نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: تسلیت ایام فاطمیه

  1. #1
    عضو فعال مهدی64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    محل سکونت
    اراک
    نوشته ها
    117
    تشکر
    5,232
    تشکر شده 425 بار در 151 ارسال

    تسلیت ایام فاطمیه

    سلام دوستان صبح بخیر
    فرارسیدن ایام فاطمیه وشهادت حضرت فاطمه دخت نبی مکرم اسلام را به تمامی مسلمانان ودوستان حاضر در اتاق تسلیت عرض میکنم

  2. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید مهدی64 از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #2
    عضو عادی mjrezvan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    23
    تشکر
    21
    تشکر شده 49 بار در 22 ارسال
    فاطمه پاره تن رسول الله است.
    از دوستان کسی تشریف بیاره قم روضه حضرت زهرا داریم امشب در خدمتیم
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهدی64 نمایش پست ها
    سلام دوستان صبح بخیر
    فرارسیدن ایام فاطمیه وشهادت حضرت فاطمه دخت نبی مکرم اسلام را به تمامی مسلمانان ودوستان حاضر در اتاق تسلیت عرض میکنم

  4. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mjrezvan از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #3
    عضو فعال محمود شریعت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,304
    تشکر
    3,293
    تشکر شده 5,029 بار در 1,203 ارسال
    فاطمه مظهر حق واسطه ی فیض خداست
    اسوه ی صبر و رضا مشرق انوار هداست
    طلعت پاک نبوت ز رخش جلو گر است
    مصدر علم لدن آیه ی تسلیم و رضاست
    همسر شیر خدا ام حسین است و حسن
    محور ارض و سماء دخت رسول و سراست
    ظلمت لیل حکایت کند از عفت او
    همه ایام علی در غم او شام عزاست
    رخ آن بانوی دلخسته ز سیلی نیلی
    حرمتش بعد پدر دستخوش قوم دعاست
    قلب او را بشکستند و دگر پهلوی او
    وای از میخ در و سینه که اسرار خداست
    اثر تخته ی در مخزن اسرار شکست
    سقط شدآن گهر پاک که شمع شهداست
    طاقتش بین در و آتش و دیوار برفت
    هر دم از ناله ی او خون جگر ارض و سماست
    فضه را کرد طلب جست از او استمرار
    یاعلی یا ابتا گفت که مولا برخاست
    ضیقم عرصه جست چو نظر کرد بدید
    خانه اش هجمه ی دشمن شده غوغا بر پاست
    دست بر تیغ دو پیکر بنمود و قدر است
    آمد اندر نظرش اینکه کنون صبر بجاست
    سوخت تا شام ابد قلب محبین زین غم
    تا بشداشک فشان خامه رهائی پیشواست

  6. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید محمود شریعت از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #4
    عضو فعال محمود شریعت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,304
    تشکر
    3,293
    تشکر شده 5,029 بار در 1,203 ارسال





  8. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید محمود شریعت از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #5
    عضو فعال vet آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,497
    تشکر
    768
    تشکر شده 3,084 بار در 1,149 ارسال
    من هم تسلیت میگم
    یا حق

  10. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید vet از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #6
    عضو عادی mjrezvan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    23
    تشکر
    21
    تشکر شده 49 بار در 22 ارسال
    دوستان عزاداریهاتون مقبول حق
    التماس دعا از همگی

  12. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید mjrezvan از ایشان تشکر کرده است:


  13. #7
    عضو عادی mjrezvan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    23
    تشکر
    21
    تشکر شده 49 بار در 22 ارسال
    ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند

    نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند

    حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است

    چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند

    مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید

    شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند

    با واژه های از رمق افتاده آمدم

    می خواست این غزل به شما اقتدا کند

    حالا اجازه هست شما را از این به بعد

    این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟

    مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ...

    تا اینکه لای لای تو با او چها کند

    یادش بخیر مادرم از کودکی مرا

    می برد تکیه تکیه که نذر شما کند

    یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها

    می برد با حسین شما آشنا کند

    در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم

    تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند

    مادر! دوباره زخم شما را سروده ام

    باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:

    یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه – مانده بود

    دست تو را چگونه ز مولا جدا کند

    باور نمی کنم که رمق داشت دست تو

    مجبور شد که دست علی را رها کند...

    تو روی خاک بودی و درگیر خار بود

    چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند

    نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده ات

    این خاک معصیت زده را کربلا کند

    زخمی که تو نشان علی هم نداده ای

    چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند

    باید شبانه داغ علی را به خاک برد

    نگذار روز، راز تو را برملا کند...

    گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟

    افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند



    با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت

    می رفت تا برای ظهورش دعا کند

    از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد

    پایان شعر بود که توفان شروع شد


    (شعر از حسن بیاتانی)

  14. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید mjrezvan از ایشان تشکر کرده است:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •