صفحه 8 از 11 نخست ... 567891011 آخرین
نمایش نتایج: از 71 به 80 از 102

موضوع: ضرب المثل

  1. #71
    عضو فعال PASHA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    1,275
    تشکر
    8,642
    تشکر شده 5,731 بار در 1,245 ارسال
    قایم موشک بازی دانشمندان در بهشت !!!

    روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند
    انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت.
    او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.
    همه پنهان شدند الا نیوتون ...
    نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد، دقیقا در مقابل انیشتین.

    انیشتین شمرد 97, 98, 99..100…

    او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده.
    انیشتین فریاد زد
    نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك)

    نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم.
    او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم !!! ...

    تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست ...

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام ...
    که من رو، نیوتون بر متر مربع میکنه .........
    و از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر "یک پاسکال" می باشد بنابراین من "پاسکالم"
    پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سك سك)

  2. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید PASHA از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #72
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال

    تاریخچه ضرب المثل ها

    بیلش را پارو کرده است.

    می گویند، اگر كسی چهل روز پشت سر هم جلو در خانهاش را آب و جارو كند،

    حضرت خضر به دیدنش میآید و آرزوهایش را برآورده میكند.

    سی و نه روز بود كه مرد بیچاره هر روز صبح خیلی زود از خواب بیدار میشد و جلو در خانه اش را آب میپاشید


    و جارو میكرد. او از فقر و تنگدستی رنج میكشید. به خودش گفته بود:

    اگر خضر را ببینم، به او میگویم كه دلم میخواهد ثروتمند بشوم.

    مطمئن هستم كه تمام بدبختیها و گرفتاریهایم از فقر و بیپولی است.


    روز چهلم فرارسید. هنوز هوا تاریك و روشن بود كه مشغول جارو كردن شد.


    كمی بعد متوجه شد مقداری خار و خاشاك آن طرفتر ریخته شده است. با خودش گفت:


    با اینكه آن آشغالها جلو در خانه من نیست، بهتر آنجا را هم تمیز كنم.

    هرچه باشد امروز روز ملاقات من با حضرت خضر است، نباید جاهای دیگر هم كثیف باشد..


    مرد بیچاره با این فكر آب و جارو كردن را رها كرد و داخل خانه شد تا بیلی بیاورد و آشغالها را بردارد.


    وقتی بیل بهدست برمیگشت، همهاش به فكر ملاقات با خضر بود با این فكرها مشغول جمع كردن آشغالها شد.


    ناگهان صدای پایی شنید. سربلند كرد و دید پیرمردی به او نزدیك میشود. پیرمرد جلوتر كه آمد سلام كرد.

    مرد جواب سلامش را داد.


    پیرمرد پرسید: .صبح به این زودی اینجا چه میكنی؟


    مرد جواب داد: دارم جلو خانهام را آب و جارو میكنم.


    آخر شنیده ام كه اگر كسی چهل روز تمام جلو خانهاش را آب و جارو كند، حضرت خضر را میبیند..

    پیرمرد گفت: حالا برای چی میخواهی خضر را ببینی؟


    مرد گفت: آرزویی دارم كه میخواهم به او بگویم..


    پیرمرد گفت: چه آرزویی داری؟ فكر كن من خضر هستم، آرزویت را به من بگو..


    مرد نگاهی به پیرمرد انداخت و گفت: برو پدرجان! برو مزاحم كارم نشو..

    پیرمرد اصرار گرد: حالا فكر كن كه من خضر باشم. هر آرزویی داری بگو..


    مرد گفت: تو كه خضر نیستی. خضر میتواند هر كاری را كه از او بخواهی انجام بدهد..

    پیرمرد گفت: گفتم كه، فكر كن من خضر باشم هر كاری را كه میخواهی به من بگو شاید بتوانم برایت انجام بدهم..

    مرد كه حال و حوصلهی جروبحث كردن نداشت، رو به پیرمرد كرد و گفت:


    اگر تو راست میگویی و حضرت خضر هستی، این بیلم را پارو كن ببینم..

    پیرمرد نگاهی به آسمان كرد. چیزی زیرلب خواند و بعد نگاهی به بیل مرد بیچاره انداخت.


    در یك چشم بههم زدن بیل مرد بیچاره پارو شد.

    مرد كه به بیل پارو شدهاش خیره شده بود، تازه فهمید كه پیرمرد رهگذر حضرت خضر بوده است.

    چند لحظهای كه گذشت سر برداشت تا با خضر سلام و احوالپرسی كند و آرزوی اصلیاش را به او بگوید، اما از او خبری نبود.

    مرد بیچاره فهمید كه زحماتش هدر رفته است.


    به پارو نگاه كرد و دید كه جز در فصل زمستان به درد نمیخورد در حالی كه از بیلش در تمام فصلها میتوانست استفاده كند.



    از آن به بعد به آدم ساده لوحی كه برای رسیدن به هدفی تلاش كند،


    اما در آخرین لحظه به دلیل نادانی و سادگی موفقیت و موقعیتش را از دست بدهد،

    میگویند بیلش را پارو كرده است.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  4. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #73
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    دنبال نخود سیاه فرستادن

    هرگاه بخواهند کسی از مطلب و موضوعی آگاه نشود و او را به تدبیر و بهانه بیرون فرستند و یا به قول علامه دهخدا:"پی کاری فرستادن که بسی دیر کشد." از باب مثال می گویند: "فلانی را به دنبال نخود سیاه فرستادیم." یعنی جایی رفت به این زودیها باز نمی گردد.
    اکنون ببینیم نخود سیاه چیست و چه نقشی دارد که به صورت ضرب المثل درآمده است.
    به طوری که می دانیم نخود از دانه های نباتی است که چند نوع از آن در ایران و بهترین آنها در قزوین به عمل می آید.
    انواع و اقسام نخودهایی که در ایران به عمل می آید همه به همان صورتی که درو می شوند مورد استفاده قرار می گیرند یعنی چیزی از آنها کم و کسر نمی شود و تغییر قیافه هم
    نمی دهند مگر نخود سیاه که چون به عمل آمد آن را در داخل ظرف آب می ریزن تا خیس بخورد و به صورت لپه دربیاید و چاشنی خوراک و خورشت شود.
    مقصود این است که در هیچ دکان بقالی و سوپر و فروشگاه نخود سیاه پیدا نمی شود و هیچ کس دنبال نخود سیاه نمی رود، زیرا نخود سیاه به خودی خود قابل استفاده نیست مگر آنکه به شکل و صورت لپه دربیاید و آن گاه مورد بهره برداری واقع شود.
    فکر می کنم با تمهید مقدمۀ بالا ادای مطلب شده باشد که اگر کسی را به دنبال نخود سیاه بفرستند در واقع به دنبال چیزی فرستادند که در هیچ دکان و فروشگاهی پیدا نمی شود.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  6. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #74
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    شستش خبر دار شد


    عبارت بالا کنایه از این است که : به او الهام شد، پیش بینی کرد، از موضوع اطلاع یافت.

    این مثل غالبا هنگامی به کار میرود که دو یا چند نفر بدون اطلاع و در نظر گرفتن منافع شخصی مورد نظر تصمیم بگیرند کاری را انجام دهند ولی شخصی مورد نظر از نقشهی آنها آگاه شود و در مقام جلوگیری از اقدام حریفان به منظور تامین منافع و مصالح خویش برآید در چنین موقع که اسرار فاش و اعمال پنهانی آشکار گردید اصطلاحا میگویند : «فلانی شستش خبردار شد» یعنی فهمید که چه میخواهیم بکنیم یا چه میخواهند بکنند.
    واژهی «شست»، معانی و مفاهیم مختلفی دارد از جمله :
    قلابی از آهن که ماهیگیران با آن ماهی میگیرند. این قلاب آهنی را که به معنی دام آمده مجازا شست میگویند.
    به کاربردن واژهی شست در مورد قلاب ماهیگیری شاید ناشی از این باشد که چون شست یعنی انگشت ابهام ماهیگیر در داخل یک سر قلاب ماهیگیری قرار دارد به همان مناسبت که زه گیر کمان را شست میگویند این قلاب ماهیگیری را نیز شست گفتهاند.
    به طوری که میدانیم هنگامی که قلاب ماهیگیری در داخل دریا یا رودخانه در حلقوم ماهی فرو رفت ماهی به تکاپو میافتد شاید خلاصی پیدا کند. در این موقع ماهیگیر قبل از هر چیزی شستش خبر دار میشود یعنی انگشت ابهامش بر اثر جست و خیز ماهی در دریا یا رودخانه تکان میخورد و صیاد میفهمد که ماهی در دام افتاده است، پس بلافاصله قلاب را بالا میکشد و ماهی صید شده را از قلاب جدا کرده و در سبد میاندازد.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  8. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #75
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    ماستمالی کردن

