صفحه 5 از 9 نخست ... 2345678 ... آخرین
نمایش نتایج: از 41 به 50 از 87

موضوع: تسلط بر خود

  1. #41
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    ترس از شکست: عامل نابودی موفقیت

    آزمون و خطا معمولاً جزء اولین راه های برطرف کردن مشکلات زندگی است. اما با این وجود خیلی از افراد چون خیلی از تجربه خطا واهمه دارند، از انجام آزمون خودداری میکنند. آنها به اشتباه باور دارند همه خطاها، اشتباه و مضر هستند، درحالیکه خیلی از آنها هم لازمند و هم می توانند کمک رسان باشند. خطا بازدهی برایتان دارد که می تواند راه موفقیت را نشانتان دهد. فقط خطاست که افراد را وادار می کند آزمونی بهتر و جدید انجام دهند و به همین ترتیب آزمون و خطاهای بیشتری را تجربه کنند تاجاییکه سرانجام به راه حلی بادوام و خلاقانه دست پیدا کنند. رسیدن به خطا نشانه شکست نیست، بلکه یک قدم در جهت موفقیت نهایی است. اگر خطایی نباشد، موفقیتی هم در کار نخواهد بود.

    درواقع، یکی از بزرگترین بدشانسی هایی که در یک پروژه می تواند برایتان پیش بیاید، موفقیت پیش از موعد—و در عین حال نیمه کامل و ناتمام است. وقتی چنین اتفاقی روی می دهد، وسوسه می شوید که روشی را که اینقدر زود نتیجه داده است را به کار ببندید و دنبال چیز دیگری نمی روید. بعدها، شاید رقیبی از راه می رسد و همان فرایند کشفی که شما ناتمام رها کردید را دنبال می کند و به راه حلی دست پیدا می کند که به سرعت راه حل شما را کنار می اندازد.

    فرهنگ های کمال

    خیلی از سازمان ها این روزها بر پایه فرهنگ کمال استوارند: یک دسته عقاید و اعتقادات سازمانی که در آن هر نوع شکست غیرقابل قبول است و فقط موفقیت خالص و بی عیب جای دارد. شما برای حفظ اعتبار خود بعنوان فردی موفق، باید به همه اهدافتان دست پیدا کنید و به هیچ وجه خطایی مرتکب نشوید که نتوانید آن را پنهان کنید یا به گردن کس دیگر بیندازید.

    استرس و وحشت موجود در چنین شرکت و سازمانی را تصور کنید. مجبورید کوچکترین خطایتان را یک جور لاپوشانی کنید یا هر چه در توان دارید به کار ببندید تا اشتباهتان را به گردن کس دیگری بیندارید. در این گونه شرکت ها معمولاً افراد به سرعت اوج می گیرند و بعد ناگهانی از عرش به فرش سقوط می کنند. شما مجبور به دروغ ، تقلب، تحریف اطلاعات، و مخفی سازی مشکلات هستید تا زمانیکه به بحران تبدیل شوند و دیگر نتوانید آنها را پنهان کنید.

    وفاداری به گذشته

    اگر کسی به خاطر یک موفقیت پیش از موعد از رسیدن به یک پاسخ کامل، باز بماند، به خاطر تعهدی که به گذشته خود پیدا می کند، شکست های زیادی متوجه او خواهد شد. این مسئله را می توانید به وضوح در برخی از افراد سالخورده ببینید، به خصوص آنهایی که با یک تغییر حیایت که سالها پیش ایجاد کردند، اسم و رسمی به هم زدند. این افراد دیگر دست به نوآوری نمی زنند و همیشه از این واهمه دارند که مبادا اینبار با شکست مواجه شوند و سعی می کنند با همان موفقیت قبلی اسمشان را سر پا نگه دارند. علاوه بر این، اینطور استدلال می کنند که موفقیت یک چیز جدید ممکن است ثابت کند که موفقیتی که در گذشته به دست آوردند چندان بزرگ و مهم نبوده است. پس چرا وقتی می توانید بدون تلاش اعتبار و شهرت خودتان را حفظ کنید، دست به چنین ریسکی بزنید؟

    اینگونه افراد شدیداً روی موفقیت های گذشته خود تکیه می کنند و ترجیح می دهند فرصت هایی که برای موفقیت های آتی برایشان پیش می آید را رد کنند تا مبادا اینبار با شکست مواجه نشوند.

    چرا افراد موفق شکست می خورند

    هر قدرتی ممکن است یک روز به ضعف تبدیل شود. هر استعدادی متضادی در خود دارد که گاهی اوقات باعث نقص آن می شود. افراد موفق دوست دارند به استانداردهای بالا دست پیدا کنند و موفق شوند. همین مسئله آنها را از شکستی که ممکن است زندگیشان را به نابودی بکشاند، می ترساند. وقتی یک خصیصه مثبت، مثل پیروزی، آنقدر در زندگی یک نفر نیرومند می شود، هر آن این احتمال وجود دارد که تبدیل به یک نقص و ضعف بزرگ شود.

    پیروزی برای خیلی از افراد یک ارزش قدرتمند است. این افراد زندگیشان را روی آن بنا کرده اند. آنها عادت دارند در هر کاری که انجام می دهند موفق شوند: مدرسه، دانشگاه، ورزش، هنر، سرگرمی ها، کار و ... هر پیروزی تازه به قدرت ارزش آنها در زندگیشان اضافه می کند.

    به تدریج، دیگر حتی نمی توانند فکر شکست را هم به ذهنشان راه دهند. شاید تابه حال در هیچ کاری شکست نخورده باشند، و به همین خاطر تجربه بلند شدن از شکست را هم ندارند. شکست برای آنها وحشتناکترین کابوس است: ترسی وحشتناک که باید به هر قیمتی که شده از آن دوری کنند. ساده ترین راه برای انجام اینکار این است که هیچوقت ریسک نکنند و سفت و سخت به همان کاری که بلدند بچسبند. ساعت های طولانی کار کنند، هر چیز را ده مرتبه چک کنند و محتاط ترین و وظیفه شناس ترین فرد در جهان باشند.

    و اگر کار سخت مداوم، تلاش های پیوسته، برنامه های کاری سخت و بیرحمانه نتواند احتمال شکست را از آنها دور کند، از هر راه ممکن دیگر برای دفع کردن آن استفاده می کنند: اعداد و ارقام تحریف شده، پنهان کردن هر چیز منفی، مخفی کردن استباهات، خودداری از فیدبک مشتری ها، انداختن اشتباهات خود بر گردن کسانی که قدرت مقابله نداشته باشند و ....مشکل استانداردهای اخلاقی خیلی از شرکت ها و اداره جات بیشتر از هر چیز به ترس از شکست در میان افرادی برمی گردد که مدت های طولانی افرادی موفق بوده اند.

    نیاز به توازن و تعادل

    به شدت مراقب ارزشهای ناتوازن زندگی خود باشید. وقتی هر ارزشی خیلی در مسیر زندگیتان اهمیت پیدا می کند، مراقب باشید. افراد بیش از حد موفق، آرامش فکر خود و زندگی آنهایی که برایشان کار می کنند را نابود می کنند. آنهایی که خیلی به "نیکی" و اخلاقیات می چسبند، افراد ریاکاری می شوند که فقط خودشان به عدالت و تقوای خود معتقدند. آنهایی که ارزش هایشان برای ساختن رابطه های نزدیک نامتعادل باشد، به سمتی کشیده می شوند که دوستان و خانواده شان را با ابراز علاقه های مداوم خسته می کنند.

    همه دوست دارند موفق شوند. مشکل وقتی پیش می آید که ترس از شکست بر شما غلبه می کند. وقتی دیگر نتوانید چاره ناپذیری ارتکاب به اشتباه را بپذیرید، نخواهید توانست اهمیت آزمون و خطا را در یافتن بهترین و خلاقانه ترین راه حل درک کنید. هرچه بیشتر خلاق باشید، مطمئناً مرتکب اشتباهات بیشتری هم می شوید. به آن عادت می کنید. وقتی تصمیم می گیرید که از بروز این اشتباهات جلوگیری کنید، خلاقیتتان هم نابود خواهد شد.

    تعادل خیلی بیشتر از آنچه که فکر می کنید اهمیت دارد. کمی خودخواهی حتی در مهربان ترین آدم ها هم لازم است. و کمی شکست برای حفظ دیدگاه هر کس درمورد موفقیت هم ضروری است.

    خیلی درمورد مثبت بودن می شنویم. شاید لازم باشد یاد بگیریم که بخش منفی زندگی و تجربیاتمان هم به همان اندازه در دست یافتن به موفقیت در کار و زندگی اهمیت دارد

    http://www.mardoman.net/?id=1184&pt=full&sn=articles

  2. #42
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    دگرگونی، بی نظمی و نظم

    نویسنده: عبداله باقری حمیدی - ۱۳٩۱/٢/٩

    در دلِ هر بی نظمی، نظمی نهفته است

    پدیدههای هستی را حواس در اختیار مغزِ انسان قرار میدهد تا کارکردِ مغز، روابط آنها را تعریف کند و بر اساسِ سود و زیانِ انسان، قراردادی مشخص نماید. مجموعِ این قراردادها را در شکلی نظمیافته و ساختارمند، اندیشه می نامند.

    پدیده های هستی دارایِ ساخت و زیرساختی مادی هستند. ماده به دلیل سنگینیِ جِرم، همواره تمایل دارد در جایی قرارگیرد. این میلِ به قرارگیری در مکانی ساکن، حرکتِ ماده را آهسته آهسته از آن می گیرد. از سوی دیگر، هر مادهای خود با عناصرِ مادی بیشماری پیوند دارد. هیچ مادهای جدا از دیگر مواد و پدیده ها نیست. حرکتِ ماده به سویِ ایستایی، آن را به برخورد با دیگر پدیده ها ناگزیر می سازد. برخورد ماده با مادهها و پدیدههایِ دیگر، دلیلِ پایداری حرکت در هستی است. وجودِ حرکت در میان تمامِ پدیده ها سبب پیدایشِ وضع نوین در هستی و پایداریِ هستی میشود.

    انسان به دلیلِ محدودیتِ وجودیش در مکان و زمان، به هم ریختگی هستی را دشواری می پندارد، زیرا سازگاری با شرایطِ تازه خیلی آسان نیست. هر تلاشی برای سازش با شرایطِ نوین، نیازمند وجودِ انرژیِ کافی در بدن و فکرِ انسان است. کاهشِ نیرویِ فیزیکیِ انسان در گذر سال هایِ زندگی، سبب هراسِ او از دگرگونی هایِ پایان ناپذیر هستی است. پس انسان ناگزیر است مفهومی بنامِ نظم را در قراردادِ زبانی و رفتاریِ انسانها پدید آورد. نظم مفهومی است که انسان برای ثابت نگه داشتن پدیده های هستی در مقابلِ حواس خویش تعریف میکند. انسان شیفتگیِ بیپایانی به پایداری نظمِ موجود دارد.

    حرکت همواره در میان پدیده ها جاری است. در میانِ پدیده هایِ اجتماعی نیز حرکت همواره پایدار است. هر حرکتی سبب میشود نظمِ موجود به هم بریزد تا وضعی نوین بوجود آید. عادت به مشاهده یِ نظم موجود و هراس از به هم ریختنِ آن عادت، نگرانیِ بی پایان انسان است. انسانِ خردمند می داند که هیچ وضعی پایدار نیست. بوجود آمدنِ وضع نوین را بی نظمی می نامند، زیرا عادت های پیشینِ انسان درهم می شکند. شرایط نو بزودی انسانها را ناگزیر می سازد تا روابط اجتماعیِ خود را بر پایه یِ وضعِ تازه تنظیم کند. در زمانی کوتاه، قراردادها تنظیم میشود و عادت به نظمی نو در پندار انسان ها پدید می آید. پس هر بی نظمی نطفه یِ نظمِ دیگری را در خود دارد.

    در گذرگاهِ زمان، پیشرفتِ انسان در عرصه یِ تمدن، همواره حاصلِ تلاشِ او برایِ نوساختنِ زندگیِ ویران شده اش بوده است. جنگهای ویرانگرِ بشری در سده یِ بیستم روی دادند و بزرگترین پیشرفت های فکری بشر نیز پس از پایان همین جنگ ها آشکار شدند. تجربه یِ تاریخی نشان می دهد که هر گونه بینظمیِ اجتماعی به سود انسان تمام میشود و نظمِ تازه تعیین شده، آشکار شدنِ پیشرفتِ انسان است.

    http://snowdrops33.persianblog.ir/post/169
    ویرایش توسط azad1 : 2012/08/22 در ساعت 09:06

  3. #43
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    اضطراب

    از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد

    اضطراب عبارت است از يک احساس منتشر، ناخوشايند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمينان، درماندگی و برانگيختگی فيزيولوژی است. وقوع مجدد موقعيتهايی که قبلاً استرس زا بودهاند يا طی آنها به فرد آسيب رسيده است باعث اضطراب در افراد میشود. همهٔ انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شديد غيرعادی و مشکلساز است. تحقيقات و بررسیها نشان میدهند که اضطراب در خانمها، طبقات کمدرآمد و افراد ميانسال و سالخورده بیشتر ديده میشود.
    استرس و اضطراب کلماتی هستند که در زندگی روزمره، برای توصيف حالات و احساسات بسيار استفاده میشوند: به طور مثال، بههنگام سخنرانی در برابر جمع، بههنگام امتحان، بههنگام مشکلات مادی، تاُخير سر يک قرار و ... هنگامی که در شرايطی چون شرايط فوق، در سخنان خود از اين دو کلمه استفاده میکنيم، توجه چندانی به تفاوت موجود ميان آن دو نداریم. ولی به طور مثال هنگام سخن گفتن از مشکلات روحی شايع در کودکان و نوجوانان، بايد دقيق تر بود و تفاوت ميان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روانشناسی، اضطراب مرحلهٔ پيشرفتهٔ استرس مزمن است، که هنگامی به صورت يک مشکل بهداشت روانی در میآيد که برای فرد يا اطرافيانش رنج و ناراحتی بهوجود آورد يا مانع رسيدن او به اهدافش شود و يا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند.

    اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود.

    علايم شايع اضطراب

    از علایم اضطراب میتوان موارد زیر را نام برد:

    احساس خستگی
    عصبی بودن و بیقراری
    ترس و نگرانی
    بی خوابی يا بدخوابی
    تپش قلب و تنفس نامنظم و سريع
    عرق کردن
    سردرد و سرگیجه
    مشکل در تمرکز و حافظه
    لرزش يا پرش عضلات
    تکرر ادرار

    علل اضطراب

    به طور کلی علل اضطراب به سه عامل زير برمیگردد:

    عوامل زيست شناختی و جسمانی:

    در افراد مضطرب، ميزان بعضی از هورمونهای موجود در خون غيرعادی است. بنابراين هر آنچه که باعث اختلال در سيستم هورمونی شود، برای بدن خطر محسوب میشود. بارداری، کمکاری يا پرکاری تیروئید، پايين بودن قند خون، وجود غدهای در غدد فوقکلیوی که هورمون اپینفرین توليد میکند و بینظمی ضربانهای قلب از اين عوامل هستند.

    عوامل محيطی و اجتماعی:

    عوامل اجتماعی و ارتباطی بسياری باعث بهوجود آمدن اضطراب در افراد میشود، مانند مشکلات خانوادگی، احساس جدايی و طردشدگی،... از عوامل محيطی میتوان تغييرات ناگهانی و غيرمنتظره را، همچون زلزله، بیماری، مرگ يکی از نزديکان،... نام برد.

    عوامل ژنتیکی و ارثی:

    يکی از مهمترين عوامل اضطراب ژنتیک است و احتمال اضطراب در فرزندان افراد مضطرب بسيار بالا است. البته الگو قرار دادن رفتار پدر و مادر و يادگیری و تکرار کارهای آنان نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد (عامل اجتماعی)، ولی تحقيقات و بررسیهای انجامشده بر روی حيوانات و دوقلوهايی که با هم يا جدا از هم زندگی میکنند و از والدين مضطرب به دنيا آمدهاند، نشان میدهند که عوامل ژنتيکی نيز بسيار مؤثرند. با اين وجود باور نمیرود که ژن به خصوصی در اين مورد نقش داشته باشد، بلکه ترکيب بعضی از ژنها چنین پیامدی را به دنبال دارد. طبق آخرين تحقيقات به نظر میرسد که عوامل ژنتيکی در بعضی انواع اضطراب مانند اختلال هراس و ترس از مکانهای باز نقش زيادی دارد.

    عوامل جانبی مؤثر در ابتلا به اضطراب

    طبق گفتههای بعضی از متخصصان، تغذیهی نادرست نيز در ابتلا به اضطراب نقش دارد. کمبود بعضی از اسید آمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب۱۲، باعث تسريع در ابتلا به آن میشوند.

    استفاده از مواد مخدر و داروهای روانگردان

    برخی از ضايعههای مغزی (که باعث ايجاد علایمی شبيه به علایم اختلال وسواس میشوند.)

    انواع اختلالات اضطرابی

    به طور کلی اختلالات اضطرابی شش نوع هستند که هر کس میتواند به يک يا چند نوع از آن دچار شود.
    اختلال اضطراب فراگير يا منتشر [۱]

    اختلال اضطراب فراگير‎

    اين حالت در افرادی ديده میشود که بهطور مداوم نگران وقوع اتفاقی هستند. موضوع اين نگرانیها میتواند بسيار متنوع باشد: نگرانی از بيمار شدن فرزندان، نگرانی از مرگ يکی از آشنايان، نگرانی از تهگرفتن غذا،... اين حالت به مرحلهٔ مقاومت استرس شباهت دارد و خطر چندانی ندارد.

    از علایم آن میتوان تپش قلب، بیقراری، خستگی، بیخوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.
    اختلال هراس[۲]
    اختلال هراس

    اين افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی میشوند که معمولاً چند دقيقه يا گاهی بيشتر به طول میانجامد. اين حملات بسيار اتفاقی، و طوری رخ میدهند که عامل تحريککنندهٔ اصلی مشخص نيست. افراد مبتلا به اين نوع اضطراب اغلب جوان هستند.

    احساس تنگی و فشردگی در قفسهٔ سينه، تپش شديد قلب، عرق کردن، لرزش، گيجی، احساس از دستدادن تعادل،... از علايم آن هستند؛ ولی اين علايم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر میکنند دچار سکتهٔ قلبی شدهاند و میترسند که بميرند.
    ترسهای ساده یا اختصاصی [۳]

    ترسهای خاص شايعترين نوع ترس مرضی است که طی آن فرد از مواجهه با بعضی موقعيتها، فعاليتها يا اشياء اجتناب میکند، مانند بعضی از حيوانات (عنکبوت، موش، مارمولک،...)، بلندی، دريا، خون، مرگ،... هر چيزی میتواند باعث اين نوع اضطراب (که خطر خاصی به دنبال ندارد) بشود. ترس از مکانهای بسته [۴]، ترس از اجتماع و ترس از مکانهای باز [۵] (که افراد مبتلا به آن از حضور در فضای باز و پر ازدحام و شلوغ و خروج از محيط منزل خودداری میکنند. اين اختلال معمولاً در نوجوانی شروع میشود، ولی سابقهٔ آن میتواند به دوران کودکی و تجربهٔ اضطراب جدايی در آن زمان برگردد.) از اين نوع اضطراب هستند.
    اختلال اضطراب اجتماعی [۶]

    اضطراب اجتماعی

    اين نوع ترس در اواخر کودکی يا اوايل نوجوانی شروع میشود و ترس و شرمساری از اشتباه کردن، صحبت کردن در جمع، غذا خوردن، سرخ شدن يا لرزش صدا و... در برابر جمع است و و با خجالت ساده تفاوت دارد. اين حالت اضطراب مانع شناخت افراد جديد میشود و فرد را به انزوا و گوشهگيری میکشاند.
    اختلال وسواس [۷]
    اختلال وسواسی جبری

    در اين حالت فرد افکار يا اعمالی را برخلاف ميل خود تکرار میکند. اين بيماری میتواند به صورت وسواس فکری يا وسواس عملی يا هر دو در فرد ظاهر شود. در وسواس فکری، فرد قادر نيست فکر، احساس يا عقيدهای تکراری و مزاحم را از ذهن خود بيرون کند. افکار وسواسی میتوانند بسيار ناراحت کننده، وحشتآور يا وحشيانه باشد. افکار وسواسی میتوانند باعث شوند که فرد به سمت عادات وسواسی گرايش پيدا کند، يعنی عمل يا اعمالی را به طور مکرر انجام دهد (وسواس عملی). مانند شستن مکرر دستها، بالا کشيدن بينی،... اعمال وسواسی هيچگونه توجيه منطقی ندارند.
    اختلال تنشزای پس از رویداد [۸]
    اختلال تنشزای پس از رویداد‎

    اختلال تنشزای پس از رویداد را به نام سندرم موج انفجار نيز میشناسند. اين حالت مربوط میشود به حادثهای (از قبيل جنگ، تصادفات شديد، سوانح طبيعی،...) که با استرس شديد هيجانی همراه است و شدت آن میتواند به هر کسی آسيب برساند. يکدوم افرادی که دچار چنين استرس شديدی میشوند علايم مربوط به آن را (مانند خوابهای تکراری، خاطراتی مبهم ولی فراگيرنده، از دست رفتن تعادل و پرخاشگری شديد،...) پس از گذشت حدود سه ماه از دست میدهند. هرچه اقدامات لازم برای درمان زودتر انجام گيرد، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه کمتر میشود. در صورتی که اين حالت بيش از چند ماه طول بکشد، احتمال اين که تا آخر عمر با فرد باقی بماند بسيار زياد میشود.

    راههای پيشگيری از اضطراب

    برای جلوگيری از اضطراب راههای مختلفی وجود دارند . میتوان موارد زير را مثال زد:

    رژيم غذايی سالم

    استفاده از غذاهای متنوع و حاوی انواع مواد لازم به ميزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارد.

    فعاليت بدنی به طور منظم

    ورزش کردن به خصوص به طور منظم يکی از راههای پيشگيری و درمان اضطراب است. پياده روی تند و سريع به مدت ۴۰ دقيقه ميزان اضطراب را به طور متوسط تا ۱۴% کاهش میدهد. به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارايی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد میشود. ورزش هايی نيز چون یوگا باعث افزايش آرامش میشوند و در جلوگيری از اضطراب بسيار مفيدند.

    افزايش اعتماد به نفس

    اعتماد به نفس بالا باعث میشود تا بدن بتواند از حداکثر از نيروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند.

    عدم گوشه نشينی و اجتماعی بودن

    هنگامی که افراد دچار فشار روانی میشوند، به طور غريزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشيده و به گوشه ای پناه میبرند، در حالی که گوشهگيری باعث تشديد استرس میشود. ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که میتوانند فرد را به خنده وادارند، باعث از ياد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه میشود.

    حمايت اجتماعی

    وجود حمايت اجتماعی در زندگی هر فرد باعث میشود تا او در مقابل بحرانهای زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکيه کند. حمايت اجتماعی، احساس امنيت و اعتماد به نفس را افزايش میدهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.

    انديشيدن به زمان حال

    انديشيدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤياها و آرزوها برای موقعيتهای مناسب تر آرامش ذهنی را افزايش میدهد. همچنين مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمينههای اضطرابزای آن بسيار مؤثر است.

    كسب اطلاعات در مورد شرايط تنش زا

    بی اطلاعی از موقعيت فشارآور باعث استرس و اضطراب بيش تری در افراد میشود. کسب آگاهی و اطلاع از شرايط و مواردی فرد که با آنها مواجه خواهد شد سبب میشود که کمتر دچار نگرانی و دلواپسی شود. به طور مثال در جريان گذاشتن بيماران از نحوهٔ عمل و دردهای پس از آن باعث میشود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.

    خنديدن

    خنده از سالمترین راههای جلوگيری از فشار روانی است. به هنگام خنده هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص میشود) در مغز آزاد میشود و ميزان هورمونهای استرس زا در خون پايين میآید.

    ابراز هيجان بر روی کاغذ

    نوشتن سادهٔ هيجانات و احساسات بر روی کاغذ موجب تسکين فشارهای روانی ناشی از رويدادهايی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و ... میشود.
    درمان اضطراب

    بعضی از موارد اضطراب اصولا بیماری نیستند و بدون نیاز به پزشک میتواند درمان شود. به این موارد، اضطراب طبیعی می گویند که طی آن اضطراب به خوبی توسط بیمار کنترل و برطرف میشود (مثل اضطراب ناشی از امتحان). اضطراب طبیعی میتواند با روشهایی از قبیل حمام گرفتن به مدت طولانی، تنفس عمیق، صحبت کردن با شخصی مورد اعتماد، استراحت در یک اتاق تاریک و ... تحت کنترل درآید.

    مراجعه به پزشک زمانی ضروری میشود که خود درمانی فرد جواب ندهد، یا فرد دچار هراس بیش از حد یا علایمی جدید و غیر قابل توجیه شود. در آن صورت پزشک درمان دارویی یا درمان غیر دارویی (روشهای کلاسیک) را به او پیشنهاد میکند. از داروهایی که امروزه برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار میگیرند میتوان فلوکستین ( پروزاک) [۹]، داروهایی از خانوادهٔ بنزودیازپینها (برای مدت کوتاه)، سرتالین [۱۰] و ... را مثال زد. درمانهای دارویی گاه در برخی بیماران دارای عوارضی هستند . از بین درمانهای غیردارویی میتوان تنآرامی (آرامسازی) [۱۱], حساسیت زدایی، توقف تفکر، سرمشق دهی و ... را مثال زد. در این روشها به بیمار آموزش داده میشود که بدن خود را برای مقابلهٔ مؤثر و مستقیم با عوامل تنشزا آماده کند.

  4. #44
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    " بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد ، پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی . گفت ای پدر فرمان تراست نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست ؟ گفت تا مصیبت دو نشود ؛ یکی نقصان مایه و دیگری شماتت همسایه ."

    گلستان سعدی - باب فواید خاموشی

  5. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده است:


  6. #45
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    behzad2

    همه چیز کف و سقف دارد ... برای فردا نفسی چاق خواهیم کرد ........ مواظب باشید ....

    در ریزش بخرید....

  7. #46
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روانشناسي بازار سهام
    راهكارهاي ذهني براي موفقيت در معاملات
    گروه بورس- نقش تصویرسازی ذهنی در معاملات یکی از موضوعات مقالات توماس اس بولکووسکی متخصص روانشناسی بازارهای مالی و سهام است. او در این مقاله مینویسد: یک مادر میتواند چشمان خود را ببندد و کودک خود را در حالی که خندهای بر لب دارد ببیند. پدر هم میتواند تصور کند که کودکش برای نخستین بار انگشتان کوچک خود را به طرف چیزی دراز میکند تا آن را بردارد.

    شما هم میتوانید برای معاملات خود از تصاویر ذهنی مثبت بهرهمند شوید. میتوانید به خودتان کمک کنید تا افکار بد و منفی محو شوند و افکار و تصورات یک معامله موفق در ذهن شما زندهتر و واضحتر شوند. باید بتوانید از تصوراتی مانند «کاهش شدید قیمت سهام پس از خریدن شما» را از خود دور نمایید.
    از سه راه میتوانید تصویرسازی ذهنی را برای موفقیت بیشتر در معاملات خود به کار گیرید:
    1- متوجه شوید که مشکل چه زمانی رخ میدهد: هنگامی که در مورد وارد شدن به یک معامله تعمق میکنید، ممکن است با خود فکر کنید که دیگر دیر است و قیمت تا حد نسبتا زیادی بالا رفته و برای خرید تردید میکنید. همچنین ممکن است با خود فکر کنید اگر این سهام را بخرید زیان خواهید کرد. البته از این دست افکار منفی و مزاحم زیاد به سراغ افراد میآید.
    اگر متوجه شوید که این افکار پیش از معامله، هنگام معامله یا پس از معامله مرتبا به ذهنتان میآیند، عاملی که باعث میشود این افکار به ذهنتان بیاید را یافتهاید.
    اگر متوجه شوید که چه زمانهایی احتمال آمدن این افکار بیشتر وجود دارد، میتوانید خود را بهتر آماده کنید. اجازه ندهید افکار منفی بر دورنمای شما نسبت به معاملات تاثیر منفی بگذارند.
    روی تصویری از یک معامله موفق و پیامدهای مثبت تمرکز کنید و افکار و تصاویر منفی خود به خود رنگ خواهند باخت. افکار مثبت رفتهرفته نگرش شما نسبت به معامله گری را تغییر خواهند داد و افکار منفی به تدریج عقب نشینی خواهند کرد.
    هنگامی که فکر یا تصویر منفی به ذهنتان میآید آن را با تصویری از آنچه میخواهید اتفاق بیفتد، جایگزین نمایید. در ذهن خود تصور کنید که قیمت به همان سمت و سویی که میخواهید در حال حرکت است و دارد به هدف نزدیکتر میشود.
    2- بر روی پول تمرکز نکنید: بر پیروی از برنامه و تکنیک متمرکز باشید.
    اگر به این فکر کنید که چه اندازه پول از یک معامله به دست آورده اید، ممکن است زود سهامتان را بفروشید. گاهی آدم با خود فکر میکند دیگر کافی است؛ به اندازه کافی سود کرده ام. گاهی درست فکر میکنید و گاهی هم اشتباه. اما من به تجربه دریافته ام که چنین افکاری سود را محدود میکند.
    من در گذشته به جای اینکه به چه اندازه خوب خرید و فروش میکنم تمرکز کنم، مرتبا بر اینکه چه اندازه پول به دست آورده ام یا از دست دادهام فکر میکردم.
    اکنون، به جای پول، روی تکنیک تمرکز میکنم. مثلا از خود میپرسم: زمان خروج کی است؟ چه قیمتی برای فروش مناسب است؟ نقاط حمایت و مقاومت کدام هستند؟ پاسخ به این سوالات نشانگر این هستند که چه اندازه خوب معامله میکنم، نه اینکه چه میزان پول به دست میآورم. اکنون یاد گرفته ام با خودم بگویم: مهم نیست که در یک معامله 200 دلار یا 20000 دلار سود کنم؛ مهم این است که بدانم چه اندازه درست کار کردهام.
    3- موفقیت را تصور کنید: موفقیت در معاملات برای شما چه خواهد کرد؟ آیا میتوانید ماشینی که دوست دارید را با آن بخرید؟ یا اینکه خانه بزرگتری بتوانید بخرید؟ بدانید و به این واقعیت ایمان داشته باشید که اگر درست معامله کنید، به تمام اینها دست خواهید یافت.
    هنگامی هم که معامله موفقی نداشته اید، به این فکر نکنید که این زیان با عزت نفس شما چه خواهد کرد. به این فکر کنید که در بهترین زمان از آن معامله با کمترین زیان خارج شوید.
    از میان هزاران فکر و تصویری که میتواند به ذهنتان بیاید، چگونگی پیشرفت معامله را در ذهنتان تصور کنید. موفقیت را در انتهای معامله متصور شوید.
    اگر با روش تکنیکال و بر مبنای یک الگوی خاص معامله کنید، تصور کنید قیمت دقیقا به میزانی که میخواهید میرسد و پس از آن شکست قیمتی در جهتی که مایل هستید رخ میدهد. سپس با خود تصور کنید درست پیش از این که جهت قیمت سهم برعکس شود، شما به موقع از سهم مورد نظر خارج میشوید.
    باز هم تکرار میکنم، بر پول تمرکز نکنید؛ بر درستی انجام و کیفیت معاملات و میزان پایبندی به برنامه معاملاتی خود تمرکز کنید؛ پول خودش خواهد آمد!
    اگر دست کم هفتهای سه بار این تصویر سازیها را انجام دهید، ناخودآگاه شما باور میکند که میتوانید موفق شوید و میتوانید به معامله گر بهتری تبدیل شوید. این تصورات ترس شما را از بین میبرد، شجاعت تصميمگيري را افزايش ميدهد و ثروت بیشتری را برایتان به ارمغان خواهد آورد.
    منبع: www.Bourse24.ir

  8. #47
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روانشناسي بازار سهام
    واقعگرا باشید؛ به ویژه در بورس

    گروه بورس- توماس اس بولکووسکی در ادامه سلسه مطالب روانشناسی بازار سهام در مقاله ای با عنوان چگونه در انجام معاملات مصمم باشیم؟ مینویسد: معاملهگری میشناسم که دائما با خود میگوید: تمام کاری که باید انجام دهم، این است که 10 سنت از هر سهم سود کسب کنم. برخی هم میگویند: تعیین اهداف کوچک و نزدیک مانند این، در واقع موفقیت را دشوار تر خواهد كرد. واقعیت این است که باید اهداف واقع گرایانه ای برای خود تعیین نمایید.

    اگر شما میخواهید در 85 درصد اوقات موفق شوید، اما مطالعات نشان دهند که سیستمی که از آن استفاده میکنید، تنها در 60 درصد مواقع موفقیتآمیز عمل میکند، به سرعت ناامید خواهید شد. این ناامیدی میتواند باعث شود که سیستم خود را رها کنید. اگر میخواهید سهامی که میخرید را برای هفتهها یا ماهها نگاه دارید، اما سیستم شما سیگنالهای روزانه به شما میدهد، خیلی زود شکست خواهید خورد.
    انتظارات خود را با واقعیتهای مربوط به سیستم خود هماهنگ نمایید. دانستن محدودیتهای سبک معامله و سیستم معاملاتی، به شما کمک خواهد کرد با قطعیت بیشتری به انجام معامله ادامه دهید.
    هزینه [یافتنِ] موقعیت (فرصت):
    درست همانطور که نگهداری سهامی که به پایینتر از قیمت خرید رسیده است، زیانآور است و هزینه در بر دارد، عدم انجام معامله نیز هزینههایی در پی خواهد داشت. این زیان را هزینه [یافتن] فرصت مینامیم. در واقع این هزینه، هزینه ای است که برای از دست دادن یک سود احتمالی بزرگ میپردازیم. در این شرایط شما به یک عادت بد دچار شده اید: فرار از سیگنالهای معاملاتی و نادیده گرفتن آنها. از سویی دیگر، این عادت در واقع میتواند به معنای مشاهده پایین رفتن قیمت بدون انجام هیچ اقدامی از سوی شما باشد و میتواند زیانهای زیادی را به شما وارد نماید. هنگامی که شما سیگنالهای معاملاتی را نادیده میگیرید درصد موفقیت خود را کاهش میدهید. مشخص است که کسب سود در گرو انجام معامله است.
    فهرستی راجع به معاملهگری:
    برخورداری از اعتماد به نفس و اعتماد به تواناییهای خود، میتواند به شما کمک کند تا با قطعیت بیشتر و مصممتر معامله نمایید. کسب چنین اعتماد به نفسی به این معنا خواهد بود:
    1. برخورداری از دانش کافی در مورد سیستم معاملاتی، نقاط قوت و ضعف آن.
    2. برخورداری از دانش کافی در مورد رفتار سهمی که میخواهید معامله کنید و بازاری که در آن مشغول به کار هستید.
    3. ایجاد و پیروی جدی از یک برنامه معاملاتی.
    4. مدیریت ریسک از طریق پیروی از قوانین صحیح و سنجیده مدیریت پول (سرمایه).
    خود شما نیز بخشی از شرایط انجام معامله هستید. اگر هنگامی که در مقابل مانیتور کامپیوتر خود نشسته اید، از بالا و پایین رفتن قیمت سهام لذت میبرید به این معنا است که نوسان گیری و معاملات روزانه مناسب شخصیت شما است. در صورتی هم که از انجام این کار خسته میشوید و فکر شما به سوی انجام یک فعالیت بهتر میرود، بهتر است سرمایهگذاری میان مدت یا بلند مدت را برای خود انتخاب كنيد.
    برخورداری از اعتماد به نفس در انجام معاملات به این معنا است که بدانید به طور مثال روزهایی را نباید معامله کنید، مثلا روزهایی که به هر دلیل عصبانی هستید. دانستن این موضوع که چه زمانهایی نباید معامله کرد، درست به اندازه پیروی از یک سیستم معاملاتی روشن و تعریف شده مهم خواهد بود. برخورداری از این توانمندی اعتماد به نفس را در شما افزایش میدهد و شما را به سوی مصمم تر معامله کردن هدایت خواهد کرد.
    ترس از پذیرفته نشدن
    ترس از پذیرفته نشدن نیازی را برای موفقیت در آدمی به وجود میآورد. همه ما میدانیم در صورتی که موفق شویم، دوستمان خواهند داشت. چه کسی است که بخواهد با یک بازنده در ارتباط باشد؟ نیاز به موفقیت و اجتناب از عدم پذیرش ما را به سوی تصمیماتی سوق میدهد که باید ما را از زیان دور کنند و این مورد در اغلب موارد به معنای عدم معامله و ترس از معامله خواهد بود!
    با خود میگویید، اگر معامله نکنم، زیانی هم نخواهم کرد. بنابراین با خود فکر میکنید یک برنده هستید، در صورتی که در واقع میترسید وارد یک معامله شوید و عدم انجام معامله به این معناست که فرصت تمام موفقیتهای احتمالی را از خود سلب خواهید كرد.
    هرچه بیشتر معامله کنید، معاملات زیان آور بیشتری خواهید داشت و به این ترتیب بیشتر و بیشتر به زیان کردن عادت خواهید کرد. این درست مثل خوردن شکلات است: اولین بار که آن را میخورید احساس بسیار خوبی در دهان خود خواهید داشت، اما رفته رفته برایتان معمولی خواهد شد. شما به معاملات بیشتری نیازمند هستید تا به این احساس عادی بودن در معاملات برسید. زیان کردن صرفا هزینه عادی و معمول انجام معامله و هر کسب و کار دیگری است و نه چیزی بیشتر.
    شرایط معامله
    به ندرت میتوانیم شرایط بدون نقصی برای انجام معامله را برای خود خلق کنیم. اگر لازم باشد که چندین سیگنال معاملاتی را ببینید تا بالاخره یکی از آنها را قبول کنید، در پایان بیشتر نظاره گر معاملات خواهید بود تا انجامدهنده آنها. معاملهگران تازه کار دائم در حال جمع کردن شاخصها و سیگنالها و تکیه بیشتر و بیشتر بر آنها هستند، اما افراد موفق تنها سیگنالها و شاخصهای محدودی را دنبال میکنند. افراد موفق میدانند که بیشتر شاخصها سیگنالهای یکسانی را در زمان یکسانی تولید خواهند کرد و عملا نیازی به همه آنها نیست. بسیاری از شاخصها هم چیزی به ما اضافه نمی کنند. به طور مثال، آیا هنگامی که دو میانگین متحرک میتواند کارآمد و کافی باشد، آیا واقعا به سه میانگین متحرک برای حصول اطمینان نیازی هست؟ همچنین، به طور مثال، اگر با چشم خود میبینید که قیمت در حال بالا رفتن است، چه نیازی به یک میانگین متحرک میله ای x است تا به شما بگوید قیمت در حال بالا رفتن است؟
    برخورداری از یک سیستم محکم و قدرتمند که تنها بر اساس چند شاخص محدود و شرایط لازمه محدودی تشکیل شده باشد، انعطاف پذیری را به سطح بهینه خود نزدیک خواهد کرد. انجام تستهای متعدد لازم نیست. برخورداری از اعتماد کافی به سیستم، باعث میشود به سیگنالهایی که صادر میکند، تکیه کنید و مصمم تر و قاطعانه تر معامله نمایید.
    ابزارها و سیستم معاملاتی خود را به خوبی بشناسید. دانش قدرت است. همین دانش به ما میگوید که اهداف خود را واقع گرایانه تعیین و تنظیم کنیم. انتظارات غیرواقع گرایانه در مورد شرایط انجام معامله و میزان سود احتمالی، تنها هزینه به دست آوردن فرصتهای مناسب را زیادتر خواهد کرد و باعث میشود فرصتهای بیشتری را از دست بدهید. با تهیه یک فهرست مخصوص به خودتان در مورد خود و سیستم معاملاتی تان این دانش را به دست آورید. بدانید که سیستم شما چه زمانی کار میکند و چه اندازه میتواند خوب عمل کند.
    بدانید که بازده و نتایج معاملات در زمانی که عصبانی یا خوشحال هستید دستخوش اثرات منفی میشود. یاد گرفتن اینکه چه زمانی نباید معامله کرد، خود مهارتی است که باید در افزایش و بهبود آن تلاش نمود. پیش از آنکه سیستم تان به شما بگوید که نمی تواند در تمام مواقع موفقیت آمیز عمل کند، سعی کنید خودتان بفهمید که هیچ سیستمی نمی تواند در تمام مواقع جوابگو باشد و تلاش کنید صبر لازم برای مواجه شدن با شکستهای پیاپی را در خود ایجاد نمایید. اگر خود را در پشت این ترسها و وسواسها و شرایط غیرواقع گرایانه پنهان کنید، فرصتها را یکی پس از دیگری از دست خواهید داد.
    لازمه انجام معامله با قطعیت و اعتماد به نفس کافی برخورداری از ترکیبی از تمام این تواناییها خواهد بود.
    منبع:www.bourse24.ir

  9. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده است:


  10. #48
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    چگونه بر ترس غلبه كنيم؟

    گروه بورس- توماس اس بولکووسکی در مقاله ترس از موفقیت خود در مطلبی با عنوان راه حلها مینویسد: برای غلبه بر ترس در سرمايه گذاري چه بايد كرد؟ او راه حلهاي زير را پيشنهاد ميدهد:


    1. سودها و زیانها را نادیده بگیرید.

    بر اینکه چه اندازه پول به دست میآورید، تمرکز نکنید. در عوض، بر تکنیک خود متمرکز شوید. به این سوالات برای خود پاسخ دهید. آیا در زمان مناسب خرید کرده اید؟ آیا زود از سهم خارج شدید یا بیش از حد سهام مورد نظر را نگهداری کردهاید؟ چه تکنیکی میتوانست سودآوری شما را افزایش دهد؟ آیا اگر بازارها ریسک بیشتری داشتند، میزان خرید خود را متعاقب آن افزایش میدادید؟ آیا هنگامی که خطر بازارها کمتر است، مقدار خرید خود را در یک سهام خاص افزایش میدادید و همزمان تنوع بخشی را رعایت میکردید تمام این سوالات بر چگونگی انجام کار و نه پول تاکید میکنند. اجازه ندهید که یک شکست و زیان، توانایی بالقوه شما برای یک سود قابل توجه را از بین ببرد.



