پاسخ : شاخص ( شاخص کل و شاخص سایر گروهها .. )
جناب بهزادی سلام
در ادامه عرایض جنابعالی میشه گفت زمانیکه بازارهای موازی مثل مسکن با توجه به رشد قیمتشون (که مسبب قسمتی از این رشد تورمی است که میتونه بر قیمت تمام شده ماثر باشه) ورود نقدینگی به اون بازار داره اتفاق میفته و یا نه مولفه های دیگه هم وجد داره برای تشخیص ورود نقدینگی به بازار.
ساده تر بگم هر بازاری که رشد قیمت داشت الزاما" ورود نقدینگی به اون سمته یا نه؟
در اصل توسط بهزاد بهزادی پست شده است
View Post
صبح همه عزیزان بخیر
دو، سه نفر از دوستان با توجه به یکی از پست های ارسالی بنده خواستار اطلاعات بیشتری در مورد جریان پول و نحوه شناسایی اون در مقاطع گوناگون شده بودند.... بر همین اساس بنده توضیحاتی مختصر و ساده شده از این موضوع رو در یک اقتصاد سالم توضیح می دهم و امیدوارم کلیت موضوع برای دوستانی که این موضوع براشون مورد سوال بود جا بیفته....
به عنوان یک تحلیلگر مهمترین چیزی که باید بدانید اینه که مسیر بعدی سرمایه ها و پول های جامعه به کدام سمت است. این مورد نه تنها برای تحلیلگران جذاب هست بلکه به عنوان یکی از مهمترین مواردی است که توسط دولت ها و بانک های مرکزی همواره مانیتور میشه و بر اساس جریان جاری پول تصمیمات کلان اقتصادی برای آینده اون کشور گرفته میشه...
اگر شما هم بتونید همگام با ارگان های اقتصادی، این اطلاعات رو رصد کنید بدین مفهوم هست که تا حدودی قادر به شناسایی گام بعدی دولت و بانک مرکزی هستید که به منظور جریان دهی به جریان جاری پول می باشد...
از این مقدمه که بگذرم، مستقیما برم سر اصل موضوع... مهمترین ابزار در دست اختیار دولت ها نرخ بهره بانکی هست که معمولا در نشست های بانک مرکزی کشورها در مورد اون تصمیم گیری میشه...
اگر دولت از افزایش تورم در جامعه نگرانی داشته باشه اولین کاری که می کنه نرخ بهره بانکی رو افزایش میده.... این موضوع دو کمک به دولت میکنه:
1- کاهش درخواست های وام بانکی که منجر به عدم افزایش نقدینگی در بازار میشه که همه می دونیم نقدینگی عامل اصلی تورم هست...
2- افزایش سپرده گذاری های بانکی که منجر به کاهش نقدینگی موجود در بازار میشه...
در یک جامعه پیشرفته زمانی که نرخ بهره بانکی بالا میره سرمایه گزاران تمایل به سپرده گزاری در اون بانک پیدا می کنند و این موضوع باعث میشه تقاضای سرمایه های خارج از کشور برای خرید ارز اون کشوری که دارای سود بانکی بالایی هست زیاد بشه. فرضا اگر بانک مرکزی آمریکا نرخ بهره بانکی دلار رو افزایش بده این موضوع به مفهوم افزایش تقاضا برای خرید دلار در سطح جهان به منظور سپرده گذاری دلاری است. این افزایش تقاضا باعث تقویت پول اون کشور میشه...
پس در حالت کلی هرچه نرخ بهره بانکی بالاتر بره باعث تقویت پول ملی اون کشور میشه.... اما این فقط یک طرف ماجراست چرا که افزایش ارزش پول همواره مطلوب نیست...
اگر پول ملی به صورت مداوم در برابر سایر ارزها تقویت بشه این به مفهوم کاهش صادرات و افزایش واردات هست....حتما در ایران خاطرتون هست که سالها دلار رو نزدیک به 1000 تومان نگه داشتند که این موضوع با توجه به افزایش تورم در ایران به مفهوم تقویت ارزش ریال بود و عملا به نقطه ای رسیدند که صادرکنندگان ورشکست شدند...
کاهش صادرات و افزایش واردات به دلیل تقویت پول ملی باعث کاهش تراز تجاری کشور و احتمالا کسری تجاری خواهد شد که امری بد برای اقتصاد است...
از طرفی افزایش نرخ بهره بانکی عملا باعث کاهش مصرف و کاهش تولید می گردد و در نتیجه تمایل برای سرمایه گذاری در شرکت ها و کارخانجات به دلیل کاهش عرضه و تقاضای کالا در سطح جامعه پایین می اید که به مفهوم کاهش قیمت سهام هست... این مورد رو دوستان به صورت ملموس در چند ماه گذشته تجربه کردند...
بنابراین در یک اقتصاد با نرخ بهره بانکی عملا شاهد مشکلات عدیده ای هستیم مانند افزایش واردات و بهم خوردن بالانس تجاری، کاهش تولید و مصرف در سطح جامعه و کاهش ریسک پذیری اقتصادی در سطح کلان و ....
شاید سوال بشه پس به چه دلیل نرخ بهره بانکی رو بالا ببریم؟ جواب فقط در یک کلمه نهفته است کنترل تورم
در حالت نرمال تورم بالای 4 درصد نشان از بیماری اقتصادی اون کشور داره و بهترین رنج برای تورم عددی بین 1 تا 3 هست.... تورم منفی هم مشکلات زیادی داره که ژاپن سالها درگیرش بود...
در دنیا یک جنگی داریم به نام جنگ ارزی که دولت ها با ابزار تعیین نرخ بهره عملا با یکدیگر می جنگند.... به طور مثال زمانی این جنگ بین ین ژاپن و دلار آمریکا شکل گرفته بود و هر دو کشور با تغییر و کاهش نرخ بهره سعی در افزایش صادرات خود و برتری بر دیگری داشتند... اما همین دیدگاه می تونه باعث خروج سرمایه های بزرگ از ارزهای کم بازده به ارزهای پربازده (نرخ بهره بالا) بشه مانند تمایلی که در سالیان اخیر به خرید دلار استرالیا در دنیا وجود داشته...
توجه کنید که افزایش و کاهش نرخ بهره مزایل و معایب رو به صورت تواما دارند...
برگریدیم سر اصل موضوع کاهش نرخ بهره کی اتفاق می افتد و چه اثاری دارد؟
همانطور که اشاره کردم افزایش نرخ بهره پویایی اقتصادی رو از بین میبره اما دولت ها به منظور کنترل تورم مجبور به انجام این مهم می شوند. پس اگر تورم کنترل در بیاید کاهش نرخ بهره امری مطلوب برای اقتصاد یک کشور هست...
حتما به آمارهای ماهیانه تورم که دولت و بانک مرکزی می دهند توجه کرده اید... در چند ماه اخیر شاهد یک روند نزولی در تورم بودیم که پیش بینی میشه با تحقق خواسته های سیاسی این تورم تا پایان سال باز هم کاهش پیدا کنه... اگرچه دولت سطح 25 درصدی رو برای تورم امسال هدفگذاری کرده اما بانک جهانی حتی معتقد به تورمی پایین تر برای ایران در سال جاری است...
همین سمت و سوی کاهشی تورم از 40 درصد سال گذشته به 25 درصد مد نظر دولت به مفهوم این موضوع هست که امکان کاهش نرخ بهره بانکی وجود داره.... دولت در سال گذشته می دانست که با ورود به سال جدید به صورت عرف تورم در جامعه افزایش پیدا میکنه و از سویی اجرای هدفمندی ها خود عاملی تورم زاست... بنابراین چند ماه مانده به سال جدید سیاست افزایش نرخ بهره رو پیاده کرد تا همان دو عاملی که در اول اشاره شد رو ایجاد کنه... اول کاهش وامگیری و افزایش وامدهی مردم به بانکها که هر دو منجر به کاهش نقدینگی و تورم میشه...
سال جدید سپری شده و هدفمندی در نقطه شروع هست و دولت معتقد هست اثر هدفمندی بر تورم رو در کنترل گرفته است بر همین اساس نرخ بهره رو پایین میاره تا بدینوسیله پول در سطح جامعه جاری بشه... اما چه سودی عاید کشور میشه:
1- کاهش نرخ سود بانکی باعث ورود سرمایه ها به تولید میشه که این امر افزایش تولید و مصرف رو در پی داره و نهایتا منجر به افزایش تقاضای خرید سهام اون شرکت میشه
2- افزایش وامگیری توسط واحدهای تولید کننده از بانک ها و رونق اقتصادی
3- کاهش ارزش پول ملی به دلیل عدم تمایل سرمایه گزاران خارجی به سپرده گذاری در ایران که باعث کاهش تقاضای ریال میشه... البته در ایران به دلیل ریسک کلان سیاسی این مورد کمتر احساس میشه...
در انتها اینگونه اشاره کنم که کاهش و افزایش بهره بانکی بر اساس مانیتور کردن تورم صورت می گیره... زمانی که تورم بالا میره دولت ها مجبور به اجرای سیاست های انقباضی مانند افزایش نرخ بهره می شوند... زمانی که شرایط تورمی به کنترل در میاد باز هم سیاست های انبساطی به منظور رشد اقتصادی در دستور کار قرار میگیره اما همین افزایش تولید و مصرف مجددا به تدریج باعث افزایش تورم میشه که باز این چرخه با افزایش نرخ بهره بانکی اجرا میشه...
بنابراین این موضوع یک سیکل دایمی هست و اصولا در همه کشورها نرخ بهره ابزاری در دست دولت و بانک به منظور هدایت جریان نقدینگی است.
در شرایط فعلی ایران در حال حاضر همه چیز گواه این موضوع است که سیاست های انبساطی مجددا و از هفته پیش در دستور کار دولت و بانک مرکزی قرار گرفته است که برای اونهایی که در بورس فعال هستند به منزله یک رشد اقتصادی دیگر است تا زمانی که باز دولت بر اساس مانیتور کرده داده ها تصمیم به تغییر سیاست کلان خود نماید...
ببخشید که کمی طولانی و احتمالا جسته گریخته شد...
واقعیت امر اینه که اگر بخواهیم روی این موضوع صحبت کنیم به راحتی میشه کتابی بالغ بر 100 صفحه رو تدوین کرد و فقط به صورت خلاصه روند کلی رو خدمت دوستان عرض کردم...
ارادتمند- بهزاد
دو، سه نفر از دوستان با توجه به یکی از پست های ارسالی بنده خواستار اطلاعات بیشتری در مورد جریان پول و نحوه شناسایی اون در مقاطع گوناگون شده بودند.... بر همین اساس بنده توضیحاتی مختصر و ساده شده از این موضوع رو در یک اقتصاد سالم توضیح می دهم و امیدوارم کلیت موضوع برای دوستانی که این موضوع براشون مورد سوال بود جا بیفته....
به عنوان یک تحلیلگر مهمترین چیزی که باید بدانید اینه که مسیر بعدی سرمایه ها و پول های جامعه به کدام سمت است. این مورد نه تنها برای تحلیلگران جذاب هست بلکه به عنوان یکی از مهمترین مواردی است که توسط دولت ها و بانک های مرکزی همواره مانیتور میشه و بر اساس جریان جاری پول تصمیمات کلان اقتصادی برای آینده اون کشور گرفته میشه...
اگر شما هم بتونید همگام با ارگان های اقتصادی، این اطلاعات رو رصد کنید بدین مفهوم هست که تا حدودی قادر به شناسایی گام بعدی دولت و بانک مرکزی هستید که به منظور جریان دهی به جریان جاری پول می باشد...
از این مقدمه که بگذرم، مستقیما برم سر اصل موضوع... مهمترین ابزار در دست اختیار دولت ها نرخ بهره بانکی هست که معمولا در نشست های بانک مرکزی کشورها در مورد اون تصمیم گیری میشه...
اگر دولت از افزایش تورم در جامعه نگرانی داشته باشه اولین کاری که می کنه نرخ بهره بانکی رو افزایش میده.... این موضوع دو کمک به دولت میکنه:
1- کاهش درخواست های وام بانکی که منجر به عدم افزایش نقدینگی در بازار میشه که همه می دونیم نقدینگی عامل اصلی تورم هست...
2- افزایش سپرده گذاری های بانکی که منجر به کاهش نقدینگی موجود در بازار میشه...
در یک جامعه پیشرفته زمانی که نرخ بهره بانکی بالا میره سرمایه گزاران تمایل به سپرده گزاری در اون بانک پیدا می کنند و این موضوع باعث میشه تقاضای سرمایه های خارج از کشور برای خرید ارز اون کشوری که دارای سود بانکی بالایی هست زیاد بشه. فرضا اگر بانک مرکزی آمریکا نرخ بهره بانکی دلار رو افزایش بده این موضوع به مفهوم افزایش تقاضا برای خرید دلار در سطح جهان به منظور سپرده گذاری دلاری است. این افزایش تقاضا باعث تقویت پول اون کشور میشه...
پس در حالت کلی هرچه نرخ بهره بانکی بالاتر بره باعث تقویت پول ملی اون کشور میشه.... اما این فقط یک طرف ماجراست چرا که افزایش ارزش پول همواره مطلوب نیست...
اگر پول ملی به صورت مداوم در برابر سایر ارزها تقویت بشه این به مفهوم کاهش صادرات و افزایش واردات هست....حتما در ایران خاطرتون هست که سالها دلار رو نزدیک به 1000 تومان نگه داشتند که این موضوع با توجه به افزایش تورم در ایران به مفهوم تقویت ارزش ریال بود و عملا به نقطه ای رسیدند که صادرکنندگان ورشکست شدند...
کاهش صادرات و افزایش واردات به دلیل تقویت پول ملی باعث کاهش تراز تجاری کشور و احتمالا کسری تجاری خواهد شد که امری بد برای اقتصاد است...
از طرفی افزایش نرخ بهره بانکی عملا باعث کاهش مصرف و کاهش تولید می گردد و در نتیجه تمایل برای سرمایه گذاری در شرکت ها و کارخانجات به دلیل کاهش عرضه و تقاضای کالا در سطح جامعه پایین می اید که به مفهوم کاهش قیمت سهام هست... این مورد رو دوستان به صورت ملموس در چند ماه گذشته تجربه کردند...
بنابراین در یک اقتصاد با نرخ بهره بانکی عملا شاهد مشکلات عدیده ای هستیم مانند افزایش واردات و بهم خوردن بالانس تجاری، کاهش تولید و مصرف در سطح جامعه و کاهش ریسک پذیری اقتصادی در سطح کلان و ....
شاید سوال بشه پس به چه دلیل نرخ بهره بانکی رو بالا ببریم؟ جواب فقط در یک کلمه نهفته است کنترل تورم
در حالت نرمال تورم بالای 4 درصد نشان از بیماری اقتصادی اون کشور داره و بهترین رنج برای تورم عددی بین 1 تا 3 هست.... تورم منفی هم مشکلات زیادی داره که ژاپن سالها درگیرش بود...
در دنیا یک جنگی داریم به نام جنگ ارزی که دولت ها با ابزار تعیین نرخ بهره عملا با یکدیگر می جنگند.... به طور مثال زمانی این جنگ بین ین ژاپن و دلار آمریکا شکل گرفته بود و هر دو کشور با تغییر و کاهش نرخ بهره سعی در افزایش صادرات خود و برتری بر دیگری داشتند... اما همین دیدگاه می تونه باعث خروج سرمایه های بزرگ از ارزهای کم بازده به ارزهای پربازده (نرخ بهره بالا) بشه مانند تمایلی که در سالیان اخیر به خرید دلار استرالیا در دنیا وجود داشته...
توجه کنید که افزایش و کاهش نرخ بهره مزایل و معایب رو به صورت تواما دارند...
برگریدیم سر اصل موضوع کاهش نرخ بهره کی اتفاق می افتد و چه اثاری دارد؟
همانطور که اشاره کردم افزایش نرخ بهره پویایی اقتصادی رو از بین میبره اما دولت ها به منظور کنترل تورم مجبور به انجام این مهم می شوند. پس اگر تورم کنترل در بیاید کاهش نرخ بهره امری مطلوب برای اقتصاد یک کشور هست...
حتما به آمارهای ماهیانه تورم که دولت و بانک مرکزی می دهند توجه کرده اید... در چند ماه اخیر شاهد یک روند نزولی در تورم بودیم که پیش بینی میشه با تحقق خواسته های سیاسی این تورم تا پایان سال باز هم کاهش پیدا کنه... اگرچه دولت سطح 25 درصدی رو برای تورم امسال هدفگذاری کرده اما بانک جهانی حتی معتقد به تورمی پایین تر برای ایران در سال جاری است...
همین سمت و سوی کاهشی تورم از 40 درصد سال گذشته به 25 درصد مد نظر دولت به مفهوم این موضوع هست که امکان کاهش نرخ بهره بانکی وجود داره.... دولت در سال گذشته می دانست که با ورود به سال جدید به صورت عرف تورم در جامعه افزایش پیدا میکنه و از سویی اجرای هدفمندی ها خود عاملی تورم زاست... بنابراین چند ماه مانده به سال جدید سیاست افزایش نرخ بهره رو پیاده کرد تا همان دو عاملی که در اول اشاره شد رو ایجاد کنه... اول کاهش وامگیری و افزایش وامدهی مردم به بانکها که هر دو منجر به کاهش نقدینگی و تورم میشه...
سال جدید سپری شده و هدفمندی در نقطه شروع هست و دولت معتقد هست اثر هدفمندی بر تورم رو در کنترل گرفته است بر همین اساس نرخ بهره رو پایین میاره تا بدینوسیله پول در سطح جامعه جاری بشه... اما چه سودی عاید کشور میشه:
1- کاهش نرخ سود بانکی باعث ورود سرمایه ها به تولید میشه که این امر افزایش تولید و مصرف رو در پی داره و نهایتا منجر به افزایش تقاضای خرید سهام اون شرکت میشه
2- افزایش وامگیری توسط واحدهای تولید کننده از بانک ها و رونق اقتصادی
3- کاهش ارزش پول ملی به دلیل عدم تمایل سرمایه گزاران خارجی به سپرده گذاری در ایران که باعث کاهش تقاضای ریال میشه... البته در ایران به دلیل ریسک کلان سیاسی این مورد کمتر احساس میشه...
در انتها اینگونه اشاره کنم که کاهش و افزایش بهره بانکی بر اساس مانیتور کردن تورم صورت می گیره... زمانی که تورم بالا میره دولت ها مجبور به اجرای سیاست های انقباضی مانند افزایش نرخ بهره می شوند... زمانی که شرایط تورمی به کنترل در میاد باز هم سیاست های انبساطی به منظور رشد اقتصادی در دستور کار قرار میگیره اما همین افزایش تولید و مصرف مجددا به تدریج باعث افزایش تورم میشه که باز این چرخه با افزایش نرخ بهره بانکی اجرا میشه...
بنابراین این موضوع یک سیکل دایمی هست و اصولا در همه کشورها نرخ بهره ابزاری در دست دولت و بانک به منظور هدایت جریان نقدینگی است.
در شرایط فعلی ایران در حال حاضر همه چیز گواه این موضوع است که سیاست های انبساطی مجددا و از هفته پیش در دستور کار دولت و بانک مرکزی قرار گرفته است که برای اونهایی که در بورس فعال هستند به منزله یک رشد اقتصادی دیگر است تا زمانی که باز دولت بر اساس مانیتور کرده داده ها تصمیم به تغییر سیاست کلان خود نماید...
ببخشید که کمی طولانی و احتمالا جسته گریخته شد...
واقعیت امر اینه که اگر بخواهیم روی این موضوع صحبت کنیم به راحتی میشه کتابی بالغ بر 100 صفحه رو تدوین کرد و فقط به صورت خلاصه روند کلی رو خدمت دوستان عرض کردم...
ارادتمند- بهزاد
در ادامه عرایض جنابعالی میشه گفت زمانیکه بازارهای موازی مثل مسکن با توجه به رشد قیمتشون (که مسبب قسمتی از این رشد تورمی است که میتونه بر قیمت تمام شده ماثر باشه) ورود نقدینگی به اون بازار داره اتفاق میفته و یا نه مولفه های دیگه هم وجد داره برای تشخیص ورود نقدینگی به بازار.
ساده تر بگم هر بازاری که رشد قیمت داشت الزاما" ورود نقدینگی به اون سمته یا نه؟
نظر