بررسی وضعيت تکنيکی (تحليل) سهم پتروشيمی خارک (شخارک) به ديد کوتاه مدّت
يک بررسی از وضعيت فعلی سهم بازار بورس پتروشيمی خارک (شخارک) به ديد کوتاه مدتی را اخيراً انجام دادم.توضيح اينکه در اين تحليل قيمتها و حجم بر اساس افزايش سرمايه و تقسيم سود نقدی تعديل شده اند. توضيح ديگر اينکه موج شماری اليوتی توسط خودم صورت گرفته و نه نرم افزار. همچنين موجشماری بعمل آمده از تاريخ 1380/01/18بوده است چراکه اطلاعات قيمتی در دسترس از اين تاريخ بوده است. درحقيقت مبدأ موجشماری ازاين تاريخ گذاشته شده و اطلاعات قيمتی قبلی موجود نبوده و البته بايد اين مسأله را بعنوان يک هشدار در اين تحليل مد نظر قرار داد. اين تحليل مربوط به تاريخ 23 فروردين است هر چند با توجه به اينکه نماد سهم بسته است بايد بازه مذکور (کوتاه مدّت-21 روز کاری) را نسبت به تاريخ بازگشايی لحاظ کرد. يک مطلب مهم اين است که موج شماری اليوتی به نظرم سخت ترين کار ممکن در يک تحليل تکنيکال است و مهارت زيادی میخواهد هر چند به نوعی مهمترين مسأله هم همين کار است. از سويی در هر صورت وقتی نمودارکاو (چارتيست) در يک نمودار طويل مدت معمولاً در همان ابتدای کار موجشماری اليوتی را انجام ميدهد به معنی صد در صد درست بودن آن نيست بلکه فعلاً به آن اکتفا ميکند و روند آينده قيمتها بمرور صحت و سقم کليت و يا جزئيات آن را معين ميکند و در آن هنگام ممکن است نمودار کاو به برخی اشتباهات خود پی برده و پاره ای اصلاحات را در زمينه موجشماری بعمل آورد. به همين خاطر است که بهتر است تحليل گر در صورتی که هنگام تحليل چند موجشماری محتمل بنظرش ميرسد همه يا محتملترين آنها را در کار خود لحاظ کند. گاهاً اين مسأله ذات موجشماری اليوتی است و امواج واقعی در نمودار رفته رفته خودشان را نشان ميدهند و منجر باصلاح فرض اوليه ميگردند و بنابراين گاهی اشتباه هم اصلاً محسوب نميشود مثل اينکه انتهای موج 2 را در يک جا در نظر ميگيريم چون ملاحظه ميکنيم يک ABC زيگزاگ سپری شده و خط روند اصلی هم با فيلتر قيمت و زمان حمايت کرده و حتی يکی دو تا از بادبزنهای فيبوناچی هم شکسته شده اند پس با فرض اينکه در موج سوم هستيم کار را ادامه ميدهيم ولی ناگهان بعد از سپری شدن يک سه موجی ديگر کانال جديد صعودی به پائين شکسته ميشود و حتی کف موج نزولی قبلی هم به پايين شکسته ميگردد. در اينجا است که تحليلگر فرض خود را بر ادامه دار بودن موج دو و در حقيقت تشکيل يک پهنه اصلاحی بزرگ يا يک زيگزاگ پيچيده دوبل ميگذارد و مجبور به اصلاح محل انتهای موج دو در آينده نزديک ميگردد. اساساً اين را اشتباه تحليلی نميتوان دانست بلکه شايد اگر بگوييم ذات تحليل تکنيکال است چندان به بيراهه نرفته ايم. محدوديت وقت هم مسأله است و به هر صورت نميتوان برای يک تحليل و بخش پايه آن يعنی موجشماری وقت زياد يا نامحدودی صرف کرد. در هرصورت اگرچه تحليل در پيش رو مبتنی بر موجشماری بعمل آمده نمايش داده شده است ولی اکثر پارامترهای تکنيکی برآورد شده مستقل از موجشماری ميباشند و صحت و سقم موجشماری تأثيری در آنها ندارد. نکته ديگر اينکه بازه زمانی مورد مطالعه جهت معامله 21 روز کاری (تقريباً 1 ماه) لحاظ شده و زمانبازه (تايم فريم) نمودار هم روزانه است بنابراين سيگنال ساطع شده ممکن است برای يک نوسانگيری با ديد کوتاه مدت يکماهه مناسب باشد. در مورد روش بکار رفته نيز توضيحاتی ميدهم. وقتی يک کتاب تحليل تکنيکال را مطالعه ميکنيم , هر بخش آن حاوی نکات بسياری از معيارهای محک زدن وضعيت حاضر و آتی و پيش بينی آيند ابزار مالی است. در هر صورت هر کدام از اين پارامتر ها به نوبه خود حائز اهميت هستند. در روش حاضر سعی کرده ام هر جا مطلبی ميخوانم معيار مربوطه را در يک چارت اکسل اضافه کنم و سپس با توجه به اهميت آن ضريب اهميتی (1-100) به آن بدهم. برای تحليل يک ابزار مالی تعدادی (مثلاً 20) از اين پارامترها بصورت تصادفی (Random) انتخاب ميشود که البته طبيعتاً آنهايی که ضريب اهميت بالاتری دارند شانس بيشتری برای انتخاب شدن خواهند داشت. سپس با توجه به برآورد نموداری و کمک گرفتن از نرم افزار اين مسأله که هر کدام از اين پارامترها چه سيگنالی ميدهند (مثبت,منفی و خنثی) تشخيص داده ميشود و با توجه به ضرايبی که قائل شده ايم (درجه اهميت محسوب شده) ميانگين وزنی گرفته ميشود. اين ميانگين وزنی ميتواند معياری از وضعيت فعلی سهم در بازه مورد مطالعه و مناسب بودن آن برای خريد يا فروش و درجه آن ارايه دهد و مانند يک نماگر برای تحليلگر عمل کند. البته اين روش فعلاً در حال تست است و تقريبا ً بتازگی آن را براه انداخته ام و بعبارتی در مرحله تحقيق است. بايد ديد چه نتايجی ميدهد ولی فعلاً با توجه به اينکه پشتوانه ای منطقی دارد استفاده از آن را بصلاح ميدانم و خودم از نتيجه آن استفاده ميکنم. البته در نمودار خلاصه شده تکنيکی سيگنال هر عنوان بطور جداگانه ارايه شده و مثلاً اگر سيگنال اسيلاتور Stochastic فروش قيد شده و کاربری به اين اسيلاتور خيلی وابسته است و معمولاً بر اساس نتايج آن تصميم گيری ميکند خوب ميتواند اقدام بفروش کند يا مثلا ً فعلا ً خريد نکند هر چند سيگنال نهايی ارايه شده در مجموع دلالت بر فروش نکند. يک خوبی ديگر هم اين است که درجه بندی نهايی ارايه شده ميتواند به ما شدت سيگنال را نشان دهد. مثلاً اگر ضعيف بود ميشود 1/3 بودجه اختصاصی به سهم را خريد و فروش کرد و اگر متوسط بود 2/3 و اگر قوی بود تمام آن را. در مورد اينکه چرا اين روش بذهنم رسيد بايد گفت که گاهی معيارهای مختلف تکنيکی سيگنالهای متعددی ميدهند. حتی در مورد نماگرها و نوسانگر ها هم همينطور است. مثلاً در يک تحليل ممکن است نماگر مومنتوم بر وضعيت صعودی و خريد يا نگهداری صحه بگذارد ولی نوسانگر استوکاستيک بر وضعيت نزولی و فروش سيگنال دهد و يک نوع واگرايی از اين حيث ديده شود. در اين جور مواقع تحليلگر ميماند که چه بکند؟ از سويی صرف اکتفا به يکی دو پارامتر هم که در بين بعضی تحليلگران شايع است نميتواند روش درستی باشد و بهتر است تنوعی از پارامترها را گلچين کرد و بررسی جامعتری صورت داد و در عين حال خود شخص هم بطور سليقه ای اين پارامترها را انتخاب نکند. در اينجا اين نکته گفتنی است که اساساً تفسير دقيق نماگرها و نوسانگرها کاری دشوار و غلط انداز است و تا حدود زيادی هم تابع پارامترهای انتخاب شده برای آنها ميباشد. از سوی ديگر وقتی سرمايه گذار بر مبنای يک روش الگوريتمی و يا منطقی دست به سرمايه گذاری زند نتيجه آن هر چه باشد حتی ضرر هم داشته باشد برايش قابل هضم تر است. يکی ديگر از خوبيهای اين روش هم که بنظر ميرسد از حيث آموزشی است يعنی تحليلگر مجبور ميشود آنچه را قبلاً خوانده در عمل به کرّات استفاده کند و بخاطر بسپارد و بنابراين از جهت بار علمی شخص را بالا ميبرد. باين ترتيب اگر کسی هزينه بر بودن زمانی اين روش را مد نظر قرار دهد شايد در پاسخ بتوان اين مسأله را بعنوان توجيه آورد. يکی ديگر از نکات محتمل مثبت اين روش هم جلوگيری بموقع از ضرر و عدم وجود حاشيه ريسک بالا است. به اين معنی که با دريافت سيگنال بموقع فروش ميتوان دست به فروش زد و خيلی منتظر نشد که اين در واقع همان کنترل فعال سهام است. بعبارت بهتر شيت تکنيکال در بازه های زمانی مشخصی بايد بروزرسانی شود تا بدين ترتيب ابزار مالی مربوطه از نظر تکنيکی تحت نظر باشد. اقدام پله ای در ورود و خروج با توجه به درجه نماگر سيگنالی را نيز ميتوان مزيت برشمرد. در تحليل تکنيکال شيوه مرسوم روشی است که اصطلاحا ً آن را "تحليل استدراکی" می نامم. به اين معنی که تحليلگران نمودار قيمت و حجم را در بازه و زمانبازه مورد ترسيم می کنند و خطوط هندسی را روی نمودار رسم می کنند و سپس چندين نماگر و نوسانگر را نيز در روی نمودار يا زير آن رسم می کنند. سپس با توجه به آموخته های علمی خود برای هر يک از ابزارهای ترسيمی برآوردی می کنند که مجموعه اين برآورد ها و احساس آنها به تصميم آنها برای معامله يا عدم معامله و ميزان آن و نيز حدود سود و ضرری که بايد در نظر بگيرند کمک ميکند. روش پيشنهادی حاضر را در کنار روش معمول استدراکی تحت نام "تحليل استنتاجی" ناميده ام. در حقيقت اينجا هم ما مثل تحليل استدراکی استنتاج نهايی داريم ولی سيستماتيکتر و قاعده مند تر و رياضی وار تر که همان آمار و احتمالات است. توضيح اينکه تحليل تکنيکال در واقع جبر و مثلثات نيست بلکه بنوعی آمار و احتمالات است. از سويی تنوع پارامترها زيادتر است و ميشود پارامترهايی (مشتمل بر نماگرها و نوسانگرها و معيارها) را که بکارگيری ذهنی آنها در روش تحليل استدراکی مرسوم نيست يا سخت است را در اينجا برای مقصود تحليلی بکار برد و آن هم بشيوه علمی تر. همچنين بنظر ميرسد فی البدائه ريسک کمتری برای روش استنتاجی نسبت به استدراکی ميتوان متصور بود و بنابراين اين روش شايد برای افرادی که به هر دليل ريسک پذيری کمتری دارند و يا برای بازارهای اينچنينی مناسب باشد. معامله در جهت روند حاکم قيمت ابزارمالی را نيز که توسط خيلی کارشناسان توصيه ميشود و عدم اکتفا به صرف روشهای مبتنی بر روند در زمانهايی که بازار روند دار داريم و يا بالعکس عدم اکتفای صرف به سيگنالهای نماگرها و نوسانگرها در زمانهايی که بازار بدون روند داريم و در واقع استفاده تلفيقی از انواع پارامترها را هم شايد بشود نقطه قوتی برای روش استنتاجی دانست. بهر حال اينها مجموعه دلايلی بود که فکر کردم چرا کار کردن روی روش فوق الذکر ارزش آن را داشته باشد. البته يک مطلب هم کاليبراسيون ضرايب لحاظ شده برای پارامترهای تکنيکی است که بنظرم با توجه به نتايج بدست آمده ميشود روی آن کار کرد و اين کار در حال انجام است. مطلب ديگر هم آناليزهای چرخه زمانی است که بايد مد نظر قرار داشت تا مثلا ً برای انتخاب پارامتر زمانی نماگرها و نوسانگرها در زمانبازه مورد نظر کمک گرفت. در پايان اين توضيح را هم بدهم که درهم پيجيدگی کانالها در اشکال شماره 2 و 3 به دليل ادامه دادن خطوط اکثر کانالها حتی کانالهايی که غير فعال هستند و قديمی بوده و قبلاً شکسته شده اند ميباشد. اين موضوع اگر چه در بين نمودارکاوها چندان شايع نيست ولی به اين دليل اهميت دارد که کليه خطوط روند قديمی و خط کانال متناظرشان ميتوانند به عنوان خطوط حمايتی و مقاومتی برای قيمت سهام در طول عمر آن عمل کنند.
در ارتباط با نماگرها و نوسانگرها نحوه برآورد درجه اعتبار سيگنال بر اساس تعريف مجموعه ای از معيارهاست که توضيح آنها خارج از حوصله بحث فعلی است.
برای دانلود فايلهای تصوير و اکسل از لينک زير استفاده کنيد ( فايل ZIP):
يک بررسی از وضعيت فعلی سهم بازار بورس پتروشيمی خارک (شخارک) به ديد کوتاه مدتی را اخيراً انجام دادم.توضيح اينکه در اين تحليل قيمتها و حجم بر اساس افزايش سرمايه و تقسيم سود نقدی تعديل شده اند. توضيح ديگر اينکه موج شماری اليوتی توسط خودم صورت گرفته و نه نرم افزار. همچنين موجشماری بعمل آمده از تاريخ 1380/01/18بوده است چراکه اطلاعات قيمتی در دسترس از اين تاريخ بوده است. درحقيقت مبدأ موجشماری ازاين تاريخ گذاشته شده و اطلاعات قيمتی قبلی موجود نبوده و البته بايد اين مسأله را بعنوان يک هشدار در اين تحليل مد نظر قرار داد. اين تحليل مربوط به تاريخ 23 فروردين است هر چند با توجه به اينکه نماد سهم بسته است بايد بازه مذکور (کوتاه مدّت-21 روز کاری) را نسبت به تاريخ بازگشايی لحاظ کرد. يک مطلب مهم اين است که موج شماری اليوتی به نظرم سخت ترين کار ممکن در يک تحليل تکنيکال است و مهارت زيادی میخواهد هر چند به نوعی مهمترين مسأله هم همين کار است. از سويی در هر صورت وقتی نمودارکاو (چارتيست) در يک نمودار طويل مدت معمولاً در همان ابتدای کار موجشماری اليوتی را انجام ميدهد به معنی صد در صد درست بودن آن نيست بلکه فعلاً به آن اکتفا ميکند و روند آينده قيمتها بمرور صحت و سقم کليت و يا جزئيات آن را معين ميکند و در آن هنگام ممکن است نمودار کاو به برخی اشتباهات خود پی برده و پاره ای اصلاحات را در زمينه موجشماری بعمل آورد. به همين خاطر است که بهتر است تحليل گر در صورتی که هنگام تحليل چند موجشماری محتمل بنظرش ميرسد همه يا محتملترين آنها را در کار خود لحاظ کند. گاهاً اين مسأله ذات موجشماری اليوتی است و امواج واقعی در نمودار رفته رفته خودشان را نشان ميدهند و منجر باصلاح فرض اوليه ميگردند و بنابراين گاهی اشتباه هم اصلاً محسوب نميشود مثل اينکه انتهای موج 2 را در يک جا در نظر ميگيريم چون ملاحظه ميکنيم يک ABC زيگزاگ سپری شده و خط روند اصلی هم با فيلتر قيمت و زمان حمايت کرده و حتی يکی دو تا از بادبزنهای فيبوناچی هم شکسته شده اند پس با فرض اينکه در موج سوم هستيم کار را ادامه ميدهيم ولی ناگهان بعد از سپری شدن يک سه موجی ديگر کانال جديد صعودی به پائين شکسته ميشود و حتی کف موج نزولی قبلی هم به پايين شکسته ميگردد. در اينجا است که تحليلگر فرض خود را بر ادامه دار بودن موج دو و در حقيقت تشکيل يک پهنه اصلاحی بزرگ يا يک زيگزاگ پيچيده دوبل ميگذارد و مجبور به اصلاح محل انتهای موج دو در آينده نزديک ميگردد. اساساً اين را اشتباه تحليلی نميتوان دانست بلکه شايد اگر بگوييم ذات تحليل تکنيکال است چندان به بيراهه نرفته ايم. محدوديت وقت هم مسأله است و به هر صورت نميتوان برای يک تحليل و بخش پايه آن يعنی موجشماری وقت زياد يا نامحدودی صرف کرد. در هرصورت اگرچه تحليل در پيش رو مبتنی بر موجشماری بعمل آمده نمايش داده شده است ولی اکثر پارامترهای تکنيکی برآورد شده مستقل از موجشماری ميباشند و صحت و سقم موجشماری تأثيری در آنها ندارد. نکته ديگر اينکه بازه زمانی مورد مطالعه جهت معامله 21 روز کاری (تقريباً 1 ماه) لحاظ شده و زمانبازه (تايم فريم) نمودار هم روزانه است بنابراين سيگنال ساطع شده ممکن است برای يک نوسانگيری با ديد کوتاه مدت يکماهه مناسب باشد. در مورد روش بکار رفته نيز توضيحاتی ميدهم. وقتی يک کتاب تحليل تکنيکال را مطالعه ميکنيم , هر بخش آن حاوی نکات بسياری از معيارهای محک زدن وضعيت حاضر و آتی و پيش بينی آيند ابزار مالی است. در هر صورت هر کدام از اين پارامتر ها به نوبه خود حائز اهميت هستند. در روش حاضر سعی کرده ام هر جا مطلبی ميخوانم معيار مربوطه را در يک چارت اکسل اضافه کنم و سپس با توجه به اهميت آن ضريب اهميتی (1-100) به آن بدهم. برای تحليل يک ابزار مالی تعدادی (مثلاً 20) از اين پارامترها بصورت تصادفی (Random) انتخاب ميشود که البته طبيعتاً آنهايی که ضريب اهميت بالاتری دارند شانس بيشتری برای انتخاب شدن خواهند داشت. سپس با توجه به برآورد نموداری و کمک گرفتن از نرم افزار اين مسأله که هر کدام از اين پارامترها چه سيگنالی ميدهند (مثبت,منفی و خنثی) تشخيص داده ميشود و با توجه به ضرايبی که قائل شده ايم (درجه اهميت محسوب شده) ميانگين وزنی گرفته ميشود. اين ميانگين وزنی ميتواند معياری از وضعيت فعلی سهم در بازه مورد مطالعه و مناسب بودن آن برای خريد يا فروش و درجه آن ارايه دهد و مانند يک نماگر برای تحليلگر عمل کند. البته اين روش فعلاً در حال تست است و تقريبا ً بتازگی آن را براه انداخته ام و بعبارتی در مرحله تحقيق است. بايد ديد چه نتايجی ميدهد ولی فعلاً با توجه به اينکه پشتوانه ای منطقی دارد استفاده از آن را بصلاح ميدانم و خودم از نتيجه آن استفاده ميکنم. البته در نمودار خلاصه شده تکنيکی سيگنال هر عنوان بطور جداگانه ارايه شده و مثلاً اگر سيگنال اسيلاتور Stochastic فروش قيد شده و کاربری به اين اسيلاتور خيلی وابسته است و معمولاً بر اساس نتايج آن تصميم گيری ميکند خوب ميتواند اقدام بفروش کند يا مثلا ً فعلا ً خريد نکند هر چند سيگنال نهايی ارايه شده در مجموع دلالت بر فروش نکند. يک خوبی ديگر هم اين است که درجه بندی نهايی ارايه شده ميتواند به ما شدت سيگنال را نشان دهد. مثلاً اگر ضعيف بود ميشود 1/3 بودجه اختصاصی به سهم را خريد و فروش کرد و اگر متوسط بود 2/3 و اگر قوی بود تمام آن را. در مورد اينکه چرا اين روش بذهنم رسيد بايد گفت که گاهی معيارهای مختلف تکنيکی سيگنالهای متعددی ميدهند. حتی در مورد نماگرها و نوسانگر ها هم همينطور است. مثلاً در يک تحليل ممکن است نماگر مومنتوم بر وضعيت صعودی و خريد يا نگهداری صحه بگذارد ولی نوسانگر استوکاستيک بر وضعيت نزولی و فروش سيگنال دهد و يک نوع واگرايی از اين حيث ديده شود. در اين جور مواقع تحليلگر ميماند که چه بکند؟ از سويی صرف اکتفا به يکی دو پارامتر هم که در بين بعضی تحليلگران شايع است نميتواند روش درستی باشد و بهتر است تنوعی از پارامترها را گلچين کرد و بررسی جامعتری صورت داد و در عين حال خود شخص هم بطور سليقه ای اين پارامترها را انتخاب نکند. در اينجا اين نکته گفتنی است که اساساً تفسير دقيق نماگرها و نوسانگرها کاری دشوار و غلط انداز است و تا حدود زيادی هم تابع پارامترهای انتخاب شده برای آنها ميباشد. از سوی ديگر وقتی سرمايه گذار بر مبنای يک روش الگوريتمی و يا منطقی دست به سرمايه گذاری زند نتيجه آن هر چه باشد حتی ضرر هم داشته باشد برايش قابل هضم تر است. يکی ديگر از خوبيهای اين روش هم که بنظر ميرسد از حيث آموزشی است يعنی تحليلگر مجبور ميشود آنچه را قبلاً خوانده در عمل به کرّات استفاده کند و بخاطر بسپارد و بنابراين از جهت بار علمی شخص را بالا ميبرد. باين ترتيب اگر کسی هزينه بر بودن زمانی اين روش را مد نظر قرار دهد شايد در پاسخ بتوان اين مسأله را بعنوان توجيه آورد. يکی ديگر از نکات محتمل مثبت اين روش هم جلوگيری بموقع از ضرر و عدم وجود حاشيه ريسک بالا است. به اين معنی که با دريافت سيگنال بموقع فروش ميتوان دست به فروش زد و خيلی منتظر نشد که اين در واقع همان کنترل فعال سهام است. بعبارت بهتر شيت تکنيکال در بازه های زمانی مشخصی بايد بروزرسانی شود تا بدين ترتيب ابزار مالی مربوطه از نظر تکنيکی تحت نظر باشد. اقدام پله ای در ورود و خروج با توجه به درجه نماگر سيگنالی را نيز ميتوان مزيت برشمرد. در تحليل تکنيکال شيوه مرسوم روشی است که اصطلاحا ً آن را "تحليل استدراکی" می نامم. به اين معنی که تحليلگران نمودار قيمت و حجم را در بازه و زمانبازه مورد ترسيم می کنند و خطوط هندسی را روی نمودار رسم می کنند و سپس چندين نماگر و نوسانگر را نيز در روی نمودار يا زير آن رسم می کنند. سپس با توجه به آموخته های علمی خود برای هر يک از ابزارهای ترسيمی برآوردی می کنند که مجموعه اين برآورد ها و احساس آنها به تصميم آنها برای معامله يا عدم معامله و ميزان آن و نيز حدود سود و ضرری که بايد در نظر بگيرند کمک ميکند. روش پيشنهادی حاضر را در کنار روش معمول استدراکی تحت نام "تحليل استنتاجی" ناميده ام. در حقيقت اينجا هم ما مثل تحليل استدراکی استنتاج نهايی داريم ولی سيستماتيکتر و قاعده مند تر و رياضی وار تر که همان آمار و احتمالات است. توضيح اينکه تحليل تکنيکال در واقع جبر و مثلثات نيست بلکه بنوعی آمار و احتمالات است. از سويی تنوع پارامترها زيادتر است و ميشود پارامترهايی (مشتمل بر نماگرها و نوسانگرها و معيارها) را که بکارگيری ذهنی آنها در روش تحليل استدراکی مرسوم نيست يا سخت است را در اينجا برای مقصود تحليلی بکار برد و آن هم بشيوه علمی تر. همچنين بنظر ميرسد فی البدائه ريسک کمتری برای روش استنتاجی نسبت به استدراکی ميتوان متصور بود و بنابراين اين روش شايد برای افرادی که به هر دليل ريسک پذيری کمتری دارند و يا برای بازارهای اينچنينی مناسب باشد. معامله در جهت روند حاکم قيمت ابزارمالی را نيز که توسط خيلی کارشناسان توصيه ميشود و عدم اکتفا به صرف روشهای مبتنی بر روند در زمانهايی که بازار روند دار داريم و يا بالعکس عدم اکتفای صرف به سيگنالهای نماگرها و نوسانگرها در زمانهايی که بازار بدون روند داريم و در واقع استفاده تلفيقی از انواع پارامترها را هم شايد بشود نقطه قوتی برای روش استنتاجی دانست. بهر حال اينها مجموعه دلايلی بود که فکر کردم چرا کار کردن روی روش فوق الذکر ارزش آن را داشته باشد. البته يک مطلب هم کاليبراسيون ضرايب لحاظ شده برای پارامترهای تکنيکی است که بنظرم با توجه به نتايج بدست آمده ميشود روی آن کار کرد و اين کار در حال انجام است. مطلب ديگر هم آناليزهای چرخه زمانی است که بايد مد نظر قرار داشت تا مثلا ً برای انتخاب پارامتر زمانی نماگرها و نوسانگرها در زمانبازه مورد نظر کمک گرفت. در پايان اين توضيح را هم بدهم که درهم پيجيدگی کانالها در اشکال شماره 2 و 3 به دليل ادامه دادن خطوط اکثر کانالها حتی کانالهايی که غير فعال هستند و قديمی بوده و قبلاً شکسته شده اند ميباشد. اين موضوع اگر چه در بين نمودارکاوها چندان شايع نيست ولی به اين دليل اهميت دارد که کليه خطوط روند قديمی و خط کانال متناظرشان ميتوانند به عنوان خطوط حمايتی و مقاومتی برای قيمت سهام در طول عمر آن عمل کنند.
در ارتباط با نماگرها و نوسانگرها نحوه برآورد درجه اعتبار سيگنال بر اساس تعريف مجموعه ای از معيارهاست که توضيح آنها خارج از حوصله بحث فعلی است.
برای دانلود فايلهای تصوير و اکسل از لينک زير استفاده کنيد ( فايل ZIP):
نظر