پاسخ : تکنیکال ( بهرام و رفقا )
جدای از مقوله توان و ابزار نظامی، به طور کلی اسرائیل کشوریست که از منابع اولیه قدرت ملی برای یک کشور یعنی وسعت و جمعیت کافی بیبهره بوده، اما این ضعف را تدریجاً و مستمراً در طول تاریخش با اتکا به ایجاد قدرت بالای اطلاعاتی و امنیتی جبران کرده است. دشمنان اسرائیل در مواجهه با آن اغلب روی نقطه ضعف آن تمرکز کردهاند و کمتر متوجه نقطه قوت آن بودهاند. اما اسرائیل این مزیت را برای نخستین بار در جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷ با انهدام نیروی هوایی مصر بر روی زمین نمایان کرد. این نقطه عطف از آنجا هم واجد اهمیت میشود که کمی پیش از آغاز این جنگ، سازمان تازه تاسیس آزادیبخش فلسطین به دنبال جمال عبدالناصر رهبر پانعربیست مصر صراحتا خواستار به دریا ریختن یهودیان با مبارزه قهرآمیز شده بود. این یعنی آنکه اسرائیل در پی اوج گرفتن تاکیدات دشمنانش بر نقطه ضعف ماهویش، بلافاصله اقدام به آشکارسازی نقطه قوت اکتسابیش کرده بود. اما مخاطب اسرائیل از این آشکارسازی صرفا دشمنانش نبودند، بلکه قصد داشت تا با چیزی که میشود آن را قدرتنمایی مظلومانه (با ارجاع به سیاست اعلانی دشمنانش که خواستار نابودی آن بودند) نامید، دوستانش را هم تحت تاثیر قرار بدهد. به این ترتیب که از یکسو موقعیت خود را به عنوان یک متحد نیرومند و همطراز لااقل در سطح منطقه خصوصا به آمریکا یادآور بشود و از سوی دیگر اتحاد شوروی را هم که علیرغم روابط دوستانه اولیه، بنا بر بلوکبندیهای دوره جنگ سرد به معارضین عرب این کشور نزدیک شده بود را هم از بیاحتیاطی در منطقهای که اسرائیل حریم امنیتی خود تلقی کرده بود بر حذر دارد و در هرحال هم البته تکیهاش بر تبلیغات اعراب مبنی بر نابودسازی اسرائیل بود که زمینه همدلی با این کشور را در میان زعمای هردو بلوک جنگ سرد فراهم میاورد. توفیق اسرائیل در مورد بلوک غرب که بلافاصله حاصل شد، اما در مورد بلوک شرق تا مدتی بعد از جنگ بعدی (رمضان/یومکیپور ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل) به تعویق افتاد. از آن پس مشخصا سیاست قدرتنمایی مظلومانه، راهبرد اصلی اسرائیل در مواجهه با دشمنان منطقهایش شده که البته همچنان همواره گسترهای وسیعتر از دشمنان را در نظر داشته است.
اکنون نیز به نظر میرسد که اقدام به ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران در ادامه همین راهبرد باشد. به گمانم مخاطب این اقدام فراتر از دشمنان اسرائیل چون جمهوری اسلامی و حماس هستند و مخاطب اصلی آن متحد اصلی اسرائیل یعنی ایالات متحده آمریکا است که اسرائیل آن را مبتلا به تعلل در مواجهه با دشمنان خود میداند و ایضا روسیهای که علیرغم روابط حسنه با آن، متحد دشمنان اسرائیل هم شده است. قصد و نیت نهایی اسرائیل به گمان من تحمیل ابتکار عمل خود به اینهاست. اما اینکه در این مقصود موفق بشود یا نه را نمیتوان اکنون با قاطعیت پیشبینی کرد. اما آنچه به باورم کار را برای اسرائیل دشوار خواهد کرد، سست شدن اساس قدرتنمایی مظلومانه، یعنی مظلومنمایی با ارجاع به سیاست اعلانی نابودیخواهی دشمنان اسرائیل در مقابل سیاست اعمالی نابودگر خود این کشور در قبال باریکه غزه، تا حد زیادی اساس راهبرد مذکور را متزلزل کرده است. چنین وضعیتی اسرائیل را ناگزیر به قدرتنمایی صرف میکند که در صورت شکست ترامپ در انتخابات پیشروی آمریکا و اتخاذ سیاستمیانهروانهتر توسط دشمنان اسرائیل، دوام چندانی نمیتواند پیدا کند. اما در غیر این صورت امکان تداوم قدرتنمایی صرف اسرائیل، به ویژه تا مادامی که اصل مظلومنمایی آن همچنان در آمریکا بدون توجه به افکار عمومی جهانی مورد قبول است، منتفی نیست ...
جدای از مقوله توان و ابزار نظامی، به طور کلی اسرائیل کشوریست که از منابع اولیه قدرت ملی برای یک کشور یعنی وسعت و جمعیت کافی بیبهره بوده، اما این ضعف را تدریجاً و مستمراً در طول تاریخش با اتکا به ایجاد قدرت بالای اطلاعاتی و امنیتی جبران کرده است. دشمنان اسرائیل در مواجهه با آن اغلب روی نقطه ضعف آن تمرکز کردهاند و کمتر متوجه نقطه قوت آن بودهاند. اما اسرائیل این مزیت را برای نخستین بار در جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷ با انهدام نیروی هوایی مصر بر روی زمین نمایان کرد. این نقطه عطف از آنجا هم واجد اهمیت میشود که کمی پیش از آغاز این جنگ، سازمان تازه تاسیس آزادیبخش فلسطین به دنبال جمال عبدالناصر رهبر پانعربیست مصر صراحتا خواستار به دریا ریختن یهودیان با مبارزه قهرآمیز شده بود. این یعنی آنکه اسرائیل در پی اوج گرفتن تاکیدات دشمنانش بر نقطه ضعف ماهویش، بلافاصله اقدام به آشکارسازی نقطه قوت اکتسابیش کرده بود. اما مخاطب اسرائیل از این آشکارسازی صرفا دشمنانش نبودند، بلکه قصد داشت تا با چیزی که میشود آن را قدرتنمایی مظلومانه (با ارجاع به سیاست اعلانی دشمنانش که خواستار نابودی آن بودند) نامید، دوستانش را هم تحت تاثیر قرار بدهد. به این ترتیب که از یکسو موقعیت خود را به عنوان یک متحد نیرومند و همطراز لااقل در سطح منطقه خصوصا به آمریکا یادآور بشود و از سوی دیگر اتحاد شوروی را هم که علیرغم روابط دوستانه اولیه، بنا بر بلوکبندیهای دوره جنگ سرد به معارضین عرب این کشور نزدیک شده بود را هم از بیاحتیاطی در منطقهای که اسرائیل حریم امنیتی خود تلقی کرده بود بر حذر دارد و در هرحال هم البته تکیهاش بر تبلیغات اعراب مبنی بر نابودسازی اسرائیل بود که زمینه همدلی با این کشور را در میان زعمای هردو بلوک جنگ سرد فراهم میاورد. توفیق اسرائیل در مورد بلوک غرب که بلافاصله حاصل شد، اما در مورد بلوک شرق تا مدتی بعد از جنگ بعدی (رمضان/یومکیپور ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل) به تعویق افتاد. از آن پس مشخصا سیاست قدرتنمایی مظلومانه، راهبرد اصلی اسرائیل در مواجهه با دشمنان منطقهایش شده که البته همچنان همواره گسترهای وسیعتر از دشمنان را در نظر داشته است.
اکنون نیز به نظر میرسد که اقدام به ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران در ادامه همین راهبرد باشد. به گمانم مخاطب این اقدام فراتر از دشمنان اسرائیل چون جمهوری اسلامی و حماس هستند و مخاطب اصلی آن متحد اصلی اسرائیل یعنی ایالات متحده آمریکا است که اسرائیل آن را مبتلا به تعلل در مواجهه با دشمنان خود میداند و ایضا روسیهای که علیرغم روابط حسنه با آن، متحد دشمنان اسرائیل هم شده است. قصد و نیت نهایی اسرائیل به گمان من تحمیل ابتکار عمل خود به اینهاست. اما اینکه در این مقصود موفق بشود یا نه را نمیتوان اکنون با قاطعیت پیشبینی کرد. اما آنچه به باورم کار را برای اسرائیل دشوار خواهد کرد، سست شدن اساس قدرتنمایی مظلومانه، یعنی مظلومنمایی با ارجاع به سیاست اعلانی نابودیخواهی دشمنان اسرائیل در مقابل سیاست اعمالی نابودگر خود این کشور در قبال باریکه غزه، تا حد زیادی اساس راهبرد مذکور را متزلزل کرده است. چنین وضعیتی اسرائیل را ناگزیر به قدرتنمایی صرف میکند که در صورت شکست ترامپ در انتخابات پیشروی آمریکا و اتخاذ سیاستمیانهروانهتر توسط دشمنان اسرائیل، دوام چندانی نمیتواند پیدا کند. اما در غیر این صورت امکان تداوم قدرتنمایی صرف اسرائیل، به ویژه تا مادامی که اصل مظلومنمایی آن همچنان در آمریکا بدون توجه به افکار عمومی جهانی مورد قبول است، منتفی نیست ...
نظر