کاربران گرامی بورسی، با توجه به تغییرات اخیر سایت در صورت وجود هر گونه مشکل در استفاده از سایت (درج پیام، عضویت و...) با ایمیل boursy.com[@]gmail.com در ارتباط باشید یا موضوع را در تاپیک «شما بگویید...» درج کنید.
قانون ماندن همیشگی در بورس:
1-داشتن دانش تحلیلی تکنیکال و بنیادی
2- مدیریت سرمایه( بیش از 5 درصد برای هر سهم در هر بار،پولتان را درگیر نکنید.) چون هیچکس نمی تواند پیشبینی صددرصد روی هر سهم داشته باشد.
3- گوش نکردن به خریدی که دیگران به شما پیشنهاد میدهند مگر اینکه از نظر تکنیکالی و بنیادی برای شما اثبات شده باشد.
4- مشخص کردن هدف و خروج از آن.
5- کنار گذاشتن هیجان و انتظار معجزه داشتن.
6- صبور بودن.
چه حمایت جانانه ای کارکنان مپنا میکنن رو 220 کسی نظری رو روند مپنا نداره خانوما اقایون ..... کسی میدونه مجمع مپنا کیه ممنون از شما چه پنهون دوس دارم اینو 212 بخرم ولی اصلا دوس ندارم مجمعشو برم شایدم دارن تو قیمت توافقی میخرن با هماهنگی قبلی کسی خبر مبر نداره...
چه حمایت جانانه ای کارکنان مپنا میکنن رو 220 کسی نظری رو روند مپنا نداره خانوما اقایون ..... کسی میدونه مجمع مپنا کیه ممنون از شما چه پنهون دوس دارم اینو 212 بخرم ولی اصلا دوس ندارم مجمعشو برم شایدم دارن تو قیمت توافقی میخرن با هماهنگی قبلی کسی خبر مبر نداره...
مجمعش همین هفته س.
وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری!
این بازار بیماره. ویروسش هم عدم اعتمادی هست که صاحبان منسب در بدنه آن تزریق کرده اند. با روند منفی و نزولی امروز حداقل در نفت و پتروشیمی ها شکست خطوط حمایتی شاخص ها را در پی خواهد داشت و بیانگر روزهای منفی تری خواهد بود.
من میتونم بگم رسما ورشکسته شدم!! سهمهایی که در سود بود مانند گردشگری و آرین و پلوله به دلایل مشخص بسته ، مسدود و لغو شدند! آنچه باقیمانده بود هم در فرآیند تعویض سهمهای وپترو و سیمانی و پتروشیمی ها تحلیل رفت و آب شد !
همینکه سرپا موندم و مینویسم جای شکرش باقیست!
ما را به چوب و رخت شبانی فریفته اند ، این گرگ سالهاست که با گله آشناست
این بازار بیماره. ویروسش هم عدم اعتمادی هست که صاحبان منسب در بدنه آن تزریق کرده اند. با روند منفی و نزولی امروز حداقل در نفت و پتروشیمی ها شکست خطوط حمایتی شاخص ها را در پی خواهد داشت و بیانگر روزهای منفب تری خواهد بود.
من میتونم بگم رسما ورشکسته شدم!! سهمهایی که در سود بود مانند گردشگری و آرین و پلوله به دلایل مشخص بسته ، مسدود و لغو شدند! آنچه باقیمانده بود هم در فرآیند تعویض سهمهای وپترو و سیمانی و پتروشیمی ها تحلیل رفت و آب شد !
همینکه سرپا موندم و مینویسم جای شکرش باقیست!
اینم از امروز!
روزی كوروش در حال نیایش با خدا گفت:خدایا به عنوان كسی كه عمری پربار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نكرده از تو خواهشی دارم.آیا میتوانم آن را مطرح كنم؟خدا گفت:البته!
_از تو میخواهم یك روز،فقط یك روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز را بررسی كنم.سوگند میخورم كه پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
_چرا چنین چیزی را میخواهی؟به جز این هرچه بخواهی برآورده میكنم، اما این را نخواه.
_خواهش میكنم.آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش كنم و از نتیجه ی سالها نیكی و عدالت گستری لذت ببرم.اگر چنین كنی بسیار سپاسگذار خواهم بود و اگر نه،باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.
خداوند یكی از ملائك خود را برای همراهی با كوروش به زمین فرستاد و كوروش را با كالبدی،از پاسارگاد بیرون كشید.فرشته در كنار كوروش قرار گرفت.كوروش گفت: ((عجب!اینجا چقدر مرطوب است!)) و فرشته تاسف خورد.
_میتوانی مرا بین مردم ببری؟میخواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.
و فرشته چنین كرد.كوروش برای اینكار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت.به جز عده ی اندكی،كسی به یاد او نبود .كوروش بسیار غمگین شد اما گفت:اشكالی ندارد.خوب آنها سرگرم كارهای روزمره ی خودشان هستند.فرشته تاسف خورد.
در راه میشنید كه مردم چگونه یكدیگر را صدا میزنند:عبدالله!قاسم!...
_هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم!!!
فرشته گفت:این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
_اعراب؟!!!
_بله.تو آنها را نمیشناسی.آخر آن موقع كه تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حكومت میكردی،و حتی چندین قرن پس از آن،آنها از اقوام كاملا وحشی بودند.
كوروش برافروخت: یعنی میگویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف كردند؟!پس پادشاهان چه میكردند؟!!!
فرشته بسیار تاسف خورد.
سكوت مرگباری بین آنها حاكم شده بود.بعد از مدتی كوروش گفت:تو می دانی كه من جز ایزد یكتا را نمی پرستیدم.مردم من اكنون پیرو آیینی الهی هستند؟
_در ظاهر بله!
كوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟
_اسلام
_چگونه آیینی است؟
_نیك است
وكوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید .........
_نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده.
وفرشته چنین كرد.
_همین؟!!!
كوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.
_پس بقیه اش كجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب كوچك شده است؟!!!
و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد.
_خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. میخواهم سفر كوتاهی به آنسوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم را تسكین دهد.
فرشته چنین كرد، تازه به مقصد رسیده بودند كه با مردی هم كلام شدند.پس از چند دقیقه مرد از كوروش پرسید:راستی شما از كجا می آیید؟ كوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت:
ایران!
لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یك تروریست متحجّر است!
عكس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود كه كوروش انتظار داشت. قلب كوروش شكست.
_مرا به آرامگاهم باز گردان.
فرشته بغض كرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال كردن .............
كوروش رو به آسمان كرد و گفت: خداوندا مرا ببخش كه بیهوده بر خواسته ام پافشاری كردم، كاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم.
و فرشته گریست.
اینم عکس ایران خدا بیامرز قدیم
به نقل از سایتhttp://zolgharneyn.blogfa.com/post-138.aspx
آخرین ویرایش توسط شاهین محلوجی؛ 2012/07/17, 10:10.
نظر