سوریه عملا تجزیه شده ...
ادلب که سالها قبل خارج شده از سلطه ی اسد ...
حلب همین طور ....
تنها راه نجات اسد ، اتحاد با کردها و تقسیم قدرت با آنهاست ....
عملا سوریه به ۳ کشور تقسیم شده ...
جنگ بیشتر روی قلمرو و مساحت کشورهای جدید هست ....
سوریه عملا تجزیه شده ...
ادلب که سالها قبل خارج شده از سلطه ی اسد ...
حلب همین طور ....
تنها راه نجات اسد ، اتحاد با کردها و تقسیم قدرت با آنهاست ....
عملا سوریه به ۳ کشور تقسیم شده ...
جنگ بیشتر روی قلمرو و مساحت کشورهای جدید هست ....
خیلی از بزرگان میدونن ۵۲ ماه ریزش و بعد شروع صعود یعنی چی و تا کجا میتونه رشد کنههمه منتظر خرید بودن و منتظر بودن تا تنش ها کم بشه و صعود استارت زده بشه که الان تازه شکل گرفته و تازه داره خریدها شروع میشهیعتی تازه اول اول راهیمو تو کف کفیم تازهان شاءالله شاخص سال۹۹مثل دلار طی ده سال۷۰برابر بشه یعنی سال۱۴۱۰شاخص۱۵۰میلیونی و بس
گفتنیها گفته شد
خود دانیدو......
بهرام 10اذر1403
بماند در حافظه تاریخ.....1410 بالا میاورم....
[COLOR=var(--gray700)][COLOR=var(--gray1000)]0[/COLOR]
[COLOR=var(--gray700)][/COLOR][COLOR=var(--gray1000)]0[/COLOR]
[COLOR=var(--gray1000)]#شبهرن - روند سهم در میان مدت و بلندمدت صعودی است . طی چهار سال گذشته تورم شدیدی را شاهد بودیم و سهم های دلاری مانند بهران بازدهی مناسبی نداشتند و می بایست عقب ماندگی خود را جبران کنند . با فروش 30 همتی محصولات و سودسازی مناسب زیر مجموعه ها ، سود 260 الی 280 تومانی به ازای هر سهم برای شبهرن متصور هستیم .[/COLOR]
[/COLOR]
داوری دکتر فواد روحانی اولین دبیرکل اوپک در مورد دکتر محمد مصدق
بدیهی است که بزرگترین اقدام دکتر مصدق ملی کردن صنعت نفت بوده است. در واقع اهمیت این اقدام به اندازه ای مورد تصدیق عموم بوده و هست که بعضی رجال سیاسی و حتی شخص محمد رضاشاه سعی کرده اند ابتکار آن را به خود نسبت دهند اما یک نکته مسلم دیگر هم این است که صف آرائی و کوششهای مخالفان داخلی و خارجی دکتر مصدق به او اجازه نداد که اقدام خود را به نتیجه برساند و بعد از سقوط او معامله نفت ایران با شرکتهای خارجی در حقیقت به صورت امتیازی برگشت ولی نهالی که مصدق نهاده بود به حکم جبر تاریخ و براثر تحولات بین المللی و به ویژه تأسیس سازمان اوپک به تدریج پرورش یافت و بیست سال بعد به ثمر رسید. اما دکتر مصدق در زمان حیات خود هیچ نشانه ای از پیشرفت به سمت مقصد مشاهده نکرد بلکه بر عکس، قرارداد کنسرسیوم که سه سال قبل از درگذشت او به امضاء رسید او را یکباره مأیوس کرد. او در کتاب خاطراتش چنین می گوید: "به طور خلاصه قرارداد کنسرسیوم یک خیانت بین و فاحشی بود که نسبت به ملت ایران صورت گرفت و تا ملت خود از معادن نفت بهره برداری نکند به آزادی و استقلال نخواهد رسید."
دکتر مصدق به یک اقدام بزرگ دیگر هم دست زد ولی در آن مورد هم در نتیجه ی همان ضدیت هائی که مانع ملی شدن نفت به معنی واقعی گردید، توفیق نیافت. منظور، سعی او در اجبار شاه به رعایت قانون اساسی و اکتفا به سلطنت بدون مداخله در حکومت است. شرح این موضوع ضمن گزارش واقعه تیرماه ۱۳۳۱ و نیز موجبات مبادرت دکتر مصدق به رفراندم در مرداد ۱۳۳۲ (جلوگیری وکلای مخالف دولت از تصویب گزارش هیئت هشت نفری) گفته شده است و احتیاجی به تکرار آن نیست. واکنش منفی شاه در برابر کوشش مصدق برای محدود نمودن اختیارات او و روش او به خصوص بعد از برگشت از سفر بغداد و رم که بیشتر مبتنی بر حکومت مطلقه بود، کمک موثری به ایجاد اوضاعی نمود که همراه با علل دیگر به وقایع سال ۱۳۵۷ انجامید.
اگر شاه به لزوم رعایت رژیم مشروطیت سلطنتی بر طبق مقررات قانون اساسی تسلیم شده بود و زمام امور کشور را به دست حکومت می سپرد و حکومت ملی را تقویت می کرد، غلبه رژیم دموکراسی لیبرال و حاکمیت قانون و تأمین آزادی ها و حقوق فردی و جمعی از بروز نارضایی های عمومی جلوگیری می کرد و فتنه جویانی که از مدتی پیش از آن زمان با پیش بینی های زیرکانه مشغول زمینه سازی برای ایجاد آشوب و تدارک وسایل آن بودند و از همان نارضائی ها تغذیه می شدند، فرصت پیشبرد مقاصدشان را به دست نمی آوردند.
همچنین اگر شاه در توصیه خردمندانه ای که دو ماه قبل از کودتا به سفیر آمریکا (مبنی برکنار آمدن با دکتر مصدق) نمود پافشاری کرده و به اصرار او در تغییر دولت تسلیم نشده بود، دولت های انگلیس و آمریکا نمی توانستند نقشه کودتا را اجرا کنند و آن واقعه که بالمال نه تنها ایران را به وضع کنونی سوق داد بلکه موجب نا آرامی همه منطقه و انعکاس نامطلوب آن در غرب گردید، رخ نمی داد.
زندگی سیاسی مصدق/فواد روحانی/ ص ۴۸۰-۴۷۹
ما همه میرزا رضا شده بودیم!
ناصرالدین شاه پنجاه سال سایه خدا بود...
وقتی میرزا رضای کرمانی با تپانچه شلیک کرد به شقیقه ناصرالدین شاه تا مدتی خیلیها فکر نمیکردند چنین موجودی وجود داشته که با گلوله گذاشته روی مغز سایه خدا (ظل الله).
همه میآمدند ببینند که واقعاً ضارب چه کسی است؟
بشر معمولی است؟ جن و پری است؟ شیطان است؟ خیلیها آمدند و رفتند و میرزا رضای کرمانی را دیدند که در غل و زنجیر بسته شده بود...
وقتی میخواستند او را اعدام کنند به او گفتند در بین بازدیدکنندگان کسی بود چیزی به تو بگوید و تو را به فکر فرو ببرد!؟
میرزا رضا کمی مکث میکند و میگوید:
ناصرالملک یک چیزی به من گفت که کمی به فکر فرو رفتم، او گفت وقتی داشتی سایه خدا را میزدی، فکر کردی کدام نادرشاه پشت دروازههای تهران منتظر است که این نباشد و او بیاید و نجاتمان دهد!؟
(ناصرالملک کسی است که بعد از خلع محمدعلی میرزا، نایبالسلطنه میشود، او در قرن نوزدهم در دانشگاه آکسفورد اقتصاد و تاریخ و فلسفه خوانده بود)
ما در سال 57 همه میرزا رضا بودیم و فکر میکردیم اگر محمدرضا پهلوی نباشد اوضاعمان خوب میشود!
تا شاه کفن نشود این وطن، وطن نشود، این نمونه شعارهایمان بود.
ما همه میرزا رضای کرمانی بودیم و فکر میکردیم اگر شاه نباشد یک مشت آدمهای ملی، وطنپرست، متدین، مسلمان میآیند و یکی وزیر کشاورزی میشود، یکی نخستوزیر میشود و کشور اصلاً گلستان میشود.
این تفکر ما در سال 57 بود.
امروز هم خیلیها این تفکر را دارند که اگر این ولایت فقیه نباشد، اگر این نظام جمهوری اسلامی نباشد، حکومت ملی و مردمی و آدمهای تحصیلکرده و وطنپرست در خارج از کشور و داخل کشور زیاد هستند اینها بیایند روی کار و ایران گلستان میشود!
اما این اشتباه بود و ما باید در سال 57 بدنبال دموکراسی میرفتیم و نه انقلاب!
تنها دموکراسی هست که ما را میرساند به نروژ ، فنلاند و سوئد ،
میرساند به ژاپن، میرساند به هند...
میدانید چرا این کشیدهها را خوردیم!؟ چون دنبال دموکراسی نرفتیم.
اول گفتیم بختیار نوکر بی اختیار بعد بازرگان لیبرال را بسخره گرفتیم!
بازرگان تنها کسی بود که به دموکراسی بها میداد، تنها کسی بود که جلوی امام ایستاد، تنها کسی بود که میگفت دموکراسی و دیگر هیچ
بازرگان تنها کسی بود که با اشغال سفارت آمریکا مخالفت کرد، با دادگاههای انقلاب مخالفت کرد، با اعدامها مخالفت کرد و با خیلی چیزهای دیگر مخالفت کرد، منتها ما در مورد بازرگان چه فکر میکردیم!؟
بزرگترین جنایتی که شاه کرد این بود که جامعه ایران را بسته نگه داشت!
از همان زمان میرزا رضای کرمانی ما به دنبال دموکراسی نرفتیم، به دنبال انقلاب رفتیم، به دنبال زدن این، گرفتن آن، این را سر جایش بنشانیم...
و امروز حداقل این تجربه بزرگ را بدست آورده ایم که باید تنها به دنبال دموکراسی برویم نه انقلاب و نه چیز دیگر...
تنها گمشده ما دموکراسی است...
و این مهم با گفتمان سازی و فعالیت مدنی سازمان یافته و برنامه ریزی شدنی است .....
برداشتی آزاد از سخنان دکتر صادق زیباکلام
(با اندکی تصرف و تخلص)
این بورس رئیس کلی میخواد مثل همتی...
وزیر اقتصادی میخواد مثل دژپسند
البت به نسبت نیروهای موجود در دستگاه جمهوري اسلامي...!
حالا بیا با برنانکه مقایسه کن ....
میگم روحانی حداقل جمعه ها توی تلویزیون میومد و فقط از بورس می گفت ...
پریزیدنت فقط زمان تبلیغات انتخاباتی از بورس گفت و بعد اون درش را تخته کرد با سود ۳۰ درصدی