صفحه 1 از 16 123411 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 153

موضوع: دکتــــــــــر علــــــی شریعتــــــــــی

  1. #1
    عضو فعال بابک پناهی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    2,639
    تشکر
    5,665
    تشکر شده 27,010 بار در 3,216 ارسال

    دکتــــــــــر علــــــی شریعتــــــــــی

    خداوندا نمی دانی که انسان بودن و انسان ماندن دراین دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار.

    لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم غافل از اینکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.

    به سه چیز تکیه نکن : غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

    وقتی نمی توانی فریاد بزنی ناله کن! خاموش باش. قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی.

    اگر پیاده هم شده سفر کن،در ماندن می پوسی.

    خدایا!
    آرامشی اعطا فرما تا بپذیرم،آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی، تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی،تا بدانم تفاوت این دو را.

    ایمان بی عشق، اسارت در دیگران است و عشق بی ایمان، اسارت در خود.

    اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست، خدا جایگزین همه ی نداشتن هاست.

    در دردها ، دوست را خبر نکردن خود یک عشق ورزیدن است.تقیه ی درد؛زیباترین نمایش ایمان است.

    آنجا که عشق فرمان می دهد، محال سر تسلیم فرود می آورد.

    آن ها که رفتند کار حسینی کردند و آن ها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدین.

    خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز،چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

    دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترین قله های عشف بلند، پایین نخواهم آورد.

    هرکس به چیزی تبدیل می شود که به آن عشق می ورزد.اگرسنگ را دوست داشته باشد، سنگ می شود/اگر هدفی را دوست داشته باشد، به آن هدف تبدیل می شود/اگر به فردی عشق بورزد آن فرد می شود و اگر به خدا عشق بورزد خدائی می شود.
    اینک انتخاب با خود شماست....!

    خدایا... رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم. تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.

    زنده بودن را به بیداری بگذرانیم، که سالها به اجبار خواهیم خفت.

    دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اصراف محبت است.

    در اعطا کردن است که ستوده می شویم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم.

    اسمم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگی ام را جدم، دیگر بس است راهم را خودم انتخاب می کنم.

    هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن !

    در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست.

    اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیبی باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.

    در دشمنی دو رنگی نیست، کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی زیا بودند.

    چه شگفت انگیز و زیبا است که نیاز و نیایش هردو هم ریشه اند و خویشاوند !

    خدایا...به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بربی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی اعطا کن بر بیهوده گی اش سوگوار نباشم.

    فلسفه زندگی امروز دراین جمله خلاصه می شود: فداکردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی.

    مرا کسی نساخت،خدا ساخت.نه آنچنان که کسی می خواست،که من کسی نداشتم، کسم خدا بود، کس بی کسان او بود که مرا ساخت، آنچنان که خودش خواست.

    آنان که می فهمند عذاب می کشند وآنان که نمی فهمند عذاب می دهند.

    آنگاه که تقدیر واقع نگردیده،از تدبیر هم کاری ساخته نیست.

    آنان که نسیم گذشت از کوچه باغ دلشان عبور می کند از قبیله ی بهارند.

    من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدرومادرم دوست دارم زیرا اینان از سر عشق می رقصند و آنان از سر ترس.

    روزگاریست که شیطان فریاد می زند ادم پیدا کنید سجده خواهم کرد.

    سکوت عجب فریاد رسایی است،آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند.

    خدایا... به هرکه دوست می داریش بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است وبه هرکه دوست تر می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

    ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم،کمی با کفش های او راه بروم.

    به زور می توان چیزی را گرفت، ولی به زور نمی توان نگه داشت.

    برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه،قدرت و جرأت لازم است و گرنه هرماهی مرده ای هم می تواند ازطرف موافق جریان آب حرکت کند.

    زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد،زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

    حوادث انسان های بزرگ را متعالی وآدم های کوچک را متلاشی می کند.

    درشگفتم که سلام درهر دیداری آغاز است اما در نماز پایان است شاید که پایان نماز آغاز دیدار است.

    خداوندا... مردم شکر نعمت های تو می کنند و من شکر بودن تو چرا که نعمت،بودن توست.

    همنشین نیک از تنهایی بهتر است و تنهایی از همنشین بد بهتر.

    زندگی چیست؟ نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست داشتن.

    فرق مومن مقدس با فاسق کافر چیست؟ هیچ!

    مالی را به امانت بسپاری بهتر از آن است که مهر و موم کنی و مهر و موم کنی بهتر از آن است که کسی را متهم سازیم.

    هرگز از دوباره جان گرفتن ابلیس بی جان شده غافل مباش.

    با همه چیز درآمیز وبا هیچ چیز آمیخته نشو. در انزوا، پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

    دل دلیلی دارد که عقل از آن آگاه نیست!

    اگر دروغ رنگ داشت هر نور شاید ده ها رنگین کمان از دهن ها نطفه می بست و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود.

    ای کاش ارزش در نگاه تو باشد نه در چیزی که بدان می نگری.

    به پذیرفتن چیزی که پذیرفتنی نیست مومن شدن، عین خریت است.

    هیچ وقت برای لذت بردن از زندگی و برای عوض شدن دیر نیست.

    اجازه ندهید که محرومیت های شما، مانع استفاده از نعمت هایتان شوند.

    محرومیت استعدادهایی را شکوفا می سازد که در خوشی ها پوشیده می مانند.

    چه خانه سرد و احمق و بی روحی است طبیعت، که خدا از آن رفته باشد.

    دوستی یک حادثه است و جدایی یک قانون! بیایید حادثه ساز و قانون شکن باشیم.

    جهان را ما، نه آنچنان که واقعا هست می بینیم، جهان را آنچنان که ما واقعا هستیم، می بینیم.

    خدا مطلق است، بی جهت است، این تویی که در برابر او جهت می گیری.

    اولین فضیلت انسان، نمایندگی خداوند در زمین است.

    شرف مرد، همچون بکارت یک دختر است، اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست.

    دوست داشتن از عشق برتر است، عشق در دریا غرق شدن است. دوست داشتن در دریا شنا کردن است.

    راه گلو را بغض می بندد، راه چشم را خیمه اشک، راه دانش و فرزانگی را جهل، راه آزادی و کمال را تعصب.

    هرکس-نه تنها-به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست، بلکه به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است.

    هر موجودی در طبیعت آنچنان است که باید باشد و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد نیست.

    هر وقت فکر از عمل دور بیفتد، عمل به صورت تلاش های عقیم در می آید و فکر به صورت تخیل های ذهنی و هردو بیهوده است.

  2. 16 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک پناهی از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #2
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال

    اگر دروغ رنگ داشت

    اگر دروغ رنگ داشت ؛
    هر روز شاید ؛
    ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست
    و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود
    اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛
    عاشقان سکوت شب را ویران میکردند
    اگر براستی خواستن توانستن بود ؛
    محال نبود وصال !
    و عاشقان که همیشه خواهانند؛
    همیشه میتوانستند تنها نباشند
    ..........

    اگر گناه وزن داشت ؛
    هیچ کس را توان ان نبود که قدمی بردارد ؛
    تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
    و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم
    اگر غرور نبود ؛
    چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
    و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم
    اگر دیوار نبود ؛ نزدیک تر بودیم ؛
    با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
    و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم
    اگر خواب حقیقت داشت ؛
    همیشه خواب بودیم

    هیچ رنجی بدون گنج نبود ... ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند
    اگر همه ثروت داشتند ؛
    دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
    و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
    تا دیگران از سر جوانمردی ؛
    بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
    اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....
    اگر همه ثروت داشتند
    اگر مرگ نبود ؛
    همه کافر بودند ؛
    و زندگی بی ارزشترین کالا یود
    ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید اگر عشق نبود ؛
    به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
    کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
    و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
    اری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ....
    اگر عشق نبود
    اگر کینه نبود؛
    قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند
    اگر خداوند ؛
    یک روز آرزوی انسان را براورده میکرد
    من بی گمان
    دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا
    انگاه نمیدانم
    براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت

    دکتر شریعتی
    to continue, please follow me on my page

  4. 13 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #3
    عضو فعال ناهید آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,409
    تشکر
    10,953
    تشکر شده 8,901 بار در 1,437 ارسال
    سخنانی از دکتر علی شریعتی :


    من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .

    -----------------------------------------------------------

    به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

    -----------------------------------------------------------

    و هر روز او متولد میشود؛

    عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...

    و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

    سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ... و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است ,
    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

  6. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید ناهید از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #4
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    چقدر زیبا گفته:

    دموکراسی می گوید: رفیق حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم!
    مارکسیسم می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را من می زنم!
    فاشیسم می گوید : نانت را من میخورم ، حرفت را هم من می زنم ، تو فقط برای من کف بزن!

    اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم که به حق برسی!
    اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور بده به ما،ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ... اما حرفی را که ما می گوییم!

    دکتر علی شریعتی
    to continue, please follow me on my page

  8. 14 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #5
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال

    زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
    ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
    مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
    و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
    براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
    و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
    در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
    او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
    او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
    او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
    او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
    او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
    و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
    پیر می شود و میمیرد...
    و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
    چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
    زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
    گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
    سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
    و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
    و این رنج است
    شریعتی
    to continue, please follow me on my page

  10. 13 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #6
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    ترجيح مي دهم با کفش هايم در خيابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اينکه در مسجد بنشينم و به کفش هايم فکر کنم
    to continue, please follow me on my page

  12. 11 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #7
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    377
    تشکر
    383
    تشکر شده 644 بار در 272 ارسال
    آمن وناهید و بابک عزیز هیچ وقت حتی فکزشم نمیکردم دوستانی اینچنین فعال(نه از لحاظ کاری بیشتر فرهنگی) کنار هم تو این محیط باشن به دوستی با شما افتخار میکنم اگر لایق باشم؟؟؟

  14. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید SSAALLEEHH از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #8
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    377
    تشکر
    383
    تشکر شده 644 بار در 272 ارسال
    خداوندا:دوستانی دارم آیینه ی تمام نمای عشق،رسمشان معرفت،کردارشان جلای روح و یادشان صفای دل آرای من است،پس آنگاه که دست نیاز به سوی تو دراز میکنند،پر کن از آنچه که در مرام خدایی توست...

  16. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید SSAALLEEHH از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #9
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    377
    تشکر
    383
    تشکر شده 644 بار در 272 ارسال
    و ناگهان ديدم در کنار فرعون ها و قارون ها که به بردگيمان

    مي خريدند و به بيگاريمان مي کشيدند، ديگراني نيز به نام

    جانشينان پيامبران سرکشيدند، روحانيان رسمي.


    آري اين چنين بود برادر - دکتر علي شريعتي

  18. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید SSAALLEEHH از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #10
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    377
    تشکر
    383
    تشکر شده 644 بار در 272 ارسال
    دکتر علی شريعتی انسانها را به چهار دسته تقسيم کرده است:

    ١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

    عمده آدمها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم ميشوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.



    ٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

    مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويتشان را به ازای چيزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصيتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآيند. مرده و زندهشان يکی است.



    ٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.

    آدمهای معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.



    ٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.

    شگفتانگيزترين آدمها.

    در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک ميکنيم، باز ميشناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگيريم قفل بر زبانمان ميزنند. اختيار از ما سلب ميشود. سکوت میکنيم و غرقه در حضور آنان مست میشويم و درست در زماني که میروند يادمان میآيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اينها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

  20. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید SSAALLEEHH از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 1 از 16 123411 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •