منتظران

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • (حجت)
    عضو فعال
    • Nov 2010
    • 1562

    #46




    امید من به عطای بقیة الله است

    هزار جان به فدای بقیة الله است

    بگو به حاتم طایی ، مناز بر کرمت
    هزار چون تو گدای بقیة الله است
    حرام باد مرا بی محبتش نفسی
    که زندگی به ولای بقیة الله است
    دعایث منتظران مستجاب خواهد شد
    چون متصل به دعای بقیة الله است
    خدا ز یمن وجودش به ما دهد روزی
    رضای دوست رضای بقیة الله است
    گر او نبود نمی ماند از بشر اثری
    بقای ما ز بقای بقیة الله است
    خوش آن بقیه عمری که سر شود با او
    حیات و مرگ برای بقیة است

    استاد کلامی زنجانی
    لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

    نظر

    • (حجت)
      عضو فعال
      • Nov 2010
      • 1562

      #47




      !! جشن تولد بدون صاحب تولد!!



      وقتي جشن تولدي بر پا ميشود هر كسي كه وارد خانه شود اول سراغ كسي را ميگيرد كه تولد اوست صاحب تولد به همه خوش آمد ميگويد. راستي ما 1170 سال و اندي چطور عادت كردهايم فقط يك تولد، بدون ديدن صاحب تولد برگزار كنيم و بدون اينكه بفهميم دغدغه و رضايت او چيست.

      اين همه سال نه خواستيم و نه همت كرديم سراغي از صاحب تولد بگيريم شايد براي ما اهميت نداشت يا شايد نبودنش براي ما عادت شده بوده است! راستش خوب كه نگاه ميكنيم گويا اصلا نيازي در وجودمان به وجود نيامده كه پاسخي وجود داشته باشد.

      حالا بگو نيازي ديده نازي در گرفته .... نه اين خبرها هم نيست نه نيازي است و نه نازي!

      اصلاً تا حالا فكر كردهاي چرا جمعيت ميليوني روز نيمه شعبان در جمكران جمع ميشوند و باز هم صاحب تولد حجاب از رخ برنميگيرد ... كه مرحوم آغاسي ميگويد:

      شايد اين جمعه بيايد شايد

      پرده از چهره گشايد شايد

      يعني اين جمعه ميليوني تشنه نيستند تا آبي نازل شود...

      يا نكند صاحب تولد روز تولدش گوشهاي در بياباني، جنگلي، دريايي يا صحرايي و … جايي يافته و آرام آرام گريه ميكند.

      آخر شمعهاي زياد كيك تولدش را طوفان هم نميتواند خاموش كند كه هر شمع يك داغ است و يك درد

      قصه غفلت ما و قهر ما با آقا قصه غصههاست ...

      قصه نيمه شعبانهاي مكرر و نبود آقا درد از دردهاي عاشقي است اين حرفها را تا عاشق نباشي نميفهمي.

      عاشق وقتي بيتاب معشوق ميشود وقتي از هر فرصتي براي ديدار استفاده ميكند وقتي هر بهانهاي، هر بويي، هر صدايي، هر نفسي او را به سمت معشوق ميكشد.

      وقتي دنبال يك آشناست تا احوال معشوق را از او جويا شود.

      خيلي بي قرار است.

      بايد جاي يك عاشق باشي تا بفهمي نيمه شعبان بي مولا تولد نيست

      قصه غربت و غمي است كه اشكهاي بي پايان آقا را تفسير ميكند

      گواه غربتي است كه نبود امام را فرياد ميكنند ... .

      اول و آخر اين قصه درد است و غم و تا نيايد اين غم عاشقان را ميسوزاند.

      اينها را گفتم كه روز نيمه شعبان اگر باز هم جشن ميلادي بدون ظهور آقا گرفتي؛ اگر كامت را با شيريني و شربت شيرين كردي به چشمهايت بگويي بر اين شيريني خون ببارند ...

      بياييد ما ديگر جشن تولد را براي صاحب تولد غمگينتر نكنيم ... . كمي به دغدغهها و غصههاي او فكر كنيم.


      فاطمه حيدرى
      لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

      نظر

      • (حجت)
        عضو فعال
        • Nov 2010
        • 1562

        #48





        خورشید نیمه شعبان


        سلام بر مهدى(ع)، خورشید جان ها و امید انسان ها. مهدى(ع)، یادگار پیامبران، خلاصه ابراهیم، عصاره محمد، احیا و زنده کننده سنت هاست. نیمه شعبان، مطلع خورشید فروزان مهدى(ع) در ظلمت تاریخ است. پیروان قائم آل محمد(ع) همچون او اهل قیام و انقلابند.

        مهدى(عج)، کعبه مقصود و قبله موعود امت هاست.

        غیبت کبرا، دوره آزمایش منتظران راستین حضرت مهدى(ع) است.

        وقتى نیمه شعبان مى رسد، گلواژه هاى «انتظار»، «ظهور»، «فرج»، «حکومت جهانى»، «قسط و عدل»، «دیدار» و «مهدى» مى شکفد.

        نیمه شعبان، عید منتظران وراثت زمین براى مستضعفان و شکست سلطه هاى جبّاران است. نیمه شعبان، افروختن چراغ شوق در دل شیعیان و امید بخشیدن به محرومان است.

        خورشید نیمه شعبان

        آخرین وصى پیامبر خدا(ص)، دوازدهمین امام شیعه و چهاردهمین معصوم از خاندان رسالت، حضرت مهدى(ع) در سپیده دم نیمه شعبان سال 255 هجرى در شهر سامرا دیده به جهان گشود. با تولد او انتظار تحقق مژده اى که پیامبر خدا(ص) و امامان(ع) از دو قرن پیشتر داده بودند سر آمد و گام او زمین را برکت بخشید.

        نام آن حضرت، نام پیامبر(ص) و کنیه او کنیه رسول خداست. (محمد، ابوالقاسم) توصیه شده است که در عصر غیبت، از او به نامش یاد نشود، بلکه با القاب متعددى که دارد، مثل مهدى، منتظر، حجت، صاحب امر، صاحب الزمان، بقیة اللّه ، قائم، خلف صالح و ... نام برده شود.

        پدرش امام عسگرى(ع) و مادرش نرجس است که نام اصلى وى ملیکه، دختر یشوعا فرزند قیصر روم بود. وجود آن امام، مشخصات وى، مژده ظهورش، ویژگى اصحابش و چگونگى حکومتش، در روایات بسیار آمده است و طبق روایات عقیده به او مخصوص به شیعه نیست، بلکه روایات بسیار در کتاب هاى اهل سنت نیز درباره او نقل شده است.
        زمینه هاى غیبت

        از آنجا که حکومت هاى ستمگر، طبق وعده روایات، زوال قدرت خود را در حکومت این مولود خجسته مى دیدند و مى دانستند که از نسل امام عسگرى(ع) خواهد بود، پیوسته آن حضرت را زیر نظر داشتند، امام یازدهم نیز تولد این فرزند را از مردم کتمان مى کرد تا دستگاه خلافت به وجود او پى نبرد.

        البته در همان دوران کودکى، براى آنکه شیعیان نسبت به پیشواى خود و امام بعدى بى خبر و حیران نباشند، امام زمان(ع) توسط پدر ارجمندش به برخى اصحاب خالص و مطمئن نشان داده مى شد، تا حجت خدا را بشناسند و بعدا دچار گمراهى نشوند.

        امام زمان(ع) پنج ساله بود که پدرش امام عسگرى(ع) به شهادت رسید. حضرت بر جنازه مطهر پدر نماز خواند و چون مأموران از وجود او با خبر شدند، در تعقیب او به منزل امام هجوم آوردند. ولى حضرت در یکى از سرداب هاى خانه از چشم ها ناپدید شد و هر چه گشتند، او را نیافتند. بدین گونه رابطه آشکار مردم با حضرت مهدى(ع) قطع شد و دوران غیبت فرارسید.

        غیبت صغرى و کبرى

        امام عصر(ع) از آن زمان تا سال 329 هجرى، به مدت 69 سال (که دوره غیبت صغرى نامیده مى شود) از طریق چهار نماینده خاص، با مردم رابطه داشت و نامه ها، نیازهاو سؤال هاى آنان از طریق این نوّاب خاص به حضرت مى رسید و پاسخ آن دریافت مى شد، به نامه هاى آن حضرت «توقیعات» گفته مى شد.

        نایب هاى ویژه او که در چهار نسل پیاپى واسطه میان امام و امت بودند، عبارتند از عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و على بن محمد سیمُرى.

        با مرگ چهارمین سفیر خاص امام در سال 329 دوران غیبت کبرى آغاز شد که تاکنون ادامه دارد و جانشینان حضرت، فقهاى عادل و واجد شرایط در هر زمان اند.

        حضرت مهدى(ع) هم اکنون از دیده ها پنهان است و ما در عصر غیبت بسر مى بریم و از دیدن جمالش محرومیم.

        البته در این دوازده قرنى که از عمر آن حضرت مى گذرد، اشخاص متعددى به خاطر صلاحیت و تقوا و عمل صالح، توفیق دیدار او را داشته اند.

        شوق دیدار او در همه دل ها وجود دارد و شیعیان، در انتظار پایان دوره غیبت و فرارسیدن «عصر ظهور»ند، تا به یارى او بشتابند. امام عصر(ع) هم اکنون زنده است و از آنچه در جهان و میان مسلمانان مى گذرد با خبر است، هر چند دیده نمى شود و کسى از جاى او و زمان ظهورش آگاه نیست. دیدار چهره او به سختى میسر است، آن هم براى انسان هاى صالح و پاک، در صورتى که حضرت مهدى(ع) صلاح بداند.

        عصر حضور

        عمر طولانى او از معجزات الهى است و تاکنون بیش از یازده قرن از میلاد او مى گذرد. وقتى ظهور کند، در چهره و نیروى یک مرد چهل ساله خواهد بود.

        در عصر غیبت، جهان از وجود او بهره مى برد، آن سان که از خورشید پشت ابر بهره مند مى شود. او حجت خدا در عصر غیبت است و هرگز زمین خالى از حجت نخواهد بود.

        ظهور او شرایطى دارد که وقتى فراهم باشد و خداوند اذن دهد، آن حضرت در روز جمعه اى در مکه و کنار خانه خدا ظهور مى کند و تعداد 313 نفر از یاران خاص او از سراسر جهان به سرعت خود را به او مى رسانند و با او بیعت مى کنند و قیام جهانى او آغاز مى شود.

        امام زمان(ع) ذخیره الهى براى گسترش قسط و عدالت در سراسر جهان است. وقتى آن حضرت ظهور کند، امنیت، عدالت، رونق اقتصادى، وفور نعمت هاى الهى در زمین، صلح و صفا و برادرى و مساوات در سطح جهان برقرار خواهد شد.

        نصرت الهى پشتیبان اوست و جهان مسخر فرمان او مى گردد. به دست او و با یارى پروردگار، «حکومت واحد جهانى» تشکیل مى شود و قانون خدا و احکام خدا به نحو کامل در همه جاى گیتى اجرا و حاکم خواهد گشت و قدرت هاى ستم نابود خواهد شد.

        عقیده به مهدویت و وجود یک نجات بخش در پایان عمر جهان، نه تنها در اسلام، بلکه در ادیان آسمانى دیگر هم مطرح است و همه فرقه ها به نحوى به یک «موعود» و منجى عقیده دارند و در انتظار یک مصلح جهانى بسر مى برند. همین عقیده سبب شده که در طول تاریخ بارها از سوى دروغگویانى ادعاى مهدویت یا واسطه بودن بین امام و و مردم اظهار شود و از این راه، فرقه هاى انحرافى و مسلک هاى ساختگى پدید آید. فرقه بهائیت و قادیانى گرى دو نمونه از این گروههاى منحرف است.

        براى زمان ظهور حضرت، نشانه هایى در روایات بیان شده که به «علائم ظهور» مشهور است و بروز آن نشانه ها، نشانه نزدیکى عصر ظهور است. فراگیرى ظلم و جور در سطح جهان، پیدایش جنگ ها و فتنه ها و آشوب هاى ویرانگر، ناامنى در همه جا، رواج فساد و گناه در جوامع، گرانى و نابسامانى اوضاع اقتصادى و برخى حادثه هاى شگفت و بى سابقه از آن جمله است.

        حکومت مهدوى

        وقتى امام زمان(ع) ظهور کند، از مکه به سوى مدینه، سپس به سوى عراق و کوفه حرکت مى کند. عیساى مسیح از آسمان فرود آمده، به او اقتدا مى کند و خداوند زمینه هاى قدرت و حاکمیت او را بر جهان فراهم مى آورد و با یارى و نصرت ویژه، امدادش مى کند. آن حضرت، دولت کریمه و الهى براساس قسط و عدل تشکیل مى دهد.

        مرکز حکومتش کوفه خواهد بود. اما سپاه او سراسر جهان را فتح خواهد کرد. در شام و فلسطین و مناطق دیگر، نبردهاى خونینى بین یاران او و پیروان طاغوت ها پیش خواهد آمد. سرانجام، پیروزى نهایى از آن اوست.

        زمین گنجینه هاى خود را براى امام آشکار مى سازد. امنیت همه جا حاکم مى شود، ویرانى ها آباد و ستمگران نابود و مؤمنان عزیز مى شوند. آن حضرت چند سال (هفت یا هفتاد سال) حکومت جهانى خواهد داشت، سپس به شهادت مى رسد و حکومت عدل او با بازگشت دوباره امامان معصوم ادامه مى یابد.

        سپس عمر جهان به پایان رسیده، مقدمات قیامت فراهم مى گردد. در عصر غیبت، شیعیان وظیفه دارند که با «انتظار فرج»، زمینه ساز حکومت جهانى او شوند و از پیشگاه خدا، آمدن او را طلب کنند.

        انتظار فرج که از برترین عبادت ها به شمار آمده، همراه با اصلاح خود و جامعه و مبارزه با ستم و فساد و فراهم ساختن شرایط متناسب با «دولت کریمه» امام زمان(ع) است.

        و ... منتظر «مصلح»، باید خودش هم «صالح» باشد و در «اصلاح» مفاسد بکوشد.



        یا مهدی، تولدت مبارک.
        لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

        نظر

        • (حجت)
          عضو فعال
          • Nov 2010
          • 1562

          #49
          یک عمر تو زخم مارا بستی !
          هرروز کشیدی به سر ما دستی !
          شعبان که به نیمه میرسد آقا جان !
          ما تازه به یادمان می آید که هستی !
          __________________


          ای لحظه ها و ثانیه هایم فدای تو
          کی می شود ترانه بریزم به پای تو

          ای سبزتر ز هر چه خدا آفریده است
          ای آبشار ریخته گیسو به پای تو

          از سمت آفتاب کسی منعکس نشد
          تب کرده اند آینه ها هم برای تو

          با روزهای هفته کلنجار می روم
          با غربتی که می وزد از جمعه های تو

          در تار و پود شهر نمی گنجم این زمان
          کاش آسمان نشان دهد از روستای تو

          دیشب برای آمدنت نذر کرده ام
          پر می کشد تمام دلم در هوای تو

          ای لحظه ها و ثانیه هایم فدای تو
          کی می شود ترانه بریزم به پای تو

          ریحانه بشیری

          ***********************************

          این جشنها برای من «آقا» نمیشود

          شب با چراغ عاریه، فردا نمیشود

          خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید

          میخواستم ببینمت؛ امّا نمیشود

          شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا

          وقتی که کور شد گرهی، وا نمیشود

          یوسف! به شهر بیهنران وجه خویش را

          عرضه مکن؛ که هیچ تقاضا نمیشود

          اینجا، همه مناند؛ منِ بیخیالِ تو

          اینجا کسی برای شما، ما نمیشود

          آقا! جسارت است؛ ولی زودتر بیا

          این کارها به صبر و مدارا نمیشود
          لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

          نظر

          • مهدی64
            عضو عادی
            • Apr 2011
            • 160

            #50
            چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ..... چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ..... خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ..... خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی ...... برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی ..... برای عده ای چه خوب شد نیامدی ...... تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ..... دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
            حضرت علی (ع): درباره آنچه از آن شناختی نداری، سخن مگوی

            نظر

            • (حجت)
              عضو فعال
              • Nov 2010
              • 1562

              #51
              اي گنجينه آخرين



              اي گنجينه آخرين! ديري است که دعاهايمان «ندبه» شده است و هر صبح جمعه مشعل چشمهاي ما با زلال

              اشک روشن ميشود و من در کوچههاي سرگردان «غيبت»، تو را ميجويم شايد، مرا به ميهماني نگاهت بخواني.

              کوير وجودم در انتظار باران ظهور توست و برکه کوچک هستيام به نظاره درياي حضرتت. پيکر خسته به

              خاک نشستهام را تنها تو و ياد تو به ديار قرار ميرساند.

              آه ، اي حضور! اي درياي نور!

              منتظران



              دلم در کوچه پس کوچههاي انتظار گرفته است، به دنبال روزنهاي، نسيمي، آوايي. نميدانم در پي کسي هستم يا نه.

              کسي که سبد بلورين دعايم را پر از استجابت کند و در طاقچه خاکستري وجودم برگ سبزي، گل سرخي و

              شايد هم چکاوک خوشخوان و زيبايي به يادگار گذارد.

              تو را در کوچه باغهاي اميد ميجويم و در سجادههاي بيريا ميبينم. نام تو را و عکس آسمانيات را در ماه

              جستوجو ميکردم و در لبهاي نيايش و اشکهاي «ندبه» ديدم. اين تويي، با همه بزرگيات، در دلهاي

              کوچک کودکان، کودکان شهر با سينيهايي پر از شور و نياز تا براي نيمه شعبان شمع روشن کنند و در

              دستهاي دخترکان، فرشتههايي که در جمکران به نماز ميايستند و در قنوت نيازهاي کودکي آنها «دعاي

              فرج» بسان حرير سبز در آسمان خيالشان موج ميزند و به سوي تو ميآيد.



              آنگاه شکوفههاي صورتي اميد بر اين حريم سبز ميبارد و به سوي آنان باز ميگردد و شکوفه خنده بر لبان

              آنها ميشکفند.



              امروز از آن توست و فرداها براي تو... .
              لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

              نظر

              • (حجت)
                عضو فعال
                • Nov 2010
                • 1562

                #52
                این جمعه هم گذشت، آقا نیامدی؟!


                خودت دعا بکن ای مهربان که بیایی.


                بی تو ای صاحب زمان ، بي قرارم هر زمان !

                از غم هجر تو من دلخسته ام

                همچو مرغی بال و پر بشكسته ام

                كی شود آيی نظاره بر دل اندازی تو يارا ؟

                بر دل خسته كه دم سازی تو يارا

                ده مدال ديده باني ز عنايت

                به من و از مهر و عشق بازی خدا را
                :razz:
                :razz: يابن الحسن آقا بيا، يابن الحسن آقا بيا :razz:


                ای تو شور عشق من ، روشنی انجمن

                بی تو در دام بلا افتاده ام

                بر تو يارا جان و دل را باخته ام

                از فراق تو شده حال من خسته پريشان

                كی ميايی منجی و سلطان امكان ؟

                عقده ها را وا كنی با يك نگه ، ای نور يزدان

                بين چه كرده با دل من سوز هجران

                :razz: يابن الحسن آقا بيا، يابن الحسن آقا بيا :razz:

                :razz: یا بن الحسن آقا بیا :razz:
                لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                نظر

                • (حجت)
                  عضو فعال
                  • Nov 2010
                  • 1562

                  #53


                  فضای این دل دیوانه، گرفته بوی گل نرگس

                  دلم نشسته چو پروانه، در آرزوی گل نرگس

                  سزد ز غصه بمیرم من، ز درد و غربت و تنهایی

                  همیشه ذکر فرج دارم، ولی چرا تو نمی آیی؟

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

                  فضای این دل دیوانه، گرفته بوی گل نرگس

                  دلم نشسته چو پروانه، در آرزوی گل نرگس

                  سزد ز غصه بمیرم من، ز درد و غربت و تنهایی

                  همیشه ذکر فرج دارم، ولی چرا تو نمی آیی؟

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

                  منم که زشت و سیه چهره، تو در نهایت زیبایی

                  منم فقیر ِ فقیرانم ، تو در نهایت دارایی

                  چه می شود بشود روزی، سراغ خیمه ی سبزِ تو

                  که روزیم بشود روزی، طعام ِ خیمه ی سبز ِ تو

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

                  دوباره پای گنهکارم، به بزم عشق تو واگشته

                  سرم به زیر و شکسته دل، دو دیده پر ز حیا گشته

                  ز قطره قطره ی اشک ِ من، ببین که بوی تو می آید

                  دو دست خسته و لرزانم، به سمت و سوی تو می آید

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یا اباصالح(عج)

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یا اباصالح(عج)

                  زبان گرفته دلم امشب ،ز غصه های دل زارم

                  دلم گرفته و قلبی پر،ز خاطرات خوشم دارم

                  تو بدترین گناهان را،به عمر کوته من دیدی

                  به بهترین محبت ها،مرا همیشه تو سنجیدی

                  تو لقمه لقمه به دست خود،به بنده نان و نمک دادی

                  به قوت نمک و نانت ،گنه نموده ام و شادی

                  خدا خدای گنه کاران،گدا گدای سیه چهره

                  ببین که پادشه خوبان،نشسته دور همین سفره

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یا اباصالح (عج)

                  نسیم خوش نفس و پاکی،گرفته حال و هوایم را

                  ز خاطرم نرود حال و ،هوای جبهه و یا زهرا

                  دوباره میکده را بستند،به پشت در زده ام زانو

                  به درد هجر پرستوها،به جز جنون نبود دارو

                  شلمچه رفتم و حالا در،میان شهر گنه هستم

                  دو کوهه بودم و غرق تو،ولی دوباره چنین پستم

                  امان که دست و دلم گردد،دوباره مجرم و آلوده

                  خدا کند که گل نرگس،دهد به من دل آسوده

                  همیشه چشم امید من،به دست مادر تو زهراست

                  گمان کنم که به روز حشر،شفیع نوکر تو زهراست

                  اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یا اباصالح (عج)

                  تو را قسم به کبودی ها،به صورتی که بود حاکی

                  تو را به مقنعه خونی،به چادری که شده خاکی

                  تو را به قاری قرآنی،که روی نیزه فغان دارد

                  تو را به روزه پیشانی،که سنگ کوفه نشان دارد

                  مدد نما و عنایت کن،به خاطر دو لب عطشان

                  حفاظتم بنما دیگر،زجرم و معصیت و عصیان

                  حدیث نوکریم این است،که ذکر روز و شب زهراست

                  یکی دمشق و یکی دیگر،محرم و شب عاشوراست


                  لینک صوتی شعر






                  آخرین ویرایش توسط (حجت)؛ 2011/08/02, 13:09.
                  لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                  نظر

                  • محاد
                    عضو فعال
                    • May 2011
                    • 601

                    #54



                    در این نزدیکی ها

                    این یک داستان نیست

                    غصه است

                    در همين نزديكيها


                    آيا زماني فرا خواهد رسيد كه باور كنيم در همين نزديكيها چشمهاي نگراني زندگيامان را هر روز مرور ميكند؟

                    چشماني مضطرب، كه منتظر است تا با خوب شدن ما دلخوشانه پا در ركاب ظهور نهد.

                    بياييم صادقانه يك بار هم شده بينيرنگ دست بر آستان نيازش بريم و شرمگينانه بگوييم اگر چشم به راه خوب شدن مايي تا بيايي چنين نخواهد شد؛ تا چنينيم.

                    پس خود از خدا بخواه چنان شود.

                    تو خود خوب ميداني كه امواج پرتلاطم و سهمگين فتنههاي آخرالزماني ميرود تا آخرين باقيماندههاي اين بنيان را ببرد.ا
                    اي عزيز! بر ما ببخش كه چه بسيار دروغگويان لافزن شدهايم.
                    آيا باوركردنيست با وجود دهها و صدها و هزاران مؤسسه و مركز و بنياد و محفل و شيفته، همچنان گرد غريبي بر روي شما باشد؟!
                    كه تو به اندازه يك باشگاه ورزشي نيز نزد ما مهم نيستي.

                    چه كسي باور ميكند؟


                    چه گناهي دارند جوانان علاقهمند به تو كه نميتوانند بلنداي عظمت تو را در فراز منارههاي مسجدي به نام تو جستجو كنند؟

                    چه تقصيري دارند نوجوانان عزيزي كه آنها را به اين پندار واداشتهاند كه نور معرفت تو را در ژرفاي چاه عريضه جستجو كنند؟

                    اي مسافر غريب! نميخواهم دردي بر دردهاي تو باشم كه اين دلگويههاي دل دردمندست. و نه زخمي بر دل دوستان راستين تو، كه حساب آنها، نيك ميدانم از اين خطابها جداست.

                    زهي خوشخيالي است كه موج گوشآزار حضور بيحاصل برخي وقتگذرانها را به ظهور صغرا تفسير كنيم كه نيمه شبها تابستان برخي مكانهاي منسوب به تو، گواهي بر ناصواب بودن اين برداشت است.

                    خود خوب ميدانيم آنچه بر ما ميرود، نه ياد تنهاييهاي غريبانه تو، كه رفع نيازهاي پست دنيايي ماست.

                    و اين هجوم، نه براي آزادي تو از زندان غيبت، كه براي رفاه بيشتر خود است.

                    به راستي كداميك از ما مدعيانيم كه آمدن تو را آنگونه كه واقعيت خواهد يافت، برتابيم؟

                    تا چه حد خود را براي آن آمدن، مهيا ساختهايم؟...

                    و ماآيا هرگز به اين فكر كردهايم گريههاي نيمه شب آن مسافر غريب براي چيست؟

                    بيگمان بخشي از آن مويهها براي بي وفايي ماست.

                    او ميگريد؛ اما نه براي عريضههاي چاهها؛ كه براي گرفتارآمدگان در چاههاي خود خواهي.

                    او ميگريد؛ اما نه براي فرو غلطيدن جوانان در ورطههاي گمراهي كه براي سكوت دانشمندان.

                    مينالد . اما نه براي خود كه براي ما...

                    نظر

                    • محاد
                      عضو فعال
                      • May 2011
                      • 601

                      #55

                      تو بگو، کداممان منتظریم؟
                      شنیده ام اگر مومنان فقط به اندازه حاجت های دنیایی شان از ته دل آرزوی ظهورت را تمنا کنند و با وجودشان نیاز به وجودت را احساس کنند، تو در دم ظهور خواهی کرد.
                      -------------------------------------------------
                      ساده می نویسم تا نیم نگاهی بر افکارم بیاندازی. دیگر از تمام الفاظ درشت خسته شده ام. از زنجیر تشبیهات بی سر و ته بیزارم. ساده می نویسم شاید نگاه ساده ای بر من اندازی.

                      من در دو راهی افکارم قدم های تو را انتظار می کشم. نمی دانم در راه بی باز گشت زندگی چه کرده ام که در دل توقع قدومت را به تصویر می کشم.

                      من توانی برای رفتن ندارم و رویی برای بازگشتنم نیز نمانده است. آن چه پیش رو می بینم، جاده بی انتهایی است که در کور سوی شب نور را تمنا می کند و آن چه پشت سر گذاشته ام، خرابه ای است که اگر راستش را بخواهی با ملاک های تو هماهنگی کمی دارد. من نان به نرخ دنیا خورده ام و از تو که سرا پا معنویتی دم می زنم.

                      من در تاریکی راه، تو را می جویم و هر چه بیشتر می جویم کمتر می یابم. نمی دانم تو از دیده پنهانی یا من. نمی دانم تو به انتظار نشسته ای تا من از گمراهی دست بردارم یا من در بی خبری خود به انتظار نشسته ام.

                      شاید فقط دم از انتظار می زنم. بدون اغراق بگویم فقط لقلقه زبانم الهم عجل لولیک الفرج شده است، در حالی که حوائج دنیایی سرا پای وجود بی خبرم را پر کرده است.

                      شنیده ام اگر مومنان فقط به اندازه حاجت های دنیایی شان از ته دل آرزوی ظهورت را تمنا کنند و با وجودشان نیاز به وجودت را احساس کنند، تو در دم ظهور خواهی کرد.

                      تو برایمان دعا کن که محتاج دعاییم. تو برای ظهور دعا کن، چرا که اول ما در باطن خویش باید ظهور کنیم تا نور با عظمتت در وجود ما تجلی یابد.

                      آقا جان، جسم های استخوان ترک خورده ظریف مان را با کالبد درونت روشن گردان. مولای من ظهور باطن مان را با ظهور دیده تطبیق ده. چشمان شب کورمان را با دم مسیحایی ات بینا گردان، چرا که ما برای دیدنت چشم دل می خواهیم.

                      ما جمعه ها را خسته کرده ایم بس که منتظر ماندیم. ظهور نیافته ماییم، تو منتظر ظهوری و ما غافل از ظهور.

                      نشریه ساعت صفر(تارا ابوالحسنی)

                      نظر

                      • (حجت)
                        عضو فعال
                        • Nov 2010
                        • 1562

                        #56
                        این نرم افزار کتابی الکترونیکی با فرمت جاوا قابل استفاده در اکثر گوشی های تلفن همراه است

                        به منظور شناخت و آشنایی هر چه بیشتر با زندگانی و سخنان حضرت مهدی(عج) که زندگینامه حضرت مهدی(عج)، احادیث معصومین درباره حضرت مهدی(عج)و سخنان و گزیده احادیث و نامه های گران بهای حضرت مهدی (عج) را داراست.از قابلیت های این نرم افزار امکان جستجو قوی آن نیز است.
                        دانلود کنید با حجم 200 کیلوبایت


                        لینک سایت مربوطه برای دانلود
                        لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                        نظر

                        • hamed89
                          Banned
                          • Jul 2025
                          • 617

                          #57
                          دوستان یه نصیحت رو از اینجانب برادر کوچیکتون داشته باشید:
                          به جای خوندن حدیث به شرح حدیث رجوع کنید..وگرنه همون حدیث میتونه باعث گمراهی شما بشه
                          به جای خوندن قران به تفسیر قران بپردازید تا برسیم به حرفای انیشتین درباره قران..با روخونی و خوندن حتی ترجمه هیچی بار ادم نمیشه
                          من فقط تفسیر سوره ناس و توحید رو نصفش رو خوندم کلی اطلاعاتم رفت بالا..

                          نظر

                          • (حجت)
                            عضو فعال
                            • Nov 2010
                            • 1562

                            #58


                            الا ای یوسف زهرا کجایی .....امید و دلبر جانها کجایی

                            همه روز و شب از هجرت غمینم .....دگر کی می شود جانا بیایی

                            چه می شد ای امید عالمینم .....زپشت پرده غیبت درآیی

                            الاخورشید پنهانم کجایی .....که مردم زین غم سرد جدایی

                            هزار آدینه من در انتظارم .....کدامین جمعه آخر تو می آیی



                            ------------------------------------------------------------------------------------------------------------


                            چه جمعه ای... چه غروب غریب و دلگیری...
                            چرا سراغی از این جمعه ها نمی گیری؟
                            مسافری که هنوز و همیشه در راهی!
                            کجای راه سفر مانده ای به این دیری؟
                            به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
                            بیا پیاده شو از این قطار تأخیری...
                            چقدر پیر شدی روی گونه هایم اشک!
                            تو سال هاست که از چشم من سرازیر...
                            چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
                            شدی شبیه دیوانگان زنجیری...
                            چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
                            چطور از غم دوری او نمی میری...



                            88888888888888888888888888888888888888888888


                            سحرآموخته گان/
                            مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز/
                            چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز/
                            لاله‏ها، شعله كَش از سينه ی داغ اَند به دشت/
                            در غمت، هم دَم آتش جگرانند هنوز/

                            از سراپرده ی غيبت خبرى باز فِرست/
                            كه خبريافتگان، بى خبرانند هنوز !/
                            آتشى را بزن آبى به رخ سوخته گان/
                            كه صدف سوز جهان، بدگُهران اَند هنوز/
                            پرده ‏بردار ! كه بيگانه نبيند آن روى/
                            غافل از آينه، اين بى ‏بصران اَند هنوز !/
                            ره رُوان در سفر باديه، حيران تواَند/
                            با تو آن عهد كه بستند، برآنند هنوز/
                            ذرّه‏ها در طلب طلعت رويت، با مهر/
                            هم چنان تاخته چون نوسفرانند هنوز/
                            سحرآموختگان اَند، كه با رايت صبح/
                            مشعل افروز شب بى‏سحران اَند هنوز/
                            طاقت از دست شد، اى مردمك ديده! دمى/
                            پرده بگشاى! كه مردم نگرانند هنوز!

                            مشفق كاشانى
                            آخرین ویرایش توسط (حجت)؛ 2011/09/02, 01:04.
                            لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                            نظر

                            • (حجت)
                              عضو فعال
                              • Nov 2010
                              • 1562

                              #59
                              یا مهدی ادرکنی





                              دلم ز هجر تو در اضطراب میافتد
                              بسان زلف تو در پیچ و تاب میافتد
                              شبی که بیتوام، ای ماه انجمن آرا!
                              دلم ز هجر تو از صبر و تاب میافتد
                              تو آن مهی که اگر مِهرِ رخ برافروزی
                              ز چشم اهل نظر، آفتاب میافتد
                              تو آن گلی که ز پاکی، طراوتی داری
                              که گل به پیش تو از رنگ و آب میافتد
                              به یاد روی تو ای گل، عبور خاطر من
                              به باغ سبز غزلهای ناب میافتد
                              اگر به گوشة چشمی نظر کنی، ای دوست!
                              دعای خسته دلان مستجاب میافتد
                              دعای محبوب

                              امام علیّ بن موسی الرضا(ع) ـ که روز جمعه را روز ظهور حضرت مهدی(ع) میداند ـ ، در یکی از بهترین لحظات نیایش خود یعنی قنوت نماز ظهر جمعه سرود بیقراری و انتظار سر میدهد و برای فرج و ظهور آن بزرگوار دعا میکند:

                              « اَللّهُمَّ اَصْلِحْ عَبْدَ کَ وَ خَلیفَتَکَ، بِما اَصْلَحْتَ بِهِ اَنْبِیائَکَ وَ رُسُلَکَ، وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ، وَ اَیِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِکَ، وَ اسْلُکْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً، یَحْفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ سُوءٍ،وَ اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً، یَعْبُدُ کَ لا یُشْرِکُ بِکَ شَیْئاً، وَ لاتَجْعَلْ لِاَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ عَلی وَ لِیِّکَ سُلْطاناً، وَ ائْذَنْ لَهُ فى جِهادِ عَدُوّ ِکَ وَعَدُوّ ِه، وَ اجْعَلْنی مِن اَنْصارِهِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شیْ ءٍ قَدیر.»(1)

                              بارالاها، کار ظهور بندة شایسته و خلیفة راستینت (امام مهدی) را اصلاح فرما، همانگونه که کار پیامبر و فرستادگانت را اصلاح نمودی، و از فرشتگانت نگاهبانانی بر او بگمار، و از سوی خویش با «روح القدس» او را یاری و پشتیبانی فرما، دیدهبانانی ازپیش رو و پشتسر همراه وی گردان، تا از هر بدی نگاهش دارند، ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز، که او تو را می پرستد و هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی داند، پس برای هیچیک ازآفریدگانت برتری و چیرگی نسبت به «ولی» خودت قرار مده، و او را درجهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما، و مرا از یاران او بشمارآور،که همانا تو بر هر کاری توانایی.
                              با عنایت به مضــامین زیبای فوق، روشــن میگردد که امـام هشتم(ع) عــالیترین و بلندترین زمزمههای محبّت را چگونه با سوز و از سر شوق در این مناجات کوتاه بر زبان جاری میسازد! هم محبوب خود را معرفی مینماید و هم آرزوی سلامتی و ظهور او را دارد و از خدا میخواهد تا بیعت هیچ ستمگری بر گردن آن حضرت نباشد. آنگاه برای جهاد در رکاب او اعلام آمادگی نموده بدین وسیله ارتباط معنوی و عاطفی خود را ب آن بزرگوار ابراز میفرماید.
                              لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

                              نظر

                              • mehran89
                                کاربر فعال
                                • Jul 2011
                                • 190

                                #60
                                جناب حجت وقتی به این تاپیک نگاه کردم،یهو دلم گرفت.اشک تو چشمام جمع شد.ممنون که آدمایی که غافلن را آگاه می کنید از تجلی...
                                یاد این شعر افتادم:
                                تو همون حس غریبی که همیشه با منی
                                تو بهانه ی هر عاشق واسه عاشق بودنی
                                تو امید انتظاری تو شبای نا امید...
                                دستتون درد نکنه.تاپیکتون خیلی زیباست.
                                بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
                                آه بی تاب شدن عادت كم حوصله هاست
                                همچوعكس رخ مهتاب كه افتاده در آب
                                در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
                                بی توهر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
                                همچو شهری كه به روی گسل زلزله هاست
                                باز می گویمت از مسئله دوری و عشق
                                وسكوت تو جواب همه ی مسئله هاست...


                                [IMG][/IMG]
                                [COLOR="#00bfff"][SIZE="2"][B][SIZE="3"][SIZE="2"]تا نگاه می کنی وقت، وقت رفتن است-----------------پیش از آنکه باخبر شوی-----------------لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود------------------آه ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چه زود دیر می شود...[/SIZE][/SIZE][/B][/SIZE][/COLOR]

                                نظر

                                در حال کار...
                                X