منتظران

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • (حجت)
    عضو فعال
    • Nov 2010
    • 1562

    #16
    ما منتظر ندای آزادیت هستیم

    به امید ظهورش

    ومتنی از دکتر علی شریعتی، تقدیم به امام عصر:



    رنجم نه دیگر تنهایی که جدایی است

    واضطرابم نه زاده ی بی کس که بی اویی

    دلی که از بی کسی غمگین است هر کسی را می تواند تحمل کند

    هیچ کس بد نیست

    ولی دلی که در بی اویی مانده است برق هر نگاهی جانش را می خراشد

    هر چهره ای ،نگاهی،طرح اندامی،طنینی،رنگی

    در نگاهای او فریاد میکشد که او نیست.

    هبوط صفحه 190




    انتظار از دیدگاه دکتر شریعتی


    منتظر ، انسان مسلمان متعدی است که هر لحظه در انتظار انفجار قطعی نظام های ضد انسانی است وهمواره خود را برای شرکت در چنین انقلاب جهانی وبدر دومی که که شمشیر علی وزره پیغمبر وبه دست فرزند پیغمبروعلی برپا می شود ،آماده می کند وبنابراین انتظار مذهب اعتراض ونفی مطلق نظام حاکم ووضع موجود است ، در هر شکلی ،انتظار نه تنها از انسان سلب مسئولیت نمی کند ،بلکه مسئولیت اورا درسرنوشت خودش وسرنوشت حقیقت وسرنوشت انسان سنگین ،فوری ،منطقی وحیاتی می کند.

    مذهب انتظار _که یک فلسفه مثبت تاریخ ،یک جبر تاریخ یک خوش بینی فلسفی یک عامل فکری وروحی حرکت بخش ،تعهدآور ومسئولیت ساز وبالاخره فلسفه اعترتض به وضع موجود ونفی ارزش ها ونظام های حاکم در طول قرون است واکنون فلسفه منفی بدبینانه تسلیم ورضا شده است_ این اصل کلی را که ثابت می کند که :وقتی جامعه منحط می شود وبینش پیروان یک منحرف ؛فکر مترقی ومذهب منطقی متحرک وسازنده نیز ،نقش منحط ومنفی وتخدیری پیدا می کند ودر جامعه مسلمین وبویژه شیعه فاجعه این است !



    یادش گرامی
    لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

    نظر

    • (حجت)
      عضو فعال
      • Nov 2010
      • 1562

      #17




      آیا امام زمان(عج) در طول دوران غیبت همسری انتخاب کرده و فرزندی دارند؟نام آنان چیست؟آیا آنان هم از نظرها غایبند؟
      دربارة امام زمان(ع) پرسش های متعددی مطرح است، مانند مدت عمر، فلسفة غیبت، زمان ظهور و ... یکی از پرسش ها این است که حضرت ازدواج نموده و فرزند دارد.
      دربارة ازدواج امام و فرزند داشتن حضرت، سه احتمال قابل طرح است:
      1) حضرت ازدواج نکرده است. اگر حضرت ازدواج نکرده باشد، فرزند و ذریه نخواهد داشت. اگر این احتمال را بپذیریم، این مشکل مطرح می گردد که چرا امام معصوم(ع) به یکی از سنت های مهم اسلامی که ازدواج باشد، عمل نکرده است؟
      در جواب می توان گفت:غیبت امام زمان(ع) از سنت ازدواج اهمیت بیشتری دارد و ترک سنت ازدواج با مقام عصمت منافات ندارد.[33]
      2) امام ازدواج نموده؛ از این رو به سنت ازدواج عمل کرده است، ولی اولاد و فرزند ندارد.
      در این جا این مشکل پیش می آید که همسر حضرت مانند حضرت باید عمر طولانی داشته باشد، که بر عمر طولانی همسر حضرت دلیلی نداریم و یا این که بگوییم همسر حضرت بعد از مدتی از دنیا رفته است.[34]
      3) حضرت ازدواج کرده و دارای اولاد بوده و فرزندان او نیز اولاد داشته اند و حضرت ذریه داشته است.[35] بر اساس این مبنا این مشکل وجود دارد که فرزندان و ذریه های امام کجا هستند؟
      برخی خواسته اند احتمال سوم را تقویت کنند و از برخی روایات استفاده کنند که امام همسر و فرزند دارد. امام رضا(ع) فرمود:"الها!مایة چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(ع) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّیّة و تمام پیروانش عطا فرما".[36]
      امام صادق(ع) فرمود:"کأنّی أری نزول القائم فی مسجد السهله بأهله و عیاله".[37]
      برخی دیگر در صدد آن هستند ثابت کنند که امام زمان(ع) ازدواج نکرده و فرزندی نیز ندارد. این عده، روایاتی را که بر ازدواج و فرزند داشتن امام(ع) دلالت دارند، ضعیف می شمرند و قابل استناد ندانسته اند. از سوی دیگر روایات فوق که بیان شد، دلالت بر بودن فرزند و همسر امام زمان(ع) دارد، ولی این دسته از روایات دلالت ندارند امام زمان(ع) قبل از ظهور ازدواج نموده و فرزند دارد؛ یعنی این دسته روایات تنها دلالت بر همسر و فرزند داشتن امام زمان(ع) دارند، ولی اثبات نمی کنند امام قبل از ظهور زن و فرزند دارد. از سوی دیگر این طیف از روایات با آن دسته از روایات که داشتن فرزند و همسر را از امام زمان(ع) نفی می کنند، تعارض دارد.
      برخی از روایات هستند که تصریح دارد امام زمان(ع) همسر و فرزند ندارد. مسعودی نقل می کند:علی بن حمزه، ابن سراج و ابن سعید مکاری بر امام رضا(ع) وارد شدند. علی بن حمزه به حضرت عرض کرد:از پدرانت نقل کرده ایم که هیچ امامی از دنیا نمی رود، تا فرزندش را ببیند. امام رضا فرمود:"آیا در این حدیث روایت کرده اید: مگر قائم؟".[38]
      این گونه روایات که بدان اشارت کردیم، در صدد نیستند وجود زن و فرزند را برای امام(ع) پیش از ظهور اثبات کنند. از سوی دیگر، روایاتی داریم که با صراحت وجود فرزند را از حضرت نفی می کند. برخی خواسته اند با تمسک به داستان "جزیرة خضرا" بگویند امام عصر(ع) فرزندانی دارد و بر آن جزیره، زیر نظر وی، جامعة نمونه و تمام عیار اسلامی را تشکیل داده اند، لیکن با بررسی های گسترده ای که انجام گرفته، جزیرة خضرا افسانه بیش نیست.[39]
      نمی توان به طور قطع گفت:امام زمان(ع) همسر و فرزند داشته است. شاید بر همین اساس باشد که صاحبان اندیشه و تاریخ نگاران به طور قطع در خصوص داشتن و نداشتن همسر و فرزند امام زمان(ع) اظهار نظر نکرده اند.
      [33] مجله حوزه، ویژه نامةامام زمان(ع)، ص 54، 55، با تلخیص.
      [34] همان.
      [35] همان.
      [36] همان، ص 56، به نقل از جمال الاسبوع، ابن طاووس، ص 510.
      [37] بحارالانوار، ج 52، ص 52.
      [38] مسعودی، اثبات الوصیّه، ص 221.
      [39] مجلة حوزه، ویژة امام زمان، ص 57، با تلخیص.
      لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

      نظر

      • (حجت)
        عضو فعال
        • Nov 2010
        • 1562

        #18



        دست نوشته هایی از سردار شهید دکتر مصطفی چمران:



        مناجات دکتر چمران
        نجواهاي دکتر چمران با خداي بزرگ

        خدايا
        عذر ميخواهم از اين که بخود اجازه ميدهم که با تو راز و نياز کنم
        عذر ميخواهم که ادعا هاي زياد دارم در مقابل تو اظهار وجود ميکنم
        در حالي که خوب ميدانم وجود من ضائيده ي اراده من نيست و بدون خواسته ي تو هيچ و پوچم ,
        عجيب آنکه
        از خود ميگويم
        منم ميزنم
        خواهش دارم و آرزو ميکنم

        خدايا...
        تو مرا عشق کردي که در قلب عشاق بسوزم
        تو مرا اشک کردي که در چشم يتيمان بجوشم
        تو مرا آه کردي که از سينه ي بيوه زنان و دردمندان به آسمان صعود کنم
        تو مرا فرياد کردي که کلمه ي حق را هر چه رسا تر برابره جباران اعلام نمايم
        تو تار و پود وجود مرا با غم و درد سرشتي
        تو مرا به آتش عشق سوختي
        تو مرا در توفان حوادث پرداختي , در کوره ي غم و درد گداختي
        تو مرا در درياي مصيبتو بلا غرق کردي
        و در کويره فقر و هرمان و تنهائي سوزاندي.

        خدايا ...
        تو به من
        پوچيه لذات زود گذر را نمودي
        ناپايداري روزگار را نشان دادي
        لذت مبارزه را چشاندي
        ارزش شهادت را آموختي

        خدايا
        تو را شکر ميکنم
        که از پوچي ها و ناپايداريها و خوشيها و قيد و بندها آزادم نمودي
        و مرا در توفانهاي خطرناک حوادث رها کردي و در غوغاي حيات در مبارزه ي با ظلم و کفر غرقم نمودي و مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي.

        فهميدم : سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست
        بلکه در درد و رنج و مصيبت و مبارزه با کفر و ظلم
        و بلاخره شهادت است

        "بهترين نجواهاي دکتر اينجاست

        خدايا تو را شکر ميکنم که اشک را آفريدي که عصاره ي حيات انسان است
        آنگاه که در آتش عشق ميسوزم
        يا در شدت درد ميگدازم
        يا در شوق زيبائي و ذوق عرفاني آب ميشوم و سراپاي وجودم
        روح ميشود
        لطف ميشود
        عشق ميشود
        سوز ميشود
        و عصاره ي وجودم بصورت اشک آب ميشود
        و بعنوان زيبا ترين محصول حيات که وجهي به عشق و ذوق دارد و وجهي ديگر به غم و درد در دامان وجود فرو ميچکد.

        اگر خداي بزرگ از من سندي بطلبد , قلبم را ارائه خواهم داد و
        اگر محصول عمرم را بطلبد,اشک را تقديم خواهم کرد

        خدايا
        تو مرا اشک کردي که همچون باران بر نمک زاره انسان ببارم
        تو مرا فرياد کردي که همچون رعد در ميان توفان حواث بغرم
        تو مرا درد و غم کردي تا همنشين محرومين و دلشکستگان باشم
        تو مرا عشق کردي تا در قلبهاي عشاق بسوزم
        تو مرا برق کردي که تا آسمان ظلمت زده بتازم و سياهي اين شب ظلماني را بدرم
        تو مرا زهد کردي که هنگام درد و غم و شکست و فشار ناراحتي وجود داشته باشم
        و هنگام پيروزيو جشن و تقسيمه غناعم دامنه خود بر گيرم و در کوير تنهائي با خداي خود بمانم.

        خدايا تو را شکر ميکنم
        که غم را آفريدي و بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختي و مرا از اين نعمت بزرگ توانگر کردي.

        خدايا تو را شکر ميکنم
        که به من درد دادي و نعمت درک درد عطا فرمودي

        تو را شکر ميکنم
        که جانم را به آتش غم سوزاندي و قلب مجروهم را براي هميشه داغ دار کردي دلم را سوختي و شکستي تا فقط جايگاه تو باشد.








        یادش گرامی
        آخرین ویرایش توسط (حجت)؛ 2011/06/21, 08:15.
        لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

        نظر

        • (حجت)
          عضو فعال
          • Nov 2010
          • 1562

          #19


          آیتالله بهجت به امام زمان(عج) چه گفت؟

          حجةالاسلام "آقاتهراني" نماینده مجلس شورای اسلامی که به معلم اخلاق دولت معروف است، در جدید ترین مصاحبه خود که در فارس منتشر شد، ادعاهایی در مورد دیدار مرحوم حضرت آیت الله شیخ "محمدتقی بهجت" با حضرت ولیعصر (عج) مطرح کرد که شاید شنیدن آن خالی از لطف نباشد.

          مصاحبه کنند در یکی از پرسش های خود خطاب به "آقاتهرانی" می گوید: چرا چهره آيتالله بهجت را زياد تبليغ نميکنند؟

          آقاتهراني نیز در پاسخ می گویند: حتي فقه و اصول ايشان هم همينطور مهجور ماند. ايشان فوقالعاده انسان وارستهاي بود. يکي از عادات ايشان اين بود که قبل و بعد از درس به مباحث خاصي ميپرداختند، مباحث اخلاقي، تربيتي و عرفاني و اگر هم کسي ميخواست به اين مباحث برسد بايد زودتر ميرفت. وقتي که درس تمام ميشد آنهايي که اهل اخلاق و عرفان بودند مينشستند. در يکي از جلسات به بحثي وارد شدند. آن بزرگوار قبل از اينکه از دنيا بروند در لبنان خدمت آقا رسيدند که حضرت فرمودند شما يک هفته بيشتر در دنيا نميمانيد. آيتالله بهجت گلايه ميکنند که قرار بود ما در زمان ظهور شما باشيم و آن حضرت ميفرمايند که در زمان ظهور شما رجعت خواهيد کرد.

          معلم اخلاق دولت در پاسخ به پرسش دیگری تحت عنوان "درست است که ميگويند آيتالله بهجت چشم بصيرت داشته؟" گفت: اين چيزها براي آيتالله بهجت کمترين چيز است.

          http://www.rajanews.com/Detail.asp?id=93095
          لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

          نظر

          • محاد
            عضو فعال
            • May 2011
            • 601

            #20




            راز بیست سال مهجوریت علی بن ابراهیم مهزیار از امام زمان:

            علی بن ابراهیم بن مهزیار پس از 20 سفر مکه به شوق دیدار حضرت صاحب الزمان، بالاخره برات دیدار میگیرد: پیک قرار دیدار با مولایمان با من گذاشت، شادمان شدم و یقین کردم که خداوند مرا به این فضیلت گرامی داشته است ... در پی او روانه شدم، از دشتی به دشتی، از درهای به درهای تا به یک تپه بلند رسیدیم. در دور دست خیمهای نمایان شد که از درونش نوری به آسمان بالا میرفت. پیک مولا گفت: "امید و آرزوی تو در آنجاست.. بعد از اذن وارد خیمه شدم، به محض ورود، به امامم سلام کردم، امام، پس از جواب سلام فرمود:

            "یا ابالحسن! قد کُنّا نَتَوَقَّعُکَ لیْلاً و نهاراً؛ براستی که شب و روز چشم انتظارت بودیم. فَما الذی أبْطَأَ بِکَ علینا؟؛ چیست آنچه ترا به تأخیر بر ما واداشت؟ گفتم: آقای من! تاکنون کسی را نیافتم که مرا به شما رهنمون شود. امام فرمودند: ألَم تَجِدْ أحَداً یَدُلّکَ؟!؛ آیا واقعا کسی را نیافتی که ترا رهنماید؟ آنگاه امام با انگشت مبارکش خطی بر روی زمین کشید و سپس فرمودند:

            لا!؛ نه چنین نیست! و لٰکِنَّکُمْ کَثَّرْتُم الأمْوالَ؛ بلکه شما تکاثر و مال اندوزی کردید! و تَجَبَّرْتُم علی ضُعَفاءَ المؤمنین؛ و بر مستضعفان مؤمنین سخت گرفتید۱ و تکبر کردید! و قَطُعْتُم الرَّحِمَ الذی بَینَکم؛ و پیوندی را که میان خودتان بود نابود کردید! فَأَیُّ عُذْرٍ لکم الآن؟؛ اینک چه عذری دارید؟ طبری، دلائل الإمامة، ص297.

            طرد گفتمان مهدوی، له کردن مستضغفان زیر چرخ توسعه، رواج تجمل گرایی، قطع

            پیوند مردم و بی اعتمادی مردم به مسؤولین، عامل تاخیر در فرج

            نظر

            • محاد
              عضو فعال
              • May 2011
              • 601

              #21
              درجه انتظار؟
              معنای انتظار و چگونگی آن یکی از سوالات اساسی در زمان ما یعنی دوران غیبت است و هر مسلمانی که منتظر تحقق وعده ی خداوند است که فرمود: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض...، باید بداند که چشم به راه چه باشد و چگونه انتظار کشد!

              برای دانستن این چراهای بنیادی به سراغ آثار استاد مطهری رفتیم تا از او راه جوییم در این ظلمات!

              انواع انتظار فرج

              انتطار فرج و آرزو و دل بستن به آینده دو گونه است : انتظارى كه سازنده و نگهدارنده است ، تعهدآور است ، نیروآفرین و تحرك بخش است، به گونه اى است كه مى تواند نوعى عبادت و حق پرستى شمرده شود؛ و انتظارى كه گناه است ، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج كننده است و نوعى « اباحیگرى » باید محسوب گردد.

              مشخصات انتظار بزرگ

              1- خوشبینى به آینده بشریت.

              2- پیروزى نهایى صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادى و صداقت بر زور و استكبار و استعباد(2) و ظلم و اختناق و دجل (دجالگرى و فریب ).

              3- حكومت جهانى واحد.

              4- عمران تمام زمین در حدى كه نقطه خراب و آباد ناشده باقى نماند.

              5- بلوغ بشریت به خردمندى كامل و پیروى از فكر و ایدئولوژى و آزادى از اسارت شرایط طبیعى و اجتماعى و غرائز حیوانى .
              مومنِ منتظر، انسانی پاک و تلاشگری است که با نیتی الهی برای ساختن جهانی بسان مدینة النبی شب از روز نمی شناسد. او از خود شروع کرده و به زمینی آباد می اندیشد. از خود آغاز نموده چون کلید فتح جهان را در فتح خویشتن می داند.

              6- حداكثر بهره گیرى از مواهب زمین .

              7- برقرارى مساوات كامل میان انسانها در امر ثروت .

              8- منتفى شدن كامل مفاسد اخلاقى از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت ، دزدى ، آدمكشى و غیره و خالى شدن روانها از عقده ها و كینه ها.

              9- منتفى شدن جنگ و برقرارى صلح و صفا و محبت و تعاون .

              10- سازگارى انسان و طبیعت

              بر اساس آنچه استاد فرمود،منتظر، انسانی پاک و تلاشگری است که با نیتی الهی برای ساختن جهانی بسان مدینة النبی شب از روز نمی شناسد.او از خود شروع کرده و به زمینی آباد می اندیشد. از خود آغاز نموده چون کلید فتح جهان را در فتح خویشتن می داند.

              اکنون وقت آن است تا من و تو نیز خود را بر این سنگ، محک زنیم تا عیار ایمان و انتظارمان هویدا شود تا بدانیم در خم کدامین کوی از این هفت خوان انسانیت هستیم. شاید به خود آییم و بجنبیم در پی این آرمان.


              نظر

              • (حجت)
                عضو فعال
                • Nov 2010
                • 1562

                #22




                پاداش بزرگ انتظار

                بر اساس تعالیم اسلامى یكى از وظایف مهم هر مسلمان، انتظار ظهور حضرت قائم(عج) است؛ انتظار تحقق وعده الهى بر حاكمیت صالحان و تشكیل دولت اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. اما آیا هیچ مى‏دانید كه پاداش این انتظار چیست و چه ثمرى براى منتظران دارد؟

                امام صادق(علیه السلام) در روایت زیر به این پرسش پاسخ مى‏دهند:

                «الا اخبركم بما لا یقبل‏الله عزوجل من ‏العباد عملا الا به؟ فقلت: بلى. فقال: شهادة ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده [و رسوله] و الاقرار بما امرالله، و الولایة لنا، و البراءة من اعدائنا – یعنی الائمة خاصة – و التسلیم لهم، و الورع و الاجتهاد و الطمانینة، و الانتظار للقائم – علیه‏السلام – ثم قال: ان لنا دولة یجیى‏ء الله بها اذا شاء. ثم قال: من سره ان یكون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر، فان مات و قام القائم بعده كان له من الاجر مثل اجر من ادركه، فجدوا وانتظروا، هنیئا لكم ایتها العصابة المرحومة.(1) .

                سپس [امام] فرمود: براى ما دولتى است كه هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى‏سازد. آنگاه [امام] فرمود: هر كس دوست مى‏دارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد باید كه منتظر باشد و در این حال به پرهیزكارى و اخلاق نیكو رفتار نماید، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم(عج)، بپا خیزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت‏ خداوند!

                آیا شما را خبر ندهم به آنچه كه خداى صاحب عزت و جلال، هیچ عملى را كه جز به آن عمل، از بندگان نمى‏پذیرد؟ گفتم: بله. فرمود: گواهى دادن به این كه هیچ شایسته پرستشى جز خداوند نیست و این كه محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او است، و اقرار كردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزارى از دشمنانمان – یعنى خصوص امامان – و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزكارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم(عج) .

                سپس [امام] فرمود: براى ما دولتى است كه هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى‏سازد. آنگاه [امام] فرمود: هر كس دوست مى‏دارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد باید كه منتظر باشد و در این حال به پرهیزكارى و اخلاق نیكو رفتار نماید، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم(عج)، بپا خیزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت‏ خداوند!

                براى منتظران زمان غیبت همین پاداش بس كه نام آنها در زمره یاران امام عصر(عج)، و از جمله كسانى ثبت‏ شود كه آن حضرت را به هنگام ظهور همراهى مى‏كنند.

                منبع:
                النعمانى، محمدبن ابراهیم‏بن جعفر، كتاب الغیبة، ص‏200، ج‏16/ المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏52، ص‏140، ح‏50 .

                سایت رهبران شیعه : تبیان




                یوسف زهرا


                اي اميد آخرين فاطمه

                اي نگار دلنشين فاطمه

                کي بگيري انتقام فاطمه

                پرکني عالم زنام فاطمه

                فاطمه آن علت کل وجود

                منتظر باشد به آن روي کبود

                کي ز رويش رنگ نيلي مي بري

                کي زدلها داغ سيلي مي بري

                آوري کي بهر آن مادر دوا

                کي دهي بشکسته پهلو را شفا

                مادرت غم ديده و دل بيقرار

                مي کشد بهر ظهورت انتظار

                قد کمان جويد تو را آن مام پاک

                گرچه جسم اطهرش غلتد بخاک

                عالم هستي فداي خال تو

                فاطمه در کوچه ها دنبال تو

                ************************************************** ***********

                اللهم عجل لولیک الفرج
                آخرین ویرایش توسط (حجت)؛ 2011/06/22, 08:12.
                لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                نظر

                • (حجت)
                  عضو فعال
                  • Nov 2010
                  • 1562

                  #23





                  آقا بيا تا زندگي معنا بگيرد

                  شايد دعاي مادرت زهرا بگيرد

                  آقا بيا تا با ظهور چشمهايت

                  اين چشمهاي ما کمي تقوا بگيرد

                  آقا بيا تا اين شکسته کشتي ما

                  آرام راه ساحل دريا بگيرد

                  اقا بيا تا کي دو چشم انتظارم

                  شبهاي جمعه تا سحر احيا بگيرد

                  پايين بيا خورشيد پشت ابر غيبت

                  تا قبل از آن که کار ما بالا بگيرد

                  آقا خلاصه يک نفر بايد بيايد

                  تا انتقام دست زهرا را بگيرد

                  "علي اکبر لطيفيان"

                  تنظيم تبيان، هدهدي
                  آخرین ویرایش توسط (حجت)؛ 2011/06/23, 09:00.
                  لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                  نظر

                  • محاد
                    عضو فعال
                    • May 2011
                    • 601

                    #24




                    تـمـام راه ظـهـور تـو با گنـاه بستم
                    دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

                    كسی به فكرشما نیست، راست میگویم
                    دعـا بـرای تـو بـازیـست، راست میگویم

                    اگرچه شهر برای شما چراغان است
                    برای كشتن تو نیزه هم فراوان است

                    من از سرودن شعر ظهور میترسم
                    دوباره بیعت و بعدش عبور میترسم

                    من از سیاهی شبهای تار میگویم
                    من از خـزان شـدن ایـن بهار میگویم

                    درون سـینه ما عشق یخ زده آقا
                    تمـام مـزرعههـامـان ملخ زده آقا

                    كسی كه با تو بماند به جانت آقا نیست
                    بـرای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست



                    سروده:«سیدامیرحسین میرحسینی»

                    نظر

                    • (حجت)
                      عضو فعال
                      • Nov 2010
                      • 1562

                      #25



                      شغل امام زمان (عج) در دوران غیبت چیست؟ اصولا حضرت شبانه روز را به چه كاری مشغول است؟
                      كارهای حضرت (عج) از نظر تكوینی كارهای بزرگی است . جنود الله فی الارض برنامه دارند . مشغولند و فعال هستند; مثلا حضرت موسی - علی نبینا و آله و علیه السلام - چند روز با حضرت خضر - علیه السلام - بود با هم كارهایی انجام دادند . این كارهایی كه حضرت خضر (ع) كرد، نمونه كار حضرت است; ولی این‏ها كارهای كوچك هستند . كارهای حضرت خیلی بزرگ و مربوط به دولت‏ها است و تمام دستورهای خدا را اجرا می‏كند . برنامه دارد و هدفش حفظ وضع ایمانی دنیا و رساندن جهان به نقطه ظهور است .
                      پرسمان شماره 13
                      لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                      نظر

                      • (حجت)
                        عضو فعال
                        • Nov 2010
                        • 1562

                        #26




                        محل اقامت امام عصر(ع)

                        سوال:
                        در دوران غيبت محل اقامت (زندگي) امام زمان کجاست؟

                        پاسخ:
                        «طيبه» يكي از نام‏هاي مدينه طيبه است. اين روايت دلالت مي‏كند كه آن حضرت‏(ع) غالباً در اين شهر و در حوالي آن است. همچنين دلالت مي‏كند كه همواره با ايشان سي نفر

                        از ياران خاصشان هستند و اگر يكي از آنها بميرد، كس ديگري جاي‏گزين او مي‏شود.

                        موضوع محل اقامت و سكوت امام مهدي‏(ع) در زمان غيبت از جمله موضوع‏هايي است كه ذهن بسياري از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوي

                        مورد پرسش قرار مي‏گيرد.

                        پيش از پاسخ‏گويي به اين پرسش يادآوري اين نكته ضروري است كه براي غيبت امام مهدي‏(ع) دو معنا قابل تصور است:

                        نخست ناپيدا بودن امام؛ يعني اينكه آن حضرت در دوران غيبت از نظر جسمي از ديدگان مردم به دور است و و اگر چه آن حضرت مردم را مي‏بيند و از حال آنها باخبر

                        مي‏شود، ولي كسي توان ديدن ايشان را ندارد.

                        دوم، ناشناس بودن امام: در اين فرض آن حضرت در طول زمان غيبت در ميان مسلمانان حضور مي‏يابد و با آنها مواجه مي‏شود، ولي كسي او را نمي‏شناسد و به هويت

                        واقعي‏اش پي نمي‏برد.1

                        بحث از محل اقامت و سكونت امام مهدي‏(ع) در زمان غيبت اگر چه در هر دو فرض مطرح مي‏شود، ولي به نظر مي‏رسد در فرض دوم اين موضوع كمتر جاي بحث دارد

                        و آن حضرت با مخفي داشتن هويت خود در هر كجا كه بخواهد مي‏تواند زندگي كند.

                        در زمينه محل اقامت امام مهدي‏(ع)، روايت‏هاي گوناگوني وجود دارد كه با توجه به آنها محل‏هاي احتمالي اقامت آن حضرت را مي‏توان به سه دسته تقسيم كرد:


                        1. محل‏هاي دور دست و ناآشنا

                        برخي از روايات، محل خاصي را براي اقامت امام مهدي‏(ع) تعيين نمي‏كنند و جايگاه ايشان را در بيابان‏ها و كوه‏ها، مكان‏هاي دوردست و محل‏هايي مي‏دانند كه هيچ كس از آن

                        آگاهي ندارد. از جمله در روايتي كه از خود آن حضرت نقل شده است، ايشان خطاب به علي بن مهزيار مي‏فرمايد:

                        «اي پسر مهزيار! پدرم ابو محمد از من پيمان گرفت كه هرگز با قومي كه خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت كرده، براي آنها در دنيا و آخرت، بيچارگي رقم خورده و

                        عذابي دردناك در انتظار آنان است، هم‏نشين نباشم و به من دستور داد كه براي اقامت، كوه‏هاي سخت و سرزمين‏هاي خشك و دور دست را برگزينم».2

                        همچنين آن حضرت در توقيع شريفي كه خطاب به شيخ مفيد صادر شده است، در اين زمينه مي‏فرمايد:

                        «ما براساس آنچه خداي تعالي براي ما و شيعيان مؤمن‏مان مصلحت ديده، تا زماني كه دولت دنيا از آن فاسقان است، در سرزمين‏هاي دوردستي كه از جايگاه ستمگران دور

                        است، سكنا گزيده‏ايم، ولي از آنچه بر شما مي‏گذرد، آگاهيم و هيچ يك از اخبار شما بر ما پوشيده نمي‏ماند».3

                        در روايتي كه از امام صادق‏(ع) نقل شده است، آن حضرت، جايگاه امام مهدي‏(ع) را جايي ناشناس معرفي مي‏كند كه جز معدود افرادي از آن آگاهي ندارند:

                        «و هيچ‏كس از دوست و بيگانه از جايگاهش آگاهي نمي‏يابد مگر همان خدمت‏گزاري كه به كارهاي او مي‏رسد».4

                        اين‏گونه روايات گوياي آن است كه امام مهدي‏(ع) بر اساس امر الهي، در مكان‏هايي ناشناخته، دور از دست‏رس، به دور از شهرها و آبادي‏ها زندگي مي‏كند و از محل اقامت آن حضرت آگاه نيست.


                        2. محل‏هاي خاص و شناخته شده


                        در برخي روايات، از مكان‏هايي خاص به عنوان اقامت‏گاه امام مهدي‏(ع) در دوران غيبت ياد شده است كه از آن جمله مي‏توان به موارد زير اشاره كرد:


                        الف) مدينه

                        در برخي روايات، از مدينه منوره به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) ياد شده است. در روايتي كه از امام محمد باقر(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‏خوانيم:

                        صاحب اين امر ناگزير از كناره‏گيري است و او در [زمان] كناره‏گيري خود ناگزير از [داشتن] نيرو و تواني است. او با وجود آن سي نفر هيچ هراسي ندارد. چه خوب

                        جايگاهي است [مدينه] طيبه.5

                        در كتاب شريف «بحارالأنوار» ذيل اين روايت چنين آمده است:«طيبه» يكي از نام‏هاي مدينه طيبه است. اين روايت دلالت مي‏كند كه آن حضرت‏(ع) غالباً در اين شهر

                        و در حوالي آن است. همچنين دلالت مي‏كند كه همواره با ايشان سي نفر از ياران خاصشان هستند و اگر يكي از آنها بميرد، كس ديگري جاي‏گزين او مي‏شود.5

                        در روايت ديگري كه از امام حسن عسكري‏(ع) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ اين پرسش راوي كه مي‏پرسد: «اگر حادثه‏اي براي شما روي دهد سراغ فرزندتان را از

                        كجا بگيريم؟» مي‏فرمايد: «در مدينه».6

                        ب) كوه رضوي

                        برخي روايات، «كوه رضوي» در نزديكي مدينه را پناه‏گاه و اقامت‏گاه امام عصر(ع) معرفي كرده‏اند كه روايت زير از آن جمله است:

                        عبدالاعلي مولي آل سام مي‏گويد: به همراه ابي عبدالله [امام صادق](ع) [از مدينه] خارج شديم، زماني كه به روحاء [در اطراف مدينه] رسيديم، آن حضرت دقايقي نگاهش

                        را به كوهي كه در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود:

                        «اين كوه را مي‏بيني؟ اين كوه «رضوي» نام دارد و از كوه‏هاي فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوي ما منتقل كرد. در آن، همه درخت‏هاي ميوه‏دار وجود

                        دارد و در دو مرحله پناه‏گاهي خوب براي خائف [امام زمان] است. آگاه باش كه براي صاحب اين امر دو غيبت است كه يكي از آنها كوتاه و ديگري بلند است».7

                        در دعاي ندبه نيز از اين مكان نام برده شده است.8

                        ياقوت حموي در مورد منطقه «رضوي» مي‏نويسد:

                        «رضوي، كوهي است ميان مكه و مدينه در نزديكي ينبع و داراي آب فراوان و درختان زيادي است. كيسانيه9 مي‏پندارند كه محمد بن حنفيه در آنجا زنده و مقيم است».10

                        گفتني است در احاديث فراواني، از «رضوي» ياد شده و از آن بسيار ستايش شده است.11


                        ج) ذي طوي

                        مكان ديگري كه در روايات از آن به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) ياد شده، «ذي طوي» است. «ذي طوي»، نام كوهي در اطراف مكه است. در روايتي كه از

                        محمد باقر(ع) نقل شده، چنين آمده است:

                        «صاحب اين امر را در يكي از اين دره‏ها غيبتي است. [در اين حال، آن حضرت...] با دست خود به ناحيه ذي طوي اشاره كرد».12

                        گفتني است در دعاي ندبه نيز به نام اين مكان اشاره شده و در برخي روايات، از همين منطقه به عنوان محل تجمع ياران امام مهدي‏(ع) ياد شده است.13


                        3. در ميان مردم


                        دسته سوم از روايات مانند دسته اول، از جايگاه و مكان خاصي نام نمي‏برند و از آنها استفاده مي‏شود كه امام مهدي‏(ع) به صورت ناشناس در ميان مردم زندگي مي‏كند. در

                        روايتي كه از امام صادق‏(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‏خوانيم:

                        «چگونه اين مردم، اين موضوع را انكار مي‏كنند كه خداوند با حجتش همان گونه رفتار مي‏كند كه با يوسف رفتار كرد؟ همچنين چگونه انكار مي‏كنند كه صاحب مظلوم شما ت

                        همان كه از حقش محروم شده و صاحب اين امر [حكومت] است ت در ميان ايشان رفت و آمد مي‏كند، در بازارهايشان راه مي‏رود و بر فرش‏هاي آنها قدم مي‏نهد، ولي او را

                        نمي‏شناسند، تا زماني كه خداوند به او اجازه دهد كه خودش را معرفي كند، چنان كه به يوسف اجازه داد، آن زمان كه برادرانش از او پرسيدند: «آيا تو يوسف هستي؟» پاسخ دهد

                        كه «آري، من يوسف هستم».14

                        حال اين پرسش مطرح مي‏شود كه كدام‏يك از اين سه دسته روايت قابل پذيرش هستند و آيا راهي براي جمع كردن ميان آنها وجود دارد يا خير؟

                        به نظر مي‏رسد ميان اين سه دسته روايت منافاتي وجود دارد و آن حضرت بسته به شرايط و موقعيت‏هاي مختلفي كه پيش مي‏آيد، زندگي به صورت ناشناس در ميان مردم

                        و اقامت در مكان‏هايي چون مدينه منوره يا دوري گزيدن از مردم و اقامت در مناطق دور از دست‏رس را انتخاب مي‏كند.

                        به بيان ديگر، براساس دومين معنايي كه براي غيبت قابل تصور است؛ يعني ناشناس بودن امام مهدي‏(ع)، آن حضرت، الزامي براي اقامت در محلي خاص يا دور از دست‏رس ندارد

                        و مي‏تواند به صورت طبيعي در ميان مردم زندگي كند. البته ممكن است رعايت مصالحي ديگر، آن حضرت را وادار كند كه براساس سفارش پدر بزرگوارشان، كوه‏ها و بيابان‏ها

                        را اقامت‏گاه خود برگزيند.

                        بديهي است اگر قرار باشد آن حضرت به صورت ناشناس در ميان مردم زندگي كند، مكان‏هايي چون مدينه منوره در كنار قبر جد بزرگوارش، بهترين مكان خواهد بود.

                        -----------------------------------
                        پينوشتها:

                        1. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه‏ر.ك: همين كتاب، ص .

                        2. كتاب الغيبت[ (شيخ طوسي)، ص 161.

                        3. الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176.

                        4. كتاب الغيبت[ (نعماني)، ص 172، ح 5.

                        5. الكافي، ج 1، ص 340؛ كتاب الغيبت[ (شيخ طوسي)، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 6.

                        6. بحارالأنوار، ج 52، ص 153.

                        7. الكافي، ج 1، ص 328، ح 2؛ كتاب الغيبت[ (شيخ طوسي)، ص 139؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 11.

                        8. كتاب الغيبت[ (شيخ طوسي)، ص 103؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 7.

                        9. ر.ك: بحارالأنوار، ج 99، ص 108.

                        10. كيسانيه پيروان مختار بن ابوعبيده ثفقي بودند. او نخست براي پيشرفت كار خود دعوت به علي بن الحسين‏عليه السلام سپس دعوت به محمد حنفيه مي‏كرد. البته كار او

                        مبتني بر اعتقاد وي به اهل بيت نبود، بلكه مي‏خواست از آن بهره‏برداري سياسي كرده باشد و چون كارش بالا گرفت خود دعوي دريافت وحي از خداوند كرد و عباراتي مسجع و

                        مقّفي به تقليد قرآن به زبان مي‏راند. (فرهنگ فرق اسلامي، ص 373)

                        11. ياقوت حموي، مراصد الإطلاع علي أسماء الأمكنته و البقاع، ج 2، ص 620.

                        12. ر.ك: بحارالأنوار، ج 52، ص 306؛ ج 53، ص 97.

                        13. كتاب الغيبت[ (نعماني)، ص 182.

                        14. ر.ك: كتاب الغيبت[ (نعماني)، ص 315؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 306، ح 80؛ ص 307، ح 81.

                        15. ر.ك: بحارالأنوار، ج 99، ص 108.

                        16. كتاب الغيبت[ (نعماني)، ص 164؛ الكافي، ج 1، صص 336 و 337، ح 4.
                        آخرین ویرایش توسط (حجت)؛ 2011/06/25, 18:47.
                        لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                        نظر

                        • محاد
                          عضو فعال
                          • May 2011
                          • 601

                          #27


                          آیا دلیلی عقلی بر اثبات وجود امام زمان وجود دارد؟ (اثبات برون دینی) پاسخ چیست؟
                          ج/1: در فلسفه (کار عقل) قانون تثبیت شدهای وجود دارد تحت عنوان (به قول حضرت امام خمینی ره): «عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است». این یک اصل لایتغیر و اثبات شده است.

                          بدین معنا که اگر عاشق واقعی «یک انسان واقعی که عشقی دارد، نه یک انسان یا موجود خیالی»، عشقی واقعی «نه یک هوس یا خیال، بلکه عشق» داشته باشد، معلوم است که معشوق واقعی نیز حتماً وجود دارد. به عنوان مثال اگر انسان هست و این انسان عاشق علم، زیبایی، قدرت، حیات، سلامت ... و سایر کمالات هست، معلوم میشود که این کمالات وجود دارند که او عاشق آنها شده است.

                          ج/2: همهی تلاشهای آدمیان – چه انسان خوب و چه انسان بد و چه تلاش مفید و چه تلاش مضر – برای این است که انسان عاشق کمال است و میخواهد انسان کاملی باشد و اگر انسانی خطا میکند نیز به این دلیل است که مصداق کمال را خطا یافته است.

                          این عشق همگانی و واقعی انسان به کمال، همان عشق به انسان کامل است. پس شکی نیست که انسان کامل وجود دارد که بشر عاشق اوست. اگر چه مصداق آن را نشناسد و یا در انتخاب مصداق انسان کامل خطا کند. اما اصل تغییر ندارد.

                          ج/3: این انسان کامل برای انسان «امام» است. هر کسی، شخصی را انسان کامل میداند و از او پیروی میکند. لذا «امامت» مسئلهای همگانی است و اختصاص به مسلمانان یا شیعیان ندارد. بلکه همگان امام دارند. مباحثی چون: الگو قرار دادن، پیروی کردن، تبعیت نمودن، مد و ... نیز از همین گرایش فطری سرچشمه میگیرد. پس هر کسی برای خود امامی بر میگزیند و هیچ کس در دنیا بیامام نیست و همین خود بهترین دلیل بر وجود امامی واقعی و حقیقی است که برخی مصداق بیرونی و واقعی آن را درست میشناسند و تبعیت میکنند و برخی دیگر امام باطل را به جای او میگذارند. از این خداوند متعال نیز در کلام وحی میفرماید: در آخرت همهی انسانها را با امامشان محشور میکند.

                          «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ... » (الإسراء – 71)

                          ترجمه: [آن‏] روزی که هر گروهى را با پيشواى آنها بخوانيم‏ ... .

                          ج/4: پس عشق واقعی انسان به «انسان کامل» و گرایشش به او و اطاعت و تبعیت و تقلید از او، خود بهترین دلیل است که «انسان کامل» در هر عصری وجود دارد. این انسان کامل همان «امام زمان» است، هر چند که برخی دیگران را انسان کامل میدانند و آنان را امام خود بر میگزینند و برخی نیز مانند فراعنهی زمان خود را انسان کامل میخوانند و بقیه را به اطاعت و تبعیت خود دعوت میکنند.

                          نظر

                          • (حجت)
                            عضو فعال
                            • Nov 2010
                            • 1562

                            #28




                            حکایت امام زمان و مرد تشنه

                            علامه مجلسی (ع) می فرماید:

                            مرد شریف و صالحی را می شناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرف شده است، و در میان مردم مشهور است که طی الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم.

                            او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکه به راه افتادم. حدود هفت یا نه منزل بیش تر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلل کرده ، از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی شد، راه را گم کردم، حیران و سرگردان وامانده بودم، از طرفی تشنگی آن چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده آماده مرگ بودم.

                            [ ناگهان به یاد منجی بشریت امام زمان (ع) افتادم و] فریاد زدم: یا ابا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت کند!

                            درهمین حال، از دور شبحی به نظرم رسید، به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارم ایستاد، جوانی بود گندم گون و زیبا با لباسی پاکیزه بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.

                            سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود.

                            فرمود: تشنه ای؟

                            گفتم: آری. اگر امکان دارد، کمی آب از آن مشک مرحمت بفرمایید!

                            او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم.

                            آنگاه فرمود: می خواهی به قافله برسی؟

                            گفتم: آری.

                            او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای" حرز یمانی" را قرائت کنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من بر می گشت و می فرمود: این طور بخوان!

                            چیزی نگذشت که به من فرمود: این جا را می شناسی؟

                            نگاه کردم، دیدم در حومه شهر مکه هستم، گفتم: آری می شناسم.

                            فرمود : پس پیاده شو!

                            من پیاده شدم برگشتم او را ببینم ناگاه از نظرم ناپدید شد، متوجه شدم که او قائم آل محمد(ص) است. از گذشته خود پشیمان شدم، و از اینکه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متاسف و ناراحت بودم.

                            پس از هفت روز، کاروان ما به مکه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجب نمودند. زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طی الارض دارم.

                            منبع:

                            بحار الانوار، ج 52، صص 175 و 176.
                            لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                            نظر

                            • (حجت)
                              عضو فعال
                              • Nov 2010
                              • 1562

                              #29



                              ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

                              دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

                              دائم گل این بستان شاداب نمی ماند

                              دریاب ضعیفان رادر وقت توانایی

                              مشتاقی ومهجوری دور ازتو چنانم کرد

                              کز دست بخواهد شد پا یاب شکیبایی

                              یارب به که شایدگفت این نکته که در عالم

                              رخساره به کس ننمودآن شاهد هر جایی

                              ساقی چمن وگل را بی روی تو رنگی نیست

                              شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

                              ای درد توام درمان در بستر ناکامی

                              وی یاد توام مونس در گوشه ی تنهایی

                              در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم

                              لطف آنچه تو اندیشی،حکم آنچه تو فرمایی

                              فکر خود و رﺃی خود در عالم رندی نیست

                              کفر است دراین مذهب خود بینی وخود رﺃیی

                              زین دایره ی مینا خونین جگرم می ده

                              تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
                              لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                              نظر

                              • محاد
                                عضو فعال
                                • May 2011
                                • 601

                                #30
                                به ما ؛هيچ گاه؛نگفتيد

                                سلام آقا ؛سلام مولای نجابت؛ که به ما هیچ نگفتید

                                به ما نگفتید که ما چه کسی هستیم؛ما چی هستیم؛ما از کجا آمده ایم ؛و به کجا می رسیم؛؛؛؛

                                به ما از بی وفاییمان ؛ از عهد شکنیمان؛از گناهانمان که شما برایمان استغفار می کنید نمی گویید؛؛؛

                                از محبت خود هم نمی گویید؛؛؛؛؛؛؛؛؛ اما در عوض ما گنه کاران می گوییم؛؛؛؛

                                می گوییم:

                                خدایا؛مشکلاتمان زیاد شده است؛؛؛؛؛........

                                خدایا؛فساد بی داد می کند؛؛؛؛؛؛..........

                                خدایا مریض هایمان دوایی به جز ظهور ندارند؛؛؛؛؛؛

                                پس ظهور کن؛؛؛؛؛؛؛؛..........

                                ..........

                                و شما تمام این ها را می شنوی ؛و نمی گویی پس من چه؛؛؛؛؛؛؛

                                نمی گویی ؛های مردمان ؛من سرور و مولا و آقا و امامتان و پدر دلسوزتان هستم

                                من هستم که هزار سال است که درد و رنج غیبت را با درد و رنج روی کبود؛ فرق ضربه خورده؛

                                سر های از تن جدا؛ گوشواره های سه ساله؛و تک تک این مصیب ها را با هم آمیخته ام ؛؛؛؛؛

                                و هیچ نگفتم؛ و برای گناهانتان استغفار کردم و از برای صواب هایتان خدا را شکر؛؛؛

                                ..............

                                اما حال من می گویم:؛؛

                                و نمی دانم چرا خجالت رویمان را سرخ و سفید نمی کند؛

                                آیا کسی در این دنیای خاکی نیست که بگوید که تو کی هستی که می گویی درد و رنجت زیاد شده است؛؛؛؛؛؛؛؛؛

                                تو کی هستی:که سر از تن جده را بر فراز نیزه ها مانند غدیر فراموش کردی ؛ وحال با چه رویی از خدا طلب ظهور برای مشکلات خودت می کنی؛

                                ما نماز هایمان را خوب می خوانیم؛یا عبادتهای دیگرمان را از سر اخلاص و برای خدا انجام می دهیم؟ که حال دعا بر امر فرج برای رفع مشکلاتمان می کنیم

                                ؛ما خیلی بنده های خوبی بودیم که خداوند دستور فرج دهند؛

                                ......................

                                آیا تا به حال شده است که بگوییم ؛ پهلوی دخت رسول خدا راشکسته اند

                                سر پسر اشرف مخلوقات را بر نیزه نهادند؛

                                تا به حال گفته ایم به خاطر دل سه ساله ظهور کن

                                نمی دانم ما چه یارانی هستیم؛؛؛؛؛؛؛؛؛

                                و نمی دانم شما چقدر بزرگوارید که هیچگاه این را به ما نگفتید؛؛؛؛؛هیچگاه؛؛؛؛؛؛؛؛

                                نظر

                                در حال کار...
                                X