دورهمی چند نفره

[roya123]

پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟

خانم محترم این سایت واس اینکه افراد باتجربه بیان نطرشونو بگن و بقیه تازه واردها استفاده کنن ....جای کارهای روزانه و کل کل وچت روم نیست.....

منم تجربه دارم.
یک سال و نیم تجربه دارم.
علم بورسی هم دارم.
من از مباحث تکنیکال کندل استیک ها، فیبوناجی، الگوهای هارمونیک و کاملا مسلط هستم. فاندامنتال هم تا حدودی آموزش دیدم و بلدم.
کسی نگفته من فقط نظاره گر باشم و نظر ندم.
امروز چه کردید چرا هم دقیقا مفهومش اینه که امروز در راستای بورس چه کردید. کل کل هم نکردم . گفتگو کردیم...
هیچ وقت هم از سود هام نگفتم که تازه واردب جوگیر نشه به قول شما
شما روزای اولی که اومدم سایت هم با من مشکل داشتید و گفتید بساطت و جمع کن و از بورس برو که جای تو نیست
ولی همان کاربران حرفه ای سایت حمایت کردن.
الان هم اگه من به کسی بی احترامی کردم اوکی مسدودم کنن

[Bourse-Plan]

پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟

اسم تاپیک هست «امروز چه کردید؟»، و ایشون میگه از وبانک نوسان گرفتم. این اسمش بهم ریختن سایته؟ عجب. ایشون تاریخ عضویتش برای 6 سال پیش هست و هم قدیمی به حساب میاد هم کاربر فعال انجمن.

در ضمن بنده نمیدونم خانم رویا در چه مدت 200 میلیون رو به 1 میلیارد تبدیل کرده اند، اگر 1 سال و نیم پیش آمده اند طبق گفته خودشان (یعنی فروردین 98)، میشود گفت سبد ایشان بازده 400% داده که متوسط به حساب میاید و چیز عجیب و غریبی نیست که برخی از دوستان با تعجب میگن اگر چنین سودی کردی چه نیاز به راهنمایی داری! بنده از ابتدای 99 تا الان یعنی دقیقا طی 6 ماه سرمایه ام 3.6 برابر شده ولی اگر معیار رو قله مرداد که قیمت ها به اوج رسید (پیش از ریزش) قرار دهیم در 5 ماه سرمایه ام 5.5 برابر شد. طمع کردم بیرون نکشیدم از 5.5 برابر رسیده به 3.6 برابر. برادر بنده که ابتدای 98 مقداری پول گذاشت تو بورس و رفت، یعنی نیومد سهمی در این فاصله بخره و بفروشه و مطلقا به خریدهای ابتدای 98 دست نزد، سرمایه اش الان 11.1 برابر شده و اگر ملاک رو قله مرداد بگیریم تا 16.2 برابر هم شده بود.

در راستای تاپیک: امروز با خریت محض هیچکاری نکردم! در حالی که یکی از طلایی ترین روزهای بورس برای نوسان گیری بود.

[CHESTER.2020]

پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟

خانم محترم این سایت واس اینکه افراد باتجربه بیان نطرشونو بگن و بقیه تازه واردها استفاده کنن ....جای کارهای روزانه و کل کل وچت روم نیست.....

گرگ حافظ استریت که میگن شمایی پس؟هممم؟؟؟/:.hmmsmiley.:/ دوتا نظر بده ما هم استفاده کنیم وارن بافت!!! چیکار به حرفای دیگران داری شما اون بخشی که به کارت نمیادو اسکیپ کن. از باقیش استفاده کن غر زدن نداره!!

[arman36]

پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟

زن پرستها هجوم اوردن حالا یه مرد بود اینقدر طرفدار داشت؟فقط میتونم بگم متاسفم ....

