"" شغل اصلی بچه های بورسی چیه؟؟؟ ""

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • مصطفی مصری پور
    عضو فعال
    • Mar 2012
    • 6951

    #361
    در اصل توسط ahmad m پست شده است View Post
    پرورش اندام در ایران در طی سالیان گذشته پیشرفت زیادی داشته و فکر میکنم دیگه نیازی به فتوشاپ و... نباشه نمونه اش راه یابی بیت اله عباس پور به مسابقات حرفه ایی مستر المپیا کافیه یه سرچ در گوگل انجام بدید بیشتر مردم اطلاعات زیادی در مورد این ورزش ندارند ولی این دلیل بر زیبا نبودن مسابقات این ورزش نیست. اول تحقیق کنید و بعد قضاوت کنید.

    در عکس زیر نفر اول از سمت راست بیت اله عباس پور از ایران در مسابقات ورودی مستر المپیا 2012

    پرورش اندام توی 10 سال اخیر بیشترین پیشرفتو بین همه رشته های ورزشی ایران داشت و تونست اغلب مخاطبای رشته های دیگه رو به خودش جذب کنه

    اما قضیه دلار، دامنگیر این ورزشم شده...

    یادمه 2 سال پیش هزینه روزانه یه ورزشکار حرفه ای بادی کلاسیک توی 3 ماه مونده به مسابقات 500 تومنم میرسید. حالا خدا میدونه چقدره!
    وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری!

    نظر

    • arashaj74
      عضو عادی
      • Oct 2012
      • 88

      #362
      استوار وظیفه از پلیس مواد محدر هستم;)

      نظر

      • ata007
        عضو فعال
        • Nov 2011
        • 6291

        #363
        با درود بر جناب ahmad m

        بنده هم تقریبا" 3 سالی هست که کار میکنم در حد آماتور و این روز ها هم با افزایش قیمت دلار هزینه پروتیین،کراتین،گلوتامین،....و و .... به شدت بالا رفته... شرایط برای این ورزش خوب نیست...:(

        از شما تقاضایی دارم اگر امکانش هست تاپیکی راجع به ورزش بدنسازی و پرورش اندام ایجاد کرده که ما بچه ها از وجود شما بهره ببریم...

        تن سالم در بدن سالم

        ممنون

        نظر

        • ahmad m
          ستاره دار(2)
          • Aug 2012
          • 969

          #364
          در اصل توسط ata007 پست شده است View Post
          با درود بر جناب ahmad m

          بنده هم تقریبا" 3 سالی هست که کار میکنم در حد آماتور و این روز ها هم با افزایش قیمت دلار هزینه پروتیین،کراتین،گلوتامین،....و و .... به شدت بالا رفته... شرایط برای این ورزش خوب نیست...:(

          از شما تقاضایی دارم اگر امکانش هست تاپیکی راجع به ورزش بدنسازی و پرورش اندام ایجاد کرده که ما بچه ها از وجود شما بهره ببریم...



          تن سالم در بدن سالم

          ممنون
          درود بر شما
          بله کاملا حق باشماست ورزش پرورش اندام یک ورزش پر هزینه هست و شرایط به وجود آمده نیز بر افزایش هزینه ها دامن زده. ولی صرفاً ورزش در سطح قهرمانی نه تنها لذت بخش نیست و هزینه بر نیز هست.

          ولی با توجه به شرایط موجود که شامل وجود استرس های ناشی از کار، کم تحرکی و عدم رعایت تغذیه مناسب در بین عامه مردم وجود داره میشه با یک برنامه ریزی و رعایت حداقل ها ، از یک تناسب اندام برخوردا شویم.

          ممنون از پیشنهاد شما در صورت موافقت مدیرت خوشحال میشم این کار را انجام بدهم.
          بعضی اعداد همچون فرشته های خیر و خوشبختی اند و بعضی شرور و نحس

          نظر

          • Captain Nemo
            مدیر
            • Dec 2010
            • 2934

            #365
            در اصل توسط ahmad m پست شده است View Post
            درود بر شما
            بله کاملا حق باشماست ورزش پرورش اندام یک ورزش پر هزینه هست و شرایط به وجود آمده نیز بر افزایش هزینه ها دامن زده. ولی صرفاً ورزش در سطح قهرمانی نه تنها لذت بخش نیست و هزینه بر نیز هست.

            ولی با توجه به شرایط موجود که شامل وجود استرس های ناشی از کار، کم تحرکی و عدم رعایت تغذیه مناسب در بین عامه مردم وجود داره میشه با یک برنامه ریزی و رعایت حداقل ها ، از یک تناسب اندام برخوردا شویم.

            ممنون از پیشنهاد شما در صورت موافقت مدیرت خوشحال میشم این کار را انجام بدهم.
            با سلام و درود خدمت شما

            در بخش آزاد میتوانید چنین تاپیکی را ایجاد نمایید .
            موفق باشید .
            یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
            دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

            شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
            مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

            نظر

            • riskman
              عضو عادی
              • Sep 2011
              • 208

              #366
              به نظر من يه ورزش مادره ! اما حيف دشمن زياد داره !
              البته خود بدنسازها هم تا يه حدودي مقصرند ! هم به خاطر بحث دوپينگش هم اخلاق حرفه اي !

              نظر

              • علی بابا
                عضو فعال
                • Mar 2012
                • 972

                #367
                در اصل توسط hey پست شده است View Post
                نمیدونم هدف دوستان از ارتقای مدرک جیست؟
                لطفا دوستان من بی تجربه رو از این وضع آگاه کنید؟
                این موج مدرک گرایی چه زمان به اتمام میرسه؟
                سلام
                من خودم از جمله کسانی هستم که مدام می گویم درس نخونید و ... و ارشد هم دارم
                ولی پاسخ به چند سوال و توجه به چند نکته نشان می دهم حرف من و شما اشتباه بوده :
                اگر فقط به یک علت اونم اینکه درس بخونیم تا پس فردا زبان فرزندانمان را بفهمیم، کفایت می کند. چند درصد از افراد جامعه والدینشان کمک حال فرزندانشان هستند؟ چند درصد عقل داشتیم در کلاس 2 دبیرستان برای تشخیص رشته خودمون؟ ایا والدین کمکی کردن (کمک ها). البته یکی ممکنه بیادبگویید بدون درس هم می شود که اونم اسمش دیگه علم است که بله واقعا علم بهتر از درس خوندنه.
                اما توجه: درس خواندن اصلا به نیت مدرک و سواد و ... به تنهایی اشتباه است. من در لیسانس با یک همکلاسی دوست شدم که فکر کنم آینده من با ایشان رقم بخورد. همچنین در ارشد با یک همکلاسی دیگر دوست شدم که ایشان من را به بورس کشاندن و راهنمایی کردن. پس وجود دوستان در اون سطح اطلاعات خودش غنیمته. هر چند این دوستان را جاهای دیگر هم می شود پیدا کرد. کلا حرفم این بود که درس و دورانش خوبی های زیادی دارد. کسی که ریاضی 2 را پاس کرده بالاخره زور زده و بنابراین مغزش بزرگتره (نه حتما ولی مستعده)
                سالم باشید
                سلامتی و برکت بزرگترین نعمت ها هستند. بزرگترین آرزو هم عاقبت بخیری است. انشالله نصیبمان شود.

                نظر

                • Smart
                  عضو عادی
                  • Mar 2013
                  • 212

                  #368
                  متولد 1355

                  شاگرد اول دبستان و دبیرستان و المپیاد با درس خوندن در شب امتحان!

                  ورود به دانشگاه شیراز صرفا با انتخاب 1 کد رشته و فرم خالی و پر نشده با مداد مشکی نرم پررنگ!!! تا 2 دقیقه قبل از تحویلش به مسئول مربوطه در آخرین روز انتخاب رشته

                  استاد قویترین زبانهای برنامه نویسی دنیا در زمانی که کمتر کسی اسمی ازشون شنیده بود با کلاسهای مملو از جمعیت - 1374

                  فارغ التحصیل مهندشی پتروشیمی از دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز - 1377

                  دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران دولتی با رتبه 2 رقمی = 43 (به دلیل همزمانی با کار ادانه داده نشد حتی در 3 سال اخیر که دعوت شدیم برگردیم بخونیم!! )

                  شاغل در شرکت نفت - در اتاق کنترل عملیات - 1379

                  گذراندن مهندسی پلیمر در دانشگاه نفت آبادان - 1380 (از سوی شرکت نفت)

                  رییس آموزش شرکت پتروشیمی ... !!
                  یادمه رفته بودم 1 کلاش آموزش کارشناسی آموزشی و 1 دکتر با 10 ها عنوان برجسته علمی اومد و خودش و عنوانهاشو اعلام کرد که من تعجب کردم کس با این همه عنوان بین المللی در ایران هست!
                  (فوت وفن ابراز القاب جهت کنترل کلاس و اکثر نخاله ها و داشتن کلاسی آروم بسیار مجرب هست) - (این یعنی همون عمری آشنایی با فوت وفن آموزش و کلاس داری)
                  هنوز 5 دقیقه درس نداده بود که 1 جمله گفت که میخاست بر اون مبنا حرفاشو ادامه بده و من گفتم استاد این حرف غلطه و دلیلشم فلان. بیچاره هنگ کرد.بعداز مکث طولانی و فکر کردن در مورد استدلالم
                  گفت درسته.حرفتون صحیحه اما بهر حال(همون حرف رو مبنا کرد و درس رو ادامه داد...) - (ببینید تا وقتی پایه ای به علوم فکر نکردیم و فقط با ترجمه کتابهای دیگران دکتر و پروفسور شدیم نمیتونیم جواب یاد گرفتن ترجمه ها رو بدیم چه برسه به جواب به نیازهای خودمون و جامعمون)

                  قبولی در کارشناسی ارشد مدیریت بدون حتی 1 روز مطالعه درسی - البته 1 کتاب از کایزن خوندم تا بفهمم مدیریت در ایران تا امروز معادل کشکه و داعیه دارانش حتی در سطوح علمی فقط حرفند...و صد البته :
                  دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
                  .
                  .
                  .
                  از سال نود با بورس آشنا شدم و فهمیدم 5 سال آزگار پولم رو در پذیره نویسی ش.پ.ممسنی آتش زدم و رفتم سهامم رو فروختم و الکی به آینده ای که افراد دولتی میخان برام بسازن دل خوش نکردم:(

                  1 روز و فقط همون 1 روز در کلاس تکنیکال بورس با دوستم شرکت کردم و چون همه لال بودند من جاشون استاد رو سوال پیچ کردم و چون عمری با فوت و فن آموزش آشنا بودم فهمیدم کلاس فقط ممر درآمد دست اندر کارانه ! >:)

                  الان کمی به تحلیل تکنیکال آشنا هستم - ناچیزی بنیادی ! >:D<
                  و ناظر روانشناسی بازار اما مگر میشه در کشوری که روانها پریشانه به جمع بندی قطعی رسید =))

                  راستش میخاستم پولم 2 برابر بشه ماشین دلخواهم رو که خواهد آمد بخرم
                  اما
                  پولم تکونی نخورد بجاش ماشینه 3 برابر شد و من ماندم و حوضم :((


                  سود من تجربه هایی هست که با سرمایه و فکر و تجربه ام بدست اومد نه حرف این و آن :-?
                  به کسی توصیه ورود به بورس ندارم شما هم جوانمردانه در باغ سبز به این و آن نشون ندین...:))
                  مگر اینکه
                  1- وقت آزاد داشته باشه
                  2-سرگرمی نداشته باشه
                  3-پول یا مفت یا بیکار داشته باشه
                  4دنبال هیجان باشه
                  5-مثل 1 قمارباز بدونه سکه 2 رو داره
                  6-اگر سوخت بگه ...<:-p
                  7-اگر از بورس خوشش اومد دنبال اطلاعات باشه
                  8-تحلیل(یا پیشگویی) برادر پیغمبر! رو هم که شنید بگه ممکنه درست از آب در نیاد و خودش رو آماده کنه.
                  9-دندان طمع رو بکشه
                  10-خیلی آرامش داشته باشه و حاضر باشه مقادیری رو صرف بازی فکر و سرمایه و عوامل سیاسی و اقتصادی بکنه


                  خوش باشید دوستان:x

                  نظر

                  • Smart
                    عضو عادی
                    • Mar 2013
                    • 212

                    #369
                    بابا همه نوشته هاتون رو ذخیره کردم
                    بیاین بنویسین ببینیم شغل و زندگیتون چیه ؟!!!
                    یه کم حال کنیم

                    نظر

                    • Smart
                      عضو عادی
                      • Mar 2013
                      • 212

                      #370
                      میشه بگید چطور میشه تاسیس کرد ؟

                      البته دلیل اینکه 3 تا تاسیس کردین هم باید بسیار مفید باشه


                      ممنون

                      در اصل توسط fallah پست شده است View Post
                      درس رو فعلا بیخیال شید تو این مملکت و یه لیسانس کافیه
                      من سرپرست شعبه کارگزاری ام و تا حالا سه تا شعبه تاسیس کردم و دنبال بعدی ها هستم
                      البته فک نکنین این سه تا تو یکسال دایر شده بلکه دو سال زمان برده
                      واسه هم کاری هم تو شهرهایی که شرکتمون شعبه نداره میتونم کمکی بکنم

                      نظر

                      • سهم دوست
                        ستاره دار (1)
                        • Nov 2011
                        • 161

                        #371
                        در اصل توسط Smart پست شده است View Post
                        متولد 1355

                        شاگرد اول دبستان و دبیرستان و المپیاد با درس خوندن در شب امتحان!

                        ورود به دانشگاه شیراز صرفا با انتخاب 1 کد رشته و فرم خالی و پر نشده با مداد مشکی نرم پررنگ!!! تا 2 دقیقه قبل از تحویلش به مسئول مربوطه در آخرین روز انتخاب رشته

                        استاد قویترین زبانهای برنامه نویسی دنیا در زمانی که کمتر کسی اسمی ازشون شنیده بود با کلاسهای مملو از جمعیت - 1374

                        فارغ التحصیل مهندشی پتروشیمی از دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز - 1377

                        دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران دولتی با رتبه 2 رقمی = 43 (به دلیل همزمانی با کار ادانه داده نشد حتی در 3 سال اخیر که دعوت شدیم برگردیم بخونیم!! )

                        شاغل در شرکت نفت - در اتاق کنترل عملیات - 1379

                        گذراندن مهندسی پلیمر در دانشگاه نفت آبادان - 1380 (از سوی شرکت نفت)

                        رییس آموزش شرکت پتروشیمی ... !!
                        یادمه رفته بودم 1 کلاش آموزش کارشناسی آموزشی و 1 دکتر با 10 ها عنوان برجسته علمی اومد و خودش و عنوانهاشو اعلام کرد که من تعجب کردم کس با این همه عنوان بین المللی در ایران هست!
                        (فوت وفن ابراز القاب جهت کنترل کلاس و اکثر نخاله ها و داشتن کلاسی آروم بسیار مجرب هست) - (این یعنی همون عمری آشنایی با فوت وفن آموزش و کلاس داری)
                        هنوز 5 دقیقه درس نداده بود که 1 جمله گفت که میخاست بر اون مبنا حرفاشو ادامه بده و من گفتم استاد این حرف غلطه و دلیلشم فلان. بیچاره هنگ کرد.بعداز مکث طولانی و فکر کردن در مورد استدلالم
                        گفت درسته.حرفتون صحیحه اما بهر حال(همون حرف رو مبنا کرد و درس رو ادامه داد...) - (ببینید تا وقتی پایه ای به علوم فکر نکردیم و فقط با ترجمه کتابهای دیگران دکتر و پروفسور شدیم نمیتونیم جواب یاد گرفتن ترجمه ها رو بدیم چه برسه به جواب به نیازهای خودمون و جامعمون)

                        قبولی در کارشناسی ارشد مدیریت بدون حتی 1 روز مطالعه درسی - البته 1 کتاب از کایزن خوندم تا بفهمم مدیریت در ایران تا امروز معادل کشکه و داعیه دارانش حتی در سطوح علمی فقط حرفند...و صد البته :
                        دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
                        .
                        .
                        .
                        از سال نود با بورس آشنا شدم و فهمیدم 5 سال آزگار پولم رو در پذیره نویسی ش.پ.ممسنی آتش زدم و رفتم سهامم رو فروختم و الکی به آینده ای که افراد دولتی میخان برام بسازن دل خوش نکردم:(

                        1 روز و فقط همون 1 روز در کلاس تکنیکال بورس با دوستم شرکت کردم و چون همه لال بودند من جاشون استاد رو سوال پیچ کردم و چون عمری با فوت و فن آموزش آشنا بودم فهمیدم کلاس فقط ممر درآمد دست اندر کارانه ! >:)

                        الان کمی به تحلیل تکنیکال آشنا هستم - ناچیزی بنیادی ! >:D<
                        و ناظر روانشناسی بازار اما مگر میشه در کشوری که روانها پریشانه به جمع بندی قطعی رسید =))

                        راستش میخاستم پولم 2 برابر بشه ماشین دلخواهم رو که خواهد آمد بخرم
                        اما
                        پولم تکونی نخورد بجاش ماشینه 3 برابر شد و من ماندم و حوضم :((


                        سود من تجربه هایی هست که با سرمایه و فکر و تجربه ام بدست اومد نه حرف این و آن :-?
                        به کسی توصیه ورود به بورس ندارم شما هم جوانمردانه در باغ سبز به این و آن نشون ندین...:))
                        مگر اینکه
                        1- وقت آزاد داشته باشه
                        2-سرگرمی نداشته باشه
                        3-پول یا مفت یا بیکار داشته باشه
                        4دنبال هیجان باشه
                        5-مثل 1 قمارباز بدونه سکه 2 رو داره
                        6-اگر سوخت بگه ...<:-p
                        7-اگر از بورس خوشش اومد دنبال اطلاعات باشه
                        8-تحلیل(یا پیشگویی) برادر پیغمبر! رو هم که شنید بگه ممکنه درست از آب در نیاد و خودش رو آماده کنه.
                        9-دندان طمع رو بکشه
                        10-خیلی آرامش داشته باشه و حاضر باشه مقادیری رو صرف بازی فکر و سرمایه و عوامل سیاسی و اقتصادی بکنه


                        خوش باشید دوستان:x

                        بابا تو دیگه کی هستی؟!!!! خیلی کارت درسته ها!!! چطوری هنوز تو ایران موندی؟!
                        [COLOR="#000080"][B][I]ماییم و نوای بی نوایی *** بسم لله اگر حریف مایی[/I][/B][/COLOR]

                        نظر

                        • سهم دوست
                          ستاره دار (1)
                          • Nov 2011
                          • 161

                          #372
                          در اصل توسط Smart پست شده است View Post
                          متولد 1355

                          شاگرد اول دبستان و دبیرستان و المپیاد با درس خوندن در شب امتحان!

                          ورود به دانشگاه شیراز صرفا با انتخاب 1 کد رشته و فرم خالی و پر نشده با مداد مشکی نرم پررنگ!!! تا 2 دقیقه قبل از تحویلش به مسئول مربوطه در آخرین روز انتخاب رشته

                          استاد قویترین زبانهای برنامه نویسی دنیا در زمانی که کمتر کسی اسمی ازشون شنیده بود با کلاسهای مملو از جمعیت - 1374

                          فارغ التحصیل مهندشی پتروشیمی از دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز - 1377

                          دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران دولتی با رتبه 2 رقمی = 43 (به دلیل همزمانی با کار ادانه داده نشد حتی در 3 سال اخیر که دعوت شدیم برگردیم بخونیم!! )

                          شاغل در شرکت نفت - در اتاق کنترل عملیات - 1379

                          گذراندن مهندسی پلیمر در دانشگاه نفت آبادان - 1380 (از سوی شرکت نفت)

                          رییس آموزش شرکت پتروشیمی ... !!
                          یادمه رفته بودم 1 کلاش آموزش کارشناسی آموزشی و 1 دکتر با 10 ها عنوان برجسته علمی اومد و خودش و عنوانهاشو اعلام کرد که من تعجب کردم کس با این همه عنوان بین المللی در ایران هست!
                          (فوت وفن ابراز القاب جهت کنترل کلاس و اکثر نخاله ها و داشتن کلاسی آروم بسیار مجرب هست) - (این یعنی همون عمری آشنایی با فوت وفن آموزش و کلاس داری)
                          هنوز 5 دقیقه درس نداده بود که 1 جمله گفت که میخاست بر اون مبنا حرفاشو ادامه بده و من گفتم استاد این حرف غلطه و دلیلشم فلان. بیچاره هنگ کرد.بعداز مکث طولانی و فکر کردن در مورد استدلالم
                          گفت درسته.حرفتون صحیحه اما بهر حال(همون حرف رو مبنا کرد و درس رو ادامه داد...) - (ببینید تا وقتی پایه ای به علوم فکر نکردیم و فقط با ترجمه کتابهای دیگران دکتر و پروفسور شدیم نمیتونیم جواب یاد گرفتن ترجمه ها رو بدیم چه برسه به جواب به نیازهای خودمون و جامعمون)

                          قبولی در کارشناسی ارشد مدیریت بدون حتی 1 روز مطالعه درسی - البته 1 کتاب از کایزن خوندم تا بفهمم مدیریت در ایران تا امروز معادل کشکه و داعیه دارانش حتی در سطوح علمی فقط حرفند...و صد البته :
                          دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
                          .
                          .
                          .
                          از سال نود با بورس آشنا شدم و فهمیدم 5 سال آزگار پولم رو در پذیره نویسی ش.پ.ممسنی آتش زدم و رفتم سهامم رو فروختم و الکی به آینده ای که افراد دولتی میخان برام بسازن دل خوش نکردم:(

                          1 روز و فقط همون 1 روز در کلاس تکنیکال بورس با دوستم شرکت کردم و چون همه لال بودند من جاشون استاد رو سوال پیچ کردم و چون عمری با فوت و فن آموزش آشنا بودم فهمیدم کلاس فقط ممر درآمد دست اندر کارانه ! >:)

                          الان کمی به تحلیل تکنیکال آشنا هستم - ناچیزی بنیادی ! >:D<
                          و ناظر روانشناسی بازار اما مگر میشه در کشوری که روانها پریشانه به جمع بندی قطعی رسید =))

                          راستش میخاستم پولم 2 برابر بشه ماشین دلخواهم رو که خواهد آمد بخرم
                          اما
                          پولم تکونی نخورد بجاش ماشینه 3 برابر شد و من ماندم و حوضم :((


                          سود من تجربه هایی هست که با سرمایه و فکر و تجربه ام بدست اومد نه حرف این و آن :-?
                          به کسی توصیه ورود به بورس ندارم شما هم جوانمردانه در باغ سبز به این و آن نشون ندین...:))
                          مگر اینکه
                          1- وقت آزاد داشته باشه
                          2-سرگرمی نداشته باشه
                          3-پول یا مفت یا بیکار داشته باشه
                          4دنبال هیجان باشه
                          5-مثل 1 قمارباز بدونه سکه 2 رو داره
                          6-اگر سوخت بگه ...<:-p
                          7-اگر از بورس خوشش اومد دنبال اطلاعات باشه
                          8-تحلیل(یا پیشگویی) برادر پیغمبر! رو هم که شنید بگه ممکنه درست از آب در نیاد و خودش رو آماده کنه.
                          9-دندان طمع رو بکشه
                          10-خیلی آرامش داشته باشه و حاضر باشه مقادیری رو صرف بازی فکر و سرمایه و عوامل سیاسی و اقتصادی بکنه


                          خوش باشید دوستان:x
                          جدا خیلی خوشم اومد از توانایی شما، باور کن حیف است که استعدادهایی مثل شما توی این مملکت هدر بروند.
                          راستش ما اینجا متاسفانه بچه ها سواد درست و حسابی ندارند، تا جایی که من می شناسم بیشتر از 90 درصد زیر دیپلم هستند، من خودم هم متاسفانه نشد دیگه ادامه بدم دیگه ولی خوب به کامپیوتر علاقه دارم، اگر بتونید یک تاپیک برای آموزش کامپیوتر بگذارید ممنونم می شیم
                          [COLOR="#000080"][B][I]ماییم و نوای بی نوایی *** بسم لله اگر حریف مایی[/I][/B][/COLOR]

                          نظر

                          • abmohammadi
                            عضو عادی
                            • Dec 2011
                            • 170

                            #373
                            در اصل توسط hey پست شده است View Post
                            نمیدونم هدف دوستان از ارتقای مدرک جیست؟
                            لطفا دوستان من بی تجربه رو از این وضع آگاه کنید؟
                            این موج مدرک گرایی چه زمان به اتمام میرسه؟
                            می توانه تفریح یا علاقه هم باشه. همه چیز کار نیست.

                            نظر

                            • niki
                              عضو عادی
                              • Jun 2011
                              • 248

                              #374
                              سلام من لیسانس را سال 74 و فوق را 76 گرفتم . یکسال برای دکتری خواندم کارت ورود به جلسه زبان را گرفتم (برای دانشگاه تهران) صبج روز امتحان از خواب بلند شدم توی رختخواب به فکر رفتم . اگر درس را برای خودم میخوانم که همین فوق کفایت میکند . اگر برای آبرو و اعتبار خانواده و بچه هایم است که زیاد هم خوانده ام . اگر برای مدرک و ارتقاء در سیستم اداری باشد که در این مملکت مدرک پشیزی ارزش ندارد . اگر ... خلاصه در همان رختخواب کارت امتحان را پاره کردم و گذاشتم زیر سرم و خوابیدم الان هم 14 سال است یک کلمه و یک صفحه کتاب درسی نخوانده ام . اهل مطالعه هستم سنگین و وحشتناک اما فقط مطلبی که برای اقتصاد خانواده و آینده مالی ام مفید باشد اصلا هم پشیمان نیستم به آن هم افتخار میکنم

                              نظر

                              • داش مهدی
                                عضو فعال
                                • Jan 2011
                                • 595

                                #375
                                دیدم بحث دوستان به مدرک گرایی کشیده شده، شاهد هم از غیب رسید:

                                واکاوی پدیده مدرک طلبی در جامعه امروز ایران
                                دکتر حسين عبده تبريزي
                                مدركطلبي مثل خوره به جان جامعه ايراني افتاده است. همگان ميخواهند عنواني داشته باشند؛ فقط عنوان آقا و خانم دیگرجانفرسا است. از عنوان آقاي دكتر يا خانم مهندس در پيشاني نام آنان گریزانی نیست.
                                روزي نميگذرد كه حضوری، با پست الكترونيك يا از طريق فيسبوك حداقل ده نفر براي پاياننامه دكترا و كارشناسي ارشد به من مراجعه نكنند و موضوع و نظر نخواهند یا اندیشناک ادامه تحصيل نباشند. در این محیط در و دیوار به هم پیوسته، اگر گرایش به مدرک در رشته مالي بر اين منوال باشد، لابد در ساير رشتهها نيز همين تمايلها و علاقهمنديها در جريان است. اشتباه مفرحی است اگر فرض کنیم عنوان دکترای زنان و مردان ايراني به خودي خود چيزي را عوض ميكند. نه با داشتن حتی50 درصد جمعیت آقای دکتر وضع بهتر ميشود و جريان توسعه شتاب ميگیرد و نه با داشتن50 درصد خانم دکتر اوضاع سياسي و اجتماعي بهبود مييابد.
                                كار به جايي رسيده است كه در حوزههاي علميه نيز علاقه به اخذ مدرك دكترا و معادلسازي با كارشناسي ارشد و دكترا
                                نمودی یگانه یافته است. در سفري به قم در سالهاي اخير ، براي داوري پاياننامه تحصيلي دريافتم كه تقريبا همه روحانيون حاضر در جلسه، عنوان دكترا داشتند. شبیخون مدركطلبی تا فراترها دامن قانونگذاران مجلس شوراي اسلامي را هم گرفته است. حالا براي نمايندگي مردم بايد مدرك كارشناسي ارشد داشته باشيد؛ فارغ از آنكه اين مدرك در چه رشتهاي است، از كدام مركز آموزشي دريافت شده است و مهمتر از همه اينكه با كدام كيفيت مدرك اخذ شده است. شايد ايران از معدود كشورهايي باشد كه پيششرط اخذ حداقل مدرك كارشناسي ارشد را براي نمايندگي مردم ضروري ميداند. چون مد دكتراگرفتن در كشورهاي مشترک المنافع بسيار رواج داشته است، كم نبودهاند مقاماتي كه براي اخذ دكترا به جمهوريهاي آذربايجان، تاجیکستان، قزاقستان، ... رفتند تا با مدرك دکترا به ایران بازگردند.
                                پژوهشي مبتني بر دادههاي فراوان لازم است تا عمق اين گرايش را ريشهيابي كند و کشتگاه آن را بشناسد. براساس شواهد و تجربههاي شخصي، معتقدم گرايش به مدرك در جامعه ايراني حاصل عدمتوجه به علت مدركجويي است. رهروان فداکار این طریق، مدرك را براي چه ميخواهند؟ چه كساني در جامعه ايراني به اين خواست مبتذل دامن زدهاند که عنوان دكتر يا مهندس را وسيله خودنمايي و نمايش كنند. بسياري از جواناني كه براي ادامه تحصيل به من مراجعه ميكنند واقعا نميدانند براي چه به مدرك بالاتر نياز دارند.
                                ضعف امروز بازار كار در ايران البته دليل عمدهاي براي بسياري از جوانان است كه كلاه دانشجويي را از سر برندارند؛ در بازار كار مسووليت نپذيرند و وادی واقعي كسبوكار را تجربه نكنند. آن عده اگر عنوان دانشجويي را هم نداشته باشند، بدون شغلي پايدار و بدون پول، در اين شرايط نامناسب اقتصادي، نميدانند ديگر چه كنند، هرچند که دریافتهاند اين مدرك دانشگاهي درد چنداني هم از آنان دوا نخواهدكرد. عدهای هم به امید ویزا و مهاجرت به دنبال مدرکاند. درصد بالایی از فوق دکتراجویان امروز ایران در واقع به صید ویزایی سه ساله از اروپا یا آمریکای شمالی دل بستهاند. اگر كاربرد مدرك دانشگاهي همينها باشد كه طفلانه به دوستان نوبت به نوبت پز مدرك بدهيم، بيشك آن مدارك كوچكترين فايدهاي نخواهد داشت.
                                در كشور ما، البته مدرك بیمحتوا وسيلهاي براي شغلگرفتن عدهاي شده است. آنهايي كه شغل تقسيم ميكردند و سر در نميآوردند كه چه كسي داراي صلاحيت بوده و چه كسي نبوده، برايشان صرف مدرک دكترا مهم بوده است. هر آقاي دكتر اقتصادي، كارشناس اقتصاد تلقي ميشده و چون قدرت تشخيص نداشتند، كارها را به بسياري از دكتراهايي دادند كه بیشک كارشان را بلد نبودند.
                                اگر مدرك دانشگاهي ضمانت اخذ شغل مناسب نباشد، تلفكردن چندين سال براي اخذ مدرك كارشناسي ارشد و مدارك بالاتر، بيمعنا خواهد بود؛ بهويژه اگر درخت تهی از بار دانشگاه محل اخذ مدرك، ساقه معنا نداشته باشد و واقعا چيزي آموزش نداده باشد؛ چيزي كه با اخذ مدرک بتوانیم ادعا كنیم در حوزهاي از اجرا، صاحبنظر و تخصصایم.
                                دریافت آموزش و اخذ مدرك در رشتهاي تحصیلی كه جوانان در آن قبول شدهاند خودبهخود بهمعناي وجود كار در آن رشته و نيز علاقهمندي به آن نيست. اندوهزار خاطر انبوه جواناني كه در رشته غيرمرتبط با مدرك خود شغل گرفتند و زندگي گذراندند، در عین حال بيانگر مصيبت كشور در عرصه آموزش عالی بوده است. بهعلاوه، داشتن برخی مدركها در جمهوري اسلامي ايران به هيچ دردي نخورده است و آبی از آنها برای صاحبان مدرک گرم نشده است. البته برخي از مدركها به كار گرفتن مدركی بالاتر خورده است که در آن حد غنيمتي بوده است! هرچند كه دوباره بايد سالها سر كلاس مینشستند و درسهايي میخواندند كه از خواندنشان شكمي سير نميشد.
                                در موسسهاي كه من 36 سال قبل در آنجا درس ميخواندم، از 14 دانشجوي ژاپنی دكترا طي چند سال، سه نفر دوره را به پايان بردند و مدرك گرفتند. بقیه 11 نفر فقط به آن دانشکده سرك كشيده بودند تا مطلع شوند آیا چيزي در آنجا براي يادگرفتن بوده. لابد در كشور آنان كسي به صرف داشتن عنوان و مدرك، صاحب ارزش نميشده است.
                                از سوی دیگر اما در كشوري زندگي ميكنيم كه اگر كسي واقعا كاري را خوب بلد باشد، بيكار نخواهد ماند. مشكل آن است كه مثلا با اخذ مدرك مهندسي از دانشگاهی ضعيف، جوان فارغالتحصیل لزوما چيزي یاد نگرفته که حداقل او را به تعميركاری خوب بدل کرده باشد؛ تعميركاری که برای وی كار فراوان است. انبوه دانشجويان با مدرك كارشناسي در رشته مديريت مثالی مناسب از مقولهاي قابلتامل است. دیرگاهی است که جوانانی 22 ساله با مدرک کارشناسی مديريت از دانشگاههای ایران فارغالتحصیل میشوند که واقعا دانشگاه هيچ به آنان نياموخته است: نه اندکی حسابداري آموختهاند، نه ميتوانند طرح بازاريابي بنويسند، نه ميتوانند برای سازمانی طرح اولیه سازماني را بریزند و نه ... . فقط مدرك كارشناسي دارند. وقتي ميپرسيد مدعي انجام چه کاری هستيد و چه چيزي را بلديد، جوابي غير از سكوت ندارند. اينان حتی وقتي مدرك كارشناسي ارشد هم ميگيرند، هنوز هيچ حرفه و هنري را بلد نيستند. حکم پرندهای را دارند که از مترسک میترسد و چنین است که بیکار خواهند ماند.
                                دليل ديگر ادامه تحصيل آموزشي در دانشگاهها، ضعف آموزش ضمنخدمت يا ضمنكار (training) در ايران است. آنچه بهناگاه زندگي بيمسووليت، یله و توأم با خوشگذراني مثلا دانشجوي آمريكایی را به نظم ميكشد، نظم آهنین حضور در محيط كاري است كه او را از سریر ساحل فانتزي محيط آموزشي به دنياي سخت و اضطرابآلود كسبوكار ميآورد و براي آمادهشدن براي چنان حضوري، اين آموزش حينخدمت است كه دانشجوي سابق را با مزارآباد كارمندي منضبط، آموزنده و دارايصلاحيت آشنا ميكند.
                                شگفتا بسياري از داوطلبان مدرك كارشناسي ارشد و دكترا يا پاياننامهنويسان اين مدارك كه به من مراجعه ميكنند، از حداقلی از دانش زبان انگليسي هم برخوردار نیستند. ميپرسم چگونه ميخواهيد بدون دسترسی به جویباری از زباني كه بيشك زبان علم است، پاياننامه بنويسيد. به انبوه مقامات داراي مدرك دكترا ارجاعم ميدهند كه يك صفحه مطلب انگليسي هم نميتوانند بخوانند. ميپرسند، اينها چگونه مدرك گرفتهاند و پاياننامه نوشتهاند و اين بار منم كه نميدانم چگونه به آنان پاسخ دهم.
                                بهراستي چگونه ممكن است در این عصر كسي پاياننامه كارشناسي ارشد يا دكترا بنويسد، بدون اينكه به مراجع انگليسيزبان مراجعه كند. هرچه باشد بيش از 90 درصد منابع و مراجع در تقريبا كليه حوزههاي علم به زبان انگليسي نوشته شده است. حتي اگر دانشجو فرانسوي، آلماني يا ژاپني باشد، تمنای محال است که بدون انگليسي بتواند پاياننامه بنويسد. امروزه حتی جوانی که میخواهد دکترای ادبیات فارسی بگیرد، ناچار است نظر خارجیها را هم در مورد موضوع مورد پژوهش خود جویا شود و این نظرها البته به زبان انگلیسی نگارش شده است.
                                وقتي ميپرسم بهجاي هیاهوی اخذ مدرک كارشناسي ارشد، چرا زبان انگليسي خود را تقويت نميكند، تازه منطق حرف را ميفهمد، سري تكان ميدهد و ميگويد حتما تقویت خواهم كرد. با این وضعیت، کار اين قافله تا به حشر لنگ خواهد بود.
                                ناشدنی و در بسیاری نقاط دنیا ناشنیدنی است که دانشجويي بتواند مدرك ارشد يا دكتراي حسابداري يا مالي بگيرد، بدون اينكه به منابع انگليسيزبان مراجعه كند؛ آنجا که بیش از 90 درصد کل منابع به زبان انگليسي است، آوازی غریب است اگر مدعی شویم بدون مراجعه به این مآخذ، کار پژوهش انجامشدنی است. این هم از اعجاز کشور ماست که برخي از مقامات مدعي اخذ مدرك دكتراي اقتصاد، حسابداري يا مالي، از خواندن دو صفحه متن انگليسي در رشته خود عاجزند. خواب مخمل آبیشان به هم میخورد اگر بپرسید پس چگونه ادبيات موضوع پاياننامه خود را نگاشتهاید؟
                                اخذ مدرك زربفت دكترا به درد مديريت وكالت، سياست، اداره كسبوكارها و انجام كاري تخصصي در بنگاهها نميخورد. مدرك دكترا به كار كساني ميآيد كه ميخواهند معلم يا پژوهشگر شوند. من خود در 10 سال اخير در بنگاههای محل خدمتم، از استخدام دارندگان مدرك دكترا پرهيز كردهام؛ چرا كه فراتخصصشان انتظارات و توقعاتي میآفریند كه بنگاه را تاب پاسخگویي آن نيست. با اخذ این مدرک، مصداق ضربالمثل «از اونجا مانده و از اينجا رونده» میشوند.
                                بهعلاوه، در 10 سال اخير سعي كردهام كمتر در سطح دكترا به كلاس درس بروم، چون اولا عمده دانشجويان دكترا تا اين اواخر از مقامات یا حداقل مدیران رده ارشد بودهاند كه وقت درسخواندن نداشتهاند و کلاسرفتن وقت هر دو نفرمان را تلف ميکرد و ثانيا تدريس در دكترا در رشته تخصصی من، باید عمدتا مختص معلمان جوانی باشد که در مباحث تخصصی بهروزند و افرادي در سن من، طبعا صاحب صلاحيت براي تدريس در سطح دكترا نيستند و در همهجاي دنيا هم، بيشتر مدرسان سطح دكترا جوان و در موضوع مورد ارائه خود بهنگام و روزآمدند.
                                با درونی سوخته به انبوه مشتاقان دكترا باید گفت كه براي دستيابي به شغل غیرآموزشی و پژوهشی عمر خود را برای اخذ درجه دكترا تلف نکنند. مشتاقان كار بايد مدعي باشند که واقعا تخصصي دارند. برای كارجويان رشتههاي حسابداري و مالي، بعد از گذراندن مدرك كارشناسي یا حداکثر کارشناسی ارشد، اخذ مدارك حرفهاي همچون گذراندن آزمونهای حسابداران رسمی، آزمونهاي بورس، امتحانات CPA و CFA و ... بهمراتب پراهميتتر، مهمتر وضروریتر از مدرك دكترا است. مدرک دكترا مورد نياز کسانی است كه زندگي آموزشي و پژوهشي را دنبال ميكنند. در جوامعي كه همه چيز جاي خود است، در حوزه اجرائیات حسابداری و مالی، كسي از شما نميپرسد مدرك دکترا داريد يا نه، بلكه از مدارک حرفهای شما ميپرسند تا مطمئن شوند حرفهای را بلد هستيد. ميخواهند مطمئن شوند آیا ميتوانيد بودجه بنويسيد؟ ميتوانيد صورت جريان نقدي تنظيم كنيد؟ ميتوانيد سازماني ماتريسي پيشنهاد دهيد؟ ميتوانيد طرح صندوق بازنشستگي را از آب درآوريد؟ ميتوانيد معاملات فاركس انجام دهيد؟ ميتوانيد سبد مناسبي از سهام درست كنيد؟ ميتوانيد مدیریت ثروت کنید؟ ميتوانيد طرح فروش محصول مالی جديدي را بنويسيد؟ ميتوانيد متن بيمهنامه حملونقل دريايي را تنظيم كنيد؟ ميتوانيد از پس ممیز مالياتي برآييد و براي محاسبه ماليات خود دلايل متقن بياوريد؟ ميتوانيد متن الحاقيه اعتبار اسنادي را تنظيم كنيد؟ ميتوانيد ... و نمیپرسند دکترا دارید یا ندارید. اگر قصد زندگي آموزشي و پژوهشي نداريد، چند مدرك دكتراي شما هم دردي دوا نميكند. در قله کوهسار دارنده برای مثال دو مدرك دكترا نیز، دركشوري که حسابوكتاب دارد، هيچ كاري غير از تدريس و پژوهش به شما پيشنهاد نخواهد شد. براي ادامه زندگي پرنشاط، بايد مدعي بلدبودن كاري باشید. اخذ مدرك بايد وسيله اين یادگيري باشد، نه اينكه گرفتن مدرك خود به هدف تبديل شود.
                                بيماري دكترا يكي از مزمنترين بيماريهای 20 سال اخير در ایران بوده است. شتر را گم كرده، پي افسارش ميگردیم. عمري در امتحان گرفتن و امتحاندادن تلف ميشود، بدون اينكه چيزي عايد كشور شود. تا آنجا كه نفس داشتن مدرك ارزش تلقي شود، خورجينخورجين دكترا گرفتن دردي از كشور دوا نميكند و افسوس از عمري كه از جوانان در این مسیر تلف میشود. بيدليل نبود كه در رژيم گذشته، غير از پزشكان، ديگر دارندگان مدرك دكترا، در مكاتبات اداري حق نداشتند از عنوان دكتراي خود استفاده كنند تا بلکه اندکی از شرار آتش دکتراطلبی جهان سومی کاسته شود.
                                انسان جهان سومي سخت به ظاهر چسبيده و محتوا را رها كرده است. علاقه به مدرك بيانگر توجه به ظاهر و غفلت از ژرفا و مضمون آموزش عالی در جوامع جهانسومي است؛ توجهی که متاسفانه امروز فراتر از عرصه آموزش، بسیاری از پهنههای اقتصادی و اجتماعی را هم درنوردیده است. ارائه آمار غلط اقتصادی یا عدم انتشار آماری که نامناسب تلقی میشود وجهی از این دیدگاه است. فخرفروشی ابلهانه مراسم جشن و عزا تجلی همین نگاه در وادی اجتماعی است. سطحینویسی در مورد مسائل غامض اجتماعی، از جنس آنچه در این مقاله مییابید، توسط نگارندهای مالیچی در روز سیزده نوروز، اگر از نحسی این روز تلقی نشود، بیشک از عواقب همین توجه جهانسومی به ظاهر امور است!
                                مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ

                                نظر

                                در حال کار...
                                X