بازگشت درگیری ها در حلب سوریه فکر نمیکنم منحصرا کار داعش باشد . گروه های دیگر اسلامگرا باید باشند
دوستمون گفت اسد چپ است و مقایسه ای با اردن کردند
اسد چپ باشد یا راست یا هر کوفتی ...مهم اینه که سوریه جمهوری نیست . حکومتی فرد محور و موروثی است که در مقاطعی بخصوص سالهای قبل دچار انازشی و کمی الیگارشی هم شده بود
بگذریم ...
کاری به حمایت ج.ا از سوریه ندارم اون بحثی جداست ولی فارغ از این موضوع و در قیاس بد و بدتر ، همین سیستم فرد محور و موروثی بماند بهتر است تا این اسلامگراهای تروریست و وحشی چایگزین شوند
حداقل همین سکولاریسم در سوریه بماند بسی بهتر است که سومین کشور مذهبی جهان متولد شود
دو تاش که دو کشور فارسی زبان فلک زده هستند . بهتر است سومیش پا به عرصه نگذارد
چندتامعادله هست که نمیتونم حل کنم...
پاکستان کاملا دراختیار آمریکاست...پاکستان از طالبان حمایت میکند...طالبان با امریکا درجنگ است
عربستان گاوشیر ده آمریکاست...عربستان حامی النصره (تحریرشام) است...اینا تولیست تروریستی آمریکاییند...
واقعیت این است که این گروه جدید معارضین در سوریه چون مورد حمایت کشورهای دیگر، و برای فشار آوردن به سوریه و ایران و حتی روسیه هستن، این احتمال وجود دارد که در پشت دروازه های دمشق یک زدو بند و توافقی صورت بگیرد و این گروه وجه المصالحه قرار بگیرد و قربانی شود!
هنوز زود است از احتمال سقوط بشار اسد سخن گفت!
این بورس رئیس کلی میخواد مثل همتی...
وزیر اقتصادی میخواد مثل دژپسند
البت به نسبت نیروهای موجود در دستگاه جمهوري اسلامي...!
حالا بیا با برنانکه مقایسه کن ....
میگم روحانی حداقل جمعه ها توی تلویزیون میومد و فقط از بورس می گفت ...
پریزیدنت فقط زمان تبلیغات انتخاباتی از بورس گفت و بعد اون درش را تخته کرد با سود ۳۰ درصدی
اتفاقات اخیر سوریه زیر سر خردوغان است!! مثل مرده خوار کمین کرده است. حالا که بلبشویی در منطقه افتاده است می خواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد! مطمئنم یک شب آرامش ندارد از دست کردهای سوریه!
سوریه موجودیت کردهای خودش راقبول کرده وباهاشون راه اومده! خردوغان کاسه داغتر از آش شده! همه این داستانها برای مهار کردهای سوریه است .
اینجا منظورم تحولات چند دهه گذشته سوریه و اردن بود و خصوصا این شلوغ بازی های چند روزه سوریه ...تحولات دهه هفتاد میلادی رو که جنبش فتح در اردن داشت و بعد جنگ شد و اخراج شدند از اردن و سرازیر شدند به سوریه....کلا احزاب بعث فوق العاده گرایشات ناسیونالیسم عربی داشتند و همیشه پادشاهی اردن رو تحقیر میکردند...اما آخرش همین پادشاهی با اینکه از نظر اقتصادی ضعیف تر بود...الان منظم تر و با ثبات تر هست...مراد مقایسه این دو کشور عربی همسایه بود و شعارهایی که حکومت سوریه داد و نتوانست از آن عبور کنه...کاری به ایران و ۱۲۰ سال مشروطه خواهی و حکومت آینده ایران نداشتم
وقتی تعریف دموکراسی برای یک شخص باشه « رعایت حقوق فردی و مدنی تحت حکومت قانون » ...در برابر فرد گرایی بیشتر تامل داره....یعنی حقوق خودش رو محک میزنه...تعریف شخص دیگر این باشه دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم...اینجا کفه سنگین قضاوت میره به سمت حاکمیت
نئو-مارکسیستها را بهتر بشناسیم
فاشیسم و کمونیسم که زمانی تصور میشد برای همیشه به خاک سپرده شدهاند حالا به ویژه در مغرب زمین از گور برخاسته و جان تازهای گرفته است.
مارکسیسم سنتی که زمانی نمود اصلیاش را در تحزب و سازمانهای سیاسی و جنبشهای کارگری و شورشیگری میدیدیم حالا جای خود را به مارکسیسم تازهای داده که همه توجه خود را معطوف نقد فرهنگی و اجتماعی کرده تا از این طریق زیرساختهای قدرت را متحول کند.
نبرد طبقاتی مارکسیسم سنتی و جبرگرایی اقتصادیاش حالا جای خود را به نفوذ در مراکز فرهنگی و آموزشی داده .
شست و شوی مغزی مخاطبان در دستور کار است،آن هم با ظاهر علمی و انتقادی و با تئوریهای دهن پرکنی مثل «نظریه انتقادی»، توام با بهروز کردن ماهرانه اصول مارکسیستی و آمیختن این اصول با انواع سنت های روشنفکری ،از روان درمانشناسی تا اگزیستانسیالیسم،از نیچه تا فروید.
نئو- مارکسیستها حتی جنایتهای استالین و مائو و انواع همگنان آنها را محکوم میکنند و این را به حساب تخطی از مارکسیسم میگذارند.
نئو- مارکسیستها بر خلاف مارکسیستهای سنتی که مذهب را افیون تودهها میدانستند، معتقدند مذهب نه تنها یک نیروی محافظه کار حامی نظم موجود نیست بلکه میتواند مشوق تغییر اجتماعی و انقلاب باشد و در اثبات نظرشان جنبش مدنی سیاهان آمریکا به رهبری کشیش مارتین لوترکینگ ،انقلاب اسلامی ایران و الهیات رهایی بخش آمریکای لاتین را مثال میزنند.
نئو-مارکسیستها در دو قطبیسازی استادند:
سفیدها سرکوبگرند رنگینپوستان سرکوبشده
مردان سرکوبگرند زنان سرکوبشده
بزرگسالان سرکوبگرند نوجوانان و کودکان سرکوبشده و تا آخر.
آن ها هر چیز اجتماعی را سیاسی میکنند، تجزیه و تحلیلهای به ظاهر علمی از معضلات اجتماعی و فرهنگی میکنند اما به بهای عمیقتر کردن شکافهای اجتماعی و سیاسی ، بدون ارایه راه حل های عملی،بدون مشاهده ظرفیتهای مسالمتآمیز و منطقی جامعه برای تغییرات و بدون مشاهده تنوع فکری و فرهنگی در جامعه.
شعار اصلیشان برقراری «عدالت اجتماعی » است و از دموکراسی سخن نمیگویند و اگر مجبور شوند از دموکراسی بگویند از «دموکراسی رادیکالی» سخن میگویند که ورژن بهروزشدهای است از «دموکراسی خلقی» کذایی مارکسیستهای سنتی.
حالا تاکید بر هویت طبقاتی مارکسیسم سنتی جای خود را داده به تاکید بر
هویت نژادی
هویت قومی
هویت جنسی.
در نتیجه مارکسیستهای جدید در جذب مخاطب دست فراختری نسبت به اسلاف خویش دارند و در نتیجه خطرشان بسیار جدیتر است.
بیژن اشتری
در حال حاضر 40 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (9 کاربران و 31 مهمان ها)