صفحه 120 از 130 نخست ... 2070110117118119120121122123 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1,191 به 1,200 از 1299

موضوع: **** افسانه تامکت ****

  1. #1191
    عضو فعال Senator1989 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    نوشته ها
    2,564
    تشکر
    9,390
    تشکر شده 6,782 بار در 2,084 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    در شط علی از مناطق فریب عملیات والفجر8 ، قسمتی از هور زیستگاه ماهی هایی بود که نمی گذاشتند حتی یک ذره فضولات انسانی در دستشویی بماند . انگار به سبب تصفیه ی آلودگی های آب هور خلق شده بودند! بچه ها به این ماهی ها "بوغلی بالغ" به معنای ماهی سبیل دار میگفتند . با اینکه این ماهی ها فواید زیادی داشتند اما بچه ها از حمله آن ها هم در امان نبودند . آن ها مثل عقرب نیش میزدند و جای گاز گرفتگیشان سیاه و متورم میشد! من این ماهی ها را در منطقه بدر هم دیده بودم ولی بچه ها از نوع بزرگتری صحبت میکردند و مخصوصا به نیروهایی که تاره وارد منطقه شده بودند تاکید میکردند که اگر آن ها را دیدید یا دوروبرشان نگردید یا با گلوله بزنیدشان چون حمله و نیش آن ها حتما منجر به مرگ خواهد شد . تا وقتی که "بوغلی بالغ"های بزرگ را ندیده بودم ، حرف بچه ها را زیاد جدی نمیگرفتم اما با یکبار روبرو شدن با آنها حساب کار دستم آمد . جانورانی به طول یک متر که حدود چهار یا پنج چنگک از دهانشان بیرون آمده و مرا به شدت یاد سوزن های لحاف و تشک دوزی که جزو وسایل دوخت و دوز مادرم بودند ، می انداختند!

    داخل نیزارها که اطرافمان را پوشانده بودند زندگی جانوران دیگری در جریان بود . موش هایی که میشد محو تماشای شیرجه ها و شناهای زیرآبی شان شد . این نوع خاص از موش ها در شیرجه و شنای زیرآبی مهارت خاصی داشتند . همین که متوجه حضور انسانی در اطرافشان میشدند در آب شیرجه میزدند و ده متر دورتر از زیر آب بالا می آمدند . مشکل اساسی ما در هور ، هم زیستی و کنار آمدن با همین موش ها بود . از شب تا صبح حکومت دست موش ها بود و این وظیفه دیگری به لیست کارهای شهرداری (!) افزوده بود .

    شهردار واحد به عده ای بنام "فضله شویان" نظارت میکرد که من هم داوطلبانه وارد این دسته شده بودم . صبح قبل از همه سطل آبی به دست گرفته از چادر خارج میشدیم و همه ی پل ها را میشستیم تا کثافات موش ها کاملا پاک شود . داخل چادر ، قایق ها ، بلم ها و پل ها را طوری می شستیم که حتی یک فضله هم نمی ماند و بارزترین نتیجه اش این بود که در طول روز حتی یک موش هم آن دور و بر دیده نمیشد . کار به جایی رسیده بود که ما به هر مقری که میرفتیم ، در بازگشت به قایق خودمان پاهایمان را در آب میشستیم و هر کس دیگری هم به قایق ما می آمد بعدا" قایق را تمیز میشستیم چون مطمئن نبودیم که سایر افراد هم این نکته را با این حساسیت رعایت میکنند یا نه .

    یکی از اتفاقاتی که در مقر اطلاعات شط علی تقریبا به آن عادت کرده بودیم ، ناپدید شدن وسایل و البسه کوچک بود . از جانماز گرفته تا یرپیراهن و هرچه که برای خشک شدن گذاشته بودیم . به دوستان بیش از خودمان اعتماد داشتیم . درضمن وسایل گمشده چیزهایی نبودند که بدرد کسی بخورد یا کسی به قصد شوخی این کار را مرتب تکرار کند . تا اینکه صدای حرکت شبانه ی چیزی داخل پل ها و صدای شق شق شکستن چیزی شبیه کائوچو ، چندین بار مرا از خواب پراند . پل هایی که بعنوان سکو گذاشته و پشه بند زده بودیم ، دیگر امنیت خود را از دست داده بودند چون صدایی که شب ها از درون پل ها می آمد گوشت تن آدم را می لرزاند . دل به دریا زدم و این توهم را با بچه ها مطرح کردم: "بچه ها! این موش ها نه خودشون شبا می خوابن نه می ذارن ما بخوابیم. من فکر میکنم توی پل ها خبرایی هست" به پیشنهاد من تصمیم بر این شد که مسیر موش ها را ردیابی و راز صدای درونی پل ها را پیدا کنیم . آن شب موشی که تعقیبش کردیم درون یکی از پل ها رفت و صدایی شبیه آن چه خواب خوش را بر ما حرام کرده بود از داخل پل به گوش رسید . مطمئنا موش داخل کائوچو ها پیش میرفت چون مرکز صدا هم به تدریج تغییر میکرد . جایی که صدا متوقف شد لابد جای مهمی برای موش ها بود . همان نقطه از پل را گشودیم . کار سختی بود و وقت زیادی برد . بعد از خارج کردن تکه های کائوچو به بافت نی مانندی رسیدیم که چند تکه برگ هم زیرش بود . برگ ها را که برداشتیم تکه پارچه نرمی بیرون آمد که گویی تکه ای از یک عرق گیر بود . یک شورت هم پیدا شد و همچنین جانمازی که اصغر آقا در به در دنبال کسی که آن را تک زده بود میگشت . البته روی جانماز پنج بچه موش جا خوش کرده بودند! بنظر میرسید که بچه موش ها به تازگی متولد شده اند . جانماز را با محتویاتش درون آب انداختیم و همه بچه موش ها به سرعت طعمه ماهی های هور شدند . از آن به بعد هم احتیاطمان بیشتر شد و هم از مفقود شدن البسه کوچک زیاد متعجب نمیشدیم !

    در هورالهویزه نیز کار ما به همین ترتیب بود . مشکل اصلی و حل نشده همزیستی با موش هایی بود که ساکن جزیره بودند وبعد از عملیات بدر حضورشان چشمگیرتر و تحرکاتشان جسورانه تر شده بود . آزادانه و بدون ترس از سر و کول ما بالا میرفتند و خیلی مشتاق جویدن انگشتان دست و پای ما بودند! هنگام خواب این حمله شکل جدی تری میگرفت . گاهی با صدای خرچ خرچ جویده شدن مو متوجه میشدیم که موش ها هوس خوردن موی سرمان را کرده اند! چندبار هم بچه ها در مقابل حملات ناجوانمردانه آن ها جواب کوبنده ای دادند . یک شب برادر دمیرچی گرم خواب بود که با جویده شدن بینی اش بیدار شده و با دست چنان ضربه ای به موش مهاجم زده بود که موش بینوا پرتاب شده و دربرخورد با میله های آهنی سقف سوله متلاشی شده بود.

    جریان شناسایی ادامه داشت و هربار که به قصد استراحت به سنگرمان برمیگشتیم ، مرحله پیکار با دشمنان خانگی شروع میشد که هیچ علاج قطعی و موثری هم برای آن نداشتیم . رفته رفته با این قضیه کنار آمدیم چون همگی مسائل و مشکلات جدی تری داشتیم که می بایست برای آن ها چاره می اندیشیدیم .

    در منطقه عملیاتی والفجر 8 نیز ، علاوه بر نیروهای تخریب و بچه های گردان حبیب ، حضور حدود ده لشکر موش بزرگ و سخت جان نیز در منطقه چشمگیر بود! پذیرفتن این مطلب که در آن منطقه شوره زار موش ها چگونه دوام می آورند سخت بود اما به هر حال آن ها در جمع ما حضور داشتند و مخصوصا" تحرکات فعالانه آن ها در اطراف و اندرون سنگر فرماندهی ، این حدس را تقویت میکرد که موش ها هم فرق آن جا را با جاهای دیگر میدانند! اکثر موش ها در اثر انفجار متعدد توپ ها و خمپاره مصدوم میشدند. بعد از هر آتشباری انبوه نعش های بی تحرک موش ها هر طرف دیده میشد. صحنه راه رفتن موش هایی که موجی شده بودند دیدنی بود . گاهی دمشان زیر پایشان میماند و قل میخوردند. به رغم اینها باز در جمعیت رو به افزایش موش ها تغییر محسوسی دیده نمیشد. عوارض دیگر این لشکر عظیم ، وجود فضولات موش بود. در آن مدت هیچ راه حلی در برطرف کردن این مشکل موثر واقع نشد . همه جا حتی داخل یخچال کائوچویی و داخل سفره پر از کثافات موش ها بود!

  2. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید Senator1989 از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #1192
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    نوشته ها
    2,164
    تشکر
    5,456
    تشکر شده 8,867 بار در 2,149 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    نقل قول نوشته اصلی توسط Senator1989 نمایش پست ها
    جناب rudel سلام علیکم خسته نباشید .............درود بر شما سرباز وطن...........درخواستی دارم اگر ممکن است امروز از هدف قرار دادن ناوچه اسرائیلی توسط حزب الله در جنگ 33 روزه هر انچه خود میدانید یا در اینترت دیده اید و تائید مینماید مخصوصا ویدیو یا عکسی از ان واقع که هنوز تا الان چیزی بشخصه ندیدم میشود برای بنده در این تاپیک فراهم بیاورید تا ببینم چگونه بود نحوه و شکل ان جمله..........بسیار متشکر و ممنون میشوم اگر زحمت درخواستم را بکشید.
    سال 84 ما یه قرارداد داشتیم با ارتش سوریه که شامل 18 قایق تندرو مسلح به موشکهای چینی کرم ابریشم c704 بودهمین تیر موشک ها دو تاش در خاک لبنان بر ضد این دو تا ناوچه اسراییلی شلیک شدند. از روی یک کامیون.
    تلویزیون ایران و سایت تابناک تصاویری از این اتفاق نداشتن به جاش اومدن تصویر یک ناو قدیمی غرق شده در مانور رو پخش کردن که مال ارتش استرالیا بود و از رده خارج.
    ناوچه های اسراییلی در حالت آماده باش نبودن و انتظار شلیک موشک کروز از ساحل نداشتن و سیستمهای دفاعی ناوچه تو حالت استندبای بوده.
    برای همین موشک اول اصابت کرد بهشون ولی غرق نشد و ناوچه خسارت دید، موشک دوم که به سمت ناوچه دوم شلیک شد اونها آماده بود و موشک رو زدن. برای همین میگم در یک سلاح موقعی میشه ایمان پیدا کرد که در شلیک های متعدد موفق باشه. نیروی هوایی اسراییل به دلیل عدم کنترل هوایی منطقه و هشدار وجود موشک در اونجا تنبیه سختی شد شاید دیگه از این اتفاقات نیفته براشون چون از این به بعد آماده ترن. فرق اونها با ما اینه که از اشتباهات درس می گیرن ولی ما به جای تقویت این موشک از روش تعداد بالا ساختیم چون فقط تو همین عملیات غافلگیرانه موفق عمل کرده

  4. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید Rudel از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #1193
    عضو فعال Senator1989 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    نوشته ها
    2,564
    تشکر
    9,390
    تشکر شده 6,782 بار در 2,084 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    http://www.aparat.com/v/q7LeG

    فکر کنم همین مدل موشک های سوری بودند که خوردند به ناو اسرائیلی

  6. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید Senator1989 از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #1194
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    نوشته ها
    2,164
    تشکر
    5,456
    تشکر شده 8,867 بار در 2,149 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    نقل قول نوشته اصلی توسط Senator1989 نمایش پست ها
    http://www.aparat.com/v/q7LeG

    فکر کنم همین مدل موشک های سوری بودند که خوردند به ناو اسرائیلی
    خیر این نیست یه ورژن قدیمی تر از نورخورده به ناوچه اسراییلی که البته دیگه نخواهد خورد حتی تصویر این فیلم هم با توضیحاتش مطابقت نداره این موشک اول تو فیلم مال چین یا ایران نیست
    موشک آخری که نشون میده همون نور هست که تقلیدی از کرم ابریشم ساخته شده
    ویرایش توسط Rudel : 2015/05/22 در ساعت 17:03

  8. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید Rudel از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #1195
    عضو فعال Senator1989 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    نوشته ها
    2,564
    تشکر
    9,390
    تشکر شده 6,782 بار در 2,084 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    دستور دادیم گروهی از غواصان اسیر ایرانی این عملیات را در حالی‌که دست‌هایشان با سیم‌های ویژه مخابرات بسته شده بود در کنار یکدیگر به موازات هم بخوابانند.آنگاه تانک را از روی سر آنها عبور دادیم و سرهایشان زیر «شنی» تانک قطع شد اما بقیه‌شان باز هم صحبت نکردند و این اقدام باز هم ناکام ماند.


    پیکرهای پاک 270 شهید دوران دفاع‌مقدس دوشنبه 28 اردیبهشت به کشورمان بازگشتند. اما نکته مهم در این میان،رونمایی از یکی دیگر از جنایت‌های رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی بود.به گفته سردار باقرزاده رئیس جست‌وجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح، در بین این شهیدان،پیکرهای پاک 175 غواص شهید هم وجود دارد.این غواصان در حالی به شهادت رسیده‌اند که دستا‌نشان با دستبند بسته شده است و این نشان می‌دهد که نیروهای عراقی آنها را پس از بستن دستانشان تیرباران کرده‌اند.

    به گزارش ایسنا، این خبر طی چند روز گذشته در جامعه به ویژه در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بازتاب‌های زیادی داشته است. البته این اولین بار نیست چنین جنایتی را شاهد هستیم زیرا پیش از این هم ابعاد دیگری از جنایات جنگی رژیم صدام معدوم در مورد اسرای ایرانی در جنگ تحمیلی افشا شده بود.

    به عنوان مثال، عبدالرشید عبدالباطن بازپرس و بازرس ویژه گارد ریاست جمهوری عراق که چند سال پیش توسط دولت عراق دستگیر شده است در بازجویی‌های خود تأیید می‌کند که از شکنجه اسرای ایرانی در جبهه‌ها برای مقامات عراقی فیلم و عکس تهیه می‌شد.برای اعتراف‌گیری از اسرای ایرانی، از تجربیات شکنجه علیه کردها و شیعیان عراق سود می‌جستیم.

    او در خصوص شکنجه در زیربرف در اردوگاه‌های واقع در شمال عراق گفت،می‌گوید: اسرای ایرانی را به‌ روشی که روس‌ها به ما آموخته بودند برهنه می‌کردیم و آنها را برروی یک ناقوس بزرگ مجبور به نشستن می‌کردیم.

    وی همچنین تایید کرده است:بسیاری از اسرای ایرانی که با شکنجه‌های قرون وسطایی در اردوگاه‌های شمال عراق در کردستان این کشور به شهادت رسیدند در قبرستان‌های پراکنده در بیابان‌ها و تپه‌های این استان با لباس‌های کردی دفن شده‌اند.

    به گفته عبدالباطن، مقامات دولت مرکزی(زمان جنگ تحمیلی) در بغداد از دیدن فیلم‌های شکنجه اسرا لذت می‌بردند حتی این فیلم‌ها به دفتر صدام و عدی نیز ارسال می‌شد.

    وی اضافه می‌کند:روش‌های شکنجه اسرای تازه که در خطوط مقدم به اسارت درمی‌آمدند از اواسط جنگ به ‌دلیل حملات گسترده ایرانی‌ها شدید‌تر شده بود. ما اجازه کشتن نیز داشتیم و کسی نمی‌توانست ما را بازخواست کند به‌ویژه این اقدامات در جریان حمله به شرق بصره (کربلای 5) و تصرف فاو (والفجر 8) اعمال شد. در مواردی حتی خود من اقدام به قطع دست و پای اسرای ایرانی کردم که این اتفاق در شرق بصره افتاد.از این‌ وضعیت فیلم تهیه شد اما نسخه‌ای نزد دفتر بازرسی گارد ریاست جمهوری نماند و مستقیما به‌دست عدنان خیرالله، وزیر دفاع و پسردایی صدام داده شد.

    عبدالباطن در ادامه می‌گوید:در عملیات والفجر8 که ایرانی‌ها فاو را با یک عملیات غافلگیر‌کننده از دست ارتش صدام خارج کردند گروه‌هایی،مأمور تحقیق و بازجویی از اسرای ایرانی این عملیات شدند.آنها در خلال باجویی‌ها اصلا صحبت نمی‌کردند،من چون به زبان فارسی مسلط بودم می‌دانستم در خلوت باهم چه می‌گویند.آنها اهل همکاری نبودند و شیوه‌های رزم خود را افشا نمی‌کردند،بنابراین دستور دادیم گروهی از غواصان اسیر ایرانی این عملیات را در حالی‌که دست‌هایشان با سیم‌های ویژه مخابرات بسته شده بود در کنار یکدیگر به موازات هم بخوابانند.آنگاه تانک را از روی سر آنها عبور دادیم و سرهایشان زیر «شنی» تانک قطع شد اما بقیه‌شان باز هم صحبت نکردند و این اقدام باز هم ناکام ماند.

    وی در خصوص انفجار اسرای ایرانی نیز می‌گوید: در این زمینه اطلاع خاصی ندارم، انفجار‌ها بیشتر مخصوص کردها و برخی از شیعیان بود. تا آنجا که اطلاع دارم برخی از کردها را در مرکز و شمال عراق با این شیوه کشتیم. از این فجایع نیز فیلم تهیه شده است. در کشتار شیعیان جنوب عراق نیز از این روش کمتر استفاده شد و با تیر خلاص قتل‌ عام‌ها صورت پذیرفت.

    عبدالباطن در خصوص همکاری ارتش و استخبارات عراق با تشکیلات گروه تروریستی منافقین در شکنجه اسرای ایرانی نیز می‌گوید:آنها بارها در این زمینه با ما همکاری داشتند و یادم می‌آید چند اسیر ایرانی نیز زیردست آنها به قتل رسیدند.در برخی از این شکنجه‌ها، خشونت منافقین بسیار بیشتر از ما بود به‌طوری که من برخی از آنها را «اس‌اس» یا «گشتاپو» صدا می‌زدم.

    عبدالرشید عبدالباطن افسر عالی‌رتبه گارد ریاست‌جمهوری عراق در اواخر دهه 40 از سوی استخبارات عراق به همراه گروهی از افسران و ماموران امنیتی این کشور برای طی دوره زبان و ادبیات فارسی به ایران اعزام می‌شوند. در دانشگاه تهران در اواسط دهه 50 فارغ‌التحصیل می‌شود و سپس در حوزه ترجمه و بررسی اخبار ایران در مدارج بالای ارتش بعثی عراق به کار گرفته می‌شود.با آغاز تجاوز صدام معدوم به جمهوری اسلامی ایران، وی در سمت بازجو و بازپرس اسرای ایرانی در گارد ریاست‌جمهوری عراق گمارده می‌شود و جنایات او از اینجا به بعد کلید می‌خورد. او حتی در خلال بازجویی‌هایش مانند قصاب‌ها، جوارح اسرای ایرانی را می‌برید و با تیرخلاص اسیران ایرانی را به شهادت می‌رساند.

    شواهدی در دست است که این مزدور وحشی صدام معدوم در جریان عملیات کربلای 5 ،شخصا اسیران مجروح ایرانی را در بصره و زبیر بر روی تخت درمانگاه‌های نظامی بازجویی کرده و سپس به‌دلیل عدم اعترافات مورد نظرش، این اسیران مجروح را به شهادت می‌رساند.

    در برخی از مواقع، مجروحین ایرانی درحالی که غریبانه به شهادت رسیده بودند با پتوی خونین بیمارستان و درحالی‌ که سرم آنها نیز به بدنشان وصل بوده است در بیابان‌های زبیر و بصره دفن شده‌اند.

    این افسر جنایتکار حتی یکی از آجودان‌های خود را نیز در اعتراض به کشتار اسیران ایرانی اعدام صحرایی کرده است. او در اعترافاتش که در اواخر سال 2007 میلادی اخذ شده است از اعمال خود اظهار ندامت نمی‌کند.

  10. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید Senator1989 از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #1196
    مدیر Captain Nemo آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    آبادان
    نوشته ها
    2,911
    تشکر
    72,558
    تشکر شده 21,295 بار در 2,970 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    سوم خرداد
    سالروز آزاد سازی خرمشهر و سالگرد عملیات غرور آفرین بیت المقدس گرامی باد ...








    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

  12. 12 کاربر به خاطر ارسال مفید Captain Nemo از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #1197
    مدیر Captain Nemo آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    آبادان
    نوشته ها
    2,911
    تشکر
    72,558
    تشکر شده 21,295 بار در 2,970 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    عکسی از سخنرانی تاریخی

    مهندس میرحسین موسوی ساعاتی پس از آزادی خرمشهر در جمع رزمندگان فاتح در مسجد جامع خرمشهر :



    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

  14. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید Captain Nemo از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #1198
    عضو فعال Senator1989 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    نوشته ها
    2,564
    تشکر
    9,390
    تشکر شده 6,782 بار در 2,084 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    غرضی: بنی صدر هنوز می‌خواهد مرا بکشد

    سیدمحمد غرضی گفته: بنی صدر یک بار به دزفول آمد و بحثش این بود که من در مسائل نظامی دخالت می‌کنم. من ‌گفتم نظامی‌ها نمی‌توانند بجنگند اما ما می‌توانیم بجنگیم. بنی صدر شروع به داد و قال کرد. گفتم: بنی صدر، از خوزستان می‌روی و دیگر برنمی‌گردی. او رفت و دیگر نیامد. او هنوز در پی کشتن من است. او می‌خواست هدایت جنگ به سمت ارتش برود، اما ما می‌خواستیم جنگ را مردم مدیریت کنند.


    -----------------------------------------
    واقعا شهدای 15 تا 22 ساله بسیجی خونشان رفت به پای چی ؟!!.........شما صاحبان قدرت چرا انقدر بی انصاف و دولا پهنا حساب کن هستید .........فاجع عملیات کربلا 5 رو امثال شما تا به امروز ماست مالی کردند.
    ویرایش توسط Senator1989 : 2015/05/25 در ساعت 01:06

  16. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید Senator1989 از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #1199
    مدیر Captain Nemo آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    آبادان
    نوشته ها
    2,911
    تشکر
    72,558
    تشکر شده 21,295 بار در 2,970 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****


    به یاد سردار تنهای خونین شهر ...

    به یاد کسی که تا آخرین قطره خونش جانانه ایستادگی و مقاومت نمود و در نهایت به دیدار مبعودش شتافت ...


    به یاد سردار نخل های خونین شهر سردار شهید سید محمد علی جهان آرا









    روحش شاد و یادش گرامی باد ...



    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

  18. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید Captain Nemo از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #1200
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    نوشته ها
    2,164
    تشکر
    5,456
    تشکر شده 8,867 بار در 2,149 ارسال

    پاسخ : **** افسانه تامکت ****

    نقل قول نوشته اصلی توسط Senator1989 نمایش پست ها
    غرضی: بنی صدر هنوز می‌خواهد مرا بکشد

    سیدمحمد غرضی گفته: بنی صدر یک بار به دزفول آمد و بحثش این بود که من در مسائل نظامی دخالت می‌کنم. من ‌گفتم نظامی‌ها نمی‌توانند بجنگند اما ما می‌توانیم بجنگیم. بنی صدر شروع به داد و قال کرد. گفتم: بنی صدر، از خوزستان می‌روی و دیگر برنمی‌گردی. او رفت و دیگر نیامد. او هنوز در پی کشتن من است. او می‌خواست هدایت جنگ به سمت ارتش برود، اما ما می‌خواستیم جنگ را مردم مدیریت کنند.


    -----------------------------------------
    واقعا شهدای 15 تا 22 ساله بسیجی خونشان رفت به پای چی ؟!!.........شما صاحبان قدرت چرا انقدر بی انصاف و دولا پهنا حساب کن هستید .........فاجع عملیات کربلا 5 رو امثال شما تا به امروز ماست مالی کردند.
    خود شمخانی گفت بنی صدر دنبال پیروزی در جنگ بود منتها نمی خواست به پاسدارها باج بدهد در حالی که همین پیروزی خرمشهر مدیون زحمات نیروی هوایی و هوانیر،ز و نیروهای زرهی ارتش با آن حرکت مبتکرانه بود اینها جوری نشان می دهند که این گار سپاه به تنهایی این شهر رو آزاد کرد. تاریخ نشون داد که باید جلوی سپاه گرفته می شد که این افتضاح امروز در عرصه سیاست و قدرت و اقتصاد رخ نمی داد

  20. 9 کاربر به خاطر ارسال مفید Rudel از ایشان تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •