اين همه محاسبه اين همه تجزيه و تحليل كه اگه شكر شاهرود رو بخرم چون تعديل خوبي رو در پيش داره بيام و كلي تو اين شركت سرمايه گذاري كنم بعد از اون جالب اينجاست كه تحليلهام به واقعيت ميرسه 70%+ و بعلت سود انباشته قابل توجه افزايش سرمايه و اينكه اين سهم قبلاًافت خودشو كرده بود و ديگه افتي رو برا ي اون متصور نبودم ،چي شد خدايا چي شد ...؟؟
اتفاقي كه شايد هيچ جاي دنيا نيفته اينجا تو اين مملكت يعني ايران خودمون بوقوع ميپيونده ،جلوي چشمان بهت زده واينكه شايد دارم خواب ميبينم كه چنين اتفاق وحشتناكي چطور ميتونست براي من بيفته چرا همه چيز در جهت عكس اتفاق افتاد ؟؟؟
باور كنيد دوستان آنقدر اين جريان باعث بهتم شده بود كه مغزم هنگ كرده بود و سيگنال خروج از سهم را به من نميداد ولي اين بهت امروز با خروج از سهم و ضرر ازدست دادن نزديك به نيمي از سرمايه ام بالاخره به پايان رسيد .
ميدانم كه خيلي از ماها اين وضعيت را داريم ولي چه ميشود كرد؟ بايد اين بي عدالتيها را ببينيم و سرمايه هامان در جلوي چشمانمان آب شود و حتي صدايمان هم در نيايد بواقع شايد بعضي از دوستان زودتر به اين نتيجه رسيدند و سريعتر خروج كردند مثل ميثم عزيز كه خيلي قبلتر گفت اوضاع خراب است و از سهم البته با ضرر خيلي جزئي تر خارج شد آنروز شايد خيليها به ميثم امتياز منفي دادند ولي او راه درست را رفت (درود به تو ميثم عزيز)اين تجربه بزرگي بود هم براي خودم و هم براي خيلي از دوستان كه سهمي كه مريض شده، به هر دليلي و اين مريضي واگير دار است بايد از او دوري جست لااقل تا زماني كه بهبودي حاصل شود .
ميدانيد دوستان اگر همه ما در ان زماني كه اوج هيجان از باز شدن قپيرا با 98%وساير قنديها سهممان را بفروش ميرسانديم الان در اين شرايط با افت بيش از حد اين سهم ها چه كارهاي بزرگي را ميتوانستيم انجام دهيم ....بماند گذشت و رفت و اين را به حساب سرمايه گذاري بسيار سنگين براي بدست آوردن تجربه اي نو ميگذاريم .
امروز به اين فكر ميكردم كه اين سناريو دقيقاً از زماني شروع شد كه سازمان در يك زمان تمام نمادهاي قندي را با هم و به صورت فله اي متوقف كرد و هيچگاه اين فكر را نكرد كه با انجام اين كار باعث ايجاد شدن جو منفي رواني بر اين سهم ها ميشود و حاصل و نتيجه آن اين ميشود كه عده اي از سرمايه گذاران خرد در زير دست و پاي سرمايه گذاران متمول له ميشوند و اين گروه براي مدت مديدي سر بر نخواهد افراشت.
ايجاد جو دودلي،رعب،ترس از دست دادن سرمايه و فضا سازي براي رانت خواري و سو استفاده عده اي از اين شرايط و گرفتن ماهي از آب گل آلود همه و همه اينها پيامد اين سناريو بود و اينجاست كه فرق يك مدير با مدير ديگر روشن ميشود .
مثال ميزنم :مثلاً قند نقش جهان با اين همه سود آوري در اين چند سال، حتي در سالهايي كه اكثر كارخانه هاي قند و شكر با مشكل مواجه بودند و زيان ده بودند اين شركت سود ده بوده و تازه افزايش سرمايه داده بود چرا بايد با اين آتش بسوزد .
اصفهان پيرانشهر لرستان هكمت شهد نيشابور با اين همه جذب چغندر قند و اين همه توليد چرا بايد با اين آتش بسوزند و اساسا" چرا زماني كه اين شركتها در بحران بودند هيچ متولي امري نبود كه از اين صنعت حمايت كند ؟چرا نميتوانيم و نميخواهيم ببينيم كه صنعتي در حال رشد است، و تاكي اين عينك بد بيني بايد بر سر چشمان مديران و متوليان امر باشد اين فضاي بگير و ببند تحقيق و تفحص بيجا و بيمورد آن هم در زماني كه چرخ يك صنعتي به تازگي در حال حركت است چه معني و مفهومي ميدهد و چرا هيچ سازمان بازرسي و ارگاني نيست كه بر اينگونه موارد نظارت داشته باشد تا سرمايه گذاران بي هيچ دليلي دچار چنين ضررهاي هنگفتي نشوند ؟و اين جريانات ميبايست تا كي ادامه داشته باشد؟ و اصلاً گيريم فضاي سفته بازي بوده ،درست، خوب روش و شيوه مقابله با آن چگونه ميبايست باشد ؟ قطعا" اينگونه نميبايست تر و خشك همه با هم بسوزند .درست است يا خير ؟
من هم مثل شما .....