امروز چه کردید؟ چرا؟
Collapse
X
-
در اصل توسط طيب پست شده است View Postیک داستان جالب (آسانسور)
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جداشدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟
پدر که تا بحالدر عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، ونمیدانم.
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آندیوار نقرهای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیواربراق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بستهشد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که ازیک شروع و بتدریج تا سی رفت، هر دو خیلی متعجب تماشا میکردند کهناگهان ، دیدند شمارهها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، دراین وقت دیوار نقرهای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله موطلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.
پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش
گفت : پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا!!!
امروز بهترين كار همينه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
كسي نميخواد سوار اسانسور بشه؟
نظر
-
در اصل توسط طيب پست شده است View Postیک داستان جالب (آسانسور)
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جداشدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟
پدر که تا بحالدر عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، ونمیدانم.
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آندیوار نقرهای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیواربراق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بستهشد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که ازیک شروع و بتدریج تا سی رفت، هر دو خیلی متعجب تماشا میکردند کهناگهان ، دیدند شمارهها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، دراین وقت دیوار نقرهای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله موطلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.
پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش
گفت : پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا!!!
امروز بهترين كار همينه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
كسي نميخواد سوار اسانسور بشه؟خنده بدمستیست در ایام ما هوشیار باش / محتسب بو میکند اینجا دهان بسته را
نظر
-
در اصل توسط مهرداد پست شده است View Postاز شما بعید بود طیب عزیز!
چي؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعيد؟
اونقدر جلوي اين اسانسور ميايستم تا يكي سوار شه:d=))=))=))=))=))=))
:
Dفرصت خريد فاراك
نظر
-
هرروز بدترازدیروز
مثل اینکه بازار کف نداره مثل یک چاله بزرگ می مونه که انتها نداره
باهزار جون کندن سهم بالا می ره و چه راحت پایین می آدسود کردن توبورس از بیل زدن زمین هم بعضی موقع سخت تر میشه
نمی دونم کجای کار داره می لنگهاشتیاق سوزان، تلاش و پشتکار، اراده آهنین،صروتحمل، درس و عبرت، تمرین و تمرین و.... فروتن باش
نظر
نظر