حرکت در بازار سرمایه با مهربان

[مهربان]

مهرداد پستت تو چشم b-) .... جورابت توحلقم :))...... فرق نشیمن گزت رو فرق سرم 0:-) عزیزمی
مهرداد راستی یه جا گفتی صد میلیون ضرر کردی اولاً این به ریاله یا تومن یا دلار یا دینار بعدش هم تقصیر خودته چقدر گفتم یه تومن کارت به کارت کن نکردی اینم نتیجش حالا هنوز هم دیر نشده
من خاک بر سر هفته دیگه امتحان دارم هیچی هم بلد نیستم همش تو تالارا هستم دنبال چند تا سهم واسه سفته بازی مهرداد کمکم کن تو که درسخونی بگو چطوری بخونم عزا گرفتم بخدا

...بابا تو هم که اسمت محمده...دمت گرم...من غلام اینهمه محبت و لطف آدمو جیگر دار میکنه یه درخواست 10 تومن کارت به کارت خلق الساعه کنه...یوقت تنور داغت سرد نشه.....
....به تومن بابا حتی بیشتر مثل نعل اسبی که میزنن پشت اسب انچنان مارو داغ کرد که یخو پیچیدم تو نایلکس گذاشتم روش....
...محمد درس چی میخونی...نه خداییش....جان من جان خودت....ببین راحت باش ادبیات فارسی میخونی؟؟؟..تاریخ...؟؟؟جااان...سوم دبیرستانی شناسنامه رو بزرگ کردی...؟؟؟:D:D;);)...بابا ببین محمد از من به تو امانت...90 درصد معلومات یه ساعت قبل از امتحانه....همون یه ساعت قبل از امتحان برای نمره پاس کردن کافیه...ی هحسن دیگه هم که داره اینه که چون انداختیش تو recent memoryبصورت خودکار بعد از امتحان پاک میشه...محمد چند سالته...

[خودشکوفا]

مخلص اقای دکتر و خودشکوفایی گرامی هم هستیم
البته ما جسارت کردیم با مدرک سیکل وارد تاپیک دکترها شدیم
و صد البته باعث افتخار هست که هم نام دکتر هم هستیم
در باب تک سهمی باید خدمتتون عرض کنم که بعضی مواقع و زمانها میطلبه ولی نه همیشه
الان هم سهم تاپی پیدا بشه ابایی نداریم از تک سهم شدن و استقبال هم میکنیم این از سهام.. این تاپیک رو دوست دارم چون فارغ از سهم و سهامداری هست و به یادمون میندازه تو زندگیمون غیر از سهام و سهامداری چیزای دیگری هم هست

البته نمیدونم چرا تو هر سایتی من میام از چیزی غیر از سهام بگم به پست سوم نمیکشه ومسدود میشم

من که نمیدونم برای چی میبندن؟ نمیدونم ادم مثل دیگران فکر نکنه ؟جرمه ؟

راست میگه دکتر این سهما چیه میگیری بیا دوسه تا سهم اس معرفی کنم بگیر حالشو ببر خیلی وقته رو دستمون مونده شما 4 درصد بشین ما بدیم بهت
من شنیدم دکتر سهم خورش خوبه ؟

1. مهرداد ساتیر جان اولا که اذیتمون نکن.. تو سیکل داشتی و ساکت بودی؟؟:-w بابا من پنج کلاس سواد بیشتر ندارم و این همه شلوغ کرده ام.. دل و جرات رو حال کن<):)

2. منم مثه خودت این تاپیک رو خیلی دوست دارم... مثه یه مجله شده با انواع و اقسام مطالب بچسب و سرگرم کننده... آخریش هم این شعر خفن آلمان شرقی عزیز بود...=D>

3. این که آی دی جناب آلو بسته شده حتما به دلیل جنایت خفنی بوده... یا حرف تندی زده ای که چش طرفو کور کرده... اما بیا و از روش من استفاده کن.. اول دو تا فحش به خودت بده بعد ده تا به طرف مقابل.. همیشه و همه جا جواب داده... مثلا به یارو میگی قبول دارم چیزی حالیم نیست اما شما هم خیلی بیشعور و الاغی عزیزم!!!
تازه طرف کلی ازت بابت ادبت تشکر می کنه...:^o

4. شرط میبندم اون سهمی که می خوای به مهربان بندازی خودش قبلا توش غرق شده!! سایت سپرده گذاری وجوه یه کارمند استخدام کرده فقط جهت رهگیری معاملاتش...8-}

[alman]

روز خود را با لبخند شروع کنید



ایستادهام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت.

از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که میجوی و میبلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز میکنی تا معدهاش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی میبرد و چنان کیفی میکند که اگر میتوانست چیزی بگوید، حداقلش یک “آخیش” یا “بهبه” بود!

حالا من ایستادهام توی صف ساندویچی، فقط برای این که خودم را سیر کنم و بدون آخیش و بهبه برگردم سر کارم. نوبتم که میشود فروشنده با لبخندی که صورتش را دوستداشتنی کرده سفارش غذا را میگیرد و بدون آن که قبضی دستم بدهد میرود سراغ نفر بعدی.

میایستم کنار، زیر سایهء یک درخت و به جمعیتی که جلوی این اغذیه فروشی کوچک جمع شدهاند نگاه میکنم، که آیا اینها هم مثل من فقط برای سیر شدن آمدهاند یا واقعا از خوردن یک ساندویچ معمولی لذت میبرند.

آقای فروشندهء خندان صدایم میکنم و غذایم را میدهد، بدون آن که حرفی از پول بزند.

با عجله غذا را، سرپا و زیر همان درخت، میخورم. انگار که قرار است برگردم شرکت و شاتل هوا کنم، انگار که اگر چند دقیقه دیر برسم کل پروژههای این مملکت از خواب بیدار و بعدش به اغما میروند.

میروم روبروی آقای فروشندهء خندان که در آن شلوغی فهرست غذا به همراه اضافاتی که خوردهام را به خاطر سپرده است.

میشود ٧٢٠٠ تومان.
یک ١٠ هزار تومانی میدهم و منتظر باقی پولم میشوم.
٣٠٠٠ هزار تومان بر میگرداند.
میگویم: “٢٠٠ تومانی ندارم.”
میگوید: “اندازهء ٢٠٠ تومان لبخند بزن!!”
خندهام میگیرد.
خندهاش میگیرد و میگوید: “این که بیشتر شد. حالا من ١٠٠ به شما بدهکارم!”
تشکر و خداحافظی میکنم و موقع رفتن با او دست میدهم.

انگار هنوز هم از این آدمها پیدا میشوند، آدمهایی که هنوز معتقدند لبخند زدن زیبا و لبخند گرفتن ارزشمند است. لبخند زنان دستانم را میکنم توی جیبم و آهسته به سمت شرکت بر میگردم و توی راه بازگشت آرام زیر لب میگویم: آخیش! بهبه!

|نویسنده:
ناشناس

[خودشکوفا]

.....سلام ممد...ممد فملی هم دارم....تا اینجاااا....آآ...ولی بینی بین الله کفت برید انتخاب سهمو....نمیدونم یه چیزی تو دلم انداخت که سهمو بخرم....یه چیزی مثل الهام...فکر کنم من یه قدیسم...نشانه هاش ظاهر شده...یه مدتیه احساس هاله میکنم....
...فملی که بابا بچه بازیه ...ممد یه خاطره در مورد فملی بهت بگم....اون روزای اول که این سهم عرضه اولیه شده بود من 630 خریده بودم...هی پول کمی هم نبود....8650 شد فروختم...یادمم میاد که خوب فروختم و بعد از اون رفت تو فاز اصلاح....نمیدونی چه حالی به من داده بود.....1600-700سود کردم...
...آآمماا...آآآممااا...وقتی اومدم خونه...دیدم یه 206 نو تو پارکینگ پارک شده....خونواده هم لبخند زنان به هردوی اینها...یعنی بنده و ماشین نگاه میکنند همی...گفتم خوب ..چی شده...گفتن شازده....این ماشینو ما 7 ماهه برا تو خریدیم لیزینگ....یه جور کادو ...البته الان 6 تا قسطش عقب افتاده...دیگه دست خودتو میبوسه....
...اقا دوروز شیرینی پول سودس که از فملی برده بودم زیر زبونم نمونده بود که 1450 پول قسطشو دادم...خیلی حالم بد بودد...

1. مهرداد جون عزیز دلم خواب موندی جیگر.... موقعی حاجیت تو قیمتای مفت داشت فملی و کنور می خرید که داشتی دپشمک و خدوچرخه و سآب نبات رو باشون نوسان می گرفتی!! حالا وقتشه بهت بندازمشون تا جیگرم حال بیاد...:p

2- جون داداش عمرا من اول زنگ بزنم... خساستم عمرا بذاره پول تماس اول رو بندازی گردنم... الان چند روزه داری با من تعارف می زنی کی اول!!! جدا خوب مقاومت کردی... رقیب قدری گیرم افتاده... می خوای قرعه کشی کنیم؟؟!!:D

[مندی]

...بابا تو هم که اسمت محمده...دمت گرم...من غلام اینهمه محبت و لطف آدمو جیگر دار میکنه یه درخواست 10 تومن کارت به کارت خلق الساعه کنه...یوقت تنور داغت سرد نشه.....
....به تومن بابا حتی بیشتر مثل نعل اسبی که میزنن پشت اسب انچنان مارو داغ کرد که یخو پیچیدم تو نایلکس گذاشتم روش....
...محمد درس چی میخونی...نه خداییش....جان من جان خودت....ببین راحت باش ادبیات فارسی میخونی؟؟؟..تاریخ...؟؟؟جااان...سوم دبیرستانی شناسنامه رو بزرگ کردی...؟؟؟:D:D;);)...بابا ببین محمد از من به تو امانت...90 درصد معلومات یه ساعت قبل از امتحانه....همون یه ساعت قبل از امتحان برای نمره پاس کردن کافیه...ی هحسن دیگه هم که داره اینه که چون انداختیش تو recent memoryبصورت خودکار بعد از امتحان پاک میشه...محمد چند سالته...

مهرداد عزیز دل برادر ای ویتامین بکمپلکس ای گل خش خاشم :p باورت نمیشه از بس گفتی میری باشگاه زیر بازو و روبازو کار میکنی منم جو گیر شدم رفتم باشگاه همون روز اول رفتم بازومو غلمبه کنم بیام جلوت عرض اندام فرداش دیدم نمیتونم خودکارم تو دست بگیرم باورت نمیشه تو دستشویی رفتن از فن کلاغ پر استفاده میکردم مدتی خلاصه دوسه تا دعا خالصونه :-bd در حقت کردم بعدشم در حق خودم که دیگه با بزرگون نخام کل کل کنم
اون کنور و فملی وصدرات تو لوزوالمعدم واقعاً بارها به خودم گفتم تو خرید وفروش سهام ازالگوی هارمونیک خفاشی 3:-O تو استفاده کنم خدایش پرتفوتو رو کن بچه ها ببینند حمید اعرابی و بیل گیتس :x باید جلوت لنگ بندازن مطمئنم هف هشتا سهامی که از بورس که چه عرض کنم از فرابورسم اخراج شدند :D والان سر چاراه سبزه میدون خریدو فروش میشند توش هست
مهرداد ، جون حاجی پول ندارم بریزم واست هر چی داشتم غبشهر رو وقتی داغش کرده بودی بله خود تو و ata ای نالوتیا کردید تو پاچم الان مدتی هست شلوار کردی میپوشم دو سه تا مجنون هم افتادند تو سهم هی شل کن سفت کن راه انداختند جون مهرداد بیا صد تومنتو بنداز پشت این سهم بکش بالا خدایش خیلی وقته شلوار لی نپوشیدم ^:)^
دمت گرم دکتر منو ادبیات ، منو تاریخ هرچند دوتاشو خیلی دوست دارم ممدآقا :x رو هم خیلی دوست دارم قرار شده دوسه تا آشنا بهم معرفی کنه بماند به جان اون هاله سرکچلت قسم '@^@|||باون چشم های شهلات و سنده پیتیت قسم :ar! تو گیروداد 29 سالگی شدن رفتم ارشد آزاد امتحان دادم هیچی هم بلد نبودم باور کن مهرداد از فن جغد سفید =)) استفاده کردم چنان مردمک چشممو خیره میکردم تو گزینه ها یارو مامور جلسه گرخید فرار کرد رفت بیرون اتاق واستاد نتیجه امتحانو هم خودم باورم نمیشد قبول میشم داداشم از من حیرونتر دیدم صبح اس ام اس داده مبارکه قبول شدی اون لحظه فهمیدم که دانشگاه هم شده زرشک خونه ولی خر شدم رفتم ثبت نام اونم رشته مدیریت بازرگانی اونم شاخه مالی اونم یک میلیون وششتصد تومن خداییش کلاسم تو صفرات
مهرداد دوتا کتابش که هفته بعد باید امتحان بدم 1400 صفحه هست کار از شب امتحان و recent memory گذشته دهنم سرویسه قضیه من میدونی مثل کیه مثل همون یارو که رفیقشو سوار موتورکرده بود وبرا ترسوندنش رفته بود تو کوچه بم بست وسرعت صدتا گرفته بوده خلاصه دعام کن دلت گندس :D مستجاب میشه

[alman]

آدم
دوشنبه:
موجود جديد گفت اسمش حواست. مشكلی نيست، اعتراضی ندارم. می گفت وقتی می خوام صداش كنم بايد از اين اسم استفاده كنم. من هم گفتم كه لزومی به اين كار نمی بينم. اما با اين وجود قبول دارم كه اسم خوبی داره و باعث می شه بهش احترام بيشتری بذارم. می گه نبايد بهش بگم "ان" و بايد براش از ضمير "او" استفاده كنم. هنوز به اين موضوع
شك دارم....

حوا
دوشنبه:
امروز صبح به اميد اينكه توجهش رو جلب كنه، اسمم رو بهش گفتم. اما توجهی نكرد. واسم عجيبه. اگه اون اسمش رو به من می گفت حتما برام خيلی اهميت داشت و به گمونم از هر اسم ديگه ای واسم قشنگ تر بود.
خيلی كم حرف می زنه. شايد چون باهوش نيست و به اين مساله حساسه و می خواد پنهونش كنه. خيلی حيفه كه اين طوری فكر می كنه، چون باهوش بودن هيچ اهميتی نداره. ارزش واقعيی تو قلب انسانه! اميدوارم بتونم بهش بفهمونم كه يه قلب مهربون و عاشق واسه انسان بزرگ ترين ثروته و بدون اون حتا با داشتن هوش زياد انسان فقيره!
نه! هيچ علاقه ای به اسم من نداره. سعی كردم نااميديم رو پنهون كنم اما به گمونم موفق نشدم. رفتم ساحل خزه پوش و پاهامو تو آب فرو كردم. هميشه وقتی به وجود يك هم صحبت، يه نفر كه نگاش كنم و باهاش حرف بزنم نياز دارم، می آم اينجا...!

آدم
پس از حوا ...
هر جا كه او بود، بهشت بود...!
▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬
برگرفته از کتاب "خاطرات آدم و حوا" / مارك تواين / مترجم: حسن عليشيری

[خودشکوفا]

سلام آقای دکتر
الآن .شبکه 7 تلویزیون شبکه آموزش. دکتر بسکی پیرمردی که کوه بیماری بوده توی آمریکا و الآن در سن نزدیک 80 سال از هر سالمی سالمتره با خامگیاهخواری 100%

دوست گرامی جناب برادر از مطلبتون بهره بردیم... خوشحال تر میشیم باز هم تو تاپیک خودتون مطلب بذارین.... عجالتا یه پرسش؟ شما گیاهخوارید؟ برای گیاهخواری در کشورهای دیگه انجمن وجود داره. در کشور خودمون چطور؟ اطلاعاتی دارین؟

[مهربان]

دکتر عزیزم
درسته که ما رو زیاد تحویل نمی گیری
ولی خیلی دوستت دارم
دیشب بود که تاپیک فراموش شده معرفی بچه های بورسی رو زنده کردم
و خودم دوباره مشغول خواندنش از اول شدم تا رسیدم به خودت
طبق معمول با نوشته ات غش غش با صدای بلند خندیدم
و مناسب دانستم بگزارمش اینجا

...سلام سورنای عزیز...این حرفا چیه عزیز تو و همه دوستانی که در این تاپیک حضور دارند همه عزیزان دل من هستید و خدا پیغمبری به لطف همین هماوایی وهمکلامی دوستان خوبی چون شماست که به ادامه حضور و حرکت در مسیر امیدوار میشم....میشیم...:d
....آره...مال روزای اولی بود که اودمه بودم اینجا...یادش بخیر....روزای خوبی بود...آره پست باحالی بود خودم که الان میخونمش کلی میخندم...بیشتر حضور داشته باش..راستی سورنا...یه سوال...تو بورکس عضوی؟؟؟...یه زحمت برات دارم...

[مهربان]

من که نمیدونم برای چی میبندن؟ نمیدونم ادم مثل دیگران فکر نکنه ؟جرمه ؟

راست میگه دکتر این سهما چیه میگیری بیا دوسه تا سهم اس معرفی کنم بگیر حالشو ببر خیلی وقته رو دستمون مونده شما 4 درصد بشین ما بدیم بهت
من شنیدم دکتر سهم خورش خوبه ؟

...مهرداد جان اون سهمی که رو دستت مونده و بیات شده با 4 درصد نشستن من مشکلش حل نمیشه برادر....:d;)...
...بفروش فملی بخر...
..مهرداد..عزیز...اخه تو گاهی زیادی اونورییی دگراندیش میشی...حالا بالا غیرتا یه کاری نکن اینجا هم ببندنت...

[مهربان]

http://lenv.uphero.com/img/1b07b8980c5a.jpg

[خودشکوفا]

مهرداد عزیز دل برادر ای ویتامین بکمپلکس ای گل خش خاشم :p باورت نمیشه از بس گفتی میری باشگاه زیر بازو و روبازو کار میکنی منم جو گیر شدم رفتم باشگاه همون روز اول رفتم بازومو غلمبه کنم بیام جلوت عرض اندام فرداش دیدم نمیتونم خودکارم تو دست بگیرم باورثت نمیشه تو دستشویی رفتن از فن کلاغ پر استفاده میکردم مدتی خلاصه دوسه تا دعا خالصونه :-bd در حقت کردم بعدشم در حق خودم که دیگه با بزرگون نخام کل کل کنم
اون کنور و فملی وصدرات تو لوزوالمعدم واقعاً بارها به خودم گفتم تو خرید وفروش سهام ازالگوی هارمونیک خفاشی 3:-O تو استفاده کنم خدایش پرتفوتو رو کن بچه ها ببینند حمید اعرابی و بیل گیتس :x باید جلوت لنگ بندازن مطمئنم هف هشتا سهامی که از بورس که چه عرض کنم از فرابورسم اخراج شدند :D والان سر چاراه سبزه میدون خریدو فروش میشند توش هست
مهرداد ، جون حاجی پول ندارم بریزم واست هر چی داشتم غبشهر رو وقتی داغش کرده بودی بله خود تو و ata ای نالوتیا کردید تو پاچم الان مدتی هست شلوار کردی میپوشم دو سه تا مجنون هم افتادند تو سهم هی شل کن سفت کن راه انداختند جون مهرداد بیا صد تومنتو بنداز پشت این سهم بکش بالا خدایش خیلی وقته شلوار لی نپوشیدم ^:)^
دمت گرم دکتر منو ادبیات ، منو تاریخ هرچند دوتاشو خیلی دوست دارم ممدآقا :x رو هم خیلی دوست دارم قرار شده دوسه تا آشنا بهم معرفی کنه بماند به جان اون هاله سرکچلت قسم '@^@|||باون چشم های شهلات و سنده پیتیت قسم :ar! تو گیروداد 29 سالگی شدن رفتم ارشد آزاد امتحان دادم هیچی هم بلد نبودم باور کن مهرداد از فن جغد سفید =)) استفاده کردم چنان مردمک چشممو خیره میکردم تو گزینه ها یارو مامور جلسه گرخید فرار کرد رفت بیرون اتاق واستاد نتیجه امتحانو هم خودم باورم نمیشد قبول میشم داداشم از من حیرونتر دیدم صبح اس ام اس داده مبارکه قبول شدی اون لحظه فهمیدم که دانشگاه هم شده زرشک خونه ولی خر شدم رفتم ثبت نام اونم رشته مدیریت بازرگانی اونم شاخه مالی اونم یک میلیون وششتصد تومن خداییش کلاسم تو صفرات
مهرداد دوتا کتابش که هفته بعد باید امتحان بدم 1400 صفحه هست کار از شب امتحان و recent memory گذشته دهنم سرویسه قضیه من میدونی مثل کیه مثل همون یارو که رفیقشو سوار موتورکرده بود وبرا ترسوندنش رفته بود تو کوچه بم بست وسرعت صدتا گرفته بوده خلاصه دعام کن دلت گندس :D مستجاب میشه

م ح ک ز 44 عزیزم!!!
من کی قول دادم تو رو آشنات می کنم؟!
اولا امتحان داری از درس می افتی....:p
دوما معرفیت کنم بری آبرومو ببری؟:-?

یه رفیقی داشتم حجت نام از لرهای بروجرد بود... غولی بود حدود دو متر قد و سری کامل تاس و پوست سبزه... دانشجوی مهندسی مکانیک بود و اوقات فراغتش بنایی و گچکاری می کرد!!... و البته قیافه ای شبیه قهرمان فیلم های ترسناک. یادمه بهش دخترخانمی واسه ازدواج معرفی شده بود.. واسه جلسه اول دیدارشون قرار گذاشتن... شب که برگشت ازش پرسیدم چی خریدی رفتی سر قرار؟ فرمود: 2 کیلو موز!!!!
بنده که از حیرت دود از سرم بلند شده بود بعد از یک دقیقه سکوت مرگبار باقیمونده توانمو جمع کردم پرسیدم: چرا موز؟ چرا گل و شیرینی نه؟ جواب داد: گل رو که نمی شد خورد! شیرینی هم واسه سلامتی خوب نیست!!!
مونده بوندم بخندم یا گریه کنم.... جالب بود حجت بعد از شنیدن جواب منفی چند روز تو فکر بود که مگه ایرادم چی بود و کجا خطا کردم؟... راستش هنوز هم که هنوزه کسی جرات نکرده از جمع دوستان که بهش بگه با موز بیمارستان میرن نه خواستگاری...;;)

حالا می ترسم تجربه حجت رو تو باز تکرار کنی و کار به خونریزی برسه جیگر:D بیخیال ما شو... برو تو کار مهربان...

[خودشکوفا]

http://lenv.uphero.com/img/1b07b8980c5a.jpg

مهرداد دلمو آتیش زدی... چشام تر شده... کجاست و کیست این نازنین؟؟

[satyr]

...مهرداد جان اون سهمی که رو دستت مونده و بیات شده با 4 درصد نشستن من مشکلش حل نمیشه برادر....:d;)...
...بفروش فملی بخر...
..مهرداد..عزیز...اخه تو گاهی زیادی اونورییی دگراندیش میشی...حالا بالا غیرتا یه کاری نکن اینجا هم ببندنت...

نه به جان عزیزت منتظر یه چهاردرصدم. بخوره ردش کردم رفته هه هه
نه دیگه کاری ندارم توبه کردم میخوام برگردم به اغوش اقا>:) هر کی هر غ....میخواد بکنه دیگه هیچ امیدی نیست .

داداش این قسمتش که گفتی زیادی ....اهااااا معلومه خیلی دلت پره هاااا داداش هر چی تو دلته بریز بیرون فحشی ناسزایی ما تحملشو داریم استقبال هم میکنیم .

[satyr]

1. مهرداد ساتیر جان اولا که اذیتمون نکن.. تو سیکل داشتی و ساکت بودی؟؟:-w بابا من پنج کلاس سواد بیشتر ندارم و این همه شلوغ کرده ام.. دل و جرات رو حال کن<):)

2. منم مثه خودت این تاپیک رو خیلی دوست دارم... مثه یه مجله شده با انواع و اقسام مطالب بچسب و سرگرم کننده... آخریش هم این شعر خفن آلمان شرقی عزیز بود...=D>

3. این که آی دی جناب آلو بسته شده حتما به دلیل جنایت خفنی بوده... یا حرف تندی زده ای که چش طرفو کور کرده... اما بیا و از روش من استفاده کن.. اول دو تا فحش به خودت بده بعد ده تا به طرف مقابل.. همیشه و همه جا جواب داده... مثلا به یارو میگی قبول دارم چیزی حالیم نیست اما شما هم خیلی بیشعور و الاغی عزیزم!!!
تازه طرف کلی ازت بابت ادبت تشکر می کنه...:^o

4. شرط میبندم اون سهمی که می خوای به مهربان بندازی خودش قبلا توش غرق شده!! سایت سپرده گذاری وجوه یه کارمند استخدام کرده فقط جهت رهگیری معاملاتش...8-}

1.داداش این سیکل هم با هزار زور و زحمت تونستیم بگیریم قابش کردم زدم به دیوار اون هم نه اتاق.بلکه پذیرایی اندازه ده تا دکترا برام میارزه
2.با شعر المان زیاد حال نکردم شعر باید سیاه باشه
3.دلیل خاصی نداشت حرف دلخیلی ها ست ولی کسی جرات گفتنشونو نداره همیشه باید یکی پیدا بشه که نفر اول باشه و همینطور قربانی .
4 .....نمیدونم شاید. هنوز کدشو در نیاوردم .امارشو ندارم

[satyr]

1. مهرداد ساتیر جان اولا که اذیتمون نکن.. تو سیکل داشتی و ساکت بودی؟؟:-w بابا من پنج کلاس سواد بیشتر ندارم و این همه شلوغ کرده ام.. دل و جرات رو حال کن<):)

2. منم مثه خودت این تاپیک رو خیلی دوست دارم... مثه یه مجله شده با انواع و اقسام مطالب بچسب و سرگرم کننده... آخریش هم این شعر خفن آلمان شرقی عزیز بود...=D>

3. این که آی دی جناب آلو بسته شده حتما به دلیل جنایت خفنی بوده... یا حرف تندی زده ای که چش طرفو کور کرده... اما بیا و از روش من استفاده کن.. اول دو تا فحش به خودت بده بعد ده تا به طرف مقابل.. همیشه و همه جا جواب داده... مثلا به یارو میگی قبول دارم چیزی حالیم نیست اما شما هم خیلی بیشعور و الاغی عزیزم!!!
تازه طرف کلی ازت بابت ادبت تشکر می کنه...:^o

4. شرط میبندم اون سهمی که می خوای به مهربان بندازی خودش قبلا توش غرق شده!! سایت سپرده گذاری وجوه یه کارمند استخدام کرده فقط جهت رهگیری معاملاتش...8-}

جوابیه رفت دوباره برای تایید