نبض سیاست

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • Metalman
    عضو عادی
    • Jul 2025
    • 98

    #1216
    پاسخ : نبض سیاست

    در اصل توسط Nay پست شده است View Post
    هر که را اسرا حق آموختند
    مهر کردند دهانش دوختند




    خوش باشید

    ارادتمند

    (نی)
    لازم به توضیح دیدم که احتمالا من بد منظورم را نوشتم . نگفتم ایشون دارای قدرت ماورایی است. منظورم این بود که از ایشان دیگرانی استفاده کرده اند. دیگرانی که از این توانایی برخوردارند و نه شما اسمشان را می شنوی نه حرفی میزنند که دهانشان دوخته یا باز باشد.

    کاری که سازمان سیا می خواسته بکنه در مقابل کاری که برخی گمنام در همین ایران انجام می دهند یک جوک است. بعد هم موضوعاتی از این قبیل دلیلی بر رسانه ای شدن ندارند.

    من این توضیح را دادم گفتم یک گوشه ذهنتون باشه بعد هم گفتم فراموشش کنید الان هم فکر نمیکنم با توضیحات یا بحث در باره ی این موضوعات بشود در باره آن ها به نتیجه ای رسید

    نظر

    • Nay
      Banned
      • Aug 2014
      • 641

      #1217
      پاسخ : نبض سیاست

      در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
      لازم به توضیح دیدم که احتمالا من بد منظورم را نوشتم . نگفتم ایشون دارای قدرت ماورایی است. منظورم این بود که از ایشان دیگرانی استفاده کرده اند. دیگرانی که از این توانایی برخوردارند و نه شما اسمشان را می شنوی نه حرفی میزنند که دهانشان دوخته یا باز باشد.

      کاری که سازمان سیا می خواسته بکنه در مقابل کاری که برخی گمنام در همین ایران انجام می دهند یک جوک است. بعد هم موضوعاتی از این قبیل دلیلی بر رسانه ای شدن ندارند.

      من این توضیح را دادم گفتم یک گوشه ذهنتون باشه بعد هم گفتم فراموشش کنید الان هم فکر نمیکنم با توضیحات یا بحث در باره ی این موضوعات بشود در باره آن ها به نتیجه ای رسید
      با این توضیح قضیه فرق کرد و بنده با شما کاملاً موافقم و میفهمم چه میگویید

      همه چیز گفتنی نیست، اما با همین حربه هم میشه سر خیلی ها را کلاه گذاشت، چون مدعی است که همه چیز گفتنی نیست... درست مثل طلب معجزه از پیامبران



      البته امیدوارم که پشت و پناه حق باشند و مظلومان

      نظر

      • Metalman
        عضو عادی
        • Jul 2025
        • 98

        #1218
        پاسخ : نبض سیاست

        در اصل توسط Nay پست شده است View Post

        with hundred percent assurance

        I tell you

        it's a whole bullcrap story

        kindda night one

        yours

        Nay

        ---------------


        it was the fault of those enemies
        it was the fault of those fairy tales

        if they were not dark nights

        the Dawn was with us, today

        the Dawn was with us, today
        “As far as the laws of mathematics refer to reality, they are not certain; and as far as they are certain, they do not refer to reality.”
        Albert Einstein

        نظر

        • Nay
          Banned
          • Aug 2014
          • 641

          #1219
          پاسخ : نبض سیاست

          در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
          “As far as the laws of mathematics refer to reality, they are not certain; and as far as they are certain, they do not refer to reality.”
          Albert Einstein
          I am not talking about the laws of mathematics, but the rules of life which cannot be explained to ordinary people
          it must be practiced and obetained certain viabilities just to passing the door

          the door which is seeable just to eligible one

          it's a matter of believing, not explaining where materialistic wolrd laws apply

          Nay


          corpse from soul and soul from corpse is not isulated
          but you are not permited to see the soul

          Mowlana
          آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/06/28, 22:16.

          نظر

          • B A R A N
            عضو فعال
            • Mar 2015
            • 677

            #1220
            پاسخ : نبض سیاست

            در اصل توسط Nay پست شده است View Post

            دوست عزیز، بنده هم به علوم خفیه یا اوکالت، اعتقاد دارم و حتی محدود، تجربیاتی هم داشته ام!

            این رو بنده با دلایل عقلی برای خودم ثابت کرده ام، دلایلم رو برای دیگران هم ذکر کرده ام، که قادر به ردش نبودند!

            بنابراین، شما الان دارید با کسی بحث میکنید که اتفاقاً تجربیاتی در این زمینه داره و به این سادگی ها هر حرفی رو نمی پذیره، تازه حرفی که خودم بهش اعتقاد دارم.
            در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
            لازم به توضیح دیدم که احتمالا من بد منظورم را نوشتم . نگفتم ایشون دارای قدرت ماورایی است. منظورم این بود که از ایشان دیگرانی استفاده کرده اند. دیگرانی که از این توانایی برخوردارند و نه شما اسمشان را می شنوی نه حرفی میزنند که دهانشان دوخته یا باز باشد.

            کاری که سازمان سیا می خواسته
            بکنه در مقابل کاری که برخی گمنام در همین ایران انجام می دهند یک جوک است. بعد هم موضوعاتی از این قبیل دلیلی بر رسانه ای شدن ندارند.

            من این توضیح را دادم گفتم یک گوشه ذهنتون باشه بعد هم گفتم فراموشش کنید الان هم فکر نمیکنم با توضیحات یا بحث در باره ی این موضوعات بشود در باره آن ها به نتیجه ای رسید
            نظریه توطئه در دنیا با نام های متنوع همیشه طرفدار داشته،نمونه اش همان بحثی که چاوز در مورد سرطان پیش کشید.

            شبکه تلویزیونی راشا تودی : طی گزارشی از کاراکاس، پایتخت ونزوئلا در این خصوص گفت، در رابطه با این مسئله جنجالی گفته می شود که بعد از آن که چاوز در سال 1999 میلادی روی کار آمد و شماری از رهبران مترقی در آمریکای لاتین شروع به همکاری با او کردند، شماری از این رهبران به طور همزمان به بیماری سرطان مبتلا شدند. چاوز در آن دوران گفت، این به هیچ وجه تصادفی نیست که این تعداد زیاد از رهبران آمریکای لاتین، به طور همزمان، به بیماری سرطان مبتلا شوند، زیرا مغایر با قوانین احتمالات است. اکنون نیز بسیار عجیب است که چاوز نیز به سرطان مبتلا شده و بر اثر همین بیماری درگذشته است. ( ۱۹/اسفند/۱۳۹۱ )

            نخستین قربانی سرطان در بین رهبران آمریکای لاتینی، «فیدل کاسترو» رهبر انقلاب کوبا بود و به دنبال وی «هوگو چاوز» رهبر فقید انقلاب بولیواری ونزوئلا و «لوئیس اینانسیو لولا داسیلوا» رئیس جمهور سابق برزیل نیز قربانی این بیماری شدند.
            «فرناندو لوگو»، «کریستینا فرناندز کرشنر» و «خوآن مانوئل سانتوس» رؤسای جمهور پاراگوئه و آرژانتین و کلمبیا نیز به این بیماری مبتلا شده‌اند.

            متخصص انکولوژیست برجسته مرکز تحقیقات سرطان روسیه اعلام کرد:ایالات متحده آمریکا با بهره‌‌گیری از فناوری‌های لازم، نسخه‌ای را توسعه داده که در پی آن رهبران آمریکای لاتینی که برخلاف خواسته وی عمل کنند به بیماری سرطان مبتلا شوند.
            انکولوژیست روسی افزود: با وجود اطمینان از وجود فناوری‌های آمریکا برای ایجاد و ترویج سرطان، هیچ مدارک و شواهدی بر علیه این کشور وجود ندارد و احتمال این‌که کسی بتواند اسنادی را در این زمینه ارائه کند، کم می‌باشد. ( 93/08/25 )

            سمت آسیا و خاورمیانه هم نمونه زیاد است.محمد رضا شاه / صدام حسین / حسنی مبارک / یاسر عرفات و....

            من خودم آدمه شک گراییم و اصولا 100 درصد چیزی را رد یا قبول نمی کنم.ولی علم برای همه این موارد ماورالطبیعه ، خفیه و... جواب داره.و علم هم آنقدر پیشرفت کرده که گاها حتی فرا معجزه بنظر میرسه.
            مثلا همین موبایل، اگر دویست سال پیش به کسی میگفتی که با یک وسیله اندازه کفه دست میتوانی در هر نقطه از زمین با دیگری ارتباط برقرار کنی ،فکر میکرد طرف یا جادوگره یا دیوانه و...


            مدارکی علمی هم هست که نشون میده ذهن در اثر تمرین میتونه اوهام ببینه و چون در این حالت جسم پینه ای بین دو نیمکره وظیفه اش را خوب انجام نمی ده ،تصور میشه که واقیعته................و بنابراین با تجربه و تمرین بیشتر طرف بیشتر اوهام میبینه.

            خلاصه اینکه اگر موردی هم باشه در حوزه ی ماتریالیسم و ماده ست و نباید آن را مربوط به دنیای ماورالطبیعه و جن و پری ....دونست.



            .

            نظر

            • Nay
              Banned
              • Aug 2014
              • 641

              #1221
              پاسخ : نبض سیاست

              این هم برای عوض شدن فضا

              یک شب آتش در نیــــستانی فتــــــــــاد

              سوخت چون اشکی که بر جــــانی فتاد
              شعـــــــله تا سرگرم کــــــار خویش شد
              هر نیی شمــــــــع مزار خـــــــویش شد
              نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
              مر ترا زین سوخــــــتن مطلوب چیست؟
              گفت آتــــش بی سبب نفــــــروختـــــــم
              دعوی بی معنــــــی ات را ســــــــوختم
              زان که می‌گفتی نیـــــم با صـــــــد نُمود
              همچنان در بند خــــــود بودی کــــــه بود
              مــــــرد را دردی اگــر باشد خوش است
              درد بی دردی علاجــــش آتــــش است
              مجذوب علیشاه

              نظر

              • Nay
                Banned
                • Aug 2014
                • 641

                #1222
                پاسخ : نبض سیاست

                در اصل توسط B A R A N پست شده است View Post
                نظریه توطئه در دنیا با نام های متنوع همیشه طرفدار داشته،نمونه اش همان بحثی که چاوز در مورد سرطان پیش کشید.

                شبکه تلویزیونی راشا تودی : طی گزارشی از کاراکاس، پایتخت ونزوئلا در این خصوص گفت، در رابطه با این مسئله جنجالی گفته می شود که بعد از آن که چاوز در سال 1999 میلادی روی کار آمد و شماری از رهبران مترقی در آمریکای لاتین شروع به همکاری با او کردند، شماری از این رهبران به طور همزمان به بیماری سرطان مبتلا شدند. چاوز در آن دوران گفت، این به هیچ وجه تصادفی نیست که این تعداد زیاد از رهبران آمریکای لاتین، به طور همزمان، به بیماری سرطان مبتلا شوند، زیرا مغایر با قوانین احتمالات است. اکنون نیز بسیار عجیب است که چاوز نیز به سرطان مبتلا شده و بر اثر همین بیماری درگذشته است. ( ۱۹/اسفند/۱۳۹۱ )

                نخستین قربانی سرطان در بین رهبران آمریکای لاتینی، «فیدل کاسترو» رهبر انقلاب کوبا بود و به دنبال وی «هوگو چاوز» رهبر فقید انقلاب بولیواری ونزوئلا و «لوئیس اینانسیو لولا داسیلوا» رئیس جمهور سابق برزیل نیز قربانی این بیماری شدند.
                «فرناندو لوگو»، «کریستینا فرناندز کرشنر» و «خوآن مانوئل سانتوس» رؤسای جمهور پاراگوئه و آرژانتین و کلمبیا نیز به این بیماری مبتلا شده‌اند.

                متخصص انکولوژیست برجسته مرکز تحقیقات سرطان روسیه اعلام کرد:ایالات متحده آمریکا با بهره‌‌گیری از فناوری‌های لازم، نسخه‌ای را توسعه داده که در پی آن رهبران آمریکای لاتینی که برخلاف خواسته وی عمل کنند به بیماری سرطان مبتلا شوند.
                انکولوژیست روسی افزود: با وجود اطمینان از وجود فناوری‌های آمریکا برای ایجاد و ترویج سرطان، هیچ مدارک و شواهدی بر علیه این کشور وجود ندارد و احتمال این‌که کسی بتواند اسنادی را در این زمینه ارائه کند، کم می‌باشد. ( 93/08/25 )

                سمت آسیا و خاورمیانه هم نمونه زیاد است.محمد رضا شاه / صدام حسین / حسنی مبارک / یاسر عرفات و....

                من خودم آدمه شک گراییم و اصولا 100 درصد چیزی را رد یا قبول نمی کنم.ولی علم برای همه این موارد ماورالطبیعه ، خفیه و... جواب داره.و علم هم آنقدر پیشرفت کرده که گاها حتی فرا معجزه بنظر میرسه.
                مثلا همین موبایل، اگر دویست سال پیش به کسی میگفتی که با یک وسیله اندازه کفه دست میتوانی در هر نقطه از زمین با دیگری ارتباط برقرار کنی ،فکر میکرد طرف یا جادوگره یا دیوانه و...


                مدارکی علمی هم هست که نشون میده ذهن در اثر تمرین میتونه اوهام ببینه و چون در این حالت جسم پینه ای بین دو نیمکره وظیفه اش را خوب انجام نمی ده ،تصور میشه که واقیعته................و بنابراین با تجربه و تمرین بیشتر طرف بیشتر اوهام میبینه.

                خلاصه اینکه اگر موردی هم باشه در حوزه ی ماتریالیسم و ماده ست و نباید آن را مربوط به دنیای ماورالطبیعه و جن و پری ....دونست.



                .
                جناب باران عزیز، وقت بخیر

                بنده از برای این زیاد تمایلی به اینگونه بحث ها ندارم، چون قابل توضیح نیست و جنبه ادراکی داره

                بنده یک سکیل سینوسی از دین باور شدید با اجرای مناسک دقیق تا یک خداناباور مطلق دو آتیشه مادیگرا نوسان کردم، اما الان نمیدونم چی هستم، برای همین احساس میکنم هیچی نیستم. نی هستم!

                با زبان علم کاملاً آشنا هستم و تمامی مطالعات و تحقیقاتم رو هم علمی جلو می برم!

                از اونجایی که به حوزه زبان هم آشنایی نسبتاً خوبی دارم، با مفاهیم هم کاملاً اخت هستم، لذا در تلاش هستم که ناشناخته ها رو بتوانم به روشنی برای دیگران تبیین کنم.

                مثلا همین ماورالطبیعه

                ما چیزی به نام ورای طبیعت نداریم، بلکه میتوانیم از یک کانال دیگر صحبت کنیم که امروزه ازش بعنوان دنیاهای موازی یاد میشه. مثل طیف نور های مرئی و نا مرئی، یا امواج صوتی تا رادیویی که در محیط های مختلف، واکنش ها مختلفی بروز میده! اما ناچاریم تا یافتن کلمه ای مناسب و قابل هضم، از واژه جا افتاده ماورالطبیعه استفاده کنیم.

                ما حتی یک عدد مطلق غیر از چند ثابت فیزیکی مثل ثابت پلانک، گرانش یا صفر مطلق کلوین، هیچ چیزی بصورت مطلق نداریم، مثل جوش آمدن آب در 100 درجه که از درجه خلوص گرفته تا فشار محیط، این عدد رو متغیر میکنه!
                همه اینها رو هم بشر با آزمون و خطای فراوان بدست آورده و هیچ یک از ادیان، هیچ کمکی به این اکتشافات نکرده اند که همین میتونه دلیل محکمی بر باطل بودن ادیان باشه که اگر از طرف حق هستند، پس چرا بشر را به علم الیقین نرسونده اند لا اقل! در حالی که بشر امروزه، عین الیقین رو رد کرده، در وادی حق الیقین داره سیر میکنه!

                همه اینها رو گفتم که بگم با تمامی این پیشرفت ها، جامعه علمی ناچاره به تمامی شبهات پاسخ بده، زیرا باورمندانی داره، حتی تئوری های توطئه، که خود زاییده یا قوه تخیل بشر بوده در اثر نادانی، یا کسانی بوده اند که بخاطر چه نفع شخصی (عوامفریبی و سو استفاده) یا حتی صلاح اجتماعی، دست به خلق قصه ها و افسانه ها زده اند، یا در خوشبینانه ترین حالت، یک کلاغ چهل کلاغ شده تا تقصیر از گردن فرد برداشته بشه! همون قصه هایی از جنس شب!

                حتی وقتی بشر چیزی روی زمین پیدا نکرد، روی آورد به فرازمینی ها!

                بنابراین خودم ترجیح میدم هیچ اسمی چه مادی چه فرامادی به ماجرا ندم، فقط بگم نمیدونم تا اینکه به دانسته هام اضافه بشه، زیرا همین الفاظ هم دقیق و جامع و کامل نیست، زیرا موهوم و انتزاعی است و قابل تغییر و تفسیر. جاییکه حتی ماده و قوانینش تحت الشعاع نیروهای دیگه، تغییر ماهیت میده، وای به حال عالم معنی و خیال!

                اما تجربتاً خدمتتون عرض کنم که دنیایی بس شیرین و الهام بخشه که قابل وصف نیست! چه انکارش کنیم چه نکنیم، از هیچ آفریده میشه! و چون زبان قاصره از توضیحش، کسی هم درک نمیکنه و لاجرم باور! منظورم مایندفولنس یا حضور ذهن کامله که با مدیتیشن میسره!

                البته جامعه علمی هم هنوز حوزه پاراسایکولوژی رو نتوانسته رد کنه و اتفاقا در حیرت رخدادهای شگرف هر از گاهی تو این حوزه هم هست. مثل تله پاتی، هیپنوتیزم و کنترل بر اعضا و جوارح بدن (که اتوماتبک و غیر ارادی هستند)، کاری که مرتاض های هندی مثلا انجام میدن که در حوزه علم قابل توضیح و توجیه نیست!

                موفق باشید
                آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/06/28, 23:15. دلیل: رفع غلط تایپی

                نظر

                • حسام الدین
                  عضو فعال
                  • Aug 2014
                  • 335

                  #1223
                  پاسخ : نبض سیاست

                  در اصل توسط Nay پست شده است View Post
                  [COLOR=#0000ff][SIZE=3]

                  احسن به خودت حسام الدین که حسابی روغن کاری کردی، جیرجیرت افتاده ... مثل اینکه این شما بودید که بجای ایراد منطقی وارد کردن، فرمایش ها فرمودید و ملا لغتی بازی درآوردید و پابرهنه پریدی وسط بحث. بعد همی میگی امثال ما و امثال شما و انگ و بنگ ولضآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآلین 6 انگشتیه، پس شما رو شناختم از روی همین بیسوادی هات و باهات بحثی ندارم!

                  برای اقناع کردن بنده یا دیگران، لطف کنید بفرمایید، امثال بنده چه تهمتی به امثال شما زدم؟

                  .
                  .
                  توضیح:

                  احسن درسته، نه احسنت

                  فرمایشها، نه فرمایشات

                  و این ها از نشانه های دلواپسی است که حواس برات نذاشته

                  .
                  .

                  باری به هر جهت، اگر حرف حسابی داری، در خدمتم، البته با ادب و نزاکت، چون ادب مرد ، به ز دولت اوست

                  هر چی من میخوام این قضیه تموم بشه، شما نمیذاری. بسیار برای من سخت و سنگین هست که بخوام کسی رو ضایع کنم اما شما نمیذاری و شدیدا هم ادعای فضل میکنی.
                  اولا حسی که شما الان داری، مانند کسیه که داره قمار میکنه و مرتب میبازه و باز تقاضای قمار میکنه تا باخت قبلش جبران بشه و باز بیشتر میبازه و ...
                  اون فرمایشات جنابعالی در مورد دلواپسی و ...، مهر تاییدی بود بر حرفهای قبلی من که گفته بودم: شما و امثال شما شدیدا اهل برچسب زنی و بی ادبی در بحث هستید و فقط ادعای ادب و نزاکت دارید. لذا من با شما هیچ حرفی ندارم چون در شان من نیست جواب متن سراسر تهمت و بی ادبی شما رو بخوام با بی ادبی بدم و مثل خودت با شما صحبت کنم.
                  ثانیا اگه بلد بود یه سرچ کوچک توی اینترنت میکردی، یا مراجعه ی کوتاهی به فرهنگ لغت می کردی(ادعای فضل و تحقیق و دانشت که گوش فلک رو کر کرده!!) میفهمیدی (ببخشید میدیدی!) که در اون متنی که من نوشتم، هم «فرمایشات» درست هست و هم «احسنت» این هم لینک:
                  احسنت
                  فرمایشات

                  ول کن برادر صفحه کلید فرسایی را!! لااقل به فکر خودت نیستی، به فکر معلم کلاس اول دبستانت باش که شاید از دنیا رفته باشه و تنش در گور در حال لرزیدن!!!
                  من بر این باورم كه عشق به یك شخص بزرگوار، بیش از هر چیز دیگر به انسان فروتنی می آموزد.

                  نظر

                  • حسام الدین
                    عضو فعال
                    • Aug 2014
                    • 335

                    #1224
                    پاسخ : نبض سیاست

                    در اصل توسط Nay پست شده است View Post
                    هر که را اسرا حق آموختند
                    مهر کردند دهانش دوختند


                    ------------------

                    اما ریشه در فرهنگ و ایدئولوژی، هنوز مردمان ساده لوح هستند که گاه با ضرب و زورِ تبانی و هم دستی سازی، این باورها رو قوی تر و قوی تر میسازند، تا جاییکه طرف را وادار به همکاری میکنند

                    .
                    .

                    اما در مورد بیسوادی آقای جوادی آملی همین بس که اصولاً ایشون فقیه هستند و عمر به بطالت میگذرونند، زیرا خود اسلام زیر سئواله و حق نیست و پیامبر اسلام، از طرف خدا نیست!

                    این رو بنده با دلایل عقلی برای خودم ثابت کرده ام، دلایلم رو برای دیگران هم ذکر کرده ام، که قادر به ردش نبودند!
                    بنابراین، شما الان دارید با کسی بحث میکنید که اتفاقاً تجربیاتی در این زمینه داره و به این سادگی ها هر حرفی رو نمی پذیره، تازه حرفی که خودم بهش اعتقاد دارم.

                    .
                    .

                    ما هر چی میکشیم، از نادانی خودمون و قصه هایی که به خوردمون داده اند است

                    قصه هایی از جنس شب
                    قصه هایی از جنس هبوط
                    قصه هایی از جنس عروج

                    و

                    قصه هایی از جنس ظهور

                    اونا اگه شب نبودند، سپیده امروز با ما بود


                    و انگاری، قرار هم نیست که روز با ما باشه

                    زیرا روز بودن لیاقت میخواد و پله پله باید از سپیده شروع کرد تا به روز و روشنایی مطلق رسید

                    خوش باشید

                    ارادتمند

                    (نی)

                    دوستان عزیز؛ مراقب باشید. این بشر مشکل فکری داره و نوشته هاش مصداق بارز مطالب ضاله هست. الحمدلله از همه چیز سر در میاره و همه چیزو میدونه و تجربه ی کوچکی از همه چیز هم داره!!! برید تاریخ علیمحمد شیرازی (موسس فرقه ی بابیت) بخونید و مقایسه کنید.
                    این حرفها و تفکرات آخر و عاقبت نداره.
                    از ما گفتن بود
                    آخرین ویرایش توسط حسام الدین؛ 2015/06/29, 01:00.
                    من بر این باورم كه عشق به یك شخص بزرگوار، بیش از هر چیز دیگر به انسان فروتنی می آموزد.

                    نظر

                    • H.samimi
                      عضو فعال
                      • Jan 2014
                      • 2092

                      #1225
                      پاسخ : نبض سیاست

                      در اصل توسط حسام الدین پست شده است View Post

                      دوستان عزیز؛ مراقب باشید. این بشر مشکل فکری داره و نوشته هاش مصداق بارز مطالب ضاله هست. الحمدلله از همه چیز سر در میاره و همه چیزو میدونه و تجربه ی کوچکی از همه چیز هم داره!!! برید تاریخ علیمحمد شیرازی (موسس فرقه ی بابیت) بخونید و مقایسه کنید.
                      این حرفها و تفکرات آخر و عاقبت نداره.
                      از ما گفتن بود
                      شما به فکر خودت باش
                      هر کسی مجازه و میتونه هر مطلبی رو بخونه و در موردش فکر کنه یا از کنارش راحت عبور کنه و یا میتونه به این تاپیک سر بزنه یا نزنه اسم تاپیک هم کاملا مشخصه آقای باسواد

                      میتونی جواب ندی مثله بقیه
                      خوبه هر وقت کم میاری دست بدامن این و اون میشی
                      در ضمن انجمن صاحب داره

                      نظر

                      • Metalman
                        عضو عادی
                        • Jul 2025
                        • 98

                        #1226
                        پاسخ : نبض سیاست

                        در اصل توسط Nay پست شده است View Post
                        جناب باران عزیز، وقت بخیر
                        بنده یک سکیل سینوسی از دین باور شدید با اجرای مناسک دقیق تا یک خداناباور مطلق دو آتیشه مادیگرا نوسان کردم، اما الان نمیدونم چی هستم، برای همین احساس میکنم هیچی نیستم. نی هستم!

                        موفق باشید
                        دوست عزیز از آشنایی با شما خوشبختم. به خاطر سیکل سینوسی که پیمودی...
                        لازم نیست وارد جزئیات شوم اما مطالبی را که میگویم در نظر بگیرید که یک متخصص به شما میگوید...

                        من خوشحالم که شما چنین مسیری را طی کرده اید خیلی کم هستند ادم هایی که تغییرات را می پذیرند و اغلب تا ابد بر یک عقیده مورثی می مانند زمانی که انسان نظرش عوض نمی شود در واقع فکر کردن در موضوعات جدید در او متوقف شده چنین انسانی در سرازیری جمود است.

                        وقتی که زیر مطلب قبلی نوشتی 100 درصد مطمئن ام که این مطلب چرند است تنها چیزی که با عث شد ادامه ندهم همان اطمینان 100 درصدی شما به موضوع بود اگر میگفتید این مطلب صد درصد طلا هم هست باز همین احساس را میداشتم . شما وقتی از قطعیتی حتی مثل
                        ثابت پلانک صحبت میکنی باز در برابرت اصل عدم قطعیت قرار دارد.

                        بقول شاعر معاصر عصر ما عصر هواشناسی است از هر طرف که باد بیاید، قطعیتی در کار نیست. باورم این است که شما جان کلام من را بهتر از هرکسی می گیرید می توان دو آتشه مذهبی بود و اعتقاد و باور خود را قطعی دانست و می توان بی باور بود و آن را مطلق دانست اینها هردو دو سر یک رشته اند.

                        13.8 میلیارد سال عمر جهان را تخمین زده اند ادیان مگر چه کسری از این تاریخ را پوشش می دهند که بر سر حق و ناحقی ان ها صرف وقت کنیم.
                        کسی که در یک بعد یک عمر درگیر باید و نباید های یک باور هست شجاعت شنیدن حرفهای نو را هم ندارد و انها را کفر امیز تلقی میکنه. از آن سو یک بی باور چنین دیدگاهی نسب به دین دارد و کفر او دین باوری است. اینها هر دو در یک بعد هستند.

                        بعد دیگر این است که شما واقعیات دیگری از هستی را درک کنی چیزهای که ناشناخته اند چیزهایی که ورود به انها اگر چه به تو مزیتی نمیدهد اما به این ادارک می رسی که حقیقت دیگری و حقیقت های دیگری هم در کار است.

                        شما از جهان های موازی سخن گفتی. بعد دیگر این است که پا به آنها بگذاری و به این ادارک برسی که همه ادراکات قبلی ات بول شت بوده و حالا ادراک جدیدی داری که این هم اتفاقا دست کمی از آن قبلی ندارد.

                        آن موقع است که ان احساس شناوری که میگویی در پایان موج سینوسی داشته ای، خود اصلی اش را به تو نشان میدهد و دیگری ادراکی نداری چز یک لذت ناب که هر لحظه دگرگون میشود . تعریف برای آن نداری و میشوی مصداق آن شعر که دهانش دوختند. خیر دهانش را ندوختند چیزی برای گفتن نیست که بگوید...

                        موفق باشی دوست عزیز

                        گفتم ای شنیدار، پیش تر از راز در دایره ی گردون گفتی، راز دگر بگو از این حکایت دایره اندر دایره.
                        گفت حکایتی سخت غریب است!
                        گفتم رفیقانه بگو!

                        گفت از فهم و وهم بدور است. چنان میگویم که قابل شنیدن است، نه چنان که دیده ام.
                        گفتم چنان بگو که بر بادم نکنی.
                        گفت مرکزی در دایره است و در برون دایره، دایره ای دیگر. تا جایی رفتم، چهار دایره در هم دیدم هریک محاط در دیگری، بیشتر دیدم جایی دگر تا هفت دایره، جایی دگر رفتم که سوی چشم من در آن کارگر نبود، شنیدم که از چهل دایره می گفتند.
                        آن چهار دایره را دیدم که دیواری لطیف حائل بود میانشان و چنان سخت می نمود که کسی از دایره بیرون توان و گذر به دایره درونی را نداشت.
                        هرچه در دایره بیرون موجود بود دو قسم می شد. قسمی چنان لطیف که از مرز حائل می گذشت و پا به دایره درون می نهاد. قسمی دیگر در دایره می ماند یا چنان حالتی در آن پدیدار می گشت که از حائل به دایره ای در بیرون رانده می شد. در برون دایره چهارم تاریکی مطلق بود. چیزی ندیدم. هیچ چیز!
                        گفتم نسب دایره ها به هم چگونه بود؟
                        گفت هر دایره درونی، نقطه ای بود در مقیاس دایره ی برون.
                        گفتم در حیرتم!
                        گفت حیرت آنجاست که چگونه قدرتی در آن حائل به کار رفته، در آن داد و ستد که درون دایره هاست.
                        آن چه از دایره ی درونی دفع می شود، در دایره ی برونی جذب می شود و دوباره لطیف می شود.
                        گفتم درون دایره ها چه هست؟
                        گفت هر دایره را چهار نیرو در تسخیر خود دارند و هر نیرو را هفت حالت است. چهار نیرو در چهار لایه ی موازی در هم تنیده شده اند چونان جهان های موازی که در هم تنیده شده اند، به موازات هم اند بی آنکه با هم مخلوط شوند با هم در داد و ستد اند و لطیف هریک قادر به عبور از هفت حالت است. نه چنان گسترده می شوند، نه چنان درهم که محو شوند. در بازی اند، چنان که گاهی درهم می شود و گاهی در گسترش اند.
                        گفتم چگونه می توان در آنها جابجا شد؟
                        گفت به لطافت در ادراک.
                        گفتم بیشتر بگو!
                        گفت بگویم که چه!؟
                        آخرین ویرایش توسط Metalman؛ 2015/06/29, 01:27.

                        نظر

                        • Metalman
                          عضو عادی
                          • Jul 2025
                          • 98

                          #1227
                          پاسخ : نبض سیاست

                          بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم / برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم
                          شکسته بسته می گفتم پریر از شرح دل چیزی / تنک شد جام فکر و من چو شیشه خرد بشکستم
                          چو تخته تخته بشکستند کشتی‌ها در این طوفان / چه باشد زورق من خود که من بی‌پا و بی‌دستم
                          شکست از موج این کشتی نه خوبی ماند و نه زشتی / شدم بی‌خویش و خود را من سبک بر تخته‌ای بستم
                          نه بالایم نه پست اما ولیک این حرف پست آمد / که گه زین موج بر اوجم گهی زان اوج در پستم
                          چه دانم نیستم هستم ولیک این مایه می دانم / چو هستم نیستم ای جان ولی چون نیستم هستم
                          چه شک ماند مرا در حشر چون صد ره در این محشر / چو اندیشه بمردم زار و چون اندیشه برجستم
                          جگر خون شد ز صیادی مرا باری در این وادی / ز صیدم چون نبد شادی شدم من صید و وارستم
                          بود اندیشه چون بیشه در او صد گرگ و یک میشه / چه اندیشه کنم پیشه که من ز اندیشه ده مستم

                          نظر

                          • Nay
                            Banned
                            • Aug 2014
                            • 641

                            #1228
                            پاسخ : نبض سیاست

                            در اصل توسط Metalman پست شده است View Post
                            بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم / برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم
                            شکسته بسته می گفتم پریر از شرح دل چیزی / تنک شد جام فکر و من چو شیشه خرد بشکستم
                            چو تخته تخته بشکستند کشتی‌ها در این طوفان / چه باشد زورق من خود که من بی‌پا و بی‌دستم
                            شکست از موج این کشتی نه خوبی ماند و نه زشتی / شدم بی‌خویش و خود را من سبک بر تخته‌ای بستم
                            نه بالایم نه پست اما ولیک این حرف پست آمد / که گه زین موج بر اوجم گهی زان اوج در پستم
                            چه دانم نیستم هستم ولیک این مایه می دانم / چو هستم نیستم ای جان ولی چون نیستم هستم
                            چه شک ماند مرا در حشر چون صد ره در این محشر / چو اندیشه بمردم زار و چون اندیشه برجستم
                            جگر خون شد ز صیادی مرا باری در این وادی / ز صیدم چون نبد شادی شدم من صید و وارستم
                            بود اندیشه چون بیشه در او صد گرگ و یک میشه / چه اندیشه کنم پیشه که من ز اندیشه ده مستم
                            me too
                            سلام

                            شعر بسیار زیبایی است و مطلب قبلی هم به اندازه کافی گویا که گفتنی نیست و چه چیزی رو بگیم؟ دیدنی و حس کردنی است!

                            اما در مورد قطعیت

                            بحث دقیقاً همون زمان و مکانه و دیگر اینکه تاثیر گذاری هاش و حقانیتش

                            سربسته بگم، از آنجاییکه تقریباً 99.999 درصد داستانها خالی بندی است، اونقدر ارزش نداره که بخاطر 0.001 درصد بهره مند شدن، انرژی بذاری، حتی اگر غنی سازی اورانیوم باشه!

                            اینجاست که حس ششم شما به کمکتون میاد که اصولاً به مسئله ای بپردازی یا نه، اگر حس ششمی قبلاً پرورده باشی! این یک مکانیسمی دفاعی بسیار قدرتمند و سودمنده!

                            ترازو گر نداری پس
                            ترا زو ره زند هر کس

                            یکی شعری سراید
                            تو پنداری، شعور باشد

                            (بنده همیشه از مصرع اول شعر مولانا استفاده میکنم تا بگم برای درک هر چیزی، نیاز به ترازو هست و مصرع دوم، هر چیزی میتونه باشه، حتی باورهای غلط و خرافات، مثل هبوط و عروج و ظهور)

                            بقول ستار

                            قصه ها رو همه گفتند، دیگه قصه ای نمونده
                            توی فکر آخریشم که هنوز کسی نخونده

                            هوالستار
                            آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/06/29, 07:27.

                            نظر

                            • Nay
                              Banned
                              • Aug 2014
                              • 641

                              #1229
                              پاسخ : نبض سیاست

                              در اصل توسط H.samimi پست شده است View Post
                              شما به فکر خودت باش
                              هر کسی مجازه و میتونه هر مطلبی رو بخونه و در موردش فکر کنه یا از کنارش راحت عبور کنه و یا میتونه به این تاپیک سر بزنه یا نزنه اسم تاپیک هم کاملا مشخصه آقای باسواد

                              میتونی جواب ندی مثله بقیه
                              خوبه هر وقت کم میاری دست بدامن این و اون میشی
                              در ضمن انجمن صاحب داره
                              وقت بخیر

                              /:.happysmiley:./

                              اصولاً هیچ کس، نمیتونه کس دیگری رو ضایع کنه، الا خود شخص

                              ممکنه بشه مدتی مردم را فریب داد، اما ماه برای همیشه پشت ابر باقی نمیمونه

                              به قول شاعر

                              جیرجیرک خواست که آید به تماشاگه راز
                              دست غیب آمد تو دهان نامحرم زد

                              تا اون باشه اول بره دهانش رو بشویه و روغن کاری کنه، تا اینجوری صاف نشه، دست غیب دندوناشو خورد نکنه!

                              بعبارتی

                              تا مرد سخن نگفته باشد
                              عیب و هنرش نهفته باشد

                              شما فقط 2 ثانیه مجال به این دلواپسان بدید، تو همون 2 ثانیه، حیثیت نداشته اشون را به فنا میدهند

                              اصولاً حرف حساب و دلواپسی، کارد و پنیرند که اگر نبودند که مقهور قصه های از جنس شب نمیشدند، این خیل منتظر و محب .... انشالله
                              آخرین ویرایش توسط Nay؛ 2015/06/29, 08:01. دلیل: اشتباه تایپی

                              نظر

                              • Nay
                                Banned
                                • Aug 2014
                                • 641

                                #1230
                                پاسخ : نبض سیاست

                                در اصل توسط حسام الدین پست شده است View Post

                                هر چی من میخوام این قضیه تموم بشه، شما نمیذاری. بسیار برای من سخت و سنگین هست که بخوام کسی رو ضایع کنم اما شما نمیذاری و شدیدا هم ادعای فضل میکنی.
                                اولا حسی که شما الان داری، مانند کسیه که داره قمار میکنه و مرتب میبازه و باز تقاضای قمار میکنه تا باخت قبلش جبران بشه و باز بیشتر میبازه و ...
                                اون فرمایشات جنابعالی در مورد دلواپسی و ...، مهر تاییدی بود بر حرفهای قبلی من که گفته بودم: شما و امثال شما شدیدا اهل برچسب زنی و بی ادبی در بحث هستید و فقط ادعای ادب و نزاکت دارید. لذا من با شما هیچ حرفی ندارم چون در شان من نیست جواب متن سراسر تهمت و بی ادبی شما رو بخوام با بی ادبی بدم و مثل خودت با شما صحبت کنم.

                                ثانیا اگه بلد بود یه سرچ کوچک توی اینترنت میکردی، یا مراجعه ی کوتاهی به فرهنگ لغت می کردی(ادعای فضل و تحقیق و دانشت که گوش فلک رو کر کرده!!) میفهمیدی (ببخشید میدیدی!) که در اون متنی که من نوشتم، هم «فرمایشات» درست هست و هم «احسنت» این هم لینک:
                                احسنت
                                فرمایشات

                                ول کن برادر صفحه کلید فرسایی را!! لااقل به فکر خودت نیستی، به فکر معلم کلاس اول دبستانت باش که شاید از دنیا رفته باشه و تنش در گور در حال لرزیدن!!!
                                فرمایش کلمه فارسی است (اسم مصدر) و جمع ات، عربی، مثل همون غلط مصطلح پیشنهادات یا دستورات ... که در حقیقت پیشنهاد هایت، پیشنهاد هات بوده و کم کم جا افتاده شده پیشنهادات، عین دستورات، دستورهایتان یا خودمانی ترش دستور هات که رسمی نیست!

                                نکنه تو سایت فالس نیوز، فرمایشات رهبر فرضانه ات را دنبال میکنی؟ اگر اینطوره، احسنت بر تو ای ولایتمدار بی نظیر!


                                همون بهتر که ول کنی، چون کله ای که بوی قرمه سبزی بده رو، هر چی بیشتر بجنبونی، بوش بیشتر در میاد، مودب ... با دیکشنری که آدم، ادب یاد نمیگیره.... ادب، آداب دارد! لا اقل یه سرچی میکردی، منبع معتبر تری پیدا میکردی، عرضه این رو هم نداشتی!

                                نظر

                                در حال کار...
                                X