click to register
صفحه 28 از 29 نخست ... 182526272829 آخرین
نمایش نتایج: از 271 به 280 از 281

موضوع: فلسفه سیاسی

  1. #271
    ستاره‌دار(3) EHSANI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2020
    نوشته ها
    1,925
    تشکر
    3,231
    تشکر شده 8,456 بار در 1,839 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    ببینید قضیه خیلی بیش از حد ساده است
    هرچند تکراریه ؛

    حفظ بقا ، تکلیف فرض واجبیست که مادر طبیعت بر عهده مخلوق گذاشته است.
    مخلوق برای حفظ بقای خودش نیازهای زیادی داره
    ولی مهمترین اونها ، امنیت و معیشت است
    شکمش سیر بشه که از گرسنگی نمیره
    و جونش در برابر خطراتی که تهدیدش میکنه حفظ بشه
    این خطرات ، از یک ویروس گرفته تا یک شهاب سنگ متفاوته

    و اما جنگ ؛
    جنگ چیزیه که مستقیماً امنیت آدم رو به خطر میندازه
    ممکنه توی جنگ کشته بشه و فرصت تولید مثل نداشته باشه
    یا اینکه بچه هاشون به دلیل ضعف ، توان مقابله با دشمن را نداشته باشند و کشته شوند
    یا اینکه از جنگ جون سالم به در ببرند ولی خونه و کسب‌وکار شون تخریب شده باشه
    که این باعث میشه ادامه زندگی براشون سخت بشه
    یا اینکه زیرساختها و تاسیسات خراب شده یا قحطی بیاد
    به قول جناب دکتر محمد فاضلی : "جنگ ، شر مطلق است."
    وقتی امنیت به خطر بیفته ، بقای انسان به خطر می‌افته
    حفظ بقا هم که گفتیم تکلیف واجب است
    به عبارتی : اوجب واجبات کل بشریت ، حفظ بقاست.

    خب حالا یک مشت تاجر و بانکدار و دلال و... از خدا بی‌خبر
    با دانستن این مطلب بالا ( اهمیت حفظ جان و بقا )
    با راه انداختن جنگ در بین ملتهایی که دارای ثروت و منابع غنی هستند ،
    باعث میشوند که امنیت و بقای این مردم به خطر بیفته
    مردم از دولت میخواهند به هر قیمتی شده امنیت را به جامعه برگردونند
    و بقای نسل مردم را حفظ کنند
    امنیت ، قیمت نداره .‌
    پس هرکس بتونه امنیت مردم رو بهشون برگردونه
    مردم ازش اطاعت میکنند و هرکاری لازم باشه می‌کنند
    و هر تصمیمی که بگیره رو می‌پذیرند و تمکین می‌کنند
    خب اجرای این تصمیمات پول نیاز داره
    یا از پول نفت و معادن برداشت میکنند
    یا از کشور خارجی قرض می‌گیرند
    در داخل هیچ کس بابت این استقراض ، اعتراضی نداره
    چون در شرایط اضطرار قرار دارند
    خیلی ها از مرگ نمی‌ترسند!!!
    ولی عموماً از اینکه بچه شون کشته بشه به شدت پرهیز می‌کنند
    طرف حاضره همه زندگی خودش و منابع کشور رو تقدیم کنه
    تا بچه اش زنده بمونه .

    در اینجا ظاهراً بحث مهر و محبت و علقه والدین و فرزند مطرحه
    ولی در ضمیر ناخودآگاه ، همون برنامه ای که در ROM مغز نصب شده RUN میشه
    مهمترین چیزی که تولیدکننده (مادر طبیعت) در حافظه مخلوق نصب کرده
    همون حفظ بقاست که تکلیف شده و حتماً باید عملی بشه
    (اینجای بحث خیلی پیچیدگی داره ، فعلاً عبور می‌کنیم)

    اگه قراره من نباشم ، میخوام دنیا نباشه
    من دنیا رو برای این میخوام که بتونم توش زندگی کنم و بقا پیدا کنم
    نگرش ، همه چیز است .

  2. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید EHSANI از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #272
    ستاره‌دار(1) MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,475
    تشکر
    3,842
    تشکر شده 21,690 بار در 4,934 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    برتون وودز

    جنگ دوم جهانی، اروپا را ویران کرده و اقتصادی ورشکسته و مقروض را برای سراسر اروپا بر جای گذاشته بود. به‌عکس، ارمغان این جنگ برای آمریکایی‌ها که از صحنه‌ی نبرد دور بودند، رونق و شکوفایی اقتصادی بود. آمریکایی‌ها در زمان جنگ مقادیر معتنابهی کالا و خدمات به اروپا و سایر نقاط جهان صادر کرده بودند؛ در نتیجه این کشورها به ایالات متحده مقروض بودند و همچنین برای بازسازی کشورهایشان به مقادیر بیشتری وام نیاز داشتند.

    در ژوئیه ۱۹۴۴ میلادی، وقتی آلمان و متحدین به‌دلیل ورود آمریکا به جنگ، در سراشیبی سقوط قرار داشتند، «فرانکلین دلانو روزولت» رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده ۷۳۰ نفر از ۴۴ کشور دنیا (اغلب متفقین) را در هتل «مونت واشینگتن» در منطقه «برتون وودز» ایالت نیوهمپشایر در شمال شرقی آمریکا گرد هم آورد. در این کنفرانس ۲۲ روزه تحت فشار آمریکا تصمیماتی گرفته شد که تمام تحولات بعدی جهان را تحت‌الشعاع قرار داد.

    نماینده ایالات متحده آمریکا در کنفرانس برتون وودز، «هری دکستر وایت» نام داشت. وی یک یهودی و فارغ‌التحصیل هاروارد بود و از مسئولان عالی‌رتبه وزارت خزانه‌داری آمریکا به‌شمار می‌رفت، همچنین بعدها در هنگام راه‌اندازی «صندوق بین‌المللی پول» مدتی، مدیر آن به‌شمار می‌رفت.

    وی در این اجلاس پیشنهاد استفاده از دلار را به‌عنوان ارز مبنا برای مبادلات بین‌المللی مطرح کرد. بزرگترین استدلال تیم آمریکایی، که نمایندگان سیاسی فدرال رزرو به‌شمار می‌آمدند، برای طرح این پیشنهاد این بود که با توجه به تجربه‌ی رکود بزرگ، و همچنین خرابی‌های جنگ و بدهی‌های کشورهای اروپایی، و نیز نوسانات چندباره پوند استرلینگ در خلال جنگ اول و پس از آن – که در بخش قبلی به آن اشاره شد – نوسان و ناپایداری چندباره ارزهای آنان دور از انتظار نیست که این امر به تجارت جهانی لطمه خواهد زد و رکود دهه‌های قبل را مجدداً تکرار خواهد کرد. به‌همین دلیل پیشنهاد کردند قیمت دلار با مقدار معینی طلا برابر شود و میزان طلای مورد نیاز برای کل این دلارها را نیز تضمین کردند.

    در نقطه‌ی مقابلِ وایت، «جان مینارد کینز» – اقتصاددان مشهور و نماینده انگلیس در این کنفرانس – اصرار داشت پولی بین‌المللی به نام «بنکور» ایجاد شود و مبنای معاملات جهانی قرار گیرد. او از قدرت و منافع سرشاری که عاید واحد پولی مبنا می‌شد، اطلاع داشت؛ زیرا پیش از آن در قرن نوزدهم واحد پولی انگلیس، تقریباً ارز مبنای تجارت جهانی به‌شمار می‌رفت و انگلیسی‌ها و کینز بر منافع سرشار ارز جهان‌روا اشراف داشتند؛ به‌همین دلیل در برابر پیشنهاد آمریکا، پیشنهاد بنکور را مطرح کردند.

    اما شرایط کشورهای شرکت‌کننده در آن بُرهه‌ی خاص از جنگ، به‌گونه‌ای نبود که در برابر پیشنهاد آمریکا مقاومت کنند؛ چرا که از یک‌سو ضمن این‌که به این کشور مقروض بودند، به وام‌های مجدّد جهت بازسازی کشورهای جنگ‌زده‌شان نیز نیاز داشتند. از سوی دیگر اگر پیشنهاد ایالات متحده تصویب نمی‌شد و این کشور از ادامه‌ی جنگ با متحدین صرف‌نظر می‌کرد، ممکن بود تراز قدرت طرفین کاملاً بر هم بخورد و سرنوشت جنگ تغییر کند. به این ترتیب برگزاری این کنفرانس نوعی گروکشی از سوی هیئت حاکمه آمریکا هم محسوب می‌شد.

    به این ترتیب پیشنهاد ایالات متحده نهایتاً تصویب شد، با این قید که جهت رفع نگرانی‌های مطرح شده توسط کینز، و با توجه به این‌که در آن زمان دو سوم ذخایر طلای جهان در اختیار آمریکا بود، هیئت آمریکایی تعهد کرد طلا را پشتوانه‌ی دلار قرار دهد و نرخ برابری هر اونس طلا با ۳۵ دلار حفظ شود.

    اما چرا آمریکایی‌ها تا این حد بر جهان‌روا شدن دلار اصرار داشتند؟ چرا باید چنین کنفرانسی در چنین موقعیت حساسی از جنگ تشکیل شود؟ این پیشنهاد چه منافعی برای ایالات متحده در پی داشت؟

    جنگ دوم جهانی، که بیش از ۷۰ میلیون کشته از طرفین بر جای گذاشت؛ مبنا بودن دلار در مبادلات بین‌المللی دو نتیجه‌ی شگفت‌انگیز سیاسی و اقتصادی در پی داشت که دستاوردهای جادوییِ نبرد جهانی خانمان‌سوز و مرگبار برای حاکمان آمریکا به‌شمار می‌رفت. حتی در یادداشت‌های قبل دیدیم که با نگاهی دقیق‌تر به شبکه «روچیلدها» (۹) و سیطره‌ی آنان بر اقتصاد آلمان و همچنین طرح‌ریزی‌های فراملّی آنان به‌خصوص در فدرال رزرو، و با نقل برخی اعضای کنگره آمریکا، این انگاره تقویت می‌شود که تحریک هیتلر و نیز شارژ اقتصادی او و زمینه‌سازی برای آغاز جنگ توسط این خاندان صورت گرفته باشد.

    چه این‌که پس از جنگ با مبنا قرار گرفتن دلار، و نیز در پی آن ایجاد چند تشکیلات بین‌المللی – که به آن خواهیم پرداخت – بیشترین عایدیِ مالی و نیز سیاسی نصیب فدرال رزرو آمریکا شد. عایدی که به هژمونی سیاسی و سیطره اقتصادی این نهاد آمریکایی بر کل جهان طی دهه‌های آینده تاکنون منتهی شد.

    در این زمینه دیدیم مقاومت افراد مُبرّزی همچون «لوئیس توماس مک‌فادن» که طی ۱۱ سال حساس از ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۱ ریاست کمیسیون بانکداری و ارز کنگره آمریکا را برعهده داشت، به ثمر ننشست و او نیز در نطق ۱۰ ژوئن ۱۹۳۲ در سخنرانی ۲۵ دقیقه‌ای در کنگره از نقش بانکداران وال‌استریت در تجهیز آلمان هیتلری و نیز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه که به شکست تزارها و حاکمیت کمونیسم انجامید، پرده برداشت. وی نهایتاً در سال ۱۹۳۶ در سومین سوء قصد به جانش، کشته شد.

    نتایج شگفت‌انگیز جنگ دوم جهانی برای آمریکا، در دو بُعد سیاسی و اقتصادی قابل توضیح است.

    * بُعد سیاسی

    بزرگترین مزیّت در بُعد سیاسی این بود که «نظام پرداخت دلار» در تمام دنیا ساری و جاری شد. نظام پرداخت در هر کشور توسط بانک مرکزی آن کشور تعیین می‌شود و هرگونه نقل و انتقال پول در بانک‌ها – برای اعمال نظارت و کنترل کافی و جلوگیری از عوارض منفی – با اطلاع و تحت سیستم بانک مرکزی صورت می‌گیرد. بانک مرکزی جمهوری اسلامی در تشریح «نظام پرداخت» می‌نویسد:

    «نظام پرداخت عبارت از ساز و کاری است که می‌تواند وجه را از حسابی در یک بانک به حسابی در بانک دیگر منتقل نماید و از این رو نقش نظام پرداخت در اقتصاد همانند رگ‌هایی است که پول را به بنگاه‌های مختلف اقتصادی می‌رسانند.»

    دلار نیز از این قاعده مستثنی نیست و هرگونه نقل و انتقال دلاری ذیل «نظام پرداخت دلار» لاجرم به اطلاع فدرال رزرو می‌رسد؛ پیش از آن حتی انجام هرگونه عملیات دلاری در سراسر دنیا، مستلزم مجوّز گرفتن از فدرال رزرو است؛ به‌گونه‌ای که نقل و انتقال بانک‌هایی که فاقد این مجوّز هستند توسط یک بانکِ دارای مجوّز، صورت می‌گیرد. بنابراین هرگونه نقل و انتقال دارایی‌های دلاری ذیل فدرال رزرو انجام می‌شود. طبیعتاً بانک‌هایی که از قوانین آمریکا در این محدودیت‌ها عدول کنند با خطر جریمه یا لغو مجوّز روبه‌رو خواهند شد.

    این شرایط چند ابزار کنترل سیاسی را در اختیار فدرال رزرو قرار می‌دهد؛ اول این‌که آمریکا با این حربه می‌تواند نقل و انتقال پول و در نتیجه تجارت بین‌المللی یک کشور را دقیقاً رصد کند و در صورت لزوم به‌صورت یک‌جانبه با تصویب قوانین داخلی‌اش محدود کند. دومین ابزار کنترل سیاسی، توان مسدود کردن دارایی‌های یک کشور است؛ و سومین ابزار که در بخش‌های بعدی این یادداشت تبیین خواهد شد صدور تورم به سایر کشورها با انتشار دلار بدون پشتوانه مازاد نیاز است.

    * بُعد اقتصادی

    با جهان‌روا شدنِ دلار در بُعد اقتصادی اتفاق مهمّی رخ می‌دهد. برای روشن شدن مطلب به این مثال توجه کنید؛ در صدور کالا از چین به روسیه، تاجر چینی روبل روسیه را قبول ندارد و یوآن چین یا دلار آمریکا را می‌پذیرد؛ از سوی دیگر تاجر روس، یوآن در اختیار ندارد و ناچار است به دلار – یا هر ارز مبنای دیگر – معامله کند. این شرایط موجب می‌شود دولت روسیه به فراخور میزان واردات کشورش همواره به مقدار قابل توجهی «دلار مبادلاتی» نیاز داشته باشند؛ اما آمریکا این دلارها را مجانی در اختیار کشورها قرار نمی‌دهد، بلکه در ازای آن کالا یا خدمات وارد می‌کند.

    آمریکا با این حربه توانست علاوه بر مبادلات داخلی آمریکا، به اندازه‌ی کل مبادلات بین‌المللی برای دلار تقاضا به‌وجود بیاورد، که این به معنای ورود بدون زحمت همین اندازه ثروت (کالا و خدمات مازاد بر تولید آمریکا) به این کشور (به نفع مالکان فدرال رزرو) بود. در عین حال آمریکا با به‌کارگیری ترفندهای دیگری – که در ادامه خواهد آمد – توانست حجم مبادلات بین‌المللی را طیّ هفت دهه تا حدود ۴۰۰ برابر افزایش دهد، که این به معنی عایدی ۴۰۰ برابری دلار مبادلاتی برای اقتصاد آمریکا و خصوصاً فدرال رزرو بود. این میزان تنها از ۱۹۶۰، رقمی معادل ۱۵۴ برابر بوده است.

    کینز در کنفرانس برتون وودز، از این عایدی سرشار مطّلع بود؛ یکی از مقامات ارشد بانک مرکزی انگلیس می‌گوید:

    «یکی از دلایلی که برتون وودز اتفاق افتاد این بود که ایالات متحده به‌وضوح قدرتمندترین کشور به‌شمار می‌رفت و نهایتاً م‍ی‌توانست اراده‌ی خود را به دیگران – از جمله انگلیس که کاملاً ناامید بود – تحمیل کند.»

    در آن زمان یکی از مقامات ارشد بانک مرکزی انگلیس، معامله‌ی‌ برتون وودز را «بزرگترین ضربه به بریتانیا در کنار جنگ» توصیف کرد، عمدتاً به این دلیل که در آن به‌نحوی قدرت مالی از انگلستان به ایالات متحده منتقل شده بود. وقتی کینز به انگلستان بازگشت، خبرنگار از وی پرسید: «آیا شما عظمت بریتانیای کبیر را زیر پا گذاشتید و قرار است به‌زودی بریتانیا یکی از ایالت‌های آمریکا شود؟» وی پاسخ داد: «حتی چنین شانسی هم وجود ندارد!»

  4. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید MOSTAFAVI از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #273
    ستاره‌دار(1) MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,475
    تشکر
    3,842
    تشکر شده 21,690 بار در 4,934 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط EHSANI نمایش پست ها
    خب پس آقای «اندرو کارینگتن هیچکاک» در کتاب خود به نام «صهیونیسم در مسیر سلطه»
    اشتباه گفته که :
    مهم نیست کدام طرف مغلوب میشه ، در هر دو صورت ، فاتح جنگ باید هزینه ها رو حساب کنه !

    و اصولاً روچیلدها هم اینو نگفته اند .
    بلکه طبق پست بعدی شما
    این بانکداران بزرگ بین‌المللی هستند که برنده جنگ هستند
    به کسی وام میدند ، تا وقتی که هنوز کشور سقوط نکرده
    اون پول رو از طریق حراج دارایی های ملی کشور وام‌گیرنده پس می‌گیرند.

    و با توجه به خسارتهای هر دو طرف جنگ
    باید گفت فاتح واقعی این جنگها ، همین بانکها هستند نه کشورها
    و این بانک فاتح نه تنها چیزی پرداخت نمیکنه بلکه همه چیز هم به دست میاره.

    اما به هر حال کشور فاتح مجبور نیست وام کشور مغلوب را اعاده کنه
    الف :فرض کنیم در جنگ روسیه و اوکراین ، روسیه فاتح فرض شود ، تا همین الان 300 میلیارد دلار از اموال روسیه در بانک های غربی بلوکه شده است و دیگر به این کشور پس داده نخواهد شد.(این یعنی این که کشور فاتح 300 میلیارد دلار هزینه پیروزی را به بانک ها پرداخت کرده است)
    ب: فرض کنیم در همین جنگ ، اوکراین پیروز شود ، قبلا توضیح داده شد که این کشور در حراج ،کل اوکراین را به شرکت بلک راک فروخته است.

    در مطلبی که چند دقیقه قبل گذاشتم وضعیت انگلستان را که از دول پیروز جنگ جهانی دوم بود را می توانید ببینید.
    (در آن زمان یکی از مقامات ارشد بانک مرکزی انگلیس، معامله‌ی‌ برتون وودز را «بزرگترین ضربه به بریتانیا در کنار جنگ» توصیف کرد، عمدتاً به این دلیل که در آن به‌نحوی قدرت مالی از انگلستان به ایالات متحده منتقل شده بود. وقتی کینز به انگلستان بازگشت، خبرنگار از وی پرسید: «آیا شما عظمت بریتانیای کبیر را زیر پا گذاشتید و قرار است به‌زودی بریتانیا یکی از ایالت‌های آمریکا شود؟» وی پاسخ داد: «حتی چنین شانسی هم وجود ندارد!»)

  6. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید MOSTAFAVI از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #274
    ستاره‌دار(3) EHSANI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2020
    نوشته ها
    1,925
    تشکر
    3,231
    تشکر شده 8,456 بار در 1,839 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    خلاصه که وقتی امنیت و بقای نسل به خطر بیفته
    مردم حاضرند بابتش همه دارایی خودشونو بدهند
    این وسط یک عده دلال و بانکدار و سرمایه دار
    با دونستن این نکته مهم و حیاتی
    اقدام به راه اندازی جنگها می‌کنند تا امنیت مردم به خطر بیفته
    و مردم محبور بشوند بابت بازگشت امنیت ، همه دارایی خودشونو هزینه کنند
    اعم از دارایی های شخصی (افزایش مالیات) و عمومی (نفت و معادن و...)

    ولاکن برای اجرای چنین پروژه و کسب و کاری
    نیاز به سرمایه هاییست که در حد همون روچیلدها و ایلومیناتی‌هاست

    -------------------------------

    حاکمان و مسئولین به دلایل فوق‌الذکر، در زمان جنگ ثروتمند و منتفع میشوند
    بی آنکه امنیت و نسل خودشون به خطر بیفته
    پول هم که از کیسه ملت پرداخت خواهد شد
    در بدترین حالت ، اگه شکست بخورند
    طلاهای خزانه رو برمیدارود و فرار می‌کنند

    پس این ملتها هستند که باید هشیار و آگاه باشند
    چون همه هزینه جانی و مالی جنگ را مردم می‌دهند
    و چه بسیار جنگهایی که فقط با دو زار عقلانیت میشد جلوی اونها رو گرفت
    از جمله جنگ ایران و عراق

    اسلام از راه عراق و عربستان به ایران وارد شد
    بعد ، رهبران وقت می‌خواستند
    اسلام را به کشورهای اسلامی عراق و عربستان صادر کنند !
    برنامه های رهبران ، همیشه از قواعد عقلی تبعیت نمیکنه
    و چه بسا از جاهای بالاتر دستور می‌گیرند
    (مثلاً گفته میشد شاید از امام زمان دستور گرفته باشه ! )
    گفتند اسلام ما ، جنس ناب هست ، برندِ محمدی
    (گویا عربها از موتوری جنس خریدند که اسلامشون قاطی داره )

    ولی آخه 40 میلیون ایرانی از خودشون نپرسیدند
    صدور اسلام به کشورهای اسلامی ! چه معنی داره !
    که باید بابتش هزینه جانی بدیم ؟! جوون‌هامون رو بدیم ؟!


    نگرش ، همه چیز است .

  8. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید EHSANI از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #275
    ستاره‌دار(3) EHSANI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2020
    نوشته ها
    1,925
    تشکر
    3,231
    تشکر شده 8,456 بار در 1,839 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط EHSANI نمایش پست ها
    خلاصه که وقتی امنیت و بقای نسل به خطر بیفته
    مردم حاضرند بابتش همه دارایی خودشونو بدهند
    این وسط یک عده دلال و بانکدار و سرمایه دار ، با دونستن این نکته مهم و حیاتی
    اقدام به راه اندازی جنگها می‌کنند تا امنیت مردم به خطر بیفته
    و مردم محبور بشوند بابت بازگشت امنیت ، همه دارایی خودشونو هزینه کنند
    اعم از دارایی های شخصی (افزایش مالیات) و عمومی (نفت و معادن و...)
    یک نکته مهم که از قلم افتاده اینه که
    کشوری که برای حفظ بقا در جنگ ، مجبور به استقراض خارجی میشه
    و سرمایه و نیروی انسانی درگیر دفاع و حفظ بقا هستند
    معمولاً در طی مدت جنگ ، رشد و رونق اقتصادی نداره

    و بعد از جنگ ، برای تسویه قرض خودش
    مجبور میشه زیر بار قراردادهای ننگین بره
    یا حتی بخشی از خاک رو واگزار کنه
    یا امتیازهای انحصاری بده و...
    یا به قول جناب مصطفوی ، تمام خاک اوکراین رو بفروشه !


    مثل این می‌مونه که شخصی یک خونه اعیانی با یک خانواده خدمتکار داره
    فرضاً به هر دلیلی ، ارباب ، یکی از اعضای خانواده خدمتکار خودشو بکشه
    قاضی حکم به قصاص یا عفو به شرط دیه بده
    خدمتکارِ ولیِ‌دَم در ازای بخشش ، کل دارایی ارباب خودشو مطالبه کنه
    ارباب هم می‌پذیره ، چون دوست نداره اعدام بشه (حفظ بقا )
    بنابراین از فردا ، خدمتکارِ دیروز ، میشه ارباب جدید اون عمارت
    و لابد اربابِ قدیم هم که دیگه هیچ پولی برای ادامه حیات نداره
    مجبور میشه خدمتکارِ ارباب جدید بشه
    به همین راحتی یک‌شبه ، جای ارباب و خدمتکار عوض میشه

    تا اینجای کار خیلی دور از ذهن نیست
    ولی از اونجا که بنده تخیلی فوق‌العاده‌ قوی دارم ؛
    در ادامه داستان...

    صد سال بعد از مرگ ارباب و خدمتکار
    یک دفتر خاطرات پیدا میشه که توش نوشته شده
    خانواده خدمتکار چون می‌خواستند ثروتمند بشوند
    و نمی‌خواستند نسل بعدشون همچنان خدمتکار باقی بمونه
    نقشه کشیدند که بین ارباب قدیم و یکی از اعضای خانواده (قربانی) دعوا و جنگ پیش بیاد
    و در تمام این مدت ، دعوا رو طوری مدیریت کردند که
    منجر به قتل عضو خانواده بشه
    یک نفر از خانواده قربانی شد
    تا شکوه و قدرت و ثروت به خاندان‌شون وارد بشه


    امثال روچیلدها و راکفلرها و... عموماً اینطوری ثروتمند میشوند،
    البته در مقیاس بین‌المللی


    هرچند این مختص غربیها نیست...
    در تاریخ اسلام می‌خونیم که...
    ابوسفیان حاکم مکه بود ، اسلام حکومت را از او گرفت
    خلیفه سوم اسلام ، از طایفه بنی‌اميه بود
    ابوسفیان به فرزندانش وصیت کرد که
    این فرصت طلایی را برای بازگشت حکومت به بنی‌امیه از دست ندهید
    در نتیجه ، عثمان به طرز مرموزی کشته شد
    و بنی امیه پیراهن او را علم کردند و گفتند :
    « خون‌بهای خلیفه ، خلافت است »
    یعنی دیه عثمان این است که
    یکی دیگر از فرزندان بنی‌امیه خلیفه مسلمین شود ( صرفاً یک بهانه ! )
    و به این صورت حکومت ابوسفیان به فرزندش معاویه برگشت
    و سلسله امویان تا مدتها بر بلاد اسلام حکومت کردند.

    زیباست ، نه ؟

    سیاست ، یعنی همین چیزها دیگه .


    .
    نگرش ، همه چیز است .

  10. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید EHSANI از ایشان تشکر کرده است:


  11. #276
    ستاره‌دار(3) EHSANI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2020
    نوشته ها
    1,925
    تشکر
    3,231
    تشکر شده 8,456 بار در 1,839 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط گنجشک نمایش پست ها
    داشتم مراسم قسم خوردن marco rubio را می دیدم ، یک نفر سوگند گو هست که کلمات را اول میگه بعد مارکو همان کلمات را تکرار میکنه !

    معمولا اینجوری شروع میشه !

    سوگند گو - من مارکو روبیو ....
    مارکو - من مارکو روبیو ....

    خوب هر دوتا دارند یک چیز را می گویند چرا برای این قسم حساب میشه برای اون نه !

    اصلا ضمانت اجرایی این قسم ها چی هست ؟
    درود گنجشک جان
    دارم درس پس میدم

    در راستای اجرای فریبِ مقدس ! و کنترل قدرت و کنترل جامعه
    ابتدا کشیش به مدت چندین قرن با اجرای برنامه هایی
    این زیرساخت رو در جامعه و در مغز آحاد ملت ایجاد میکنه
    که قسم میتونه تعهد آور و کنترل کننده باشه
    بعد پادشاه در روز تاجگذاری در کلیسا سوگند میخوره
    که به کشور خدمت کنه و...
    مردم به واسطه اون سوگند به پادشاه رای اعتماد میدند
    مردم البته کاره ای نیستند ولی اگه پادشاه طغیان کنه
    همون کشیشها با استفاده از اون زیرساختی که توی ذهن مردم کار گذاشتند
    مردم رو بر علیه پادشاه می‌شورونند

    یعنی همه چیز برمی‌گرده به اینکه مخاطبِ قسم
    اصولاً تا چه حد به قسم اعتقاد داشته باشه
    پس ابتدا باید زیرساخت اعتقاد به قدرت بازدارندگی قسم ،
    در ذهن مردم کار گذاشته بشه ،
    که این وظیفه معبد و راهب‌هاست...

