دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
Collapse
X
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
در اصل توسط 2FAN پست شده است View Post
این باز کنه
ولی بدرد نمیخوره
اینستا رو باز نمیکنه
سان فونهhttps://chromewebstore.google.com/detail/free-vpn-for-chrome-vpn-p/majdfhpaihoncoakbjgbdhglocklcgno/reviews
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
غیرت تو گفت برو راه نیست
رحمت تو گفت بیا هست هست
لطف تو دریاست و منم ماهیش
غیرت تو ساخت مرا شست شست
مرهم تو طالب مجروحهاست
نیست غم ار شست توام خست خست
ای كه تو نزدیكتر از دم به من
دم نزنم پیش تو جز پست پست
گر چه یكی یوسف و صد گرگ بود
از دم یعقوب كرم رست رست
مست همه گرد در این شهر ما
دزد و عسس را شه ما بست بست
[CENTER][COLOR=#333333][FONT="]رحمتمرهم[COLOR=#FFFFFF][B][COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
منو با تنهاییهام تنها بذار دلم گرفته
روزای آفتابی رو به روم نیار دلم گرفته
نقش من نقش یه گلدون شکستس
بی گل و آب برا موندن
توی ایوون بهار دلم گرفته
دلم گرفته دلم گرفته[COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
اول از یک شاعر کهن؛ مولانا عبدالرحمن جامی:
جامی اگرچه شاعر خیلی بزرگی نیست، اما شاعر خیلی مهمی به حساب می آید، چون او جزء شاعران جامع بوده،یعنی جزء شاعرانی که در همۀ قالبهای شعر و اقسام نثر، کار قابل توجه داشتند، مثل سعدی، رودکی، مولوی، سنایی، و ...جامی. جامی در حقیقت آخرین شاعر جامع فارسیگو به حساب میآید. از طرف دیگر، جامی آخرین شاعر بزرگ ایرانی است، بزرگ از این لحاظ که به طور قاطع، یک سر و گردن بالاتر از همعصرانش بوده، هرچند که نسبت به کسانی مثل سعدی و فردوسی و دیگر شاعران قبل از خودش خیلی کوچک است. بعد از جامی، دیگر شاعری که برتری قاطع داشته باشه، ظهور نکرد، به همین خاطر، به جامی، خاتمالشعرای فارسی میگویند،همان طور که به رودکی آدمالشعرای فارسی میگویند، یعنی اولین شاعر بزرگ فارسی.
میگویند جامی به رغم اینکه مقام شیخالاسلامی داشت و سلاطین در برابر او سر پا میایستادند، اما آدم بذلهگو و شوخی بود. او یک غزلی سروده بود که انصافاً جزء سوزناکترین غزلهای فارسی است و علتش هم این است که جامی ، محض رضای خدا یک بار هم که شده، دست از تقلید شاعران بزرگ پیش از خودش برداشته و تبدیل شده به خودش و حرف دلش را زده. جامی همان شبی که این غزل را سرود، فردا صبح اول وقت در حلقۀ شاگردانش شروع کرد به خواندن:
بس که در جان نزار و چشم بیدارم تویی
هر که پیدا میشود از دور، پندارم تویی
آنکه جان میبازد و سر در نمیآری، منم
وانکه خون میریزد و سر بر نمیآرم، تویی
بر نمیداری به هیچم بر سر بازار وصل
خود فروشی بین که میگویم خریدارم تویی
گر تلف شد جان چه باک، این بس که جانانِ منی
ور زکف شد دل، چه غم، این بس که دلدارم تویی...
همۀ شاگردان رفتهبودند در عوالم بالا و گیج و منگ و چشمبسته، سرشان دوران میخورد و جامی هم در اثنای خواندن این ابیات، از خود بیخود شدهبود که ناگهان یک نفر از ته مجلس، یک نفر که انگار بدجوری از مرحله پرت بود، رشتۀ هیپنوتیزم جمع را پاره کرد و با صدای بلند گفت:
-مولانا، اینکه میفرمایید:"هرکه پیدا میشود از دور، پندارم تویی"، شاید خدا نکرده خری باشد که از دور پیدا شده.
جامی هم بیمعطلی گفت:
- آن گاه پندارم تویی!
حالا یک شاعر معاصر، هوشنگ ابتهاج یا همان سایه:
سایه یا هوشنگ ابتهاج، از غزلسرایان معرف معاصر است که سالهاست در اروپا زندگی میکند.یکی از علتهای شهرت غزلهای او تبدیل شدن تعدادی از آنها به ترانه است از جمله غزل:
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نگه، نامه رسان من توست
میگویند یک زن و شوهری رفته بودند خارج، خدمت سایه.شوهر از مریدان متعصب غزلهای سایه بود و با این غزلها زندگیش را ساخته بود، حالا چطور؟ یک نمونهاش را الان میگویم. در بدو ورود این زن و شوهر، سایه رو کرد به زن و گفت:
- خانم،من یک معذرت عمیق بابت خراب شدن زندگیتون به شما بدهکارم.
زن، با تعجب پرسید:
- چطور مگه استاد؟!
و سایه جواب داد
- آخه تا جایی که من اطلاع دارم، شوهرتون با نوشتن غزل "اشارات نگه" من، در نامۀ عاشقانهش موفق شد که شما رو توی قلّاب بندازه!
باز هم یک شاعر کهن:
در ابتدای روزگار صفویه، شاعری بوده به نام غوّاصی خراسانی. او تصمیم گرفتهبوده که تمام کتابهای دنیا را به شعر در بیاورد، چه کتابهایی که قابلیت شعر شدن را دارند مثل مرزباننامه و کلیله و دمنه، و چه کتابهایی که اصلاً این قابلیت را ندارند مثل دایرهالمعارفِ ذخیرۀ خوارزمشاهی که یک کتاب علمی است و ربطی به شعر ندارد. غواصی، شب و روز سرگرم بود تا جایی که در چهل سالگیش گفته بود:
ز شعرم آنچه اکنون در حساب است
هزار و پانصد و پنجه کتاب است
توجه کنید که نمیگوید هزار و پانصد و پنجاه بیت، بلکه میگوید کتاب، و اگر هر کتابی، فقط هزار بیت باشد، او تا چهل سالگیش یک میلیون و پانصد و پنجاه هزار بیت شعر گفته بوده! این را مقایسه کنید با حافظ که در تمام عمرش حدود پنج هزار بیت شعر گفته و دیگران هم کمابیش در همین حدودند.
خوب، کسی که فقط تا چهل سالگی، بیش از یک میلیون و نیم شعر گفته باشد، معلوم است که کیفیت اشعارش در چه حدی خواهد بود، اغلب ضعیف و خواننده آزار.
یک روز غواصی خراسانی در مجلسی داشت دربارۀ خودش و اشعارش حرف میزد و میگفت که من در ابتدای کار، این قدر طبعم روان نبود که بتوانم به این راحتی این قدر شعر بگویم، تا اینکه یک شب، امیرالمومنین علی(ع) را در خواب دیدم که از آب دهان مبارکشان در دهانم انداختند و از آن به بعد بود که طبعم این قدر روان شد.
یکی از غزلسرایان خوب آن روزگار به نام نثاری که در آن مجلس حاضر بود، به میان حرف غواصی پرید و گفت:
- اشتباه می فرمایید مولانا. حضرت میخواستند با این اشعار آبروریزی که میگویید، تُف به رویتان بیندازند، اشتباهاً در دهانتان افتاد و کار به دست مردم داد![COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
بس که در جان نزار و چشم بیدارم تویی
هر که پیدا میشود از دور، پندارم تویی
آنکه جان میبازد و سر در نمیآری، منم
وانکه خون میریزد و سر بر نمیآرم، تویی
بر نمیداری به هیچم بر سر بازار وصل
خود فروشی بین که میگویم خریدارم تویی
گر تلف شد جان چه باک، این بس که جانانِ منی
ور زکف شد دل، چه غم، این بس که دلدارم تویی...[COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
تاب بنفشه ميدهد طره مشک ساي تو
پرده غنچه ميدرد خنده دلگشاي تو
اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز
کز سر صدق ميکند شب همه شب دعاي تو
من که ملول گشتمي از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمي ميکشم از براي تو
دولت عشق بين که چون از سر فقر و افتخار
گوشه تاج سلطنت ميشکند گداي تو
خرقه زهد و جام مي گر چه نه درخور همند
اين همه نقش ميزنم از جهت رضاي تو
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاين سر پرهوس شود خاک در سراي تو
شاهنشين چشم من تکيه گه خيال توست
جاي دعاست شاه من بي تو مباد جاي تو
خوش چمنيست عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسراي توحافظ[COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
سلام
جناب دکتر چقدر شعراتون قشنگ بود مرسی که به صفحه من سر زدید هر موقع هرچی دوست داشت توانست تو این پیجم گذاشت . مرسیhttps://chromewebstore.google.com/detail/free-vpn-for-chrome-vpn-p/majdfhpaihoncoakbjgbdhglocklcgno/reviews
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
هر رهگذری محرم اسرار نگردد
صحرای نمک زار ، چمن زار نگردد
هرجاکه رسیدی رفاقت مکن ای دوست
هر بی سروپا ، یار وفادار نگردد[COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
مادربزرگ، عطر برنج شمال بود
کم بود نان سفرهاش اما حلال بود
در دستهای «ظرفِ گلسرخیاش» مدام
یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود
یادش بخیر آمدن از خانهی عزیز_
بی پاکت نخودچی و کشمش، محال بود
با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل...
با او -به قول ما نوهها- عشق و حال بود
شبها به میهمانی او هرکه میرسید
قسط و حقوق و دغدغه را بیخیال بود
غیر از علی نبُرد به لب نام دیگری
پیشش پدربزرگ، تمام و کمال بود
مادربزرگ سوی خدای بزرگ رفت
او مُرد؟ این همیشه برایم سوال بود
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
او هست خواجه! شعر تو شاهد مثال بود
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
در اصل توسط دکترزیبایی عروق پست شده است View Postبس که در جان نزار و چشم بیدارم تویی
هر که پیدا میشود از دور، پندارم تویی
آنکه جان میبازد و سر در نمیآری، منم
وانکه خون میریزد و سر بر نمیآرم، تویی
بر نمیداری به هیچم بر سر بازار وصل
خود فروشی بین که میگویم خریدارم تویی
گر تلف شد جان چه باک، این بس که جانانِ منی
ور زکف شد دل، چه غم، این بس که دلدارم تویی...
گویند، که دین و مذهبم همه مبتذل است
بگذار، در آغوش تو مومن بشوم
بوسیدن لبهای تو "خیر العمل" است...[COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !
ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود![COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
در اصل توسط دکترزیبایی عروق پست شده است View Postهر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !
ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!
اینم قشنگ بود وفان اونجا که گفته در گربه شرم وحیا بود خخخخخخخخlaughingsmileyhttps://chromewebstore.google.com/detail/free-vpn-for-chrome-vpn-p/majdfhpaihoncoakbjgbdhglocklcgno/reviews
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
هوش مصنوعی و ترسیم سیارات جالبه[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.87)]با 50 هزار تومن ترید رو شروع کن
[/COLOR]
تست رایگان
تبلیغ
@};-https://chromewebstore.google.com/detail/free-vpn-for-chrome-vpn-p/majdfhpaihoncoakbjgbdhglocklcgno/reviews
نظر
-
پاسخ : دل نوشته های2فان-فقط فان با طوفان
در اصل توسط دکترزیبایی عروق پست شده است View Postچون وقت نماز، سجده گاهم بغل است
گویند، که دین و مذهبم همه مبتذل است
بگذار، در آغوش تو مومن بشوم
بوسیدن لبهای تو "خیر العمل" است...
خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟
خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود
صید را زنده گرفتن هنر صیاد است..
[COLOR=#ff0000]از خموشی گل میخانه شادی وعشق[/COLOR]/ [COLOR=#b22222]از سکوت ساقی و از مرگ جام[/COLOR]/ [COLOR=#0000cd]از نوای سرد یک دوردی کش افتاده پای میکده[/COLOR]/ از عزای شیشه می ترسد دلم..................می ترسد دلم..............
نظر
نظر