سلام ممنون از پاسخ شما
به تاسي از جناب فرامرز خاطره اي رو نقل مي كنم :
دهه شصت رو كه حضور ذهن داريد ؟
غلبه انواع آرمانگرايي براذهان كودك وجوان پير اعم از زن ومرد
يادم هست يكي از بستگان نزديك دبير رياضي بود با چهار فرزند قد ونيم قد
ومسكني كه با وام كارمندي ساخته بود وحقوق ماهانه اش در ايام جنگ به سختي دخل وخرج رو پوشش مي داد.
به ياد داريد كه در اون زمان لباس و كفش از بچه بزرگتر به كوچكتر منتقل مي شد
وخوراك هم هرچه كه بود در ناهار وشام خلاصه ميشد وخبري از ميان وعده هاي امروزين نبود.
نه تنها اين بنده خدا كه بسياري از مردم وسعشون به بيش از اين نمي رسيد.
اواخر جنگ بود وبه قدري وضع معيشت اين بنده خدا سخت شد كه مشهود بود
با توجه به شان ومنزلت وغروري كه اين بنده خدا داشت وامكان كمك از جانب فاميل رو سلب مي كرد
از بستگان ديگر براي اينكه مشكلي از اين بنده خدا حل كنندبه ايشان پيشنهاد تدريس خصوصي داد
وايشان به به همان دلايلي كه عرض كردم تدريس خصوصي را
خلاف عدالت آموزشي وكاري غير اخلاقي مي دانست
وزير بار نرفت تا دهه هفتاد كه بعد از بازنشستگي از سر ناچاري مجبور به تدريس خصوصي شد.
ولي چه فايده ؟
سختي دوران جنك ونداري به تن زن وفرزندان نشست.
نتيجه :
فرمايش حضرتعالي در خصوص مضربودن اعتقاد به بازيگر (يا به عبارت ملايمتر بازار گردان)و نادرست بودن دخالت در بازار گرچه صحيح است است ولي در عالم واقع ومعاملات مشهود روي تابلو، وجود دارد وسازمان بورس هم شركتها را به داشتن بازارگردان (يا به عبارت خشن تر بازيگر) الزام نموده
و تعجب ما ازاين است كه شركت يا ازاين مقوله استفاده درست نمي كند (همان كاري كه شركتي مثل كيسون و...) در مواقع افشا اطلاعات وبهره بردادري ازآن در جهت حمايت از سهم ووحقوق سهامدار يا كنترل قيمت انجام مي دهند
ويا استفاده مي كند ولي در جهت ديگر كه قضاوت سهامدار بلند مدت ،سوخته كردن اثر خبر مي باشد.
يا به قول حضرتعالي ( مهمترنش افشاهای هردمبیل دیروز نشان داد هیچ برنامه ای وجود ندارد .)
شايد هم بيرون كردن اغيار است؟؟؟؟؟
به هرحال ارادت بسيار داريم