    وگرنه میشه حکایت چک کشیدن
    در حالی که طرف هنوز پولی نداره
    چیزی که باعث اعتماد طلبکار میشه اینه که
    از خیلی سال قبل بانک تاسیس بشه و چک رایج شده باشه
    تا بر این اساس ، امروز طلبکار به چک ، اعتماد میکنه
    وگرنه طلبکار بین چک و کاغذپاره فرق نمی‌ذاره
    و خوب بدون چک هم کارهای اقتصادی خوب پیش نمی‌ره

    بنابراین ضمانت اجرایی قسم رابطه مستقیم داره با
    میزان اعتقادات جامعه و پادشاه
    اگه پادشاه فرد معتقدی نباشه ، کسی قسم‌شو باور نمی‌کنه
    کما بازاری بدحسابی که کسی چک‌شو قبول نمی‌کنه

    و اما در طرف مقابل ، اگر مخاطب به قسم اعتقاد نداشته باشه
    قسم رو از کسی قبول نمی‌کنه ولو اینکه طرف پیامبر باشه

    بنابراین وقتی شما هیچ ابزاری برای کنترل قدرت سرکش ندارید
    وقتی قدرت رو به کسی میدید
    و می‌دونید که ممکنه بر علیه خودتون استفاده بشه
    در نهایتِ ناچاری و ناامیدی و با ترس و لرز و استیصال
    به عنوان آخرین حربه برای کنترل قدرت
    از ابزار قسم استفاده می‌کنید
    کما تاجر و فروشنده ای که مجبوره چک قبول کنه وگرنه کارش راه نمی‌افته
    هیچ فروشنده ای تا مجبور نباشه چک قبول نمی‌کنه
    و معمولاً از سر ناچاری و با ترس و لرز قبول‌ میکنه
    چون می‌دونه قبول چک ، یعنی قبول ریسک و دردسر

    تاجر مجبوره چک قبول کنه ،
    هرچند میدونه همیشه بخشی از چکها پاس نمی‌شه
    جامعه هم مجبوره قسم ارباب قدرت رو بپذیره
    هرچند میدونه. همیشه بخشی از قسمها ، عمل نمیشه

    حالا شما به قدرت رسیدی و من نمی‌تونم شما رو کنترل کنم
    در نهایت از سر ناچاری ، به عنوان آخرین تیر ترکش
    این ضمانت رو از شما می‌گیرم که از قدرت بر علیه من استفاده نکنی

    بنابراین میشه گفت جامعۀ باورمند ، یک جامعه قدرتمند هست

    در یک جامعه مذهبی اگه پادشاه هرزگی کنه براش بد میشه
    ولی در یک جامعه بی‌اعتقاد راحت‌تر میتونه هر غلطی دلش خواست بکنه

    که این هم خودش یکی از مباحث « فریبِ مقدس » هست

    البته همه این مباحث در سیستم مدیریت قدیم و سنتی و باستانی جواب میداد
    الان دیگه نقش راهب‌ها و معابد و اعتقادات خیلی کمرنگ شده
    ووچه بسا همون اربابان قدرت این پروژه را پیش بردند
    تا بهتر بتونند هر غلطی دلشون خواست بکنند
    شما یادتون نمیاد ... در زمان شاه
    ارمنی تو بازار قسم می‌خورد، مسلمون ازش قبول میکرد
    الان به برکت نظام مقدس....
    دیگه رعیت ، قسم قرآن و الله العظیم و... رو باور نمیکنه
    میگه اینها همه‌اش دروغه ، برای خر کردن رعیت .
    آیت‌الله دست بذاره رو قرآن قسم بخوره ، باز هم خیلیها قبول نمی‌کنند
    همون زمان انقلاب ، یک عده با دونستن این نکته
    خیلی تاکید میکردند که روحانی نباید در راس قدرت باشه
    وگرنه اعتماد از جامعه رخت برمی‌بنده و اعتقادات مردم سست میشه
    که خب دیدید که همینطور هم شد...

    اما در دنیای مدرن ، رسانه ها ، نقش معابد و روحانیون قدیم رو بازی می‌کنند
    رسانه ها کنترل اذهان عمومی رو در دست دارند
    قدیم هرکسی ، معبد نمیرفت ولی الان همه گوشی دارند !
    کنترل راحتتر شده
    ولی در مقدس بودن این فریبها ، تردید بسیار است.
    چون این برنامه ها اولاً متمرکز در یک سیستم واحد نیست
    و دوم اینکه هر رسانه بر حسب منافع خودش ، روی مخ مردم کار میکنه

    اگر این FOOL و فریب ، مقدس نباشد
    یعنی در جهت صلاح جامعه نباشه
    می‌تونیم برعکس مطلب فوق رو ازش استنباط کنیم
    یعنی این دفعه راهب‌ها به جای کنترل قدرت ،
    در صدد کنترل جامعه هستند نه کنترل قدرت !
    قسم ، نقشِ افیون توده ها رو بازی میکنه
    تا ارباب قدرت راحت‌تر بتونه هر غلطی دلش خواست بکنه
    نگرش ، همه چیز است .

  12. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید EHSANI از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #277
    ستاره‌دار(3) EHSANI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2020
    نوشته ها
    1,925
    تشکر
    3,231
    تشکر شده 8,456 بار در 1,839 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    قسم دادن دیگران که به عهدشون پایبند باشند ، مال ضعیف‌هاست
    قویها احتیاجی به قسم ندارند

    پادشاه وقتی وزیری رو منصوب میکنه
    به واسطه اینکه خودش قویتر از وزیر هست ،
    نیازی به قسم دادن وزیر نداره
    وزیر اگه کارشو درست انجام نده ، پادشاه اونو عزل می‌کنه
    شاید دوتا پس‌گردنی و اوردنگی هم بهش بزنه .

    با این وجود ، پادشاه هم ترسهای خاص خودشو داره
    اینکه وزیر هوا برش داده و
    به مقام پادشاه سوءقصد داشته باشه
    در این صورت پادشاه ، وزیر رو قسم میده
    که به پادشاه و اصل سلطنت وفادار بمونه.

    برای حاکمان ، حفظ قدرت مهمتر است از
    حسن انجام وظایف توسط کارگزاران حکومتی‌ست.
    نگرش ، همه چیز است .

  14. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید EHSANI از ایشان تشکر کرده است:


  15. #278
    ستاره‌دار(1) MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,475
    تشکر
    3,842
    تشکر شده 21,690 بار در 4,934 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    منبع: کتاب فاتحین جهانی جنایت کاران واقعی جنگ نوشته لوئیس مارشالکو
    .....
    قسمت اول

    پشت پرده راز بمب اتم چه کسی ایستاده است؟

    «فاتحین جهانی» فصل چهاردهمی با عنوان «یهودیان و بمب اتمی» دارد که یکی از موضوعات اصلی آن، جنگ مخفی یهودیان شرق و غرب برای به‌دست‌آوردن بمب اتمی است. البته او این نکته را تذکر می‌دهد که مناسب‌ترین موقعیت برای فتح جهان، این بود که آن را به دو نیمکره که هر دو سلاح اتمی داشتند و می‌توانستند پیوسته یکدیگر را تهدید کنند، تقسیم‌بندی کنند. اما به‌هرحال معتقد است در بُرهه‌ی جنگ سرد، هر دو قطب ظاهری عالم، یعنی نظام سرمایه‌داری و نظام کمونیسم، در یک رقابت واقعی برای به‌دست‌آوردن بمب اتمی بودند.

    آقا و خانم روزنبرگ دو جاسوس کمونیست و یهودی بودند که برای شوروی جاسوسی کرده و به آمریکا خیانت کردند. این دو ضمن تبدیل به دو قهرمان مبارز، توسط صندلی الکتریکی اعدام شدند. اما پیش از اعدامشان، تبلیغات و سروصدای زیادی علیه دولت آمریکا به‌پا شد و یهودیان خواستار حمایت از این زوج شدند. با این وجود زن و مرد مورد اشاره اعدام شدند که مارشالکو می‌گوید صدای امانویل بروخ از تابوت روزنبرگ‌ها به گوش می‌رسید؛ همچنین پژواک گفته‌های ژولیوس استرایچر که در نورنبرگ اعدام شد و پیش از اعدام خطاب به فاتحان جنگ گفته بود: شما به دست بلشویک‌ها به دار آویخته خواهید شد. درباره‌ی این مساله اسناد و شواهد تاریخی زیادی وجود دارند که حاکی جاسوسی هسته‌ای کمونیست‌ها از آمریکا هستند. به‌هرحال ادعای مهم و تاریخی کتاب «فاتحین جهانی» این است که یهودیان کمونیست آمریکا [که خود عِلم این کار را از آلمان دزدیده بودند]، راز ساخت بمب اتمی را به روسیه شوروی دادند.

    مارشالکو می‌گوید فرمول ساخت بمب اتمی از اوایل کار و همان مراحل تحقیقات اولیه به‌دست جامعه یهودیان عالَم افتاده بود. او ثابت می‌کند پس از ورود آلبرت اینشتین به آمریکا که اطلاعات کامل تئوری پروفسور اتو هان (Otto Hahn) را در اختیار داشت، یک تیم مرموز و غریب از چهره‌های تحت حمایت اینشتین تشکیل شد که همگی یهودی بودند و یک یهودی آلمانی به‌نام رابرت اوپنهایمر هم به آن‌ها ملحق شد. این گروه و در واقع رؤسای آن‌ها، نه‌تنها در تولید بمب اتمی، سود سرشاری می‌دیدند، بلکه تکمیلش را هم جزو مأموریت‌های ملی قوم یهود به‌شمار می‌آوردند.

  16. #279
    ستاره‌دار(1) MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,475
    تشکر
    3,842
    تشکر شده 21,690 بار در 4,934 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    «انفجار اتمی یک دانش نوعاً یهودی است.» این جمله را در صفحه‌ی ۳۲۰ کتاب «فاتحین جهانی» می‌خوانیم و مارشالکو در ادامه‌ی آن می‌گوید وجود این ابزار فشار در دست قوم یهود، باعث می‌شود ملت‌هایی که مطیع خواسته‌های قوم یهود نباشند، به‌سادگی حذف شوند.

    اما با در نظرگرفتن این عقیده‌ی مارشالکو، دوباره به تاریخ سرک می‌کشیم و به این‌جا می‌رسیم که: در حالی‌که در آمریکا، حلقه‌ی دانشمندان یهودی مشغول بررسی و ساخت بمب اتم بود، پروفسور برونو پونته‌کوروو (Bruno Pontecorvo) یک یهودی ایتالیایی هم ریاست تحقیقات اتمی شوروی را به‌عهده گرفت و دانشمندان ربوده‌شده‌ی آلمانی زیر دست او کار را ادامه دادند. در همین‌حال سلیمان آبراهاموویچ ریباخِ یهودی کمیسر عالی اتمی پلیس مخفی شوروی، بر کار آن‌ها نظارت می‌کرد.

    بمب اتمی از دید لوئیس مارشالکو، ترسناک‌ترین دلیل و شاهد این مدعاست که آرزوهای دور و دراز تسلط بر جهان و فتح آن توسط قوم یهود، حقیقتاً وجود دارد. از سال ۱۹۳۴ تا ۱۹۴۸ ماشین تبلیغاتی یهودیان پیوسته تکرار می‌کرد دموکراسی آمریکایی به‌همراه آزادی بشریت می‌تواند در یک تفاهم خوب، همسایه‌وار در کنار استبداد شوروی به‌سر ببرد. اتفاقی هم که در پایان جنگ رخ داد، به‌معنی تقسیم جهان بین خود «آن‌ها» ست. این آن‌ها یعنی یهودیان؛ در غرب با حکومت طلا و در شرق با حکومت اسلحه حضور داشتند. مارشالکو از مارسل دوبریانکون نویسنده‌ی فرانسوی هم نقل‌قول آورده که گفته بود فرق چندانی نمی‌کند آمریکا، شوروی را شکست دهد یا شوروی آمریکا را!

    «چون این عدم تفاوت به این معنی است که فرقی نمی‌کند ما جهودها قدرت سیاسی جهان را از طریق مالکیت انحصاری سرمایه خصوصی در اختیار داشته باشیم یا سرمایه‌داری حکومتی.»

    بین این کامروایی یهودیان، ناگهان کلاوس فوخز [کلاوس فوکس Klaus Fuchs] فیزیکدان اتمی یهودی و از دوستان اینشتین به جرم دادن اسرار اتمی آمریکا به شوروی دستگیر شد و همین مسأله باعث شد دو نام مخفی از تاریکی بیرون بیافتند: رابرت اوپنهایمر و ژولیوس روزنبرگ.

  17. #280
    ستاره‌دار(1) MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,475
    تشکر
    3,842
    تشکر شده 21,690 بار در 4,934 ارسال

    پاسخ : فلسفه سیاسی

    قسمت سوم

    متهمان دادگاه نیویورک (دادگاه جاسوس‌های هسته‌ای کمونیست) اعتراف کردند از سال ۱۹۴۳ اسرار اتمی آمریکا را به شوروی تحویل می‌داده‌اند و مشخص شد که نه کمونیست بلکه در واقع یهودی هستند. این افراد متقاعد شده بودند خیانت به آمریکا (کشور متبوعشان) و کمک به شوروی، مقدس‌ترین تکلیف جامعه یهود آن روز است. تمام متهمان دادگاه محاکمات جاسوسی اتمی در آمریکا، یهودی بودند. اما نکته‌ی مهم این‌جاست که در خلال محاکمات باید از اعلام کوچک‌ترین تمایلات یهودستیزانه اجتناب می‌شد چون در غیر این‌صورت، آمریکا فوراً ورشکسته اعلام و یا دستخوش بحران اقتصادی می‌شد.

    علت چراییِ جاسوسی یهودیان آمریکا برای شوروی را می‌توان در پروتکل ۱۷ صهیون هم پیدا کرد؛ آن‌جا که می‌گوید: در برنامه‌ی مورد نظر شیوخ صهیون، یک‌سوم از افراد زیردست و تحت انقیاد قوم یهود، برای ادامه‌ی تکلیف و براساس خدمت داوطلبانه به کشور خود، بقیه را تحت نظر و مواظبت قرار خواهند داد. با توجه به این پروتکل صهیون، می‌توان فهمید چرا یهودیان کشورهای مختلف ازجمله شوروی و آمریکا کوچک‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین حرکات هموطنان خود را به دستگاه‌های جاسوسی گزارش می‌کردند.

    اما در زمینه‌ی تولید بمب اتمی در آمریکا، نمایندگان کوهن لوئب (بانکداران بین‌المللی) مهم‌ترین نقش را بازی کردند؛ یعنی همان سرمایه‌داران بزرگ غربی که هزینه‌ی انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ روسیه را تأمین کرده بودند و ارتباط نیرومندی با تروتسکی داشتند. این افراد این بار هم زحمت پنهان‌کردن احساسات خود را نسبت به جامعه یهود شرقی به خود نمی‌دادند. اینشتین هم که هرگز چنین چیزی را انکار نکرد که یک دموکرات سرسخت و بسیار شیفته و مجذوب شوروی است.

    «جان رنکین از اعضای کنگره آمریکا رسماً انیشتین را به داشتن رابطه با بلشویک‌ها متهم می‌کرد. از این‌رو نباید از شهادت جورج ریسی جوردن افسر ارشد بلندپایه نیروی هوایی آمریکا، متعجب شویم که گفت از همان حدود سال ۱۹۴۳ میلادی به بعد، دست‌های مرموزی مواد خام، تجهیزات و اسرار مربوط به تولید بمب اتمی را در اختیار روسیه شوروی گذاشتند و این کار را پیوسته ادامه دادند. در جریان تحقیقات مربوط به جاسوسی رادار و بمب اتمی، یعنی در بحرانی‌ترین ساعات جنگ جهانی دوم که از نزدیک با جاسوسی اتمی مرتبط بود، بیست‌وشش پرونده از پنجاه‌وهفت پرونده‌ی کاملاً سرّی مربوط به شرکت آمریکایی سیگنال مانموت که ناپدید شده بودند، در آلمان‌شرقی یافت شدند. تمام دانشمندانی که در جریان این تحقیقات، مظنون واقع شدند، بدون استثنا، به نژاد فاتحین جهانی (یهود) تعلق داشتند.»

صفحه 28 از 29 نخست ... 182526272829 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •