نوشته اصلی توسط
بهرام خان خانان
حوالي ٦٠ سالگی چه خبره؟
جمله فرانسوی ای را که یادم نیست از که شنیده بودم و فقط به صرف اینکه فرانسوی بود و قشنگ، با همان زبان فرانسوی بر روی یک بنر دادم که برای تبریک روز تولدشان بنویسید:
La vie commence a soixante – dix
زندگی از 60 سالگی آغاز میشود!
اما ته دلم باورم نمیشد که این جمله معنی داری باشد. یعنی چه؟ مگر ممکن است؟
و بعد فکر کردم که حتما برای دلخوشی است و روحیه دادن و از این حرف های امیدوار کننده.
و تو این دو سال این جمله را خیلی تکرار کردم تا نوبت به شصت سالگی خودم رسید و باز دوباره این سوال، چطور میشود که زندگی از شصت سالگی شروع شود؟
اگر باور داشته باشیم که زندگی یعنی آزادی و یا به تعبیر دیگر آزادی یعنی زندگی، میبینم که سرآغاز واقعی این آزادی میتواند در 60سالگی باشد.
آزادی از بند خود باور نداشتن ، پایان امر و نهی و آغاز مهربانی با خود، قبول شخصیتی که هستی و رهایی از تلاش برای تغییر آن!
این اولین احساس آزادی است.
آرامش و پذیرش آن چه که هستی و نه سرزنش و نه به رخ کشیدن خطاهایی که مرتکب شدی.
دوم آزادی از اجبار به کارکردن مگر برای سرگرمی و لذت بردن
آزادی از اجبار به خوردن مگر در حد زیستن و سلامت ماندن
و آزاد شدن از تمایلات بیش از حد به جنس مخالف مگر برای استغنای روح و روان.
این آزادی ها آدم را به دنیای جدیدی سوق میدهد که میتواند سرآغاز زندگی باشد. آن هایی که قبل از 60 سالگی دار فانی وداع میکنند هیچوقت لذت این آزادی را نمیچشند و ما هم اگرچه میدانیم برای همیشه زنده نخواهیم ماند، اما میتوانیم خنده های جوانی مان را در چین های پیشانی مان ببینیم.
این آزادی که تا هروقت بخواهی بیدار بمانی و تا هروقت بخواهی بخوابی و با هر دوستی اوقاتت را بگذرانی و هر برنامه ای را تماشا کنی و به آهنگ های مورد علاقه دوره جوانیت کرارا گوش دهی، به دور و نزدیک سفر کنی، کنار ساحل تا مدت ها قدم بزنی و با صدای امواج نجوا کنی و خاطرات عاشقانه جوانیت را در طنین این صداها زنده کنی.
هیچکس نمیتواند اینها را از تو بگیرد
تو زندگی نوینی را آغاز کرده ای.
تو این آزادی را با عبور از مرز 60 سالگی ات بدست اورده ای؛ تو واقعا آزادی.
تو دیگر بخاطر از دست دادن یک موقعیت کاری و یا مالی پریشان نمیشوی، تو دیگر گرفتار آينه نیستی
تو به داشتن و یا نداشتن مو و طاسی سرت اهمیت نمیدهی و حتی به آن به عنوان یک موهبت نگاه میکنی
میپذیری که شانه ملال است و سشوار فقط باعث اتلاف انرژی
تو در 60 سالگی میفهمی که پایه زندگی محبت است و نه ثروت، دوست داشتن است و نه حسد و میپذیری که زیبایی در سادگی است و نه تجمل گرایی
آنچه که جمع کرده ای حالا دیگر چندان به کارت نمی آید و بخشش آنهاست که زندگی ات را سرشار از طراوت میکند.
تو به این زندگی خوش آمدی
تو در 60 سالگی از قید تمام درگیری هایی که زندگی را به کام خود میکشد آزاد میشوی.شصت ساله ها وقت آن است که این زندگی را شروع کنید. ...