پاسخ : اینجا همه چی درهمه...جستاری برای مباحث سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
میترسم این طوفان، یک ترنادو به پا کند.
ناصر دانشفر
در دیداری که چندی پیش با جناب زیدآبادی داشتیم، ایشان رو به ما کرده و گفتند که ما آدم دنیای سیاست نیستیم و بیشتر با دلمان زندگی میکنیم. این گفته حداقل در مورد من یکی کاملآ درست است و اذعان میکنم که من اینکاره نیستم. آری من سیاستمدار نیستم، چرا که اهل سیاست با اخلاق و انسانیت میانهای ندارند، صداقت و یکرنگی در مرامشان نیست، برای دستیابی به مقصود خویش قربانی کردن انسانها را مجاز میدانند و از بهکارگیری هیچ رذیلتی اجتناب نمیکنند.
برخی بر این اعتقادند که روزولت رئیسجمهور وقت ایالات متحده از حملهٔ هواپیماهای ژاپنی به بندر پرلهاربر اطلاع داشته و به عمد دستور عدم دفاع از این شهر را صادر کرده، تا پس از تهییج مردم آمریکا مجوز ورود به جنگ جهانی دوم را به دست آورد.
ما خود شاهد دروغگویی کالینپاول، وزیر خارجهٔ شهره به صداقت یانکیها در مورد وجود سلاحهای کشتار جمعی در کشور عراق بودهایم، گواهی کذبی که آغازگر جنگی ویرانگر شد و به کشته شدن بیش از یک میلیون از شهروندان عراقی انجامید.
ما از جنبشسبز به این سو بارها و بارها دیدهایم که فدائیان نظام مقدس برای تحمیق خلایق قرآن آتش زدند، با لباس مبدل به تخریب اموال عمومی پرداختند، از ائمهٔ هدی خرج نمودند و در یک کلام برای ماندن بر اریکهٔ قدرت دست به هر رذالتی زدند.
هرگز بنا نداشته و ندارم که اینچنین زندگی کنم. بنابراین با تعریفی که جهانیان از این مقوله دارند و با عملکرد و رفتارهایی از جنس موارد فوقالذکر، شکر خدا اگر چه شوربختانه درگیر دنیای سیاستم اما قطعاً یک سیاستمدار نیستم.
به همین خاطر است که خیلی به پیچیدگیهای این عرصه واقف نیستم و ای کاش شرایط ایران عزیز به گونهای رقم میخورد که من و امثال من سیاست را میبوسیدند و برای همیشه کنار میگذاشتند.
آری من از سیاست سر در نمیآورم، چرا که
در سال ۵۷ نفهمیدم به چه علت رادیوی بیبیسی برای مردم ایران دل میسوزاند و چه خط و ربطی به کنفرانس گوادلوپ دارد.
توان تحلیل پیامدهای یک انقلاب دینی را نداشتم و نمیدانستم که این بنیادگرایی نتیجهٔ سر راستش طالبان و داعش است.
متوجه نبودم که بالا رفتن از سفارت آمریکا چه تبعاتی دارد و ممکن است سی سال بعد هنوز مردم ما از آثار آن در رنج و عذاب باشند.
اصلاً در مخیلهام نمیگنجید که با شور حسینی خود نه فقط لوازم سقوط صدام حسین را فراهم و بساط استکبار را برنمیچینم که ناخواسته در زمین آنها بازی کرده، بنیانهای کشورم را نابود مینمایم.
درک این موضوع که ایستادن بر حقوق هستهای چه مصائبی برای هموطنانم ایجاد میکند و منجر به چه واکنشهایی در جهان و به ویژه منطقه میگردد، برایم مقدور نبود.
تفسیر درستی از حملات یازدهم سپتامبر نداشتم و رؤیابافانه با این خیال کیف میکردم که این ابرقدرت پوشالی نیز رو به قهقرا میرود، غافل از اینکه عمو سام برای آیندهٔ دنیا نقشههای بزرگ دارد و در همان روزها به ریش ما میخندد.
سلولهای خاکستری من آنقدرها خوب کار نمیکردند که وقتی کدخدای جهان زلنسکی بیگانه با دنیای سیاست را برای پوتین شاخ نموده بود، بتوانم اهداف متعدد سردمداران کاخ سفید را حدس زده و بفهمم که کارتلها و تراستهای بینالمللی با یک تیر بنا دارند، چند هدف را نشانه بگیرند.
با این حساب از همین الان دستهایم را بالا میبرم و عرض میکنم که از چرایی حملهٔ حماس به سرزمینهای اشغالی نه فقط بیخبرم که هیچ تحلیلی برای آن ندارم.
این احتمال وجود دارد که جناب نتانیاهو که در میان مردم خود دارای وضعیت مناسبی نیست و موقعیتی متزلزل پیدا کرده، به عمد اطلاعات هیئت حاکمه در این مورد را در اختیار ارتش اسرائیل نگذاشته و شاید به کمک هم حزبیهای خود نقشه کشیده باشند که با تغافل در این مورد و پیامدهای خونبار آن احساسات مردم دوپارهٔ اسرائیل را برانگیزند و آنها را یکپارچه در پشت سر خود داشته باشند.
یک جای کار میلنگد و جور درنمیآید، به یکباره گنبد آهنین اسرائیل محو میشود، موساد غافلگیر و سربازان زبدهٔ این کشور که در هیچ جنگی تلفات جانی نداده و به اسارت نرفتهاند، تسلیم میشوند و یا جانشان مثل آب خوردن ستانده میشود، پاسگاهها، پادگانها و شهرها یکی پس از دیگری سقوط میکنند
اسرائیل که هرگز زیر بار تعداد بالای تلفات بالا نمیرود، لحظه به لحظه از جان باختن تعداد بیشتر سربازان خود خبر میدهد، شبکههای وابسته به صهیونیسم جهانی رفتار غیرقابل دفاع برخی از رزمندگان حماس را لحظه به لحظه پوشش میدهند و مظلومیت اشغالگران را در اذهان جهانیان جا میاندازند.
تجربهٔ سالها زندگی در دنیای سیاست به من میگوید که بدون تردید خبری در راه است، خبری که طوفان الاقصی در برابر آن جز نسیمی نیست. شوربختانه در اولین روز این رویداد موضعگیری نظام از سپاه بگیر تا مسئولان ریز و درشت نظام و صدا و سیمای میلی به شدت مغایر منطق و عقلانیت بوده است. امیدوارم هدف اصلی این بازی ما نباشیم و اگر هم اتاق فکر این ماجرا ما را نشانه رفته و سیبل کرده باشد، با چند حرکت مقطعی از آن بگذرد و ماجرا ختم به خیر شود. دوستان دل و عقلم به من میگویند قصه به این سادگیها نیست و باز یانکیها چماقشان را برداشتهاند تا ما خیال کنیم که این دمل چرکین خاورمیانه سر باز کرده و بزودی نیست و نابود میشود و آنگاه به نقشههای بزرگ خود جامهٔ عمل بپوشانند.
آرزو میکنم که اینگونه نباشد، خدا کند که اسرائیل رکب خورده و سازمان اطلاعاتی مخوفش جا مانده باشد و ای کاش حرکات رژیم اشغالگر قدس اقدامات مذبوخانهای برای فرار از شکست مفتضحانه باشد و هیچ اتاق فکری پشت این جریان نباشد.
امیدوارم مسئولان نظام خویشتنداری کنند، میشود در دل نیز شاد بود و رفتار دیپلماتیک داشت تا از تبعات آن کشور در امان باشد و ای کاش ...
میدانم که این آرزو امکان برآورده شدنش نه در حد صفر که خود صفر است، اما چه کنم که جز این کاری از دستم برنمیآید. خدایا رحم کن.
میترسم این طوفان، یک ترنادو به پا کند.
ناصر دانشفر
در دیداری که چندی پیش با جناب زیدآبادی داشتیم، ایشان رو به ما کرده و گفتند که ما آدم دنیای سیاست نیستیم و بیشتر با دلمان زندگی میکنیم. این گفته حداقل در مورد من یکی کاملآ درست است و اذعان میکنم که من اینکاره نیستم. آری من سیاستمدار نیستم، چرا که اهل سیاست با اخلاق و انسانیت میانهای ندارند، صداقت و یکرنگی در مرامشان نیست، برای دستیابی به مقصود خویش قربانی کردن انسانها را مجاز میدانند و از بهکارگیری هیچ رذیلتی اجتناب نمیکنند.
برخی بر این اعتقادند که روزولت رئیسجمهور وقت ایالات متحده از حملهٔ هواپیماهای ژاپنی به بندر پرلهاربر اطلاع داشته و به عمد دستور عدم دفاع از این شهر را صادر کرده، تا پس از تهییج مردم آمریکا مجوز ورود به جنگ جهانی دوم را به دست آورد.
ما خود شاهد دروغگویی کالینپاول، وزیر خارجهٔ شهره به صداقت یانکیها در مورد وجود سلاحهای کشتار جمعی در کشور عراق بودهایم، گواهی کذبی که آغازگر جنگی ویرانگر شد و به کشته شدن بیش از یک میلیون از شهروندان عراقی انجامید.
ما از جنبشسبز به این سو بارها و بارها دیدهایم که فدائیان نظام مقدس برای تحمیق خلایق قرآن آتش زدند، با لباس مبدل به تخریب اموال عمومی پرداختند، از ائمهٔ هدی خرج نمودند و در یک کلام برای ماندن بر اریکهٔ قدرت دست به هر رذالتی زدند.
هرگز بنا نداشته و ندارم که اینچنین زندگی کنم. بنابراین با تعریفی که جهانیان از این مقوله دارند و با عملکرد و رفتارهایی از جنس موارد فوقالذکر، شکر خدا اگر چه شوربختانه درگیر دنیای سیاستم اما قطعاً یک سیاستمدار نیستم.
به همین خاطر است که خیلی به پیچیدگیهای این عرصه واقف نیستم و ای کاش شرایط ایران عزیز به گونهای رقم میخورد که من و امثال من سیاست را میبوسیدند و برای همیشه کنار میگذاشتند.
آری من از سیاست سر در نمیآورم، چرا که
در سال ۵۷ نفهمیدم به چه علت رادیوی بیبیسی برای مردم ایران دل میسوزاند و چه خط و ربطی به کنفرانس گوادلوپ دارد.
توان تحلیل پیامدهای یک انقلاب دینی را نداشتم و نمیدانستم که این بنیادگرایی نتیجهٔ سر راستش طالبان و داعش است.
متوجه نبودم که بالا رفتن از سفارت آمریکا چه تبعاتی دارد و ممکن است سی سال بعد هنوز مردم ما از آثار آن در رنج و عذاب باشند.
اصلاً در مخیلهام نمیگنجید که با شور حسینی خود نه فقط لوازم سقوط صدام حسین را فراهم و بساط استکبار را برنمیچینم که ناخواسته در زمین آنها بازی کرده، بنیانهای کشورم را نابود مینمایم.
درک این موضوع که ایستادن بر حقوق هستهای چه مصائبی برای هموطنانم ایجاد میکند و منجر به چه واکنشهایی در جهان و به ویژه منطقه میگردد، برایم مقدور نبود.
تفسیر درستی از حملات یازدهم سپتامبر نداشتم و رؤیابافانه با این خیال کیف میکردم که این ابرقدرت پوشالی نیز رو به قهقرا میرود، غافل از اینکه عمو سام برای آیندهٔ دنیا نقشههای بزرگ دارد و در همان روزها به ریش ما میخندد.
سلولهای خاکستری من آنقدرها خوب کار نمیکردند که وقتی کدخدای جهان زلنسکی بیگانه با دنیای سیاست را برای پوتین شاخ نموده بود، بتوانم اهداف متعدد سردمداران کاخ سفید را حدس زده و بفهمم که کارتلها و تراستهای بینالمللی با یک تیر بنا دارند، چند هدف را نشانه بگیرند.
با این حساب از همین الان دستهایم را بالا میبرم و عرض میکنم که از چرایی حملهٔ حماس به سرزمینهای اشغالی نه فقط بیخبرم که هیچ تحلیلی برای آن ندارم.
این احتمال وجود دارد که جناب نتانیاهو که در میان مردم خود دارای وضعیت مناسبی نیست و موقعیتی متزلزل پیدا کرده، به عمد اطلاعات هیئت حاکمه در این مورد را در اختیار ارتش اسرائیل نگذاشته و شاید به کمک هم حزبیهای خود نقشه کشیده باشند که با تغافل در این مورد و پیامدهای خونبار آن احساسات مردم دوپارهٔ اسرائیل را برانگیزند و آنها را یکپارچه در پشت سر خود داشته باشند.
یک جای کار میلنگد و جور درنمیآید، به یکباره گنبد آهنین اسرائیل محو میشود، موساد غافلگیر و سربازان زبدهٔ این کشور که در هیچ جنگی تلفات جانی نداده و به اسارت نرفتهاند، تسلیم میشوند و یا جانشان مثل آب خوردن ستانده میشود، پاسگاهها، پادگانها و شهرها یکی پس از دیگری سقوط میکنند
اسرائیل که هرگز زیر بار تعداد بالای تلفات بالا نمیرود، لحظه به لحظه از جان باختن تعداد بیشتر سربازان خود خبر میدهد، شبکههای وابسته به صهیونیسم جهانی رفتار غیرقابل دفاع برخی از رزمندگان حماس را لحظه به لحظه پوشش میدهند و مظلومیت اشغالگران را در اذهان جهانیان جا میاندازند.
تجربهٔ سالها زندگی در دنیای سیاست به من میگوید که بدون تردید خبری در راه است، خبری که طوفان الاقصی در برابر آن جز نسیمی نیست. شوربختانه در اولین روز این رویداد موضعگیری نظام از سپاه بگیر تا مسئولان ریز و درشت نظام و صدا و سیمای میلی به شدت مغایر منطق و عقلانیت بوده است. امیدوارم هدف اصلی این بازی ما نباشیم و اگر هم اتاق فکر این ماجرا ما را نشانه رفته و سیبل کرده باشد، با چند حرکت مقطعی از آن بگذرد و ماجرا ختم به خیر شود. دوستان دل و عقلم به من میگویند قصه به این سادگیها نیست و باز یانکیها چماقشان را برداشتهاند تا ما خیال کنیم که این دمل چرکین خاورمیانه سر باز کرده و بزودی نیست و نابود میشود و آنگاه به نقشههای بزرگ خود جامهٔ عمل بپوشانند.
آرزو میکنم که اینگونه نباشد، خدا کند که اسرائیل رکب خورده و سازمان اطلاعاتی مخوفش جا مانده باشد و ای کاش حرکات رژیم اشغالگر قدس اقدامات مذبوخانهای برای فرار از شکست مفتضحانه باشد و هیچ اتاق فکری پشت این جریان نباشد.
امیدوارم مسئولان نظام خویشتنداری کنند، میشود در دل نیز شاد بود و رفتار دیپلماتیک داشت تا از تبعات آن کشور در امان باشد و ای کاش ...
میدانم که این آرزو امکان برآورده شدنش نه در حد صفر که خود صفر است، اما چه کنم که جز این کاری از دستم برنمیآید. خدایا رحم کن.
نظر