[Bourse-Plan]

پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟

زن چیه؟ مرد چیه؟ سال 2020 هنوز ماها مثل یه سری عقب افتاده عصر حجری خط کشی راه میندازیم. میگم، طرف گفته امروز از وبانک نوسان گرفتم. اسم تاپیک هم هست «امروز چه کردید؟»، تو بیا بگو این کجاش بهم ریختن تاپیکه؟ کار به جنسیت شخص نداشته باش، جواب سوال رو بده.

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

خیلی قشنگ است.
نمیدانم وقتم را صرف چه بکنم...
گاهی آدم هیچ چیز ندارد برای گوش کردن یا انجام دادن یا خواندن...
گاهی آدم دلش میخواهد کاش وقت زیادی داشت در مورد بسیاری چیزها پژوهش میکرد... یاد میگرفت... پیش میرفت... ترقی میکرد...
(البته من اکنون هر دو این حال را با هم دارم.)

پینوشت: دوست دارم یک سرکی بکشم به آن ۴۰ صفحهای که طرف میگوید نخوان. >:)

من شما رو نمیدونم.
ولی اولش و که گوش کردم گفته بود هر کسی گوش نکنه
منم ترسیدم گوش کنم.
چون من از آدم هایی هستم که دچار ترس و وحشت میشم.
اگه گوش کردن به اینها باعث بشه اطلاعات بیشتری در مورد روح و روان خودم بعنوان یک انسان پیدا کنم واسم جذابه
اما اگه فقط ترس و رعب و وحشت ایجاد کنه دوس ندارم گوش کنم
دوس دارم چیزهایی از دین رو گوش کنم که بهم آرامش میده نه ترس

[mohsen ho]

پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟

صحبت فقط ازتوهم وخودبزرگ بینی افراد هست ونه جنسیت . بهتر است ازادعا دست برداشت وازتوهم بیرون اومد ...... فقط یک نمونه ازپست های توخالی جنابعالی که ادعای.....دارید دروصف سهم های اقایون لب مرز سقف!

روزی رو میبینم که ۵۰۰درصد بالاتر از قیمتهای کنونی سهام دولتی بیای تو صف خرید با روند سعی کن دوست باشی
با روند جنگیدن یعنی از سود شتری جاموندن

ودرنهایت دیدیم روند به چه شکل پایان یافت! ارادت

[sooroosh1315]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

من شما رو نمیدونم.
ولی اولش و که گوش کردم گفته بود هر کسی گوش نکنه
منم ترسیدم گوش کنم.
چون من از آدم هایی هستم که دچار ترس و وحشت میشم.
اگه گوش کردن به اینها باعث بشه اطلاعات بیشتری در مورد روح و روان پیدا کنم واسم جذابه
اما اگه فقط ترس و رعب و وحشت ایجاد کنه دوس ندارم گوش کنم
دوس دارم چیزهایی از دین رو گوش کنم که بهم آرامش میده نه ترس

ایشون خودشون سانسور می کنن قسمت های ترسناک کتاب را فقط جاهای خوبشو می خوانن

جاهای ترسناکش را باید اصل کتاب را تهیه کنید


کتاب سیاحت غرب را قبلا خونده بودم ، اعتقادی به این کتاب ها ندارم ( بنظرم بسیار واضح هست که نویسنده پشت کتاب بوده تا مستند نگار )


و البته که پر فروش هم می شوند


نوشتنشان هم کار سختی نیست مخصوصا اگر کمی مطالعه مذهبی داشته باشی و کمی قدرت رویا پردازی




در عجبم چرا یکی از علامه چهار خط از ملاصدرا و فارابی نمی نویسد ببینیم ملاصدرا و فارابی چه می گفتن به زبان ساده ( خودم چندبار شروع کردم به جستوجوی مطلب همان ابتدا تسمه تایم پاره کردم )

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

ایشون خودشون سانسور می کنن قسمت های ترسناک کتاب را فقط جاهای خوبشو می خوانن

جاهای ترسناکش را باید اصل کتاب را تهیه کنید


کتاب سیاحت غرب را قبلا خونده بودم ، اعتقادی به این کتاب ها ندارم ( بنظرم بسیار واضح هست که نویسنده پشت کتاب بوده تا مستند نگار )


و البته که پر فروش هم می شوند


نوشتنشان هم کار سختی نیست مخصوصا اگر کمی مطالعه مذهبی داشته باشی و کمی قدرت رویا پردازی




در عجبم چرا یکی از علامه چهار خط از ملاصدرا و فارابی نمی نویسد ببینیم ملاصدرا و فارابی چه می گفتن به زبان ساده ( خودم چندبار شروع کردم به جستوجوی مطلب همان ابتدا تسمه تایم پاره کردم )

دبیرستانی که بودم یکی از همکلاسی هام سیاحت غرب رو خونده بود.
یادمه وقتی یه سری از مطالب کتاب رو بهم گفت روز هم میترسیدم تنهایی برم توی اتاقی که کسی نباشه.
البته من همیشه شبها میترسیدم. یادمه تا بعد دانشگاه هم جرات نمیکردم تو اتاقم تنهایی بخوابم. تا اینکه از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم به ترسم غلبه کنم. اوایل نصف شب از شدت ترس بیدار میشدم میومدم تو حال میخوابیدم. کم کم به ترسم غلبه کردم. و الان دیگه اوکیم
حالا فک کنید من برم از این کتابا بخونم دیگه همیشه فک میکنم یکی پشت سرمه /:.yead.:/

[sooroosh1315]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

دیروز که صدای tv میومد و می گفت : ما در برابر آمریکا و استکبار یا پیروز می شویم یا نابود ، بنظر حرف درستی میاد اگر امکان محافظ کاری وجود نداشته باشه ، وقتی که حجابی وجود ندارد و پرده ای نیست ، و همه چیز مثل روز روشن هست ما یا پیروز می شویم یا نابود می شویم ، در واقع یا بنده خدا هسیم یا بنده شیطان ، (نمی دانم برای مخاطب می نویسم یا خودم ، در بورس و همراهی با سهام دولتی چه اتفاقی افتاد ؟ حجابی در کار نبود همه (حتی غیر بورسی ها) می دانستیم که هر سربالایی ی سرپایینی نیز دارد همه می دانستیم که بازار می ریزد یک جایی دولت هم این را می دانست ، مثل روز چرا برای ما چه ان ها روشن بود ، در واقع ما می خواستیم سهام باد کرده دولت را در جیب انها کنیم آنها هم می خواستند سهام باد کرده دولت را در جیب ما کنن ، و هر دو دشمن همراه و همسیر هم شروع کردن به باد کردن ، هر کدوم به امید برنده شدن خود )

این ها را نمی خواستم بگم

بعد این بند خدایی که در tv بود یک مطلب جالب دیگه هم گفت : مرعوب شدن خوب نیست ، حتی مرعوب دوستان و اساتید و بزرگان و همراهان

مثلا مرعوب حافظ یا مولانا یا عطار یا استاد و... این باعث میشه تلاش نکنی تا ا اون بزرگان بزرگتر بشی (آره چرا که نه ! مرعوب نشید)

نه تنها مرعوب دوستان نباید شد که مرعوب دشمن شدن خودش خیلی بدتر است ، متاسفانه خیلی ها مرعوب دشمن هستن ، دشمن را چنان قوی می پندارن که لحظه ای حتی به شکستش فکر نمی کنن

یادش بخیر جام جهانی 2018 آخر بازی ایران (که هیچی حساب نمیشد) ی گل زد به اسپانیایی که خیلیا رو قهرمانیش حساب باز کرده بودن (هرچند گل مردود اعلام شد و اسپانیا هم حذف شد )




و در پی همین مرعوب شدن و نشدن ی حرف جالبی هم زد : گفت شاگرد از استادش ی سوال چرندی می پرسه ، استاد ، شاگرد رو بخاطر سوالش ضایع کنه ، دیگه اون شاگرد دنبال این چیزا نمیره و...
استاد خوب میاد خودشو صوری مرعوب شاگردش نشان میده ، این باعث میشه که شاگرد تلاشش را در اون مورد بیشتر کنه ( مثلا بهترش میشه اینکه وقتی ی تازه کار رو به قمار دعوت می کنی می ترسه ، بهش میگی پول نمی خواد بذاری !!!! اگر بردی پول بردار (عرضه اولیه ها !) طرفم میاد بازی سه چهار پنج بار اول بهش میبازی اعتماد بنفسش بره بالا بعد کم کم ی دست برد ی دست باخت ، معتاد که شد پروژه حله )

[sooroosh1315]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

دیروز که صدای tv میومد و می گفت : ما در برابر آمریکا و استکبار یا پیروز می شویم یا نابود ، بنظر حرف درستی میاد اگر امکان محافظ کاری وجود نداشته باشه ، وقتی که حجابی وجود ندارد و پرده ای نیست ، و همه چیز مثل روز روشن هست ما یا پیروز می شویم یا نابود می شویم

خیلی چیز مهمی هست همین شفافیت و مثل روز روشن بودن


مثلا طرف دوستش (ریس سابقش) تماس گرفته اومدیم شهرتون ، هسی بریم چرخی بزنیم طرف هم این جاس بعد از کلی مخلصم و ارادت و چاکریم و نوکریم و.... میگه سرکام نیستم !!! (خیلی دلم می خواست بودم میومدم !!! ) حالا ریسش بازنشستم شده چندین ساله ، ولی محافظ کاری انجام میشه ، چرا ؟ چون حجاب ها نیوفتاده

چه بسا اگر حجاب ها بیوفته و بفهمن هرکدوم چقدر زیراب اون یکی رو زده شمشیر بکشن و قصدم بردن یا نابود شدن با هم مبارزه کنن

شفافیت معجزه میکنه ! البته شفافیت کامل نه شفافیت نصفه که فقط ما بی حجاب بشیم ! شما زره و کلاد خود دولایه بتن کنید.

[sooroosh1315]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

حالا که زیاد دارم حرف میزنم اینم بگم

در باب ترسیدن از عالم برزخ و قیامت و جهنم ، کمی که فکر کنیم می بینیم نصف ؟ (شایدم اکثر) زیبایی دنیا و فانتزی و رنگ رنگی بودنش ، به همین حجاب ها و محافظ کاری هاست ، به همین بفرمایید نه شما بزرگترید اول شما ، ها هست

لحظه ای که پرده ها میوفته (پ.ن.1) می فهمیم تارگت اول کره 100 گرمی 12 تومنه و تارگت دومش 15 تومن هست ، اون اتفاقی میوفته که جلو صرافیا افتاد


خودخواه ترین خودخواه های دنیا میشیم تک تکمون (درست و غلطشم دوستان بگن )






پ.ن.1: (میفهمیم یا پیروز میشیم یا نابود میشیم ، ترسو ترینمون هم دیگه محافظ کار نیست چه بسا که دلاور ترین شمشیر زن هم باشه خودش)

[MOSTAFAVI]

پاسخ : امروز چه کردید؟ چرا؟

زن پرستها هجوم اوردن حالا یه مرد بود اینقدر طرفدار داشت؟فقط میتونم بگم متاسفم ....

اگر به کسی ایرادی داری و نسبت به عملکردش اشکالی رو وارد می دونی ،بهتره به مدیر سایت بگی ،تا تذکر رو اگه وارد دونست به صورت محرمانه به شخص مورد نظر اعلام کنه.این جوری خیلی بهتره.هم شان جنابعالی و هم شان شخص طرف مقابل حفظ میشه.و هم از کدورتهایی که ممکنه بین کاربران ایجاد بشه جلوگیری خواهد کرد

[mhjboursy]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

من شما رو نمیدونم.
ولی اولش و که گوش کردم گفته بود هر کسی گوش نکنه
منم ترسیدم گوش کنم.
چون من از آدم هایی هستم که دچار ترس و وحشت میشم.
اگه گوش کردن به اینها باعث بشه اطلاعات بیشتری در مورد روح و روان خودم بعنوان یک انسان پیدا کنم واسم جذابه
اما اگه فقط ترس و رعب و وحشت ایجاد کنه دوس ندارم گوش کنم
دوس دارم چیزهایی از دین رو گوش کنم که بهم آرامش میده نه ترس

خیلی عالی است.
شما را نمیدانم ولی برای من هم عالی است.
سیاحت غرب را من هم نخواندهام... ولی با اوصافی که ازش شنیدم ترجیح دادم نخوانم... و در عین حال مانند جناب سروش نقدش هم نمیکنم.
توضیح این که... راست راست است... ولی گاهی یک شیء واحد را چند نفر میبینند و همه برداشتهای متفاوت میکنند... و حتی گاهی این برداشتها همه هم درست است! چون بستگی به دید بیننده دارد. اصلا یک نظریه وجود دارد که آخرت برای همه یک چیز است... ولی یک نفر آن را جهنم میبیند و یکی دیگر «همان» را بهشت... هیچ کدام هم در مشاهدهی خودشان «دروغ» نگفته! ضرب المثل مشهور مولوی هست که میگوید یک چیز را چند نفر دیده بودند و با هم بحث میکردند و هر کس میگفت دیگری دارد اشتباه میکند. یکی میگفت آن چه من دیدم عنب بود. یکی دیگر میگوید نه آن چیز انگور بود.{۱}
------------------------------
نسخهی صوتیای که من دارم گوش میدهم (که طرف هم زمان یک جورهایی شرح هم میدهد و به فلسفهی ملاصدرا هم گاهی یک گریزی میزند{۲}) ترسناک نیست.
سه نفر را توضیح میدهد. دست کم نفر نخست ترسناک نیست.
و من هم موارد ترسناک نگاه نمیکنم و نمیخوانم و گوش نمیکنم. (برای گوشم دروازه گذاشتهام). هم موارد ترسناک و هم موارد خشن و شاید هم موارد احمقانه.
چیزی که روی احساساتم تاثیر بگذارد (تاثیر بد) را بایکوت میکنم.
(در گذشته مثلا نوجوانی، تلاش میکردم فیلم ترسناک ببینم و موارد خشن نگاه کنم که مثلا شجاع بشوم یا خودم را به خودم ثابت کنم! بعدا فهمیدم اندیشهی اشتباهی است و این تاثیر را ندارد و تاثیر بد دارد. مثلا فیلم خشن روح آدم را عصبانی یا غمگین یا شقی میکند یا دست کم هیچ بدیای نداشته باشد باعث میشود این چیزها برای آدم عادی شود.)
------------------------------
شبکهی چهار اوایل سال یک مصاحبه/مستند گذاشته بود در همین حول و حوش. آن هم فوق العاده بود ولی متاسفانه نتوانستم همهاش را ببینم. فوق العاده بود. با نمونههای همین افراد رفته بود طرف مصاحبه کرده بود. جلوی تلویزیون {۴} و طرف چیزهایی که دیده بود را میگفت. من چهار پنجتایشان را اگر اشتباه نکنم دیدم.
میگویند یک انجمنهای اینترنتی هست (مانند این انجمن بورسی ما) و نیز سایتهای تخصصیای در این زمینه وجود دارد که در آنها هزاران تجربهی مشابه وجود دارد.
جالب است که با توجه به این که یک سری چیزها در هر کدام متفاوت است ولی یک سری چیزها در همه «مشترک» است!!! (چیزهایی مانند عبور از یک دالان نور یا همراهی با یک همراه (تور لیدر!) که مسائل را توضیح میدهد و غیره.
نکتهی جالب دیگر (برای افرادی که مانند من مشکوک هستند و به آسانی چیزی را قبول نمیکنند) این است که اینها خیلی وقتها اوکی میگیرند. یعنی مثلا در آن برنامهی تلویزیونی طرف رفته بود در آن عالم پدربزرگش را دیده بود و پدربزرگ به او گفته بود برگرد. بعد در این عالم مادر این پسر که مرده بود در خواب پدرش (همان پدر بزرگ) را دیده بود و به او گفته بود بچهام؟ گفته بود ناراحت نباش من برش گرداندم. (این دو با هم تطبیق دارد.)
یا این که همین کتاب صوتی را گوش بدهید در همان تجربهی نفر نخست مشخص میشود که شمار بسیار بسیار زیادی از این تطابقها وجود دارد.
------------------------------
پانویس:
{۱} چار کس را داد مردی یک درم آن یکی گفت این بانگوری دهم آن یکی دیگر عرب بد گفت لا من عنب خواهم نه انگور ای دغا آن یکی ترکی بد و گفت این بنم من نمیخواهم عنب خواهم ازم آن یکی رومی بگفت این قیل را ترک کن خواهیم استافیل را
{۲} قابل توجه جناب سروش. البته گریز که... باید آدم قبلش یک مقدار از اسفار شنیده باشد تا یک کلمهای که وسط حرفهایش اشاره میکند را درک کند.
{۳} و اصلا تطابق این موارد با فلسفه است که جالب است. به خصوص برای من. حالت داستانیاش هم جالب است. حالت پندآموزیاش هم جالب است. حالت علمی (دانستن آن ور) هم جالب است. ولی برای من از همه جالبتر تطابقی است که از این با سوالاتی که در فلسفه برایم به وجود میآمد میتوانم بدهم.
{۴} باز هم قابل توجه جناب سروش.

[roya123]

پاسخ : نوشتههای غیر بورسی ما بورسیها

خیلی عالی است.
شما را نمیدانم ولی برای من هم عالی است.
سیاحت غرب را من هم نخواندهام... ولی با اوصافی که ازش شنیدم ترجیح دادم نخوانم... و در عین حال مانند جناب سروش نقدش هم نمیکنم.
توضیح این که... راست راست است... ولی گاهی یک شیء واحد را چند نفر میبینند و همه برداشتهای متفاوت میکنند... و حتی گاهی این برداشتها همه هم درست است! چون بستگی به دید بیننده دارد. اصلا یک نظریه وجود دارد که آخرت برای همه یک چیز است... ولی یک نفر آن را جهنم میبیند و یکی دیگر «همان» را بهشت... هیچ کدام هم در مشاهدهی خودشان «دروغ» نگفته! ضرب المثل مشهور مولوی هست که میگوید یک چیز را چند نفر دیده بودند و با هم بحث میکردند و هر کس میگفت دیگری دارد اشتباه میکند. یکی میگفت آن چه من دیدم عنب بود. یکی دیگر میگوید نه آن چیز انگور بود.{۱}
------------------------------
نسخهی صوتیای که من دارم گوش میدهم (که طرف هم زمان یک جورهایی شرح هم میدهد و به فلسفهی ملاصدرا هم گاهی یک گریزی میزند{۲}) ترسناک نیست.
سه نفر را توضیح میدهد. دست کم نفر نخست ترسناک نیست.
و من هم موارد ترسناک نگاه نمیکنم و نمیخوانم و گوش نمیکنم. (برای گوشم دروازه گذاشتهام). هم موارد ترسناک و هم موارد خشن و شاید هم موارد احمقانه.
چیزی که روی احساساتم تاثیر بگذارد (تاثیر بد) را بایکوت میکنم.
(در گذشته مثلا نوجوانی، تلاش میکردم فیلم ترسناک ببینم و موارد خشن نگاه کنم که مثلا شجاع بشوم یا خودم را به خودم ثابت کنم! بعدا فهمیدم اندیشهی اشتباهی است و این تاثیر را ندارد و تاثیر بد دارد. مثلا فیلم خشن روح آدم را عصبانی یا غمگین یا شقی میکند یا دست کم هیچ بدیای نداشته باشد باعث میشود این چیزها برای آدم عادی شود.)
------------------------------
شبکهی چهار اوایل سال یک مصاحبه/مستند گذاشته بود در همین حول و حوش. آن هم فوق العاده بود ولی متاسفانه نتوانستم همهاش را ببینم. فوق العاده بود. با نمونههای همین افراد رفته بود طرف مصاحبه کرده بود. جلوی تلویزیون {۴} و طرف چیزهایی که دیده بود را میگفت. من چهار پنجتایشان را اگر اشتباه نکنم دیدم.
میگویند یک انجمنهای اینترنتی هست (مانند این انجمن بورسی ما) و نیز سایتهای تخصصیای در این زمینه وجود دارد که در آنها هزاران تجربهی مشابه وجود دارد.
جالب است که با توجه به این که یک سری چیزها در هر کدام متفاوت است ولی یک سری چیزها در همه «مشترک» است!!! (چیزهایی مانند عبور از یک دالان نور یا همراهی با یک همراه (تور لیدر!) که مسائل را توضیح میدهد و غیره.
نکتهی جالب دیگر (برای افرادی که مانند من مشکوک هستند و به آسانی چیزی را قبول نمیکنند) این است که اینها خیلی وقتها اوکی میگیرند. یعنی مثلا در آن برنامهی تلویزیونی طرف رفته بود در آن عالم پدربزرگش را دیده بود و پدربزرگ به او گفته بود برگرد. بعد در این عالم مادر این پسر که مرده بود در خواب پدرش (همان پدر بزرگ) را دیده بود و به او گفته بود بچهام؟ گفته بود ناراحت نباش من برش گرداندم. (این دو با هم تطبیق دارد.)
یا این که همین کتاب صوتی را گوش بدهید در همان تجربهی نفر نخست مشخص میشود که شمار بسیار بسیار زیادی از این تطابقها وجود دارد.
------------------------------
پانویس:
{۱} چار کس را داد مردی یک درم آن یکی گفت این بانگوری دهم آن یکی دیگر عرب بد گفت لا من عنب خواهم نه انگور ای دغا آن یکی ترکی بد و گفت این بنم من نمیخواهم عنب خواهم ازم آن یکی رومی بگفت این قیل را ترک کن خواهیم استافیل را
{۲} قابل توجه جناب سروش. البته گریز که... باید آدم قبلش یک مقدار از اسفار شنیده باشد تا یک کلمهای که وسط حرفهایش اشاره میکند را درک کند.
{۳} و اصلا تطابق این موارد با فلسفه است که جالب است. به خصوص برای من. حالت داستانیاش هم جالب است. حالت پندآموزیاش هم جالب است. حالت علمی (دانستن آن ور) هم جالب است. ولی برای من از همه جالبتر تطابقی است که از این با سوالاتی که در فلسفه برایم به وجود میآمد میتوانم بدهم.
{۴} باز هم قابل توجه جناب سروش.

فقط در مورد اون قسمتی که فرمودید فیلم ترسناک می دید که شجاع بشید ولی بعدا متوجه شدید اینطور نیست بگم
دقیقا همینه. استادم می گفت یه تحقیقی صورت گرفته در این زمینه و نتیجه اش این بوده که نه تنها شجاع نمیشن
بلکه حتی اثری که روی ناخودآگاه اونها میزاره ترس هست
اتفاقا اکثر کسانی که فیلم ترسناک می دیدن آدم هایی ترسو میشن که از سایه خودشون هم می ترسن.