نبض سیاست

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • گیلان
    عضو فعال
    • Jul 2011
    • 2178

    #871
    پاسخ : نبض سیاست

    بگذریم !
    تاپیک حسابی به بیراهه رفت !
    آخرین ویرایش توسط گیلان؛ 2015/05/07, 23:33.
    هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

    نظر

    • Nay
      Banned
      • Aug 2014
      • 641

      #872
      پاسخ : نبض سیاست

      تلنگر




      ذهن های کوچک درباره افراد صحبت میکنند
      ذهن های معمولی درباره وقایع

      اما ذهن های بزرگ درباره ایده ها بحث میکنند


      (الینور روزولت، بنیان گذار منشور جهانی حقوق بشر)



      Great minds discuss ideas; average minds discuss events; small minds discuss people. Eleanor Roosevelt


      -----------------------------------------
      البته نه ایده هایی از جنس هاله نورو نه سکوت های خیانت بار به شعور و آگاهی یک ملت آنهم از طرف مراجع تقلید تراز اول
      آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/05/08, 00:21.

      نظر

      • Nay
        Banned
        • Aug 2014
        • 641

        #873
        پاسخ : نبض سیاست

        لایحه‌ای که به کنگره اجازه نظارت بر توافق هسته‌ای با ایران را می‌دهد، تصویب شد.

        ۹۸ سناتور دموکرات و جمهوری‌خواه به این لایحه که کار را برای دولت اوباما و جمهوری اسلامی سخت می‌کند، رای مثبت داده‌اند.

        این مصوبه به کنگره این قدرت را می‌دهد بعد از توافق هسته‌ای، ۳۰ روز وقت دارد تا بر آن نظارت کند و یا حتی آن‌را رد کند.

        نظر

        • Nay
          Banned
          • Aug 2014
          • 641

          #874
          پاسخ : نبض سیاست

          روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت، مرگ فریناز خسروانی، دختر جوان اهل مهاباد، بر اثر سقوط از بالکن طبقه چهارم هتل تارا، جایی که در آن کار می‌کرد، خبرساز شد.
          حادثه سقوط فریناز خسروانی از یکی از اتاق‌های این هتل در حالی رخ داده است که گفته می‌شود این اتاق محل اقامت یکی از کارمندان وابسته به وزارت اطلاعات بوده و فریناز در اتاق با او تنها بوده است.
          به دنبال انتشار خبر “خودکشی” این دختر جوان کرد، امروز ۱۷ اردیبهشت، در مهاباد تجمعی روی داده و عکس‌هایی در شبکه‌های مجازی منتشر شده که نشان می‌دهد مردم هتل تارا را به آتش کشیده‌اند.

          با وجود این، در مورد علت مرگ فریناز خسروانی روایت‌های مختلفی مطرح است. از جمله برخی منابع نظیر خبرگزاری کرد پرس، خبر مرگ را تایید کرده و در گفت‌و‌گو با جعفر کتانی، فرماندار شهر مهاباد، از این حادثه به عنوان قتل یاد کرده‌اند.

          ---------------------------
          عجب خر تو خری شده

          از اونور معلم ها، تجمع ساکت اعتراضی راه انداخته اند

          از این ور دولت داره برای یمن کمک های مردمی جمع میکنه

          از یه طرف دیگه یک میلیارد دلار جدید برای سوریه تامین اعتبار کرده اند

          عربستان هم که 5 روز آتش بس اعلام کرده ولی داره عربهار و تحریک میکنه که مقابل ایران بایستند

          طرح کورکر هم که با 98 رای تصویب شد، پس توافق اتمی با کش و قوس های اخیر و دبه کردن های طرف غربی، داره میره تو پرده ابهام

          از این ور هم که یکی از سران سپاه گفته که اگه غربی ها زیادی زر زدند، جریان را بسپارید به نظامی ها

          نظر

          • B A R A N
            عضو فعال
            • Mar 2015
            • 677

            #875
            پاسخ : نبض سیاست

            در اصل توسط Nay پست شده است View Post
            سلام بر شما



            مطلب قیاسی شما، ریشه در دروس مدیریتی داره، نه فکت

            این رو هم نمیدونم کی اختراع کرده و یا شاید هم خواسته اند باهاش عقده های حقارتشون رو پوشش بدهند، وگرنه همونطور که عرض کردم، هوش می بایست نمود بیرونی داشته باشه که یکی از این نمودها، رفاه و رضایتمندی عمومی است که شاخصه های خودش رو داره

            بنده هم هیچ برداشت خاصی نکردم و فقط تاکید داشتم که ایرانی های داخل ایران، اصولاً باهوش نیستند. همین! تو بهترین حالت، متخصصان و نخبگان داخلی ما، ماشین های زنده اطلاعاتی هستند که قابلیت بهره برداری ازشون نیست!

            یعنی نه تنها این اطلاعات به روز و حجیم، بدرد خود طرف نمیخوره، بلکه ازش استفاده برای غیر هم ممکن نیست، زیرا قابل تعامل نیست!

            کافیه بهش بگی استاد ..... اون وقت دیگه خدا رو بنده نیست!!!!!!!!!!! انگار اگر مثلاً دکترای فیزیک هسته ای داشته باشی، پُخی هستی؟؟؟؟؟؟؟ تو جوامع مترقی، اون فرد فقط یک متخصص فیزیک هسته ای است which does not impress anybody much

            زیرا به این درجه از دانایی رسیده اند که: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده است!


            اخلاق و هوش با هم رابطه مستقیم دارند و به یک فرد اخلاق مدار، عنوان خردمند را میدهند.

            بنابراین جوامع و فرهنگ هایی که عملاً به اخلاق بها میدهند(نه مثل ما شعاری و پر از تناقض)، در زمره باهوشترین و خردمندترین جوامع هستند و میزان رضایتمندی و خوشبختی افراد هم در همان جوامع، باز رابطه مستقیم با اخلاق و رعایتش داره. (قوانین مدنی)

            به نظر خودم، اخلاق مترادف با خردمندی است. پس فرد اخلاق مدار را خردمند و افراد بد یا بی اخلاق را ، میتوان بی شعور نامید! (بعنوان یک قاعده کلی یا rule of thumb)

            پس هوش، زیر شاخه اخلاق و خردمندی است و هر کس که آن ندارد، حقا که این ندارد!

            چراکه هوشی که منتج به عاقبت به خیری عام نشه، خردمندانه نیست! در بهترین حالت آن هوش برتر، ابزار کنترل دیگرانه، مثل ساخت بمب اتم و وای به روزی که دست نا اهلش بیافته! اونوقته که اسمش میشه هوش سیاه!

            اما خردمند کسی است که به اشتباه خودش پی میبره و اون رو جبران میکنه و از دیگران پوزش میطلبه! یعنی یک فرد اخلاق مدار. یعنی همون هایی که پروتکل الحاقی را داوطلبانه امضا میکنند!


            به عبارتی
            هوش، ابزار معاش و اخلاق، مقال و مجال عیشه! عیش واقعی! یعنی لذت باهم بودن و در خدمت خلق بودن، نه استیلا و حکومت و استبداد!!!!!!!!!

            مثلاً یک فرد خردمند برای خودش حد و حدود تعیین میکنه و همیشه میپرسه، واقعاً به بیش از این نیازی هست؟ (در صورتی که نیازش مرتفع شد) و خوب که نگاه کنیم، برای همه، جا هست! فقط باید بگردیم و سعی کنیم تا جایگاه واقعی خودمون را پیدا کنیم، نه اینکه مدام در طمع پست و مقام دیگری باشیم!

            پس از مسابقه های احمقانه بهتر بودن و برتر بودن، دست میکشه، زیرا میدونه:

            نردبان این جهان، همین ما و منی و بهتر و بدتر بودنه

            لاجرم از این نردبان، یا خواهد افتاد، یا خواهند انداختش

            پس هر کس که بالاتر رفت و نشست

            استخوانش بدتر و سخت تر خواهد شکست

            (مولوی)

            منیت، عین بی اخلاقی و نابخردی است
            منیت= بی شعوری

            و ناکسی و هیچ بودن (منم منم نزدن واقعی) عین سعادت و رستگاری است

            و در قصه طوطی و بازرگان مولوی به فراست میگه:

            من کسی در ناکسی دریافتم
            پس کسی در ناکسی دربافتم

            یعنی اگر میخواهی واقعاً کسی بشی، اول از همه باید از ادعا کردن و فخر فروشی دست برداری و به گمنامی برسی، بعد از اون به همه چیز دست خواهی یافت و خود واقعیت رو کشف خواهی کرد که برایش زحمت کشیده ای، اما حق و ناحق نکرده ای و خیانتی مرتکب نشده ای... بی خین و خین ریزی که این روزها شاهدشیم سر پتروشیمی مبین دارند در میارند تا به لطایف الحیل، سنار سه شاهی بیشتر گیرشون بیارند و یادمون رفته، قذافی اون همه ثروت رو با خودش کجا برد؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!


            و اما یک نکته ظریف که می بینم هنوز برخی میزان مطالعه افراد را با تعداد کتاب خوانها و کتاب خوانی میسنجند

            اصولاً دانایی، توانایی است

            پس از هر منبعی که بشه کسب فیض کرد، بر میزان توانایی ما خواهد افزود و امروزه، بخاطر نوع گرفتاری ها، میزان کتاب خوانی بسیار کم شده، اما رسانه های دیگر چی؟ آیا حضور انواع و اقسام رسانه های جدید هم کم رنگ شده؟

            رادیو، تلویزیون، اینترنت، موبایل و سینما، رسانه های بسیار قدرتمندی هستند که جای کتاب و کتاب خوانی را گرفته اند، پس میزان آگاهی افراد به کتاب خواندن نیست (در این برهه زمانی)

            ما در هر لحظه در حال بمباران شدن اطلاعاتی هستیم


            اگر بپذیریم که یک تصویر، جای 1000 کلمه صحبت میکنه (ضرب المثل چینی)، پس با دیدن یک فیلم، ما قادر خواهیم بود معادل چندین کتاب، معلومات کسب کنیم! فقط مهم اینه که چه کتابی بخونیم یا چه وبسایتی رو مطالعه کنیم و یا چه فیلمی رو ببینیم!!!!!!!!!!!!

            مثلاً فیلم مرد آهنی 3 رو میشه ساعت ها درباره اش سخن گفت و نقدش کرد!!!!
            همینطور پرستیژ، رهایی از شاوشنک و یا فارست گامپ

            با احترام

            (نی)
            دوست عزیز جناب نی ،نیات پاک و انسان دوستانه تان در سراسر نوشته ایده آلیستی رئالیستی تان موج می زند و این ستودنی است ،ولی ایکاش کمی بیشتر از زاویه دید رئالیستی به قضییه نگاه می کردید.

            ماکیاولی شاید اولین نفری بود که نگفت انسان چگونه باید باشد بلکه گفت انسان چگونه است .
            دیگر باید قبول کرد که اخلاق نه تنها در جوامع ،هم پای تکنولوژی رشد نکرده ،بلکه برعکس دنده عقب هم رفته است.مارکس به این مورد در کتاب فقر فلسفه اشاره می کند که هر قدر در جامعه ایی ،کالا محوری فزونی یابد و همچنین آن جامعه علمی تر شود ،میزان احساس و اخلاق در آن جامعه کاهش می یابد.
            فوکو می گوید:اکثر آدم ها وقتی تظاهر به نجابت می کنند که قدرت لازمه برای بدی کردن را ندارند.

            امروزه اینکه بگوییم انسان باید اینگونه باشد یا نباشد در حدود قانون است.یکنفر می تواند قاون گرا باشد ولی اخلاق گرا نباشد.و برعکس.ولی حکومت ها او را به قانون گرایی مجبور میکنند نه اخلاق گرایی.
            شما هم اخلاق گرایی را با قانون گرایی خلط نموده اید.

            اگر خوش اخلاقی را نیز جزئی از اخلاق گرایی بدانیم.در یک تحقیق مشترک بین دانشگاه پنسیلوانیا و ایلینویز آمریکا نشان داده شد که افراد بد اخلاق در کارهای خود عملکرد بهتری نسبت به افراد خوش اخلاق دارند.چرا که زمان بیشتری را صرف فعالیت های کمتری میکنند..که تا حدودی نشان دهنده ی اینست که هوش و اخلاق رابطه ی مستقیمی با هم ندارند.
            اگر هوش و اخلاق مترادف هم باشند ،پس آنگاه باید گفت که گاندی و دکارت(پدر علم اخلاق علمی )و امثالهم ،باهوشترین افراد نوع بشر بوده اند.

            اگر قرار باشد این دو رابطه ی مستقیمی با هم داشته باشند (طبق تعریف خود شما )نتیجتا اخلاق بایستی زیر مجموعه ی هوش قرار گیرد نه هوش زیر مجموعه ی اخلاق.


            می فرمایید هوشی که منتج به عاقبت به خیری عام نشه، خردمندانه نیست! البته این خوب است و شاید بتوان گفت در حزب چپی ها (مارکسیست ها و کمونیست ها و...)جزی از مرامنامه آنها بوده است.
            اما هوش و خیر عام رابطه ی مستقیمی با هم ندارند.مثلا یک نظریه وجود دارد که می گوید ،دولت توسط قشر ثروتمند بنا نهاده شده است تا آنها را از گزند موجی فقرا حفظ کند.


            با قسمت آخر صحبتتان تا حدود زیادی مخالفم.
            اتفاقا این بمباران اطلاعاتی سبب شده ،افراد حتی وقت نکنند و نتوانند ،صدای فکر خودشان را بشنوند ،چه برسد به ...
            اکنون سینما و تلویزیون و اینترنت و..شده افیون توده ها.
            و ابزاری برای پروپاگاندای حکومت ودین.در واقع سلاح فرهنگی یا همان جنگ نرم.
            این ها غالبا ایده آل گرا ، شیک و کمیکند ،در حای که زندگی واقعی بسیار بی رحم و تراژیک و غیراخلاقی و مبتذل و غیر منطقی است.این کانال ها غالبا،مردم را خوش بین و خیالاتی و.نادان ...بار می آورند.

            دوست عزیز در پایان چند نکته:لطفا اگر می خواهید بحث را ادامه دهیم ،بهتر است مثله پدیدار شناسان دقیقا مشخص کنیم در مورد چه می خواهیم صحبت کنیم واز کدام زاویه دید(،علمی ،فلسفی ،اخلاقی و...)

            و دو سوال با توجه به این جمله تان( همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده است!)که نشان دهنده ی اینست که معتقدید که دانش بشری نسبی است ،آیا بنظرتان اخلاق هم نسبی است یا خیر؟اگر آری پس چگونه آنرا با هوش هم بسته می سازید؟
            و بنظرتان ذاتا انسان شر است یا خیر؟

            با سپاس

            نظر

            • Nay
              Banned
              • Aug 2014
              • 641

              #876
              پاسخ : نبض سیاست

              در اصل توسط B A R A N پست شده است View Post
              دوست عزیز جناب نی ،نیات پاک و انسان دوستانه تان در سراسر نوشته ایده آلیستی رئالیستی تان موج می زند و این ستودنی است ،ولی ایکاش کمی بیشتر از زاویه دید رئالیستی به قضییه نگاه می کردید.

              ماکیاولی شاید اولین نفری بود که نگفت انسان چگونه باید باشد بلکه گفت انسان چگونه است .
              دیگر باید قبول کرد که اخلاق نه تنها در جوامع ،هم پای تکنولوژی رشد نکرده ،بلکه برعکس دنده عقب هم رفته است.مارکس به این مورد در کتاب فقر فلسفه اشاره می کند که هر قدر در جامعه ایی ،کالا محوری فزونی یابد و همچنین آن جامعه علمی تر شود ،میزان احساس و اخلاق در آن جامعه کاهش می یابد.
              فوکو می گوید:اکثر آدم ها وقتی تظاهر به نجابت می کنند که قدرت لازمه برای بدی کردن را ندارند.

              امروزه اینکه بگوییم انسان باید اینگونه باشد یا نباشد در حدود قانون است.یکنفر می تواند قاون گرا باشد ولی اخلاق گرا نباشد.و برعکس.ولی حکومت ها او را به قانون گرایی مجبور میکنند نه اخلاق گرایی.
              شما هم اخلاق گرایی را با قانون گرایی خلط نموده اید.

              اگر خوش اخلاقی را نیز جزئی از اخلاق گرایی بدانیم.در یک تحقیق مشترک بین دانشگاه پنسیلوانیا و ایلینویز آمریکا نشان داده شد که افراد بد اخلاق در کارهای خود عملکرد بهتری نسبت به افراد خوش اخلاق دارند.چرا که زمان بیشتری را صرف فعالیت های کمتری میکنند..که تا حدودی نشان دهنده ی اینست که هوش و اخلاق رابطه ی مستقیمی با هم ندارند.
              اگر هوش و اخلاق مترادف هم باشند ،پس آنگاه باید گفت که گاندی و دکارت(پدر علم اخلاق علمی )و امثالهم ،باهوشترین افراد نوع بشر بوده اند.

              اگر قرار باشد این دو رابطه ی مستقیمی با هم داشته باشند (طبق تعریف خود شما )نتیجتا اخلاق بایستی زیر مجموعه ی هوش قرار گیرد نه هوش زیر مجموعه ی اخلاق.


              می فرمایید هوشی که منتج به عاقبت به خیری عام نشه، خردمندانه نیست! البته این خوب است و شاید بتوان گفت در حزب چپی ها (مارکسیست ها و کمونیست ها و...)جزی از مرامنامه آنها بوده است.
              اما هوش و خیر عام رابطه ی مستقیمی با هم ندارند.مثلا یک نظریه وجود دارد که می گوید ،دولت توسط قشر ثروتمند بنا نهاده شده است تا آنها را از گزند موجی فقرا حفظ کند.


              با قسمت آخر صحبتتان تا حدود زیادی مخالفم.
              اتفاقا این بمباران اطلاعاتی سبب شده ،افراد حتی وقت نکنند و نتوانند ،صدای فکر خودشان را بشنوند ،چه برسد به ...
              اکنون سینما و تلویزیون و اینترنت و..شده افیون توده ها.
              و ابزاری برای پروپاگاندای حکومت ودین.در واقع سلاح فرهنگی یا همان جنگ نرم.
              این ها غالبا ایده آل گرا ، شیک و کمیکند ،در حای که زندگی واقعی بسیار بی رحم و تراژیک و غیراخلاقی و مبتذل و غیر منطقی است.این کانال ها غالبا،مردم را خوش بین و خیالاتی و.نادان ...بار می آورند.

              دوست عزیز در پایان چند نکته:لطفا اگر می خواهید بحث را ادامه دهیم ،بهتر است مثله پدیدار شناسان دقیقا مشخص کنیم در مورد چه می خواهیم صحبت کنیم واز کدام زاویه دید(،علمی ،فلسفی ،اخلاقی و...)

              و دو سوال با توجه به این جمله تان( همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده است!)که نشان دهنده ی اینست که معتقدید که دانش بشری نسبی است ،آیا بنظرتان اخلاق هم نسبی است یا خیر؟اگر آری پس چگونه آنرا با هوش هم بسته می سازید؟
              و بنظرتان ذاتا انسان شر است یا خیر؟

              با سپاس
              با سلام

              حقیقتش این روزها وقت برای بحث کردن خیلی کم دارم و ترجیح میدم وارد مباحثی بشم که نادانسته هام را پاسخ بده، برای من مسایل اخلاقی، فلسفی و علمی به طور عام حل شده

              اخلاق یک بایده و مطلق
              فلسفه رفته رفته جایش را داده به علم (مال زمانهایی است که قابلیت آزمون و خطای عملی نبوده، پس نظریه پردازی میکرده اند، البته هنوز هم جایگاه خودش را کما فی السابق داره، ولی این تلاش بیشتر از ناحیه فیلسوفان است تا فلسفه را همچنان دارای اعتبار قلمداد کنند. به نظر من، فلسفه اعتبار داره، اما عرضه و تقاضا تعیین کننده نهایی است!
              علم هم یک نفس داره میتازه

              و همه اینها لازمه زندگی و تدام بقا و البته برای با کیفیت زندگی کردنه


              اما هوش، قوه ممیزه بشر با سایر جانداران، در حقیقت مکانیسمی برای بقاست و اخلاق، تعالی دهنده کیفیت زندگیه!

              پس به نظر من، همه توانایی های انسان، میبایست در خدمت اخلاق باشه، اگر و اگر، معتقد به فلسفه وجودی انسان باشیم. یعنی اصالت نفس

              یعنی اینکه، اینجا مدیریت با اخلاقه و تمامی نیروها باید در خدمتش باشند.

              فرق هوش و خردمندی (یعنی اخلاق درست) فقط در داشتن و نداشتن تجربه است

              هوش، تجربه نداره، اخلاق بر پایه تجربیات بنا نهاده شده

              هوش برای رسیدنه
              اخلاق برای ارزش رسیدن


              مثلا شکم قار و قور میکنه، هوش (اینجا غریزه) باید رفع گرسنگی کنه
              اما اخلاق میگه، از راه درست و بدون آسیب رساندن به دیگران

              دوست خوبم ، بارارن عزیز

              باور بفرمایید اخلاق، ایده آل گرایی نیست، بلکه اختلاط نفسانیات و حقایق، ما رو از رسیدن به انسان کامل بودن باز میداره، یعنی تردیدهامون

              یعنی اگر شما از راز هستی با خبر باشید و به عین الیقین برسید که هر عملی نیکو یا شر، پاداش متناسب و درخور میگیره، فکر میکنید عاقلانه است که دست به عملی خلاف سعادتمندی خودمون بزنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟


              بنابراین نسبیت اخلاق، بر میگرده به تقابل و تعامل مکاتب اخلاقی موجود و صد البته، حقانیتشون!

              من از رنگ رخساره پی میبرم به سر درون، بنابراین، وضع موجود مثلا به من میگه، مکتب اسلام حق نیست که اگر بود، این حال و روز مسلمونها نبود..

              اما علت اصلی تمامی اختلافات، همان نادانی بشره و منظورم از همه چیز را همگان دانند، اینه که انسان آنقدر فرصت نداره تا به دانایی کامل برسه، پس فقط در ظرف زمانی حضور خودش در عالم، میتونه مسائل معاصر خودش رو درک کنه و نسبت به رفع مشکلات، موثر باشه (البته اگر به آن درجه از شعور برسه که وظیفه ای برای خودش متصور باشه برای خدمت به خلق).... اینجاست که پای منافع مشترک یا public interest پیش میاد


              پس خلاصه میکنم

              علت تمامی اختلافات، نادانی، بی هوشی و بی شعوری است و حداقل نیاز برای فائق آمدن بر مشکلات حاضر، رعایت اخلاق و تحمل یکدیگر، تا اینکه اختلاف از میان برداشته بشه، نه اینکه بگیم حق با منه، منم منم بزنیم و دست آخر، چون در موضع بالاتر قرار داریم، از قوه قهریه استفاده کنیم... استفاده از زور، نشانه نابخردی است، زیرا دست بالای دست بسیار است و چنانچه مدام بخواهیم با هم بجنگیم، نه تو مانی و نه من!!!!!!! آیا این عاقلانه است؟

              آسایش دو گیتی، تفسیر ان دو حرفست
              با دوستان
              مروت، با دشمــــــــنان مدارا


              یاد قصه های پدر کشی بیافتیم، یا اختلافات ده بالا و ده سفلی سر مسئله حق آب، به این جمع بندی میرسیم که هوشمندی یعنی رفع اختلاف، نه اثبات برتری

              پس تمامی این مسابقات، نشان حماقته نه هوشمندی

              و دست کشیدن از این تلاش بیهوده، رئالیست بودنه، نه ادامه این توحش، فقط و فقط اگر ذره ای به عاقبت کارمون بیاندیشیم، که همه امون سوار یک کشتی هستیم

              پس انسان خامه و مستعد پخته شدن به هر دو طیف خیر و شر
              (نی)

              نظر

              • RAMIN PEDRAM
                عضو عادی
                • Aug 2014
                • 199

                #877
                پاسخ : نبض سیاست

                تو این فروم دارم بشدت از دوتا تاپیک بشدت لذت می برم:1- تحلیل های تکنیکال فرشید خان.2- همین تاپیک و پستهای زیبا و اندیشمندانه جنابان NAY؛BARANو گیلان گرامی .

                امیدوارم در یک جو چند صدایی زیبا ادامه پیدا کنه. دوست دارم اگه حس و وقتش بود من هم وارد این دیالوگ بشم. دیالوگ داشتن در جوامع مشرق زمین بویژه ایران متاعی

                است بسیار نایاب حتی در بین روشنفکران و متفکرین.
                [SIZE=3][COLOR=#800000][FONT=Arial Narrow]plan your trades and trade your plan[/FONT][/COLOR][/SIZE]

                نظر

                • Nay
                  Banned
                  • Aug 2014
                  • 641

                  #878
                  پاسخ : نبض سیاست

                  در اصل توسط B A R A N پست شده است View Post
                  ...
                  و دو سوال با توجه به این جمله تان( همه چیز را همگان دانند ...
                  1- آیا بنظرتان اخلاق هم نسبی است یا خیر؟
                  2-اگر آری پس چگونه آنرا با هوش هم بسته می سازید؟
                  3- و بنظرتان ذاتا انسان شر است یا خیر؟

                  با سپاس
                  با سلام دوباره

                  سئوالات شما رو با این شماره بندی جواب میدم

                  1- اخلاق به نظر من مطلقه، اما همیشه سئوالم این بوده که چرا تمدن بشری عمقی 3-4 هزار ساله داره، در حالیکه عمر کائنات میلیاردها ساله
                  2- هوش ابزار معیشته، اخلاق سامان دهنده زندگی است! پس برای یک زندگی بهینه، هم می بایست باهوش بود و هم اخلاق مدار (عاقبت و عافیت اندیش)
                  3- انسان مثل یک لوح پاک میمونه، هر چی روش بنویسی، همون میشه، اما این لوح گلی است، و بعد از مدتی، دیگه نمیشه خلقیات رو عوض کرد!!!!

                  پس خردمندانه این است که از همان روزهای اولیه، انسان را صحیح پرورش دهیم و این صحیح بودن، خودش باید به بوته نقد سپرده بشه که صحیح چیست و نا صحیح چیست که بر میگرده به علم انسان و چون فردی همه چیز دان هنوز زاده نشده، پس نهایت باید از حافظه تاریخی بشر کمک گرفت و بهترین ها رو انتخاب کرد! تا در آینده قطعات گمشده این پازل، با کمک خود بشر، تکمیل بشه!


                  اما اجازه بدید این بحث ادامه پیدا نکنه و من یک سئوال از شما بپرسم

                  حافظه تاریخی بشر، چرا اینقدر در رابطه با سن کائنات، کوچیکه؟ (یعنی همون 3 الی 4 هزار سال)

                  بشر همیشه کنجکاو بوده، اما وقتی بر میگردیم به تاریخ تمدن، از پس از رنسانسه که پیشرفت های بشری شتاب میگیره و سرعت این پیشرفت آنچنان زیاد شده که اکنون در هر لحظه ما یک نوآوری داریم.

                  آیا شما جوابی براش دارید؟

                  با سپاس

                  نظر

                  • B A R A N
                    عضو فعال
                    • Mar 2015
                    • 677

                    #879
                    پاسخ : نبض سیاست

                    لیست خانه‌ها و ویلاهای یک وزیر دولت اصلاحات

                    پنج شنبه ۱۳۹۴/۰۲/۱۷

                    روزنامه رسالت در یادداشتی با عنوان «اصل ۱۴۲ و چالش‌های آن» خواستار رسیدگی به دارایی‌های یکی از وزرای دولت سازندگی که هم اکنون نیز صاحب منصب است، شد.

                    رسالت خاطرنشان کرد: وزیری از تبار دولت سازندگی پس از اتمام دوره آن دولت در مقام عضویت در هیئت مدیره یک شرکت نفتی در قدرت باز حضور می‌یابد و پس از طی کردن طول و عرض دولت اصلاحات در چنین سمتی اکنون صاحب منصب یک نهاد دولتی است.
                    پرسش این است چگونه می‌توان با یک حقوق و مزایای کارمندی به چنین ثروتی دست یافت.

                    اطلاعات وارده به بخش اقتصادی روزنامه حاکی است که بخشی از دارایی‌هایش به قرار زیر است:

                    ۱) ۴ واحد مسکونی واقع در خیابان زعفرانیه

                    ۲) یک واحد مسکونی واقع در فرمانیه به مساحت ۵۰۰ متر عرصه و ۸۰۰ متر اعیان

                    ۳)۲ واحد آپارتمان ۳۰۰ متری واقع در اقدسیه از ۱۰ واحد ساخته شده در مشارکت با برادر وزیری دیگر

                    ۴) ویلایی ۴ هزار متری واقع در کلاردشت

                    ۵) یک واحد یک خوابه واقع در فرمانیه

                    ۶) شش دانگ از مجتمع تجاری مسکونی واقع در عسلویه مشتمل بر ۱۹ واحد تجاری و ۱۰ واحد مسکونی

                    ۷) چند دستگاه خودروی گرانقیمت، چند تخته فرش نفیس گرانقیمت.

                    رسالت می‌افزاید: آیا مرجع صلاحیت‌دار اصل ۱۴۲ مراتب فوق را در رسیدگی به دارایی‌های این وزیر اسبق و صاحب منصب فعلی را مطمح نظر قرار داده است یا این شخص مانند چندین نفری که آقای اژه‌ای در مورد عدم اعلام دارایی‌های مسئولین دولت قبل متذکر شده‌اند هنوز دارایی‌های خود را اعلام نکرده است. نام و مشخصات کامل آدرس دارنده دارایی‌های فوق که بعضاً به دیگران فروخته شده و برخی به منسوبان درجه یک منتقل شده است به همراه گزارش مردمی واصله نزد بخش اقتصادی روزنامه موجود در صورت مطالبه مراجع قضائی ارائه خواهد شد.


                    .

                    نظر

                    • RAMIN PEDRAM
                      عضو عادی
                      • Aug 2014
                      • 199

                      #880
                      پاسخ : نبض سیاست

                      بدون هیچ پیش داوری .وقتی خبر زیر رو می خونیم همینطور میخکوب میشیم که داره چه میگذره تو این مملکت. آقایونی که به زور میخاند مردم رو بفرستند بهشت چه

                      توضیحی دارند؟..... لایه های اصلی و ریشه ایی این فرهنگ قرنهاست دچار آسیب جدی شده و به مرور هم داره عمیق تر میشه.

                      مهرداد بهار پسر ملک الاشعرای بهار میگه : پدرم در یک میتینگ انتخاباتی برای مردم سخرانی کرد و زمانی که برای برداشتن چتر و کلاه و پالتو به اتاق مربوط رفت دید

                      خبری ازشون نیست در اون زمان به من گفت ((مهرداد یادت نره که این ملت هرگز درست بشو نیست)) دهها سال نیاز به آموزش جدی و اساسی از سالهای

                      پیش دبشتانی هست تا نسلی کاری ؛مفید و اخلاقی و پایبند به قانون عمل بیاد.اگر والدین این نسلها کار رو خراب نکنند؟؟؟!!!http://www.asriran.com/fa/news/39497...4%D8%AF%D9%87-
                      آخرین ویرایش توسط RAMIN PEDRAM؛ 2015/05/08, 17:03.
                      [SIZE=3][COLOR=#800000][FONT=Arial Narrow]plan your trades and trade your plan[/FONT][/COLOR][/SIZE]

                      نظر

                      • fanos
                        ستاره دار(1)
                        • Jul 2013
                        • 209

                        #881
                        پاسخ : نبض سیاست

                        معرفی کتاب «دروغ/ اراده‌ی آزاد»


                        خواندن این کتاب مثل دیدن دو فیلم با یک بلیط است. عنوان کتاب اول «دروغ» و عنوان کتاب دوم «اراده آزاد» است. با توجه به موجز بودن این دو کتاب آقای خشایار دیهیمی مدیر مجموعه کتابهای «تجربه و هنر زندگی» تصمیم گرفته است تا این دو را در یک کتاب تحت عنوان دروغ/اراده آزاد منتشر کند.
                        کتاب اول در مورد دروغ است:
                        ما در کودکی با این آموزه بزرگ شدیم که «دروغگو دشمن خداست!» و اکنون در جامعه‌ای به بلوغ رسیده‌ایم که جای جای آن به دروغ آلوده است. متاسفانه در مورد آسیب شناسی و اذعان به اشاعه این فرهنگ زشت در جامعه باز هم صداقت نداریم و به خودمان دروغ می‌گوییم و یا حداکثر از واژه جدید الاختراع «خلاف گویی» استفاده می‌کنیم.
                        ما دروغ را ریشه همه بدی‌ها می‌دانستیم، اما اکنون اگر در اطرافمان کمی دقیق شویم می‌بینیم که چطور این فاضلاب سمی‌زندگی ما و اطرافیان ما را آلوده کرده است. تا آنجا که توانایی یک فرد در دروغ گویی معیاری برای «زرنگی» او شده است و فرهنگ «زرنگ بازی» سالیان درازی است که با تغذیه از این فاضلاب سمی سر برآورده و در جامعه ریشه دوانده است.
                        در این کتاب سم هریس دانشمند عصب شناس از دانشگاه کالیفورنیا به واکاوی دروغ می‌پردازد. اینکه دروغ چیست؟ آیا هر فریبی دروغ است؟ صداقت چیست؟ دروغ بزرگ و کوچک یعنی چه؟ دروغ مصلحت آمیز یعنی چه؟ تاثیر دروغ در اعتماد چیست؟ رابطه تحسین و دروغ چیست؟ راز و دروغ چگونه ممکن است با هم مرتبط شوند؟ در موارد افراطی و حاد تکلیف دروغ چه می‌شود؟ دروغگو چطور حساب دروغ های خود را نگه می‌دارد! فواید یک‌رویی چیست؟ تاثیر دروغ های بزرگ در جامعه چیست؟
                        اگر تصمیم بگیریم دیگر هرگز دروغ نگوییم در روابط مان چه تغییراتی به وجود می‌آید؟ کدام حقایق ناگهان در زندگی مان جلوی چشم ظاهر می‌شوند؟ بعد از آن چه جور آدمی می‌شویم؟ و چقدر بر اطرافیانمان تاثیر می‌گذاریم؟ به گمانم تلاش برای یافتن پاسخ این پرسشها به زحمتش می‌ارزد.
                        اما کتاب دوم در مورد اراده‌ی آزاد است:
                        آیا اراده‌ی آزاد وجود دارد؟ آگاهی و ناخودآگاه چیست؟ آیا اراده از آگاهی برمی‌خیزد یا اینکه در دل ناخودآگاه جای دارد؟ آنچه در کودکی گذشته است چه تاثیری بر اراده فرد در آینده دارد؟ آیا با اسکن وضعیت نورون های مغز می‌شود اراده فرد را قبل از آنکه خود فرد از آن آگاه شود تشخیص داد؟ و پرسشهای جالب دیگری که سم هریس از دیدگاه دانش عصب شناسی نوین سعی در واکاوی آنها دارد و خواندن آن تاثیر به سزایی در خودشناسی خودمان خواهد داشت.

                        عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.

                        نظر

                        • گیلان
                          عضو فعال
                          • Jul 2011
                          • 2178

                          #882
                          پاسخ : نبض سیاست

                          مسیر قدس هم عوض شد :)
                          ===============

                          پناهیان: راه قدس از مكه و مدینه می‌گذرد
                          پناهیان با بیان این که آل سعود همان آل یهود است تاکید کرد: راه قدس از مكه و مدینه می‌گذرد.........

                          هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد , مگر آنکه از درون نابود شده باشد !...ویل دورانت

                          نظر

                          • fanos
                            ستاره دار(1)
                            • Jul 2013
                            • 209

                            #883
                            پاسخ : نبض سیاست

                            مسیر قدس هم عوض شد :)

                            ازمکه خیلی خیلی خطری البته شاید اقای پناهیان مشکلی نداره که مسیررا عوض کرده تجربه اش داره
                            عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.

                            نظر

                            • B A R A N
                              عضو فعال
                              • Mar 2015
                              • 677

                              #884
                              پاسخ : نبض سیاست

                              در اصل توسط Nay پست شده است View Post
                              با سلام

                              ..............

                              اخلاق یک بایده و مطلق

                              هوش، تجربه نداره، اخلاق بر پایه تجربیات بنا نهاده شده

                              ..............................
                              در اصل توسط Nay پست شده است View Post

                              1- چرا تمدن بشری عمقی 3-4 هزار ساله داره، در حالیکه عمر کائنات میلیاردها ساله؟

                              اما اجازه بدید این بحث ادامه پیدا نکنه

                              2-و من یک سئوال از شما بپرسم
                              حافظه تاریخی بشر، چرا اینقدر در رابطه با سن کائنات، کوچیکه؟ (یعنی همون 3 الی 4 هزار سال)
                              بشر همیشه کنجکاو بوده، اما وقتی بر میگردیم به تاریخ تمدن، از پس از رنسانسه که پیشرفت های بشری شتاب میگیره و سرعت این پیشرفت آنچنان زیاد شده که اکنون در هر لحظه ما یک نوآوری داریم.
                              آیا شما جوابی براش دارید؟

                              با سپاس
                              دوست عزیز جناب نی ،بنده همانطور که شما فرمودید ،نمی خواهم بحث را ادامه دهم ولی ذکر چند نکته لازم است.
                              اگر اخلاق مطلق است چگونه بر پایه تجربیات بنا شده است؟بعبارتی اگر بر حسب تجربه و آزمون خطا ایجاد شده و محصول بشر است ،آنگاه چگونه می توان آن را مطلق دانست؟

                              در مورد سوال 1 در بالا که جواب کاملا مشخص است.ولی در مورد سوال 2 ،به راستی متوجه کنه سوال نشدم ،لطفا بیشتر بازش کنید.

                              نظر خودم در رابطه با اخلاق ،عکسه نظر شماست.
                              1-اخلاق کاملا نسبی است.بطور مثال ،کشتن بد است ولی در جنگ ،کشتن افراد دشمن نه تنها بد نیست ،بلکه افتخار هم است.
                              یا در غرب ،سگ به مانند یکی از اعضای خانواده می ماند و اگر کسی به سگ آن خانواده توهین کند یا آن را بزند گویی به خود آن خانواده توهین نموده ،حال در اینجا سگ حیوان نجسی محسوب می شود که بهر جا پا بگذارد یا آن جا را لمس کند ،نجس می شود.وکشتن سگ حیوان آزاری محسوب نمی شود.یا دروغ گفتن بد است ،ولی در اینجا ما انواع و اقسام دروغها را داریم .مصلحتی ،تقیه ،خدعه و ....

                              2-انسان موجود اخلاق گرایی نیست.
                              کدام موجود جز انسان ،بصورت سیستماتیک همنوع خودش را می کشد؟
                              شوپنهاور و هابز و... هر انسانی را برای انسانی دیگر ،یک گرگ می دانستند که در صورت وجود شرایط مساعد باطن خود را نشان میدهد.
                              نیچه می گوید:خطرناکترین حیوان آدمی است...



                              .

                              نظر

                              • fanos
                                ستاره دار(1)
                                • Jul 2013
                                • 209

                                #885
                                پاسخ : نبض سیاست

                                سم هریس

                                از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

                                پرش به: ناوبری، جستجو

                                سام هریس


                                سم هریس (به انگلیسی: Sam Harris) (زاده ۱۹۶۷) یک نویسنده آمریکایی و از هواداران شکاکیت علمی است. درسال ۲۰۰۵ کتاب پایان ایمان او (منتشر شده در سال ۲۰۰۴) برنده جایزه پن / مارتا آلبراند PEN/Martha Albrand شد. کتاب نامه‌ای به ملت مسیحی درسال ۲۰۰۶، پاسخ دفاعی وی به منتقدان اولین کتابش محسوب می‌شود.
                                محتویات

                                [نهفتن]


                                زندگی[ویرایش]

                                هریس در مورد ذکر جزییات مربوط به زندگی شخصی و تاریخچه خانوادگی خود محتاط است. او گفته‌است که درخانواده‌ای با مادری یهودی و پدری عضو فرقه کویکر رشد یافته‌است. در سال ۲۰۰۹ در برنامه پخش زنده با بیل مار، هریس اظهار داشت که او در خانه‌ای سکولار بزرگ شده و پدر و مادرش هرگزبا وی درباره خدا بحث نمی‌کرده‌اند، با این حال او همواره به موضوع مذهب علاقه داشته‌است.
                                او شروع به تحصیل در رشته زبان انگلیسی در دانشگاه استنفورد کرد ولی تحصیلاتش را نیمه تمام رها ساخت. پس از یازده سال او به دانشگاه استنفورد بازگشت و موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته فلسفه گردید. در سال ۲۰۰۹ هریس دکترای خود را در رشته علوم اعصاب از دانشگاه کالیفرنیا اخذ کرد.
                                دیدگاه‌ها[ویرایش]

                                آزادی انتقاد از مذهب[ویرایش]

                                هریس باور دارد که زمان آن فرا رسیده‌است که اعتقادات مذهبی را بتوان آزادانه مورد سوال قرار داد. او احساس می‌کند به دلیل تابو(دشواژه) taboo بودن پرسش درمورد اعتقادات وباورهای مذهبی، بقای تمدن بشری در معرض خطرنابودی قرار گرفته‌است. او با توضیح مشکلی که امروزه از سوی اسلام در رابطه با تروریسم بین‌المللی، به عنوان تنها یک نمونه ویژه مطرح است، به انتقاد از کلیه مذاهب با همه سبک‌ها و شیوه‌ها می‌پردازد. او دین را مانع پیشرفت به سوی روشنگری، معنویت و اخلاق می‌شناسد.
                                بی‌خدایی[ویرایش]

                                گر چه وی یک بی‌خدا atheist است، بکار بردن این واژه را ضروری نمی‌داند. او اظهار می‌کند که بی خدایی به خودی خود یک دیدگاه یا فلسفه نیست، بلکه «در هم شکستن یک ایده اشتباه است». او می‌گوید که دین مملو از ایده‌ها و عقاید بد است و آنرا «یکی از بدترین اشکال سواستفاده از خرد که تا کنون ابداع شده‌است.» می‌شناسد. هریس باورهای مذهبی مدرن را با اسطوره‌های یونانیان باستان، که روزگاری به عنوان حقیقت کاملاً پذیرفته شده بوده‌اند اما امروزه منسوخ گردیده‌اند، مقایسه می‌کند. در ژانویه ۲۰۰۷ در مصاحبه با پی بی اس، هریس گفت: «ما کلمه‌ای برای اعتقاد نداشتن به خدای یونانی زئوس نداریم و می‌توان گفت که ما همگی نسبت به او بی خدا (Atheist) هستیم. همچنین ما هیچ کلمه‌ای برای نامیدن فردی که ستاره بین نیست نداریم». او نتیحه می‌گیرد که چنین کلماتی هنگامی از بین می‌روند که ما به سطحی از بلوغ و صداقت فکری برسیم که دیگر به اطمینان داشتن در مورد چیزهایی که به آنها مطمئن نیستیم تظاهر نکنیم.
                                هریس در کتاب پایان ایمان، فصلی را به «سرچشمه ایمان». اختصاص داده‌است. موضوع اصلی آن این است که تمام باورهای ما، به جز آنهایی که ریشه درتعصبات مذهبی دارند بر پایه شواهد و مدارک مبتنی بر تجربه هستند. او می‌گوید که دین اجازه می‌دهد که آنچه در حال عادی نشانه‌ای از «دیوانگی» شناخته می‌شود قابل قبول و یا در برخی موارد حتی «مقدس و محترم» جلوه نماید. او در این جا توجه خود را به آموزه‌های خاص کلیسای کاتولیک مانند تبدیل ماهیت نان و شراب به خون و بدن عیسی مسیح معطوف می‌دارد و می‌گوید که اگراین باور تنها در یک فرد بوجود آبد ما او را دیوانه و مجنون خواهیم دانست. هریس بر این باور است که اعتقاد به باور پذیرفته شده نسبت به اینکه خالق جهان صدای ما را می‌شنود، کاملاً تصادفی است. اگر به جای آن کسی به این اعتقاد پیدا کند که خدا به واسطه رگبار باران به پشت شیشه پنجره اتاق خواب ما بوسیله خط و نقطه کد مورس Morse Code در صدد ایجاد ارتباط با ما است، ما آنرا نشانه بیماری روانی و دیوانگی او محسوب می‌کنیم.
                                عدم تحمل بر پایه گفتمان[ویرایش]

                                هریس مدافع فرمی اصلاحی از عدم تحمل است که کاملاً قابل افتراق از آزار و اذیت مذهبی به شکل تاریخی آن می‌باشد. او به ترویج عدم تحمل بر پایه گفتمان که در آن اعتقادات شخصی در برابر شواهد و مدارک محک زده می‌شوند می‌پردازد. در این شکل از گفتمان صداقت فکری هم در دیدگاه‌های مذهبی و هم در دیدگاه‌های غیر مذهبی ضروری است. او همچنین بر این باور است که عوامل بازدارنده‌ای که جلوی نقد آشکار اعتقادات، باورها و رسوم مذهبی را تحت عنوان «تحمل و بردباری» می‌گیرند، باید از پیش پا برداشته شوند.




                                هریس مدعی است که چنین گفتمان و ارزیابی سازنده‌ای جهت پیشرفت در هر زمینه دیگری از دانش ضروری به شمار می‌آید. به عنوان مثال، او نشان می‌دهد که در فیزیک یا تاریخ یک دیدگاه نو و متفاوت با دیدگاه رایج فعلی، برای اثبات خود هرگز تحت حمایت واژه «احترام» از ارایه مدارک معتبر و دلایل منطقی مبرا نمی‌گردد و اگر چنین مدارکی ارایه نشوند این دیدگاه بسرعت کنار گذارده می‌شود. بنابراین، هریس پیشنهاد می‌کند مصونیتی که طبق عادت به ایدیولوژی‌های مذهبی اعطا شده، به مثابه تبعیضی است که پس از وقایع مر بوط به ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ به صورت خطری جدی رخنمایی کرده‌است.
                                آمریکای مذهبی[ویرایش]

                                هریس قسمت عمده نقد خود را بر روی امور مذهبی معاصر در ایالات متحده متمرکز ساخته‌است. او از اینکه بسیاری از حوزه‌های فرهنگی آمریکا توسط باورهای تعصبی و مذهبی آسیب دیده‌اند ابراز نگرانی می‌کند. به عنوان مثال، یک نظر سنجی نشان می‌دهد ۴۴ ٪ از آمریکایی‌ها بر این باورند که «به طور قطع» و یا "احتمالاً طی پنجاه سال آینده عیسی مسیح ظهور مجدد خواهد کرد، و همین نظر سنجی نشان می‌دهد که همان درصد اعتقاد دارند که خلقت گرایی creationism باید در مدارس عمومی تعلیم داده شود و به معنای واقعی کلمه، خدا سرزمین اسرائیل را به یهودیان مدرن امروزی وعده داده‌است.
                                وقتی که جورج دبلیو بوش George W. Bush رئیس جمهور سابق آمریکا آشکارا در سخنرانی‌های عمومی مربوط به امور داخلی یا خارجی از خدا یاری می‌طلبد، هریس ما را به تأمل دعوت می‌کند که چنانچه رئیس جمهور، به جای خدای مدرن امروزی از زئوس یا آپولو یاری می‌طلبید، ما ممکن بود چگونه واکنشی نشان دهیم.
                                اسلام[ویرایش]

                                گرچه هریس همه مذاهب را به باد انتقاد می‌گیرد، در عین حال ادعا می‌کند که آموزه‌های اسلام به طرز ویژه‌ای برای تمدن بشری خطرناک است. هریس پاسخ عمومی غرب به شقاوت‌های تروریستی مانند حمله ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ را مورد نکوهش قرار می‌دهد. او این پاسخ را که از طرفی اسلام را مذهب صلح اعلام می‌کند و از طرف دیگرو به طور همزمان اعلام جنگ بر ضد تروریسم را پیشنهاد می‌کند به باد انتقاد می‌گیرد. هریس می‌گوید که نخستین جمله اشتباه و دومین جمله بی معنی است.
                                او می‌گوید اسلام پیام صلح نیست بلکه پیام اطاعت و فرمانبرداری از آموزه‌های مذهبی و سیاسی است. او ذکر می‌کند که قرآن و حدیث حاوی پیامهایی است که کشتن کافران و بی ایمانان را تشویق می‌کند و پاداش اینگونه اعمال را بهشت به همراه حوریانش معرفی می‌نماید. هریس جهاد را که به قول او «متافیزیک شهادت» است دستوری برای کم رنگ کردن تلخی مرگ و بسیار خطرناک می‌داند. او استدلال‌هایی را که ذکر می‌کنند چنین رفتارهایی، ناشی از عملکرد بنیادگرایان اسلامی و نه عموم مسلمین است را نمی‌پذیرد. او ریشه جنجال کاریکاتورهای محمد در یولاندز پستن Jyllands-Posten را نه به دلیل موهن بودن تصاویر، بلکه ازآن رو که اکثر مسلمانان به تصویر کشیدن محمد را در همه اشکال، عملی ضد دینی می‌دانند ذکر می‌کند. هریس مدعی است که غرب از نظر ایدیولوژیک با تصویری که اسلام در مورد زندگی، در قرآن و حدیث به مسلمانان ارایه می‌دهد در تعارض است.
                                هریس تصدیق می‌نماید که سایر ادیان نیز فجایع بشری را به بارآورده‌اند و می‌توانند کماکان الهام بخش ایجاد فجایع بشری باشند. از نمونه‌های آن می‌توان شکار و کشتن جادوگران و تفتیش عقاید در قرون وسطی را نام برد. با این حال، هریس معتقد است که اسلام بر اساس دکترین و آموزه‌های خود، برای اجرای این منظور از بسیاری از ادیان دیگر تواناتر است.
                                میانه روی[ویرایش]

                                اگرچه هریس به این نکته که جایگزینی افراط گرایی مذهبی بوسیله میانه روی دینی گامی مثبت است، اذعان دارد، با این حال مخالف میانه روی است. او می‌گوید میانه روی دینی پوششی است که بنیادگرایی مذهبی را پنهان و حفظ می‌کند. او ذکر می‌کند که هر گونه حمله اصولی به افراط گرایی، تحت لوای میانه روی و احترام و تحمل مقدسات منع می‌شود.
                                ازسوی دیگرهریس معتقد است که انتظار احترام متقابل بین اعتقادات مذهبی مختلف و متناقض ناممکن است، زیرا هر مذهبی خود را حقیقت مطلق می‌شناسد و دیگر مذاهب را دروغی و اشتباه می‌داند. در چنین سیستم فکری نمی‌توان احترام متقابل واقعی را امید داشت. هریس از این امر نتیجه می‌گیرد که میانه روی دینی پایه عقلی استواری ندارد.
                                وی معتقد است که نه فقر، نه سیاست و نه بی سوادی، بلکه مذهب عامل مهمی در تروریسم محسوب می‌شود. او می‌گوید: «چند نفر دیگر از معماران و مهندسان مکانیک باید خود را با سرعت ۴۰۰ مایل در ساعت به دیوار بکوبند پیش از آنکه ما اعتراف کنیم که خشونت‌های جهادی صرفاً یک موضوع مربوط به آموزش و پرورش، فقر، یا سیاست نیست؟ در سال ۲۰۰۶، اگر چه حیرت انگیز می‌نماید، یک فرد می‌تواند از نظر دانش توان عقلانی کافی و از نظر منابع مواد لازم برای ساخت بمب هسته‌ای را در اختیار داشته و در همان حال معتقد به سهم خود برای رسیدن به ۷۲ باکره در بهشت باشد. سکولارها، لیبرال‌ها، و میانه روهای غربی در درک این مطلب ناتوان به نظر می‌رسند. علت سردرگمی آنها ساده‌است: آنها نمی‌دانند اعتقاد واقعی به خدا چه معنایی دارد.»
                                هریس در جایی دیگر هنگام بحث درباره میانه روی مسیحی می‌گوید: «خبری برای شما دارم!من انجیل را مطالعه کرده‌ام. خدا میانه رو نیست.... هیچ جایی در کتاب مقدس وجود ندارد که خدا در آن بگوید:، ' راستش را بخواهید، هنگامی که شما به دنیای جدید و مدرن پا نهادید و صاحب قوای سه گانه در دولت شدید و جامعه مدنی داشتید، آنوقت می‌توانید تمام بربریت‌هایی که من در کتاب‌های نخست عهد عتیق توصیه کرده‌ام کنار بگذارید»

                                عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.

                                نظر

                                در حال کار...
                                X