    2. با تصویری که از خود ساخته اید بجنگید و آن را شکست دهید.

    افرادی که تصور بسیار خوبی از خودشان دارند یا کمی مغرور هستند، به طور معمول ترس بیشتری از موفقیت دارند. اگر کمی لجباز و سرسخت هستید و حاضر نیستید، به خاطر تصوراتی که از خودتان دارید، شواهد را مبنی بر آینده نامناسب سهامی که خریداری کردهاید، بپذیرید، به احتمال بسیار زیاد به معاملهگری که میخواهید تبدیل نخواهید شد. یاد بگیرید به صدای درونتان که به شما میگوید اشتباه کردهاید و هنگام فروش است، گوش دهید. اجازه ندهید کار به جایی برسد که صدای درونتان مجبور شود فریاد بزند «آن سهم را بفروش».



    گوش دادن به پند و مشاوره دیگران خوب است، مشروط به اینکه بر تحقیقات و اطلاعات و دانسته های خودتان سایه نیفکند. برخی اوقات تلویزیون یا مشاوران به اصطلاح خبره حرفهای اشتباهی میگویند و شما را گمراه میکنند. یاد بگیرید که به برنامه معاملاتی خودتان عمل کنید و به نطق مشاوران که اغلب کهنه و تكراري است، گوش ندهید. در عوض سعی کنید نصیحتهای آنان را با برنامه معاملاتی خود ترکیب کنید تا بهترین فرمول را به دست آورید. عوامل مهمی که موفقیت و شکست شما را تعیین میکنند، کشف کنید و تا جایی که ممکن است عوامل مربوطه را تقویت کنید.



    3. تغییر را بپذیرید.

    بازارها در طول زمان تغییر میکنند. به طور مثال، بازار صعودي منفي میشود یا برعکس؛ یا اینکه بازار با ریسک کم به بازار با ریسک زیاد تبدیل میشود و برعکس. بنابر این، باید متعاقب این تغییرات برنامه معاملاتی و شیوه معاملات خود را تغییر دهید. همچنین، نگرش و درک خود از جهان اطرافتان را تغییر دهید. با تغییر تصویری که از خود در ذهنتان ساختهاید و مقابله با جنبههای محدودکنندهای که باعث شکست شما در گذشته شدهاند، تغییر را پذیرا باشید. برای از بین بردن ترس از موفقیت، مسوولیت کارها و تصمیمات خود را بپذیرید. معاملهای که خوب پیش نرفته به خاطر گوش فرادادن به نصیحتهای متخصصان و تحليلگران نیست؛



    بپذیرید که گاهی اوقات اشتباه میکنید و بازارها در جهتهای غیرقابل پیشبینی حرکت میکنند. از طریق یک برنامه معاملاتی که تمام این احتمالات را پوشش دهد و همچنین با توجه به احساساتتان، برای تمام پیامدها آماده شوید. سعی کنید بفهمید محدوده راحتی عاطفی شما چه اندازه است و در جهت گسترده کردن محدودههای آن تلاش كنيد. یاد بگیرید اضطراب مربوط به معاملات را به عنوان یک عامل بازدارنده نبینید و آن را یک فرصت و موقعیت تلقی نمایید. اعتماد به نفس لازم برای کشیدن ماشه و انجام تصمیمات را داشته باشید. در هنگام معامله، تردید و دودلی نداشته باشید.



    4. اهداف خود را تعیین نمایید.

    درک کنید که معامله قرار است برای شما چه چیز یا چیزهایی به ارمغان آورد. آیا معامله برای این است که آزادی لازم برای اینکه عصرها بیکار باشید، را داشته باشید؟ آیا میخواهید آن قدر پولدار شوید که هر چیزی اراده میکنید بدون هیچ دغدغهای بخرید؟ هنگامی که اهداف خود را برای کسب و کار معامله خود تعیین کردید، از خود بپرسید چه چیز یا چیزهایی باعث میشود نتوانید به آنها دست یابید. آیا میخواهید پول هزینه کنید تا در مورد تکنیکهای بازار آموزش لازم را کسب کنید؟ آیا حاضرید برای خرید یک سیستم معاملاتی پول هزینه کنید؟ آیا از آن سیستم پیروی میکنید؟ آیا تبعیت از قوانین معاملاتیتان به موفقیت منتهی میشود؟ چه چیزی مانع از بهتر بودن در معاملات میشود؟



    یاد بگیرید این گفته درونی «اگر شکست بخورم چه؟» را نادیده بگیرید و بر تعیین اهداف عملی و دست یافتنی تمرکز کنید. این اهداف هم باید کوتاه مدت و هم بلند مدت باشند. برنامه معاملاتی را اتخاذ کنید که بتوانید از آن پیروی كنيد. اگر هم از مسیر مورد نظر منحرف شدید، به دنبال دلایل آن بگردید. تغییرات لازم را برای بازگشتن به مسیر ایدهآل انجام دهید. معامله گر موفق جایی برای تردید و دودلی در ذهن خود ندارد. او تنها یک برنامه معاملاتی دارد که به جدیت از آن تبعیت میکند. هنگامی که از برنامه خود تخطی میکند، دلیل آن را به سرعت پیدا میکند و تلاش میکند آن اشتباه و تخطی به عادت تبديل نشود. او انگیزههایی که او را به جلو میراند میشناسد و همچنین از احساساتی که او را به عقب میبرند، آگاه است. و نهایتا اینکه، یک معامله گر موفق از موفقیت نمیترسد؛ بلکه برای آن برنامه ریزی میکند.


    http://www.donya-e-eqtesad.com/Defau...w.asp?@=320978

  11. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  12. #49
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روان شناسی دیکتاتورها

    منبع: فارین پالیسی
    ترجمه: مریم جعفری
    http://www.asriran.com/fa/news/237061

    عصرایران - "معمر قذافی "رهبر سابق لیبی، تا زمانی که ناتو مقرش را در طرابلس بمباران کرد و توسط مخالفانش کشته شد، حاضر نبود که قدرت را به شخص دیگری واگذار کند.

    در یمن "عبدالله صالح" رئیس جمهوری این کشور، ماهها پس از آنکه ناآرامیهای داخلی در کشورش به جنگ داخلی تبدیل و در گلوله باران دفترش به شدت زخمی شد، حاضر نشد که شخص دیگری کرسی ریاستش را تصاحب کند.

    حال پرسش آن است که چه عاملی سبب میشود که چنین افرادی حتی در شرایط دشوار حاضر به واگذاری قدرت نشود؟ چرا رهبران کشورهایی مانند اردن و عربستان سعودی حتی زمانی که میبینند افراد بانفوذی مانند "حسنی مبارک" رئیس جمهوری سابق مصر، در قفسی در دادگاه محاکمه میشوند، حاضر به رها کردن زندگی مجلل خود نیستند.



    تشخیص ویژگیهای روانشناختی دیکتاتورها در جهان بسیار آسان است و امر دشواری به نظر نمیرسد چرا که تاریخ زندگی اکثر آنان مانند "ژوزف استالین" رهبر شوروی سابق ، "مائو تسه تونگ" رهبر مارکسیست چین ، "صدام حسین" رئیس جمهوری مخلوع عراق، و خود قذافی در دسترس همگان است و میتوان شرایطی که آنان را به یک دیکتاتور تبدیل کرده است را مطالعه کرد.

    کمیسیون سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در گزارش مخفیانهای با نام "تحلیل روانشناختی آدولف هیتلر" که در سال ۱۹۴۳ میلادی انجام شده است، تلاش کرده است که تفکر و نگاه مستبدانه هیتلر را بررسی و توضیحی منطقی برای آن ارائه کند.



    اکنون این گزارش به همراه تحقیقات جدید منتشر شده محققان را به درک مناسب تری از اینکه چرا رهبران به یکباره به یک حکمران مستبد تبدیل میشوند، نزدیکتر کرده است.

    آیا دیکتاتورها از بیماری روانی رنج میبرند؟این سادهترین و گمراه کنندهترین تعریفی است که از دیکتاتورها ارائه میشود. این ایده همچنین بسیار ناامیدکننده است. نابسامانی های فکری در حقیقت به تشخیص و درک مشکلات روانی مربوط میشود تا اختلال در شخصیت ضداجتماعی افراد.
    در حالی که دیکتاتورها مرتبا در حال اقداماتی هستند که قدرت خود را حفظ کنند و این قبیل از تصمیمات نمیتوانند توسط فردی که از بیماری روانی رنج میبرد، سر بزند.

