پاسخ : کارگاه شبکه عصبی و هوش مصنوعی
همینجوری - مهمترین بخش شبکه کجایش است؟
============================
دارم به سامانهام نگاه میکنم... سامانههایم...
میدانید مهمترین چیز در یک شبکه چیست؟ البته پیشتر هم بارها دربارهاش گفتگو کردهایم... ولی هرچقدر بگوییم کم است.
مهمترین چیز در یک شبکه خوراکش است.
نه... منظورم این نیست که چگونه داده بگیریم و مثلا از سازمان بورس داده بگیریم یا از رهاورد یا خودمان در بیاوریم... یا مثلا خوراک خبریاش را از تلگرام تامین کنیم یا از توییتر یا از بورسپرس و بورسنیوز و ... نه. منظورم ساختار ورودیاش است...
ساختار خوراک گاهی (گاهی؟ نه... همیشه! آری... همیشه) از همه چیز مهمتر است. حتی از خود ساختار شبکه هم مهمتر است.
اما منظورم از خوراک و ساختارش دقیقا چیست؟ (باید کامل اصطلاحها را شرح داد که انتقال مفاهیم اتفاق بیافتد. این روند دستدهی (Hand Shaking) است.)
منظور خلاصهسازیها و نتیجهگیریها و جمعبندیهایی است که به عنوان پیشپردازش روی دادهها انجام میشود در گام نخست. (ای بسا پس یک یا چند شبکه ساده نیاز باشد در ابتدای شبکه اصلی قرار داده شود! که نه تنها شتاب کار را نمیگیرند بلکه به آن هم میافزایند.) و در گام دوم تمرکز بر روی ندیدنها (در برابر دیدنها) است. که به فرزندت (به این مغز خام در حال یادگیری) یاد بدهی چه چیزهایی را نباید ببیند. {۱}
آری... پس... مهمترین بخش فرزندمان داخلش نیست. بلکه بیرون از اوست!
پیدا کردن لقمه و نیمهجویدن لقمه مهمترین بخش یک مغز مصنوعی است.
نکتهی دیگری که میخواستم دربارهاش بگویم ایدهای است که مقداری روی آن کار کردهام... و مانند خیــــــــــــــــــــــلی چیزهای دیگر گذاشتهام در فهرست که یک روزی بیشتر روی آن کار کنم.
و آن شیوهی کار کردن روی نمودار است. {۲}
یکی از راههای بررسی نمودار این است که آن را پردازش تصویری بکنیم.
پردازش تصویر (مثلا پردازش خط یا دستخط) متفاوت است از پردازش معمولی که دوستان (در مقالات) روی سریهای زمانی انجام میدهند.
این تفاوت میتواند دستاوردهای متفاوت داشته باشد.
همین.
نکتهی دیگر اینکه نباید برویم غرق در فرزندمان بشویم و همهچیز را از دید او ببینیم و برعکس از این سو هم نباید همواره همهچیز را از دید خودمان ببینیم. باید دو دیده داشته باشیم. {۳}
=====================================
پانویس:
{۱} حرف بسیار زیبایی جناب ادیب در این خصوص داشتند که میگفتند من یاد گرفتهام چه خبرهایی را نباید بخوانم و این بسیار مهمتر از این است که ببینیم چه خبرهایی را باید خواند! کاری که ما هم میکنیم و عملا در مورد مسائل سیاسی مثلا چشممان را قشنگ روی تمام گفتهها و شنیدهها و سخنرانیهایی که حکم رفتار را ندارند میبندیم و تنها به رفتارها تمرکز میکنیم. به عنوان نمونه همین صحبتهایی که این روزها از سوی رئیسجمهورها دارد ارایه و رد و بدل میشود... اینها همه با هم یک قران هم ارزش ندارد! مگر اینکه حکم رفتار را داشته باشد. مثلا چه؟ چگونه ممکن است حکم رفتار را داشته باشد؟ مثلا همان بیانیهی سه کشور اروپایی... آن بیانیه میتوانست یک رفتار پیش از جنگ تلقی شود. شبکهی شخصی درون مغز خودمان این موارد را تمرین کرده و به یاد دارد که در مواردی پیش از جنگ (چه میدانم علیه صدام و بنعلی و قضافی و ...) یک همچنین کارهایی کردهاند... اینجور صحبتها با خود صحبت فرق میکند. رفتار است. بگذریم.
{۲} باز هم میگویم... همه چیز برای من نشانگر (و نمودار) است. دادههای بنیادی و روانشناسی و خبری و ... همه را میتوان/باید آورد نشان داد. روی یک سری کونتر/گیج. حتی دادههای کمی و احیانا موجودات مجرد را هم بدهید دست من تقدیرشان میکنم در طبقهبندیها و اندازههای گوناگون و با آنها نشانگر میسازم! باید این کار را کرد! راهی جز این نیست! در حقیقت هر کسی هم که بررسی توصیفی میکند (مثلا میگوید فلان شرکت مدیرعامل جدید آورده احتمالا وضع شرکت خوب میشود برویم بخریم) او هم در ذهنش دارد/باید همچنین کاری میکند/بکند. بگذریم. در کل منظور این است که میگویم نمودار و نشانگر منظورم یک چیز خاص نیست. عمومی است منظورم.
{۳} عرفا در این زمینه حرفهای بسیار جالبی دارند. رفتن و بازگشتن... دو دیده (دو چشم) داشتن. خلوت و جلوت. سفر من الحق الی الخلق (بعد وصال) و ... دقیقا اینجا هم منظور ما همین است. برویم و برگردیم. هم با دیدهی الهی/مجرد دنیا را نگاه کنیم و هم با دیدهی زمینی و آلوده و ناقص.
دارم به سامانهام نگاه میکنم... سامانههایم...
میدانید مهمترین چیز در یک شبکه چیست؟ البته پیشتر هم بارها دربارهاش گفتگو کردهایم... ولی هرچقدر بگوییم کم است.
مهمترین چیز در یک شبکه خوراکش است.
نه... منظورم این نیست که چگونه داده بگیریم و مثلا از سازمان بورس داده بگیریم یا از رهاورد یا خودمان در بیاوریم... یا مثلا خوراک خبریاش را از تلگرام تامین کنیم یا از توییتر یا از بورسپرس و بورسنیوز و ... نه. منظورم ساختار ورودیاش است...
ساختار خوراک گاهی (گاهی؟ نه... همیشه! آری... همیشه) از همه چیز مهمتر است. حتی از خود ساختار شبکه هم مهمتر است.
اما منظورم از خوراک و ساختارش دقیقا چیست؟ (باید کامل اصطلاحها را شرح داد که انتقال مفاهیم اتفاق بیافتد. این روند دستدهی (Hand Shaking) است.)
منظور خلاصهسازیها و نتیجهگیریها و جمعبندیهایی است که به عنوان پیشپردازش روی دادهها انجام میشود در گام نخست. (ای بسا پس یک یا چند شبکه ساده نیاز باشد در ابتدای شبکه اصلی قرار داده شود! که نه تنها شتاب کار را نمیگیرند بلکه به آن هم میافزایند.) و در گام دوم تمرکز بر روی ندیدنها (در برابر دیدنها) است. که به فرزندت (به این مغز خام در حال یادگیری) یاد بدهی چه چیزهایی را نباید ببیند. {۱}
آری... پس... مهمترین بخش فرزندمان داخلش نیست. بلکه بیرون از اوست!
پیدا کردن لقمه و نیمهجویدن لقمه مهمترین بخش یک مغز مصنوعی است.
نکتهی دیگری که میخواستم دربارهاش بگویم ایدهای است که مقداری روی آن کار کردهام... و مانند خیــــــــــــــــــــــلی چیزهای دیگر گذاشتهام در فهرست که یک روزی بیشتر روی آن کار کنم.
و آن شیوهی کار کردن روی نمودار است. {۲}
یکی از راههای بررسی نمودار این است که آن را پردازش تصویری بکنیم.
پردازش تصویر (مثلا پردازش خط یا دستخط) متفاوت است از پردازش معمولی که دوستان (در مقالات) روی سریهای زمانی انجام میدهند.
این تفاوت میتواند دستاوردهای متفاوت داشته باشد.
همین.
نکتهی دیگر اینکه نباید برویم غرق در فرزندمان بشویم و همهچیز را از دید او ببینیم و برعکس از این سو هم نباید همواره همهچیز را از دید خودمان ببینیم. باید دو دیده داشته باشیم. {۳}
=====================================
پانویس:
{۱} حرف بسیار زیبایی جناب ادیب در این خصوص داشتند که میگفتند من یاد گرفتهام چه خبرهایی را نباید بخوانم و این بسیار مهمتر از این است که ببینیم چه خبرهایی را باید خواند! کاری که ما هم میکنیم و عملا در مورد مسائل سیاسی مثلا چشممان را قشنگ روی تمام گفتهها و شنیدهها و سخنرانیهایی که حکم رفتار را ندارند میبندیم و تنها به رفتارها تمرکز میکنیم. به عنوان نمونه همین صحبتهایی که این روزها از سوی رئیسجمهورها دارد ارایه و رد و بدل میشود... اینها همه با هم یک قران هم ارزش ندارد! مگر اینکه حکم رفتار را داشته باشد. مثلا چه؟ چگونه ممکن است حکم رفتار را داشته باشد؟ مثلا همان بیانیهی سه کشور اروپایی... آن بیانیه میتوانست یک رفتار پیش از جنگ تلقی شود. شبکهی شخصی درون مغز خودمان این موارد را تمرین کرده و به یاد دارد که در مواردی پیش از جنگ (چه میدانم علیه صدام و بنعلی و قضافی و ...) یک همچنین کارهایی کردهاند... اینجور صحبتها با خود صحبت فرق میکند. رفتار است. بگذریم.
{۲} باز هم میگویم... همه چیز برای من نشانگر (و نمودار) است. دادههای بنیادی و روانشناسی و خبری و ... همه را میتوان/باید آورد نشان داد. روی یک سری کونتر/گیج. حتی دادههای کمی و احیانا موجودات مجرد را هم بدهید دست من تقدیرشان میکنم در طبقهبندیها و اندازههای گوناگون و با آنها نشانگر میسازم! باید این کار را کرد! راهی جز این نیست! در حقیقت هر کسی هم که بررسی توصیفی میکند (مثلا میگوید فلان شرکت مدیرعامل جدید آورده احتمالا وضع شرکت خوب میشود برویم بخریم) او هم در ذهنش دارد/باید همچنین کاری میکند/بکند. بگذریم. در کل منظور این است که میگویم نمودار و نشانگر منظورم یک چیز خاص نیست. عمومی است منظورم.
{۳} عرفا در این زمینه حرفهای بسیار جالبی دارند. رفتن و بازگشتن... دو دیده (دو چشم) داشتن. خلوت و جلوت. سفر من الحق الی الخلق (بعد وصال) و ... دقیقا اینجا هم منظور ما همین است. برویم و برگردیم. هم با دیدهی الهی/مجرد دنیا را نگاه کنیم و هم با دیدهی زمینی و آلوده و ناقص.
نظر