**مادر؛...واژه بی انتهای هستی**

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • LEON
    عضو عادی
    • Feb 2011
    • 206

    #16
    من جان میکنم هر روز
    زبانم سرخ,سرم سبزو پر از آه وپر از دود است
    وفردایم,برایم سخت مجهول است
    مرا یک زن یک مادر به این دنیا سرایت داد
    و از لطفش همین کافی,مرا از قبل عادت داد
    به این قانون,که گر در کار گردون,درد میگردد,درمان هم موجود است
    اگر سرد است و پر از آه و پر از درد است
    اگر بهر تو,مرگ میخواهند
    اگر هر روز,هزاران چشم
    تو را بد جور میپایند
    اگر خونت شود شرب خمر این نازنین مردم
    حالا,از هرکجا باشند
    طرابلس,اورشلیم,خراسان و حتی قم
    تو مشت ونعره ات,درد را درمان است
    که صبر کار ایوب و
    برای سنگ آسان است
    مگر نشنیده ای جانم
    که ملک با کفر میپاید
    اما ظلم,به نخ بند است
    به فریادی پریشان است

    نظر

    • آمن خادمی
      مدیر
      • Jan 2011
      • 5243

      #17
      من یک فمینست هستم

      شیرین عبادی در یک مقاله ای اینگونه درد دل کرده.....
      از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان ، من یک فمینیست هستم.

      ذهن پنج ساله ی من حتی وقتی ده ساله شد نفهمید که چرا آنها باید راحت ته کوچه
      دوچرخه سواری کنند و من با هزار مکافات ویواشکی رکاب بزنم و روپوش و روسری ام مدام
      توی چرخ گیر کند و زمین بخورم و همه به من بخندند.



      او هرگز نفهمید چرا وقتی بالغ شدم و آن دو جوانه ی سرکش در سینه هایم رویید باید آن
      را زیر مقتعه ی چانه دار بلند و روپوش گشاد پنهان کنم و قوز کنم تا برجستگی های
      بدنم را از چشم ها بپوشانم.


      ذهن من هرگز نفهمید چرا هرچه مربوط به زنانگی من است زشت و پنهانی و گناه آلود است
      و هرچه مربوط به مردانگی پسر هاست قابل افتخار و ستودنی و حتی به روایتی خوردنی
      است.

      ذهن من هنوز پنج ساله است، نمی فهمد چرا به عنوان یک دختر ناقص و نیمه است؛ نمی
      فهمد چرا همه برایش دنبال شوهر می گردند فکر می کنند که بدون مرد کامل نیست. نمی
      فهمد چرا مادرش مدام می پرسد این پسره کیه که هر شب زنگ می زند؟ اگر دوستت داره
      باید بیاد خواستگاریت.

      او انقدر بچه است که فقط برای پوز زنی مادرش به آن پسر میگوید بیا خواستگاریم والکی
      الکی زن مردی می شود که دوستش ندارد.

      او حتی نمی فهمدچرا درخانواده ی آن مرد، مردها یک طرف مجلس عرق می خورند و بحث
      سیاسی می کنند و زنها طرف دیگر ظرف می شورند و مزخرف می بافند.


      او نمی فهمد که چرا شوهرش التماس میکند که لطفا جلوی فامیل من سیگار نکش وقتی خودش
      می کشد. او نمی فهمد چرا سیگارکشیدن مرد درست است و سیگار کشیدن زن نا درست.


      او نمی فهمد چرا وقتی مردش را نمیخواهد سالها باید دنبال طلاق بدود در حالیکه اگر
      مرد بود در یک هفته می توانست زنش را طلاق بدهد

      ذهن من هنوز پنج ساله است. این ذهن پنج ساله دو برابر پسر های هم دوره اش زحمت
      کشیدتا دانشگاه برود ، آنها خرخون لقبش دادند.



      این ذهن پنج ساله بین همه ی دانشجوهای ورودیاش شاگرد اول شد تهمت زدند که معلوم
      نیست با کدام استاد روی هم ریخته است.

      بعدها مجبور شد هر تشخیص را دو بار تکرار کند برای آنکه چون زن بود حرفش نصف یک مرد
      ارزش داشت.

      مجبور شد از زبان یک پزشک همکار( که زن بود )بشنود که پیش دکترزن نرو، زن ها همه
      بیسوادن و هیچ نگوید و دم نزند.

      مجبور شد دو برابر تلاش کند تانامش نصف اعتباری که باید را بیابد.

      مجبور شد دو برابر مردها خوب رانندگی کند تامبادا تصادف کند و این جمله را بشنود که
      ” زن ها دست به فرمون ندارند”.
      مجبور شد دوبرابر مردهای دور و برش کار کند و دو برابر آنها موفق شود و دو برابر
      آنها پول دربیاورد و آخر هم ” زن بی سر پرست” نامیده شود.


      مجبور شد دو برابر مردها وبلاگ بنویسد تا صدایش به جایی برسد و آخر سر هم متهم شود
      که زنانه نویسی می کند و در واقع “مرد” است..

      از همه ی اینها گذشته ،نگارنده زن خوشبختی محسوب می شود. در خانواده ای مرفه و
      غیرمذهبی بدنیا آمده ، امکان تحصیل و امکان فرار از آن چهارچوب های غیر منصفانه
      وزشت را داشته است . او هرگز کتک نخورده و نفقه نخواسته و حضانت طفلی را از دست
      نداده است.



      با این همه زخمی وخسته است.
      خسته است از اینکه از زبان مردهای بی خاصیت و احمقی که نصف ضریب هوشی او را ندارند
      شنیده است که زن ها منطق ندارند، زن ها طنز ندارند، زن ها دست به فرمان ندارند.

      خسته است از جامعه ای که اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیرد زن را مورد خطاب قرار می دهد
      که چرا حجابت کامل نبود و مقصر می شمارند که مرد را گناه انداخته و از مردنمی پرسد
      که چرا مثل یک حیوان رفتار کرده است.



      خسته است از جامعهای که اگر زنی مورد خیانت قرار گرفت به او توصیه می کند که صبوری
      کند و خانمی پیشه کند و بیشتر به مردش توجه کند.
      خسته است از جامعهای که سزای خیانت در آن برای مرد توجه بیشتر و برای زن سنگسار
      است.

      خسته است از جامعه ای که زن هایش قوز کرده و ترسیده و تهدید شده اند و مردهایش
      باافتخار لگن خاصره شان را جلو می دهند و به شومبول های طلای خود می نازند و به
      خودشان جرات می دهند به زن ها یی که دو برابر آنها قد کشیده اند لقب کوتولگی بدهند.

      خسته است از جامعه ای که زنهایش به کوتولگی خود افتخار می کنندوحاضرنیستند بهای قد
      کشیدنشان را بپردازند و هنوز افسوس تازیانه و تسبیح و ته دیگ را می خورند. ،



      بر او ببخشایید اوخسته است ازجامعه ای که حتی معنی فمینیست را نمی داند
      آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/03/12, 17:13.
      to continue, please follow me on my page

      نظر

      • HOLY
        عضو فعال
        • Sep 2025
        • 1113

        #18
        بسیار زیبا بود و غم انگیز و متاسفانه حقیقت ،حقیقت تلخ .....نمیدانم شاید تلنگری باشد ............
        احسنت هم بر خانوم عبادی برای نوشتارشان و هم بر شما بدلیل انتخاب این متن ..........
        آخرین ویرایش توسط HOLY؛ 2011/03/14, 03:47.
        سعی کنیم جزو تغییراتی باشیم که میخواهیم در این دنیا ببینیم ..... @};-

        نظر

        • آمن خادمی
          مدیر
          • Jan 2011
          • 5243

          #19
          معني مادر

          When i came drenched in the rain …

          وقتی خیس از باران به خانه رسیدم

          brother said : “ why don’t you take an umbrella with you?”

          برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟


          sister said:”why didn’t you wait untill it stopped”


          خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟




          dad angriliy said: “only after getting cold you will realise”.


          پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوج خواهی شد !




          but my mom as she was drying my hair said”


          اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت :




          “stupid rain”


          باران احمق




          that’s mom!!!


          این است معنی مادر
          to continue, please follow me on my page

          نظر

          • HOLY
            عضو فعال
            • Sep 2025
            • 1113

            #20
            ایرج میرزا ،شاعری که هموطنانش کمتر او را فهمیدند ............

            قلب مادر (مادر) ،سروده ایرج

            داد معشوقه به عـــــــــــــاشق پيغام
            كه كند مـــــــــــــادر تو با من جنگ
            هر كجا بيندم از دور كـــــــــــــــــند
            چهره پر چين و جبين پــــــر آژنگ
            با نگاه غضب آلــــــــــــــــــــود زند
            بر دل نازك من تير خــــــــــــدنگ
            از در خانه مرا طـــــــــــــــــرد كند
            همچو سنگ از دهن قـــــــــلماسنگ
            مادر سنگ دلت تا زنــــــــــــده ست
            شهد در كام من وتست شـــــــــرنگ
            نشوم يك دل و يك رنگ تــــــو را
            تا نسازي دل او از خــــــــون رنگ
            گر تو خواهي به وصالم بــــــــرسي
            بايد اين ساعت بي خـــوف و درنگ
            روي و سينه ي تنــــــــــــگش بدري
            دل برون آري از آن سينـه ي تــنگ
            گـــــــــرم وخونين به منش باز آري
            تا بـــــــرد زآينه ي قلبــــــــــم زنگ
            عــــــــاشق بي خـــــــــــرد ناهنجار
            نه بل آن فاسق بي عصمت و نــنگ
            حــــــــرمت مادري از يـــــــاد ببرد
            خيره از بـــــــــــاده و ديوانه زبنگ
            رفت و مـــــــــادر را افكند به خاك
            سينه بـــــــدريد و دل آورد به چنگ
            قصد سر منزل معشوق نــــــــــــمود
            دل مـــــــــادر به كفش چون نارنگ
            از قضا خورد دم در به زمــــــــــين
            و انـــــــــدكي سوده شد او را آرنگ
            وآن دل گرم جـــــــــان داشت هنوز
            اوفتاد از كف آن بي فــــــــــــرهنگ
            از زمين باز چو برخـــــــاست نمود
            پي بــــــــــــــــــــــرداشتن آن آهنگ
            ديد كز آن دل آغشته به خـــــــــــون
            آيد آهسته بـــــــــــــــرون اين آهنگ
            آه دست پسرم يافت خــــــــــــــراش
            آه پاي پسرم خــــــــــــورد به سنگ


            سعی کنیم جزو تغییراتی باشیم که میخواهیم در این دنیا ببینیم ..... @};-

            نظر

            • Captain Nemo
              مدیر
              • Dec 2010
              • 2935

              #21
              با سلام
              روز مادر یا زن یا ... را خدمت تمام خانم های سایت تبریک عرض مینمایم ....
              یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
              دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

              شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
              مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

              نظر

              • علامه
                عضو فعال
                • Mar 2011
                • 429

                #22
                سلام
                من هم این روز عزیز رو به همه بانوان تبریک میکم و ارزوی سلامتی و شادی دارم

                نظر

                • آمن خادمی
                  مدیر
                  • Jan 2011
                  • 5243

                  #23
                  معنای زن بودن

                  زن بودن برای تو یعنی "عاطفه "،همان که برخی که ندارندش دارندگانش رابه جرم داشتن رانده اند زن بودن برای تو یعنی "احساس "،همان که برخی محرومان صاحبانش را به بهانه داشتن سخره گرفته اند.
                  زن بودن برای تو یعنی "مادری "،همان که برخی فاقدان حاملانش را به بلیه چنان بودن آزرده اند.
                  زن بودن برای تو یعنی شور و شعف وسبک بالی ،غمگینی و شادی ،لبخند زدن و گریستن در آن واحد ،پرداختن به چیزهای ناممکن ،سنگینی هایی را جابه جا کردن که از عهده هر کسی بر نمی آید و به امید فردایی بودن که خیلی وقتها نمی آید و باز هم زن بودن شور داشتن و شعف و شادی و احساس و عاطفه عقلانیت و انسانیت جمع خرد و همت به خودمان نگاه کنیم.
                  اگر هم اول خدا مرد را آفریده باشد ،بعد زن را آفرید و چیز دیگری روی دست آن لازم نبود که آفریده شود او بود برای درک همه چیز برای حس همه چیز برای تکمیل همه چیز حتی مردها این است که تو از زن بودن ، از عاطفه ،از احساس ،از مادری و از همه چیزهای خوبی که خدا در وجودت گذاشته است ،بایدلذت ببری تو زنی هستی که خداوند برای تکمیل خلقت آفریده و او را جمع چیزهای متفاوت قرار داده است از این همه احساس و عاطفه عقلانیت و انسانیت باید لذت و استفاده برد.



                  روز زن مبارک
                  @};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};
                  to continue, please follow me on my page

                  نظر

                  • ناهید
                    عضو فعال
                    • Dec 2010
                    • 1419

                    #24
                    مادر، اگر دعاي شبانگاهيت نبود
                    من در لهيب آتش غم می گداختم
                    مادر، اگر گناه نبود اين به درگهت
                    بي شک تو را به جای خدا مي شناختم

                    تا ديده ام به روی جهان باز شد، زشوق
                    لبخند مهربان تو جا در تنم دميد
                    فرياد حاجتم چو برون آمد از گلو
                    دست نوازش تو به فرياد من رسيد

                    مادر، قسم به آن همه شب زنده داريت
                    که اندر سرم هوای تو هست و صفای تو
                    آيينه دار مهر و عطوفت تويی، تويی
                    خواهم که سر نهم به خدا من به پای تو

                    روزي که طفل زار و نحيفي بُدم زمهر
                    چون جان خود، مرا تو نگهدار بوده ای
                    مادر، به راه زندگي من فدا شدی
                    دايم مرا تو مونس و غمخوار بوده ای

                    مادر قسم به تو، که تويی نور کردگار
                    يزدان تو را، ز نور وفا آفريده است
                    نازم به آن شکوه و به آن عزّت و مقام
                    جنّت به زير پای تو خوش آرميده است
                    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                    نظر

                    • ناهید
                      عضو فعال
                      • Dec 2010
                      • 1419

                      #25
                      مادری دارم آرام

                      بی پروا از سكوت آب ها

                      شوقش از برگ درختان افزون

                      نگاهش لطيف تر از انوار بهار

                      كلامش آفتاب ،صدايش باران

                      مادری دارم كه خواندن نمی دانست

                      ولی درس زندگي آموخت

                      آموخت كه چگونه گل را شاد كنم

                      عشق را بفهمم

                      دشت دل را خوشه خوشه پر كنم از گل شقايق

                      آموخت كه چگونه دوست بدارم زندگی را
                      حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                      خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                      خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                      نظر

                      • آمن خادمی
                        مدیر
                        • Jan 2011
                        • 5243

                        #26
                        زن شصت ساله است.
                        بزرگترین عشق زندگی اش را تجربه می کند
                        دست در دست مرد دلبندش قدم می زند،
                        موهایش در باد می رقصد
                        مرد دلبندش می گوید:
                        موهای تو مثل رشته های مروارید.

                        بچه های زن می گویند:
                        پیر خرفت..
                        ......
                        آنا سوییر
                        آخرین ویرایش توسط آمن خادمی؛ 2011/05/23, 10:43.
                        to continue, please follow me on my page

                        نظر

                        • آرتمیس
                          عضو عادی
                          • Sep 2025
                          • 283

                          #27
                          فرشته ای بنام مادر



                          کودکي که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين کوچکي و بدون هيچ کمکي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟
                          خداوند پاسخ داد: در ميان تعداد بسياري از فرشتگان، من يکي را براي تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداري خواهد کرد.
                          اما کودک هنوز اطمينان نداشت که مي خواهد برود، يا نه.
                          اما اينجا در بهشت، من هيچ کاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اين ها براي شادي من کافي هستند.
                          خداوند لبخند زد: فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد، تو عشق او را احساس و شاد خواهي شد.
                          کودک ادامه داد: من چگونه مي توانم بفهمم مردم چه مي گويند وقتي زبان آنها را نمي دانم؟.
                          خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو، زيباترين و شيرينترين واژه هايي را که ممکن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد که چگونه صحبت کني.
                          کودک با ناراحتي گفت: وقتي مي خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟
                          خدا براي اين سوال هم پاسخي داشت: فرشته ات دست هايت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو ياد مي دهد که چگونه دعا کني.
                          کودک سرش را برگرداند و پرسيد: شنيده ام که در زمين انسانهاي بدي هم زندگي مي کنند، چه کسي از من محافظت خواهد کرد؟
                          خداوند فرمود: فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد، حتي اگر به قيمت جانش تمام شوي.
                          کودک با نگراني ادامه داد: اما من هميشه به اين دليل که ديگر نمي توانم شما را ببينم ناراحت خواهم بود.
                          خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من هميشه در کنار تو خواهم بود.
                          در آن هنگام بهشت آرام بود، اما صداهايي از زمين شنيده مي شد، کودک فهميد که به زودي بايد سفرش را آغاز کند.
                          او به آرامي يک سوال ديگر از خداوند پرسيد: خدايا ! اگر من بايد همين حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگوييد.
                          خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهميتي ندارد، مي تواني او را 'مادر' صدا کني.


                          و اين چنين است که خداوند از ميان فرشتگانش يکي را به روي زمين فرستاده تا سختي بکشد، عشق بورزد و صميمي باشد.

                          آنهم زيباترينشان را، او کسي نيست جز' مادر'!
                          [B][SIZE="4"][COLOR="magenta"]درصورتیکه کار خرید سهام بدرستی انجام شود تفریبا زمان فروش آن هرگز فرانخواهد رسید:-bd
                          [/COLOR][/SIZE][/B]

                          نظر

                          • جعفرزاده
                            عضو فعال
                            • Dec 2010
                            • 5833

                            #28
                            در اصل توسط CAPTAIN NEMO پست شده است View Post
                            با سلام
                            روز مادر یا زن یا ... را خدمت تمام خانم های سایت تبریک عرض مینمایم ....
                            بنده حقیر نیز روز مادر و زن را به تمامی خلانمهای محترم تبریک میگویم. ضمنا برای شادی روح مادران و زنانی که به رحمت خدا رفته اند نیز یک فاتحه بخوانیم.

                            نظر

                            • mohseni1353
                              كاربر فعال
                              • Jan 2011
                              • 1010

                              #29
                              تقديم به تمامي مادران مهربان و تبريك به خانومهاي كوشاي بورس

                              بارانی از عشق و نَمی هم ستاره ارزانی تویی که در تبار معصومانه ی نگاهت، چشمان

                              خسته ی من ستاره میچیند. خوش آهنگترین نغمه های هستی نثار قلب خسته و

                              صبورت. روزِ به اوج نشستنت مبارک . . .

                              نظر

                              • آرتمیس
                                عضو عادی
                                • Sep 2025
                                • 283

                                #30
                                آقایون توجه بفرمایند:

                                "بخاطر بسپار کلمه دوستت دارم را بی هیچ قید و شرطی به همسرت بگویی زیرا این تنها هدیه ایست که میتوانی با عمق وجودت به او بدهی"
                                [B][SIZE="4"][COLOR="magenta"]درصورتیکه کار خرید سهام بدرستی انجام شود تفریبا زمان فروش آن هرگز فرانخواهد رسید:-bd
                                [/COLOR][/SIZE][/B]

                                نظر

                                در حال کار...
                                X