تسلیت ایام فاطمیه

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • خراباتی
    عضو عادی
    • Apr 2011
    • 69

    #16
    شاعر نیم مطرب نیم وز همه کس غافل نیم
    کو باشد آن اسطره ایا تو پنداری گمان

    نظر

    • مات
      عضو فعال
      • Aug 2011
      • 5650

      #17
      فاطمه زهرا (س) چگونه اسوه ای است؟
      دكتر رسول جعفریان، مورخ و محقق تاریخ اسلام و استاد دانشگاه تهران با طرح این پرسش که ' فاطمه زهرا (س) چگونه اسوه ای است؟ آورده است:
      زندگی و کلام فاطمه زهرا (س) برگرفته از تربیت الهی و قرآنی و نبوی است و به همین جهت آنچه از ایشان روایت شده، پایه و اساسی است برای این اصل که حضرتش اسوه و الگویی است که میباید بیشتر او را شناخت و از ایشان پیروی کرد.

      معصومین اسوههایی برای زندگی مادی و معنوی ما هستند؛ اسوههایی که در حوزه اخلاق و فقه میراثی را برای ما به یادگار گذاشته اند و ما با پیروی از آنان، به رنگ آنان درمیآییم؛ بنابراین، تلاش برای از دسترس خارج کردن معصومین، در سایه عبارات غلوآمیز، کمترین نتیجهاش دور کردن آنان از درون زندگی ما انسانهاست که نیازمند یک الگوی منطقی و معقول و طبیعی در زندگی هستیم. اگر جز این باشد، بحث پیروی و الگوگیری و تأکیدی که قرآن درباره رسول خداوند دارد که «ولکم فی رسول الله اسوة حسنة» معنای جدی نخواهد داشت.

      بنابرین باید در زندگی فاطمه زهرا (س) درنگریست و به دنبال یک الگو بود. آن حضرت با همه قداست و قدسیتی که دارد و از چهار زن برتر عالم یعنی مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه است، و از ایشان به عنوان «سیدة نساءالعالمین» یاد شده است، اما مثل همه زنان زندگی میکند و در چهارچوب اخلاقیات دینی و آموزههای قرآن و آنچه از میراث پدر گرفته گذران عمر میکند.

      در اینجا به چند نمونه از مواردی که از سیره آن حضرت در منابع معتبر نقل شده است، به مناسبت ولادت آن بانوی عزیز تقدیم میکنیم:

      * کلینی از منابع خود نقل کرده است که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: علی ـ علیه السلام ـ شبیهترین مردم در روش و سیره به رسول الله بود. خودش نان و روغن میخورد، اما به مردم نان و گوشت میخوراند.
      آن حضرت فرمود: علی ـ علیه السلام ـ آب میآورد، هیزم تهیه میکرد و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ گندم یا جو را آرد کرده، خمیر مینمود و نان میپخت. امام صادق افزود: فاطمه زهرا (س) از زیباترین زنان بود، چنان که گویی دو گونه اش، به مانند دو گل است. درود خداوند بر او و بر پدرش و شوهر و فرزندان طاهرش باد. (کافی: 8 / 165).

      * از حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرمود: فاطمه چنان بود که وقتی دعا میکرد، برای زنان و مردان مؤمن دعا میکرد، اما برای خود دعایی نمیکرد. از آن حضرت پرسیدند که چرا برای مردم دعا میکند، اما برای خودش خیر. فرمود: الجار ثم الدار. اول همسایه پس از آن اهل خانه. (وسائل الشیعه: 7 / 113).

      * ابن فهد حلی گوید: روایت شده است که گریه و زاری ابراهیم تا حد یک میل شنیده میشد آنچنان که خداوند در قرآن او را با این سخن خود ستایش کرده است که «ان ابراهیم لحلیم أوّاه». در وقت نماز صدایی از او شنیده میشد که مانند جوشیدن آب در ظرف بود. همین صدایی بود که از سینه رسول الله هم شنیده میشد. و فاطمه از ترس خدای متعال در نمازش، نفسش به شمارش میافتاد. (مستدرک الوسائل: 4/100).

      * یکی از بهترین شبهای سال، شب 23 رمضان است. آنچنان که سول خدا فرش و رختخواب خویش را در دهه آخر رمضان جمع میکرد و اهل خانه را در شب 23 بیدار میکرد، به صورتهای خواب آلود آب میزد، چنان که فاطمه زهرا (س) نیز همه اهل خانه را از خواب بیدار کرده، آنها را با کم کردن غذا بیدار نگاه میداشت و از میانه روز تمهید کار میکرد و میفرمود: کسی که از خیر این شب بی نصب بماند، محروم است. (مستدرک: 7/470).

      * شیخ صدوق با سند خود از زید بن علی بن الحسین از پدرانش از فاطمه زهرا (س) روایت کرده است که شنیدیم که رسول خدا فرمود: در روز جمعه ساعتی است که هر مرد مسلمانی که در آن ساعت خیری از خداوند بخواهد، خداوند نصیب او خواهد کرد. عرض کردم: آن چه ساعتی است؟ فرمود: زمانی است که نیمی از خورشیده غروب کرده است. پس از آن حضرت فاطمه به غلام خود میفرمود تا روی بام برود و هر گاه نصف خورشید غروب کرد او را آگاه کند تا در آن لحظه دعا کند. (بحار: 86 ص 269).

      *یکی از عادات حضرت زهرا (س) رفتن به مزار شهدا بود. این سنت را تا آخر عمر رعایت میکرد چنان صدوق در کتاب شریف من لایحضره الفقیه نقل کرده است: فاطمه زهرا در صبح شنبه ای به زیارت قبر شهدا آمده، سر قبر حمزه میآمد و در آنجا بر آنان رحمت فرستاده و طلب مغفرت میکرد.

      * راوندی از سلمان فارسی نقل کرده است: فاطمه زهرا نشسته بود و آسیاب دستی برابرش بود، جو را آرد میکرد و دسته آن خونی شده بود، حسین هم در گوشه ای از خانه گریه میکرد. عرض کردم: فضه این کارها را انجام میدهد. فاطمه گفت: رسول خدا به من توصیه کرده است که یک روز فضه و روز دیگر من کارها را انجام دهم. دیروز روز او بوده است. (خرائج: 1/530).

      * ابن مسعود گوید: مردی نزد فاطمه ـ سلام الله علیها ـ آمد و گفت: ای دختر پیامبر! آیا رسول خدا چیزی برای شما باقی گذاشت که من از آن بهره برم؟ فاطمه جاریه خود را صدا کرده فرمود: آن جریده را بیاور. جستجو کرد اما نیافت، حضرت فرمود: حتما باید پیدا شود، این جریده برای من معادل حسن و حسین است. پس یافت شد. در آن چنین نوشته شده بود: مؤمن نیست کسی که همسایه از دستش ایمن نباشد. کسی که به خدا و قیامت باور دارد، همسایهاش را آزار نمیدهد. کسی که به خدا و قیامت معتقد است سخن نیک گوید یا ساکت میماند. خداوند انسان صبور عفیف را دوست دارد، چنان که از ناسزا گوی درخواستگر لجوج بغض دارد. حیاء از مؤلفههای ایمان است و ایمان در بهشت است و فحاشی از بد زبانی است و بدزبان در جهنم است. (التذکرة الحمدونیة، ج‏2، ص: 230)
      سخن اخیر نشانگر آن است که آن حضرت میراث مکتوبی هم از پدر داشته که در آن کلمات حکمیانه بوده و بسا همین باشد که به مصحف یا به تعبیر بهتر صحیفه فاطمه شهرت داشته است.
      الماس را جز در قعر زمین نمیتوان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد.(ویکتور هوگو)
      اگر می خواهی بنده کسی نشی بنده هیچ چیز مشو.(ژاک دوال)
      اعتماد به نفس را از شیر بیاموزید اوبا خودش یکدل است و هرگز تضاد در او راه ندارد.

      نظر

      • bahary
        عضو فعال
        • Dec 2011
        • 2510

        #18
        دکتر شریعتی(فاطمه فاطمه است.)

        اينک لحظه وداع با علي (ع) ! چه دشوار است.اکنون علي بايد در دنيا بماند. سي سال ديگر! فرستاد ” ام رافع ” بيايد ، وي خدمتکار پيغمبر(ص) بود. از او خواست که - اي کنيز خدا، بر من آب بريز تا خود را شست وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتي، غسل کرد و سپس جامه هاي نويي را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سياه پوشيده بود، پوشيد، گويي از عزاي پدر بيرون آمده است و اکنون به ديدار او ميرود.

        به ام رافع گفت:
        ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران.
        آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.
        لحظه اي گذشت و لحظاتي …
        ناگهان از خانه شيون برخاست.

        پلکهايش را فروبست و چشمهايش را به روي محبوبش ـ که در انتظار او بود ـ گشود.
        شمعي از آتش و رنج ، در خانه علي خاموش شد و علي تنها ماند . با کودکانش.
        از علي خواسته بود تا او را شب دفن کند ، گورش را کسي نشناسد و … و علي چنين کرد.

        اما کسي نمي داند که چگونه؟ و هنوز نمي داند کجا؟
        در خانهاش؟ يا در بقيع ؟ معلوم نيست.
        و کجاي بقيع ؟ معلوم نيست.
        آنچه معلوم است، رنج علي است، امشب، بر گور فاطمه .

        مدينه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته اند. سکوت مرموز شب گوش به گفتوگوي آرام علي دارد.
        و علي که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بي پيغمبر، بي فاطمه. همچون کوهي از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است.

        ساعت ها است.شب ـ خاموش و غمگين ـ زمزمه درد او را گوش مي دهد، بقيع آرام و خوشبخت و مدينه بيوفا و بدبخت، سکوت کرده اند، قبرهاي بيدار و خانه هاي خفته ميشنوند.
        نسيم نيمه شب کلماتي را که به سختي از جان علي برميآيد، از سر گور فاطمه به خانه خاموش پيغمبر ميبرد.
        ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پيوست، سلام اي رسول خدا.
        ـ از سرگذشت عزيز تو ـ اي رسول خدا ـ شکيبايي من کاست و چالاکي من به ضعف گراييد . اما، در پي سهمگيني فراق تو و سختي مصيبت تو، مرا اکنون جاي شکيب هست.
        من تو را در شکافته گورت خواباندم و در ميانه حلقوم و سينه من جان دادي، “انا لله و انا اليه راجعون”.

        وديعه را بازگرداندند و گروگان را بگرفتند، اما اندوه من ابدي است و اما شبم بيخواب، تا آنگاه که خدا خانهاي را که تو در آن نشيمن داري، برايم برگزيند.
        هماکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاري در حق او همداستان شدند. به اصرار از او همه چيز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گير.

        اينها همه شد، با اين که از عهد تو ديري نگذشته است و ياد تو از خاطر نرفته است.
        بر هر دوي شما سلام. سلام وداع کنندهاي که نه خشمگين است، نه ملول.
        لحظهاي سکوت نمود، خستگي يک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد. گويي با هر يک از اين کلمات، که از عمق جانش کنده ميشد ـ قطعهاي از هستياش را از دست داده است.

        درمانده و بيچاره بر جا مانده؛ نميدانست چه کند؛ بماند؟ بازگردد؟ چگونه فاطمه را، اينجا، تنها بگذارد، چگونه تنها به خانه برگردد؟ شهر، گويي ديوي است که در ظلمت زشت شب کمين کرده است. با هزاران توطئه و خيانت و بيشرمي انتظار او را ميکشد.
        و چگونه بماند؟ کودکان؟ مردم؟ حقيقت؟ مسئوليتهايي که تنها چشم به راه اويند و رسالت سنگيني که بر آن پيمان بسته است؟

        درد چندان سهمگين است که روح تواناي او را بيچاره کرده است. نميتواند تصميم بگيرد، ترديد جانش را آزار ميدهد، برود؟ بماند؟
        احساس ميکند که از هر دو کار عاجز است، نميداند که چه خواهد کرد؟
        به فاطمه توضيح ميدهد: “اگر از پيش تو بروم، نه از آن رو است که از ماندن نزد تو ملول گشتهام، و اگر همين جا ماندم، نه از آن رو است که به وعدهاي که خدا به مردم صبور داده است بدگمان شدهام”.

        آنگاه برخاست، ايستاد، به خانه پيغمبر رو کرد، با حالتي که در احساس نميگنجيد، گويي ميخواست به او بگويد که اين “وديعهي عزيز”ي را که به من سپردهاي، اکنون به سوي تو بازميگردانم، سخنش را بشنو. از او بخواه، به اصرار بخواه تا برايت همه چيز را بگويد، تا آنچه را پس از تو ديد يکايک برايت برشمارد.

        فاطمه اينچنين زيست و اينچنين مرد و پس از مرگش زندگي ديگري را در تاريخ آغاز کرد. در چهره همه ستمديدگان ـ که بعدها در تاريخ اسلام بسيار شدند ـ هالهاي از فاطمه پيدا بود. غصب شدگان، پايمال شدگان و همه قربانيان زور و فريب نام فاطمه را شعار خويش داشتند. ياد فاطمه، با عشقها و عاطفهها و ايمانهاي شگفت زنان و مرداني که در طول تاريخ اسلام براي آزادي و عدالت ميجنگيدند، در توالي قرون، پرورش مييافت و در زير تازيانههاي بيرحم و خونين خلافتهاي جور و حکومتهاي بيداد و غصب، رشد مييافت و همه دلهاي مجروح را لبريز ميساخت.
        اين است که همه جا در تاريخ ملتهاي مسلمان و تودههاي محروم در امت اسلامي، فاطمه منبع الهام آزادي و حقخواهي و عدالتطلبي و مبارزه با ستم و قساوت و تبعيض بوده است.
        از شخصيت فاطمه سخن گفتن بسيار دشوار است. فاطمه، يك “زن” بود، آنچنان كه اسلام ميخواهد كه زن باشد. تصوير سيماي او را

        پيامبر خود رسم كرده بود و او را در كوره هاي سختي و فقر و مبارزه و آموزشهاي

        عميق و شگفت انساني خويش پرورده و ناب ساخته بود.

        وي در همه ء ابعاد گوناگون “زن بودن” نمونه شده بود.

        مظهر يك “دختر”، در برابر پدرش.

        مظهر يك “همسر” در برابر شويش.

        مظهر يك “مادر” در برابر فرزندانش.

        مظهر يك “زن مبارز و مسؤول” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش.

        وي خود يك “امام” است، يعني يك نمونه اي مثالي، يك تيپ ايده آل براي زن، يك

        "اسوه”، يك “شاهد” براي هر زني كه ميخواهد “شدن خويش” را خود انتخاب كند.

        او با طفوليت شگفتش، با مبارزهء مدامش در دو جبههي خارجي و داخلي، در

        خانهء پدرش، خانهء همسرش، در جامعه اش، در انديشه و رفتار و زندگيش، “چگونه

        بودن” را به زن پاسخ ميداد.

        نميدانم چه بگويم؟ بسيار گفتم و بسيار ناگفته ماند.

        در ميان همه جلوه هاي خيره كننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بيشتر از همه براي من

        شگفت انگيز است اين است كه فاطمه همسفر و همگام و هم پرواز روح عظيم علي

        است.

        او در كنار علي تنها يك همسر نبود، كه علي پس از او همسراني ديگر نيز داشت.

        علي در او به ديده يك دوست، يك آشناي دردها و آرمانهاي بزرگش مينگريست و

        انيس خلوت بيكرانه و اسرارآميزش و همدم تنهايي هايش.

        این است كه علي هم او را به گونه ديگري مينگرد و هم فرزندان او را.

        پس از فاطمه، علي همسراني ميگيرد و از آنان فرزنداني مييابد. اما از همان آغاز،

        فرزندان خويش را كه از فاطمه بودند با فرزندان ديگرش جدا ميكند. اينان را

        "بني علي” ميخواند و آنان را “بني فاطمه".



        شگفتا، در برابر پدر، آن هم علي، نسبت فرزند به مادر و پيغمبر نيز ديديم كه او را به

        گونه اي ديگر ميبيند. از همهء دخترانش تنها به او سخت ميگيرد، از همه تنها به او

        تكيه ميكند. او را ـ در خردسالي ـ مخاطب دعوت بزرگ خويش ميگيرد.

        نميدانم از او چه بگويم؟ چگونه بگويم؟

        خواستم از “بوسوئه” تقليد كنم، خطيب نامور فرانسه كه روزي در مجلسي با حضور

        لويي، از “مريم” سخن ميگفت. گفت: هزار و هفتصد سال است كه همه سخنوران

        عالم درباره مريم داد سخن دادهاند.

        هزار و هفتصد سال است كه همه فيلسوفان و متفكران ملتها در شرق و غرب،

        ارزشهاي مريم را بيان كردهاند.

        هزار و هفتصد سال است كه شاعران جهان در ستايش مريم همه ذوق و قدرت

        خلاقیت هاشان را به كار گرفته اند.

        هزار و هفتصد سال است كه همه هنرمندان، چهره نگاران، پيكرسازان بشر، در نشان

        دادن سيما و حالات مريم هنرمنديهاي اعجازگر كرده اند.

        اما مجموعه گفته ها و انديشه ها و كوشش ها و هنرمنديهاي همه در طول اين

        قرنهاي بسيار، به اندازه اين كلمه نتوانسته اند عظمتهاي مريم را بازگويند كه:

        "مريم، مادر عيسي است".



        و من خواستم با چنين شيوهاي از فاطمه بگويم. باز درماندم:

        خواستم بگويم، فاطمه دختر خديجهء بزرگ است.

        ديدم فاطمه نيست.

        خواستم بگويم، كه فاطمه دختر محمد (ص) است.

        ديدم كه فاطمه نيست.

        خواستم بگويم، كه فاطمه همسر علي است.

        ديدم كه فاطمه نيست.

        خواستم بگويم، كه فاطمه مادر حسين است.

        ديدم كه فاطمه نيست.

        خواستم بگويم، كه فاطمه مادر زينب است.

        باز ديدم كه فاطمه نيست.

        نه، اينها همه هست و اين همه فاطمه نيست.


        فاطمه، فاطمه است.
        آخرین ویرایش توسط bahary؛ 2012/04/25, 04:31.

        نظر

        • bahary
          عضو فعال
          • Dec 2011
          • 2510

          #19
          ( خزان آرزو ) آهنگی زیبا با صدای مرحوم ایرج بسطامی



          درد عشق و انتظار
          دارم تا شب یادگار

          درآن شب سرد پاییز
          آهنگ سفر می کردی

          از رهگذری محنت خیز
          دیدم که گذر می کردی

          تو رفتی و دلم غمین شد
          غمین آه آتشین شد
          از آن شبی که بر نگشتی

          جهان که شادی آفرین بود
          به چشم من غم آفرین شد
          ازآن شبی که بر نگشتی

          ااااااااز ، آن شب سرد خزان شبها گذشته
          داستان باده و مینا گذشته
          روزگاری بر من تنها گذشته

          تو رفتی و دلم غمین شد
          غمین آه آتشین شد
          از آن شبی که بر نگشتی
          آخرین ویرایش توسط bahary؛ 2012/04/25, 07:14.

          نظر

          • MOSTAFA
            عضو فعال
            • Jun 2025
            • 989

            #20
            سلام
            بنده هم به امام زمان عج و شما شیعیان آن حضرت تسلیت میگم
            یا حق

            نظر

            • مجيد رادمنش
              مدیر (6)
              • Oct 2010
              • 4902

              #21
              یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

              نظر

              • قاتل بروسلی
                كاربر فعال
                • Feb 2012
                • 684

                #22
                کار بیماری زهرا(س) آنقدر دشوار شد
                هر طبیب آمد مداویش کند، بیمار شد


                شهادت مظلومانه بی بی دو عالم انسیه حورا حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد
                کودکی اندیشید که خدا چه می خورد، چه می پوشد و در کجا منزل دارد؟
                ندایی آمد که :
                او غم بندگانش را می خورد، گناهانشان را می پوشد و در قلب شکسته آنان ساکن است...

                نظر

                • rezael
                  عضو فعال
                  • Nov 2011
                  • 385

                  #23
                  گفتمش نقاش را از غربت زهرا بکش

                  گریه کرد و با قلم یک چادر خاکی کشید

                  گفتمش پس غربت زهرا کجای نقش بود ؟

                  ناله کرد و زیر چادر غنچه ای پر پر کشید

                  شهادت تک بانوی آفرینش تسلیت باد
                  پیامبر اسلام فرمودند: آنکه بدون علم به عمل برخیزد، پیش از آنکه اصلاح کند باعث تباهی می شود.

                  نظر

                  • امیر حسین1
                    عضو عادی
                    • Feb 2012
                    • 47

                    #24
                    امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه اناانزلناه فی لیلة القدر می فرماید: منظور از «لیلة » فاطمه و منظور از «قدر» خداوند است. هرکس فاطمه را آن گونه که سزاوار است، بشناسد، «لیلة القدر» را درک کرده است.

                    یادمان باشد اگر فاطمی هستیم

                    یاری ستمگران و پیمان شکنان نکنیم

                    سیلی به صورت کسی نزنیم

                    لگد بر در خانه ای نکوبیم

                    معاویه خوی و فاطمی گو نباشیم

                    نظر

                    • مات
                      عضو فعال
                      • Aug 2011
                      • 5650

                      #25
                      متن وصيتنامه حضرت زهرا (سلام الله عليها) بسم الله الرحمن الرحيم

                      هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله عليها) بنت رسول الله(صلي الله عليه و آله)اوصت و هي تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلي الله عليه و آله) عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لاريب فيها و ان الله يبعث من في القبور
                      يا علي! انا فاطمة(سلام الله عليها) بنت محمد(صلي الله عليه و آله) زوجني الله منك لاكون لك في الدنيا و الآخرة انت أولي بي من غيري حنطني غسلني كفني باليل و صل علي و ادفني باليل و لا تعلم احدا و استودعك الله و اقرء علي ولدي السلام الي يوم القيامة.

                      به نام خداوند بخشنده مهربان

                      اين وصيت نامه فاطمه(سلام الله عليها) دختر رسول(صلي الله عليه و آله) خداست، در حالي كه وصيت مي كند كه شهادت مي دهم، خدايي جز خداي يگانه نيست و محمد(صلي الله عليه و آله) بنده و پيامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قيامت فرا خواهد رسيد، شكي در آن نيست و خداوند مردگان را زنده وارد محشر مي كند.

                      اي علي! من فاطمه(سلام الله عليها) دختر محمد(صلي الله عليه و آله) هستم، خدا مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنيا و آخرت براي تو باشم. تو از ديگران بر من سزاوارتري، حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن و هيچ كسي را اطلاع نده!

                      تو را به خدا مي سپارم و بر فرزندانم تا روز قيامت سلام و درود مي فرستم.
                      الماس را جز در قعر زمین نمیتوان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد.(ویکتور هوگو)
                      اگر می خواهی بنده کسی نشی بنده هیچ چیز مشو.(ژاک دوال)
                      اعتماد به نفس را از شیر بیاموزید اوبا خودش یکدل است و هرگز تضاد در او راه ندارد.

                      نظر

                      در حال کار...
                      X