به به عجب تاپیکی... من شیفته صداقت و روراستی هستم... کلا از دنیای مجازی زیاد خوشم نمیاد ... دوست دارم آدما خودشون باشند....
من آرتمیس هستم... خانه دار... بله خانه دار و دارای یک گل پسر....
یه مدرک کامپیوتر سال 81 از دانشگاه آزاد اراک گرفتم ولی تا حالا موفق نشدم ازش استفاده کنم... چقدر اینجا سن ادم را میپرسند؟؟؟...
توی تاپیک تولد نوشتم.... شهرم هم... اراک....
سال 86 چندتا خرید برای کسب تجربه داشتم و رهاش کردم تا سال 87 که جدی وارد بورس شدم... شاید باورتون نشه ولی این راهی بود که خدا جلوی پای من گذاشت بدون اینکه چیزی بدونم... خودش باعث شد با یه کارگزار خوب آشنا بشم... و یه آدم خیلی خوب سرراه من قرار داد تا توی سرمایه گذاری کمکم کنه... خدارا شکر تا اینجاش هم بد نبوده...
از سرمایه بگم... برعکس اکثریت خانمها
من با فروش طلاهام سرمایه گذاری را شروع کردم... باورکنید ... البته ناگفته نماند که طی دومرحله این کار را کردم و حدود 320گرم طلا فروختم و ریختم توی این حندق بلا(بازار بورس) .... تا اینجا هم
یک ریال حمایت مالی نداشتم ... خودم بودم و خودم.... از اینکه به اینجا هم رسیدم بسیار خوشحالم .... درسته خیلی پیشرفت چشمگیری نداشتم اما با شرایطی که داشتم از خودم خیلی راضی هستم و این برام خیلی مهمه....
نمیتونم بگم بهترین دوست کیه چون هر کس بجای خودش و در موقعیت خاص میتونه بهترین باشه اما یه دوست خوب توی بورس خیلی کمکم کرد، چیزیایی ازش یاد گرفتم که فقط تجربیاتش بود و توی هیچ دوره و کلاسی نمیشد اونا را آموزش دید....
درضمن یه سبد خیلی خوشگل کوچولو برای پسرم چیدم از خزامیاد117، خبهمن105،اخابر155، رانفور2200،مداران270... که میخواستم با همون دومادش کنم .... ا
درست است که من همیشه از نگاه نادرست و طعنه تاریک ترسیده ام؛
درست است که در زیر بوته باد سربرخشت خالی نهاده ام؛
درست است که طاقت تشنگی در من نیست؛
اما، با این همه
گمان مبر در برودت این بادها خواهم برید!!