تکنیکال ( بهرام و رفقا )

[طيب]

*چرا دنیا دیگر از پسِ هزینههای ثروتمندان برنمیآید؟*
کاهش نابرابری پیششرط اساسی حل مشکلات زیستمحیطی، بهداشتی و اجتماعی است.

ریچارد جی. ویلکینسون (Richard G. Wilkinson) استاد مدعو همهگیرشناسی در گروه علوم سلامت دانشگاه یورک بریتانیا، دانشگاه ناتینگهام، دانشگاه نورشامبریا و کالج دانشگاهی لندن است.
کیت ای. پیکت (Kate E. Pickett) استاد همهگیرشناسی در دانشگاه یورک بریتانیاست

معضلات زیستمحیطی و تولید گازهای گلخانهای، مسائل اجتماعی و بهداشتی، و سلامت روان شهروندان ازجمله مشکلاتی هستند که اکثر کشورهای جهان با آنها دستبهگریباناند. عوامل متعددی در بروز این مشکلات نقش داشتهاند، اما با شدتگرفتن این بحرانها دنیا دیگر از پسِ دو چیز برنمیآید: اول، هزینۀ نابرابری اقتصادی؛ و دوم، ثروتمندان. یک درصدِ ثروتمند جهان، بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲، تقریباً دوبرابرِ آن ۹۹ درصدِ دیگر ثروت جهانی بهوجودآمده را به خود اختصاص دادند و در سال ۲۰۱۹ به اندازۀ دوسومِ جمعیت فقیر جهان کربندیاکسید آزاد کردند. ویلکینسون و پیکت، پژوهشگران سرشناس حوزۀ نابرابری، میگویند: کاهش نابرابری اقتصادی نوشداروی حل بحرانهای زیستمحیطی، اجتماعی و انسانی نیست، اما برای حل این مشکلات ضروری است.

ریچارد جی. ویلکینسون و کیت ای. پیکت، نیچر— با شدتگرفتن بحرانهای زیستمحیطی، اجتماعی و انسانی، دنیا دیگر از پسِ دو چیز برنمیآید: اول، هزینۀ نابرابری اقتصادی؛ و دوم، ثروتمندان. یک درصدِ ثروتمند جهان، بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲، تقریباً دوبرابرِ آن ۹۹ درصدِ دیگر ثروت جهانی بهوجودآمده را به خود اختصاص دادند1 و در سال ۲۰۱۹ به اندازۀ دوسومِ جمعیت فقیر جهان کربندیاکسید آزاد کردند2. بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۲، میلیاردرهای جهان ثروت خود را بیش از دوبرابر کرده و تقریباً به ۱۲ تریلیون دلار رساندند.
شواهدی که همهگیرشناسان اجتماعی، ازجمله خود ما، گردآوری کردهاند نشان میدهند که تفاوت عمده در میزان درآمد عامل تنشزای اجتماعی قدرتمندی است که جوامع را هرچه بیشتر بهسمت ناکارآمدی سوق میدهد. بهعنوان مثال، وقتی اختلاف بین فقرا و ثروتمندان زیاد باشد، آمار جنایت و حبس هم بیشتر است. همچنین است میزان مرگومیر کودکان، چاقی، سوءمصرف مواد مخدر، مرگومیر ناشی از کووید و آمار بالای بارداری نوجوانان و سطوح پایین بهزیستی کودکان، پویندگی اجتماعی و اعتماد عمومی.3 4 آمار جنایت در آمریکا -که نابرابرترین دمکراسی غرب است- بیش از یازدهبرابر نروژ است. در آمریکا آمار حبس دَه برابر و نرخ مرگومیر کودکان دو برابر بیشتر است.

🔻متن کامل
https://tarjomaan.com/چرا-دنیا-دیگر-...-ثروتمن/

كانال قواعدبازي؛

https://whatsapp.com/channel/0029VawYtZeFCCoecyoMUf22

[همیشه گمراه]

با سلام و احترام
به نظرم از فردا سهمها کم کم منفی خواهند شد

[طيب]

**تردید در تربیت، یا تربیت در تردید؟**
**هشدار نسبت به شلختگی نهادی و واگذاری مسئولیتهای فرهنگی به نهادهای نظامی**
**به قلم: محسن وثوقی**
*کارشناس حرفهای مدیریت فرهنگی*
۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

در روزگاری که **جنگ نرم از دیوار مدرسهها بالا میرود**، و کودکان ما بیش از آنکه سرباز باشند، قربانیان جهل سیستمیاند، تفاهمنامهای میان وزارت آموزش و پرورش و فرماندهی نیروی انتظامی، موجی از نگرانی، بلکه زنگ خطری جدی در میان اندیشمندان تعلیم و تربیت به صدا درآورده است.

وزارت آموزش و پرورش، که باید **قرارگاه خرد و خلاقیت فرهنگی نسل آینده** باشد، امروز در موضعی ظاهر شده که خود را «سرباز نیروی انتظامی» میخواند. اگر این تعبیر تنها یک استعاره اداری بود، شاید قابل چشمپوشی بود. اما واقعیت آن است که **سربازسازی از کودکی تا دبیرستان، نه تربیت است، نه تعلیم؛ بلکه تحمیل انضباطی شبهنظامی بر ساختار روانی کودکانی است که نیازمند گفتوگو، نقد، مدارا، خلاقیت و آزادیاند.**
این روند، نه تنها بینتیجه، بلکه *بهغایت خطرناک* است.

سؤال بنیادین اینجاست:
**آیا نیروی انتظامی، با تمام احترام به وظایف خطیرش، مرجع تدوین، هدایت یا حتی مشارکت در برنامههای فرهنگی و آموزشی کودکان است؟**
نقش پلیس، تأمین امنیت اجتماعی و برخورد با بینظمی است، نه مداخله در نظام تربیتی که باید بر اساس روانشناسی رشد، فلسفه تعلیم و تربیت، و دانش آموزشِ نوین طراحی شود.

اگر امروز به بهانه «نظم» و «انضباط»، مدرسه را تبدیل به محلی برای اجرای سیاستهای انتظامی کنیم، فردا باید منتظر نسلی باشیم که نه تنها تفکر انتقادی نیاموخته، بلکه نسبت به آزادی، پرسشگری و مدارا بیاعتماد شده است. **این، تهدیدی است برای سرمایه انسانی کشور.**

آیا عصر مدیا و اطلاعات، عصر گفتوگو، تفکر انتقادی و پرورش شهروندانی مستقل نیست؟ چگونه است که **در چنین عصری، به جای گفتوگو با اندیشمندان تعلیم و تربیت، روانشناسان کودک، جامعهشناسان و متخصصان علوم انسانی، به سراغ نهاد نظامی برای همکاری فرهنگی میرویم؟**

و اینهمه در شرایطی رخ میدهد که سیستم آموزش و پرورش ما، از بحرانهای زیر رنج میبرد:
- **شکاف شدید میان محتواهای آموزشی و نیازهای واقعی زندگی امروز**
- **ضعف شدید مهارتآموزی، پرورش تفکر خلاق، و گفتوگوی بینرشتهای**
- **رنج ساختاری از کمبود نیروی متخصص، کمبود بودجه، و افت انگیزه معلمان**

در چنین شرایطی، بهجای اصلاحات اساسی، به **پلیسیسازی فضای مدرسهها** میپردازیم.
وا اسفا، که فرهنگ، قربانی شتابزدگیهای سیاسی و بیتوجهی به علم شده است!

مدرسه قرار نیست پادگان باشد.
معلم قرار نیست سرباز باشد.
و دانشآموز، قرار نیست فرمانبر خاموش باشد.

**آموزش و پرورش، باید خانهی تفکر باشد، نه دژ ترس.**
و اگر این روند ادامه یابد، **آیندهای را خواهیم دید که دانشآموزان، بهجای کنجکاوی و تفکر، تنها از زنگ انضباط میترسند.**
و در آن روز، نه فقط نظام آموزشی، که *کل جامعه، تاوان این شلختگی نهادی را خواهد پرداخت.*

***

**راستی؛ آیا فرماندهی محترم فراجا، نیرو و وقت اضافه آورده است که به یاری آموزش و پرورش شتافته؟**
آیا قاچاق کالا و ارز، جرم و جنایت، دزدی و خفتگیری، ترافیک مزمن سطح شهرها، توزیع مواد مخدر و مشروبات الکلی، و دیگر آسیبهای اجتماعی **کاملاً ریشهکن شدهاند** که حالا نوبت به تربیت فرهنگی دانشآموزان رسیده است؟
و اگر نرسیده است، پس این حجم انرژی و ساختار برای «آموزش» چه توجیهی دارد؟
**چه آموزشی؟**
آیا آنچه معلمان آموزشدیده، مربیان پرورشی و کارشناسان فرهنگی از آن عاجزند، پلیس قادر به ارائه آن است؟

این پرسشها اگر بیپاسخ بمانند، **اعتماد عمومی به کارکرد نهادهای آموزشی و انتظامی را، توأمان زیر سؤال خواهند برد.**

***

و شاید **بیدلیل نباشد که یک موزیکویدیوی سطحی از ساسیمانکن، تأثیری عمیقتر و سریعتر بر پیکره عظیم آموزش و پرورش ما دارد، تا هزاران ساعت گفتار رسمی و بخشنامهنویسی از بالا.**
وقتی نهاد فرهنگی، کارکرد خود را وانهد و مأمور انضباط به جای مربی بنشیند، **جای تعجب نیست که تریبون تربیت، به دست ابتذال بیفتد.**

https://chat.whatsapp.com/E0NXDk43YTv7GHz2LgTrxG

[طيب]

سه حاکم پنهان جهان

دکتر محمدرضا سرگلزایی

آﻟﺒﺮت اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ، ﻓﻴﺰﻳﻜﺪان ﺑﺰرگ، ﺟﻤﻠﻪاي ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر دارد: «ﺳﻪ ﻧﻴﺮوي ﻋﻈﻴﻢ در ﺟﻬﺎن ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ؛ ﺗﺮس، ﻃﻤﻊ و ﺣﻤﺎﻗﺖ!» اﮔﺮ ﺑﻪ اﻧﮕﻴﺰهﻫﺎي اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي زﻧﺪﮔﻲ دﻗﻴﻖ ﺷﻮﻳﺪ، ﻣﻌﻨﺎي اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ «اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ» را درﻣﻲﻳﺎﺑﻴﺪ. ﺑﻴﺶﺗﺮ اﻧﺘﺨﺎبﻫﺎي آدﻣﻴﺎن ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺗﺮس اﺳﺖ ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻃﻤﻊ و ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺣﻤﺎﻗﺖ.
ترس؛
•ﺗﺮس از ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪن ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﻮاﻓﻖ ﻣﻴﻞ دﻳﮕﺮان ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ، ﻧﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺧﻮدﻣﺎن.
•ﺗﺮس از آﻳﻨﺪه، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﺑﻴﺶ از ﻧﻴﺎزﻣﺎن ﭘﺲاﻧﺪاز ﻛﻨﻴﻢ.
•ترس از ﺻﺪﻣﻪ ﺧﻮردن، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻣﻘﺎﺑﻞ زورﮔﻮﻳﺎن ﺳﻜﻮت ﻛﻨﻴﻢ ﻳﺎ ﺑﺎج ﺑﺪﻫﻴﻢ.
طمع؛
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن اﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﮔﺮان ﻗﻴﻤﺖ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻛﺎرﻣﺎن ﻛﻢ ﻓﺮوﺷﻲ ﻛﻨﻴﻢ.
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن وﻳﻼي ﺑﺰرگﺗﺮ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﺎﻻيﻣﺎن را ﮔﺮانﺗﺮ از ﺣﺪ اﻧﺼﺎف ﺑﻔﺮوﺷﻴﻢ.
•ﻃﻤﻊ ﺑﻪ دﺳﺖ آوردن ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖاش ﺷﺪهاﻳﻢ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد پا روي ارزشﻫﺎيﻣﺎن ﺑﮕﺬارﻳﻢ.

و اﻣﺎ از ﺣﻤﺎﻗﺖ؛
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺮدم ﺑﺎزﻳﭽﻪي اﺧﺒﺎر دروغ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ شوﻧﺪ.
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﭘﺪرانِ ﻣﺎ ﺑﺎورﻫﺎي ﻏﻠﻂ و منفی خود را ﺑﺮ ﻣﺎ دﻳﻜﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺮآن ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻓﺮاوان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻫﻢ رﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﻮﻳﻢ ﭼﺮاﻛﻪ ﺑﺎور دارﻳﻢ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً آنﻫﺎ ﺑﻴﺶﺗﺮ ﻣﻲداﻧﻨﺪ.

ﭼﺮا اﻳﻦ ﺳﻪ آﻓﺖِ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، ﺗﺎ اﻳﻦ ﺣﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻠﻄﻪ دارﻧﺪ؟! [شاید] دﻟﻴﻞ آن را ﺑﺎﻳﺪ در ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺟﺴﺖ؛ از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي ﻣﻨﺼﺮف ﻛﺮدن ﻣﺎ از ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎيﻣﺎن، ﻣﺎ را از ﻟﻮﻟﻮ، ﻏﻮل، دﻳﻮ، ﺗﺎرﻳﻜﻲ، ﺗﻨﺒﻴﻪ، ﻣﺤﺮوم ﻣﺎﻧﺪن از اﻣﻜﺎﻧﺎت و ... ﺗﺮﺳﺎﻧﺪهاﻧﺪ. از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي وادار ﻛﺮدن ﻣﺎ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﻛﺎري ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺧﻮاﺳﺘﻪاﻳﻢ، ﺑﻪ ﻣﺎ وﻋﺪهی ﺟﺎﻳﺰه، ﺗﺸﻮﻳﻖ، ﺷﺎﮔﺮد اوﻟﻲ، آﻳﻨﺪهي روﺷﻦ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺛﺮوت و ﺷﻬﺮت و ﻗﺪرت و ... دادهاند.
ﺑﻪﻋﻠﺖ ﻏﻠﻂ ﺑﻮدن ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ و ﻧﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻛﺎﻓﻲ، واﻟﺪﻳﻦ، ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎي ﻛﻮدﻛﺎن در ﻣﻮرد زﻧﺪﮔﻲ، ﻣﺮگ، ﻗﺎﻧﻮن و ... اﻃﻼﻋﺎت ﻏﻠﻂ دادهاﻧﺪ و از ﭘﺎﺳﺦِ ﺷﻔﺎف و درﺳﺖ ﺳﺮﺑﺎز زدهاند.
ترس و طمع و حماقت ،حکمفرایان جهان هستند اما تنها حمکفرمایان جهان نیستند. این سه در برابر اراده آزاد آدمی بازی محدودی خواهند داشت.
این ما هستیم که تعیین میکنیم ترس و طمع و حماقت حکمفرمایان جهان ما باشند یا جسارت، آزادگی و آگاهی.
@Tafakkor

[طيب]

آقای رحیم قمیشی چند هفته پیش آزاد شد ولی قول داده بود نامه هایی خطاب به همسرش که در زندان نوشته را بتدریج چاپ کند. در این نامه ها فضای زندان اوین و حال و هوای زندانیان دانشمند آن تشریح میشود:

🟢🟢🟢 نامهی شماره ۷
از زندان اوین

✍ رحیم قمیشی

معصومه خوبم!
یار مهربانم

الان در کتابخانه سالن چهار اوین هستم، که برایت نامه مینویسم.
کتاب سرگذشت ماهاتما گاندی را شروع کردهام. سالها دوست داشتم فرصتی دست دهد آن را بخوانم. خیلی کتاب زیبایی است.
دکتر بهروز رشیدیانی، میز کناری من نشسته و کتابش را میخواند. درست پشت سرم محسن قشقایی با آن عینک ذرهبینی و صورت خندانش به مطالعه نشسته. بلوچی با آن چهرهی مظلوم و آراماش آمد، آهسته سلام کرد، و رفت نشست به کتاب خواندن.
میدانی معصومه، همسر بلوچی اولین فرزنداشان را در راه دارد و او خیلی نگرانش است. و من برای هر دو آنها نگران!
وقتی وارد کتابخانه شدم کاپیتان عباس عقدایی سرش در کتابش بود. فقط سلامش کردم تا مزاحمِ خواندنش نشوم.
میبینی عزیزم!
همهی اینها که نام بردم بچههای دستگیر شده بیست و پنج بهمن هستند. دهاقانی و شاهین نجفقلی هم، سالن دیگری هستند. شاهین هنوز پایش از کتکهایی که آنروز خورده کبود است.
قربان تکتکشان بروم که به اوین رنگ و بویی تازه دادهاند.
دکتر بهشتی شیرازی را فقط در کتابخانه میبینم. دیروز میپرسید چرا به اتاقشان سر نمیزنم. چقدر به خودم افتخار کردم او رفیقم شده.
دکتر بهزادیاننژاد هم دو سه روز پیش همهی ما بچههای تازه وارد بیست و پنج بهمن را سخاوتمندانه ناهار دعوت کرده بود به اتاقش، او را هم فقط در کتابخانه میبینم. دانشمندی است دکتر بهزادیان.
چشمهایم را ببندم و دوباره باز کنم، میتوانم تصور کنم کتابخانهی دانشگاه تهرانم، چه میدانم، کتابخانه ملی!
ابوالفضل قدیانی، قدِ بلند و استوارش، باعث میشود همانطور که نشستهام، متوجه شوم دو ردیف آن طرفترِ من نشسته در کتابخانه. و چهقدر دکترها و اساتیدی که یک به یک با آنها آشنا میشوم. دکتر حقوق، دکتر روابط بینالملل، دکتر جامعهشناسی، دکتر صنایع، دکتر اقتصاد و بسیار اهالی اندیشه و دلسوز کشور، که صبح و شام باید آمار گرفته شوند مبادا از زندان رفته باشند!
خودت گفته بودی دکتر علیرضا بهشتی را سرچ کرده و دیدهای چه دانشمند نخبهای است. مدیر انتشارات روزنه است، در زندان هم دارد یک کتاب مهم انگلیسی را ترجمه میکند.
خسرو آذربیگ هم، الان رسید کتابخانه. نمیدانی چه هنرمندی است، با صدای خوشش، با ضرب گرفتن یک قابلمه، همهی ما را به وجد میآورد.
عزیزم، میدانم تو هم دلت میسوزد، اما اینها باید زندان باشند!
اگر آزادشان کنند کجا پخمگان و بیسوادان فرصت مدیریتهای کلان کشور را پیدا میکنند؟
اگر آنها آزاد باشند چطور دزدها، میلیارد دلاری بدزدند؟ اگر آنها آزاد باشند خواب خیلیها آشفته میشود!

معصومه جانم!
مصطفی تاجزاده را هم، هر روز میبینم. سراغ شما را هم میگیرد، میخواهد مطمئن شود پس از دستگیری من، شما خوبید.
چه دل بزرگی دارد این آقا مصطفی. چه انسان بزرگی است، چقدر دلش در زندان هم برای ایران و مردم میتپد.
او جدا از ما نگهداری میشود. اما در وقت هواخوری خودش را میرساند. دلش نمیخواهد به هیچکس آنجا هم سخت بگذرد، گاه لطیفهای میگوید، خودش بلندتر از ما میخندد.
آن قدر "قشنگ" که اشکم را در میآورد.
مگر شوخی است ده سال زندان، همهاش هم انفرادی. بهخاطر داشتن انتقاد به حاکمیت، بهخاطر بیان دردهای مردم.
بهخاطر ایستادگی بر نظراتش...

باقر بختیار را همیشه در نمازخانه میبینم
و خیلیهای دیگر را و خیلیهای دیگر را
مثل مهدی محمودیانِ مهربان
و خیلیهای دیگر را و خیلیهای دیگر را
که نمیشود نام همه را نوشت.
و من چقدر تأسف میخورم برای سرزمینم...

وجود آنها
مرا سرشار از امیدواری و شادی میکند
برای آینده ایران
و سرشار از اندوه و اشک
برای امروز سرزمینم
برای امروز ایرانم

قربانت بروم
رحیم
۱۱ اسفند ۱۴۰۳

[اسد-ص]

سلام لطفا درهرجا مطلبی بنویس که مرتبط باشد . تشکر

[طيب]

گزارش تفسيري مديريت

1404/02/04 20:26

گزارش فاراک

روند سود سازی عالی است ودر این قیمت ها گزینه خوبی برای بررسی است

https://codal.ir/Reports/Decision.aspx?LetterSerial=N9wj88AylPOOObOOOMwZnKCA29hg%3d%3d&rt=5&let=6&ct=0&ft=-1

[بهرام خان حانان]

از جو مشاهده شده
میگه ملت گول خوردن
رفتند طلا صندوق طلا اهرمی ها دلار تتر خریدن...
ماندن توش
اینجا هم اساتید نیستند
پستها کم شده
نگرانی و افسردگی و ترس از ضررای بیشتر.. بر جامعه
اینجا پایلوت افسردگی ونگرانی است
دلار77 علی برکت الله...

[بهرام خان حانان]

image.pngرفقا یه فاتحه برای دوستمون میثم کروکدیل و طلا خرا بخونید

[بهرام خان حانان]

سهم عالی

=خفنر

=تحلیل ها نشان از شروع حرکت این سهم به سمت اهداف ۷۶۵ و ۹۲۰ هست

خیلی زود دیر میشود.....

[بهرام خان حانان]

image.pngخبنیان پروژه شد

تونستید سرخطی بخرید

ولی دیر شد

راه نمیده

خیلی زود دیر شد....

ارادت

[LAR]

image.pngخبنیان پروژه شد

تونستید سرخطی بخرید

ولی دیر شد

راه نمیده

خیلی زود دیر شد....

ارادت

درود بر شما
قدر دان راهنمایی های مفید و حسن نیت.
از رمز ارز خبری نیست. ایکاش می بود و تکنبکالیست ها سیگنال اتریوم این ملکه دیجیتال جا مونده از سلطان را نحلیل میکردند. خاطرات یاری رسانی شادی توام با آرامش که ارزش امید به ادامه راه.

[بهرام خان حانان]

image.pngخبنیان و خفنر

[بهرام خان حانان]

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست

[طيب]

خب میرسم بسمت شاخص سه میلیون و دویست هزار واحد بعد از آن بسمت سه میلیون و هشتصد هزار واحد

بعد از شکست محدوده سه میلیون و هشتصد هزار اهداف بعدی را عرض خواهم کرد

شاد باشید

نتونست محدوده سه میلیون و دویست هزار را بشکنه ولی اصلاح زیادی هم نمیتونه داشته باشه

بازار امکان داره حتی از فردا متعادل بشه ویا نهایتا تا محدوده سه میلیون واحد اصلاح کنه

هر جوری نگاه میکنم روند بازار سرمایه را کاملا صعودی میبینم

همیشه شاد و سلامت باشید