سال 86 یک بازی طراحی کردم با برادرم تا اموزش بورس رو تو ایرانإِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
فراگیر و راحت و ساده کنم
برادرم 1سال دوندگی کرد و بازی رو ثبت کرد
ولی چون توش طاس باید میریختی و مثل منچ و مار و پله طراحی
کرده بودیم و خیلی شبیه بازی
جریان نقدینگی رابرت کیوساکی بود مباحث هم همش اموزش تحلیل
بنیادی و شناخت صورت مالی و تراز نامه و قانون تجارت بود
و کسی چند بار بازی میکرد چون بازی هم 4نفر و 2نفره بود
و هیجان داشت خیلی سریع یاد میگرفتن
چون برای ثبت بازی رو ذیل اسباب بازی سرگرمی قرار دادن
مدتی باعث افسردگی و سر خوردگی و ناامیدی من و برادرم شد
500تا تولید ما در زیر لحاف و تشک مون مادرم قرار داد و
برادرم با سرخوردگی و افسردگی شدید از ایران رفت
واقعا تا ثبت کنیم کلی تحقیر و سرزنش شدیم
اخرش هم این خلاقیت رو ذیل بازی کودکان قرار دادن
الان هم مادرم جای گذاشته تا دسترسی و تو دید نباشه
چون براش یاد اورش خیلی سخته
القصه
همیشه علاقمند بودم موضوعات رو ساده و اسون و همه فهم و راحت
کنم تا همه بتونن راحت اموزش ببینن
و اموزش تنها برای افراد ثروتمند و پایتخت نشین و دارای امکانات نباشه
اموزش برای همه قابل دسترسی باشه
هنوز هم همون ایده رو دارم و سعی کردم تغییرات رو در موضوعات کوچیک
و عادی و مورد نیاز اطرافیانم ایجاد کنم
دنبال ایده های کلی و غیره قابل اجرا نباشم
همین 50 نفر اطرافیانم رو باعث تغییرات
و زندگی بهترشون بشم
موفق بودم یا نبودم امری هست که ادعای در موفقیتش ندارم
ولی نیت خودم اینگونه بوده
حالا چه در نظر اید و چقدر مقبول درگاه احدیت باشه
خدا عالم تر بر احوالات هست
کاری هست در حد توانم
و انشاالله که مثمر ثمر بوده باشه
که بهشت رو به بهونه میدن نه بها
کیه که بها رو بتونه پرداخت کنه