خلاقیـتهای هنــــــــــری

[بابک 52]

بابک جان شرمنده میکنید ، قابل شما را ندارد. البته این یکی از همان تابلوهایی است که به دلیلی آنرا به یک فرد بیمار بخشیدم و دیگر ندارم وگرنه تقدیمتان میکردم.
ایشاله یک روزی که فارغ از بازار و این حرفها شدم و وقت آزاد کافی داشتم بشینم واسه تک تک بچه های گل اینجا یک تابلو یادگاری بکشم.

با سلام مجدد

این بخشش تابلو به یک فرد بیمار نشان از تواضع و فروتنی یک هنرمند همچون شماست

برایتان آرزوی بهترینها را می نمایم

خوشحالم که دوستانی همچون شما را توانسته ام در این سایت بورسی پیدا کنم

خدا یار و یاورتان باشد

ولی به نظر من این اثرهای شما حیفه که تو نمایشگاهی برای عموم نمایش داده نشه

به نظر من که قیمت گذاری روی چنین تابلوهایی بسیار خنده داره

اینها بسیار بسیار زیبا و قشنگ هستند

من که عاشق تابلوهاتون شدم

[کیوان]

با سلام مجدد

این بخشش تابلو به یک فرد بیمار نشان از تواضع و فروتنی یک هنرمند همچون شماست

برایتان آرزوی بهترینها را می نمایم

خوشحالم که دوستانی همچون شما را توانسته ام در این سایت بورسی پیدا کنم

خدا یار و یاورتان باشد

ولی به نظر من این اثرهای شما حیفه که تو نمایشگاهی برای عموم نمایش داده نشه

به نظر من که قیمت گذاری روی چنین تابلوهایی بسیار خنده داره

اینها بسیار بسیار زیبا و قشنگ هستند

من که عاشق تابلوهاتون شدم

ممنون از لطف شما.
اتفاقا بنده هم تصمیم داشتم تابلوهایم به تعداد مشخصی مثلا 20 عدد رسید در یک نمایشگاه به نمایش بگذارم. اما علاوه بر اینکه تعدادی از انها را بخشیدم و دیگر به آنها دسترسی ندارم یا دسترسی به انها کمی مشکل است دلیل اصلیم از انصراف این تصمیم این بود که با توجه به اینکه من از علم نقاشی چیزی نمیدانم و اصول آنرا جایی نیاموختم احساس میکردم کارهایم بسیار مبتدیانه باشد و احساس خوبی از نمایش آنها نداشتم. چون به نظرم به آن حد نرسیدم که خودم را هنرمند بدانم و بخواهم آثارم را بعنوان یک هنرمند در معرض نمایش بگذارم. اینرا جدی میگویم. این احساس را در خودم نمی بینم و سطح کارهایم را چندان بالا نمی بینم( در مجموع) به گمانم بسیار باید بیاموزم و بسیار باید بکشم...امیدوارم زمان خودش را بیشتر و بهتر در اختیار من بگذارد تا بتوانم به آن حد لازم برسم. ولی وقتی که میکشم واقعا سعی میکنم علاوه بر رنگ بخشی از انرژی جاری ام را درون رنگها پنهان کنم برای بخشیدن زندگی به دیگران...
با تشکر مجدد از لطف و نظر شما

[بابک 52]

ممنون از لطف شما.
اتفاقا بنده هم تصمیم داشتم تابلوهایم به تعداد مشخصی مثلا 20 عدد رسید در یک نمایشگاه به نمایش بگذارم. اما علاوه بر اینکه تعدادی از انها را بخشیدم و دیگر به آنها دسترسی ندارم یا دسترسی به انها کمی مشکل است دلیل اصلیم از انصراف این تصمیم این بود که با توجه به اینکه من از علم نقاشی چیزی نمیدانم و اصول آنرا جایی نیاموختم احساس میکردم کارهایم بسیار مبتدیانه باشد و احساس خوبی از نمایش آنها نداشتم. چون به نظرم به آن حد نرسیدم که خودم را هنرمند بدانم و بخواهم آثارم را بعنوان یک هنرمند در معرض نمایش بگذارم. اینرا جدی میگویم. این احساس را در خودم نمی بینم و سطح کارهایم را چندان بالا نمی بینم( در مجموع) به گمانم بسیار باید بیاموزم و بسیار باید بکشم...امیدوارم زمان خودش را بیشتر و بهتر در اختیار من بگذارد تا بتوانم به آن حد لازم برسم. ولی وقتی که میکشم واقعا سعی میکنم علاوه بر رنگ بخشی از انرژی جاری ام را درون رنگها پنهان کنم برای بخشیدن زندگی به دیگران...
با تشکر مجدد از لطف و نظر شما

با سلام و احترام

آقا خارج از شوخی اگر تابلوهایتان قیمت دارد بفرمایید قیمت تابلوهایی که هنوز دارید و اگر از دید شما بی ادبی نباشد قابل فروشه و در حد وسع ما هم هست سریعا" خدمت برسیم

باور کنید شده یه سری سهمهامو بفروشم ارزششو داره

شما واقعا" هنرمند هستید آن هم یک هنرمند واقعی

آخه من موندم چطوری این تابلوها را بخشیدید!!!!!s

خدا شاهده من که دارم دیونه میشم از این کار شما

آخه میشه کسی اینقدر بخشنده باشه

شما تهران تشریف دارید؟

خیلی دوست داشتم شما و تابلوهایتان را از نزدیک ببینم

ارادتمند شما

بابک

راستی صندوق پیامتان پر است لطفا" هم صندوق ارسال و هم دریافت را خالی فرمایید تا بتوانیم با شما ارتباط برقرار کنیم

