برای یکی از دوستان مثال میزدم، شاید خالی از لطف نباشه اینجا هم مطرح شه
خوب ما اساسا با ساده سازی دنیای پیچیده پیرامونمون رو میفهمیم، این مدل های ساده شده بدل دنیای حقیقی بیرون اند تا به ما کمک کنند مکانیزم ها رو بفهمیم
ببینید، اینطور تصور کنید، که ما ۱۰ تا سیب داریم و ۱۰ اسکناس یک ریالی، در این اقتصاد به ازا هر سیب یک ریال وجود دارد.
حالا تصور کنید، در همان اقتصاد، امسال، همان ۱۰ سیب تولید شده ولی ۲۰ اسکناس یک ریالی وجود دارد، که در واقع به ازا تولید یک سیب، ۲ ریال وجود دارد
سیب همان سیب است ولی قیمت اسمی افزایش پیدا کرده، چرا؟ چون بانک مرکزی اجبارا یا سهوا ریال بیشتری چاپ کرده
نقدینگی اساسا هدایت پذیر نیست، این رو تو همین تاپیک بارها توضیح دادم. فرض کنید، دستگاهی وجود داره شامل یه سری چرخ دنده، این ها اصطکاک هایی دارند، یه زمان شما خیلی efficient روغن میزنی و دستگاه مثل ساعت کار میکنه، یه زمان نمی دونی کجا باید روغن بزنی همه جا میزنی، یا efficient نمیزنی، ممکنه دستگاه بازم خوب کار کنه ولی شما روغن بیشتری در این حالت صرف کردی.
تولید و فعالیت های اقتصادی اقتضائاتی داره، سیستم بانکی در پاسخ به اون نقدینگی خلق میکنه، این طور نیست که فرمان پذیر یا هدایت پذیر باشه، اگه سود در این باشه در کشوری که طرف زمین بخره، نگه داره، منابع میره اونجا، اگه صرف کنه که تولید کنه، میره تولید
منتها خود افراد بر اساس شرایطی که میبینن تصمیم میگیرن چیکار کنن، کسی قیم اون ها نیست! اون شرایط چیه؟
قیمت هایی که از بازار در میاد + سیاست ها و قواعدی که حاکم بر فعالیت های اقتصادیه
اگه در کشوری تورم ۵۰% باشه، وام بانکی ۲۰%، من چرا باید تولید کنم؟ فکر کنید بهش