پاسخ : جــــو بــــازار
نقل و قول ::
همه فکر می کنند که تحلیل گری کار بی استرسی است.نشستن پشت مانیتور،بررسی و خواندن گزارشات و جمع آوری اطلاعات نهان و آشکار و نهایتا برآورد سود سال های آتی و محاسبه ارزش اگر کار راحتی نباشد کار بی دردسری است.
همه فکر می کنند که تحلیل گران آدم های درونگرا و کم حرف وخجالتی و عینکی هستند که دوست صمیمی و دشمن خونی ندارند.خنثای خنثی.ولرم.معتدل.
همه اشتباه می کنند.نمی دانند تفاوت زیاد ارزش برآوردی یک سهم با قیمت بازار چه بر سر روح و روان یک تحلیل گر می آورد.منظور از تفاوت بین ارزش برآوردی و قیمت ،بالاتر بودن معنا دار ارزش از قیمت است و گرنه فارغ از بازار خوب و بد بر حسب تجربه اکثر ارزش های برآوردی زیر قیمت های جاری در بازار است.یعنی اکثر تحلیل ها بر،نا ارزنده بودن سهم تاکید دارد.
سوالات مثل کلنگ می خورد توی مغز تحلیل گر.من اشتباه می کنم یا بازار؟من بیشتر می فهمم یا این همه فعال و تحلیل گر و حقیقی و حقوقی که برای پنج درصد سود حاضرند سر یکدیگر را گوش تا گوش ببرند؟
اگر من اشتباه می کنم کجای کارم ایراد دارد؟برآورد نرخ های فروش؟قیمت آتی دلار؟میزان تولید؟هزینه ها؟بهای تمام شده؟؟کجای این داستان لعنتی باور پذیر نیست؟کجا تخیلات تفکر منطقی من را از کار انداخته؟اصلا من چرا باید اشتباه کنم؟نکند با خودم سر لج افتاده ام و اشتباهات قبلی را دارم تکرار می کنم؟
اگر بازار دارد اشتباه می کند،از درک چه چیز عاجز شده است؟نرخ تورم؟یا بهره؟رونق بازار موازی ؟یا کسری بودجه؟
“اضطراب تحلیل”کشنده ترین استرس هاست.باید تجربه کرده باشی با حرف قابل انتقال نیست.وقتی تحلیل نشان می دهد که یک اختلاف ده برابری بین ارزش و قیمت وجود دارد،خواب و خوراک حرام می شود.آبی که مي افتد در لانه مورچه.نه می توانی و نه باید به کسی بگویی،نه می توانی آرام و بیخیال سر جایت بنشینی.نه می توانی داد و هوار کنی.شوخی نیست سرنوشت یک نسل می تواند عوض شود.اگر راه را عوضی نرفته باشی.شوخی نیست سهمی که ۱۰/۰۰۰تومان می ارزد در حال معامله شدن با قیمت ۱/۰۰۰ تومان است.بدون اهرم یک سود هزار درصدی.با اهرم یک سود خدا درصدی.این اضطراب کشنده نیست؟!
همه فکر می کنند تحلیل گری کار راحت الحلقومی است.همه اشتباه می کنند.این ها اضطراب تحلیل را تجربه نکرده اند.
نقل و قول ::
همه فکر می کنند که تحلیل گری کار بی استرسی است.نشستن پشت مانیتور،بررسی و خواندن گزارشات و جمع آوری اطلاعات نهان و آشکار و نهایتا برآورد سود سال های آتی و محاسبه ارزش اگر کار راحتی نباشد کار بی دردسری است.
همه فکر می کنند که تحلیل گران آدم های درونگرا و کم حرف وخجالتی و عینکی هستند که دوست صمیمی و دشمن خونی ندارند.خنثای خنثی.ولرم.معتدل.
همه اشتباه می کنند.نمی دانند تفاوت زیاد ارزش برآوردی یک سهم با قیمت بازار چه بر سر روح و روان یک تحلیل گر می آورد.منظور از تفاوت بین ارزش برآوردی و قیمت ،بالاتر بودن معنا دار ارزش از قیمت است و گرنه فارغ از بازار خوب و بد بر حسب تجربه اکثر ارزش های برآوردی زیر قیمت های جاری در بازار است.یعنی اکثر تحلیل ها بر،نا ارزنده بودن سهم تاکید دارد.
سوالات مثل کلنگ می خورد توی مغز تحلیل گر.من اشتباه می کنم یا بازار؟من بیشتر می فهمم یا این همه فعال و تحلیل گر و حقیقی و حقوقی که برای پنج درصد سود حاضرند سر یکدیگر را گوش تا گوش ببرند؟
اگر من اشتباه می کنم کجای کارم ایراد دارد؟برآورد نرخ های فروش؟قیمت آتی دلار؟میزان تولید؟هزینه ها؟بهای تمام شده؟؟کجای این داستان لعنتی باور پذیر نیست؟کجا تخیلات تفکر منطقی من را از کار انداخته؟اصلا من چرا باید اشتباه کنم؟نکند با خودم سر لج افتاده ام و اشتباهات قبلی را دارم تکرار می کنم؟
اگر بازار دارد اشتباه می کند،از درک چه چیز عاجز شده است؟نرخ تورم؟یا بهره؟رونق بازار موازی ؟یا کسری بودجه؟
“اضطراب تحلیل”کشنده ترین استرس هاست.باید تجربه کرده باشی با حرف قابل انتقال نیست.وقتی تحلیل نشان می دهد که یک اختلاف ده برابری بین ارزش و قیمت وجود دارد،خواب و خوراک حرام می شود.آبی که مي افتد در لانه مورچه.نه می توانی و نه باید به کسی بگویی،نه می توانی آرام و بیخیال سر جایت بنشینی.نه می توانی داد و هوار کنی.شوخی نیست سرنوشت یک نسل می تواند عوض شود.اگر راه را عوضی نرفته باشی.شوخی نیست سهمی که ۱۰/۰۰۰تومان می ارزد در حال معامله شدن با قیمت ۱/۰۰۰ تومان است.بدون اهرم یک سود هزار درصدی.با اهرم یک سود خدا درصدی.این اضطراب کشنده نیست؟!
همه فکر می کنند تحلیل گری کار راحت الحلقومی است.همه اشتباه می کنند.این ها اضطراب تحلیل را تجربه نکرده اند.
نظر