پاسخ : جــــو بــــازار
در تکمیل فرمایش جناب عالی لازم دیدم نکته ای را عرض کنم:
هر علمی متد و روش خاص خود را دارد. انسان های رشد یافته در هر علمی با روش و متد خاص همان رشته پیش می روند. اما جاهلانی که لباس علم را پوشیده اند دچار مغلطه می شوند و از هر شاخه چیزی را می گیرند و در هم می آمیزند و ملغمه ای می سازند که نه به درد دنیا می خورد نه آخرت!
هر علم و دانشی به جای خودش قابل استفاده است . چه خوب است که انسان یک رشته را انتخاب کند و تا نهایتش پیش رود و در آن استاد شود. اما برخی فراتر از توان ذهنی و بهره هوشی شان در علوم مختلف وارد می شوند و هیچ کدام را به سرانجام نمی رسانند.
مثلا ابن سینا در طب و فلسفه استاد تمام بود. اما بین این دو علم جمع سالم کرده بود نه جمع مکسر!
وقتی کتاب های فلسفی وی از جمله شفا را می خوانیم گویی این شخص هیچ چیز از پزشکی نمی دانسته است و وقتی کتاب های پزشکی وی از جمله قانون را مطالعه می کنیم انگار هیچ از فلسفه نمی دانسته است.
فلسفه را طبق متد علم فلسفه پیش می برد و طب را طبق متد علمی پزشکی!
یعنی ابن سینای فیلسوف یک شخصیت دارد و ابن سینای پزشک شخصیت دیگری.
تکنیکال و بنیادی دقیقا همین وضعیت را دارند. ای کاش معامله گر بتواند در هر دو علم به مقام استادی کامل برسد. اما اگر کسی در مقام تکنیکالیست از متد بنیادین استفاده کند و در مقام فاندامنتالیست از روش های تکنیکالی استفاده کند نشان دهنده آن است که در هیچ کدام از این دو علم به درجات بالا نرسیده و باید بیشتر مطالعه کند و تجربه بیاندوزد.
اوایل برایم جای سوال بود که چرا مثلا جان مورفی در کتاب معروفش این قدر فاندامنتال را نقد می کند؟ مگر تحلیل بنیادین ایراد دارد؟ بعدا به پاسخ بالا رسیدم. جان مورفی در کتابش در نقش یک تکنیکالیست ظاهر شده است. مسلما اگر می خواست کتابی را موضوع تحلیل بنیادین در بازار سرمایه تالیف کند تکنیکال را زیر سوال می برد.
در اصل توسط ائلچی پست شده است
View Post
هر علمی متد و روش خاص خود را دارد. انسان های رشد یافته در هر علمی با روش و متد خاص همان رشته پیش می روند. اما جاهلانی که لباس علم را پوشیده اند دچار مغلطه می شوند و از هر شاخه چیزی را می گیرند و در هم می آمیزند و ملغمه ای می سازند که نه به درد دنیا می خورد نه آخرت!
هر علم و دانشی به جای خودش قابل استفاده است . چه خوب است که انسان یک رشته را انتخاب کند و تا نهایتش پیش رود و در آن استاد شود. اما برخی فراتر از توان ذهنی و بهره هوشی شان در علوم مختلف وارد می شوند و هیچ کدام را به سرانجام نمی رسانند.
مثلا ابن سینا در طب و فلسفه استاد تمام بود. اما بین این دو علم جمع سالم کرده بود نه جمع مکسر!
وقتی کتاب های فلسفی وی از جمله شفا را می خوانیم گویی این شخص هیچ چیز از پزشکی نمی دانسته است و وقتی کتاب های پزشکی وی از جمله قانون را مطالعه می کنیم انگار هیچ از فلسفه نمی دانسته است.
فلسفه را طبق متد علم فلسفه پیش می برد و طب را طبق متد علمی پزشکی!
یعنی ابن سینای فیلسوف یک شخصیت دارد و ابن سینای پزشک شخصیت دیگری.
تکنیکال و بنیادی دقیقا همین وضعیت را دارند. ای کاش معامله گر بتواند در هر دو علم به مقام استادی کامل برسد. اما اگر کسی در مقام تکنیکالیست از متد بنیادین استفاده کند و در مقام فاندامنتالیست از روش های تکنیکالی استفاده کند نشان دهنده آن است که در هیچ کدام از این دو علم به درجات بالا نرسیده و باید بیشتر مطالعه کند و تجربه بیاندوزد.
اوایل برایم جای سوال بود که چرا مثلا جان مورفی در کتاب معروفش این قدر فاندامنتال را نقد می کند؟ مگر تحلیل بنیادین ایراد دارد؟ بعدا به پاسخ بالا رسیدم. جان مورفی در کتابش در نقش یک تکنیکالیست ظاهر شده است. مسلما اگر می خواست کتابی را موضوع تحلیل بنیادین در بازار سرمایه تالیف کند تکنیکال را زیر سوال می برد.
نظر