این حالت به شکلی خلاقانه با مشکلات کنار می آیید. در اختلاف هایی که برایتان پیش می آید، دقیقا به ریشه مساله ای که شما را برآشفته کرده است، توجه کنید. پیدا کردن یک راه حل معقول احساس بهتری در مقایسه با بیان برخی کلمات ناشایست به وجود خواهد آورد.



    ۴) کمک نمی خواهم؛ خودم انجام می دهم!



    این عبارت از دو جنبه آزاردهنده است؛ اول اینکه نقش بنیادین شوهر را به عنوان یک پشتیبان و فردی لایق در خانه زیر سوال می برد. ثانیا بدیهی است که وقتی یک فرد بالغ متوجه شود سعی و تلاشش بی ارزش است، دچار آشفتگی می شود. بیان این جمله به دفعات، باعث می شود همسرتان فکر کند او هرگز نمی تواند کاری را درست انجام دهد یا اعمالش به هیچ وجه باعث خوشحالی شما نمی شود. اگر شوهرتان در حال انجام کاری است که شما فکر می کنید اشتباه است، سعی کنید اول اهمیت آن کار را پیش خودتان بسنجید. فراموش نکنید که فقط به خاطر اینکه انجام کاری متفاوت با نحوه عمل و تفکر شماست، غلط نیست. به یاد داشته باشید که او هم مثل شما فردی بالغ است. بهتر است اگر او کاری را به شکلی نامناسب انجام می دهد و شما از انجام این کار عصبانی می شوید، آن محیط را ترک کنید.



    ۵) تو همیشه .... تو هیچ وقت...



    زوج ها نباید هرگز از این جمله ها استفاده کنند. این دو عبارت جوی منفی در خانه به وجود می آورد. چنین برخوردهایی ارتباط شما را ناقص می کند و طرف مقابل را در حالتی تدافعی قرار می دهد. اگر مشکلاتی منطقی وجود دارد مثل اینکه «آیا او عمدا تمام ابزارش را در گاراژ پراکنده کرده» یا «غالبا فراموش می کند باک بنزین را بعد از استفاده پر کند» از کلی گویی پرهیز و سعی کنید روی نزدیک ترین موضوعی که باعث ناراحتی شما شده تمرکز کنید. در خصوص رفتارهای او داوری نکنید. شاید احساس کنید که با این رفتارها به شما توهین شده ولی ممکن است او چنین قصدی نداشته باشد. بیشتر مردها دوست دارند کاری که همسرشان را خوشحال می کند، انجام بدهند و این مساله کاملا به نحوه درخواست شما مربوط می شود.



    ۶) فکر می کنی با این شلوار یا کت بهتر به نظر می رسی؟!



    شما با پرسیدن این سوال تلاش می کنید به اضافه وزن او اشاره کنید؟ اگر جواب شما مثبت است بدانید که شوهرتان از این جمله هیچ چیز قابل لمسی دریافت نمی کند. شاید فکر کنید خیلی زیرکانه و غیرمستقیم پیغام خود را می رسانید اما در حقیقت به قیافه او توهین می کنید بدون اینکه نگرانی واقعی خود را در رابطه با سلامتی اش نشان دهید. به جای جمله بالا می توانید با چیزی که شما در ظاهر او دوست دارید، شروع کنید؛ مثل: «وقتی که تو پیراهن آبی می پوشی، من خیلی بیشتر از چشم های آبی ات خوشم می آید.» بعد نگرانی خود را در رابطه با اضافه وزن او در چارچوب سلامت مطرح کنید. وقتی که درخواست خود را ملایم تر مطرح کنید، موقعیت های بیشتری برای بیان پیشنهادهای مفید خواهید داشت.



    ۷) وقتی با دوستانت هستیم تنها وقتمان را تلف می کنیم!



    اینکه همسرتان دوستی دارد که شما هم صحبتی و رفت و آمد با او را دوست ندارید، ایرادی ندارد. هیچ متخصصی توصیه نکرده زوج ها باید دوستان یکدیگر را به شکلی کامل بپذیرند اما مشکل وقتی حادتر می شود که شوهرتان را به خاطر انتخاب دوستانش تحقیر کنید. او از رفتار شما چنین برداشت می کند که شما ترجیح می دهید دوستان شوهرتان را برای او گزینش کنید. هیچ کس چنین رفتاری را نمی پذیرد.



