من جان میکنم هر روز
زبانم سرخ,سرم سبزو پر از آه وپر از دود است
وفردایم,برایم سخت مجهول است
مرا یک زن یک مادر به این دنیا سرایت داد
و از لطفش همین کافی,مرا از قبل عادت داد
به این قانون,که گر در کار گردون,درد میگردد,درمان هم موجود است
اگر سرد است و پر از آه و پر از درد است
اگر بهر تو,مرگ میخواهند
اگر هر روز,هزاران چشم
تو را بد جور میپایند
اگر خونت شود شرب خمر این نازنین مردم
حالا,از هرکجا باشند
طرابلس,اورشلیم,خراسان و حتی قم
تو مشت ونعره ات,درد را درمان است
که صبر کار ایوب و
برای سنگ آسان است
مگر نشنیده ای جانم
که ملک با کفر میپاید
اما ظلم,به نخ بند است
به فریادی پریشان است
زبانم سرخ,سرم سبزو پر از آه وپر از دود است
وفردایم,برایم سخت مجهول است
مرا یک زن یک مادر به این دنیا سرایت داد
و از لطفش همین کافی,مرا از قبل عادت داد
به این قانون,که گر در کار گردون,درد میگردد,درمان هم موجود است
اگر سرد است و پر از آه و پر از درد است
اگر بهر تو,مرگ میخواهند
اگر هر روز,هزاران چشم
تو را بد جور میپایند
اگر خونت شود شرب خمر این نازنین مردم
حالا,از هرکجا باشند
طرابلس,اورشلیم,خراسان و حتی قم
تو مشت ونعره ات,درد را درمان است
که صبر کار ایوب و
برای سنگ آسان است
مگر نشنیده ای جانم
که ملک با کفر میپاید
اما ظلم,به نخ بند است
به فریادی پریشان است
نظر