گزارش یکی از همکاران ما از زلزله آذربایجان
۱) بی شک، وقتی از تهران به راه افتادیم، در انتظار وضعیتی وخیمتر و بحرانیتر بودیم اما زلزله به جای نقاط متراکم شهری، روستاهای کم جمعیت را نشانه رفته بود که سبب کاهش گسترده آمار تلفات شد. ساعت رخ دادن زلزله هم ساعت مناسبی از نظر «حضور کمتر افراد در خانه ها» بود.
۲) شایسته نیست که به تلاش امدادگران...و نیروهای برقراری امنیت خدشه وارد کرد. آنها این بار نسبت به تجربه های پیشین زلزله، بهتر و حرفه ای تر عمل کرده بودند. مشکل اصلی امدادرسانی پراکندگی گسترده ی بیش از ۵۰۰ روستاست که نزدیکترین آنها با یکدیگر دستکم ۵ کیلومتر فاصله دارد. برخی از آنها دارای دسترسی های مناسبی نیستند. برای رساندن هر محموله ای، باید کیلومترها مسیر طی شود و این متفاوت است با امدادرسانی در یک منطقه ی شهری متمرکز.
۳) بیشتر از مشکل «کمبود امکانات»، مشکل ذاتی ایرانیان در فقدان برنامه ریزی و مدیریت بحران سدراه خدمات رسانی مناسب بود. ما با محموله های سرگردان بسیاری روبه رو شدیم، توزیع ناعادلانه را دیدیم و امدادرسانی نامتوازن را نیز. مشکل در این است که به دلیل فقدان اعتماد مردم به کارکرد دستگاه های دولتی و حکومتی، هر کس تلاش دارد تا محموله های جمع آوری کرده خودش را، از راه های شخصی به دست زلزله زدگان برساند. این یعنی چند هزار نیسان و خاور و کامیون که بیشتر آنها هم بدون شناخت دقیق منطقه رهسپار «ورزقان» می شوند. نه اینکه من توصیه کنم که کمکهای خود را به دست مدیریت های ناکارآمد دولتی رها کنید اما حتمن لازم است که در منطقه ی زلزله زده، با یک تیم امدادی مردمی به تقسیم و توزیع کمک ها بپردازید.
۴) غذا؛ هر نوع کنسرو غذای آماده بدون نیاز به آتش، آب، پتو و لباس گرم، نیازهای اصلی روزهای نخست مردم زلزله زده است. میتوانید، اگر منابع بیشتری دارید، از خرید خرما، بیسکوییت، شیرخشک، قند، چای کیسهای، مواد شوینده، پوشک بچه، نوار بهداشتی و چای کیسه ای هم غفلت نکنید. لباس گرم نیز به هر میزانی که به منطقه برسد، لازم است.
۵) حجم کمکهای مردمی چشمگیر و قابل ستایش بود. نه اینکه این جریان را ادامه ندهید اما با توجه به اینکه محموله های کمک دیگری نیز در روزهای آینده به منطقه میرسد، بهتر انرژی خود را خرج مرحله ی دوم کمکها کنید. مرحله ی دوم تقریبن از یک هفته ی دیگر آغاز می شود. این مردم همه چیز خود را از دست داده، جمعیتی بالای ۳۰ هزار نفر. تا مدت نامحدودی آنها همچنان نیازمند دریافت کمک خواهند بود و طبیعیست که موج کنونی فروکش میکند. آنوقت کمک هایی که اکنون به جمع آوری آنها فکر کرده اید، بسیار راه گشا خواهد بود.
۶) به مرور باید رسانه ها و ما، توجه افکار عمومی را به مساله آغاز ساخت وساز در منطقه جلب کنیم. هم اکنون هم دشتهای سرسبز ورزقان در شبها بسیار سرد است و دو ماه دیگر که فصل سرماه آغاز شود، زندگی در چادرها برای مردم منطقه بسیار دشوار خواهد بود. در میان موج امدادها، فراموش نکنیم که توجه به مساله تسریع در ساختوساز را جدی بگیریم، در رسانه ها آن را طرح و پگیری کنیم. این شاید حتا مهمتر از کمک به امدادرسانی باشد.
۷) نکته ای که در گزارش من برای اعتماد بود و کمتر به آنتوجه شد؛ مسولیت مشترک دولت و شهروند در این فاجعه است. ما خانه های ساخته شده با آهن و آجر و سیمان زیادی دیدیم که پابرجا مانده بود. این خانه ها حتا دارای استانداردهای لازم هم نبودند اما در برابر زلزله ی ۶.۲ ریشتری بهشدت مقاومت نشان دادند و جان ساکنان خود را حفظ کردند. خانه هایی فرو ریخت و جان روستاییان را گرفت که بناهایی سنتی، ساخته شده با خشت و گل بودند و قدمت برخی از آنها به هفتاد سال هم میرسید. اگر پیش از رخدادن فاجعه، به این امر توجه میشد و بودجه هایی که امروز باید هزینه ی امدارسانی و ساخت و ساز مجدد شود، پیشترها هزینه میشد، آنوقت میتوانست که تلفات این زلزله حتا به تعداد انگشتان یک دست انسان باشد! این مساله ایست که میتواند درسی در مقیاس کشوری باشد.
۸) آمار تلفات به شدت ضد و نقیض است. مسوولان از ۳۰۰ کشته می گویند و در شهر حتا مردم حتا برآوردهایی تا ۱۵۰۰ کشته نیز داشتند اما به نظر میرسد که «کمتر از ۱۰۰۰ کشته» درست ترین عدد به واقعیت باشد. ما با نزدیک به ۴ هزار مجروح نیز روبه رو هستیم که به بیمارستانهای اهر و بیشتر تبریز انتقاد داده شده اند.
نظر