    چنین جمله ای، جایگزین مناسبی است: «عزیزم! تو می دونی که علایق من با کارهایی که تو و دوستت انجام می دهید یکی نیست، پس چرا یک میهمانی دوستانه دو نفره برپا نمی کنی؟» به خاطر داشته باشید که هیچ یک از قوانین ازدواج، حکم نمی کند که شما دو نفر هر کاری را با هم انجام دهید. در چنین رفت و آمدهایی شوهر شما می خواهد زمان کوتاهی را با دوستش تجربه کند و اصلا این مساله که شما از این زمان لذت می برید یا از طنزهای دوستش آزرده خاطر هستید، او را درگیر نگرانی نمی کند. اگر یک فرد واقعا دوست مناسبی نیست به احتمال زیاد شوهر شما به مرور زمان این مساله را درک خواهد کرد درحالی که اگر شما بخواهید که او را رها کند، ممکن است هرگز این اتفاق نیفتد.



    ۸) تو نمی توانی از فرزندمان مراقبت کنی!



    شاید از اینکه شوهرتان در انجام کارهای فرزندتان با شما سهیم نمی شود، دلخور هستید اما آیا هیچ وقت فضای مناسبی را برای همکاری او به وجود آورده اید؟ در پایان یک روز کاری پردردسر، هیچ مردی تمایلی برای تبدیل شدن به پدری خوب و فعال ندارد به خصوص اگر تمام تلاش هایش نادیده گرفته شود. اگر مردی همیشه احساس کند که رفتارهای پدرانه اش غلط است به تدریج ارتباط عاطفی اش با کودک کمتر می شود. اجازه بدهید پدر، پدر باشد با تمام کاستی ها. به هر حال این مرد با تمامی ویژگی هایی که دارد برای یک عمر پدر فرزند شماست. مطمئن باشید او می داند چطور به خوبی شما بچه را تمیز کند یا به او غذا دهد. فقط ممکن است جزییات انجام این کارها کمی با شما متفاوت باشد. اگر مواردی مثل نحوه استفاده از کالسکه یا شماره تلفن متخصص اطفال را باید بداند، آنها را به طور خلاصه به او بگویید یا جایی یادداشت کنید.
    to continue, please follow me on my page

  14. 16 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #38
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    ۲۴ قانون طلایی آرامش

    جامعه ما آکنده از بار اطلاعاتی سنگین است و ابزاری چون تلویزیون، رادیو، اینترنت، تبلیغات، پست الکترونیک و تلفن همراه همگی بر این سنگینی می افزایند. از سوی دیگر شکل زندگی در عصر حاضر به ویژه در جوامع شهری ناگزیر توام با سر و صداها، ترافیک، شلوغی ها و انبوهی از کارهای الزام آور روزمره است که قطعا تمام این فاکتورها افزایش استرس و سلب آرامش انسان ها را موجب می شود.



    محققان و روان شناسان در سال های اخیر تلاش کرده اند به شیوه های مختلف که متداول ترین آنها انتشار اخبار، مقالات و توصیه های بهداشتی است به مردم در حفظ آرامش در میان این همهمه و آشفتگی یاری برسانند. به اعتقاد آنها دسترسی و مطالعه این منابع هرازگاهی می تواند ما را به آرامش بیندازد و حتی دقایقی از این زندگی پرمشغله جدا سازد. در این رابطه استیو موریل، کارشناس و نویسنده مقاله ای در روزنامه «دیلی مدیتیشن و دیلی لایف» روش هایی را برای کسب آرامش در زندگی عنوان کرده که آنها را ذکر می کنیم:



    ۱) حداقل روزی ۱۵دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و چیزهایی که دارید، فکر کنید. سکوت عصاره آرامش است. البته با اجبار نمی توان سکوت کرد. بلکه باید زمانی که فرا رسید آن را بپذیرید. روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانید و حتی اگر لازم شد در را به روی خود ببندید.





    ۲) هیچ گاه جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید، این کار باعث تخلیه تنش هایتان شده و به شما آرامش می دهد.



    ۳) وقتی احساس می کنید که سرتان پر از فکرهای جورواجور منفی است با قدم زدن آنها را پاک کنید.





    ۴) افراد آرام به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان کرد، آنگاه از تفکر به آینده و ادامه زندگی لذت می برند.



    ۵) آرامش را از کودکان بیاموزید. آنها در همان لحظه ای هستند که زندگی می کنند و لذت می برند.





    ۶) اگر نمی توانید دیگران را ببخشید، بدانید که افکار خشمگین همواره شما را با این افراد مرتبط خواهد کرد. اما شاد کردن دیگران باعث آرامش می شود.



    ۷) هر چه اکسیژن بیشتری به شما برسد، آرام تر خواهید شد. بنابراین خوب است که در محل کار یا خانه خود گیاهانی را نگهداری کنید.





    ۸) سعی کنید از چیزی که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می کنید.



    ۹) با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده احساس آرامش را به جمع منتقل کنید.





    ۱۰) با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید.



    ۱۱) مهم نیست که با شما مودبانه برخورد شود یا نه بلکه برخورد محترمانه شما باعث ایجاد آرامش و احساس خوبی در شما خواهد شد.





    ۱۲) سرعت حرکت شما با احساس تان رابطه مستقیمی دارد. آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرام کنید. طولی نمی کشد که آرام خواهید شد.



    ۱۳) گاهی می توانید برای رسیدن به آرامش دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید.





    ۱۴) لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عکس و فیلم بگیرید. سپس بیشتر وقت آنها را به یاد آورید و درباره شان فکر کنید و لذت ببرید.



    ۱۵) آهسته غذا خوردن و جویدن باعث تجدید توان فکری و احساس آرامش خواهد شد.





    ۱۶) هرچند وقت یک بار ساعت خود را باز کنید تا خود را از فشار زمان نجات دهید. همچنین درآوردن کفش ها به کاهش فشار عصبی کمک می کند.



    ۱۷) برای تاثیر بیشتر و رسیدن به آرامش در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید.





    ۱۸) تمرین کنید که آرام تر از حد معمول صحبت کنید. این کار به خودی خود ضربان قلب و تنفس را آرام می کند.



    ۱۹) احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید.





    ۲۰) یکی از مهم ترین مهارت ها در آرام بودن، فکر نکردن به مسایل کوچک است. دومین مهارت، کوچک شمردن تمام مسایل است.



    ۲۱) شادکردن دیگران، موجب آرامش می شود. نمی دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه بدهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست.





    ۲۲) اگر می دانستید که:«سیگارکشیدن و ورزش نکردن برابر استرس، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سیگار نمی کشیدید و ورزش کردن را به تعویق نمی انداختید.



    ۲۳) راحتی یکی از عناصر مهم آرامش است. دمای مناسب، صندلی، لباس و کفش راحت این امکان را برای شما فراهم می کند. پوشیدن لباس های گشاد و راحت باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می شود.





    ۲۴) اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از باافتخارترین روش های رسیدن به آرامش خاطر رسیده اید. اگر از خدا دور افتاده اید، اکنون وقت آشتی است. داشتن یک تکیه گاه معنوی در موجب آرامش می شود.
    to continue, please follow me on my page

  16. 13 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #39
    عضو فعال pani آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,018
    تشکر
    8,832
    تشکر شده 20,378 بار در 2,005 ارسال

    آخرین راز شاد زیستن

    زندگی کی آسانتر میشود؟

    هیچوقت! اما میتوانیم یاد بگیریم که با زندگی بهتر کنار بیاییم

    از همان لحظه ای که قرارداد زندگی در کره زمین را امضا میکنیم مکلف به گذراندن مدرسه زندگی میشویم و تا وقتی نفس میکشیم کلاسهای این مدرسه دایر و پابرجاست

    ما همیشه فکر میکنیم پس از پشت سرگذاشتن دوره فعلی زندگیمان زندگی اسان تری را شاهد خواهیم بود ولی چنین نیست و تعجبی ندارد که احساس ناکامی و درماندگی میکنیم.
    ما از دور به زندگی دیگران نگاه میکنیم و به نظرمان میرسدکه انها بر جاده ای هموار گام برمیدارند در حالیکه همان ادمها هم درگیر مشکلات خاص ودشان هستند....

    درسهای بعدی ما کجاست؟
    این درسها معمولا درست جلوی چشمان ما قرار دارند و ما اغلب به طور کامل با انها اشنایی داریم ولی ترجیح میدهیم که خود به خود راهشان را بگیرند و بروند ولی بیفایده است!
    باید نمره قبولی بیاورید.


  18. #40
    عضو فعال pani آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,018
    تشکر
    8,832
    تشکر شده 20,378 بار در 2,005 ارسال
    جملاتی که گفتم مال من نیست. جملات یکی از بهترین کتابهای روی زمین "آخرین راز شاد زیستن" نوشته اندرو ماتیوس است.


    من با این کتاب زندگی کردم و نمیتونم از تاثیر اعجاب انگیزش در قالب چند جمله بگم فقط میتونم بگم 12 سال پیش خدا این کتاب رو به من هدیه کرد تا بتونم دوباره خودمو پیدا کنم:



    12 سال پیش بود و باید خودمو واسه کنکور 78 بعد یکسال پشت کنکور بودن اماده میکردم

    هنوز هم نمیتونم از زحمتهایی که کشیدم براحتی صحبت کنم حتما بقیه هم به همین اندازه تلاش کرده بودند برنامه من از 15 فروردین این بودکه 5 صبح بیدار بشم و بعد پیاده روی و صبحانه برم زیرزمین خونه و درس بخونم تا راس 11 شب.
    مدام ازمونهای قلمچی رو شرکت میکردم و هر نوبت رتبه ام بهتر میشد مدام با پشتیبانم روی برنامه ریزیم کار میکردم و از پیشرفتم شگفت زده شده بود حتی اگه 5 دقیقه بین درس خوندن چشمامو میبستم تا استراحت کنم از زمانم کسر میکردم و تونستم 2 ماه اخر به رکورد 15 ساعت مطالعه مفید در روز برسم و عشق من فیزیک دلیل این همه سعی و تلاشم بود.

    شب کنکور دقیقا 3 دور کل دروس رو مرور کرده بودم و اونقدر تست زده بودم که فقط خدا میدونست و بس.

    کنکورمو عالی دادم و وقتی رتبم اومد خودمم باور نمیکردم : رتبه 1800 و فیزیک 70%

    روی ابرها سیر میکردم و همه دوستان و اشنایان بهم تبریک میگفتند حتی از شدت اعتماد به نفس ازاد هم شرکت نکرده بودم...
    کلی جا واسه انتخاب رشته رفتم و همه براحتی کارشناسیهای تهران رو واسم پیش بینی میکردند خلاصه از 100 تا انتخاب با خیال راحت فقط 20 تا انتخاب رشته کردم و رفتم مسافرت.

    روز اعلام نتایج هنوز سایت دیزلی بود و باید دنبال روزنامه میگشتیم از 7 صبح با خواهرهام زدم بیرون با اینکه میدونستم حرف میم همیشه اخر شب میاد داشتم از استرس میمردم .تا اینکه دست اخر 10 شب حرف میم رسید و مشتاقانه دنبال اسمم میگشتم ولی اسمم نبود.زار میزدم خواهرهای طفلکم همه حروف میم رو خوندند ولی نبود که نبود. یادم نمیاد منو چطور درمانگاه و بعد خونه رسوندند چون کاملا غش کرده بودم

    یک هفته اول اونقدر اشک ریخته بودم که پای چشمام مثل یک کمون گود افتاده بود و سیاه شده بود.
    زندگی منو بدجور شکست داده بود منو که 40 روز بستری شدن تو بیمارستان هم نتونسته بود از پا در بیاره این دفعه کاملا نابود کرد.عموم شکایتمو برد سازمان سنجش این و رو اون ور زد ولی اصلا فایده نداشت.

    واقعا از همه دنیا سیر شده بودم و نمیدونستم باید چکار کنم تا اینکه یه روز که بی هدف تو کتابفروشیها میچرخیدم تیتر این کتاب توجهمو جلب کرد دو صفحشو که خوندم غرق شدم و تا صبح نخوابیدم تا کل کتاب رو بخونم از اون روز تا به حال بیشتر از 20 دفعه کتاب رو خونده ام و همه جملاتشو حفظم.

    جملات این کتاب ابی بود بر اتش و واقعا دوباره خودمو پیدا کردم .منو که تا یکماه پیش از هرچی جزوه و کتاب و تست بیزار بودم دوباره مشتاق کرد و موفق شدم تو کنکور سال بعد معماری قبول بشم.
    بعد از اون کتابداری هم خوندم و تصمیم دارم واسه ارشد حقوق شرکت کنم.


    دوست دارم تو این تاپیک در مورد این کتاب بگم و اسرار این کتاب. امیدوارم همانطور که برای من یک معجزه بود برای شما هم مفید باشه.


صفحه 4 از 9 نخست 1234567 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •