پاسخ : تمام نا تمام من و بازار
دقیقا! منتهی تشخیص اینکه سهام گران است یا ارزان هم کار ساده ای نیست! اینکه سهمی 70درصد ریخته، لزوما!!! دلیل بر ارزانی اش نیست. سهمی هم که چهار برابر شده هم لزوما!!! دلیلی بر گرانی نیست.
البته کل هنر معامله گری هم همینه دیگه! و در حرف آسان است! ولی ...
من در چند روز قبل در تاپیک خناب نجیمی و قبل تر چند جای دیگر یک تقسیم بندی کردم بین انواع فعالان بورس.
جناب رگنار هم پست بسیار مفیدی در همین باب و داشتن استراتژی نوشتند که خیلی خوب بود
لذا اگر بخوام خلاصه خلاصه ، عرض کنم:
بازنده ها را که فاکتور بگیریم! دو دسته موفق فعالان بورس(سرمایه گذاران و معامله گران) معمولا در روندهای نزولی نظاره گرند! ولی تمام نکته داستان در تشخیص نقطه چرخش بازار است!
اینکه بدانیم آیا روند برگشته؟ یا خیر!
چون جواب دادن به این سوال هیچ وقت قطعیت ندارد، باید تکنیکهای مناسبی را بکار برد.
از دو دسته فوق:
سرمایه گذاران درازمدتی که فقط خدا خدا میکنند بیشتر ارزان شود! هرچه ارزان تر بهتر! مهم برایشان تعداد سهام است. و معمولا سود سالانه ای که میگیرند و قاعدتا ارزش سهام هم در درازمدت صعود میکند و دست کم از تورم هم جا نمیمانند. این جماعت صرفا با خرید پله ای در روندهای نزولی قدرتمند ، تا حدود زیادی به مطلوب میرسند.
دسته دوم که معامله گران باشند. اینها هم طبیعی است که میخواهند در قیمتهای پایین تر سهام ارزنده را بخرند که نوسان صعود آتی قیمت را بگیرند. منتهی نکته اش اینجاست که تشخیص نقطه چرخش بازار کار آسانی نیست. حتی بعضی مواقع غیرممکن است! (حرفهای تحلیل گران را و تکنیکالیست ها را یک نگاهی بکنید بد نیست ولی بعدش بریزید دور!...اکثرا چرند است!!!) اینجاست که مدیریت سرمایه به کار می اید. یعنی باید تکنیکالی یک محدوده قیمتی (به عنوان حدسی ازکف قیمت )برای خرید سهم مشخص میکنیم، (که البته نشانه های قابل قبولی از برگشت بازار بر روی نمودار قیمت هم باید باشد! و تایید آن را گرفته باشیم) سپس حد زیانش را مشخص میکنیم، بازه زمانی را مشخص میکنیم...حد سود را مشخص میکنیم ، درصدی از سرمایه که بایددرگیرش کرد را مشخص میکنیم....(به طور کلی مطابق استراتژی معاملاتی ست میکنیم) و بعد مطابق آن اقدام میکنیم. حال اگر کف قیمتی مشخص شده اشتباه هم باشد و بازار مطابق میل حرکت نکند، استراتژی معمولا اجازه زیان های کوچک (ولو به تعداد بیشتر ) را میدهد ولی با حد زیان و مدیریت سرمایه (ریسک مناسب ) مهم ترین اصل که احتراز از زیانهای سنگین است حاصل میشود. لذا زیان های کوچک مهم نیستند! چون با تدوین استراتژی درست نوبت به سودهای بزرگ هم خواهد رسید بالاخره!!
وقتی که شما هر وقت حد زیان را ملاحظه کردید مطابق اصول مدتی از معامله کلهم دست بردارید و سایر مسائل را رعایت کنید...بالاخره سودهای معقول فرا خواهد رسید.
و شما معامله گر خواهید بود!
که البته این چند خط که من خلاصه کردم را یک عمر باید کار کرد و تمرین و ممارست!
اینها بیشتر مهارت هست...یادگرفتنی هم نیست!!! مهارت با یادگرفتن خیلی فرق داره! مثلا دوچرخه سواری رو شما نمیتونی بشینی برای یک بچه توضیح بدی تا یاد بگیره! هرچند اصولش را میشه گفت ولی اصلش مهارت هست که کسب کردنیه...نه یادگرفتنی!
در اصل توسط امیدازاد پست شده است
View Post
البته کل هنر معامله گری هم همینه دیگه! و در حرف آسان است! ولی ...
من در چند روز قبل در تاپیک خناب نجیمی و قبل تر چند جای دیگر یک تقسیم بندی کردم بین انواع فعالان بورس.
جناب رگنار هم پست بسیار مفیدی در همین باب و داشتن استراتژی نوشتند که خیلی خوب بود
لذا اگر بخوام خلاصه خلاصه ، عرض کنم:
بازنده ها را که فاکتور بگیریم! دو دسته موفق فعالان بورس(سرمایه گذاران و معامله گران) معمولا در روندهای نزولی نظاره گرند! ولی تمام نکته داستان در تشخیص نقطه چرخش بازار است!
اینکه بدانیم آیا روند برگشته؟ یا خیر!
چون جواب دادن به این سوال هیچ وقت قطعیت ندارد، باید تکنیکهای مناسبی را بکار برد.
از دو دسته فوق:
سرمایه گذاران درازمدتی که فقط خدا خدا میکنند بیشتر ارزان شود! هرچه ارزان تر بهتر! مهم برایشان تعداد سهام است. و معمولا سود سالانه ای که میگیرند و قاعدتا ارزش سهام هم در درازمدت صعود میکند و دست کم از تورم هم جا نمیمانند. این جماعت صرفا با خرید پله ای در روندهای نزولی قدرتمند ، تا حدود زیادی به مطلوب میرسند.
دسته دوم که معامله گران باشند. اینها هم طبیعی است که میخواهند در قیمتهای پایین تر سهام ارزنده را بخرند که نوسان صعود آتی قیمت را بگیرند. منتهی نکته اش اینجاست که تشخیص نقطه چرخش بازار کار آسانی نیست. حتی بعضی مواقع غیرممکن است! (حرفهای تحلیل گران را و تکنیکالیست ها را یک نگاهی بکنید بد نیست ولی بعدش بریزید دور!...اکثرا چرند است!!!) اینجاست که مدیریت سرمایه به کار می اید. یعنی باید تکنیکالی یک محدوده قیمتی (به عنوان حدسی ازکف قیمت )برای خرید سهم مشخص میکنیم، (که البته نشانه های قابل قبولی از برگشت بازار بر روی نمودار قیمت هم باید باشد! و تایید آن را گرفته باشیم) سپس حد زیانش را مشخص میکنیم، بازه زمانی را مشخص میکنیم...حد سود را مشخص میکنیم ، درصدی از سرمایه که بایددرگیرش کرد را مشخص میکنیم....(به طور کلی مطابق استراتژی معاملاتی ست میکنیم) و بعد مطابق آن اقدام میکنیم. حال اگر کف قیمتی مشخص شده اشتباه هم باشد و بازار مطابق میل حرکت نکند، استراتژی معمولا اجازه زیان های کوچک (ولو به تعداد بیشتر ) را میدهد ولی با حد زیان و مدیریت سرمایه (ریسک مناسب ) مهم ترین اصل که احتراز از زیانهای سنگین است حاصل میشود. لذا زیان های کوچک مهم نیستند! چون با تدوین استراتژی درست نوبت به سودهای بزرگ هم خواهد رسید بالاخره!!
وقتی که شما هر وقت حد زیان را ملاحظه کردید مطابق اصول مدتی از معامله کلهم دست بردارید و سایر مسائل را رعایت کنید...بالاخره سودهای معقول فرا خواهد رسید.
و شما معامله گر خواهید بود!
که البته این چند خط که من خلاصه کردم را یک عمر باید کار کرد و تمرین و ممارست!
اینها بیشتر مهارت هست...یادگرفتنی هم نیست!!! مهارت با یادگرفتن خیلی فرق داره! مثلا دوچرخه سواری رو شما نمیتونی بشینی برای یک بچه توضیح بدی تا یاد بگیره! هرچند اصولش را میشه گفت ولی اصلش مهارت هست که کسب کردنیه...نه یادگرفتنی!
نظر