با تشکر

[کیوان]

تابلو 8 : امید

این تصویر یک منظره ای بود که خیلی زیبا بود. جرات کشیدنش را نداشتم نمی دانستم که قادر خواهم بود این زیبایی را بر بوم منعکس کنم یا نه ، در عین حال میخواستم قدرت خودم را محک بزنم آنهم با روش باب راس و به صورت ضربات قلم مو. با عشق و حسی خاص کشیدمش و امید نامیدمش چون هروقت که به آن نگاه می کنم و نور روشنایی را در انتهای این جنگل تاریک میبینم که چگونه آنرا شکافته و بر چمنهای روی زمین بازتاب گرفته ، امید در دل تاریکی را به من تداعی می کند. نور خودآگاه یا ناخودآگاه در تابلوهایم وجود و مفهومی عمیق برایم دارد.
آنقدر به این تابلو ام وابستگی داشتم که هیچگاه حاضر نبودم آنرا به هیچ قیمتی بفروشم ، حس خاصی به آن داشتم و دوست داشتم بر دیوار خانه خودم باشد ولی این تابلو یک داستان پشت بند خود دارد....
روزی که به عیادت یکی از دوستانم در بیمارستان رفتم دیدم بعلت ام اس نصف بدنش فلج شده ، ناامید از زندگی و ... پسری 20 ساله در ابتدای اوج جوانی ، اول راه زندگی ... می خواستم به او امید به ادامه زندگی بدهم که خودش از من درخواستی عجیب کرد! اینکه تابلوی امید را به او ببخشم . او من و خصوصیات من را از نزدیک میشناخت ، خب در حقیقت دوستانم من را بعنوان یک منبع انرژی میشناسند ، او میخواست از انرژی نهفته از تابلو را دریافت کند او واقعا میخواست از تخت بیمارستان بلند شود و به زندگی بازگردد!
اگر این تابلو بتواند واقعا امیدی واقعی ببخشد و با آویزان بودن در خانه دیگری زندگی را برایش به ارمغان بیاورد من قلبا میخواهم که تابلو در خانه دیگری باشد. و به راحتی از تابلو ام دل کندم.
تابلوام را به دوستم دادم ، .... و او توانست! این تابلو هم واقعا توانست!
دوست من الان سالم و سرزنده میباشد و مشغول فعالیتهای هنری است و تاکنون چندین آهنگ خوانده و اجرا کرده و من بسیار خوشحال و سرمست هستم از نور امیدی که این تابلو توانست بر دلی بتاباند.

(پی نوشت : همانطور که اشاره کرده بودم تابلو گل ابریشمی ام هم به یک بیمار بخشیده بودم البته جالب اینجاست آن شخص یک فرد بسیار ثروتمند و مسن بود ولی دلیل من برای بخشش تغییر دیدگان بسیار منفی او به زندگی و جهان پیرامونش بود که باعث شده بود روحی و جسمی در عذاب باشد و این دوست جوان من برعکس در خانواده ای که از نظر مالی بسیار در مضیقه و تنگنا بودند ولی قلبی بزرگ داشتند و زندگی بر آنها سخت گرفته بود. )

[عليرضا جمالی]

واقعا شاهکاره
لذت میبرم از دیدن این هنر و خوشالم دوست هنرمندی مثل کیوان عزیز کنار ما هست.

کیوان جان من هم مثل بابک عزیز واقعا مشتاقم این تابلوها رو از نزدیک ببینم.

باز هم تبریک میگم

[rajabnejad]

با سلام و احترام

آقا خارج از شوخی اگر تابلوهایتان قیمت دارد بفرمایید قیمت تابلوهایی که هنوز دارید و اگر از دید شما بی ادبی نباشد قابل فروشه و در حد وسع ما هم هست سریعا" خدمت برسیم

باور کنید شده یه سری سهمهامو بفروشم ارزششو داره

شما واقعا" هنرمند هستید آن هم یک هنرمند واقعی

آخه من موندم چطوری این تابلوها را بخشیدید!!!!!s

خدا شاهده من که دارم دیونه میشم از این کار شما

آخه میشه کسی اینقدر بخشنده باشه

شما تهران تشریف دارید؟

خیلی دوست داشتم شما و تابلوهایتان را از نزدیک ببینم

ارادتمند شما

بابک

راستی صندوق پیامتان پر است لطفا" هم صندوق ارسال و هم دریافت را خالی فرمایید تا بتوانیم با شما ارتباط برقرار کنیم

با تشکر

آقا بابک بی خودی صابون به دلتون نزنید من و آمن جلو تریمx-( قراره آقا کیوان یکیشو به منو آمن بده .واسه همینه صندوق پیام و خالی نمی کنه

[کیوان]

خب گفتم بیام یک پست اینجا بزنم بلکه کمی روحیه داغونمان برگردد سر جایش !

این تصاویر هنرمندی است که طرحهای عظیمی با قرقره های نخ رنگی ایجاد کرده . البته این طرحها را به صورت وارونه ایجاد کرده و جلوی هرکدام و با فاصله یک ذره بینی گذاشته که تصویر بزرگ را وارونه کرده و در مقیاس کوچک قابل نمایش میکند .

[کیوان]

تابلو 9 : نیمکت

توضیح خاصی در مورد این تابلو ندارم. فقط نیمکت و بدنه درخت باکاردک کشیده شده است.

[کیوان]

صحنه هایی از پیرامون ما ولی از نوعی دیگر !

[behnam]

خلاقیت عکاسی با ماه‎