علی رسید و غریبانه با نگاهش گفت:
منم که آمدهام بر سر تو زهرا،"من"
همیشه دیده ی این خانه با تو روشن بود
چگونه سوختنت را کنم تماشا، من؟
محبّت تو، تسلّای دردهایم بود
چگونه بیتو دلم را دهم تسلّا، من؟
منم که آمدهام بر سر تو زهرا،"من"
همیشه دیده ی این خانه با تو روشن بود
چگونه سوختنت را کنم تماشا، من؟
محبّت تو، تسلّای دردهایم بود
چگونه بیتو دلم را دهم تسلّا، من؟
نظر