پاسخ : صنعتي دريايي ايران ( خصدرا )
نَفس های دختر، چرا گرم نیست؟ ....... چرا در دلِ شب، کمی شرم نیست؟
چرا اَشک مادر، تمامی نداشت؟ ....... چرا شهر غربت، سلامی نداشت؟
چرا سِیل آهَت، خرابی نکرد؟ ....... چرا تارِ مویت، شرابی نکرد؟
گُلم، خواهرم، زاده ی مادرم ....... تو مهمانِ شهرِ پر از کافرم
به مانندِ ماهی، چرا بر زمین؟ ....... ندیدی سفیهان چرا در کمین؟
همه لایقِ دوزخ و آتشیم ...... که در این رذالت، نفس میکشیم
تو را جانِ قومِ شریفت ببخش! ...... که زین پس وطن را، تو الهام بخش!
پیشکش کوچکی خدمت روح بزرگوار مرحومه امینی
نَفس های دختر، چرا گرم نیست؟ ....... چرا در دلِ شب، کمی شرم نیست؟
چرا اَشک مادر، تمامی نداشت؟ ....... چرا شهر غربت، سلامی نداشت؟
چرا سِیل آهَت، خرابی نکرد؟ ....... چرا تارِ مویت، شرابی نکرد؟
گُلم، خواهرم، زاده ی مادرم ....... تو مهمانِ شهرِ پر از کافرم
به مانندِ ماهی، چرا بر زمین؟ ....... ندیدی سفیهان چرا در کمین؟
همه لایقِ دوزخ و آتشیم ...... که در این رذالت، نفس میکشیم
تو را جانِ قومِ شریفت ببخش! ...... که زین پس وطن را، تو الهام بخش!
پیشکش کوچکی خدمت روح بزرگوار مرحومه امینی
نظر