    پذیرش اینکه بگوییم که این قبیل از حاکمان سعی میکنند مانند یک روانی به نظر برسند، بسیار دشوار است. برای مثال، آنان نه تنها به اطرافیانشان بلکه به خودشان نیز دورغ میگویند.

    متخصصان میگویند که مثلا زمانی که استالین فردی را خیانتکار توصیف میکرد نه تنها شرایطی را به وجود میآورد که دیگران این مسئله را باور کنند بلکه ذهن خودش را هم برای پذیرش این مسئله آماده میکرد.



    همین مسئله در معمر قذافی نیز دیده شده بود. رهبر سابق لیبی، نه تنها به خوبی میدانست که مخالفانی در دولتش هستند بلکه از وجود مخالفان در سرتاسر کشورش نیز خبر داشت، اما از همان آغاز بهار عربی مرتبا تکرار میکرد که تمامی مردم لیبی حامی من هستند و برای دفاع از من میمیرند. این تفکر قذافی حتی تا آخرین لحظه کشته شدن توسط همان مخالفان همراه او بود.

    "اسکات آتران" استاد دانشگاه "میشیگان" آمریکا که بیش از دو دهه درباره حاکمان و مردان قدرتمند در جهان مطالعه کرده و با بسیاری از آنان مستقیما گفت وگو کرده است، اینگونه نتیجه میگیرد که حرکت به سوی اخلاقیات، نه سادیسم و حرص و طمع، شخصیت افراد قدرتمند را شکل میدهد.
    او میگوید که مثلا آدولف هیتلر معادل یکصد میلیون دلار هزینه کرد تا اقداماتش را توجیه کند و مدارک منطقی به دیگران ارائه دهد.



    اکثر رهبران در کشورهای دموکراتیک کسانی را وارد تشکیلات خود میکنند که از اقدامات آنان انتقاد کنند ، اما دیکتاتورها زندگی خود را به گونهای هدایت میکنند که چنین افرادی در آن کمترین نقش را ایفا کنند.

    "فرانک دیکوتر" استاد دانشگاه هنگ کنگ و نویسنده کتابی درباره مائو در این باره میگوید: "اینکه حاکمان مستبد از بیماری روانی رنج می برند یا خیر ، برای من مهم نیست اما اینکه چطور قدرت آنان را به مرور زمان تغییر میدهد، پرسشی است که ذهن مرا به خود مشغول کرده است."

    او ادامه میدهد که مائو برای زمان طولانی قدرت را در اختیار داشت و روز به روز بدتر و بدتر میشد و در نهایت تنها در پیله خود زندگی کرد.



    به باور بسیاری از روانشناسان، رهبران مستبد توانایی آن را ندارند که ارتباط شان با دیگر را به درستی و منطقی بررسی کنند.
    در گزارشی که توسط سه محقق در دانشگاه کالیفرنیا در سال ۲۰۰۳ میلادی انجام شد، آمده است که دیکتاتورها ذهنیت خود را تغییر میدهند و شخصا برای خود، تفکری جدید خلق میکنند.

    این گزارش همچنین تاکید میکند: این تمایل در افراد قدرتمند وجود دارد که برای خود اعتباری را در نظر بگیرند که در عالم واقعیت وجود ندارد و در همین حال دنیای پیرامون خود را بسیار خودکارتر و راحتتر تصور میکنند.
    صدام حسین نمونه واقعی برای این مسئله است ؛ او حتی وقتی که به بغداد حمله شد نیز از ادعاهای توخالی اش دست برنداشت.



    "رنانا بروکس" استاد روانشناسی دانشگاه "واشنگتن" نیز میگوید که دیکتاتورها تمایل دارند که قدرت و توانایی خود را بیش از واقعیتها نشان دهند.
    آنان در حقیقت خود را یک قهرمان میبینند و زمانی که این باور به چالش کشیده میشود، دیگر نمیتوان مانع اقدامات آنان شد چرا که در این شرایط شخصیت اصلی آنان زیر سؤال میرود.

    اما فرضیه سومی که درباره دیکتاتورها ارائه میشود، آن است که مشکل زمانی که قدرت را به طور کامل در اختیار دارند، رشد مییابد. برای مثال "روبرت موگابه" رئیس جمهوری زیمبابوه، در جوانی یک زاهد باادب بوده است و اطرفیان او میگویند که او در آن زمان اصلا تفکرات خودکامه نداشت اما اکنون به سخنان دیگر گوش نمیدهد و به حاکمی مستبد تبدیل شده است. روانشناسان معتقدند که در مورد موگابه تنها میتوان گفت که قدرت کامل او را به چنین فسادی کشیده است.



    در تحقیقاتی که توسط تیم روانشناسی دانشگاه "کلمبیا" با عنوان "چگونه قدرت فاسد میشود" انجام شده، آمده است که چه مکانیسمی در قدرت منجر به فساد میشود؟
    در حقیقت باید گفت که قدرت خود به تنهایی عامل تغییر شخصیت افراد نیست اما آنچه که باعث میشود، فردی قدرتمند به یک دیکتاتور تبدیل شود آن است که او به مرور زمان از نگرانیهای که مردم عادی جامعه با آنان درگیر هستند فاصله میگیرند و این نخستین گام برای تغییر تفکرات است چرا که از نظر علمی ، هورمون کورتیزول آنان کاهش مییابد؛ هورمونی که تنها با وجود استرس افزایش مییابد و به بدن کمک میکند که در واکنش به شرایط استرسزا میزان قند خون و فشار خون را افزایش دهد اما در عین حال بر روی خلق و حافظه نیز تاثیر میگذارد.



    در این گزارش آمده است حال آنکه بی اخلاقی و گفتن دروغهای مدوام نیز استرس زا هستند. دروغگو باید همراه مراقب کلام خود و شرایط محیطی خود باشد و در چنین شرایطی تنها استرس افراد افزایش مییابد اما در دیکتاتورها عوامل دیگر باعث کاهش استرس میشوند و به همین دلیل راحتتر از دیگران از راستگوی خودداری میکنند.

    البته هیچ یک از این عوامل جنایتهای دیکتاتورها در طول تاریخ را توجیه نمیکند و این در حالی است که مغز ما برای داشتن قدرتی کامل و مطلق آمادگی ندارند.
    در این شرایط است که دیکتاتورها ممکن است تا آخرین لحظه بجنگند چرا که هرگز تصور نمیکنند که پایانی نیز برای آنان وجود دارد.
    قذافی میتوانست قبل از آنکه همه چیز را از دست بدهد و کشته شود، از قدرت کناره گیری کند و مبارک نیز میتوانست چند هفته قبل از روزی که مجبور به استعفا شود، مصر را ترک کند.
    هیتلر نیز توانایی و فرصت آن را داشت که برای برقراری صلح قدم بردارد و صدام هم قادر بود که سرنوشت دیگری برای خود رقم بزند.



    اما نباید این نکته را فراموش کرد که دیکتاتورها همچنانکه قدرت نظامی قوی دارند، از نظر روانشناختی برای عقب نشینی از قدرت بسیار ضعیف هستند؛ به همین دلیل آنان در عین دلبستگی به بقا ، همواره از نابودی استقبال میکنند.

  13. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  14. #50
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روانشناسي بازار سهام
    چگونه در انجام معاملات مصمم باشیم؟

    گروه بورس- هنگامی که سالها پیش به معاملات روزانه مشغول بودم دریافتم هر گاه که ناراحت هستم، انگار که احتیاط را کنار میگذارم و هر چیزی معامله میکنم و اصلا برایم مهم نیست که عملکرد آن چگونه باشد. اما هنگامی که به هر دلیل خوشحال هستم، مثلا پیش از آن چند معامله موفق داشتم، شکستناپذیرتر عمل میکنم.

    توماس اس بولکووسکی در ادامه مقالههای روانشناسی بازار سهام در مطلبی با عنوان چگونه در انجام معاملات مصمم باشیم، مینویسد:
    «حس و حال شخص در زمان معامله مهم است.»
    اگر شما هم زیاد معامله میکنید حتما چنین احساساتی را تجربه کردهاید. در واقع، باید به حس و حال خود در زمان انجام معامله توجه كنيد. هیچ کس شما را مجبور به انجام معامله نکرده است، بنابراین اگر به طور مثال کمی سر درد دارید، آن روز را کار نکنید و به خود استراحت دهید. سعی کنید کار متفاوتی انجام دهید، مثلا کتابی را که مدتها است از کتابخانه امانت گرفته اید و مهلت آن تمام شده است، تحویل دهید. رفتن به یک پیک نیک هم خوب است. خواهید دید که بدون هیچ تلاش اضافی همه چیز بهتر پیش خواهد رفت.
    یاد بگیرید فقط هنگامی که از چارچوب ذهنی و روحی خوبی برخوردار هستید، معامله انجام دهید. از این طریق، تصمیمات شما دیگر متاثر از احساسات شما نخواهند بود و در نهايت خواهید توانست با قاطعیت و موفقیت بیشتری به معاملاتتان ادامه دهید.
    احساس دودلی را بپذیرید
    اگر به شدت در مورد یک معامله فکر کنید، احتمالا در آنِ واحد احساسات متفاوتی در مورد آن دارید. برخی از شاخصها بیانگر و علامتی برای خرید و برخی دیگر نشانگر فروش هستند. با این حال، هنگامی که یک تصمیم معاملاتی اتخاذ میکنید، این تردید و دودلی باید محو شود. اگر به اندازه کافی معامله کنید، اغلب مشکل دودلی خود به خود حل میشود. در واقع تجربه کافی باعث از بین رفتن این احساس مزاحم خواهد شد.
    پس از اینکه روز معاملاتی شما به پایان میرسد، میتوانید کمی بیشتر فعالیتهای خود را به صورت تمرین ادامه دهید تا انجام چنین کارهایی برایتان ملکه و بسیار معمولی شود. برای اینکه با قطعیت بیشتری معامله کنید، احساسات دودلی را از خود دور كنيد و تصمیم بگیرید که معامله خواهید کرد یا نه.
    معاملهگری را میشناختم که به جای اینکه به طور کل معاملات خود را متوقف كند، تنها مقدار بسیار ناچیزی از هر سهام را میخرید. از این طریق با اینکه مثلا میدانست آن معامله به زیان او تمام میشود، آن را نمیفروخت تا بتواند با دقت بیشتری آن را دنبال كند و میدانست که سیستمش به موقع وارد عمل خواهد شد و تصمیم مناسب را به او خواهد گفت.
    احساس عدم امنیت و اضطراب
    دو احساس عدم امنیت و اضطراب از عدم شناخت کامل از سیستم معاملاتی ناشی میشوند. مثلا اگر سهامی را خریدهاید و در حال حاضر قیمت آن در حال پایین آمدن است، در صورتی که میدانید براساس سیستم تکنیکال شما، معمولا بیشتر از میزان مشخصی پایین نخواهد آمد؛
    بنابراین میتوانید به بهبود و بازگشت قیمت امیدوار باشید. شناخت کافی از چگونگی رفتار سیستم معاملاتیتان و انجام معامله بر اساس آن، احساس عدم امنیت و اضطراب را هنگامی که تصمیمات ما خوب عمل نمیکنند، بسیار کم خواهد کرد.
    چند بار پیش آمده است که همسر یا یکی دیگر از نزدیکان شما گفته است که با او برای گردش و تفریح بیرون بروید و پس از این که گردش به پایان رسید، دریافتهاید که تجربه لذتبخشي داشتهايد؟ این مثالی از علاقه مند شدن پس از درگیر چیزی شدن است. اگر شما چیزی را امتحان نکنید، هرگز نخواهید فهمید واقعا آن را دوست دارید یا نه. کرامر، یک روانشناس بزرگ میگوید: تصمیمگیری موفق در گرو تعهد به تصمیم گرفته شده و همچنین نشان دادن علاقه و تلاش کافی در تلاش برای انجام آن کار است.
    معاملات موفق تنها در گرو تعهد به یادگیری صحیح معامله و عمل کردن بر مبنای آن است. تمرین کردن سیستم در معاملات مجازی میتواند بسیار خوب باشد، اما مشخص است که برای موفق شدن باید معاملات واقعی انجام دهید! اگر تعهد و زمان کافی برای یادگیری درست معاملات صرف کنید، بسیار کارآ خواهد بود. پیش از آنکه زیاد درگیر معاملات شوید، ابتدا زمانی را به آزمایش این کار (معاملات) اختصاص دهید. ببینید آیا این حرفه با سبک زندگی شما و میزان درآمد مورد انتظار شما مطابقت دارد؟
    انجام معامله با قطعیت و اطمینان کافی، مستلزم داشتن تعهد به فرآیند است. همچنین باید به هر معامله به چشم موقعیتی برای بروز مهارتهای خود بنگرید.
    همه چیز را نادیده بگیرید
    اگر شما زمانی را برای طراحی و توسعه و تکمیل یک سیستم صرف کردهاید، و اکنون سیگنالی را صادر کرده است، آیا باید به حرفهای تلویزیون مبنی بر اینکه بازار در روزهای آینده بسیار بد خواهد بود گوش فرا دهید؟ سعی کنید خود از تمام عوامل بازدارنده - که باعث میشوند از انجام یک معامله که در مورد آن اطمینان و دانش کافی دارید منصرف شوید- دوری كنيد. در عوض بر معاملات خود و فرآیند آنها به دقت تمرکز كنيد.
    معاملهگران تازه کار خیلی زود یاد میگیرند که تنها بر روی تعداد بسیار محدودی از سهام متمرکز شوند و کار کنند، چون در مییابند که نمیتوانند همزمان مراقب تعداد زیادی سهام باشند. هنگامی که آنها در شناخت رفتار آن سهام خاص مهارت کافی به دست آوردند، میتوانند بر روی سهام بیشتری کار کنند. انجام درست معاملات چندان هم دشوار نیست: لازم است، به طور مثال بر اساس سیستم تکنیکالی که دارید، به خود بگویید اگر RSI پایین تر از 70 بیاید، سهم را خواهم فروخت و اگر از 20 بالاتر رود، آن را خواهم خرید.
    هنگامی که تمرکز شما توسط افکار خارجی یا عوامل مزاحم از بین میرود، انجام معامله با قطعیت کافی بسیار دشوار خواهد شد. تمام معاملهگران باید تمرکز و فراموش کردن عوامل مزاحم مانند درد جسمی خفیف یا ناراحتیهای روزمره را با خود تمرین کنند تا رفته رفته در انجام تمرکز قویتر شوند.
    خشنودی پایدار
    در گذشته نمیدانستم که مسرت پایدار چه اندازه در انجام معاملات با قطعیت بیشتر میتواند اثر بخش باشد. کرامر میگوید، مسرت پایدار دو جنبه دارد: اولین مورد آن است که سیستم خود را پیش از انجام معامله به خوبی بشناسید. وقت کافی برای شناخت سیستم خود و چگونگی کارآیی آن در شرایط گوناگون بازار صرف كنيد. شناخت بهتر سیستم اعتماد به نفس کافی برای انجام معاملات بهتر را به شما خواهد داد.
    جنبه دوم این است که به خوبی از سیگنالها و پیامهای سیستم خود پیروی كنيد. البته باید دانست و مطمئن شد که هر سیگنال معاملاتی نمیتواند موفقیتآمیز عمل كند، اما در طول زمان سودهای دریافتی بیشتر از زیانها خواهد بود. باید آزمایشهاي خود شما این نکته را ثابت کند. اعتقاد به اینکه سیستم شما در طول زمان و براساس تجارب قبلی که داشته اید، خوب عمل میکند، باعث خواهد شد تردید را از خود دور كنيد. بگذارید در پایان این مقاله داستانی را برایتان بگویم:
    شخصی به نام لیندا که یک مشاور سرمایه گذاری است، میشناسم که در کشیدن ماشه بدون تردید توانایی خیرهکنندهای دارد. به یاد میآورم زمانی به او یک ایمیل زدم و گفتم سهمی که اخیرا خریداری کرده، قرار است سود سالانه خود را کاهش دهد. میدانید او چه کاری انجام داد؟ به محض باز شدن بازار، آن را با قیمت 26 دلار (که کمتر از قیمت خریدش پس از 32 روز بود) فروخت. البته سهم قیمتهای پایین تری تا 19 دلار را هم در همین مدت به خود دیده بود. او از طریق این کار، در حدود 27 درصد از منافع مشتریانش را حفظ کرد. تجربه به او نشان داده است که به سرعت و بدون یک لحظه فکر بیشتر، زیانهای خود را متوقف کند و هنگامی که معاملهای خوب پیش میرود و سودها در حال جمع شدن هستند، استراحت کند.
    اکنون هرگاه سهمی که خریدهام خوب پیش نمیرود، تصور میکنم که لیندا آن سهم را دارد. از خود میپرسم او در این موقعیت چه میکند؟ سریع آن کار را انجام میدهم!
    منبع: www.Bourse24.ir

    http://www.donya-e-eqtesad.com/Defau...w.asp?@=325093

  15. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 5 از 9 نخست ... 2345678 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •