کارگاه اندیشه ?

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • mhjboursy
    ستاره‌دار (۱۳)
    • Jul 2013
    • 18270

    #46
    پاسخ : کارگاه اندیشه

    همین‌جوری
    ـــــــــــــــــ
    سردرگمی برای آغاز بهبود سامانه
    ـــــــــــــــــ
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    سلام.
    بگذارید به حالت داستان بگویم...
    موضوع از این قرار است که می‌خواهم پس از مدت‌ها یک نگاهی دوباره به سامانه‌ی داد و ستدی خودم بیاندازم. یک دستی به سر و گوشش بکشم. کلا موضوع این است که پس از مدت‌ها می‌خواهم یک کاری کرده باشم... آخر جریان این است که من اکنون حدود یک سال است که کار پژوهشی درست و حسابی نکرده‌ام... کمتر از یک سال... از زمانی که کارگاه را بستم... یعنی از آغاز امسال حدودا... در کل بیش از شش ماه است که کار نکرده‌ام... کار جسته‌گریخته و بدون نخ تسبیح هم... بگذارید خیالتان را آسوده کنم... به درد... نمی‌خورد!
    آری... می‌خواهم یک مقدار دوباره کار پژوهشی کنم... ولی چند روز است که همین‌جور الکی دور خودم می‌چرخم... زمانش هست‌ها... بیمار و کسل هم نیستم... ولی نمی‌توانم...
    هرچقدر می‌اندیشم که خدا... من از کجا باید آغاز کنم؟ چه کار باید بکنم؟ اصلا عقلم به جایی قد نمی‌دهد که نمی‌دهد...
    اصلا نمی‌دانم باید چه کنم و از کجا (و به چه روشی) به کجا برسم...
    اصلا مخم هنگ کرده.
    /.:blinksmiley.:/
    واقعا من برای بهبود و ارتقای سامانه‌ام باید چه بکنم؟؟؟

    بگذارید یک مقدار از کارهایی که فهرست کرده‌ام را اینجا بیاورم:
    خواندن توابع گذشته به منظور اینکه:
    ۱- ایده جدید به ذهنم بیاید.
    ۲- توابع پیشین را اصلاح کنم. که این خودش شامل چند مورد می‌شود:
    الف) پیدا کردن موارد بد و یا بدون استفاده.
    ب) همه را هم‌سنگ کردن. (مثلا اگر یک الگو ۷ روزه است باقی را هم ۷ روزه بکنم. اگر یک الگو برای پیدا کردن کف است باقی را هم کف‌یاب کنم. اگر یک الگو روی پیدا کردن دست‌ها است باقی را هم بر همین مبنا بنا بگذارم.)
    ج) پیدا کردن تکراری‌ها.
    د) تندتر کردن (اجرای) برنامه.
    ه) تنظیم کردن.
    ۳- بردن برنامه به چند قاب زمانی. (البته این کار را پیش از این انجام داده بودم ولی کار کاملی نبود که به دلم بچسبد.)
    ۴- افزودن مواردی که قرار بوده افزوده شود.

    بگذارید این‌گونه بگویم... خودم حالم از این مواردی که نوشته‌ام به هم می‌خورد... احساس می‌کنم وقت تلف کردن است. می‌دانم باید دو کار اصلی انجام دهم: ایده‌ جدید به ذهنم بیاید و این که هست را اصلاح بکنم. ولی دقیق نمی‌دانم چگونه. نمی‌دانم چقدر باید زمان گذاشت و اگر این زمان را در جای دیگر بگذارم بهتر است یا نه؟ (آخر می‌دانید؟ من صدها یا شاید هزار نکته‌ی پیگیری نشده دارم که در جایی ثبت کرده‌ام... اینها را در جستار کارگاه زمانی که داشتم روی کار اصلی کار می‌کردم یادداشت کرده‌ام که اگر زمانی... روزی... وقتش شد پی‌اش را بگیرم...)

    می‌دانید چیست؟ مشکل اینجاست که در مدرسه به ما یاد ندادند چگونه یاد بگیریم (حالا شاید به بچه‌های اکنون یاد بدهند ولی به ما که یاد ندادند.) یاد ندادند چگونه باید پژوهش کرد! یاد ندادند چگونه باید انتزاع کرد. چگونه باید فهمید و کشف کرد. از همه مهمتر برنامه‌ریزی دقیق را به ما یاد ندادند. چیزی که من اگر اکنون بخواهم دنبالش باشم شاید یک سال از من زمان ببرد... ولی آن زمانی که می‌باید و زمانش بود این را به ما یاد ندادند... به جایش به ما یاد دادند قله‌ی اورست ۸۸۸۸ متر است! /:.yead.:/ آبشار نیاگارا فلانش بهمان است! در رشته کوه‌های آلپ موجوداتی زندگی می‌کنند به نام بچه‌های‌کوه‌آلپ. :D
    والا... اکنون اطلاعات من در باره‌ی اینکه بطن چپ قلب اول خون واردش می‌شود یا بطن راست به چه دردم می‌خورد؟ چرا زمان من را با آن گرفتند؟ انتگرال و مشتق چقدر در زندگی به کار من آمد؟ به کار چه کسی آمده؟ آیا مهندسی که در یکی از رشته‌های مهندسی دارد کار می‌کند به کارش می‌آید؟ نه! اینها اطلاعات به درد نخوری بود که به خاطر اشتباه مسئولی در سر ما کردند و زمان ما را الکی از ما گرفتند.
    به جایش باید اخلاق یادمان می‌دادند (که این قدر دزد نشویم. این قدر لات نشویم. این قدر فاحشه و بدکاره نشویم. این قدر از خدا بی‌خبر نباشیم.) باید برنامه‌ریزی و پژوهش‌گری یادمان می‌دادند... باید شیوه زندگی شهری و اجتماعی را یادمان می‌دادند... محبت کردن و احساس خوب داشتن و تلاش کردن را باید یادمان می‌دادند... مسایل ازدواج و خانواده باید یادمان می‌دادند...
    بگذریم...

    اکنون من مانند چیز در گل گیر کرده‌ام... نمی‌دانم دقیقا باید چه بکنم... از کجا باید آغاز کنم و چگونه باید پیش روم... با خودم می‌گویم بروم همین‌جوری کارهای گذشته را نگاه کنم احتمالا یک ایده‌ای همین‌جوری به ذهنم خطور می‌کند... و مواردی را برای اصلاح پیدا می‌کنم...

    که آخر... چه بگویم... در همان هم مانده‌ام...

    البته یک چیز هم بگویم... در کل پژوهش‌گری خودش چیز بسیار کشف شده و پژوهش شده‌ای نیست. (روی پژوهش کردن پژوهش کردن ولی دستاورد درست و حسابی‌ای نداشتن) چیز بسیار روشن و واضحی نیست. و شاید اصلا این طبیعتش باشد. ولی باز من توقع داشتم یک گام جلوتر بودم. یک درجه شفاف‌تر.
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

    نظر

    • gholamk
      عضو فعال
      • Jan 2015
      • 520

      #47
      پاسخ : کارگاه اندیشه

      سلام دوست عزیز جناب محمد حسین
      خدا قوت
      بعضی روزها میرسه که ادم نمیدونه چکار باید کنه اصلا همینجوری فقط باید تمرکز خودش رو درست کنه. منم نزدیک به 20 میلیون تو بورس داشتم همش رو نقد شدم چون چند مدتی هست که تمرکز ندارم بنابراین دیدم بهتره که نقد بشم و چند مدتی الکی الکی خرید نکنم که به خودم و سرمایم ضرر بزنم.
      کمی به خودتون زمان بدید انشالله درست میشه و شما هم از این بلاتکلیفی درمیایید
      موفق باشید و سربلند

      نظر

      • mhjboursy
        ستاره‌دار (۱۳)
        • Jul 2013
        • 18270

        #48
        پاسخ : کارگاه اندیشه

        همین‌جوری
        ــــــــــــــــ
        همان حرف همیشگی خودمان را می‌زند ولی بیانش خیلی شیواست:

        Volume and Market Interest

        A rising market should see rising volume. Buyers require increasing numbers and increasing enthusiasm in order to keep pushing prices higher. Increasing price and decreasing volume show lack of interest, and this is a warning of a potential reversal. This can be hard to wrap your mind around, but the simple fact is that a price drop (or rise) on little volume is not a strong signal. A price drop (or rise) on large volume is a stronger signal that something in the stock has fundamentally changed.

        lack of interest!
        «محمد حسین» هستم.
        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

        نظر

        • mhjboursy
          ستاره‌دار (۱۳)
          • Jul 2013
          • 18270

          #49
          پاسخ : کارگاه اندیشه

          بررسی الگوی شمعی چکش سپید
          ____________________________
          این‌ الگو یکی از بهترین‌ها در نوع خودش است.
          یک الگوی چکش سپید را در نگر بگیرید.
          چرا بدنه آن بالا جمع شده در حالی که سایه‌ی به آن بزرگی در پایین دارد؟
          بدنه بالاست برای اینکه بیشتر داد و ستدها دقیقا همان بالا (خیلی بالا) انجام شده که پایانی را آورده آن همه بالا.
          (همان‌گونه که می‌دانید شیوه‌ی کار ما فلسفی است. کاراگاه بازی.)
          منظور از بیشتر یا زمانی است یا حجمی.
          سایه بزرگ است برای اینکه خریداری نبوده. در آن زمان.
          توجه بفرمایید که قیمت گشایش هم آن بالاهاست. پس نتیجه اینکه در میانه روز فروشنده‌ها دیده‌اند خریداری نیست و خواسته‌اند قیمت را بکشند پایین.
          ولی یک باره خریدار پیدا شده و بازار را دست گرفته.

          تفسیر دیگر اینکه قیمت آخرین آن پایین بوده. به این معنی که داد و ستدها در سطح یک بدنه‌ی کوچک در حال انجام بوده ولی در انتهای کار یکباره خریدار قدرتش را از دست داده و فروشنده قدرت را به دست گرفته و تا آن پایین آمده.

          این را باید با بررسی یک قاب زمانی پایین‌تر انجام داد.

          پس موضوع زمان است. زمان انجام پدیده‌های متفاوت.

          موضوع دیگر حجم است. حجم به خودی خود معنایی ندارد بلکه در مقایسه با حجم روزهای دیگر معنی پیدا می‌کند. پس ما حتما باید مبدا مقایسه داشته باشیم در حجم. که حالا گمان کنم در جایی در این باره توضیح داده‌ام (یا در آینده می‌دهم ان‌شاءالله) و اکنون رهایش می‌کنم. تفسیر الگوی چکش در حجم کم و زیاد و متوسط چیست؟

          پیش از ادامه، در مورد دو تفسیری که از زمان به وقوع پیوستن زیرمجموعه‌ها گفتم، این را بیافزایم که تفسیر دوم (یعنی سایه در انتهای زمان اتفاق افتاده باشد) هم می‌تواند در شمع بعدی به تفسیر نخست تبدیل شود. {۱}

          خوب اگر حجم بالا باشد یعنی چه؟ یعنی طرف خیــــــلی هول است! به قول آن بنده‌خدایی که ازش نقل قول کردیم Full of interest! پس ما هم هر چه طبق آن دو تفسیر گیر آورده بودیم را قوی می‌کنیم. ضریب می‌دهیم. اگر حجم کم بود چه‌جور؟ اگر در کف بود که حتما نشان‌دهنده‌ی کمبود فروشنده است. به خصوص اگر بدنه بالاتر از پایانی شمع بلند پیشین قرار گرفته باشد. مگر اینکه (باز طبق تفسیر دوم زمانی) دیگر خیلی دیر هنگام آن سایه اتفاق افتاده باشد. که باز هم این موضوع ضعیف است. اگر در بالا به وجود آمده بود که گمان کنم نشود برایش تفسیری جور کرد. تنها می‌توان گفت تفسیر تضعیف شده و شاید بتوان از آن به بی‌تفسیری (بی‌انگیزگی و سردرگمی) بازار تفسیر کرد. و بیشتر باید به شمع بعدی (به خصوص اگر پر حجم باشد) نگاه کرد که در کنار آن، این چه معنایی می‌دهد. حجم متوسط هم همان معنای حجم زیاد را می‌دهد با قدرتی کمتر.

          در مورد بررسی‌هایمان در قاب زمانی پایین‌تر، این مهم نیست که ما دنبال این باشیم که حجم اصلی در کجا ایجاد شده و کلا مهم نیست حجم را زیاد نگاه کنیم. همان که دنبال الگوی ۷ باشیم کافی است. چون حجم مطمئنا در سمت خریداران بوده! با هر تفسیری که بخواهیم نگاه کنیم. وگرنه اصلا این الگو شکل نمی‌گرفت.

          نکته‌ی دیگر هم اینکه این الگو خیلی برای در کف بودن مناسب نیست. برای اینکه یک فاز تاخیر دارد. مانند نشانگرهای میانگیری کننده پس از وقوع حادثه به ما خبر می‌دهد! برای دنبال کردن روند خوب است. در حالی که ما در کف‌یابی دوست داریم پیشنهادهایمان را بر اساس پیشبینی کردن برگشت‌های آینده ارایه دهیم.

          جمع بندی و نتیجه گیری شمع چکش سپید:
          گفته شد دو تفسیر اصلی وجود دارد که بر مبنای زمان بندی اجزای چکش ایجاد می‌شود و تفسیر دوم هم حتی قابلیت تبدیل به تفسیر یکم را داراست و برای این باید یک قاب پایین‌تر را (و نیز احیانا شمع بعدی را) نگاه کنیم. نیز اینکه حجم بالا تقویت کننده‌ی تفسیر است و حجم کم بسته به اینکه در کجا ایجاد شده باشد دو تفسیر دارد.
          احتمالا.

          ــــــــــــــــــــ
          پانویس:
          {۱} شما گمان کنید که شمع را رها کرده‌اید و کلا آمده‌اید به یک قاب زمانی پایین‌تر... آنجا چه می‌بینید؟ در تفسیر نخست چه می‌بینید؟ در تفسیر دوم چه می‌بینید؟ حالا تصور کنید که دو شمع به هم چسبیده باشند... یعنی در قاب زمانی پایین‌تر که نگاه می‌کنیم بین شمع نخست و دوم تفاوتی قایل نشویم... آیا نمی‌توان تصور کرد که اگر الگوی دوم اتفاق افتاده، دوباره در ادامه همان الگوی نخست دوباره اتفاق بیافتد... یعنی حالا که سایه اتفاق افتاده پس از این سایه یک بدنه در بالا دوباره به وجود بیاید! نتیجه اینکه اگر حالت دوم اتفاق افتاده بود باز ما یک نیم‌شمع (نیم‌روز مثلا) به خودمان زمان می‌دهیم تا تاییدیه بگیریم.


          «محمد حسین» هستم.
          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

          نظر

          • mhjboursy
            ستاره‌دار (۱۳)
            • Jul 2013
            • 18270

            #50
            پاسخ : کارگاه اندیشه

            خوب... ما که آن قسمتش را گذاشتیم... این را هم بگذاریم... قشنگ بود دلم نمی‌آید ولش کنم:


            Bullish Signs
            Volume can be very useful in identifying bullish signs. For example, imagine volume increases on a price decline and then the price moves higher, followed by a move back lower. If the price on the move back lower stays higher than the previous low and volume is diminished on the second decline, then this is usually interpreted as a bullish sign.





            Volume and Price Reversals

            After a long price move higher or lower, if the price begins to range with little price movement and heavy volume, this often indicates a reversal.





            Volume and Breakouts vs. False Breakouts

            On the initial breakout from a range or other chart pattern, a rise in volume indicates strength in the move. Little change in volume or declining volume on a breakout indicates lack of interest and a higher probability for a false breakout.


            Volume History

            Volume should be looked at relative to recent history. Comparing today to volume 50 years ago provides irrelevant data./:.winksmiley02.:/ The more recent the data sets, the more relevant they are likely to be.
            آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2019/01/04, 03:19.
            «محمد حسین» هستم.
            امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

            نظر

            • mhjboursy
              ستاره‌دار (۱۳)
              • Jul 2013
              • 18270

              #51
              پاسخ : کارگاه اندیشه

              همگرایی و واگرایی
              ______________

              همگرایی یعنی دو چیز نزدیک هم بشوند.
              واگرایی یعنی دو چیز از هم دور شوند.
              همگرایی واگرایی یعنی چه؟
              واگرایی همگرایی یعنی چه؟
              این بدان خاطر است که ما تا کنون به اینها به چشم یک خروجی (F(x)) نگاه کرده بودیم نه به چشم یک پدیده و به دید فلسفی.
              با توجه به بالا همگرایی واگرایی یعنی بسنجیم میزان نزدیک شدنِ دو چیز که دارند از هم دور می‌شوند به چیز سوم (شیء ثالث - third objective) چقدر است؟ و این را ما می‌توانیم هم به صورت پیشنهاد (Signal) و هم به صورت نشانگر بیان کنیم.
              و گمان کنم بد نباشد رویش یک مقدار زمان بگذاریم و کار کنیم. حتی اگر پیشنهاد خوبی به ما ندهد دید فلسفی بسیار خوبی به ما می‌دهد که با آن می‌توانیم اندیشه‌مان را ژرف کنیم.
              ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
              • پی‌نوشت: در تلویزیون می‌دیدم که طرف می‌گفت ما می‌خواهیم در پروژه‌ی سرن شرکت کنیم... فقط برای اینکه از ساختن خرده‌قطعات آن دانش‌های پایه‌مان را بالا ببریم... البته من که نمی‌دانم آن یارو درست می‌گفت یا نه؟ (چون ایران است احتمالا می‌خواسته یک بودجه‌ای بکند ببرد با زن و بچه‌اش بخورد... ولی) در کل ایده جالبی است... در عرفان و فلسفه هم می‌گویند کسانی که در دانشگاه و رشته‌های مهندسی تلاش فکری کرده‌اند بهتر می‌توانند پیش بروند نسبت به کسانی که از مخشان هیچ کاری نکشیده‌اند... این هم شبیه همین می‌تواند باشد... اگر از خود سرن نتیجه نگیریم... از پیچیدگی‌ها و عمق کار می‌توانیم خیلی دستاوردها (دستاوردهای ذهنی - کسب مخ تمرین‌داده شده) داشته باشیم.
              • پی‌نوشت دوم: حالا من نمی‌خواهم خواننده را محدود کنم به چند چیز خاص. نه. همگرایی و واگرایی را در مورد همه چیز دارم عرض می‌کنم. نخست این را بگویم که اینجا ما سه چیز احتیاج داریم. دو چیز نخست با هم یک واکنش می‌دهند و می‌شوند یک چیز و در نهایت در کنار چیز سوم قرار می‌گیرند. یعنی در اینجا خود همگرایی و واگرایی می‌شود یک مصنوع و یک چیز (یک شیء) برای قرار گرفتن مقابل یک شیء دیگر که با آن همگرایی یا واگرایی‌اش سنجیده شود. حالا این سه چیز هر چیزی می‌تواند باشد. در کارهای ما مثلا: زمان، قیمت، حجم، یا دیگر نشانگرها! مانند مکدی، قدرت نسبی، کانال کالا، بختامدی.... پدیده‌های جوی و و و
              • پی‌نوشت سوم: یک چیز دیگر هم اکنون به ذهنم رسید. که واگرایی و همگرایی اگر قرار باشد به عنوان یک پدیده جدا نگریسته شوند احتمالا با هم تفاوتی نخواهند داشت. (تنها در اینجا) یعنی زمانی که ما دو چیز نخست را با هم ترکیب می‌کنیم که بیاییم با چیز سوم ترکیب کنیم. آن ترکیب نخست مهم نیست زیاد همگرایی باشد یا واگرایی. چرا؟ برای اینکه طبق تعریف احتمالا خروجی واگرایی همان خروجی همگرایی باشد که یک منفی در آن ضرب شده باشد. این نکته یک موضوع ساده و پیش‌پا افتاده می‌تواند باشد که کلی کار ما را خراب کند! یعنی شما یک حجم بزرگی از کد را نوشته‌اید ولی می‌بینید کار نمی‌کند. بود و نبودش فرقی ندارد. سپس می‌بینید دو جا هم این کد تکرار شده که شبیه هم است. این را بر می‌دارید می‌بینید در خروجی تاثیری نگذاشت. آن را بر می‌دارید می‌بینید تاثیری نگذاشت. بعدا جفتشان را حذف می‌کنید و چند روز بعد می‌بینید ای بابا... نتایج و خروجی سامانه اصلا تغییر کرده! نگو مشکل از اینجا آب می‌خورده!
              • پی‌نوشت چهارم: این‌هایی که ما می‌گوییم... معلوم نیست برای که می‌گوییم؟ ششصد صفحه جستار کارگاه را نوشتم... نمی‌دانم برای که... آیا اصلا خواننده‌ای پیدا می‌شود که بیاید زمان بگذارد و گنج مدفون در آن را بیابد؟ مدفون هم که چه عرض کنم... ما همه چیزش را گفته‌ایم... حتی روش رسیدن به آن (ها) را.... که سر من از ناله‌ی من دور نیست... چه بگویم... اصلا برای چه نوشتیم... به چه کسی قرار بود کمک کنیم؟ برای چه؟ خوب... نمونه‌اش نبود... انصافا نمونه‌اش نبود... نه در میان انجمن‌ها و نوشته‌ها و کتاب‌های پارسی و نه در نوشته‌های زبان‌های انگلیسی... انگار می‌دیدیم کسی را که قرار است این راه را برود... و ممکن است به کمک ما احتیاج داشته باشد... ولی که؟ برای دعایش بود؟ برای چه بود؟ نمی‌دانم... شاید همین‌جوری برای خودم بود... که بعدا در نزد آن شخص اندیشمندی که قرار است در پی‌مان بیاید اعتباری کسب کنیم! چه می‌دانم... شاید برای خالی نبودن عریضه این کار را کردیم... شاید برای این این کار را کردیم و می‌کنیم که باید در یک جایی این موضوع را مکتوب می‌کردیم... که هم سیر طریق نزدمان محفوظ باشد و هم در یک محیط نیمه‌اجتماعی فعالیت کنیم که از انزوای زیاد در امان باشیم... شاید هم برای همه اینها... به هر روی... دیگران کاشتند و ما خوردیم... ما هم بکاریم که ایزد ان‌شاءالله در بیابان‌مان دهد باز...
              • پی‌نوشت پنجم: روش کار با ما این‌گونه است که باید وقت بگذارید. این مشق‌شب‌هایی که ما هر روز دیکته می‌کنیم را بروید چند بار از روی آن رو نویسی کنید و در مورد آن اندکی تامل کنید. و به این روش با یک سوم زمانی که ما گذاشتیم ان‌شاءالله به نتیجه برسید.

              آخرین ویرایش توسط mhjboursy؛ 2019/01/04, 19:14.
              «محمد حسین» هستم.
              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

              نظر

              • mhjboursy
                ستاره‌دار (۱۳)
                • Jul 2013
                • 18270

                #52
                پاسخ : کارگاه اندیشه

                دوستان کتاب یا جایی را سراغ ندارید که کار فلسفی انجام داده باشند؟ منظورم چیزی است در حد کارهایی که خودمان اینجا می‌گذاریم.
                بیشتر جاها تنها با یک بخش کوتاه از فلسفه آغاز کرده‌اند و دیگر رهایش کرده‌اند... یعنی می‌آیند می‌گویند فلسفه‌ی استفاده از نمودارکاری (Technical Analysis) چیست؟ و می‌آیند می‌گویند آری... قیمت تکرار می‌شود و عرضه و تقاضا است که قیمت را می‌سازد و ... و سپس که وارد نمودارکاری شدند دیگر فلسفه را رها می‌کنند... من دنبال جایی می‌گردم که همواره با فلسفه کار خودشان را پیش برده باشند و به قوانین پشت معادلات نموداری اشاره کرده باشند.
                «محمد حسین» هستم.
                امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                نظر

                • mhjboursy
                  ستاره‌دار (۱۳)
                  • Jul 2013
                  • 18270

                  #53
                  پاسخ : کارگاه اندیشه

                  در بسیاری از موارد کاری که یک پژوهشگر باید بکند تنها گفتن است. توصیف. کاری بسیار ساده.
                  پاسخ به پرسش. که
                  چیزی که می‌خواهی دقیقا چیست؟
                  چیزی که داری می‌بینی دقیقا چیست؟

                  این‌قدر ساده است... که شاید یک پاسخ در حد اینکه «می‌خواهم در کف خرید بکنم» برای این پرسش کافی باشد. (البته باید دوباره به پرسشی که پس از آن می‌آید هم پاسخ داد... که خوب... کف یعنی چه؟ یعنی کجا؟ وقتی چجوری شده است؟) کار شاق و پیچیده‌ای هم لازم نیست آدم انجام دهد.

                  بسیاری از مشکل‌های آدم همین‌جوری برطرف می‌شود. نه تنها به عنوان یک پژوهش‌گر در بازارهای مالی. بلکه در هر قسمتی از زندگی این فرآیند بسیار سودبخش است. (این جزء همان مواردی است که باید در مدرسه به ما می‌آموختند! /:.zzzzzz.:/) این یکی از اساس‌های شیوه‌ای از درمان‌های روانشناسی نیز هست.
                  دوائک فیک و ما تشعر؟
                  «محمد حسین» هستم.
                  امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                  نظر

                  • mhjboursy
                    ستاره‌دار (۱۳)
                    • Jul 2013
                    • 18270

                    #54
                    پاسخ : کارگاه اندیشه

                    تجزیه ترکیب حرکات بازار
                    =============

                    سلام.
                    چند وقت است چند مطلب می‌خواهم بنویسم یادم می‌رود...
                    یکی‌اش این است:
                    در بررسی‌هایمان بدانیم داریم کدام بازیگر را بررسی می‌کنیم:
                    سهامداران خرد یا نهنگ‌ها را.
                    امواج سطح دریا را یا امواج بزرگ زیر دریا را
                    ===========================
                    درپرانتز باز هم تاکید می‌کنم: پیشتر بارها گفته‌ایم که ذهن انسان، هم این‌گونه هست و هم باید باشد: که می‌آید مخلوقات خدا را تجزیه و ترکیب می‌کند. کلا در جهان آفرینش (به جز علت نخست/واقعی) هیچ بدعت و بدأت واقعی‌ای نداریم. کار انسان (مانند دیگر مخلوقات) شکافتن و دوختن است: تجزیه و ترکیب.
                    اینجا هم ما کاری که می‌کنیم این است که علل در هم تنیده (سهامدار خرد و درشت) را از هم تفکیک می‌کنیم و دوباره (نتایج را) به هم پیوند می‌زنیم.
                    این یک اصل کلی پژهشی است. (پرانتز بسته.)
                    ===========================
                    سهامدار خرد مانند حجم روزانه‌ی بازار است: مثلا روزی ۳۰ هزار میلیارد ریال...
                    رفتار نهنگ بیشتر شبیه قیمت و ارزش بازار است: مثلا ۱۹ هزار هزار میلیارد ریال...
                    امواج سطح دریا شبیه نوسان‌های کوچک و کوتاه مدت بازار است.
                    امواج زیر سطحی مانند سرمایه‌گذاری‌های کلان اقتصادی در یک صنعت برای بلند مدت است و مانند دلخور شدن و دل کندن یک عده سرمایه‌دار بزرگ از یک جا.
                    ===========================
                    نمی‌خواهم طولانی بنویسم... فقط تلاش می‌کنم مثال بزنم...
                    مثلا منی که در بازار خودرو فروشی نشسته‌ام باید بدانم که این بالا پایین شدن قیمت ناشی از کدام قسم از حرکات است. علت‌های موثر را پیدا کنم و دوباره نتایجش را با هم ترکیب کنم و نتیجه‌گیری نهایی بکنم. فرق است بین زمانی که قیمت خودرو به خاطر هیجان کاذب مردم دارد بالا پایین می‌شود با زمانی که مثلا خودروداران بزرگ به خاطر خبری که شنیده‌اند دارند به میزان زیاد خودرو می‌خرند یا می‌فروشند.
                    ===========================
                    فرق است بین زمانی که P/E به خاطر پایین آمدن P دارد پایین می‌آید با زمانی که به خاطر بالا رفتن E دارد بالا می‌رود. فرق است بین زمانی که E به خاطر کارهای روتین شرکت دارد بالا پایین می‌شود با زمانی که یک اتفاق در آن قرار است بیافتد.
                    فرق است بین زمانی که پولی از بازار خارج یا به آن می‌شود دوباره انگیزه‌ی برگشت (کوتاه مدت) داشته باشد با اینکه پولی که آمده/رفته دیگر انگیزه‌ی برگشت نداشته باشد.
                    ===========================
                    البته اینها...بسیار موارد ساده و همه‌کس‌فهمی است... مانند خیلی چیزها... ولی آفت کار انسان غفلت است. خیلی وقت‌ها به این چیزها توجه نداریم. همین‌جوری می‌آییم بررسی می‌کنیم. یک بار نتیجه‌اش درست می‌شود دو بار درست می‌شود سه بار درست می‌شود ولی بعد از آن چند نوبت می‌بینیم نتایج دارد اشتباه از آب در می‌آید... دلیلش خیلی وقت‌ها همین چیزهاست.
                    «محمد حسین» هستم.
                    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                    نظر

                    • mhjboursy
                      ستاره‌دار (۱۳)
                      • Jul 2013
                      • 18270

                      #55
                      پاسخ : کارگاه اندیشه ?

                      شاخص پراکندگی
                      ==========
                      برای بسیاری از کارهای پژوهشی لازم است ببینیم میانگین‌گیری ما چقدر دقیق است. برای این کار از ابزار ذهنیِ انحراف معیار استفاده می‌کنیم.
                      به عبارت دیگر زمانی که میانگین‌گیری می‌کنیم اگر انحراف از معیار خوبی نداشته باشیم باید میانگین‌گیری را بیاندازیم دور و اگر انحراف از معیار خوبی داشته باشیم می‌توانیم روی آن میانگین‌گیری حساب باز کنیم.

                      البته واژه‌ی انحراف معیار یک اصطلاح مصطلح است. بهتر است از واژه‌ی شاخص پراکندگی استفاده کنیم. در بورس باید توجه داشته باشیم که داده‌های ما همگون و هم‌جنس نیستند. یک سری داده‌ها وزن متفاوتی دارند. پس بنابراین سنجش میزان پراکندگی نمونه‌ها نسبت به معیار باید موزون (وزن‌دار) باشد.
                      «محمد حسین» هستم.
                      امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                      نظر

                      • mhjboursy
                        ستاره‌دار (۱۳)
                        • Jul 2013
                        • 18270

                        #56
                        پاسخ : کارگاه اندیشه ?

                        ایده {۱}
                        =====
                        یکی از راه‌های سنجش قدرت بازار این است که ببینی خودت چقدر موقعیت عالی خرید داری می‌بینی.
                        خودت.
                        همین!
                        فقط همین.
                        ============================
                        توضیح اینکه...
                        البته باید یک مقدار چشمت کار کرده باشد. روی نمودارها یا روی تابلو یا روی صورت‌های مالی... ولی زیاد هم نه.
                        این را با تجربه فهمیده‌ام... به تجربه دیده‌ام زمانی که موقعیت خرید زیادی در بازار پیدا می‌شود بازار واقعا میل به بالا رفتن دارد و بالا هم می‌رود.
                        زمانی که می‌گویی با خودت اگر پول داشتم این را هم می‌خریدم و آن را هم می‌خریدم و چقدر مردم اشتباه می‌کنند در فلان نماد می‌فروشند و از این جور چیزها...
                        در این روش شیوه‌ی محاسبه‌اش هم مهم نیست... همان‌گونه که گفتم زیاد مهم نیست از طریق بنیادی به این نتیجه رسیده باشی یا نموداری یا اخبار یا هر چه... حتی مهم هم نیست خبره باشی... فقط یک مقدار کار کرده باشی. همین.
                        ============================
                        اما دلیل پشت این ایده‌ی به ظاهر مسخره چیست؟
                        این است که بازار تشکیل شده از هزاران نفر امثال تو.
                        همین.

                        تو با غور در خودت در حقیقت داری قطره‌ای از دریا را مورد بررسی قرار می‌دهی و با این قیاس (که مع‌الفارق هم نیست) از جزء به کل می‌رسی. زمانی که ناخودآگاه تو دارد می‌گوید فلان نماد از ارزش جایگزینی خودش خیلی فاصله گرفته پس چقدر عالی است... احتمالا چندین نفر دیگر هم دارند همین را می‌گویند...
                        =============================
                        پانویس:
                        برابر پارسی ایده را هم نمی‌دانم. در حقیقت برابر شناخته‌شده‌ای ندارد. در تارنمای «به‌پارسی» یک چیزهایی آمده (مانند آرمان و انگاره) ولی به دل آدم نمی‌نشیند.
                        «محمد حسین» هستم.
                        امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                        نظر

                        • mhjboursy
                          ستاره‌دار (۱۳)
                          • Jul 2013
                          • 18270

                          #57
                          پاسخ : کارگاه اندیشه ?

                          همین‌جوری
                          ======
                          نمی‌شود...
                          هر کاری‌اش می‌کنی یک جای کار می‌لنگد...
                          چند ضلعی‌ای است که هر ضلعش را درست می‌کنی (می‌کشی) ضلع‌های دیگرش خراب می‌شوند (تو می‌روند).
                          • بریده‌بریده شدن
                          • تاخیر
                          • زیاد کردن سود (و بلند مدت کار کردن)
                          • بالا بردن احتمال و اطمینان
                          • مشخص کردن اول و آخرها (در برابر مشخص کردن میانه‌ها)
                          • Repainting
                          • انعطاف‌پذیری و در عین حال ثبات
                          • و...

                          {۱}
                          راه برون رفت از این مشکلات چیست؟
                          می‌دانم که راه‌کار شستن چشم‌ها و دیدن به گونه‌ای دیگر است. اما چگونه؟

                          به عنوان کسی که یک عمری در این کارها بوده‌ام می‌دانم مدل کلی کار چگونه است... همیشه (حالا نه در بورس... هر جایی) این‌جوری می‌شود که زاویه‌ی دیدت را عوض می‌کنی و با یک زاویه‌ی دیگر نگاه می‌کنی که در آن زاویه‌ی دید دیگر این اضلاع در برابر هم قرار نمی‌گیرند. این‌گونه نمی‌شود که یک ور را بکشی و از آن ور کم بیاید. کلا کار کشیدن را می‌گذاری کنار.

                          (البته همواره این‌گونه هم نیست. گاهی چیزی پیدا نمی‌کنی و عقلت قد نمی‌دهد و می‌آییی می‌گویی ما اینجا یک Trade off داریم. و این‌قدر از هر ور می‌کشی که همه یک اندازه کش بیایند! به قولی: سمبلش می‌کنی. ماست‌مالی! که خدا کند این‌گونه نشود کار ما.)


                          ما نیازمند یک اختراع هستیم. نیازمند یک فکر نو. یک طرح نو. یک دیدگاه نو.
                          باید جانشینی برای میانگین‌گیری پیدا کرد. باید جانشینی برای دوره‌ی زمانی پیدا کرد. (چه می‌دانم... مثلا درصد.)
                          باید یک جایی از کار یک چیزی در آورد که دقیقا هم‌اندازه و مخالف جهت اینها عمل کند. در ۹۰ درصد موارد. مثلا یک عامل پیشگو کننده بیرون آورد که با عامل تاخیر بتواند همدیگر را خنثی کنند.
                          شاید موج‌شماری یک راهکار باشد. موج‌شماری همزمان می‌تواند دید کلی و دید جزئی را ارایه دهد. ولی آخر این پاسخ نیست! این پاک کردن صورت مسئله است. چرا که موج شمردن خودش یک داستان است...

                          در کل مانده‌ام... باید بیشتر اندیشید...

                          پانویس:
                          {۱} بین خودمان بماند اینها را می‌شود در دو عامل خلاصه کرد... ولی ما گنده‌اش کردیم هیجان انگیز شود!
                          «محمد حسین» هستم.
                          امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                          نظر

                          • abstract
                            عضو فعال
                            • May 2013
                            • 1506

                            #58
                            پاسخ : کارگاه اندیشه ?

                            می‌دانم که راه‌کار شستن چشم‌ها و دیدن به گونه‌ای دیگر است. اما چگونه؟
                            عمدتا بخاطر اینه که بازار رو موجودی قابل پیش بینی فرض میکنیم که فقط باید راه حلی برای پیش بینی این موجود سرکش پیدا کنیم . بعدش دیگه حله
                            ولی چطور میشه رفتار 900 هزار نفر رو پیش بینی کرد؟ اصلا امکان پذیره ؟ البته اینها فقط تعداد کدهای بورسی هست . عوامل بیرونی بسیاری هم میشه شمرد که در رفتار تک تک این افراد دخیل هستن

                            نظر

                            • mhjboursy
                              ستاره‌دار (۱۳)
                              • Jul 2013
                              • 18270

                              #59
                              پاسخ : کارگاه اندیشه ?

                              در اصل توسط abstract پست شده است View Post
                              عمدتا بخاطر اینه که بازار رو موجودی قابل پیش بینی فرض میکنیم که فقط باید راه حلی برای پیش بینی این موجود سرکش پیدا کنیم . بعدش دیگه حله
                              ولی چطور میشه رفتار 900 هزار نفر رو پیش بینی کرد؟ اصلا امکان پذیره ؟ البته اینها فقط تعداد کدهای بورسی هست . عوامل بیرونی بسیاری هم میشه شمرد که در رفتار تک تک این افراد دخیل هستن
                              سلام.
                              ما دنبال یک راهبرد سودمند هستیم.
                              • این دیدگاه شما یا به این منتهی می‌شود که کلا بازار قمارخانه است.
                              • یا به این مینتهی می‌شود که بالاخره یک اصول و قواعدی حاکم بر بازار هست. بالاخره با یک چیزی بالا پایین می‌شود. ولو اینکه آن چیز جمع جبری احساسات ۹۵۰ هزار نفر آدم باشد.



                              در حالت دوم که هیچ... در حالت نخست هم نظریه‌ی آشوب هستش و راهبردهایی برای پیروزی در قمارخانه و آشفته‌بازار کامل وجود دارد و باید آنها را پیگیری کرد.
                              «محمد حسین» هستم.
                              امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

                              نظر

                              • abstract
                                عضو فعال
                                • May 2013
                                • 1506

                                #60
                                پاسخ : کارگاه اندیشه ?

                                در اصل توسط mhjboursy پست شده است View Post
                                سلام.
                                ما دنبال یک راهبرد سودمند هستیم.
                                • این دیدگاه شما یا به این منتهی می‌شود که کلا بازار قمارخانه است.
                                • یا به این مینتهی می‌شود که بالاخره یک اصول و قواعدی حاکم بر بازار هست. بالاخره با یک چیزی بالا پایین می‌شود. ولو اینکه آن چیز جمع جبری احساسات ۹۵۰ هزار نفر آدم باشد.



                                در حالت دوم که هیچ... در حالت نخست هم نظریه‌ی آشوب هستش و راهبردهایی برای پیروزی در قمارخانه و آشفته‌بازار کامل وجود دارد و باید آنها را پیگیری کرد.
                                سلام
                                حالت دوم بحث فلسفی میشه و فکر نکنم به نتیجه مناسبی بشه رسید .

                                قسمت اول بله مکانیسم تقریبا یکسانه .

                                در حالت دوم که هیچ... در حالت نخست هم نظریه‌ی آشوب هستش و راهبردهایی برای پیروزی در قمارخانه و آشفته‌بازار کامل وجود دارد و باید آنها را پیگیری کرد.
                                بله استراتژی ها بوجود میان ولی عمر محدودی دارند . نمیشه انتظار داشت برای همیشه جوابگو باشند . با همه گیر شدن خاصیت خودشو از دست میده
                                ولی یک استراتژی کلی که طی چند دهه اخیر تو بازار ما جواب داده استفاده از دوره رونق تورمی سالهای انتهایی دولت دوم با سهامداری و بعدش ترک بازاره تا کامل شدن دوره رکود و ظهور علایم رونق .

                                نظر

                                در حال کار...
                                X