باز این چه شورش است

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • rezaafshari110
    عضو فعال
    • Oct 2011
    • 347

    #1

    باز این چه شورش است

    با سلام و عرض ادب و تشکر ویژه بابت راه اندازی این سایت مفید
    با توجه به فرا رسیدن محرم از مدیران محترم تقاضا دارم جهت ارج نهادن به حماسه والای حسینی با ایجاد تاپیک (( باز این چه شورش است )) که قرار است حاوی دل نوشته های
    دوستان در مورد امام حسین و محرم باشد موافقت نمایید.در ضمن به منظور پاسداشت این واقعه مهم تقاضا دارم موضوع تا تاریخ 90.9.16 بصورت مهم در تاپیک گفتگوهای بورسی
    ایجاد شود.
    با تشکر
    آخرین ویرایش توسط rezaafshari110؛ 2011/11/25, 15:20.
    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .
  • rezaafshari110
    عضو فعال
    • Oct 2011
    • 347

    #2
    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

    نظر

    • عبدالله محمدی
      ستاره‌دار(26)
      • Mar 2011
      • 1166

      #3
      اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
      فرارسیدن ایام محرم راخدمت دوستان عزیزم تسلیت عرض میکنم

      فلسفه قیام مختار


      عاقبت قاتلان امام حسین علیه السلام



      آيا عزاداري براي امام حسين عليه السلام بدعت است؟

      نظر

      • rezaafshari110
        عضو فعال
        • Oct 2011
        • 347

        #4
        ولادت

        در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)
        به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) (4) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
        به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)
        حسين (ع ) و پيامبر (ص )

        از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
        سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد. (8)
        انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. (10)
        ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم (12)
        حسين (ع ) با پدر

        شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
        در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.(13)
        به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)
        امام حسين (ع ) با برادر

        پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
        حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)
        امام حسين (ع ) در زمان معاويه

        چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.
        امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.
        در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...
        قيام حسينى

        يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
        حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)
        امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
        هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .
        يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
        امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم . و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.
        رسول گرامى (ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پيشوايان پيشين اسلام , شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
        خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته , از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.
        بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت .سرانجام رفت , و شهادت را دريافت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست .
        راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متنفر مي شدند, زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است , هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طوفانى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت .
        نگرشى ژرف ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند, در فضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ايراد فرموده اند.
        ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان فرمود. (21)
        نيز از آن جناب است كه فرمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معترف است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد. (23)
        امام صادق (ع ) مي فرمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است . (24) زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد. هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى , فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد.
        حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
        همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

        نظر

        • rezaafshari110
          عضو فعال
          • Oct 2011
          • 347

          #5
          سلام
          امشب شب دوم محرم شب قدر شناسی از یاران حسین بن علی است.از خدا بخواهیم ما رو هم مثل حر آزاد کنه از این زندان نفسانی.

          هنگامی که حر فریاد غریبانه امام حسین علیه السلام را که طلب یاری می‎کرد شنید، نزد عمرسعد رفت و پرسید: آیا تو با این مرد خواهی جنگید؟ عمر گفت: آری به خدا قسم، با او جنگی خواهیم داشت که دست کم، سرها قطع گردد و دست‎ها جدا گردد.
          حر گفت: شما چه خواهید کرد؟ آیا پیشنهاد او مورد پسند شما نیست؟ ابن سعد گفت: اگر کار دست من بود (هر آینه از جنگ با او) دست می‎کشیدم. اما امیر تو (ابن زیاد) از این کار سر باز می‎زند. حر او را ترک کرد و با دیگران در انتظار ایستاد، در حالی که در کنار او قره پسر قیس قرار داشت.
          حر به قره گفت: آیا اسب خود را امروز آب داده‎ای؟ قره گفت: نه. حر گفت: آیا می‎خواهی آن را سیراب کنی؟ قره گمان کرد که حر قصد کناره‎گیری از سپاه ابن سعد را دارد، در حالی که حر چندان تمایلی نداشت که قره جدا شدن او را مشاهده کند. پس او را ترک کرد و رفت. اینجا بود که حر به امام حسین علیه السلام قدری نزدیک شد. مهاجر پسر اوس به حر گفت: آیا تو می‎خواهی که حمله کنی؟ در پاسخ این سوال حر ساکت شد و بر خود می‎لرزید، پس در حالی که مهاجر از این حال حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: اگر از من درباره شجاع‎ترین مرد کوفه سوال می‎شد، تو را معرفی می‎کردم، این چه حالتی است که در تو می‎بینم؟ حر گفت: همانا خود را بین بهشت و دوزخ متحیر می‎بینم، به خدا سوگند اگر مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد. پس از آن با شلاق به اسب خود نواخت و به سوی امام حسین علیه السلام رهسپار شد.
          او به سبب آن چه پیش از آن به آل رسول روا داشته بود و آنها را در مکانی بی آب و گیاه وانهاده بود، سر از خجالت به پایین انداخته بود و به سوی آنها پیش می‎رفت.
          «پروردگارا! من به سوی تو باز می‎گردم، پس توبه‎ام را پذیرا باش. من دل اولیا و فرزندان پیامبرت را به وحشت انداخته‎ام. ای اباعبدالله! من بازگشته‎ام و تائب هستم، آیا برای من راهی به توبه هست؟ امام در پاسخ حر فرمود: آری، خداوند به تو روی خواهد کرد.
          این گفتار امام حسین علیه السلام حر را شادمان کرده بود. او به یقین دریافت که به زندگانی بی پایان و نعمت‎های همیشگی راه یافته است. حر داستان ندای هاتفی را هنگامی که او از کوفه خارج می‎شد به امام حسین علیه السلام اینگونه بازگو می‎کرد: من با گوش جان شنیدم، کسی اینگونه هشدارم می‎داد که ای حر! تو را بشارت به بهشت. گفتم وای بر حر ، آیا تو او را به بهشت مژده می‎دهی، در حالی که او برای جنگ با پسر دخت پیامبر به حرکت در آمده است؟ امام فرمود: تو به خیر و پاداش (نیکو) دست یافته‎ای.

          پس ببینید فرصت برای همه هست حتی کسی که جلوی امام خود ایستاده
          حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
          همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

          نظر

          • بابي چارلتون
            عضو فعال
            • May 2011
            • 993

            #6




            نظر

            • rezaafshari110
              عضو فعال
              • Oct 2011
              • 347

              #7
              حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
              همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

              نظر

              • arak_bourse
                کاربر فعال
                • Nov 2010
                • 3802

                #8
                انشالله امام حسین دست ما رو هم بگیره و در راه راست زندگی قرار دهد
                تحلیلگر بازار tahlilgar0@

                نظر

                • محمود شریعت
                  عضو فعال
                  • Oct 2011
                  • 1358

                  #9
                  کاروان کربلا (شهریار)

                  شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين (ع)
                  روي دل با کاروان کربلا دارد حسين (ع)

                  از حريم کعبه جدش به اشکي شست دست
                  مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين

                  ميبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
                  بيش از اينها حرمت کوي منا دارد حسين

                  پيش روراه ديار نيستي کافيش نيست
                  اشک و آه عالمي هم در قفا دارد حسين

                  بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب
                  کس نميداند عروسي يا عزا دارد حسين

                  رخت و ديباج حرم چون گل به تاراجش برند
                  تا بجائي که کفن از بوريا دارد حسين

                  بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب
                  ورنه اين بيحرمتيها کي روا دارد حسين

                  سروران،پروانگان شمع رخسارش ولي
                  چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسين

                  سر به تاج زين نهاده راهپيماي عراق
                  مينمايد خود که عهدي با خدا دارد حسين

                  او وفاي عهد را با سر کند سودا ولي
                  خون به دل از کوفيان بيوفا دارد حسين

                  دشمنانش بيامان و دوستانش بيوفا
                  با کدامين سر کند مشکل دو تا دارد حسين

                  سيرت آل علي با سرنوشت کربلاست
                  هر زمان از ما يکي صورت نما دارد حسين

                  آب خود با دشمنان تشنه قسمت ميکند
                  عزت و آزادگي بين تا کجا دارد حسين

                  دشمنش هم آب ميبندد به روي اهل بيت
                  داوري بين با چه قومي بيحيا دارد حسين

                  بعدازاينش صحنههاو پردههااشکست وخون
                  دل تماشا کن چه رنگين سينما دارد حسين

                  سازعشق است وبه دل هرزخم پيکان زخمهئي
                  گوش کن عالم پراز شور و نواداردحسين

                  دست آخر کز همه بيگانه شد ديدم هنوز
                  با دم خنجر نگاهي آشنا دارد حسين

                  شمر گويد گوش کردم تا چه خواهد از خدا
                  جاي نفرين هم بلب ديدم دعا دارد حسين

                  اشک خونين گو بيا بنشين به چشم شهريار
                  کاندرين گوشه عزايي بيريا داردحسين


                  آخرین ویرایش توسط محمود شریعت؛ 2011/11/28, 01:24.
                  . . . . . . . . . . Sava Trading Group . . . . . . . . به زودی . . . .
                  [/RIGHT]
                  [/B][/SIZE]

                  نظر

                  • eiman
                    عضو عادی
                    • Jan 2011
                    • 144

                    #10
                    هیهات من الذله
                    این است پیام کربلا
                    (((((((((((((((((آزادگی)))))))))))))))))

                    نظر

                    • يگانه
                      کاربر فعال
                      • Mar 2011
                      • 616

                      #11
                      بر لب آبم و از داغ لبت می میرم

                      هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم

                      مادرم داد به من درس وفاداری را

                      عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

                      گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا


                      گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم

                      بوته عشق تو کرده است مرا چون زرناب


                      دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم

                      گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است


                      از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم

                      غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز


                      لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم

                      تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم


                      آیت قهر بیان شد، ز لب شمشیرم

                      سایه پرچم تو کرد سرافراز مرا


                      عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم

                      کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام


                      شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم

                      دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد


                      چشم من داد از آن آب روان تصویرم

                      باید این دیده و این دست دهم قربانی


                      تا که تکمیل شود حجّ من آنگه میرم

                      زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک

                      نظر

                      • rezaafshari110
                        عضو فعال
                        • Oct 2011
                        • 347

                        #12
                        ان الله يحب التوابين...

                        من ميدونم كه دل خدا برام تنگ ميشه،هر چقدر هم بد باشم خدا دلش برام ميتپه و وقتي من فراموشش ميكنم دلش برام تنگ ميشه...خدا عين آدما نيست...
                        هر دفه كه دلم ميشكنه و بغض گلومو ميگيره،اول وايميسته و با مهربوني نگام ميكنه،بعد مياد جلوم وايميسته،
                        بهم ميگه : بغض نكن،گريه نكن من كنارتم،بعد دونه دونه ذره هاي دل منو جمع ميكنه...
                        بعد گريه من بند مياد...نگاش ميكنم و تعجب ميكنم از بزرگواريش،از مهربونيش،از ...بازم از مهربونيش...
                        خدا اما بهم نگاه نميكنه،نميخواد خجالتم بده،نميخواد از چشماش بخونم كه"يادته منو يادت رفته بود؟". . .
                        من ماتم و مبهوت. . .
                        خدا آرومه،ذره هاي دلمو كه جمع كرد ، دلمو ميگيره جلوي قلب خودش ، چشماشو ميبنده،انگار ميخواد تمام
                        خوبي هاشو بريزه تو دلم،دلمو محكم ميگيره تو بغلش،بوسش ميكنه و ميدتش بهم...
                        انگار دوست داره نگهش داره ولي برش ميگردونه بهم.
                        بهم لبخند ميزنه،دل كوچيك منو ميذاره كف دستش،ميارتش جلو كه من برش دارم...
                        هيچ كاري ازم برنمياد نگاه ميكنم...مات موندم! ميگه برش دار عزيز دلم،مال توهه...
                        آروم برش ميدارم،صورتيه...صورتيه كم رنگ،از اونجاهايي كه شيكسته و خدا بندش زده،نور ميزنه بيرون. . .
                        من دل نميخوام...
                        من نور توي دلمو نميخوام...
                        من ميخوام خدا بجاي اينكه دلمو بذاره رو قلبش،منو بذاره،
                        من نور قرضي نميخوام. . .

                        من خود خدا رو ميخوام....
                        با همه بد بودنم....با همه کوچک بودنم...
                        يهو دلم از دستم ليز ميخوره ، ميفته كف دست خدا. . .
                        اونوقت خدا بازم ميذارتش رو قلبش. . .دلم ميره تو قلب خدا.
                        اونوقت به جاي دلم،منو بغل ميكنه و باز ميگه "من دوستت دارم". . .
                        منم اگه دختر خوبي باشم،يه روزي منم مثل دلم ميرم تو قلب خدا . . .
                        قلب خود خود خود خدا . . .
                        حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
                        همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

                        نظر

                        • محاد
                          عضو فعال
                          • May 2011
                          • 601

                          #13
                          یاری




                          گفتم این چه فریاد بود که هل من ناصر ینصرنی؟

                          گفت شیوه می کرد عاشق بر معشوق!

                          گفتم این چگونه شیوه ای ست که خلق از آن به شیون شده اند!

                          گفت زبان عشق غریب است.

                          گفتم بگو این چه فریاد بود که هل من ناصر ینصرنی؟

                          گفت دلبری میکرد به ناز که آمده ام، الوعده وفا!

                          گفتم کدام وعده!؟

                          گفت آنجا که گفت إِن یَنصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَغَالِبَ لَکُمْ وَإِنیَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَاالَّذِی یَنصُرُکُم مِّن بَعْدِهِ. دلبرانه می پرسید، چنانم آیا که بر وعده خویش یاری ام کنی !؟ یا از رها شده گانم که کسی را توان یاریشان نیست!

                          عشق بازی می کرد!

                          به شطرنج عشق کشانده بودش شاه. آنجا که هیچ کَس را توان بودن نیست. او را گفت بپرس که آیا کسی هست!؟

                          ای نفس مطمئن باز هم بپرس که آیا کسی هست؟ جز من!؟

                          و او برای اطمینان نپرسید! پرسید تا دلبری کند که ببین! مدعی نیست! مدعایی نیست. این خلوت من و توست!

                          بیا و بر وعده وفا کن، بگو ای شمشیرها دریابیدش!

                          بگو ای شمشیر ها در یابیدش که خون خدا کابین این وصلت است!



                          هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، این گریه های دمادم، ابتلای ماست! این نوحه ی مردمان ما بر خویشتن است. که لحظه در لحظه ی ما حسینی خون میدهد تا لاله عشق سرخگون باشد. و ما تقلایی نمی کنیم، افسوس!

                          او تجلی و ظهور این لحظه های دمادم است.

                          چنان شو که یاریت کند.

                          کج رفته ایم و یاری کرده است!
                          با آنکه راست می رود، چه می کند!؟

                          گفتم بیشتر بگو

                          گفت نه مرا تاب گفتن، نه تو را تاب شنیدن است از این یکی شدن، از این صحنه ی بکرِ وصالِ عاشق و معشوق!

                          از این که یاری بگوید: هل من یاری که یار باشد مرا!

                          غلامرضا رشیدی

                          نظر

                          • riskman
                            عضو عادی
                            • Sep 2011
                            • 208

                            #14
                            اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست *** اين چه شمعيست كه جانها همه پروانه اوست

                            ماه محرم همه ايران سياهپوش مي شود، زرتشتيان استان يزد، مركز استقرار زرتشتي هاي ايران، در اين روزها مانند ديگر هموطنانشان عزا دارند.
                            «مهرشاد بزرگی» از اقليت زرتشتيان ايران مقيم يزد، بیان می دارد: «هر ساله با شروع محرم بسياري از زرتشتيان يزد همپاي مسلمانان به عزاداري مي پردازند. شيوه عزاداري زرتشتيان با شيعيان كمي متفاوت است. آنها در آيين خود پوشيدن لباس سفيد را مقدس مي دانند. زنان و مردان سپيد پوش زرتشتي با حضور در آتشكده گردهم مي آيند و براي امام حسين و يارانش به سوگواري مي پردازند .آنها امام حسين را داماد ايرانيها مي دانند، چون پس از جنگ اعراب و ايران در اواخر دوره ساساني شاهدخت شهربانو به همسري فرزند علي(ع) در آمد آنها به داشتن داماد شجاعي چون امام حسين افتخار مي كنند».
                            در مراسم زرتشتيان غذاهاي زيادي طبخ مي شود و مانند هموطنان مسلمانشان نذري مي دهند، زرتشتيان با خواندن دعا و طلب ادامه راه آزادگان دنيا، مراسم خود را برگزار مي كنند .هر ساله زرتشتيان زيادي از شهر هاي بافق، ميبد، تفت، مهريز و بهاباد به مركز استان شهر يزد، مي آيند تا در عزاداري امام حسين شركت كنند.

                            نخل برداری در استان یزد

                            شكوه عزداري مردم سرزمين بادها و بادگيرها در سوگواري روز عاشورا ، آيين نخلبرداري است. در يزد، نخل را به شکل تابوت سيدالشهدا يا نمادي از يکي از شهداي کربلا درمي آورند. نخل از جنس چوب و به شکل برگ درخت يا سرو است . با آن که نخل هيچ شباهتي به درخت نخل ندارد، اما به اين نام خوانده مي شود.مراسم نخل برداری از ویژگیهای منحصر به فرد محرم و عزاداری در یزد است که با همکاری و همیاری گوناگون اهالی در تمام مراحل مراسم، از کمک مالی و تهیه چوب و دیگر وسایل آن گرفته تا کمک در تزئین و عَلَم کردن آن و حمل آن در روز عاشورا برگزار می شود. دربرخی موارد، زرتشتیان یزد نیز در ساختن نخل ها، همیاری و همکاری دارند. آنها حضرت سیدالشهدا (ع) را همسر شهربانوی ایرانی دانسته و نسبت به وی احترام و ارادت خاصی قائل هستند. مراسم آذین بندی و آماده کردن نخلها برای ایام عزاداری ماه محرم با یک فراخوان، بسیج همگانی اهل محل و یا آبادی صورت می گیرد.

                            نخل برداری عزاداران حسینی در شهرستان تفت یزد

                            در تعزیه ها یی که در شهر کرمان برگزار می شود، کلیه مراحل واقعه کربلا به تصویر کشیده می شود،زرتشتیان کرمان نیز برای مراسم سوگواری امام حسین(ع) احترام زیادی قائل هستند و مراسم ویژه ای را در این باب برگزار می کنند.

                            بين سينه زنان هيات ثارالله علاوه بر اقليت ارمني، هموطنان زرتشتي نيز حضور دارند. آنان امام حسين (ع ) را داماد نژاد ايراني مي دانند. معروف است كه پس از پيروزي اسلام بر ايران، دختر يزدگرد سوم به نام شهربانو كه شاهزاده بود به عقد امام درآمد. زرتشتيان و ارامنه كنار هم عزاداري مي كنند. با هيات بيرون مي روند و مي آيند و شام را مانند ما قيمه ميل مي كنند؛ غذايي مرسوم ايام محرم و حتی بعضی از این عزیزان مقداری از غذای مراسم امام حسین را برای تبرک در طول سال نگهداری و در غذای سالیان خود استفاده می کنند.

                            نظر

                            • rezaafshari110
                              عضو فعال
                              • Oct 2011
                              • 347

                              #15
                              السلام علیک یا رقیه بنت الامام الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام)
                              امشب شب سوم محرم شب منسوب به باب الحوائج حضرت رقیه دختر امام حسین(ع) است


                              حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
                              همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

                              نظر

                              در حال کار...
                              X