    عبارت مثلی بالا به عقیدۀ استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه یعنی: امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آنرا مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سروته کاری را بهم آوردن و ظاهر قضایا را به نحوی درست کردن است. به گفتۀ علامه دهخدا، از ماستمالی معانی و مفاهیم مداهنه و اغماض و بالاخره ندیده گرفتن مسائلی که موجب خشم یا اختلاف گردد نیز افاده می شود.

    آنچه نگارنده را به تعقیب و تحقیق در پیدا کردن ریشۀ تاریخی این ضرب المثل واداشت وجود کلمۀ ماست یعنی این ماده خوراکی لبنیاتی در آن، و ارتباط آن با مداهنه و اغماض و رفع و رجوع کردن امور مورد اختلاف بوده است که خوشبختانه پس از سالها پرس و جو و تحقیق و جویندگی و یابندگی رسید.

    اینک شرح قضیه:

    قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که درعصر بنیانگذار سلسلۀ پهلوی اتفاق افتاد و شادروان محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامۀ مرد امروز به این صورت نقل کرده است:"هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور متجاوز از یکهزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماستمالی کردند."

    به طوری که ملاحظه شد قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاح و مثل سائر از هفتاد سال نمی گذرد، زیرا عروسی مزبور در سال 1317 شمسی برگذار گردید و مدتها موضوع اصلی شوخیهای محافل و مجالس بود و در عصر حاضر نیز در موارد لازم و مقتضی بازار رایجی دارد. چنانچه کسانی برای این ضرب المثل زمانی دورتر و قدیمیتر از هفتاد سال سراغ داشته باشند منت پذیر خواهیم بود که دلایل و مستنداتشان را به نام خودشان ثبت و ضبط کند. آری، ماستمالی کردن یعنی قضیه را به صورت ظاهر خاتمه دادن، از آن موقع ورد زبان گردید و در موارد لازم و بالمناسبه مورد استفاده و استناد قرار می گیرد.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  10. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #76
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آش شله قلمکار

    هر کاری که بدون رعایت نظم و نسق انجام گیرد و آغاز و پایان آن معلوم نباشد ، به آش شله قلمکار تشبیه و تمثیل می شود . اصولا هر عمل و اقدامی که در ترکیب آن توجه نشود، قهرأ به صورت معجونی در می آید که کمتر از آش شله قلمکار نخواهد بود.
    اکنون ببینیم آش شله قلمکار چیست و از چه زمانی معمول و متداول گردیده است.
    ناصر الدین شاه قاجار بنابر نذری که داشت سالی یک روز، آن هم در فصل بهار ، به شهرستانک از ییلاقات شمال غرب تهران و بعدها به علت دوری راه به قریه سرخه حصار، واقع در شرق تهران می رفت. به فرمان او دوازده دیگ آشی بر بار می گذاشتند که از قطعات گوشت چهارده رأس گوسفند و غالب نباتات مأکول و انواع خوردنیها ترکیب می شد. کلیه اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در این آشپزان افتخار حضور داشتتند و مجتمعأ به کار طبخ و آشپزی می پرداختند. عده ای از معاریف و موجهین کشور به کار پاک کردن نخود و سبزی و لوبیا و ماش و عدس و برنج مشغول بودند. جمعی فلفل و زرد چوبه و نمک تهیه می کردند. نسوان و خواتین محترمه که در مواقع عادی و در خانه مسکونی خود دست به سیاه و سفید نمی زدند، در این محل دامن چادر به کمر زده در پای دیگ آشپزان برای روشن کردن آتش و طبخ آش کذایی از بر و دوش و سر و کول یکدیگر بالا می رفتند تا هر چه بیشتر مورد لطف و عنایت قرار گیرند. خلاصه هر کس به فرا خورشان و مقام خویش کاری انجام می داد تا آش مورد بحث حاضر و مهیا شود. چون این آش ترکیب نامناسبی از غالب مأکولات و خوردنیها بود، لذا هر کاری که ترکیب ناموزون داشته باشد و یا به قول علامه دهخدا:" چو زنبیل در یوزه هفتاد رنگ" باشد؛ آن را به آش شله قلمکار تشبیه می کنند.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  12. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #77
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    حمام زنانه شد

    عبارت مثلی بالا هنگامی به کار می رود که در مجلس یا محفلی در آن واحد هر دو تن دو به دو با آواز بلند و بدون رعایت نظم و ترتیب با یکدیگر گفتگو کنند و آنچنان قشقرقی راه بیندازند که هیچ یک از افراد آن جمعیت حرف و سخنشان برای دیگران مفهوم نگردد .

    در چنین مورد اصطلاحاً گفته می شود حمام زنانه شده است و یا به عبارت دیگر طاس گم شده است که در هر دو صورت پای حمام زنانه و حمامیان در میان است که باید دید در حمام زنانه قدیم چه می گفته اند و اصولاً چه مطالب و موضوعاتی مطرح شده است که گفتگو در حمام زنانه به صورت ضرب المثل درآمده است .
    همان طوری که در مقاله با آب حمام دوست می گیرد در کتاب حاضر آمده است سابقاً در کلیه شهرها و روستاهای ایران حمام عمومی با خزینه وجود داشت که چند متر پایینتر از سطح زمین ساخته می شد " تا آب جاری کوچه و خیابان بر آن سوار شود " و گنبدهای بزرگی سقف آن را تشکیل می داد و بر روی این گنبدها سوراخهایی تعبیه کرده ورقه های نازکی از سنگ مرمر و یا شیشه های نسبتاً محکم و مقاوم قرار می داده اند تا نور خورشید بتواند از آن عبور کرده صحن حمام و خزینه و سربینه ? رختکن ? و پستوهای حمام را روشن کند .
    گرمابه های قدیم از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح ، مردانه بود و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعدازظهر در اختیار زنان و بانوان قرار می گرفت که این طولانی شدن مدت حمام خانمها بدون حکمت و علت نبوده است زیرا مردان جز نظافت و تطهیر و انجام فرایض مذهبی کار دیگری نداشته اند و مخصوصاً مشاغل و گرفتاریهای زندگی و تحصیل و تامین معاش خانواده ، آنان را مجبور می کرد که هر چه زودتر از حمام خارج شوند و به کار و زندگی روزانه خود بپردازند ولی زنان و بانوان تنها خودشان نبوده اند که پس از شستشو و نظافت از حمام خارج شوند بلکه یک یا چند بچه قد و نیم قد را که همراه می آورده اند باید چرک گیری کنند و چند بار با صابون بشویند که همین کار مدتی از وقت حمام را می گرفت .
    گاهی به دستها و پاها و موی سر خود حنا می بسته اند که این کار نیز خالی از اشکال و دشواری نبوده است .
    از این مسایل و عوامل که بگذریم به گفته سیاح فرانسوی گاسپاردروویل :
    " ... زنان ایرانی حمام را بهترین نقطه تجمع خویش می دانند . دید و بازدیدها در حمام صورت می گیرد و در هر گوشه ای از آن جوخه ای از زنان که مشغول درددل اند به چشم می خورد . سر صحبت از وضع خانواده ها در گرمابه ها باز می شود . اشارات رشک آلوده و شکوه و شکایات و صلاح اندیشی با گیس سفیدان و پیرزنان ، صحنه حمام را به صورت ساحت دادگاه در می آورد ."
    تنها فرصت و مجال حمام زنانه بود که به آنها امکان می داد تا با علاقه مندان و دوستان یکدل همدلی کنند بی آنکه ساعیان و سخن چینان در آن غوغا و جنجال گوشخراش حمام زنان بتوانند استراق سمع کنند و گفته های آنان را بزرگ و بزرگتر کرده و تحویل شوهر و هوو و مادرشوهر و خواهرشوهر و جز اینها بدهند .
    آری ، حمام زنانه محل گفت و شنیدهایی بود که دو به دو می گفتند و می شنیدند در حالی که حرفهایشان در آن سروصداهای بی امان برای دیگران " که آنها نیز به خود مشغول بوده اند " مفهوم نبوده و همین فلسفه و مورد استفاده حمام زنانه آن را به صورت ضرب المثل درآورده است .
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  14. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #78
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    ضرب المثل کینه شتری

    بشر نه تنها جایز الخطاست بلکه واجب الخطاست !! و از این رو بسیاری از اعمال و رفتار آدمی که ناشی از اشتباه یا علت جهالت و جوانی باشد قابل عفو و بخشایش است ولی بعضیها که لذت عفو را نچشیده اند در انتقام و کینه توزی چنان یکدنده و مقاوم هستند که به هیچ وجه حاضر نمی شوند ذره ای ازانتقامجویی خارج شوند و قلم عفوو اغماض بر جریده جرایم و خطایا بکشند .
    کینه توزی این گونه افراد لجوج و یکدنده درعرف اصطلاح به کینه شتری تعبیرشده است و در مقام کینه های پی گیر به آن استشهاد می کنند . به طوری که تاکنون از لطف علمای حیوان شناسی مطالعه و تحقیق به عمل آمده شتر مهربانترین و قانعترین حیوانات جهان شناخته شده است طاقت و توانایی این حیوان بارکش در برابر تشنگی و گرسنگی آن هم در بیابانهای بی کران و ریگزارهای سوزان واقعاً عجیب و شگفت انگیز است .
    نکته بسیار شایان توجه در موضوع شتر آن است که این حیوان را شیوه راه رفتن می آموزند و قدوم آن را با صدایی آهنگ دار و موزون هدایت می کنند . شتر گامهای خود را با آهنگ نغمه منظم می کند و مطابق وزن صدا آرام یا تند حرکت می کند و نیز هنگامی که نمی خواهند در یک مسافت فوق العاده طولانی او را راه ببرند ساربانان آهنگ مطلوب حیوان را ترنم می کنند .
    در عربستان شتر نر را لوک و شتر ماده را ناقه می گویند ولی در کویر ایران به ویژه در اطراف کاشان شتر نر را لوک و شتر ماده را ارونه و همچنین نوزاد ماده را مجی و نوزاد نر را هاشی می خوانند.
    کینه شتری کینه پی گیری است که تاکنون سابقه نشان نداده که پذیرایی و ملاطفت مجدد ساربان بتواند آن را تعدیل نماید . شتر خشمگین همواره منتظر فرصت مناسب است که انتقامش را از ساربان متجاوز بگیرد . عجب در این است که شتر مست و دیوانه به ساربان مورد نظر هنگامی که در جمع قرار دارد هرگز حمله نمی کند . فقط نگاه خشم آلودش را که شراره انتقام از آن می بارد به چشمان آن ساربان می اندازد و با دهان کف آلود پیاپی نعره های چندش آور و هولناک سر می دهد زیرا لوک کینه توز در عین مستی و دیوانگی خوب احساس می کند که اگر در میان جمع به ساربانی که اذیتش کرده حمله کند سایرین با چوب و چماق به جانش می افتند .
    وای به روزی که شتر مست و کینه توز آن فرصت مناسب را به چنگ آورد و ساربان مورد نظر را یکه و تنها در بیابان گیر بیاورد . البته ساربانان برای این طور مواقع راه چاره و علاجی اندیشیدند که به لیاقت و زرنگی آنان بستگی دارد . وقتی ساربان در بیابان مورد حمله لوک خشمگین قرار گرفت راه نجاتش این است که در حال فرار از شتر، لباسهایش را یکایک درآورد و به پشت سرش بیندازد . در اینجاست که شتر گول می خورد و به جای ساربان که در حال فرار است لباسی را که جلویش افتاده به دندان می گیرد و تنه سنگین خود را روی آن می مالد .
    سپس مجدداً با لنگهای درازش به تعقیب ساربان می پردازد و خود را به او می رساند . ساربان یک تکه دیگر از لباسهایش را می اندازد و خلاصه به این ترتیب تا آخرین تکه لباس خود را بیرون آورده در حال فرار جلوی شتر انتقامجو می اندازد . چنانچه تا زمانی که لباسهایش تمام شد توانست خود را به آبادی یا پناهگاهی برساند بدون شک نجات خواهد یافت و گرنه مرگش حتمی است آن هم چه مرگ فجیع و دلخراشی .
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  16. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #79
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    تا کور شود هر آن که نتواند دید!

    یکی بود یکی نبود . یک لاک پشت و دو مرغابی با هم توی آب شنا می کردند . عده ای از مرغابی ها هم پرواز می کردند . لاک پشت بیشتر توی خشکی بود . این سه با هم خیلی دوست شده بودند ! روزی آب برکه کم شد و در حال خشک شدن بود . مرغابی ها تصمیم گرفتند آن جا را ترک کنند و به جایی بروند که هم خوش آب و هوا باشد و هم آب و آبادانی داشته باشد ، ولی چون نمی توانستند دوست شان را تنها بگذارند تکه چوبی پیدا کردند و هر کدام از یک طرف آن گرفته و قصد پرواز کردند و به لاک پشت هم گفتند که با دندان های محکمت چوب را بگیر و هر چه شنیدی جواب نده وگرنه به پایین پرتاب می شوی !
    وقتی که حرکت کردند تمام کسانی که از پایین آن ها را می دیدند کلی حرف می زدند و نظر می دادند !
    یکی می گفت : "خوب شد نمردیم و پرواز لاک پشت را هم دیدیم !" یکی گفت : "اگر لاک پشت پر داشت چه طوری پرواز می کرد ؟ " و ... بالاخره لاک پشت طاقت نیاورد و کاسه ی صبرش لبریز شد و خواست جواب حسادت ها و طعنه ها را بدهد . دهان باز کرد و گفت : "تا کور شود هر آن که نتواند دید !" اما تا این را گفت از آن بالا به زمین افتاد و تکه پاره شد . از آن روز به بعد در جواب کسانی که از روی حسادت چیزی بگویند گفته می شود : "تا کور شود هر آن که نتواند دید !"
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  18. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #80
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    9 ضرب المثل بسیار عجیب از کشورهای مختلف!!
    ضرب المثل های، گنجینه هایی پنهان هستند- سینه هایی که عقل دوران های مختلف در آنها پنهان شده است و بهترین نوع عقل و دانش در آنها یافت میشود. ضرب المثل ها به نحوی ده سال تجربه شخصی و حقایق دنیا را تنها در یک جمله خلاصه کرده و چون حلقه ای زیبا به مخاطب خود ارائه میدهند. امّا چه اتفاقی میافتد، هنگامیکه این حقایق با زن ستیزی، بی عفتی، و شوخی های ناخواسته سر و کار داشته باشند؟
    حال در اینجا به معرفی نه ضرب المثل عجیب و خنده دار از سراسر جهان میپردازیم:
    1. یک سگ از یک زن عاقل تر است؛ هرگز برای ارباب خود پارس نمیکند.
    از: روسیه
    چیزهای زیادی را میتوانید از این جواهر حکمت آموز یاد بگیرید. برای مثال، فردی ممکن است پس از آنکه همسر خود را با زنی جوان قیاس نمود، این جمله را ساخته باشد. یا شاید ممکن است در روسیه سگ های بسیار باهوشی زندگی میکردند. بخصوص در آن روزهایی که این ضرب المثل ساخته شده است. این امر در واقع پاسخ به این سوال است که چرا هنگامیکه دهقانان زیادی گم میشدند، سگ ها را به دنبالشان میفرستادند.
    با این حال، باید بدانیم که این جمله شبیه به شهادت مردی است که در یک روز اهمیت بسیار زیادی را برای سگش قائل شده است و تصمیم گرفته تا رفتاری پرخاشگرانه نسبت به همسر خود در پیش بگیرد. البتّه، پس از آن دسته ای گل رز را تقدیم همسر خود کرده است.
    2. یک شوهر خوب، هم سالم است، هم غایب
    از: ژاپن
    اگر با اصطلاحات ژاپنی در رابطه با زنان خانه دار آشنا باشید، احساس تهی بودن او را از نبود شوهرش در خانه احساس خواهید کرد. این امر توضیح میدهد که چرا چنین ضرب المثل هایی در ژاپن رواج دارد- بخشی از آگاهی ملی ژاپن است.
    از سوی دیگر، شاید دلیل دیگری نیز وجود داشته باشد. شاید این زنان تنها خود را بازیچه ای در دستان مردان دانسته و میبینند. ما دلیل اصلی آن را نمیدانیم، امّا آنچه مشخص است، وجود خیانت های زیاد در چنین گنجینه هایی در ژاپن میباشد. آنها اینگونه حداقل سلامت شوهران شان را طلب میکنند.
    3. خانه ای بدون حضور سگ و گربه، خانه ای از شروران است
    از: پرتغال
    تجربه شخصی نشان داده است که خانه بدون سگ یا گربه، در درجه نخست خانه ای است که تمیز بوده و بوی خوب میدهد و نیمیاز بودجه منزل را صرف هزینه های آنها، غذای آنها، و تمیز کردن خود خانه نمیکند. امّا جدا از تمام این موارد، خانه ای که حیوانی در آن زندگی میکند، خانه ای است که صاحب آن، مدفوع هیچ حیوانی را تمیز نمیکند، مگر آنکه خودش بخواهد.
    امّا بار دیگر باید بگوییم، که ما هرگز در پرتغال نبوده ایم، بنابراین ممکن است تفاوت فرهنگی وجود داشته باشد و کشور آنها به طور ساده احترام بیشتری را برای افرادی قائل باشد که از این حیوانات کوچک پشمالو نگهداری میکنند.
    4. فرشتگان افراد مست را بر دوش های خود حمل میکنند
    از: لهستان
    اگر چیز مشترکی بین افراد مست و فرشتگان وجود داشته باشد، این حقیقت است که آنها هرگز بر روی زمین نبوده اند، و همواره در جایی بالاتر از سر ما انسان ها در پرواز بوده اند و نظاره گر رفتارها و مشکلات ما بودند. مردم خود را زمانی مییافتند که پس از خوردن نوشیدنی، در کوچه ای به خواب رفته بودند. این وضعیت مستان است و نه فرشتگان.
    لهستان نمیتواند به اعتبار غربی بودن خود به عنوان یک روسیه کوچک، با تحمیل ته مایه های مذهبی به مصرف الکلیسم در کشورش، کمک شایان توجهی کند. ممکن است در حالت گیجی تحت الکل، احساس کنید تحت حمایت الهی قرار دارید، امّا چنین نگرشی است که سبب شده تا مست مست رانندگی کرده و تصادف کنید. لطفا این کار را متوقف نمایید.
    5. یک موی روسی، ارزشی بیش از نصف قطب را دارد
    از: روسیه
    درست شبیه به ضرب المثل قبلی از روسیه، این ضرب المثل هم به ما میگوید نیاز بیشتری داریم تا درباره فرهنگ روسی بدانیم: موی آنها حتما برایشان جاذبه ایجاد میکند که سبب میشود تا موی آنها سنگین تر از موهای معمولی باشد. که ... ما فرض میکنیم، آیا چیزی ارزشمند در اروپای شرقی محسوب میشود؟ آیا مردم لهستان برای موهای روشن خود معروف شده اند؟ آیا این یک کلیشه واقعی است؟
    امّا چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟ اووه، صبر کنید، ممکن است این امر با ضرب المثل پیشین از لهستان در ارتباط باشد. اگر فرشتگان افراد مست را بر دوش های خود حمل میکنند، و تمام مردم لهستان مست هستند، این امر ممکن است سبب شود تا وزن آنها از یک موی فرد روسی کمتر شود. عالی است! این منطق غالب است!
    6. یک زن ظاهری مثل فرشته دارد و مغزی اندازه نخود
    از: آلمان
    یک ضرب المثل نا مناسب دیگری در رابطه با زنان در این لیست وجود دارد که کمی نسبت به قبلی بهتر است. در ابتدا به شما میگوید که زن ها ظاهری شبیه به فرشته دارند، امّا پیش از آنکه حتّی به شما زمان بدهد تا این امر را در ذهن خود تایید نمایید، محکم با بخش آخر ضرب المثل بر صورت شما میکوبد و تمام آن حالت جذّاب از بین میرود.
    میتوان تصور کرد چه مردی چنین ضرب المثلی را ساخته است؛ مردی که به دختری زیبا پیشنهاد داده تا برای صرف شام با او بیرون برود، امّا او نپذیرفته است.
    7. پس از اینکه با یک یونانی دست دادید، انگشتان دستان تان را بشمارید
    از: آلبانی
    برخی از کشورها، دشمنی ذاتی با یکدیگر دارند: چین و ژاپن، آمریکا و فرانسه، استرالیا و مریخ. امّا این نگاه بد میان یونان و آلبانی از کجا آمده است؟ آیا آنها نمیدانند که دشمن ملّی کشورشان ایرلند است و نه یونان؟ پس از آنکه لیام نیسون، ارتش فرانسوی آلبانی را در فیلم "taken" شکست داده و نابود میکند. آیا آنها اصلا این فیلم را دیده اند؟!
    خب، این ضرب المثل در نوع خود جالب توجه است. به ما اجازه میدهد تا با فرهنگ یونان بیشتر آشنا شویم. آنچه که ما از این ضرب المثل دریافتیم، این است که یونانیان، دزدهای منطقه بوده و این در حالی بود که آلبانی ها از جذام موجود که علّتش ضمیمه هایی است که به آسانی از بین میرود، در رنج و غذاب بودند.
    8. برای آنکه مگسی را از پیشانی دوست تان دور کنید، نیازی به استفاده از تیشه نیست (دوستی خاله خرسه)
    از: چین
    گفته میشود که ضرب المثل ها حقایق جهانی را بازگو میکنند، هرچند از تجربه های شخصی میآیند؛ بنابراین، اگر بر روی این گفته کمی تمرکز داشته باشیم، تاریخ خونین پشت آن را درک خواهید کرد!!
    بسیار خوب؛ معنای ضمنی آن بسیار ساده و مشخص است: از کاه کوه نساز. ما با تمامیآنها موافقت میکنیم، امّا چرا قیاس رنگی؟ از یک طرف قطعا درست به نظر میرسد، امّا از سوی دیگر کاملا شیطانی جلوه میکند.
    به خاطر خدا، اجازه دهید که وانمود کنیم، که چینی ها تصور فوق العاده ای داشته اند و موضوع را در همین جا فیصله دهیم.
    9. هر ذره کوچکی کمک میکند؛ این سخن یک پیرزن است
    از: بریتانیا
    بریتانیایی ها به خاطر حس شوخ طبعی خود و نوعی جذابیّت دمدمی مزاجانه مشهور هستند؛ و این به خاطر کلمات خنده داری است که میسازند؛ بنابراین، جای تعجب نیست که خرد جمعی آنها، ضرب المثل های جذّابی را به وجود آورد. تصاویر در اینجا به هر صورت... جالب توجه است.
    یکی از آنها که بسیار عجیب است، همین گفته است که ادعا میکند هر ذره ای کمک خواهد کرد، هرچند بسیار ناچیز به نظر آید، یا انکه سخنی طعنه آمیز و سرگرم کننده است که نشان از تلاشی بیهوده دارد؟ اگر بریتانیایی ها را کمی بشناسید، در خواهید یافت که هر دو نگاه تا حدّی درست میباشد.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  20. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید بابک 52 از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 8 از 11 نخست ... 567891011 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •