پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
از نظر بنده اصلاً منابع روشن و شفاف وجود نداره
تاریخ طبری بعد 300 سال ریز مذاکرات سقیفه را مو به مو نقل کرده ،
انگار خودش هم توی سقیفه حضور داشت!
این هم یک داستان محیرالعقول از تاریخ طبری
که به عنوان یک « مورخ » نقل کرده !!!
آیا داستان جرجیس نبی افسانه بود یا حقیقت شگفت انگیز ؟ (aparat.com)
====================
اما طبق منابع ای که آقایون ، خودشون به عنوان سند حرفشون نقل میکنند
فقط کافیه احساسات رو کنار بگذاریم و منطقی به قضیه نگاه کنیم
شخصی پدرش پزشک معروفی بود و مطب مجهزی هم داشت
پدر فوت کرد و پسر به عنوان وارث ، صاحب اون ساختمان و تجهیزات مطب میشه
اما آیا پسر میتونه بر روی صندلی پدر بنشینه و با مُهر پدر طبابت کنه ؟
جانشین پزشک چه معنی داره ؟!
ولی خب ساختمان مطب و تجهیزات داخلش ، یک ثانیه بدون مالک نمیمونه
فرضاً وارث هم نداشته باشه ، اموال منقول رو دزد میبره و غیرمنقول (ساختمان) رو دولت تصاحب میکنه
--------------------------------------
بعضی پیامبران مثل سلیمان و... همزمان دارای دو شأن نبوت و سلطنت بودند
یعنی همزمان دو صندلی نبوت و حکومت داشته اند
خب حضرت محمد که گفت من آخرین پیامبر هستم ،
بعد از رحلت ، صندلی نبوت برای همیشه تا ابد جمع شد.
پس لفظ « جانشین نبوت » از همون اول یک سوءتفاهم تاریخی بوده
(اسحاق هم جانشین ابراهیم نبود ، خودش مستقلاً پیامبر شده بود . مثل اون پزشکی که اتفاقاً پسرش هم رفته دانشگاه بزشکی خونده . اکتسابی بوده نه وراثتی)
اما صندلی پادشاهی حتی یک ثانیه نمیتونه خالی بمونه
صالح یا ناصالح ، بالاخره یکی پیدا میشه روی اون صندلی بنشینه
طبق روایاتی که امروزه اون آقایون به عنوان منبع نقل میکنند :
هنوز پیامبر چشمهاشو نبسته بود که
سقیفه یا همون « مجلس خبرگان رهبری » تشکیل شد
چند دقیقه بعد با هم اومدند بیرون و شخصی رو به عنوان پادشاه دوم عربستان معرفی کردند
طبق اون سند ، افراد حاضر مشخصاً با هم رقابت کردند
(البته برای 1400 سال پیش کسی انتظار صندوق رأی و دادگاه الکترال نداشت
همینکه بدون جنگ و خونریزی ، حاکم تعیین کردند ، از برکات تمدن اسلام بود)
و طبق روایاتی که این دسته آقایون نقل میکنند
اگر اون پادشاه اول عربستان برای خودش ولیعهد تعیین کرده بود
خب ظاهراً ولیعهد به مصلحتی ... اصرار زیادی به تصاحب قدرت نداشت.
کسی هم این صندلی رو به دیگری تعارف نمیکنه،
هرکس مدعی هست ، باید خودش بیاد به زور بگیره...
داماد و پدرزن که سهله ، در تاریخ مواردی بوده که
پدر و فزرند هم بر سر قدرت پادشاهی دست به قتل زدند
اما جالبتر از همه اینکه اگه دو ماه قبل از رحلت همه مردم با حضرت بیعت کردند
بعد از سقیفه ، همه ساکت شدند و قاطبه جمعیت هیچ شورش و اعتراضی نکردند
این یعنی بیعت اعراب در غدیر ، صادقانه نبوده و حالا نظرشون تغییر کرده
یا اینکه پادشاه اول خیلی هم در بین اعراب نفوذ نداشته
که بلافاصله بعد از مرگش همه چیز رو بی خیال شدند !!!
البته طبق فرهنگ اون زمان ، مردم این حق رو برای خودشون قائل نبودند که حاکم تعیین کنند. بزرگان هرچه مصلحت دیدند ، مردم قبول میکردند ، اصلاً مردم چکاره بودند ؟! پس اگه مردم کاره ای نیستند ، پس بیعت مردم در غدیر هم میره تو هوا .
(معاویه از این تجربه استفاده کرد و در دوران حیاتش برا یزید بیعت گرفت)
بعد ... کل این دو صورت ماجرا مبتنی بر منابعی هست که چند قرن بعد نوشته شده
نتیجه :
اینکه می فرمایید یک هزارم الان اختلاف مذهبی وجود نداشته ، کاملاً درسته چون کاملاً مشخصه که اصولاً اختلاف بر سر مذهب نبود . بعدها حکومتهای متعددی اومدند به این صورت که هرکس که طالب قدرت بود ، به تناسب شرایط جامعه ای که توش زندگی میکنه ، یک قسمت از روایاتی که در اون ناحیه جا افتاده تر هست رو عَلَم میکنه (بهونه میکنه) ، یه عده رو جمع میکنه ، زیر اون علم سینه بزنند ، این میشه یک دار و دسته و فرقه و حزب جدید... بعد براش تبلیغات میکنه تا گسترش پیدا کنه... بعد که پیروان شون زیاد شد ، میروند از صاحب قدرت و حاکم وقت ، سهم خواهی کنند... (ممکنه لازم بشه یه کم از دولتهای غربی کمک مالی و غیرمالی میگیرند) ، حتی اگه تونستند ، حاکم رو هم کاملاً کنار بزنند ، خودشون قدرت رو دست میگیرند. همین .
در اصل توسط پست شده است
View Post
تاریخ طبری بعد 300 سال ریز مذاکرات سقیفه را مو به مو نقل کرده ،
انگار خودش هم توی سقیفه حضور داشت!
این هم یک داستان محیرالعقول از تاریخ طبری
که به عنوان یک « مورخ » نقل کرده !!!
آیا داستان جرجیس نبی افسانه بود یا حقیقت شگفت انگیز ؟ (aparat.com)
====================
اما طبق منابع ای که آقایون ، خودشون به عنوان سند حرفشون نقل میکنند
فقط کافیه احساسات رو کنار بگذاریم و منطقی به قضیه نگاه کنیم
شخصی پدرش پزشک معروفی بود و مطب مجهزی هم داشت
پدر فوت کرد و پسر به عنوان وارث ، صاحب اون ساختمان و تجهیزات مطب میشه
اما آیا پسر میتونه بر روی صندلی پدر بنشینه و با مُهر پدر طبابت کنه ؟
جانشین پزشک چه معنی داره ؟!
ولی خب ساختمان مطب و تجهیزات داخلش ، یک ثانیه بدون مالک نمیمونه
فرضاً وارث هم نداشته باشه ، اموال منقول رو دزد میبره و غیرمنقول (ساختمان) رو دولت تصاحب میکنه
--------------------------------------
بعضی پیامبران مثل سلیمان و... همزمان دارای دو شأن نبوت و سلطنت بودند
یعنی همزمان دو صندلی نبوت و حکومت داشته اند
خب حضرت محمد که گفت من آخرین پیامبر هستم ،
بعد از رحلت ، صندلی نبوت برای همیشه تا ابد جمع شد.
پس لفظ « جانشین نبوت » از همون اول یک سوءتفاهم تاریخی بوده
(اسحاق هم جانشین ابراهیم نبود ، خودش مستقلاً پیامبر شده بود . مثل اون پزشکی که اتفاقاً پسرش هم رفته دانشگاه بزشکی خونده . اکتسابی بوده نه وراثتی)
اما صندلی پادشاهی حتی یک ثانیه نمیتونه خالی بمونه
صالح یا ناصالح ، بالاخره یکی پیدا میشه روی اون صندلی بنشینه
طبق روایاتی که امروزه اون آقایون به عنوان منبع نقل میکنند :
هنوز پیامبر چشمهاشو نبسته بود که
سقیفه یا همون « مجلس خبرگان رهبری » تشکیل شد
چند دقیقه بعد با هم اومدند بیرون و شخصی رو به عنوان پادشاه دوم عربستان معرفی کردند
طبق اون سند ، افراد حاضر مشخصاً با هم رقابت کردند
(البته برای 1400 سال پیش کسی انتظار صندوق رأی و دادگاه الکترال نداشت
همینکه بدون جنگ و خونریزی ، حاکم تعیین کردند ، از برکات تمدن اسلام بود)
و طبق روایاتی که این دسته آقایون نقل میکنند
اگر اون پادشاه اول عربستان برای خودش ولیعهد تعیین کرده بود
خب ظاهراً ولیعهد به مصلحتی ... اصرار زیادی به تصاحب قدرت نداشت.
کسی هم این صندلی رو به دیگری تعارف نمیکنه،
هرکس مدعی هست ، باید خودش بیاد به زور بگیره...
داماد و پدرزن که سهله ، در تاریخ مواردی بوده که
پدر و فزرند هم بر سر قدرت پادشاهی دست به قتل زدند
اما جالبتر از همه اینکه اگه دو ماه قبل از رحلت همه مردم با حضرت بیعت کردند
بعد از سقیفه ، همه ساکت شدند و قاطبه جمعیت هیچ شورش و اعتراضی نکردند
این یعنی بیعت اعراب در غدیر ، صادقانه نبوده و حالا نظرشون تغییر کرده
یا اینکه پادشاه اول خیلی هم در بین اعراب نفوذ نداشته
که بلافاصله بعد از مرگش همه چیز رو بی خیال شدند !!!
البته طبق فرهنگ اون زمان ، مردم این حق رو برای خودشون قائل نبودند که حاکم تعیین کنند. بزرگان هرچه مصلحت دیدند ، مردم قبول میکردند ، اصلاً مردم چکاره بودند ؟! پس اگه مردم کاره ای نیستند ، پس بیعت مردم در غدیر هم میره تو هوا .
(معاویه از این تجربه استفاده کرد و در دوران حیاتش برا یزید بیعت گرفت)
بعد ... کل این دو صورت ماجرا مبتنی بر منابعی هست که چند قرن بعد نوشته شده
نتیجه :
اینکه می فرمایید یک هزارم الان اختلاف مذهبی وجود نداشته ، کاملاً درسته چون کاملاً مشخصه که اصولاً اختلاف بر سر مذهب نبود . بعدها حکومتهای متعددی اومدند به این صورت که هرکس که طالب قدرت بود ، به تناسب شرایط جامعه ای که توش زندگی میکنه ، یک قسمت از روایاتی که در اون ناحیه جا افتاده تر هست رو عَلَم میکنه (بهونه میکنه) ، یه عده رو جمع میکنه ، زیر اون علم سینه بزنند ، این میشه یک دار و دسته و فرقه و حزب جدید... بعد براش تبلیغات میکنه تا گسترش پیدا کنه... بعد که پیروان شون زیاد شد ، میروند از صاحب قدرت و حاکم وقت ، سهم خواهی کنند... (ممکنه لازم بشه یه کم از دولتهای غربی کمک مالی و غیرمالی میگیرند) ، حتی اگه تونستند ، حاکم رو هم کاملاً کنار بزنند ، خودشون قدرت رو دست میگیرند. همین .
نظر